وارد میشویم. یک مرد بلندقامت جلومان را میگیرد. دستش را بالا میآورد و با انگشتان کشیدهاش صورتم را لمس میکند. میگوید بد نیست ولی بیش از اینها باید پوستت چروک داشته باشد، میپرسم چرا؟ پا پوزخندی پر از آرامش میگوید چون مکیها ویرانگرند. اشاره میکنم به آرام و پوست لطیفش، میگویم معشوقه اوست.
#نیستی_آرام
#مرتضی_کربلایی_لو
@qoqnoospub
#نیستی_آرام
#مرتضی_کربلایی_لو
@qoqnoospub
مثلا اپیکور عقیده داشت «فیلسوفی که رنجی نمیزداید مهمل است. دارویی که درمان نکند به هیچ دردی نمیخورد، به همین قیاس فلسفهای هم که رنجی از روان آدمی نکاهد به هیچ کاری نمیآید.»
#تأملات
#مارکوس_اورلیوس
#عرفان_وابتی
@qoqnoospub
#تأملات
#مارکوس_اورلیوس
#عرفان_وابتی
@qoqnoospub
بدون شک با دیدن دستخط من متعجب شده ای. ولی مطمئنم که با وجود سکوت طولانی و غیرموجه من، پاکت را نه تنها با کنجکاوی، بلکه با نگرانی باز کرده ای. سال هاست که از تو بی خبرم. از خود سوال می کنم آیا هنوز در ورونا هستی؟ در همان خانه ای که من همچنان تو را در آن در نظر مجسم می کنم؟ حتی می ترسم که تو نه آن جا باشی و نه هیچ جای دیگر، می ترسم مرده باشی و من خبری از مرگ تو به دست نیاورده باشم. این وحشت، گرچه ممکن است پوچ به نظر برسد ولی به تو حالی خواهد کرد که برای من تا چه حد اهمیت دارد بدانم که در جهان یک نفر وجود دارد که بتوانم کورکورانه به او اعتماد کنم. کسی که شاید بتواند به من کمک بکند. می دانم که این اشارات مبهم پریشان حالت می کند. هر نامه من، هر ملاقات ما، همیشه به نحوی تو را پریشانحال کرده است که من، هرگز دلیل خاصی را در آن درک نکرده ام. از اولین روز دوستی ما، تا آخرین باری که برایت نامه ای نوشتم، علاقه تو نسبت به من، همیشه آزادی را از من سلب کرده است، نگذاشته است تا به میل خود زندگی کنم. تو، از دور هم مرا تعقیب می کردی، سوال پیچم می کردی. با نوعی نگرانی، می خواستی با نگاه خود، چیزی را از من بیرون بکشی. هرچه را که می گفتم و یا فکر می کردم، هر اتفاقی که برایم رخ می داد، هر مشکلی که برایم پیش می آمد، هر انتخاب من، در تو چنان عکس العمل و واکنش شدیدی ایجاد می کرد که عاقبت در مقابل تمام آن اعمال، نسبت به تو احساس مسئولیت می کردم. خیال نکن دارم مبالغه می کنم. به نظرم می رسید که سرنوشت تو بستگی به من دارد. تقدیر تو را من در دست دارم.
#عذاب_وجدان
#آلبا_دسس_پدس
#بهمن_فرزانه
@qoqnoospub
#عذاب_وجدان
#آلبا_دسس_پدس
#بهمن_فرزانه
@qoqnoospub
عشق و مرگ مشابه همدیگر هستند.
آنها هیچ تاریخِ خاصی ندارند و رویدادهایی در زندگی انسان هستند.
رویدادی جداگانه که با دیگر رویدادهای مشابه پیوندی ندارند.
نمی توان از سلطه ی آنها فرار کرد!
آنها در زمان مقرر هجوم می آورند و ما نمی توانیم به زمان آن پی ببریم.
آنها ما را غافلگیر می کنند:« عشق و مرگ در بحبوحه ی دلمشغولی های روزمره ی شما از نیستی ظهور خواهند کرد. مسلما از هیچ کاری کوتاهی نمی کنیم تا به علت آنها پی ببریم و سعی می کنیم مقدمات آنها را بشناسیم».
#عشق_سیال
#زیگمونت_باومن
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
آنها هیچ تاریخِ خاصی ندارند و رویدادهایی در زندگی انسان هستند.
رویدادی جداگانه که با دیگر رویدادهای مشابه پیوندی ندارند.
