💥💥💥💥
ميدانم كه عشقم جز رنج و عذاب چيزي برايم در پي نخواهد داشت،
شايد به همين دليل بود كه پيش از پيش محوش ميشدم؛
به دليل حماقت جاودانه انسان در دل بستن به كساني كه بيش از پيش آزارش ميدهند..
#سايه_باد
#كارلوس_روئيس_سافون
#سهيل_سمي
@qoqnoospub
ميدانم كه عشقم جز رنج و عذاب چيزي برايم در پي نخواهد داشت،
شايد به همين دليل بود كه پيش از پيش محوش ميشدم؛
به دليل حماقت جاودانه انسان در دل بستن به كساني كه بيش از پيش آزارش ميدهند..
#سايه_باد
#كارلوس_روئيس_سافون
#سهيل_سمي
@qoqnoospub
Gole Eshgh ~ UpMusic
Reza Bahram ~ UpMusic
آرام آرام آتش به دلم زدی
بنشین که خوش آمدی
رویای من
#گل_عشق
كنسرت رضا بهرام 4 شهريورماه هتل اسپيناس
@qoqnoospub
بنشین که خوش آمدی
رویای من
#گل_عشق
كنسرت رضا بهرام 4 شهريورماه هتل اسپيناس
@qoqnoospub
💥💥💥💥
آن سال تابستان، هر روز باران ميباريد، و گرچه خيليها ميگفتند اين بارش باران هر روزه ناشي از غضب پروردگار به دليل راهانداختن يك كازينو در كنار كليسا توسط روستاييان است، اما من مي دانستم كه تقصير من و فقط من است، چون دروغگفتن را ياد گرفته بودم و واپسين كلمات مادرم در بستر احتضارش هنوز نوك زبانم بودند؛ «من هرگز عاشق مردي كه با اون ازدواج كرده بودم نبودم، بلكه عاشق مرد ديگهاي بودم كه به من گفتن در جنگ كشته
شده؛ دنبالش بگرد و بهش بگو كه در آخرين لحظات به فكر اون بودم، چون او پدر واقعي توست.»
#سايه_باد
#كارلوس_روئيس_سافون
#سهيل_سمي
@qoqnoospub
آن سال تابستان، هر روز باران ميباريد، و گرچه خيليها ميگفتند اين بارش باران هر روزه ناشي از غضب پروردگار به دليل راهانداختن يك كازينو در كنار كليسا توسط روستاييان است، اما من مي دانستم كه تقصير من و فقط من است، چون دروغگفتن را ياد گرفته بودم و واپسين كلمات مادرم در بستر احتضارش هنوز نوك زبانم بودند؛ «من هرگز عاشق مردي كه با اون ازدواج كرده بودم نبودم، بلكه عاشق مرد ديگهاي بودم كه به من گفتن در جنگ كشته
شده؛ دنبالش بگرد و بهش بگو كه در آخرين لحظات به فكر اون بودم، چون او پدر واقعي توست.»
#سايه_باد
#كارلوس_روئيس_سافون
#سهيل_سمي
@qoqnoospub
#نشست_کتاب_فلسفی انجمن فلسفه و فلسفه ورزی تبریز
کتاب منتخب این دوره:
الفبای فلسفه"
اثر نایجل واربرتون
@qoqnoospub
اولین نشست: روز دوشنبه، 11 شهریور
ساعت 18
مکان: خیابان امام، اول خیابان رضانژاد شمالی، دست چپ، بن بست اول،نبش املاک تبریز، پلاک ۲۰
شرکت برای عموم علاقمندان آزاد و رایگان است.
امکان تهیه کتاب در انجمن وجود دارد.
@tphilosophy
کتاب منتخب این دوره:
الفبای فلسفه"
اثر نایجل واربرتون
@qoqnoospub
اولین نشست: روز دوشنبه، 11 شهریور
ساعت 18
مکان: خیابان امام، اول خیابان رضانژاد شمالی، دست چپ، بن بست اول،نبش املاک تبریز، پلاک ۲۰
شرکت برای عموم علاقمندان آزاد و رایگان است.
امکان تهیه کتاب در انجمن وجود دارد.
@tphilosophy
💥💥💥💥💥
ديدى چى شد؟
باز نفهميدم الان بوسه سوم هستم
يا چهارم
حالا بايد از نو ببوسمت
چى؟
چى بايد بگويم؟
بگويم دوستت دارم؟
بگويم كاش اينجا بودى
تا من نفهمم كه چشم هام بازند يا بسته؟
بگويم نبودنت
ذره ذره مرا تمام مى كند؟
#عباس_معروفى
@qoqnoospub
ديدى چى شد؟
باز نفهميدم الان بوسه سوم هستم
يا چهارم
حالا بايد از نو ببوسمت
چى؟
چى بايد بگويم؟
بگويم دوستت دارم؟
بگويم كاش اينجا بودى
تا من نفهمم كه چشم هام بازند يا بسته؟
بگويم نبودنت
ذره ذره مرا تمام مى كند؟
#عباس_معروفى
@qoqnoospub
اسپینوزا تندبادی است که با هر بار خواندن به زمینمان میزند
گفتوگو با فواد حبیبی مترجم کتاب «قدرت فقر؛ مارکس اسپینوزا میخواند»
«اسپینوزای جدید» نوزادی است که امید و نوید به جهان معاصر ارزانی میکند/ رابطه مارکس با اسپینوزا
حبیبی میگوید: کتاب «قدرت [برسازنده] فقر»، تلاشی است برای ردیابی شیوههایی که مارکس اسپینوزا را میخواند تا عناصری را ردیابی کند که این دو فیلسوف بزرگ را به خواننده یکدیگر بدل میسازد.
