فراخوان مسابقه طرح و كاريكاتور به مناسبت چهلمين سال تاسيس انتشارات ققنوس
@qoqnoispub
@qoqnoispub
😍 جشن سپندارمذگان (روز عشق) را با #ملت_عشق سپری كنين!
🌹🎁
تا جمعه فرصت دارين، جذابترین كتابِ اين روزهای ایران رو رايگان و قانونی دانلود كنين😱
@qoqnoospub
🌹🎁
تا جمعه فرصت دارين، جذابترین كتابِ اين روزهای ایران رو رايگان و قانونی دانلود كنين😱
@qoqnoospub
Forwarded from Mohsen Deldar
Forwarded from Mohsen Deldar
Forwarded from انتشارات ققنوس
App Store
Qoqnoos (کتاب خوان انتشارات ققنوس) on the App Store
Read reviews, compare customer ratings, see screenshots, and learn more about Qoqnoos (کتاب خوان انتشارات ققنوس). Download Qoqnoos (کتاب خوان انتشارات ققنوس) and enjoy it on your iPhone, iPad, and iPod touch.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استاد کامبیز درمبخش
از آینده #نشر_کاغذی می گوید
فراخوان مسابقه طرح و کاریکاتور
به مناسبت چهلمین سال فعالیت
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoispub
از آینده #نشر_کاغذی می گوید
فراخوان مسابقه طرح و کاریکاتور
به مناسبت چهلمین سال فعالیت
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoispub
انتشارات ققنوس
#ديدگاه درباره كتاب #چطور_زندگی_کنیم #انتشارات_ققنوس #كتابفروشي_دهخدا @dehkhodabook @qoqnoospub
#ديدگاه كتاب #چطور_زندگی_کنیم كه دوست عزيزمان در گروه تلگرام كتابفروشي دهخدا به اشتراك گذاشتند:
#کتاب «#چطور_زندگی_کنیم» زندگی #مونتنی و #فلسفه او را در قالب یک پرسش و بیست پاسخ روایت میکند. نویسنده کتاب #سارا_بیکول با قلم روان و زنده و گویای خود در این کتاب هم زندگینامه #میشل_دومونتنی فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی قرن شانزدهمی را روایت میکند و هم از خلال زندگی و کتاب مشهورش «مقالات» میخواهد پاسخ پرسش «چطور زندگی کنیم» را برایمان بدهد.
او میگوید: « این کتاب دربارهی مونتنی در مقام نویسنده و یک مرد و همچنین درباره ضیافت طولانی اوست - به عبارت دیگر، انبوهی از گفتگوهای مشترک و خصوصی در طول چهار صد و سی سال» «سوال واقع بینانه چطور زندگی کنیم؟ به بیشمار سوالات علمی دیگر تجزیه شد.
مونتنی هم مثل هر #انسان دیگری با معضلات عمدهی #زندگی روبه رو بود: چطور با ترس از مرگ مقابله کنیم، چطور #مرگ فرزند یا دوستی عزیز را تحمل کنیم، چطور شکستها را رفع و رجوع کنیم، و چطور از هر لحظه از زندگی استفاده کنیم تا حق آن را ادراک کرده باشیم. ولی در این میان معماهای ناچیز تری هم وجود داشت: چطور میتوانید از جر و بحثهای بیهوده با همسرتان یا خدمتکار خانهتان اجتناب کنید؟ چطور میتوانید دوستی را که تصور میکند #جادوگری او را طلسم کرده متقاعد کنید که این طور نیست؟ چطور میتوانید غم و اندوه همسایهتان را به شادی تبدیل کنید؟ چطور از خانهی خود محافظت میکنید؟ بهترین روش برخورد با دزدان مسلحی که مرددند شما را بکشند یا به #گروگان بگیرند چیست؟
#مونتنی به جای جوابهای انتزاعی به ما میگوید که در هر یک از این موارد چه کرده و در آن زمان چه احساسی داشت؟» بیکول در جای دیگری از کتابش میگوید: «قرن بیست و یکم محتاج حس زندگی به روش مونتنی است و در سختترین لحظاتش تا به امروز نیازی مبرم به سیاستهای مونتنی داشته است».کتاب را #مريم_تقدیسی ترجمه و #انتشارات_ققنوس منتشر کرده است. #سارا_بیکول نویسنده اثر«#در_کافه_اگزستانسیالیستی» است و مهارت بسیار بالایی در نوشتن #فلسفه عمومی یا آثاری است که خوانندهی غیر متخصص هم از آن استفاده میکند و لذت میبرد.
