#گروه_انتشاراتی_ققنوس
#از_داستان_ایرانی_حمایت_کنیم
رمان شهريور...
زندگي 3 نسل إز زنان إيراني را به تصوير دراورده و نشأن مي دهد همگي اين زنهااگر چه سياسي نيستندهمگي فر باني سياست ميشوند
@qoqnoospub
#از_داستان_ایرانی_حمایت_کنیم
رمان شهريور...
زندگي 3 نسل إز زنان إيراني را به تصوير دراورده و نشأن مي دهد همگي اين زنهااگر چه سياسي نيستندهمگي فر باني سياست ميشوند
@qoqnoospub
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
#از_داستان_ایرانی_حمایت_کنیم
رمان #شهريور...
زندگي 3 نسل إز زنان إيراني را به تصوير دراورده و نشأن مي دهد همگي اين زنهااگر چه سياسي نيستندهمگي فر باني سياست ميشوند
در کتاب شهریور هزار و سیصد و نمی دانم چند که با رفت و برگشت های ذهنی زن راوی شروع شده و خواننده را مدام از واقعیت به تخیل ، ازگذشته به حال می برد و می آورد و ذهنش را از قطعیتی که انتظارش را دارد دور می کند ولی به زیبایی این گم گشتگی را به تصویر می کشاند و باورپذیر . شناخت وسیع و عمیق نویسنده از جنوب و اشراف او بر جامعه شناختی و اقلیم آن منطقه وتکیه بر توانمندی و پویایی زنان از محورهای مهم آثار این نویسنده است . . رمان شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند رمانی تاریخی اجتماعی است که نویسنده در آن سه دوره ی زمانی را از زبان زن راوی به تصویر کشیده است که با روایتی ساده و گویا نظر خوانندگان عام و خاص را بخود جلب کرده است. . مطرح کردن موضوع بسیاردردناک و کمابیش فراموش شده حادثه سینما رکس آبادان : شعله ها از پایین خاموش شده بود و آب و ذغال و دوده با روغن تن آدم ها از زیر در سینما راه افتاده بود توی خیابان . اما فقط دود ، دود و گرما .(ص 138) تصویرهایی که با ماندگاری در ذهن خواننده حک می شوند از تصویر دا از کودکی زن راوی و از ری بخیر : خیلی زود در سیزده چهارده سالگی مادر مادرش و ولی قهری خواهرکوچکش شده بود . ( ص 29) وبلاخره جهان داستانی نژاد حسن ، جهانی سرشار از مفاهیم انسانی و عشق آرمان گرایانه است و تلاش اقشار فرودست برای کامیابی و بهروزی و زندگی بهتر .
#طلا_نژادحسن #داستان #داستان_ایرانی #هیلا #ققنوس
@qoqnoospub
#از_داستان_ایرانی_حمایت_کنیم
رمان #شهريور...
زندگي 3 نسل إز زنان إيراني را به تصوير دراورده و نشأن مي دهد همگي اين زنهااگر چه سياسي نيستندهمگي فر باني سياست ميشوند
در کتاب شهریور هزار و سیصد و نمی دانم چند که با رفت و برگشت های ذهنی زن راوی شروع شده و خواننده را مدام از واقعیت به تخیل ، ازگذشته به حال می برد و می آورد و ذهنش را از قطعیتی که انتظارش را دارد دور می کند ولی به زیبایی این گم گشتگی را به تصویر می کشاند و باورپذیر . شناخت وسیع و عمیق نویسنده از جنوب و اشراف او بر جامعه شناختی و اقلیم آن منطقه وتکیه بر توانمندی و پویایی زنان از محورهای مهم آثار این نویسنده است . . رمان شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند رمانی تاریخی اجتماعی است که نویسنده در آن سه دوره ی زمانی را از زبان زن راوی به تصویر کشیده است که با روایتی ساده و گویا نظر خوانندگان عام و خاص را بخود جلب کرده است. . مطرح کردن موضوع بسیاردردناک و کمابیش فراموش شده حادثه سینما رکس آبادان : شعله ها از پایین خاموش شده بود و آب و ذغال و دوده با روغن تن آدم ها از زیر در سینما راه افتاده بود توی خیابان . اما فقط دود ، دود و گرما .(ص 138) تصویرهایی که با ماندگاری در ذهن خواننده حک می شوند از تصویر دا از کودکی زن راوی و از ری بخیر : خیلی زود در سیزده چهارده سالگی مادر مادرش و ولی قهری خواهرکوچکش شده بود . ( ص 29) وبلاخره جهان داستانی نژاد حسن ، جهانی سرشار از مفاهیم انسانی و عشق آرمان گرایانه است و تلاش اقشار فرودست برای کامیابی و بهروزی و زندگی بهتر .