اسپینوزا تندبادی است که با هر بار خواندن به زمینمان میزند
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمد ابوالفتحی: «قدرت فقر» نوشته مارگریتا پاسکوچی که فواد حبیبی و امین کریمی آن را ترجمه کردهاند اثری تازه از مجموعه کتابهایی است که این دو مترجم در پروژهای که «مواجهه با ماکیاولی و اسپینوزا» نام گرفته، ترجمه میکنند. فواد حبیبی در این گفتوگو علاوه بر توضیح درباره کتاب قدرت فقر، درباره ابعاد این پروژه و چرایی توجه به اسپینوزا هم توضیح داده است. او دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دارد و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی سنندج است و علاوه بر این مترجمی پر کار در حوزه اندیشه محسوب میشود. حبیبی در این گفتوگو درباره آخرین اثری که با ترجمه او منتشر شده است سخن میگوید:
نیچه از اسپینوزا به عنوان فیلسوفی تنها و نامتعارف یاد کرده است. جایگاه اسپینوزا در فلسفه جدید کجاست؟ قرائت جدیدی که از اسپینوزا ارائه میشود چه سویههای تازهای به اندیشه او بخشیده است؟
بحث درباره دستاوردها و سویههای تازه مطرح شده از جانب قرائتهای جدید از اسپینوزا بسیار گسترده و مفصل است و شاید نتوان حتی در یک جستار کامل به همه آنها اشاره کرد. اما اگر بخواهیم به صورت خیلی کلی و اشارهوار در این باره صحبت کنیم، به باور من مهمترین نکتهای که باید حتماً به آن اشاره کنیم خود امروزی یا به بیان بهتر معاصر بودن اسپینوزاست. فلسفه اسپینوزا از همان هنگام حیات وی موضوع جدالهای بسیاری در قلمرو فلسفه و سیاست بوده است. فلسفه او در بطن طرد و لعن خود وی و ممنوعیت آثارش به سبب فشار بلوک مذهبی ـ سیاسی کالوینیستها و سلطنتطلبان شکل گرفت و همه میدانیم تا مدتها بعد، بهویژه در سده 18، او را آتهئیستی میدانستند که با مستدل ساختن ادعایی بدعتگذارانه همچون «خدا، یا طبیعت» بزرگترین حمله فلسفهای را تا آن دوران به الهیات وارد آورده است: اسپینوزای آتهئیست. اما در چرخشی صد و هشتاد درجهای رمانتیکها فلسفه وی را به عوض انحلال و تلاشی خدا در طبیعت، تجلی خدا در طبیعت تفسیر کردند و بدینترتیب در سده 19 اسپینوزایی «مست خدا» زاده شد که تا مرحله قدیسی فلسفی پیش رفت: اسپینوزای پانتئیست. اسپینوزای سده بیستم نیز، تقریباً تا پیش از موج عظیم نیم سده اخیر، اسپینوزایی بوده است که در امتداد سنت فلسفی عقلگرایی سرگرم دستوپا کردن جوابهایی پیچیده، و اغلب مغلق، به همان پرسشهای فلسفه دکارتی در خصوص رابطه جوهر و صفات، رابطه نفس و بدن با خود و با جهان بیرون و مواردی از این دست بوده است، اسپینوزایی که با طرح یک جوهر یگانه و منفرد و تلاش برای غلبه بر ثنویت میتواند در رهایی از برخی بنبستهای دکارتی یاریگر باشد: اسپینوزای مونیست.
..
@qoqnoospub
ادامه گفت و گو در لينك زير
👇👇👇
http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/279370/اسپینوزا-تندبادی-بار-خواندن-زمینمان-می-زند
گفتوگو با فواد حبیبی مترجم کتاب «قدرت فقر؛ مارکس اسپینوزا میخواند»
«اسپینوزای جدید» نوزادی است که امید و نوید به جهان معاصر ارزانی میکند/ رابطه مارکس با اسپینوزا
حبیبی میگوید: کتاب «قدرت [برسازنده] فقر»، تلاشی است برای ردیابی شیوههایی که مارکس اسپینوزا را میخواند تا عناصری را ردیابی کند که این دو فیلسوف بزرگ را به خواننده یکدیگر بدل میسازد.
اسپینوزا تندبادی است که با هر بار خواندن به زمینمان میزند
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمد ابوالفتحی: «قدرت فقر» نوشته مارگریتا پاسکوچی که فواد حبیبی و امین کریمی آن را ترجمه کردهاند اثری تازه از مجموعه کتابهایی است که این دو مترجم در پروژهای که «مواجهه با ماکیاولی و اسپینوزا» نام گرفته، ترجمه میکنند. فواد حبیبی در این گفتوگو علاوه بر توضیح درباره کتاب قدرت فقر، درباره ابعاد این پروژه و چرایی توجه به اسپینوزا هم توضیح داده است. او دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دارد و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی سنندج است و علاوه بر این مترجمی پر کار در حوزه اندیشه محسوب میشود. حبیبی در این گفتوگو درباره آخرین اثری که با ترجمه او منتشر شده است سخن میگوید:
نیچه از اسپینوزا به عنوان فیلسوفی تنها و نامتعارف یاد کرده است. جایگاه اسپینوزا در فلسفه جدید کجاست؟ قرائت جدیدی که از اسپینوزا ارائه میشود چه سویههای تازهای به اندیشه او بخشیده است؟
بحث درباره دستاوردها و سویههای تازه مطرح شده از جانب قرائتهای جدید از اسپینوزا بسیار گسترده و مفصل است و شاید نتوان حتی در یک جستار کامل به همه آنها اشاره کرد. اما اگر بخواهیم به صورت خیلی کلی و اشارهوار در این باره صحبت کنیم، به باور من مهمترین نکتهای که باید حتماً به آن اشاره کنیم خود امروزی یا به بیان بهتر معاصر بودن اسپینوزاست. فلسفه اسپینوزا از همان هنگام حیات وی موضوع جدالهای بسیاری در قلمرو فلسفه و سیاست بوده است. فلسفه او در بطن طرد و لعن خود وی و ممنوعیت آثارش به سبب فشار بلوک مذهبی ـ سیاسی کالوینیستها و سلطنتطلبان شکل گرفت و همه میدانیم تا مدتها بعد، بهویژه در سده 18، او را آتهئیستی میدانستند که با مستدل ساختن ادعایی بدعتگذارانه همچون «خدا، یا طبیعت» بزرگترین حمله فلسفهای را تا آن دوران به الهیات وارد آورده است: اسپینوزای آتهئیست. اما در چرخشی صد و هشتاد درجهای رمانتیکها فلسفه وی را به عوض انحلال و تلاشی خدا در طبیعت، تجلی خدا در طبیعت تفسیر کردند و بدینترتیب در سده 19 اسپینوزایی «مست خدا» زاده شد که تا مرحله قدیسی فلسفی پیش رفت: اسپینوزای پانتئیست. اسپینوزای سده بیستم نیز، تقریباً تا پیش از موج عظیم نیم سده اخیر، اسپینوزایی بوده است که در امتداد سنت فلسفی عقلگرایی سرگرم دستوپا کردن جوابهایی پیچیده، و اغلب مغلق، به همان پرسشهای فلسفه دکارتی در خصوص رابطه جوهر و صفات، رابطه نفس و بدن با خود و با جهان بیرون و مواردی از این دست بوده است، اسپینوزایی که با طرح یک جوهر یگانه و منفرد و تلاش برای غلبه بر ثنویت میتواند در رهایی از برخی بنبستهای دکارتی یاریگر باشد: اسپینوزای مونیست.
