انتشارات ققنوس
Photo
منتشر شد۰
در مقاله "شکنجه" اثرشماس میلر
میخوانیم:
شکنجه اعمالی را شامل میشود که دربردارنده تحمیل درد جسمانی شدید است، البته شکنجه فقط این نیست؛ مثل محرومیت از خواب که ضرورتا ایجاد درد جسمانی شديد نیست، با این حال منجر به رنج جسمانی میشود، مثل از پاافتادگی بر اثر محرومیت از خواب.
در واقع شکنجه تمامی اعمالی است که رنج جسمانی شدید بر فردی "ناراضی" و "بیدفاع" تحمیل میکند.
آیا تحمیل عمدی رنج شدید روانی بر شخصی "بیدفاع" و "ناراضی" هم ضرورتا شکنجه است؟
برعکس انتظار نظریهپردازان پاسخهای متفاوتی به این سوال دادهاند....
در این کتاب میخوانید:
#آموزش_مدنی
#مسئله_دستهای_آلوده
#صلحگرایی
#شکنجه
#پیشرفت
#جهانوطنی
#جهانیشدن
#حکومت_جهانی
#فلسفه_سیاسی_و_اجتماعی_کانت
@qoqnoospub
در مقاله "شکنجه" اثرشماس میلر
میخوانیم:
شکنجه اعمالی را شامل میشود که دربردارنده تحمیل درد جسمانی شدید است، البته شکنجه فقط این نیست؛ مثل محرومیت از خواب که ضرورتا ایجاد درد جسمانی شديد نیست، با این حال منجر به رنج جسمانی میشود، مثل از پاافتادگی بر اثر محرومیت از خواب.
در واقع شکنجه تمامی اعمالی است که رنج جسمانی شدید بر فردی "ناراضی" و "بیدفاع" تحمیل میکند.
آیا تحمیل عمدی رنج شدید روانی بر شخصی "بیدفاع" و "ناراضی" هم ضرورتا شکنجه است؟
برعکس انتظار نظریهپردازان پاسخهای متفاوتی به این سوال دادهاند....
در این کتاب میخوانید:
#آموزش_مدنی
#مسئله_دستهای_آلوده
#صلحگرایی
#شکنجه
#پیشرفت
#جهانوطنی
#جهانیشدن
#حکومت_جهانی
#فلسفه_سیاسی_و_اجتماعی_کانت
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستیم بر همان پیمان پیشین
ققنوس در چهل و پنج سال فعالیتش همراهی و همدلی، فراز و فرود و تاریکی و روشنایی كم ندیده است؛ اما هیچ سالی به اندازۀ این سال، و هیچ بهمنی به اندازۀ این بهمن، تلخکام و چنین مبهم نبوده و آینده در عین حال نویدبخش.
ققنوس فرزند سالِ پرالتهاب ۵۶ است. از آن سال تا کنون، به رغم مصائبِ بسیار، چند هزار اثر از طریق ققنوس به دست همراهان گرامی رسیده است. مفتخریم که در طول قریب به نیم قرن پیوسته حضور گرم شما بزرگواران را در کنار خود احساس كردهايم. میدانيم که در این راه، همچون هر راه طولانیِ دیگری،خطاهای اصلاحشده و نشدهای داشتهايم.خاضعانه آنها را میپذیریم وهمانگونه كه تا كنون بوده در اصلاحِ مسیر خواهیم کوشید.
هنگامی قدم به سال جدیدِ ققنوس میگذاریم که درهمبستگی با مردم، به رغمِ تلخکامی، به راهمان ادامه میدهیم و دل میبندیم به افقهای روشنِ آینده.
ققنوس در چهل و پنج سال فعالیتش همراهی و همدلی، فراز و فرود و تاریکی و روشنایی كم ندیده است؛ اما هیچ سالی به اندازۀ این سال، و هیچ بهمنی به اندازۀ این بهمن، تلخکام و چنین مبهم نبوده و آینده در عین حال نویدبخش.
ققنوس فرزند سالِ پرالتهاب ۵۶ است. از آن سال تا کنون، به رغم مصائبِ بسیار، چند هزار اثر از طریق ققنوس به دست همراهان گرامی رسیده است. مفتخریم که در طول قریب به نیم قرن پیوسته حضور گرم شما بزرگواران را در کنار خود احساس كردهايم. میدانيم که در این راه، همچون هر راه طولانیِ دیگری،خطاهای اصلاحشده و نشدهای داشتهايم.خاضعانه آنها را میپذیریم وهمانگونه كه تا كنون بوده در اصلاحِ مسیر خواهیم کوشید.