#طلا_نژادحسن #داستان #داستان_ایرانی #هیلا #ققنوس
@qoqnoospub
گروه انتشاراتی ققنوس
۲۱ آذر
زادروز شاعر بزرگ عشق و آزادی #احمد_شاملو
نام و یادش گرامی باد
...
چه بی تابانه می خواهم ات
ای دوری ات
آزمون تلخ زنده به گوری
@qoqnoospub
۲۱ آذر
زادروز شاعر بزرگ عشق و آزادی #احمد_شاملو
نام و یادش گرامی باد
...
چه بی تابانه می خواهم ات
ای دوری ات
آزمون تلخ زنده به گوری
@qoqnoospub
مصاحبه خبرگزاری مهر با امیرحسین زادگان مدیرمسئول انتشارات ققنوس
امیر حسینزادگان معتقد است نشرققنوس به واسطه مدیریت خانوادگی به شکل امروز توسعه یافته است..
@qoqnoospub
امیر حسینزادگان معتقد است نشرققنوس به واسطه مدیریت خانوادگی به شکل امروز توسعه یافته است..
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
مصاحبه خبرگزاری مهر با امیرحسین زادگان مدیرمسئول انتشارات ققنوس امیر حسینزادگان معتقد است نشرققنوس به واسطه مدیریت خانوادگی به شکل امروز توسعه یافته است.. @qoqnoospub
امیر حسینزادگان معتقد است نشرققنوس به واسطه مدیریت خانوادگی به شکل امروز توسعه یافته
است
و ضمن بیان خاطراتش صفهایی را به یاد میآورد که سالها پیش برای خرید کتاب تشکیل میشد.
انتشارات ققنوس، امروز تنها در نام نشر ققنوس خلاصه نمی شود بلکه می توان آن را به عنوان یک بنگاه نشر که سه ناشر و یک مرکز پخش را زیر مجموعه خود دارد، شناخت. انتشارات هیلا، انتشارات آفرینگان و نشر ققنوس سه موسسه نشری هستند که زیرمجموعه نام ققنوس فعالیت میکنند و مرکز پخش ققنوس نیز علاوهبر همکاری با این ۳ موسسه، با ناشران زیادی در کشور برای پخش و توزیع کتابشان تعامل دارد
.همه خانواده من درگیر کار کتاب هستند. دو پسر و یک دختر دارم. دخترم مسئولیت انتشارات آفرینگان را دارد که قرار شد کتاب های کودک را با نشان آن چاپ بکنیم. رمان و داستان ایرانی را هم برای این که مستقل و جدا از دیگر کتاب ها چاپ شود، انتشارات هیلا منتشر می کند. ولی هر سه تفاوتی با یکدیگر ندارند و همه در واقع، یکی هستند
* شما از این جهت خوش شانس بوده اید که فرزندانتان دوست داشتند کار پدرشان را ادامه بدهند!
دلیلش این است که از کودکی در این فضا بزرگ شده اند. اولین باری که دخترم پا به محل صحافی کتاب گذاشته، ۲ سالش بوده است. یادم هست که یک بار با موتور داشتم به صحافی می رفتم و او را هم با خودم بردم. قبل از این که به مدرسه برود، او را به طبقه بالای کتاب فروشی می آوردم و با کتاب ها بازی می کرد. وقتی هم که در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد، فهرست های بخش شهرستان ققنوس را او تایپ و تدوین می کرد. بعد از آن آموزش حروفچینی دید و حالا هم که در رشته مدیریت فرهنگی در دانشگاه تدریس می کند. از همان زمان کودکی تا امروز در این زمینه به من کمک کرده است. پسرانم هم همین طور. بچه ها در همان سن نوجوانی، خیلی از رمان های کلاسیک و کتاب های ادبیات بزرگسال را وقتی به خانه می بردم، در همان دوران کودکی شان خواندند و با کتاب مانوس شدند.