..
@qoqnoospub
ادامه گفت و گو در لينك زير
👇👇👇
http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/279370/اسپینوزا-تندبادی-بار-خواندن-زمینمان-می-زند
IBNA
اسپینوزا تندبادی است که با هر بار خواندن به زمینمان میزند
حبیبی میگوید: کتاب «قدرت [برسازنده] فقر»، تلاشی است برای ردیابی شیوههایی که مارکس اسپینوزا را میخواند تا عناصری را ردیابی کند که این دو فیلسوف بزرگ را به خواننده یکدیگر بدل میسازد.
💥💥💥💥
انجام دادن كارهاي سادهاي كه به موفقيت منجر ميشوند آسان است
و نكته اينجاست كه انجام ندادن آنها هم به همان اندازه آسان است و با اين كه همه ميتوانند اين اقدامات موفقيت آميز را انجام دهند اما خيليها انجامشان نميدهند و جالب اين كه حتي انجامندادن اينكارها زندگيشان را هم آسانتر نمي كند
و همين باعث ميشود كه فقط پنج درصد مردم با انجام دادن عادتهاي برتري خفيف كه بسيار آسان هستند به موفقيت برسند
بله فقط پنج درصد مردم موفق ميشوند
#برتري_خفيف
@qoqnoospub
انجام دادن كارهاي سادهاي كه به موفقيت منجر ميشوند آسان است
و نكته اينجاست كه انجام ندادن آنها هم به همان اندازه آسان است و با اين كه همه ميتوانند اين اقدامات موفقيت آميز را انجام دهند اما خيليها انجامشان نميدهند و جالب اين كه حتي انجامندادن اينكارها زندگيشان را هم آسانتر نمي كند
و همين باعث ميشود كه فقط پنج درصد مردم با انجام دادن عادتهاي برتري خفيف كه بسيار آسان هستند به موفقيت برسند
بله فقط پنج درصد مردم موفق ميشوند
#برتري_خفيف
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥
کتهایی را که عبید برایمان خریده بود میپوشیدیم و پاهایمان را از لبه ساختمان آویزان میکردیم. اول زل میزدیم به مغازهها و خانههای روبرو و بعد به ستارهها. یک شب امانه گفت ستاره بزرگ روبرویمان مال مادرش بوده. حنین گفت مادرشان توی بهشت ستارههای بزرگتری دارد. من هم گفتم بقیه ستارهها هم مال مادربزرگ من است؛ و آنها که فکر میکردند دیوانهام زدند زیر خنده. یکی از همان شبها مردی را از آن بالا دیدم. احساس کردم میشناسمش. بلند شدم و با عجله رفتم پائین. میخواستم بروم صورتش را ببینم، اما ریحان اجازه نداد. به من و حنین و امانه که پشت سرم آمده بودند گفت نباید بیائیم پائین؛ برگشتیم. نیم ساعت بعد مرد را از آن بالا دیدم که از کافه خارج شد و در امتداد خیابان به راه افتاد. پالتویش شبیه پالتوی دایی بود. شب بعد آمدنش را ندیدم؛ اما دیدم که هنگام رفتن برگشت و به ساختمان کافه نگاهی انداخت. صورتش در تاریکی پنهان بود. حنین گفت دارد با خودش فکر میکند آن سه دیوانه آنجا چه میکنند و هر سه زدیم زیر خنده. روز بعد درست لحظهای که دم در ایستاده بودم دایی بیاید، کافه منفجر شد. از صدای مهیب و پارههای آجری که به اطراف پرت میشد به خیابان گریختم. صفر و مرد بیچشم آن طرف خیابان از ماشین پیاده میشدند. صفر با تعجب خیره ماند به مردمی که یورش می آوردند طرف کافه ایناس. مرد بیچشم مات و مبهوت به صداهای اطراف گوش میکرد. چند بار زیر دست و پای مردهایی که میدویدند زمین خوردم. بالاخره رسیدم کنار آشپزخانه. حنین باصورت افتاده بود جلوی در. شانههای پهن و خونی یکی از مردها پاهایش را پوشانده بود. یکی داشت امانه را از کنار میز بلند میکرد؛ پاهایش نبود و دستهایش از دو طرف شکم پر از خونش آویزان بود. بدنهای متلاشی شدهی ریحان و مرد دیگر پرت شده بود کنار جعبههای مشروب. بوی خون و سوختگی داشت خفهام میکرد. درحالیکه گریه میکردم دویدم طرف امانه؛ داشتند میگذاشتنش کنار ظروف بههمریخته؛ چشمهایش باز بود؛ موهایش چسبیده بود به گردن خونیاش...