@dehkhodabook
@qoqnoospub
#کتاب «#چطور_زندگی_کنیم» زندگی #مونتنی و #فلسفه او را در قالب یک پرسش و بیست پاسخ روایت میکند. نویسنده کتاب #سارا_بیکول با قلم روان و زنده و گویای خود در این کتاب هم زندگینامه #میشل_دومونتنی فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی قرن شانزدهمی را روایت میکند و هم از خلال زندگی و کتاب مشهورش «مقالات» میخواهد پاسخ پرسش «چطور زندگی کنیم» را برایمان بدهد.
او میگوید: « این کتاب دربارهی مونتنی در مقام نویسنده و یک مرد و همچنین درباره ضیافت طولانی اوست - به عبارت دیگر، انبوهی از گفتگوهای مشترک و خصوصی در طول چهار صد و سی سال» «سوال واقع بینانه چطور زندگی کنیم؟ به بیشمار سوالات علمی دیگر تجزیه شد.
مونتنی هم مثل هر #انسان دیگری با معضلات عمدهی #زندگی روبه رو بود: چطور با ترس از مرگ مقابله کنیم، چطور #مرگ فرزند یا دوستی عزیز را تحمل کنیم، چطور شکستها را رفع و رجوع کنیم، و چطور از هر لحظه از زندگی استفاده کنیم تا حق آن را ادراک کرده باشیم. ولی در این میان معماهای ناچیز تری هم وجود داشت: چطور میتوانید از جر و بحثهای بیهوده با همسرتان یا خدمتکار خانهتان اجتناب کنید؟ چطور میتوانید دوستی را که تصور میکند #جادوگری او را طلسم کرده متقاعد کنید که این طور نیست؟ چطور میتوانید غم و اندوه همسایهتان را به شادی تبدیل کنید؟ چطور از خانهی خود محافظت میکنید؟ بهترین روش برخورد با دزدان مسلحی که مرددند شما را بکشند یا به #گروگان بگیرند چیست؟
#مونتنی به جای جوابهای انتزاعی به ما میگوید که در هر یک از این موارد چه کرده و در آن زمان چه احساسی داشت؟» بیکول در جای دیگری از کتابش میگوید: «قرن بیست و یکم محتاج حس زندگی به روش مونتنی است و در سختترین لحظاتش تا به امروز نیازی مبرم به سیاستهای مونتنی داشته است».کتاب را #مريم_تقدیسی ترجمه و #انتشارات_ققنوس منتشر کرده است. #سارا_بیکول نویسنده اثر«#در_کافه_اگزستانسیالیستی» است و مهارت بسیار بالایی در نوشتن #فلسفه عمومی یا آثاری است که خوانندهی غیر متخصص هم از آن استفاده میکند و لذت میبرد.