.به نظرتان این گونه خانوادگی کار کردن در حوزه کتاب، یک الگوی مناسب برای کار نشر است؟
به نظرم این شیوه می تواند خیلی به پیشبرد کار کمک کند. به نظرم هیچ کدام از ما،اگر می خواستیم تنها کار کنیم، نمی توانستیم کار را وسعت بدهیم. مثلا مدیریت محتوایی، مدیریت داخلی، روابط عمومی و بخش فروش ققنوس، تقسیم بندی شده و هرکدام توسط خودم و فرزندانم انجام می شود.
است
و ضمن بیان خاطراتش صفهایی را به یاد میآورد که سالها پیش برای خرید کتاب تشکیل میشد.
انتشارات ققنوس، امروز تنها در نام نشر ققنوس خلاصه نمی شود بلکه می توان آن را به عنوان یک بنگاه نشر که سه ناشر و یک مرکز پخش را زیر مجموعه خود دارد، شناخت. انتشارات هیلا، انتشارات آفرینگان و نشر ققنوس سه موسسه نشری هستند که زیرمجموعه نام ققنوس فعالیت میکنند و مرکز پخش ققنوس نیز علاوهبر همکاری با این ۳ موسسه، با ناشران زیادی در کشور برای پخش و توزیع کتابشان تعامل دارد
.همه خانواده من درگیر کار کتاب هستند. دو پسر و یک دختر دارم. دخترم مسئولیت انتشارات آفرینگان را دارد که قرار شد کتاب های کودک را با نشان آن چاپ بکنیم. رمان و داستان ایرانی را هم برای این که مستقل و جدا از دیگر کتاب ها چاپ شود، انتشارات هیلا منتشر می کند. ولی هر سه تفاوتی با یکدیگر ندارند و همه در واقع، یکی هستند
* شما از این جهت خوش شانس بوده اید که فرزندانتان دوست داشتند کار پدرشان را ادامه بدهند!
دلیلش این است که از کودکی در این فضا بزرگ شده اند. اولین باری که دخترم پا به محل صحافی کتاب گذاشته، ۲ سالش بوده است. یادم هست که یک بار با موتور داشتم به صحافی می رفتم و او را هم با خودم بردم. قبل از این که به مدرسه برود، او را به طبقه بالای کتاب فروشی می آوردم و با کتاب ها بازی می کرد. وقتی هم که در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد، فهرست های بخش شهرستان ققنوس را او تایپ و تدوین می کرد. بعد از آن آموزش حروفچینی دید و حالا هم که در رشته مدیریت فرهنگی در دانشگاه تدریس می کند. از همان زمان کودکی تا امروز در این زمینه به من کمک کرده است. پسرانم هم همین طور. بچه ها در همان سن نوجوانی، خیلی از رمان های کلاسیک و کتاب های ادبیات بزرگسال را وقتی به خانه می بردم، در همان دوران کودکی شان خواندند و با کتاب مانوس شدند.
.به نظرتان این گونه خانوادگی کار کردن در حوزه کتاب، یک الگوی مناسب برای کار نشر است؟
به نظرم این شیوه می تواند خیلی به پیشبرد کار کمک کند. به نظرم هیچ کدام از ما،اگر می خواستیم تنها کار کنیم، نمی توانستیم کار را وسعت بدهیم. مثلا مدیریت محتوایی، مدیریت داخلی، روابط عمومی و بخش فروش ققنوس، تقسیم بندی شده و هرکدام توسط خودم و فرزندانم انجام می شود.