#شاه_پری
#زهرا_امیدی
@qoqnospub
کتهایی را که عبید برایمان خریده بود میپوشیدیم و پاهایمان را از لبه ساختمان آویزان میکردیم. اول زل میزدیم به مغازهها و خانههای روبرو و بعد به ستارهها. یک شب امانه گفت ستاره بزرگ روبرویمان مال مادرش بوده. حنین گفت مادرشان توی بهشت ستارههای بزرگتری دارد. من هم گفتم بقیه ستارهها هم مال مادربزرگ من است؛ و آنها که فکر میکردند دیوانهام زدند زیر خنده. یکی از همان شبها مردی را از آن بالا دیدم. احساس کردم میشناسمش. بلند شدم و با عجله رفتم پائین. میخواستم بروم صورتش را ببینم، اما ریحان اجازه نداد. به من و حنین و امانه که پشت سرم آمده بودند گفت نباید بیائیم پائین؛ برگشتیم. نیم ساعت بعد مرد را از آن بالا دیدم که از کافه خارج شد و در امتداد خیابان به راه افتاد. پالتویش شبیه پالتوی دایی بود. شب بعد آمدنش را ندیدم؛ اما دیدم که هنگام رفتن برگشت و به ساختمان کافه نگاهی انداخت. صورتش در تاریکی پنهان بود. حنین گفت دارد با خودش فکر میکند آن سه دیوانه آنجا چه میکنند و هر سه زدیم زیر خنده. روز بعد درست لحظهای که دم در ایستاده بودم دایی بیاید، کافه منفجر شد. از صدای مهیب و پارههای آجری که به اطراف پرت میشد به خیابان گریختم. صفر و مرد بیچشم آن طرف خیابان از ماشین پیاده میشدند. صفر با تعجب خیره ماند به مردمی که یورش می آوردند طرف کافه ایناس. مرد بیچشم مات و مبهوت به صداهای اطراف گوش میکرد. چند بار زیر دست و پای مردهایی که میدویدند زمین خوردم. بالاخره رسیدم کنار آشپزخانه. حنین باصورت افتاده بود جلوی در. شانههای پهن و خونی یکی از مردها پاهایش را پوشانده بود. یکی داشت امانه را از کنار میز بلند میکرد؛ پاهایش نبود و دستهایش از دو طرف شکم پر از خونش آویزان بود. بدنهای متلاشی شدهی ریحان و مرد دیگر پرت شده بود کنار جعبههای مشروب. بوی خون و سوختگی داشت خفهام میکرد. درحالیکه گریه میکردم دویدم طرف امانه؛ داشتند میگذاشتنش کنار ظروف بههمریخته؛ چشمهایش باز بود؛ موهایش چسبیده بود به گردن خونیاش...
#شاه_پری
#زهرا_امیدی
@qoqnospub
💥💥💥💥💥💥
در دنيايي كه پر شده از قهوههاي فوري، صبحانههاي آماده، اعتبار آني، خريد فوري، اطلاعات آني و ..، ما به طور خطرناكي از واقعيت غفلت ميكنيم و منتظر اين هستيم كه به زندگي آني و موفقيت لحظهاي دست پيدا كنيم..
و اين يكي از مهمترين دلايلي است كه اقدامات ساده را انجام نميدهيم زيرا اين اقدامات ساده بهزودي تغيير ايجاد نميكنند
ما با يك يا دو جلسه تمرين ورزشي به وزن ايدهآل خود نميرسيم بلكه بايد به صورت مستمر تمرين كنيم هر چند اين تمرينات زياد و فشرده نباشند اما در طول زمان تغييرات بزرگي ايجاد ميكنند..
در حقيقت
زندگي و موفقيت يك لينك كليكي نيست...
#برتري_خفيف
#جف_اولسون
@QOQNOOSPUB
در دنيايي كه پر شده از قهوههاي فوري، صبحانههاي آماده، اعتبار آني، خريد فوري، اطلاعات آني و ..، ما به طور خطرناكي از واقعيت غفلت ميكنيم و منتظر اين هستيم كه به زندگي آني و موفقيت لحظهاي دست پيدا كنيم..
و اين يكي از مهمترين دلايلي است كه اقدامات ساده را انجام نميدهيم زيرا اين اقدامات ساده بهزودي تغيير ايجاد نميكنند
ما با يك يا دو جلسه تمرين ورزشي به وزن ايدهآل خود نميرسيم بلكه بايد به صورت مستمر تمرين كنيم هر چند اين تمرينات زياد و فشرده نباشند اما در طول زمان تغييرات بزرگي ايجاد ميكنند..
در حقيقت
زندگي و موفقيت يك لينك كليكي نيست...
#برتري_خفيف
#جف_اولسون
@QOQNOOSPUB
💥💥💥💥
روزهایی که بیتو میگذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد:
در کنار تو میگذشت٬ ای کاش!
#فریدون_مشیری
@QOQNOOSPUB
روزهایی که بیتو میگذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد:
در کنار تو میگذشت٬ ای کاش!
#فریدون_مشیری
@QOQNOOSPUB
همین پریروز دیدماش؛ در بخش تازههای پخش ققنوس. فوری ذوقزده ده جلد ازش سفارش دادم. آمدم به تیناجان و آرمیتاجان بگویم چه کتابی را سفارش دادم که به خودم گفتم «بگذار برسد، بعد!»
اما کتاب نیامد. تیناجان دیده بود کتاب را قبل از نهاییشدن در فهرست سفارشها دیده بود. بعد دیروز که دوستان ققنوس، کتابهای دیگر را آوردند و این کتاب نبود، اول تیناجان صدایاش درآمد و گفت «آقای علیخانی! شما یه کتاب دیگهای هم زده بودید.»
اول یادم نیامد. بعد آمدم پای سیستم و یهو یادم افتاد اسم کتاب رو. سفارش ندادم تا زنگ بزنم و از آقای رهنمایی بپرسم قضیه چی بوده که نفرستادند. بعد هم کار پیش آمد و فراموشام شد.
الان تا نشستم پای سیستم، کتاب را دوباره دیدم در تازههای ققنوس. ده تا سفارش دادم. زنگ زدم ققنوس. آقای رهنمایی نبود. با خانم حیدری حرف زدم و ماجرا را گفتم که قضیه از چه قراره؟ گفت میپرسد.
گذشت تا بعدش مجیدجان بزرگی زنگ زد. گفت «من حذف کردم یوسف.»
گفتم «چرا خب؟»
گفت «آخه هنوز ویزیت چاپ جدیدش شروع نشده.»
گفتم «لطفا شروع شد اینبار برایم بیستتا بفرست.»
بعد دلم خواست به خانم «#فرخنده_آقایی» زنگ بزم و بگویم «خوشحالم چاپ چهارم رمان «#از_شیطان_آموخت_و_سوزاند» را میبینم.
یاد روزهایی افتادم که خانم آقایی این رمان را مینوشت. بعد منتشر کرد. بعد جایزه گرفت. بعد همین امروز فهمیدم به انگلیسی هم ترجمه شده.
از این طرف خوشحال شدم برای کتاب و برای شادی خانم آقایی، از طرفی البته یاد درد و رنجهای ولگا افتادم و دوباره غصه خوردم.