@dehkhodabook
@qoqnoospub
برشی از رمان: گانگستری از دیار حافظ. نشر ققنوس. 1392
مواظب خودت باش. این دختر داییت عقل درستی نداره. یه وقت می بینی بلایی سرت آورد. راستی خبر داشتی یک ماه پیش شوهر کرد؟ شده زن یه پسر کازرونی. از اون قره قونی هاس. خودش که می گه مهندس مکانیکه، ولی تو باور نکن. یه چند وقت پیش هم تو خیابون دیدم کلاچ ماشینم نمی گیره و هیچ کدوم از دنده ها جا نمی ره. کفری شده بودم که دیدم سر و کله دختر داییت پیداش شد. شوهرش هم باهاش بود. از این ریش و سبیلی هاس. ولی موهای سرش یه خرده ای کم پشت هس و به خداوندی خدا تا سه چهار سال دیگه کچل می شه. تا فهمید کلاچم عیب و ایراد داره کاپوت ماشین رو بالا زد و گفت آچار دوازده. بعد هم اون زیر میرها دستی کشید و گفت: «درست شد» دروغ هم نمی گفت ها. کلاچ ماشین شده بود عین روز اولش. دنده هم مثل آب خوردن جا می رفت. فقط یه خرده ای کلاچ رو بالا کوک کرده بود گفتم یه نمه بیاردش پایین تر ثواب داره. آخه کلاچ اگه خیلی بالا کوک بشه تو سربالایی ها آدم رو اذیت می کنه. کارش که تموم شد گفتم: «خیلی زحمت کشیدی؟ بابا جونت کچله؟» گفت: «نه. تو قوم و خویش فقط من یکی موهام کم پشته» دختر داییت هم گفت می خواد یکی دو سال دیگه صد هزار تار مو رو سرش بکاره. گفتم: «صد هزار؟ یه باره بگو این چند تا تار مو هم گلاه گیس هس. گرون در می آدها» یواشی که شوهرش نفهمه گفت: «فضولیش به جنابعالی نیومده»
#قاسم_شکری
#گانگستری_از_دیار_حافظ
#کانون_هنر_داستان
#دبیر_کانون_مریم_اسدزاده
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub
مواظب خودت باش. این دختر داییت عقل درستی نداره. یه وقت می بینی بلایی سرت آورد. راستی خبر داشتی یک ماه پیش شوهر کرد؟ شده زن یه پسر کازرونی. از اون قره قونی هاس. خودش که می گه مهندس مکانیکه، ولی تو باور نکن. یه چند وقت پیش هم تو خیابون دیدم کلاچ ماشینم نمی گیره و هیچ کدوم از دنده ها جا نمی ره. کفری شده بودم که دیدم سر و کله دختر داییت پیداش شد. شوهرش هم باهاش بود. از این ریش و سبیلی هاس. ولی موهای سرش یه خرده ای کم پشت هس و به خداوندی خدا تا سه چهار سال دیگه کچل می شه. تا فهمید کلاچم عیب و ایراد داره کاپوت ماشین رو بالا زد و گفت آچار دوازده. بعد هم اون زیر میرها دستی کشید و گفت: «درست شد» دروغ هم نمی گفت ها. کلاچ ماشین شده بود عین روز اولش. دنده هم مثل آب خوردن جا می رفت. فقط یه خرده ای کلاچ رو بالا کوک کرده بود گفتم یه نمه بیاردش پایین تر ثواب داره. آخه کلاچ اگه خیلی بالا کوک بشه تو سربالایی ها آدم رو اذیت می کنه. کارش که تموم شد گفتم: «خیلی زحمت کشیدی؟ بابا جونت کچله؟» گفت: «نه. تو قوم و خویش فقط من یکی موهام کم پشته» دختر داییت هم گفت می خواد یکی دو سال دیگه صد هزار تار مو رو سرش بکاره. گفتم: «صد هزار؟ یه باره بگو این چند تا تار مو هم گلاه گیس هس. گرون در می آدها» یواشی که شوهرش نفهمه گفت: «فضولیش به جنابعالی نیومده»
#قاسم_شکری
#گانگستری_از_دیار_حافظ
#کانون_هنر_داستان
#دبیر_کانون_مریم_اسدزاده
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub
کتابی از زیگمونت باومن است که به ناپایداری روابط عاطفی در عصر مدرن پرداخته است. از دید او روانشناسی مدرن و مشاورهای روانشناسی تاثیر سویی بر تدوام روابط عاشقانه و عاطفی داشته اند..