هنگامی قدم به سال جدیدِ ققنوس میگذاریم که درهمبستگی با مردم، به رغمِ تلخکامی، به راهمان ادامه میدهیم و دل میبندیم به افقهای روشنِ آینده.
انتشارات ققنوس
هستیم بر همان پیمان پیشین ققنوس در چهل و پنج سال فعالیتش همراهی و همدلی، فراز و فرود و تاریکی و روشنایی كم ندیده است؛ اما هیچ سالی به اندازۀ این سال، و هیچ بهمنی به اندازۀ این بهمن، تلخکام و چنین مبهم نبوده و آینده در عین حال نویدبخش. ققنوس فرزند سالِ پرالتهاب…
در این چند دهه، ققنوس از سرماهای جانفرسا و گرماهای آتشینی عبور کرده که بدون همراهی و همدلی همراهانمان گذر از آنها ممکن نبوده است.
باور داريم که همراه شما، ققنوسوار از دل خاک و خاکستر برمیخیزيم و افقهای روشنی میگشاييم و بیشك كتابها در اين مسير راهنمای ما هستند.
با احترام و سپاس
امیر حسینزادگان
باور داريم که همراه شما، ققنوسوار از دل خاک و خاکستر برمیخیزيم و افقهای روشنی میگشاييم و بیشك كتابها در اين مسير راهنمای ما هستند.
با احترام و سپاس
امیر حسینزادگان
🕸🕸🕸🕸🕸🕸
حزب کمونیست چین پس از سالها فرو رفتن در لاک دفاعی تحت ریاست شی جینپینگ، بار دیگر با افتخار برتری نظامش را جار میزند.
شی میگوید که دموکراسی چین «اصیلترین دموکراسی» است و همینطور کارآمدترین نسخۀ آن. مطبوعات تبلیغاتی در بوق و کرنا میکند که غرب لیبرال غرق در «بحران و هرجومرج» است.
«وقت تغییر است!»
خودتخریبی ایالات متحده در دوران ترامپ موهبت آسمانی برای حزب کمونیست چین در پکن بوده و همچنین اروپایی که سالهای زیادی است در خود فرو رفته و درگیر مسائل داخلی شده دیگر حتی متوجه کاهش نفوذش در صحنۀ جهانی نیست.
هنوز جنگ سرد آغاز نشده اما رقابت میان دو نظام رقیب به یکباره برگشته است.
اکنون، شی جینپینگ «حکمت چینی» را به جهان پیشنهاد میدهد و منظورش مدل اقتصادی و سیاسی تحت ریاستش است. نظرتان دربارۀ این حکومت چیست؟
آیا چین کشوری است که فرمول جادویی ترکیب خودکامگی و معجزهی اقتصادی را پیدا کرده؟ مدافعان این نظریه به مسائلی از جمله شبکۀ قطارهای تندرویی اشاره میکنند که با اختلاف بزرگترین شبکۀ قطارهای تندروی جهان است. یا فرودگاه عظیم پکن را که در کوتاهترین زمان ممکن ساخته شد با فاجعۀ فرودگاه برلین مقایسه میکنند که ظاهراً هیچ وقت تمام نمیشود. این شیوه را مدل چینی مینامند و با ستایشش میگویند که در نبرد جدید نظامها، مدل چینی، دموکراسیهای مردد ما را شکست میدهد و بر جهان چیره میشود.
وقتی در آغاز سال ۲۰۲۰، چین فقط طی دو هفته بیمارستانهایی با تجهیزات کامل برای بیماران همهگیری ویروس کرونا ساخت، میشد احساس کرد که ستایش کارآمدیِ ظاهراً افسانهای نظام چینی دوباره اوج گرفته است. هر چه که باشد، این کشور توانست قدرتمندانه مانع گسترش بیماری در آن سوی منطقۀ بحران و اطراف شهر ووهان و استان هوبِی شود. تقریباً شاهکار است، بهویژه در مقایسه با مدیریت بحران فاجعهبار دونالد ترامپ.