داستان این رمان دربارهی زنی مسیحی است که با مردی مسلمان ازدواج میکند. به خاطر این ازدواج از خانوادهاش طرد میشود. بعدها مرد هم او را پس میزند و از خانه بیروناش میکند. زن که حتی جایی برای خوابیدن ندارد، مدتها در یک کتابخانه عمومی نزدیک سیدخندان زندگی میکند تا اینکه ... داستان به شکل دفترچه یادداشت نوشته شده.
داستانهای فرخنده آقایی عینا نمونهی کامل صنعت سهل و ممتنع است. در عین اینکه بسیار ساده به نظر میرسد اما به دلیل عمق زیستی که نویسنده داشته، قابل دسترس نیست و بسیار سخت میتوان به چنین اجرایی دست یافت که نویسنه به خوبی از پساش برآمده.
از خانم آقایی مجموعهداستانهای زیادی منتشر شده که متاسفانه این روزها هیچکدامشان را نمیتوان در پخشیها دید و امیدوارم روزی تمام داستانهایشان در یک نشر منتشر شود.
@qoqnoospub
به زودی یک پست مفصل دربارهی خانم فرخنده آقایی خواهم نوشت؛ که او مادر کلمههاست.
https://www.instagram.com/p/B15qezQBlun/?igshid=1vi3jykd01jxn
@aamoutbookstore
اما کتاب نیامد. تیناجان دیده بود کتاب را قبل از نهاییشدن در فهرست سفارشها دیده بود. بعد دیروز که دوستان ققنوس، کتابهای دیگر را آوردند و این کتاب نبود، اول تیناجان صدایاش درآمد و گفت «آقای علیخانی! شما یه کتاب دیگهای هم زده بودید.»
اول یادم نیامد. بعد آمدم پای سیستم و یهو یادم افتاد اسم کتاب رو. سفارش ندادم تا زنگ بزنم و از آقای رهنمایی بپرسم قضیه چی بوده که نفرستادند. بعد هم کار پیش آمد و فراموشام شد.
الان تا نشستم پای سیستم، کتاب را دوباره دیدم در تازههای ققنوس. ده تا سفارش دادم. زنگ زدم ققنوس. آقای رهنمایی نبود. با خانم حیدری حرف زدم و ماجرا را گفتم که قضیه از چه قراره؟ گفت میپرسد.
گذشت تا بعدش مجیدجان بزرگی زنگ زد. گفت «من حذف کردم یوسف.»
گفتم «چرا خب؟»
گفت «آخه هنوز ویزیت چاپ جدیدش شروع نشده.»
گفتم «لطفا شروع شد اینبار برایم بیستتا بفرست.»
بعد دلم خواست به خانم «#فرخنده_آقایی» زنگ بزم و بگویم «خوشحالم چاپ چهارم رمان «#از_شیطان_آموخت_و_سوزاند» را میبینم.
یاد روزهایی افتادم که خانم آقایی این رمان را مینوشت. بعد منتشر کرد. بعد جایزه گرفت. بعد همین امروز فهمیدم به انگلیسی هم ترجمه شده.
از این طرف خوشحال شدم برای کتاب و برای شادی خانم آقایی، از طرفی البته یاد درد و رنجهای ولگا افتادم و دوباره غصه خوردم.
داستان این رمان دربارهی زنی مسیحی است که با مردی مسلمان ازدواج میکند. به خاطر این ازدواج از خانوادهاش طرد میشود. بعدها مرد هم او را پس میزند و از خانه بیروناش میکند. زن که حتی جایی برای خوابیدن ندارد، مدتها در یک کتابخانه عمومی نزدیک سیدخندان زندگی میکند تا اینکه ... داستان به شکل دفترچه یادداشت نوشته شده.
داستانهای فرخنده آقایی عینا نمونهی کامل صنعت سهل و ممتنع است. در عین اینکه بسیار ساده به نظر میرسد اما به دلیل عمق زیستی که نویسنده داشته، قابل دسترس نیست و بسیار سخت میتوان به چنین اجرایی دست یافت که نویسنه به خوبی از پساش برآمده.
از خانم آقایی مجموعهداستانهای زیادی منتشر شده که متاسفانه این روزها هیچکدامشان را نمیتوان در پخشیها دید و امیدوارم روزی تمام داستانهایشان در یک نشر منتشر شود.
@qoqnoospub
به زودی یک پست مفصل دربارهی خانم فرخنده آقایی خواهم نوشت؛ که او مادر کلمههاست.
https://www.instagram.com/p/B15qezQBlun/?igshid=1vi3jykd01jxn
@aamoutbookstore
Instagram
کتابفروشی آموت
: همین پریروز دیدماش؛ در بخش تازههای پخش ققنوس. فوری ذوقزده ده جلد ازش سفارش دادم. آمدم به تیناجان و آرمیتاجان بگویم چه کتابی را سفارش دادم که به خودم گفتم «بگذار برسد، بعد!» اما کتاب نیامد. تیناجان دیده بود کتاب را قبل از نهاییشدن در فهرست سفارشها دیده…
در من کوچه ای است
که با تو در آن نگشته ام
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفتهام
#افشین_یداللهی
که با تو در آن نگشته ام
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفتهام
#افشین_یداللهی
💥💥💥💥💥💥
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
#مولانا
@qoqnoospub
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
#مولانا
@qoqnoospub
قرآن را میتوان در چهار سطح خواند.
سطح اول معنای ظاهری است.
بعدی معنای باطنی است.
سومی بطنِ بطن است.
سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمیگنجد.
#ملت_عشق
#اليف_شافاك
#ارسلان_فصيحي
#ققنوس
@qoqnoospub
سطح اول معنای ظاهری است.
بعدی معنای باطنی است.
سومی بطنِ بطن است.
سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمیگنجد.
#ملت_عشق
#اليف_شافاك
#ارسلان_فصيحي
#ققنوس
@qoqnoospub
💥💥💥💥
#الیف_شافاک و #مارگارت_آتوود با موفق شدند به فهرست نهایی راه یابند و باید برای به دست آوردن جایزه 50 هزار پوندی با چهار اثر دیگر حاضر در این فهرست به رقابت بپردازند.