@qoqnoospub
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
کتابی از زیگمونت باومن است که به ناپایداری روابط عاطفی در عصر مدرن پرداخته است. از دید او روانشناسی مدرن و مشاورهای روانشناسی تاثیر سویی بر تدوام روابط عاشقانه و عاطفی داشته اند.. @qoqnoospub
عشق سیال نام کتابی از زیگمونت باومن است که به ناپایداری روابط عاطفی در عصر مدرن پرداخته است. از دید او روانشناسی مدرن و مشاورهای روانشناسی تاثیر سویی بر تدوام روابط عاشقانه و عاطفی داشتهاند زیرا فرد را مجاب میکند که برقراری روابط کوتاهمدت و ناپایدار، بار مسئولیت وی را کاهش داده و آزادی عمل بیشتری به افراد میبخشد: «از دید مشاوران وعده تعهد در بلندمدت بیمعنی است. مثل دیگر سرمایهگذاریها، تعهدات هم طلوع و افول دارند.»
باومن معتقد است زنان و مردان امروز «نگرانند که این ارتباط همیشگی(For Good) ، آنها را مجبور به تحمل فشارهایی کند که آزادی آنها را در ایجاد روابط دیگر سلب نماید» و به همین سبب به سمت عشقهای سیال روی میآورند.
عشق سیال به این موضوع اشاره دارد که فرد به جای ترمیم و جایگزینی منافع دگرخواهانه بر منافع فردی به دنبال روابط کوتاهی است که در کوتاهترین زمان ممکن به نیازهای عاطفی و جسمی وی پاسخ دهد ولی او را از عشقهای احتمالی و بهتر در آینده محروم نکند. تنهایی مضاعف، افسردگی، نگرانی و عدم لذت از برقراری روابط عاطفی را میتوان سیالیت عشق در بین افراد مختلف به عنوان ابژه عشق قلمداد کرد.
@qoqnoospub
باومن معتقد است زنان و مردان امروز «نگرانند که این ارتباط همیشگی(For Good) ، آنها را مجبور به تحمل فشارهایی کند که آزادی آنها را در ایجاد روابط دیگر سلب نماید» و به همین سبب به سمت عشقهای سیال روی میآورند.
عشق سیال به این موضوع اشاره دارد که فرد به جای ترمیم و جایگزینی منافع دگرخواهانه بر منافع فردی به دنبال روابط کوتاهی است که در کوتاهترین زمان ممکن به نیازهای عاطفی و جسمی وی پاسخ دهد ولی او را از عشقهای احتمالی و بهتر در آینده محروم نکند. تنهایی مضاعف، افسردگی، نگرانی و عدم لذت از برقراری روابط عاطفی را میتوان سیالیت عشق در بین افراد مختلف به عنوان ابژه عشق قلمداد کرد.
@qoqnoospub
این نویسنده در یکی از مصاحبه های خود گفت که «از هجوم ایده برای داستان نویسی در حال انفجارم. این استعداد نیست. بیشتر شبیه مریضی است
#دزد #فومی_نوری_ناکامورا
@qoqnoospub
#دزد #فومی_نوری_ناکامورا
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
این نویسنده در یکی از مصاحبه های خود گفت که «از هجوم ایده برای داستان نویسی در حال انفجارم. این استعداد نیست. بیشتر شبیه مریضی است #دزد #فومی_نوری_ناکامورا @qoqnoospub
فومی نوری ناکامورا نویسنده این اثر متولد سال ۱۹۷۷ است. این نویسنده در یکی از مصاحبه های خود گفت که «از هجوم ایده برای داستان نویسی در حال انفجارم. این استعداد نیست. بیشتر شبیه مریضی است.» این نویسنده بعد از چاپ رمان «دزد» و برنده شدن جایزه کنزابورو اوئه در ژاپن، تبدیل به یک چهره بین المللی شد.