به همين سادگي آدم اسير مي شود و هيچ كاري هم نمي شود كرد.نبايد هرگز به مردان و زنان عاشق خنديد.همين جوري دوتا نگاه در هم گره مي خورد و آدم ديگر نمي تواند در بدن خودش بماند می خواهد پر بکشد
@qoqnoospub
@qoqnoospub
فرهیختگان: طلا نژاد حسن، رماننویس و منتقد ادبی چاپ جدید رمان «شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند ...» را در نشر «ققنوس» منتشر کرد. این رمان که پیش از این در نشر «قطره» منتشر شده بود، روایت زندگی زن جنگزده جنوبیای ساکن کرج است که در روزهای پیش از تحویل سال به زندگیاش میاندیشد و گذشتهاش را بازگو میکند. آتش زدن سینما رکس آبادان، جنگ، آوارگی، مهاجرت، بیکاری و مصائب یک زن امروزی در این رمان روایت میشود. نویسنده که زنی صبور و در عین حال معترض است، در بستر یادآوری گذشتهاش، چهار دهه اخیر تاریخ معاصر ایران را واکاوی میکند. در فصل آخر که فصل سیزدهم است، دختر راوی که در کشور فرانسه کشته شده، دنباله روایت مادر را پی میگیرد و ناگهان زاویه دید روایت عوض میشود. در 12 فصل دیگر کتاب، مادر همین دختر است که به بستر بیماری افتاده و با شوک ناشی از مرگ دخترش، بخشی از حافظهاش را نیز از دست داده است. از طلا نژادحسن تاکنون مجموعه داستانهای «یک فنجان چای تلخ»، «شازده ناقص» و کتاب «نقد بینقاب» و «پژواک شعر نو» منتشر شده است. http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/2110/14/99801/0
@qoqnoospub
@qoqnoospub
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
به نظر شما
چرا رمان #ملت_عشق پرخواننده شده است؟
#داستان #ادبیات_ترک #الیف_شافاک #ارسلان_فصیحی #داستان_عارفانه #داستان_عاشقانه #مولانا #شمس
@qoqnoospub
به نظر شما
چرا رمان #ملت_عشق پرخواننده شده است؟
#داستان #ادبیات_ترک #الیف_شافاک #ارسلان_فصیحی #داستان_عارفانه #داستان_عاشقانه #مولانا #شمس
@qoqnoospub
بعضی افعال مدام عوض میشوند
بدون دلیل
من هستم I am
او هست he is
آنها هستند they are
چقدر بهتر میشد
اگر زبان انگلیسی و زندگی
با عقل جور درمیآمدند
#زندگی_پشت_و_رو
#نشر_آفرینگان
@qoqnoospub
بدون دلیل
من هستم I am
او هست he is
آنها هستند they are
چقدر بهتر میشد
اگر زبان انگلیسی و زندگی
با عقل جور درمیآمدند
#زندگی_پشت_و_رو
#نشر_آفرینگان
@qoqnoospub
گروه انتشاراتی ققنوس
لازم نیست۰
مرا دوست داشته باشی
من تو را
به اندازه هردویمان
دوست ۰دارم
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
لازم نیست۰
مرا دوست داشته باشی
من تو را
به اندازه هردویمان
دوست ۰دارم
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
قبل از مرگ باید بخوانید.
این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما شايد هنر و عشق آن را به تعويق بيندازد يا جاوادنه سازد.
@qoqnoospub
این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما شايد هنر و عشق آن را به تعويق بيندازد يا جاوادنه سازد.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
قبل از مرگ باید بخوانید. این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما شايد هنر و عشق آن را به تعويق بيندازد يا جاوادنه سازد. @qoqnoospub
قبل از مرگ باید بخوانید(1): هرگز رهایم مکن!
ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازد و حتی جاودانه کند.