#مارگارت_آتوود در سال 200 با داستان «آدمکش کور» موفق شد بوکر را به خانه ببرد
اعلام نامزدهای نهایی بوکر 2019
👇👇👇👇
نامزدهای نهایی جایزه بوکر سال 2019 اعلام شدند. الیف شافاک با داستان «10 دقیقه و 38 ثانیه در این دنیای عجیب» و مارگارت آتوود با ادامه داستان «سرگذشت ندیمه» تحت عنوان «وصیتها» موفق شدند به فهرست نهایی راه یابند و باید برای به دست آوردن جایزه 50 هزار پوندی با چهار اثر دیگر حاضر در این فهرست به رقابت بپردازند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، شش اثر به فهرست نهایی جایزه بوکر 2019 راه یافتند و یکی از این آثار در ماه اکتبر جایزه 50 هزار پوندی را با خود به خانه میبرد.
«وصیتها» نوشته مارگارت آتوود که در واقع ادامه داستان پادآرمانشهری «سرگذشت ندیمه است» در این فهرست حضور دارد. این در حالی است که کتاب سهشنبه هفته آینده وارد بازار کتاب میشود و هنوز کسی کتاب را نخوانده است.
«وصیتها» 15 سال پس از اتمام داستان در «سرگذشت ندیمه» رخ میدهد و توسط سه شخصیت زن روایت میشود اما داوران برای جلوگیری از لو رفتن داستان توضیح بیشتری ندادند و فقط پیتر فلورانس، رئیس هیئت داوران امسال درباره کتاب گفت: «داستان زبان وحشیانهای دارد که میتواند با قدرت با همه آدمها در سراسر دنیا ارتباط برقرار کند.»
وقتی فهرست اولیه بوکر امسال اعلام شد داوران گفتند «وصیتها» داستان ترسناک و در عین حال جذابی است.
نویسنده کانادایی برای به دست آوردن بوکر امسال باید با «کیشوت» نوشته سلمان رشدی، «اردکها» نوشته لوسی المان، «دختر، زن، دیگر» نوشته برناردین اواریستو، «ارکستر اقلیتها» نوشته چیگوزی اوبیاما، «10 دقیقه و 38 ثانیه در این دنیای عجیب» نوشته الیف شافاک به رقابت بپردازد.
آتوود در سال 200 با داستان «آدمکش کور» موفق شد بوکر را به خانه ببرد اما این بار برای رمانی نامزد شده است که هفته دیگر دیگر وارد بازار کتاب خواهد شد. سلمان رشدی در سال 1981 با داستان «کودکان نیمهشب» موفق شد جایزه بوکر را به دست آورد و امسال با «کیشوت»، که برداشتی آزاد از داستان «دن کیشوت» است، موفق شد در فهرست نامزدهای نهایی بوکر قرار بگیرد.
.
جایزه «من بوکر» به بهترین اثر تازه انگلیسیزبان که نوشته شهروندان همسود بریتانیا است اهدا میشود. پیش از این نویسندگانی چون هیلاری منتل، آیریس مرداک، و ایِن مکایوان برنده این جایزه معتبر شدهاند.
@QOQNOOSPUB
برنده بوکر 2019در تاریخ 14 اکتبر اعلام میشود. سال گذشته داستان «مرد شیرفروش» نوشته آنا برنز به عنوان برنده جایزه بوکر اعلام شد.
http://yon.ir/NrFKM
#الیف_شافاک و #مارگارت_آتوود با موفق شدند به فهرست نهایی راه یابند و باید برای به دست آوردن جایزه 50 هزار پوندی با چهار اثر دیگر حاضر در این فهرست به رقابت بپردازند.
#مارگارت_آتوود در سال 200 با داستان «آدمکش کور» موفق شد بوکر را به خانه ببرد
اعلام نامزدهای نهایی بوکر 2019
👇👇👇👇
نامزدهای نهایی جایزه بوکر سال 2019 اعلام شدند. الیف شافاک با داستان «10 دقیقه و 38 ثانیه در این دنیای عجیب» و مارگارت آتوود با ادامه داستان «سرگذشت ندیمه» تحت عنوان «وصیتها» موفق شدند به فهرست نهایی راه یابند و باید برای به دست آوردن جایزه 50 هزار پوندی با چهار اثر دیگر حاضر در این فهرست به رقابت بپردازند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، شش اثر به فهرست نهایی جایزه بوکر 2019 راه یافتند و یکی از این آثار در ماه اکتبر جایزه 50 هزار پوندی را با خود به خانه میبرد.
«وصیتها» نوشته مارگارت آتوود که در واقع ادامه داستان پادآرمانشهری «سرگذشت ندیمه است» در این فهرست حضور دارد. این در حالی است که کتاب سهشنبه هفته آینده وارد بازار کتاب میشود و هنوز کسی کتاب را نخوانده است.
«وصیتها» 15 سال پس از اتمام داستان در «سرگذشت ندیمه» رخ میدهد و توسط سه شخصیت زن روایت میشود اما داوران برای جلوگیری از لو رفتن داستان توضیح بیشتری ندادند و فقط پیتر فلورانس، رئیس هیئت داوران امسال درباره کتاب گفت: «داستان زبان وحشیانهای دارد که میتواند با قدرت با همه آدمها در سراسر دنیا ارتباط برقرار کند.»
وقتی فهرست اولیه بوکر امسال اعلام شد داوران گفتند «وصیتها» داستان ترسناک و در عین حال جذابی است.
نویسنده کانادایی برای به دست آوردن بوکر امسال باید با «کیشوت» نوشته سلمان رشدی، «اردکها» نوشته لوسی المان، «دختر، زن، دیگر» نوشته برناردین اواریستو، «ارکستر اقلیتها» نوشته چیگوزی اوبیاما، «10 دقیقه و 38 ثانیه در این دنیای عجیب» نوشته الیف شافاک به رقابت بپردازد.
آتوود در سال 200 با داستان «آدمکش کور» موفق شد بوکر را به خانه ببرد اما این بار برای رمانی نامزد شده است که هفته دیگر دیگر وارد بازار کتاب خواهد شد. سلمان رشدی در سال 1981 با داستان «کودکان نیمهشب» موفق شد جایزه بوکر را به دست آورد و امسال با «کیشوت»، که برداشتی آزاد از داستان «دن کیشوت» است، موفق شد در فهرست نامزدهای نهایی بوکر قرار بگیرد.