داستانهای نوری ناکامورا عموما به نگاههای پوچگرایانه، کودکان آزاردیده، فقر، باندهای گانگستری بیرحم، جنایت و بیاعتمادی به سیستم اجتماعی در زندگی معاصر ژاپن، میپردازند. در رمان «دزد» نویسنده روی شخصیتهایی متمرکز می شود که در جامعه معاصر ژاپن در فقر به دنیا آمدهاند. در این رمان، یک دزد در پر ازدحام ترین اماکن و نزدیک ترین فواصل با آدم ها در تردد و کاسبی مشغول است. این شخصیت در همین حال، دور از ارتباطات انسانی و در دنیای ذهنی خود زندگی می کند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
کیف پولش احتمالا توی جیب ژاکتش بود. برای همین فکر کردم از روش معمول استفاده کنم و از جلو به پیرمرد تنه بزنم. اما بعد گفت که گرمش است، قدم هایش کندتر شد و شروع کرد به باز کردن دکمهها. از عقب رفتم سمت راستش، بدنم را مانع دید پشت سریها کردم. باید قبل از این که همسرش بخواهد کمکش کند، کیف را میزدم. همین که دکمهها را باز کرد و شروع کرد به در آوردن ژاکتش، دستم را به سمتش دراز کردم و جیب چپش رساندم. انگشتهای اشاره و میانه را توی جیبش بردم و کیف را گرفتم. در آن لحظه انگار انگشت هایم توانستند قیافه خوش مشرب و سبک زندگی آسوده پیرمرد را احساس کنند. کیف را بلند کردم و لغزاندمش توی آستینم. رفتم سمت چپش، او هنوز در تقلای درآوردن ژاکتش بود. همسرش چیزی گفت و دست دراز کرد تا کمک کند.
توی کیف پولش دویست و بیست هزار ین بود و چند کارت اعتباری و چند عکس کوچک که با نوهاش گرفته بود. پسر خندان ایستاده بود بینشان و با ادای بامزهای که درآورده بود، واقعا شاد و سرزنده به نظر میرسید. کیف را چپاندم داخل یک صندوق پستی و بی خیال باقی چیزهایی شدم که در آن بودند. ستون براق نقره ای یک ساختمان اداری در حال درخشیدن بود. نورش حرکت می کرد و می رفت بالا و در نور خورشید ذوب میشد. به جمعیت نگاه کردم و بار دیگر رفتم به میان مردم.
@qoqnoospub
داستانهای نوری ناکامورا عموما به نگاههای پوچگرایانه، کودکان آزاردیده، فقر، باندهای گانگستری بیرحم، جنایت و بیاعتمادی به سیستم اجتماعی در زندگی معاصر ژاپن، میپردازند. در رمان «دزد» نویسنده روی شخصیتهایی متمرکز می شود که در جامعه معاصر ژاپن در فقر به دنیا آمدهاند. در این رمان، یک دزد در پر ازدحام ترین اماکن و نزدیک ترین فواصل با آدم ها در تردد و کاسبی مشغول است. این شخصیت در همین حال، دور از ارتباطات انسانی و در دنیای ذهنی خود زندگی می کند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
کیف پولش احتمالا توی جیب ژاکتش بود. برای همین فکر کردم از روش معمول استفاده کنم و از جلو به پیرمرد تنه بزنم. اما بعد گفت که گرمش است، قدم هایش کندتر شد و شروع کرد به باز کردن دکمهها. از عقب رفتم سمت راستش، بدنم را مانع دید پشت سریها کردم. باید قبل از این که همسرش بخواهد کمکش کند، کیف را میزدم. همین که دکمهها را باز کرد و شروع کرد به در آوردن ژاکتش، دستم را به سمتش دراز کردم و جیب چپش رساندم. انگشتهای اشاره و میانه را توی جیبش بردم و کیف را گرفتم. در آن لحظه انگار انگشت هایم توانستند قیافه خوش مشرب و سبک زندگی آسوده پیرمرد را احساس کنند. کیف را بلند کردم و لغزاندمش توی آستینم. رفتم سمت چپش، او هنوز در تقلای درآوردن ژاکتش بود. همسرش چیزی گفت و دست دراز کرد تا کمک کند.
توی کیف پولش دویست و بیست هزار ین بود و چند کارت اعتباری و چند عکس کوچک که با نوهاش گرفته بود. پسر خندان ایستاده بود بینشان و با ادای بامزهای که درآورده بود، واقعا شاد و سرزنده به نظر میرسید. کیف را چپاندم داخل یک صندوق پستی و بی خیال باقی چیزهایی شدم که در آن بودند. ستون براق نقره ای یک ساختمان اداری در حال درخشیدن بود. نورش حرکت می کرد و می رفت بالا و در نور خورشید ذوب میشد. به جمعیت نگاه کردم و بار دیگر رفتم به میان مردم.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
از #عاشقانه_های_قفنوس @qoqnoospub
«عشق را بايد از نو ابداع كرد».