«هرگز رهایم مکن» را کتی اچ 31 ساله و پرستار روایت می کند، داستان از دوران کودکی و تحصیل او در مدرسه هیلشم آغاز می شود و کم کم با روت و تومی آشنا می شویم. داستان به آرامی و سادگی پیش می رود، تا جایی که گره اصلی در ذهن مخاطب به طرز شگفتی باز می شود؛ آنجا که متوجه می شویم کتی و دوستانش انسان هایی واقعی نیستند و در واقع برای هدفی خاص شبیه سازی شده اند! این کلون ها قرار است بعد از پرورش اعضای بدن خود را بی هیچ پرسشی اهدا کنند. در ابتدا انگار کتی اچ راوی و تصویرگر یک مدرسه عادی است، اما این مدرسه یا بهتر بگوییم مرکز، نکات عجیبی دارد که به تدریج خواننده متوجه آنان می شود. دانش آموزان اسامی خاص دارند و هیچ یک از نام خانوادگی استفاده نمی کنند، معلمان بیشتر شبیه خواهران کلیسا رفتار می کنند و مقررات خاصی در هیلشم برقرار است. آدم های هیلشم، افرادی عادی هستند، دوستانی دارند، عواطف انسانی را به خوبی درک می کنند و مثل انسان ها زندگی می کنند. همین نکته است که «هرگز رهایم مکن» را مبدل به کتابی هولناک کرده است. هولناک نه به معنای ترس و خوف بلکه یک هراس انسانی و دردآور. آنچه کتاب داستان را وهم آلودتر می کند خود کتی اچ است، کتی در طول داستان با ما صحبت می کند اما حتی یک بار هم به آینده تاریک خود اشاره نمی کند و شکایتی هم ندارد.
انگار در برابر آنچه برایش مقدر شده تسلیم محض است؛ مجبور به زندگی است برای اهدای اعضایش و بعد مرگ. ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازند و حتی جاودانه کنند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
«اسمم کتی اچ است. سی و یک سال دارم و بیش از یازده سال است که پرستارم. میدانم، یک عمر است. اما راستش میخواهند هشت ماه دیگر هم ادامه بدهم، یعنی تا آخر سال. با این حساب تقریبا میشود دوازده سال تمام. حالا میدانم که سابقه کار طولانیام ضرورتا به این معنا نیست که کارم از نظر آنها محشر است. پرستاران خیلی خوبی را میشناسم که دو سه ساله عذرشان را خواستهاند. و دستکم یک پرستار را میشناسم که به رغم بیمصرف بودن، چهارده سال آزگار به کارش ادامه داد. پس قصدم لاف زدن نیست، اما به هر حال حتم دارم که از کارم راضی بودهاند، و در کل، خودم هم همین طور …»
@qoqnoospub
ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازد و حتی جاودانه کند.
«هرگز رهایم مکن» را کتی اچ 31 ساله و پرستار روایت می کند، داستان از دوران کودکی و تحصیل او در مدرسه هیلشم آغاز می شود و کم کم با روت و تومی آشنا می شویم. داستان به آرامی و سادگی پیش می رود، تا جایی که گره اصلی در ذهن مخاطب به طرز شگفتی باز می شود؛ آنجا که متوجه می شویم کتی و دوستانش انسان هایی واقعی نیستند و در واقع برای هدفی خاص شبیه سازی شده اند! این کلون ها قرار است بعد از پرورش اعضای بدن خود را بی هیچ پرسشی اهدا کنند. در ابتدا انگار کتی اچ راوی و تصویرگر یک مدرسه عادی است، اما این مدرسه یا بهتر بگوییم مرکز، نکات عجیبی دارد که به تدریج خواننده متوجه آنان می شود. دانش آموزان اسامی خاص دارند و هیچ یک از نام خانوادگی استفاده نمی کنند، معلمان بیشتر شبیه خواهران کلیسا رفتار می کنند و مقررات خاصی در هیلشم برقرار است. آدم های هیلشم، افرادی عادی هستند، دوستانی دارند، عواطف انسانی را به خوبی درک می کنند و مثل انسان ها زندگی می کنند. همین نکته است که «هرگز رهایم مکن» را مبدل به کتابی هولناک کرده است. هولناک نه به معنای ترس و خوف بلکه یک هراس انسانی و دردآور. آنچه کتاب داستان را وهم آلودتر می کند خود کتی اچ است، کتی در طول داستان با ما صحبت می کند اما حتی یک بار هم به آینده تاریک خود اشاره نمی کند و شکایتی هم ندارد.