در واقع، بحران ویروس کرونا دو روایت را در کنار هم و زیر ذرهبین به نمایش گذاشت:
آیا چین کشوری است که در بسیج کردن تودهها و منابع برای خیرِ جمعی بینظیر است و نظامی شایستهسالار و کارآمد بر آن حکومت میکند؟
یا رژیمی است از درون شکننده که ماهیت حقیقیاش یک بار دیگر در شهر ووهان افشا شد: حکومتی که در هفتههای سرنوشتساز اول بیدرنگ آسایش شهروندانش را فدای ادعای قدرت حزب کرد و پیامدهای فاجعهباری را برای چین و جهان به بار آورد؟ حکومتی در دست دیوان سالاران استان هوبی که معلوم شد همان قدر که مسئولیت ناپذیرند، نادان هم هستند.
حکومتی تحت سلطۀ حزب کمونیست که امروزه بیش از هر زمان دیگری ویژگی اصلیاش میل مفرط به کنترل و پنهانکاری است. رژیمی که در برابر بحران، اتوماتیکوار بر همه چیز سرپوش میگذارد و در نتیجه، بیپروایانه باعث انتشار بیماری میشود، بهویژه در مراحل حیاتی اولیهی شیوع ویروس کرونا....
از کتاب #ما_هماهنگ_شدهایم ، نوشتۀ #کای_اشتریت_ماتر ، ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
حزب کمونیست چین پس از سالها فرو رفتن در لاک دفاعی تحت ریاست شی جینپینگ، بار دیگر با افتخار برتری نظامش را جار میزند.
شی میگوید که دموکراسی چین «اصیلترین دموکراسی» است و همینطور کارآمدترین نسخۀ آن. مطبوعات تبلیغاتی در بوق و کرنا میکند که غرب لیبرال غرق در «بحران و هرجومرج» است.
«وقت تغییر است!»
خودتخریبی ایالات متحده در دوران ترامپ موهبت آسمانی برای حزب کمونیست چین در پکن بوده و همچنین اروپایی که سالهای زیادی است در خود فرو رفته و درگیر مسائل داخلی شده دیگر حتی متوجه کاهش نفوذش در صحنۀ جهانی نیست.
هنوز جنگ سرد آغاز نشده اما رقابت میان دو نظام رقیب به یکباره برگشته است.
اکنون، شی جینپینگ «حکمت چینی» را به جهان پیشنهاد میدهد و منظورش مدل اقتصادی و سیاسی تحت ریاستش است. نظرتان دربارۀ این حکومت چیست؟
آیا چین کشوری است که فرمول جادویی ترکیب خودکامگی و معجزهی اقتصادی را پیدا کرده؟ مدافعان این نظریه به مسائلی از جمله شبکۀ قطارهای تندرویی اشاره میکنند که با اختلاف بزرگترین شبکۀ قطارهای تندروی جهان است. یا فرودگاه عظیم پکن را که در کوتاهترین زمان ممکن ساخته شد با فاجعۀ فرودگاه برلین مقایسه میکنند که ظاهراً هیچ وقت تمام نمیشود. این شیوه را مدل چینی مینامند و با ستایشش میگویند که در نبرد جدید نظامها، مدل چینی، دموکراسیهای مردد ما را شکست میدهد و بر جهان چیره میشود.
وقتی در آغاز سال ۲۰۲۰، چین فقط طی دو هفته بیمارستانهایی با تجهیزات کامل برای بیماران همهگیری ویروس کرونا ساخت، میشد احساس کرد که ستایش کارآمدیِ ظاهراً افسانهای نظام چینی دوباره اوج گرفته است. هر چه که باشد، این کشور توانست قدرتمندانه مانع گسترش بیماری در آن سوی منطقۀ بحران و اطراف شهر ووهان و استان هوبِی شود. تقریباً شاهکار است، بهویژه در مقایسه با مدیریت بحران فاجعهبار دونالد ترامپ.
در واقع، بحران ویروس کرونا دو روایت را در کنار هم و زیر ذرهبین به نمایش گذاشت:
آیا چین کشوری است که در بسیج کردن تودهها و منابع برای خیرِ جمعی بینظیر است و نظامی شایستهسالار و کارآمد بر آن حکومت میکند؟
یا رژیمی است از درون شکننده که ماهیت حقیقیاش یک بار دیگر در شهر ووهان افشا شد: حکومتی که در هفتههای سرنوشتساز اول بیدرنگ آسایش شهروندانش را فدای ادعای قدرت حزب کرد و پیامدهای فاجعهباری را برای چین و جهان به بار آورد؟ حکومتی در دست دیوان سالاران استان هوبی که معلوم شد همان قدر که مسئولیت ناپذیرند، نادان هم هستند.