بديو چند مدل از انديشه عشق ورزي يا فلسفه عشق را در گفت وگويش به چالش مي كشد اما درفصل اول به نام «عشق در معرض تهديد» قبل از هر چيزي عصبانيت و ناراحتي اش را درباره عشق تبليغاتي يا عشق امن نشان مي دهد. بديو با عصبانيت تمام از پوستر هاي بي شماري كه بر ديوار هاي پاريس زده مي شود لعنت مي فرستد و مي گويد: «اين تبليغات آزارم مي دهند». مدلي از تبليغات عشق كه با عباراتي از اين دست شناخته مي شوند: «عشق را بدون دخالت شانس به دست بياوريد» يا «عاشق شويد بدون اينكه در دام عشق گرفتار شويد» يا «عشق را بدون رنج كشيدن به دست آوريد» يا همه عبارات تبليغاتي ديگري كه انگار خبر از يك نوع تعليم و آماده سازي در زمينه عشق مي دهند و متخصصاني هستند كه مربي اين كارند. بديو مي گويد اين شعارها يا اين رهيافت ها من را ياد شعار هاي تبليغاتي ارتش امريكا مي اندازد كه زماني «جنگ هاي بدون تلفات» را با «بمب هاي هوشمند» تبليغ مي كرد. جنگ بدون تلفات يا عشق بدون مخاطره. اما مگر عشق بدون خطر اتفاق مي افتد؟، بديو اين رهيافت را يك تهديد مي داند تهديدي به نام تهديد امنيت. توافقاتي كه جلوي تصادفي بودن، مواجهه هاي شانسي و بالاخره هرگونه شاعرانگي اگزيستانسيال را به سبب غيبت مطلق مخاطرات مي گيرد. در فصل دوم به نام فلاسفه و عشق از شوپنهاور تا لاكان و از افلاطون تا كي ير كگور را درباره عشق به چالش مي كشد و بر آنها حاشيه مي زند. بديو معتقد است كه تصاوير فلسفي بسيار متناقضي درباره عشق وجود دارد و به سه گرايش مهم آن اشاره مي كند و بر رد آنها حاشيه مي زند. نخست تفسيري رمانتيك است كه بر خلسه مواجهه متمركز است يا همان عشق در نگاه اول. تفسير دوم تفسيري قانوني- تجاري است كه مختص آژانس هاي دوستيابي است و تفسير سوم تفسيري شك گرايانه است كه عشق را نوعي توهم مي داند. بديو معتقد است كه عشق به هيچ كدام از اين گمانه زني ها تقليل نمي يابد و در يك خط معتقد است كه عشق تغيير نظرگاه «يك» به «دو» است. و جست وجوي دو نفره يي است براي يافتن حقيقت. بديو معتقد است كه مواجهه ميان دو تفاوت مثل رومئو و ژوليت و همه عاشقان متعلق به طبقه و گروه و قبيله هاي غير يكسان خودش يك «رخداد» است و نمايش تشويش آور شگفتگي هاي عشق است. با اين همه بديو اعتقاد به عشق در يك نگاه ندارد و معتقد است ممكن نيست عشق به نخستين مواجهه فروكاسته شود چرا كه عشق نوعي ساختن است. او بر اين باور است كه عشق نشئه جالب توجه آن اوايل نيست و بلكه نوعي ماجراجويي سر سختانه است. بديو معتقداست همه فلاسفه به جمله ساده «دوستت دارم» بد بين بوده اند و حتي اخلاق گرايان آن را به تمسخر گرفته اند چرا كه باور نداشتند اين جمله راست باشد. اما بديو معتقد است: «افرادي هستند كه همواره و بسيار بيش تر از آنچه ممكن است فكر كنيد يا به زبان بياوريد، يكديگر را دوست دارند». اما به نظر من فصل آخر، فصل بد اين كتاب است فصلي به نام سياست و عشق. فصلي كه تمام تلاش بديو در آن اين است كه بفهماند سياست و عشق به همديگر نمي رسند.