انگار در برابر آنچه برایش مقدر شده تسلیم محض است؛ مجبور به زندگی است برای اهدای اعضایش و بعد مرگ. ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازند و حتی جاودانه کنند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
«اسمم کتی اچ است. سی و یک سال دارم و بیش از یازده سال است که پرستارم. میدانم، یک عمر است. اما راستش میخواهند هشت ماه دیگر هم ادامه بدهم، یعنی تا آخر سال. با این حساب تقریبا میشود دوازده سال تمام. حالا میدانم که سابقه کار طولانیام ضرورتا به این معنا نیست که کارم از نظر آنها محشر است. پرستاران خیلی خوبی را میشناسم که دو سه ساله عذرشان را خواستهاند. و دستکم یک پرستار را میشناسم که به رغم بیمصرف بودن، چهارده سال آزگار به کارش ادامه داد. پس قصدم لاف زدن نیست، اما به هر حال حتم دارم که از کارم راضی بودهاند، و در کل، خودم هم همین طور …»
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
گروه انتشاراتی ققنوس #همه_دختران_دریا اثر #الهام_فلاح با تشکر از #مهیار_بهمنش @qoqnoospub
جنازهی محمدکریم را رو به قبله خواباندند توی اتاق مهمان خانهی همسادهی دیوار به دیوار خاله. طبَق دامادی آوردند. زن کوتاهقد که حالا دیگر نفسکشیدنش شده بود عینهو ماهی بیرون افتاده از تنگ، حنا مالید کف دست غسل و کفن شده محمدکریم. دستش خیلی سفید بود. گلوله درست خورده بود سمت چپ سینه اش. نشسته بود توی همان مخروطی گوشتی و بعدش برای همیشه از تک و تا افتاده بود. خاله نشسته بود زیر پای محمدکریم، سرش به قرآنش بند بود. تند و تند مُلک را میرفت تا ته و باز از سر. زن پا به ماه مستاجر سیگاری خوفش شده بود شب بماند توی خانه ای که جنازهی جوان خوابانده اند روی گل قالی اش. راهش را کشیده بود و رفته بود و عذرخواسته بود که تا نزاید برنمی گردد. و خواسته بود عدله ارائه کند برای زن کوتاه قد همساده که خاله ردش کرده بود برود خانهی مادر شوهرش پی ناز و اطوار هفتهی آخر حاملگی. ماندگار از بعد اذان صبح نشسته بود روی پله ها و نخواسته بود برود بالا. خاله گفته بود نیا. مادرش عزادار است و اختیار زبانش دستش نیست. از دهانش میپرد که نشانت کرده بود برای جوان شهیدش. خوبیت ندارد. برایش مهم نبود اما. به دلش اگر بود میرفت و حتی می نشست بالای سر جنازهی جوان و یس می خواند اما خودش نخواسته بود برود از هراس اینکه مبادا چشمش بخورد به روی میت محمدکریم که با پارچهی کفنی سفید قاب شده و تا آخر عمر همین بشود پسزمینهی تمام خاطرات تلخ و شیرین مانده در ذهنش.
#همه_دختران_دریا
#الهام_فلاح
#همه_دختران_دریا
#الهام_فلاح
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #مباني_تاريخ_هنر را تجديدچاپ كرد
بررسی«مبانی تاریخ هنر» با استفاده از نظریههای فیلسوفان
گروه ادب و هنر یکی از کتابهای مهمی که این روزها در حوزه هنر منتشر شده است، «مبانی تاریخ هنر» نوشته گرانت پوک و داینا نیوئل با ترجمه مجید پروانهپور است که نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی دیدگاههای نظری اندیشمندان و فیلسوفان درباره هنر میپردازد و جالب اینکه به موضوعی مانند وضعیت هنر در عصر اینترنت نیز پرداخته میشود. مبانی تاریخ هنر، مانند برخی از کتابهای مشابه تنها به تاریخ هنر نمیپردازد و به جای آنکه به مباحثی از جمله چگونگی پیدایش هنر بپردازد، نظریههای متفکران درباره هنر را تحلیل میکند. مباحث کتاب از چیستی هنر و تاریخ هنر شروع میشود و به بررسی و توضیح تفکرات کلاسیک درباره هنر و نظریههای فلسفی آن میپردازد. پرداختن به مباحثی از جمله نظریههای مدرنیسم و پستمدرنیسم در هنر و مسائلی چون دیدگاههای مارکسیستی به مقوله هنر، فرمالیسم و نشانهشناسی از بخشهای قابل تامل این کتاب است. «مبانی تاریخ هنر» حاصل تدریس مولفانش در مقطع لیسانس در دانشگاه کنت، اپن یونیورسیتی و پژوهشکده هنر کورتولد است. کتاب «مبانی تاریخ هنر» از مجموعه کتابهای «راتلج» است.