حکومتی تحت سلطۀ حزب کمونیست که امروزه بیش از هر زمان دیگری ویژگی اصلیاش میل مفرط به کنترل و پنهانکاری است. رژیمی که در برابر بحران، اتوماتیکوار بر همه چیز سرپوش میگذارد و در نتیجه، بیپروایانه باعث انتشار بیماری میشود، بهویژه در مراحل حیاتی اولیهی شیوع ویروس کرونا....
از کتاب #ما_هماهنگ_شدهایم ، نوشتۀ #کای_اشتریت_ماتر ، ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
عصر دوشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «ما هماهنگ شدهایم» نوشته کای اشتریت ماتر، ترجمه مسعود یوسف حصیرچی که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است، چهارمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای بخارا به بحث و بررسی درباره این کتاب اختصاص یافته است. در این نشست که در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ در مؤسسه فرهنگی ققنوس (راوی دوران) برگزار میشود، سودابه قیصری، سرگه بارسقیان، مسعود یوسف حصیرچی و علی دهباشی درباره وجوه گوناگون کتاب صحبت خواهند کرد.
چینی که زمانی میشناختیم دیگر وجود ندارد. چینی که چهل سال با ما بود: چهل سال «اصلاحات و فضای باز» جای خودش را به چیز جدیدی میدهد. وقتش رسیده که حواسمان را جمع کنیم.
نویسنده کتاب کای اشتریت ماتر با تیزبینی خاصی بیش سی سال درباره چین مطالعه کرده است
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ در موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) به نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک یک برگزار میشود.
@qoqnoospub
به مناسبت انتشار کتاب «ما هماهنگ شدهایم» نوشته کای اشتریت ماتر، ترجمه مسعود یوسف حصیرچی که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است، چهارمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای بخارا به بحث و بررسی درباره این کتاب اختصاص یافته است. در این نشست که در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ در مؤسسه فرهنگی ققنوس (راوی دوران) برگزار میشود، سودابه قیصری، سرگه بارسقیان، مسعود یوسف حصیرچی و علی دهباشی درباره وجوه گوناگون کتاب صحبت خواهند کرد.
چینی که زمانی میشناختیم دیگر وجود ندارد. چینی که چهل سال با ما بود: چهل سال «اصلاحات و فضای باز» جای خودش را به چیز جدیدی میدهد. وقتش رسیده که حواسمان را جمع کنیم.
نویسنده کتاب کای اشتریت ماتر با تیزبینی خاصی بیش سی سال درباره چین مطالعه کرده است
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ در موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) به نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک یک برگزار میشود.
@qoqnoospub
چین محضر دوربین است
روزنامه هممیهن؛ پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۱
فرزاد نعمتی
نگاهی به کتاب ما هماهنگ شدهایم؛
«ظهور چین» دهههاست ذهن مردم عادی و سیاستمداران را به خود مشغول کرده است؛ از همان زمان که «سیاست درهای باز» در دوران رهبری دنگ شیائو پنگ در دهه 1980 به رشد اقتصادی مداوم و اعجابآوری انجامید و در کنار آن سرکوب اعتراضات میدان تیان آن من در 1989 این پرسش را مطرح کرد که آیا توسعه اقتصادی و آنچه چینیها خود «اقتصاد سوسیالیستی بازارمحور» مینامیدند، به دموکراتیزاسیون و آزادی سیاسی نیز، مشابه آنچه در لیبرال دموکراسیهای غربی رایج است، منجر خواهد شد یا در اینجا نیز چینیها ابداعی منحصر به فرد در پیش خواهند گرفت و نظام سیاسی مخصوص به خود را شکل خواهند داد؟ در کنار این پرسش از نسبت اقتصاد و سیاست در چین، ابعاد بینالمللی حضور چین در جامعه جهانی نیز همواره گوشه ذهن متفکران و ناظران بوده است و بر همین اساس بهطور مشخص دو دیدگاه متمایز درباره آینده چین در نظام جهانی و میزان قدرت آن در مقایسه با رقبایی چون آمریکا، اروپا و ژاپن مطرح شده است.