.
جایزه «من بوکر» به بهترین اثر تازه انگلیسیزبان که نوشته شهروندان همسود بریتانیا است اهدا میشود. پیش از این نویسندگانی چون هیلاری منتل، آیریس مرداک، و ایِن مکایوان برنده این جایزه معتبر شدهاند.
@QOQNOOSPUB
برنده بوکر 2019در تاریخ 14 اکتبر اعلام میشود. سال گذشته داستان «مرد شیرفروش» نوشته آنا برنز به عنوان برنده جایزه بوکر اعلام شد.
http://yon.ir/NrFKM
ایرنا
فهرست کوتاه نامزدهای جایزه بوکر ۲۰۱۹ اعلام شد
تهران- ایرنا- فهرست کوتاه نامزدهای جایزه بوکر سال ۲۰۱۹ منتشر شد و نام «مارگارت آتوود» شاعر و نویسنده کانادایی و «الیف شافاک» نویسنده ترکیهای و مولف کتاب «ملت عشق» از جمله مطرحترین اسامی موجود در این فهرست است.
💥💥💥💥
از طرف «خانوادهٔ ققنوس» تقدیم به پدر محترم خانواده به مناسبت تولدشان.
اگر تذکرةالناشرانی در کار بود
👇👇👇👇
ذکر امیر حسینزادگان
آن عامل جد و جهد، آن کامل نذر و عهد، آن فرد فردانیت، آن مرد وحدانیت، آن مطلق ناشران وقت، امیر حسینزادگان دامت برکاته.
از تهران است و به تهران نشستی؛ ورا پدر نام حاج عباس است. بر همهٔ اطرافیان محمود است و بر همهٔ دلها مقبول. از کاملان اهل نشر است و از اهل فتوت. و در معامله و کرامت و فراست بزرگوار است. و در لطف و سازگاری آیتی است. نشر ققنوس را در جوانی بنیان گذاشتی و در میانسالی به اوج رساندی و یک را سه بکردی و گروه انتشاراتی ققنوس بساختی و سختتر کار آنکه خوشنامیاش را هنوز و همچنان حافظ است. بزرگهمتتر ازو کس نشان ندارد که در وصف این صفتش از ارسلان فصیحی، مترجم نامی و رئیس مصححان آن نشر، نقل است که وی چونان دلبستهٔ کار و پیگیرندهٔ امور است که چون شبی از سفر فرانکفورت به تهران بازآمده، یکسره از محل جلوس طیاره ره ققنوس در پیش گرفته و به سامان دادن امور مربوطه پرداخته [خاطرات و خطرات ابرمترجمان_ص فلان]. میان اهل نشر و دارالامیر و کارکنانش به «امیر خان» شهره است و غالباً او را چنین خطاب کنند. قوهٔ طنز و شوخطبعیاش را انتهایی نیست و در استعمال افعال معکوس از قهارترینهاست و کس از اهل دارلامیر نباشد که در موقعیتی به ملاطفت طنزش نواخته نشده باشد. در سپردن کار به کاردان و مشورت به وقت لزوم از نوادر دوران است و شهرتش در این کار احسن است.
حدیث حسنش مفصل است و مطول. لیک سخن کوتاه کنم و به ذکر این نکته بسنده که روز رقم خوردن این سطور مصادف شده با زادروز آن دلاور اهل نشر و صبور در ایام سخت. و این روز بر او و خاندانش و آن یکی خاندان غیرنسبیاش در دارالامیر نشر و پخش مبارک است جاودان.
تذکرةالناشران/ ذکر اول
@qoqnoospub
از طرف «خانوادهٔ ققنوس» تقدیم به پدر محترم خانواده به مناسبت تولدشان.
اگر تذکرةالناشرانی در کار بود
👇👇👇👇
ذکر امیر حسینزادگان
آن عامل جد و جهد، آن کامل نذر و عهد، آن فرد فردانیت، آن مرد وحدانیت، آن مطلق ناشران وقت، امیر حسینزادگان دامت برکاته.
از تهران است و به تهران نشستی؛ ورا پدر نام حاج عباس است. بر همهٔ اطرافیان محمود است و بر همهٔ دلها مقبول. از کاملان اهل نشر است و از اهل فتوت. و در معامله و کرامت و فراست بزرگوار است. و در لطف و سازگاری آیتی است. نشر ققنوس را در جوانی بنیان گذاشتی و در میانسالی به اوج رساندی و یک را سه بکردی و گروه انتشاراتی ققنوس بساختی و سختتر کار آنکه خوشنامیاش را هنوز و همچنان حافظ است. بزرگهمتتر ازو کس نشان ندارد که در وصف این صفتش از ارسلان فصیحی، مترجم نامی و رئیس مصححان آن نشر، نقل است که وی چونان دلبستهٔ کار و پیگیرندهٔ امور است که چون شبی از سفر فرانکفورت به تهران بازآمده، یکسره از محل جلوس طیاره ره ققنوس در پیش گرفته و به سامان دادن امور مربوطه پرداخته [خاطرات و خطرات ابرمترجمان_ص فلان]. میان اهل نشر و دارالامیر و کارکنانش به «امیر خان» شهره است و غالباً او را چنین خطاب کنند. قوهٔ طنز و شوخطبعیاش را انتهایی نیست و در استعمال افعال معکوس از قهارترینهاست و کس از اهل دارلامیر نباشد که در موقعیتی به ملاطفت طنزش نواخته نشده باشد. در سپردن کار به کاردان و مشورت به وقت لزوم از نوادر دوران است و شهرتش در این کار احسن است.
حدیث حسنش مفصل است و مطول. لیک سخن کوتاه کنم و به ذکر این نکته بسنده که روز رقم خوردن این سطور مصادف شده با زادروز آن دلاور اهل نشر و صبور در ایام سخت. و این روز بر او و خاندانش و آن یکی خاندان غیرنسبیاش در دارالامیر نشر و پخش مبارک است جاودان.