@qoqnoospub
بديو چند مدل از انديشه عشق ورزي يا فلسفه عشق را در گفت وگويش به چالش مي كشد اما درفصل اول به نام «عشق در معرض تهديد» قبل از هر چيزي عصبانيت و ناراحتي اش را درباره عشق تبليغاتي يا عشق امن نشان مي دهد. بديو با عصبانيت تمام از پوستر هاي بي شماري كه بر ديوار هاي پاريس زده مي شود لعنت مي فرستد و مي گويد: «اين تبليغات آزارم مي دهند». مدلي از تبليغات عشق كه با عباراتي از اين دست شناخته مي شوند: «عشق را بدون دخالت شانس به دست بياوريد» يا «عاشق شويد بدون اينكه در دام عشق گرفتار شويد» يا «عشق را بدون رنج كشيدن به دست آوريد» يا همه عبارات تبليغاتي ديگري كه انگار خبر از يك نوع تعليم و آماده سازي در زمينه عشق مي دهند و متخصصاني هستند كه مربي اين كارند. بديو مي گويد اين شعارها يا اين رهيافت ها من را ياد شعار هاي تبليغاتي ارتش امريكا مي اندازد كه زماني «جنگ هاي بدون تلفات» را با «بمب هاي هوشمند» تبليغ مي كرد. جنگ بدون تلفات يا عشق بدون مخاطره. اما مگر عشق بدون خطر اتفاق مي افتد؟، بديو اين رهيافت را يك تهديد مي داند تهديدي به نام تهديد امنيت. توافقاتي كه جلوي تصادفي بودن، مواجهه هاي شانسي و بالاخره هرگونه شاعرانگي اگزيستانسيال را به سبب غيبت مطلق مخاطرات مي گيرد. در فصل دوم به نام فلاسفه و عشق از شوپنهاور تا لاكان و از افلاطون تا كي ير كگور را درباره عشق به چالش مي كشد و بر آنها حاشيه مي زند. بديو معتقد است كه تصاوير فلسفي بسيار متناقضي درباره عشق وجود دارد و به سه گرايش مهم آن اشاره مي كند و بر رد آنها حاشيه مي زند. نخست تفسيري رمانتيك است كه بر خلسه مواجهه متمركز است يا همان عشق در نگاه اول. تفسير دوم تفسيري قانوني- تجاري است كه مختص آژانس هاي دوستيابي است و تفسير سوم تفسيري شك گرايانه است كه عشق را نوعي توهم مي داند. بديو معتقد است كه عشق به هيچ كدام از اين گمانه زني ها تقليل نمي يابد و در يك خط معتقد است كه عشق تغيير نظرگاه «يك» به «دو» است. و جست وجوي دو نفره يي است براي يافتن حقيقت. بديو معتقد است كه مواجهه ميان دو تفاوت مثل رومئو و ژوليت و همه عاشقان متعلق به طبقه و گروه و قبيله هاي غير يكسان خودش يك «رخداد» است و نمايش تشويش آور شگفتگي هاي عشق است. با اين همه بديو اعتقاد به عشق در يك نگاه ندارد و معتقد است ممكن نيست عشق به نخستين مواجهه فروكاسته شود چرا كه عشق نوعي ساختن است. او بر اين باور است كه عشق نشئه جالب توجه آن اوايل نيست و بلكه نوعي ماجراجويي سر سختانه است. بديو معتقداست همه فلاسفه به جمله ساده «دوستت دارم» بد بين بوده اند و حتي اخلاق گرايان آن را به تمسخر گرفته اند چرا كه باور نداشتند اين جمله راست باشد. اما بديو معتقد است: «افرادي هستند كه همواره و بسيار بيش تر از آنچه ممكن است فكر كنيد يا به زبان بياوريد، يكديگر را دوست دارند». اما به نظر من فصل آخر، فصل بد اين كتاب است فصلي به نام سياست و عشق. فصلي كه تمام تلاش بديو در آن اين است كه بفهماند سياست و عشق به همديگر نمي رسند.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#سرشت_تلخ_بشر #آیزایا_برلین #لیلا_سازگار @qoqnoospub
#سرشت_تلح_بشر
خواندن این کتاب علاوه بر این که شما را با اندیشههای برلین آشنا میکند، به دلیل بیان روشن و ساده و قابل فهمش میتواند شما را با #اندیشههای_فلسفی به گونهای رو به رو کند که آنها را برای شما قابل درک و تصور سازد. مفاهیمی چون #ایدئولوژی ، #یوتوپیا ، #نظریههای_نسبیت_گرایی ، #فاشیسم و دیگر مفاهیم در این کتاب خیلی ساده و قابل هضم شکافته شده است و هر خواننده ناآشنا به فلسفه را سر شوق میآورد. وی در طول بحثش برای روشنتر شدن موضوع جا به جا از داستانها و نظریهها و کتابهای مختلف یاد میکند و فهم موضوع را برای خواننده سهل تر میگرداند.