یک دیدگاه که کسانی نیل فرگوسن و دیوید لی آن را مطرح میکنند بهطور خلاصه چنین است: «قرن 21 متعلق به چین است.» فرگوسن در همین زمینه کتابی دارد با این نام: «چه زمانی چین بر جهان حاکم میشود» و در عنوان فرعی آن کنایه معناداری به رقبای غربی چین نیز نثار کرده است: «پایان دنیای غرب و زایش نظم جدید جهانی.» این دیدگاه خوشبینانه نزد برخی صاحبنظران حتی فراتر از چین به ظهور «بریکس» (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) بهعنوان قدرتهای نوظهور در قرن بیستویکم توجه دارد؛ گروهی دربردارنده بیش از نیمی از جمعیت دنیا با سهم نزدیک 25درصدی از اقتصاد جهان که چین در میان آنها هم محوریت دارد و میتواند رهبری مقابله با نظم پیشین جهانی را رقم بزند. در برابر این دیدگاه خوشبینانه، البته هستند کسانی چون جوزف نای که چنین برداشتی از قدرتیابی هژمونیک چین، حتی در میانمدت را نیز نامحتمل میدانند و معتقدند، انتقال قدرت میان دولتها از غرب به شرق تا نیمه قرن بیستویکم نیز اتفاق نخواهد افتاد. این گزاره را وقتی در کنار این این ادعای جاناتان فنبی بگذاریم که معتقد است: «چین منابع اقتصادی، سیاسی و انسانی برای سلطه بر جهان را در اختیار ندارد، حتی اگر تمایل به چنین کاری داشته باشد» آنگاه این پرسش پیش میآید که مهمترین مانع چین در تبدیل شدن به قدرتی هژمونیک چیست؟
در پاسخ به این پرسش البته نظرگاههای متفاوتی ابراز شده است. از منظر کسانی چون نای که ماجرا نگریسته شود، «قدرت نرم» چین اندک است. چین نه هالیوود دارد، نه دانشگاههایی با جاذبه جهانی، نه سازمانهای غیردولتی برخوردار از حسن اشتهار و نه رسانههایی عالمگیر و موثر. به بیانی کوتاه: چین جاذبه ندارد یا لااقل جذابیت آن کم است. در کنار این انتقادهای اساسی به واقعیت چین در حال حاضر، میتوان از موضع خود کسانی چون فرگوسن که مبلغ ایده «چین ابرقدرت» هستند بر وضعیت فعلی چین نقدهایی بنیادین وارد کرد. برای نمونه فرگوسن معتقد است، تاریخ همواره شاهد کشمکش شبکههای ارتباطی و سلسلهمراتبها بوده است و اگر در میانه قرن بیستم حکومتهای توتالیتر به منزله نمونههای اعلای نظم سلسلهمراتبی اهمیتی ویژه داشتند، روزبهروز در جهان بر نقش و کارکرد شبکههای ارتباطی افزوده میشود؛ نقشی که بالاخص برای مانور کشورهای با نظام سیاسی اقتدارگرا موانعی مهم ایجاد میکند و در عوض برای کشورهایی گشوده به روی تغییرات و برخوردار از سازوکارهای پذیرش خلاقیت، مایه توسعه خواهد شد.
با این تفاسیر، خواندن کتاب «ما هماهنگ شدهایم» به ما کمک میکند روایتی جذاب و آکنده از اطلاعات دست اول درباره تضاد سلسلهمراتبها و شبکههای ارتباطی در چین و تلاش آن برای رفع این تناقض به شیوهای مستبدانه را بخوانیم. نویسنده کتاب کای اشتریت مایر (متولد 1965) بیش از 30سال درباره چین مطالعه کرده است و بیش از یک دهه نیز در پکن برای روزنامه زوددویچه تسایتونگ خبرنگاری میکرد و در همین دوران کتابی دیگر با عنوان «چین الف تا ی» را منتشر کرد. مایر کتاب حاضر را با عنوان فرعی «زندگی زیر نظر حکومت چین» در سال 2020 منتشر کرد، البته بعد از آنکه از چین خارج شد. در اینجا مایر از چینی رونمایی میکند که نهتنها در مسیر گشایشهای اجتماعی و سیاسی پیش نمیرود بلکه برخلاف تمام آن تبلیغاتی که از دوران شیائو پنگ و بعدتر جیانگ زمین مبنی بر حرکت این کشور پهناور به سمت «اصلاحات و فضای باز» در دنیا میشد و البته تا حدودی ـ و فقط حدودی ـ نیز ریشه در واقعیت داشت، اینک دارد جای خود را به وضعیتی جدید میدهد.