تذکرةالناشران/ ذکر اول
@qoqnoospub
Forwarded from یکی بود، یکی هم نبود (Guiti Safarzadeh)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
photo6023980267783434654.jpg
36.6 KB
نشست هفتگی شهر کتاب بخارست در روز سهشنبه ۲۶ شهریور ساعت ۱۶:۳۰ به نقد و بررسی کتاب «رمانتیسم آلمانی» اختصاص دارد که با حضور میثم سفیدخوش، سیدمسعود حسینی و سیدمسعود آذرفام در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچهی سوم برگزار میشود.
@qoqnoospub
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
photo6023980267783434654.jpg
مرکز فرهنگی شهرکتاب
کتاب #رمانتیسم_آلمانی
به تازگی انتشارات ققنوس کتاب «رمانتیسم آلمانی» نوشتهی فردریک بیزر با ترجمهی سیدمسعود آذرفام را راهی بازار نشر کرده است. این کتاب مشتمل بر ده جُستار است که هر یک به شرح و بسط زوایای مختلفی از مرحلهی نخست تکوین رمانتیسم آلمانی و رابطهی پیچیدهی آن با جنبشهایی چون «روشنگری» و «طوفان و تلاطم» میپردازد. هدف اصلی کتاب حاضر این است که با نقد رویکردهای متداول در تفسیر رمانتیسم آلمانی، بهخصوص رویکردهای پستمدرنیستی، که غالباً رمانتیسم را به جنبههای ادبی و زیباییشناختی آن محدود کردهاند و آن را ضدروشنگری، ضدعقلباوری و غیرسیاسی دانستهاند، از این تفسیر بدیل دفاع کند که رمانتیسم آلمانی نهفقط ضدروشنگری، ضدعقلباوری و ضدسیاسی نبوده است، بلکه جنبههای ادبی و زیباییشناختی این جنبش اساساً اسبابی در خدمت تحقق اهداف متافیزیکی، اخلاقی و سیاسی آن بودهاند.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۶ شهریور ساعت ۱۶:۳۰ به نقد و بررسی کتاب «رمانتیسم آلمانی» اختصاص دارد که با حضور میثم سفیدخوش، سیدمسعود حسینی و سیدمسعود آذرفام در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچهی سوم برگزار میشود.
@qoqnoospub
کتاب #رمانتیسم_آلمانی
به تازگی انتشارات ققنوس کتاب «رمانتیسم آلمانی» نوشتهی فردریک بیزر با ترجمهی سیدمسعود آذرفام را راهی بازار نشر کرده است. این کتاب مشتمل بر ده جُستار است که هر یک به شرح و بسط زوایای مختلفی از مرحلهی نخست تکوین رمانتیسم آلمانی و رابطهی پیچیدهی آن با جنبشهایی چون «روشنگری» و «طوفان و تلاطم» میپردازد. هدف اصلی کتاب حاضر این است که با نقد رویکردهای متداول در تفسیر رمانتیسم آلمانی، بهخصوص رویکردهای پستمدرنیستی، که غالباً رمانتیسم را به جنبههای ادبی و زیباییشناختی آن محدود کردهاند و آن را ضدروشنگری، ضدعقلباوری و غیرسیاسی دانستهاند، از این تفسیر بدیل دفاع کند که رمانتیسم آلمانی نهفقط ضدروشنگری، ضدعقلباوری و ضدسیاسی نبوده است، بلکه جنبههای ادبی و زیباییشناختی این جنبش اساساً اسبابی در خدمت تحقق اهداف متافیزیکی، اخلاقی و سیاسی آن بودهاند.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۶ شهریور ساعت ۱۶:۳۰ به نقد و بررسی کتاب «رمانتیسم آلمانی» اختصاص دارد که با حضور میثم سفیدخوش، سیدمسعود حسینی و سیدمسعود آذرفام در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچهی سوم برگزار میشود.
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌در حاشیهٔ اختتامیهٔ «جشنوارهٔ داستان ایرانی ققنوس»
✍️پروانه سراوانی نویسندهٔ کتاب «خواب عمیق گلستان»
آدمها بسته به موقعیتی که در آن قرار میگیرند، عقاید سفت و سختشان تغییر میکند. در این داستان زنی که جز به راستگویی فکر نمیکرده، بار سنگین دروغی پانزدهساله را بر دوش میکشد. مردی که جز به خانواده نمیاندیشیده، وارد مسیری میشود که جز پنهان کاری راهحلی برایش باقی نمیماند.
پروانه سروانی در این رمان نشان میدهد برای هر آدمی راههای خطا و لغزش، ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
دروغ مثل چاهی عمیق است. چاهی است بیانتها. ته چاه پیدا نیست. برای
رفع و رجوع کردن اولین دروغ باید پشت سر هم دروغ بگویی. هی
دروغ بگویی. هی دروغ بگویی. بیآنکه بفهمی داری مدام در چاه فرو
میروی. دروغهای پشت سر هم تو را از پا میاندازد. اما چارهای نداری،
نمیتوانی متوقف شوی. آنقدر هم جرئت نداری که صاف بایستی و بگویی:
«از اولش هم غلط زیادی کردم که دروغ گفتم.» پس دوباره و دوباره سقوط میکنی.
@qoqnoospub
✍️پروانه سراوانی نویسندهٔ کتاب «خواب عمیق گلستان»
آدمها بسته به موقعیتی که در آن قرار میگیرند، عقاید سفت و سختشان تغییر میکند. در این داستان زنی که جز به راستگویی فکر نمیکرده، بار سنگین دروغی پانزدهساله را بر دوش میکشد. مردی که جز به خانواده نمیاندیشیده، وارد مسیری میشود که جز پنهان کاری راهحلی برایش باقی نمیماند.
پروانه سروانی در این رمان نشان میدهد برای هر آدمی راههای خطا و لغزش، ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
دروغ مثل چاهی عمیق است. چاهی است بیانتها. ته چاه پیدا نیست. برای
رفع و رجوع کردن اولین دروغ باید پشت سر هم دروغ بگویی. هی
دروغ بگویی. هی دروغ بگویی. بیآنکه بفهمی داری مدام در چاه فرو
میروی. دروغهای پشت سر هم تو را از پا میاندازد. اما چارهای نداری،
نمیتوانی متوقف شوی. آنقدر هم جرئت نداری که صاف بایستی و بگویی:
«از اولش هم غلط زیادی کردم که دروغ گفتم.» پس دوباره و دوباره سقوط میکنی.
@qoqnoospub