برلين میگوید: دو عامل #تاریخ_بشر را شکل دادهاند یکی پیشرفت #علوم_طبیعی و #فن_آوری که بی تردید بزرگترین جریان موفقیت آمیز عصر ما بوده است و از همه سو توجهی بسیار و روز افزون نسبت به آن نشان دادهاند و دیگری بی شک طوفانهای عظیم ایدئولوژی است که عملا زندگی کل انسانها را دگرگون کردهاند. انقلاب روسیه و پیامد آن استبدادهای مطلقه هر دو جناح چپ و راست و طغیان #ملي_گرایی ، #نژادپرستی و در جاهایی هم #تعصب_دینی که جالب است بدانیم هیچ یک از تیزبینترین اندیشمندان اجتماعی سده نوزدهم هم آن را پیش بینی نکرده بود.
#سرشت_تلخ_بشر #جستارهايي_در_تاريخ_انديشه_ها #آيزايا_برلين #لي_لا_سازگار #فلسفه #تاريخ #بشر #ققنوس #گروه_انتشاراتي_ققنوس
خواندن این کتاب علاوه بر این که شما را با اندیشههای برلین آشنا میکند، به دلیل بیان روشن و ساده و قابل فهمش میتواند شما را با #اندیشههای_فلسفی به گونهای رو به رو کند که آنها را برای شما قابل درک و تصور سازد. مفاهیمی چون #ایدئولوژی ، #یوتوپیا ، #نظریههای_نسبیت_گرایی ، #فاشیسم و دیگر مفاهیم در این کتاب خیلی ساده و قابل هضم شکافته شده است و هر خواننده ناآشنا به فلسفه را سر شوق میآورد. وی در طول بحثش برای روشنتر شدن موضوع جا به جا از داستانها و نظریهها و کتابهای مختلف یاد میکند و فهم موضوع را برای خواننده سهل تر میگرداند.
برلين میگوید: دو عامل #تاریخ_بشر را شکل دادهاند یکی پیشرفت #علوم_طبیعی و #فن_آوری که بی تردید بزرگترین جریان موفقیت آمیز عصر ما بوده است و از همه سو توجهی بسیار و روز افزون نسبت به آن نشان دادهاند و دیگری بی شک طوفانهای عظیم ایدئولوژی است که عملا زندگی کل انسانها را دگرگون کردهاند. انقلاب روسیه و پیامد آن استبدادهای مطلقه هر دو جناح چپ و راست و طغیان #ملي_گرایی ، #نژادپرستی و در جاهایی هم #تعصب_دینی که جالب است بدانیم هیچ یک از تیزبینترین اندیشمندان اجتماعی سده نوزدهم هم آن را پیش بینی نکرده بود.
#سرشت_تلخ_بشر #جستارهايي_در_تاريخ_انديشه_ها #آيزايا_برلين #لي_لا_سازگار #فلسفه #تاريخ #بشر #ققنوس #گروه_انتشاراتي_ققنوس