گروه ادب و هنر یکی از کتابهای مهمی که این روزها در حوزه هنر منتشر شده است، «مبانی تاریخ هنر» نوشته گرانت پوک و داینا نیوئل با ترجمه مجید پروانهپور است که نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی دیدگاههای نظری اندیشمندان و فیلسوفان درباره هنر میپردازد و جالب اینکه به موضوعی مانند وضعیت هنر در عصر اینترنت نیز پرداخته میشود. مبانی تاریخ هنر، مانند برخی از کتابهای مشابه تنها به تاریخ هنر نمیپردازد و به جای آنکه به مباحثی از جمله چگونگی پیدایش هنر بپردازد، نظریههای متفکران درباره هنر را تحلیل میکند. مباحث کتاب از چیستی هنر و تاریخ هنر شروع میشود و به بررسی و توضیح تفکرات کلاسیک درباره هنر و نظریههای فلسفی آن میپردازد. پرداختن به مباحثی از جمله نظریههای مدرنیسم و پستمدرنیسم در هنر و مسائلی چون دیدگاههای مارکسیستی به مقوله هنر، فرمالیسم و نشانهشناسی از بخشهای قابل تامل این کتاب است. «مبانی تاریخ هنر» حاصل تدریس مولفانش در مقطع لیسانس در دانشگاه کنت، اپن یونیورسیتی و پژوهشکده هنر کورتولد است. کتاب «مبانی تاریخ هنر» از مجموعه کتابهای «راتلج» است.
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #رمان_نوجوان #زندگي_پشت_و_رو را از انتشارات #آفرينگان منتشر كرد @qoqnoospub
رمان «زندگی پشت و رو» نوشته تاینها لای با ترجمه بهزاد صادقیان توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «زندگی پشت و رو» نوشته تاینها لای به تازگی با ترجمه بهزاد صادقیان توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است.
«ها» شخصیت اصلی این کتاب که یک دختر ۱۰ ساله ویتنامی است، روزهای خود را با مراقبت از درخت پاپایا، گوش دادن به قصههای مادر، انتظار برای برگشتن پدری که هرگز او را ندیده و سر و کله زدن با ۳ برادر بزرگ ترش می گذرد. اما وقتی آتش جنگ در ویتنام جنوبی شعله میگیرد، ها مجبور میشود همراه خانوادهاش سوار کشتی شده و ویتنام را ترک کند. «زندگی پشت و رو» روایتگر سال های سرنوشت ساز زندگی این دختر است.
این کتاب که مدال افتخار نیوبری را به خود اختصاص داده، به میلیونها پناهنده در سرتاسر دنیا تقدیم شده است و ۴ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: سایگون، در دریا، آلاباما، از حالا به بعد.
تاینها لای داستان سفرها و خانوادهاش را از سایگون تا آمریکا به زبان شعر سروده و داستان کتاب در قالب شعرهایی که در ۴ بخش بالا نام برده شدند، بیان میشود. این نویسنده بهترین راه برای گفتن قصه اش را، سرایش شعر عنوان میکند.