نمی توان از سلطه ی آنها فرار کرد!
آنها در زمان مقرر هجوم می آورند و ما نمی توانیم به زمان آن پی ببریم.
آنها ما را غافلگیر می کنند:« عشق و مرگ در بحبوحه ی دلمشغولی های روزمره ی شما از نیستی ظهور خواهند کرد. مسلما از هیچ کاری کوتاهی نمی کنیم تا به علت آنها پی ببریم و سعی می کنیم مقدمات آنها را بشناسیم».
#عشق_سیال
#زیگمونت_باومن
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
سیر تکوین و تطور ایدئالیسم آلمانی به زبان امروزی کتاب «درآمدی بر فهم ایدئالیسم آلمانی» با ترجمه سید مسعود آذرفام، به زبان امروزی در مقابل نثر دشوار متفکران آلمانی شرحی روان و قابل فهم از سیر تکوین و تطور ایدئالیسم آلمانی را در دسترس مخاطب فارسی زبان قرار…
نتیجهٔ بیواسطهٔ نقادیِ عقلِ کانت موضع جدیدخودِ او بود که با عنوان ایدئالیسم استعلایی شناخته میشود. اما انقلابی که با این رویداد آغاز شد دستور کار فلسفی را برای پنجاه سال آینده رقم زد: همهٔ ایدئالیستهای آلمانیِ متعاقب کوشیدند تا پروژهٔ کانت را دقیقتر و موفقتر از آنچه خود کانت انجام داده بود اجرایی کنند، و سعی کردند فلسفهای کاملاً خودنقدگر و عقلانی را بپرورانند که به موجب آن معنای نوعی حیات مدرنِ آزاد و عقلانی را معیّن و امکانش را حفظ کنند.
#درآمدی_بر_فهم_ایدئالیسم_آلمانی
#ویل_دادلی
#سیدمسعود_آذرفام
@qoqnoospub
#درآمدی_بر_فهم_ایدئالیسم_آلمانی
#ویل_دادلی
#سیدمسعود_آذرفام
@qoqnoospub
اونها دلشون میخواد فکر کنن که توی سراسر زندگیت هر بار که با مردی روبهرو میشی بالا میآری. شوخی هم نمیکنم. البته، چرندیات تحویلشون بده. اما هیچ وقت راشتشو نگو. میخوام بگم که هیچ وقت راستشو نگو. اگر بهشون گفتی که در گذشته با مرد خوشگلی آشنا بودی، بلافاصله باید اضافه کنی که خوشگلیش دل تو میزده. و اگه به اونها گفتی که با مرد شوخی آشنا بودهی باید بگی که طرف حقهباز یا آدم حسابگری بوده. اگه نگی، وقت و بیوقت اون بیچارهرو توی سرت میزنن.
#دلتنگیهای_نقاش_خیابان_چهل_و_هشتم
#جی_دی_سلنجیر
#احمد_گلشیری
@qoqnoospub
#دلتنگیهای_نقاش_خیابان_چهل_و_هشتم
#جی_دی_سلنجیر
#احمد_گلشیری
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
«نیهیلیسمِ معنایی»، داستانِ یک موضع فلسفی پرمناقشه نخستِ کتاب «نیهیلیسمِ معنایی» به قلمِ حسین شقاقی که به موضعی پرمناقشه در دنیای فلسفه میپردازد، وارد بازار کتاب شد. ادامه مطلب 👇👇 https://u.to/jJqUGQ @qoqnoospub
«امر واقع» را نباید «روششناختی»، «معرفتشناختی» یا «شواهدی» تفسیر کنیم، چرا که اگر چنین قرائتی داشته باشیم، فرقی بین «عدم تعین ترجمه» و «تعین ناقص نظریه» باقی نمیماند و عدم تعین ترجمه چیزی بیش از امکانپذیر دانستن فرضیات لغتنامههای ترجمه که از حیث تجربی معادل یکدیگر نخواهد بود.
#نیهیلیسم_معنایی
#حسین_شفاقی
@qoqnoospub
#نیهیلیسم_معنایی
#حسین_شفاقی
@qoqnoospub
وقتی عشق ما را در هم شکسته ، تسلی بخش است که بشنویم خوشبختی هرگز جزئی از برنامه نبوده است. فقط یک اشتباه مادرزادی وجود دارید، و آن این است که می پنداریم زندگی می کنیم تا خوشبخت باشیم… تا زمانی که بر این اشتباه مادرزادی پافشاری کنیم جهان پر از تناقض به نظرمان می رسد؛ زیرا در هر قدمی، در مسائل کوچک و بزرگ، مجبوریم این امر را تجربه کنیم که جهان و زندگی قطعا به منظور حفظ زندگی سرشار از خوشبختی آرایش نیافته اند. به همین دلیل سیمای تقریبا همه افراد سالخورده حاکی از احساسی است که ناامیدی خوانده می شود.