پس از پایان داستان، ضمیمههایی هم در انتهای کتاب درج شده که مصاحبه با نویسنده، یادداشت او، پیام تشکرش و توصیههایش برای شعرنویسی از جمله آنها هستند. تاینها لای خطاب به خوانندگان این کتاب میگوید: بسیاری از اتفاقاتی که برای «ها»، افتاد برای خود من هم رخ داده است. من هم در ۱۰ سالگی شاهد پایان جنگ ویتنام بودم و همراه خانواده ام به آلاباما گریختم. من هم پدری داشتم که در جنگ مفقودالاثر شد. من هم مجبور بودم انگلیسی یاد بگیرم و حتی در اولین روز مدرسه همکلاسی هایم موهای دستم را کشیدند. کلاس چهارمیها میخواستند مطمئن شوند که من واقعی هستم، نه یکی از آن تصاویری که در تلویزیون دیده بودند. بسیاری از جزئیات این داستان از خاطرات خودم نشئت گرفتهاند.
در ادامه یکی از شعرهای این کتابها را با نام «نوبت برادر کوانگ» میخوانیم:
برادر کوانگ با فریادهای شادی
به خانه برمی گردد.
او موفق شده
ماشینی را تعمیر کند
که هیچ کس از عهده اش بر نمی آمده.
از حالا به بعد
فقط قرار است
موتور ماشین ها را تعمیر کند.
مادر از شدت خنده
گریه می کند.
من دهن کجی می کنم.
پس کسی قرار است
نوبت من برسد؟
@qoqnoospub
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «زندگی پشت و رو» نوشته تاینها لای به تازگی با ترجمه بهزاد صادقیان توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است.
«ها» شخصیت اصلی این کتاب که یک دختر ۱۰ ساله ویتنامی است، روزهای خود را با مراقبت از درخت پاپایا، گوش دادن به قصههای مادر، انتظار برای برگشتن پدری که هرگز او را ندیده و سر و کله زدن با ۳ برادر بزرگ ترش می گذرد. اما وقتی آتش جنگ در ویتنام جنوبی شعله میگیرد، ها مجبور میشود همراه خانوادهاش سوار کشتی شده و ویتنام را ترک کند. «زندگی پشت و رو» روایتگر سال های سرنوشت ساز زندگی این دختر است.
این کتاب که مدال افتخار نیوبری را به خود اختصاص داده، به میلیونها پناهنده در سرتاسر دنیا تقدیم شده است و ۴ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: سایگون، در دریا، آلاباما، از حالا به بعد.
تاینها لای داستان سفرها و خانوادهاش را از سایگون تا آمریکا به زبان شعر سروده و داستان کتاب در قالب شعرهایی که در ۴ بخش بالا نام برده شدند، بیان میشود. این نویسنده بهترین راه برای گفتن قصه اش را، سرایش شعر عنوان میکند.
پس از پایان داستان، ضمیمههایی هم در انتهای کتاب درج شده که مصاحبه با نویسنده، یادداشت او، پیام تشکرش و توصیههایش برای شعرنویسی از جمله آنها هستند. تاینها لای خطاب به خوانندگان این کتاب میگوید: بسیاری از اتفاقاتی که برای «ها»، افتاد برای خود من هم رخ داده است. من هم در ۱۰ سالگی شاهد پایان جنگ ویتنام بودم و همراه خانواده ام به آلاباما گریختم. من هم پدری داشتم که در جنگ مفقودالاثر شد. من هم مجبور بودم انگلیسی یاد بگیرم و حتی در اولین روز مدرسه همکلاسی هایم موهای دستم را کشیدند. کلاس چهارمیها میخواستند مطمئن شوند که من واقعی هستم، نه یکی از آن تصاویری که در تلویزیون دیده بودند. بسیاری از جزئیات این داستان از خاطرات خودم نشئت گرفتهاند.
در ادامه یکی از شعرهای این کتابها را با نام «نوبت برادر کوانگ» میخوانیم:
برادر کوانگ با فریادهای شادی
به خانه برمی گردد.
او موفق شده
ماشینی را تعمیر کند
که هیچ کس از عهده اش بر نمی آمده.
از حالا به بعد
فقط قرار است
موتور ماشین ها را تعمیر کند.
مادر از شدت خنده
گریه می کند.
من دهن کجی می کنم.
پس کسی قرار است
نوبت من برسد؟
@qoqnoospub