#تسلی_بخشیهای_فلسفه
#آلن_دوبان
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
#تسلی_بخشیهای_فلسفه
#آلن_دوبان
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
فیلسوف راستین اعتنایی به بخت ندارد و در برابر آن مقاوم است. گردونهٔ بخت به ناگریز میچرخد و آنهایی که در اوج هستند به زودی خود را در حضیض مییابند. اقتضای طبیعت بخت این است: نوسان و ناپایداری.
#آثار_کلاسیک_فلسفه
#نایجل_واربرتون
#مسعود_علیا
@qoqnoospub
#آثار_کلاسیک_فلسفه
#نایجل_واربرتون
#مسعود_علیا
@qoqnoospub
گاهی احساس می کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می گردد که مردها شوهر زن ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرئت و شهامتش را می کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می شد.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
اگر نتوانید زندگی را به چنگ آورید از دستتان فرار میکند، اگر هم بتوانید آن را به چنگ آورید به هر حال از دستتان میگریزد. پس باید آن را دنبال کنید- و «باید سریع بنوشید، درست مثل اینکه شتابان از رودی مینوشید که جریانش متوقف نواهد شد».
ترفند این کار این است که در هر لحظه از تجربهٔ زندگی نوعی حیرت کودکانه از خود نشان دهید-اما، چنانکه مونتی میآموزد، یکی از بهترین تکنیکهای این کار نوشتن دربارهٔ همه چیز است.
#چطور_زندگی_کنیم
#سارا_بیکول
#مریم_تقدیسی
@qoqnoospub
ترفند این کار این است که در هر لحظه از تجربهٔ زندگی نوعی حیرت کودکانه از خود نشان دهید-اما، چنانکه مونتی میآموزد، یکی از بهترین تکنیکهای این کار نوشتن دربارهٔ همه چیز است.
#چطور_زندگی_کنیم
#سارا_بیکول
#مریم_تقدیسی
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥
چقدر آزار دهنده است وقتی می بینم
همه ی وجودم را برای خوشحالی او فدا کرده ام،
و او این را پای وظیفه ی عادی و طبیعی من می گذارد...!
#عروسک_فرنگی
#آلبا_دسس_پدس
#بهمن_فرزانه
#ققنوس
@qoqnoospub
چقدر آزار دهنده است وقتی می بینم
همه ی وجودم را برای خوشحالی او فدا کرده ام،
و او این را پای وظیفه ی عادی و طبیعی من می گذارد...!
#عروسک_فرنگی
#آلبا_دسس_پدس
#بهمن_فرزانه
#ققنوس
@qoqnoospub
Ahay Khabardar
Homayoun Shajarian - سخاموزیک
پاییز اومده
پاييز اومده پی نامردی یه نسیم رفته پی ولگردی
تو شب سیاه تو شب تاریک از چپ و از راست از دور و از نزدیک ي نفر داره جار میزنه جار
آهای غمی که مثل یه بختک
رو سینه من شده ای آوار
@qoqnoospub
پاييز اومده پی نامردی یه نسیم رفته پی ولگردی
تو شب سیاه تو شب تاریک از چپ و از راست از دور و از نزدیک ي نفر داره جار میزنه جار
آهای غمی که مثل یه بختک
رو سینه من شده ای آوار
@qoqnoospub
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
با تو عاشقى كنم
يا زندگى؟
در بوى نارنجى پيرهنت
تاب مى خورم
بى تاب مى شوم
و دنبال دست هات مى گردم
در جيب هام
مى ترسم گمت كرده باشم در خيابان
به پشت سر برمى گردم
و از تنهايى خودم وحشت مى كنم...
#عباس_معروفى
@qoqnoospub
با تو عاشقى كنم
يا زندگى؟
در بوى نارنجى پيرهنت
تاب مى خورم
بى تاب مى شوم
و دنبال دست هات مى گردم
در جيب هام
مى ترسم گمت كرده باشم در خيابان
به پشت سر برمى گردم
و از تنهايى خودم وحشت مى كنم...
#عباس_معروفى
@qoqnoospub