ادامه در لینک زیر
👇👇
https://b2n.ir/g30733
@qoqnoospub
روزنامه هممیهن؛ پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۱
فرزاد نعمتی
نگاهی به کتاب ما هماهنگ شدهایم؛
«ظهور چین» دهههاست ذهن مردم عادی و سیاستمداران را به خود مشغول کرده است؛ از همان زمان که «سیاست درهای باز» در دوران رهبری دنگ شیائو پنگ در دهه 1980 به رشد اقتصادی مداوم و اعجابآوری انجامید و در کنار آن سرکوب اعتراضات میدان تیان آن من در 1989 این پرسش را مطرح کرد که آیا توسعه اقتصادی و آنچه چینیها خود «اقتصاد سوسیالیستی بازارمحور» مینامیدند، به دموکراتیزاسیون و آزادی سیاسی نیز، مشابه آنچه در لیبرال دموکراسیهای غربی رایج است، منجر خواهد شد یا در اینجا نیز چینیها ابداعی منحصر به فرد در پیش خواهند گرفت و نظام سیاسی مخصوص به خود را شکل خواهند داد؟ در کنار این پرسش از نسبت اقتصاد و سیاست در چین، ابعاد بینالمللی حضور چین در جامعه جهانی نیز همواره گوشه ذهن متفکران و ناظران بوده است و بر همین اساس بهطور مشخص دو دیدگاه متمایز درباره آینده چین در نظام جهانی و میزان قدرت آن در مقایسه با رقبایی چون آمریکا، اروپا و ژاپن مطرح شده است.
یک دیدگاه که کسانی نیل فرگوسن و دیوید لی آن را مطرح میکنند بهطور خلاصه چنین است: «قرن 21 متعلق به چین است.» فرگوسن در همین زمینه کتابی دارد با این نام: «چه زمانی چین بر جهان حاکم میشود» و در عنوان فرعی آن کنایه معناداری به رقبای غربی چین نیز نثار کرده است: «پایان دنیای غرب و زایش نظم جدید جهانی.» این دیدگاه خوشبینانه نزد برخی صاحبنظران حتی فراتر از چین به ظهور «بریکس» (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) بهعنوان قدرتهای نوظهور در قرن بیستویکم توجه دارد؛ گروهی دربردارنده بیش از نیمی از جمعیت دنیا با سهم نزدیک 25درصدی از اقتصاد جهان که چین در میان آنها هم محوریت دارد و میتواند رهبری مقابله با نظم پیشین جهانی را رقم بزند. در برابر این دیدگاه خوشبینانه، البته هستند کسانی چون جوزف نای که چنین برداشتی از قدرتیابی هژمونیک چین، حتی در میانمدت را نیز نامحتمل میدانند و معتقدند، انتقال قدرت میان دولتها از غرب به شرق تا نیمه قرن بیستویکم نیز اتفاق نخواهد افتاد. این گزاره را وقتی در کنار این این ادعای جاناتان فنبی بگذاریم که معتقد است: «چین منابع اقتصادی، سیاسی و انسانی برای سلطه بر جهان را در اختیار ندارد، حتی اگر تمایل به چنین کاری داشته باشد» آنگاه این پرسش پیش میآید که مهمترین مانع چین در تبدیل شدن به قدرتی هژمونیک چیست؟
در پاسخ به این پرسش البته نظرگاههای متفاوتی ابراز شده است. از منظر کسانی چون نای که ماجرا نگریسته شود، «قدرت نرم» چین اندک است. چین نه هالیوود دارد، نه دانشگاههایی با جاذبه جهانی، نه سازمانهای غیردولتی برخوردار از حسن اشتهار و نه رسانههایی عالمگیر و موثر. به بیانی کوتاه: چین جاذبه ندارد یا لااقل جذابیت آن کم است. در کنار این انتقادهای اساسی به واقعیت چین در حال حاضر، میتوان از موضع خود کسانی چون فرگوسن که مبلغ ایده «چین ابرقدرت» هستند بر وضعیت فعلی چین نقدهایی بنیادین وارد کرد. برای نمونه فرگوسن معتقد است، تاریخ همواره شاهد کشمکش شبکههای ارتباطی و سلسلهمراتبها بوده است و اگر در میانه قرن بیستم حکومتهای توتالیتر به منزله نمونههای اعلای نظم سلسلهمراتبی اهمیتی ویژه داشتند، روزبهروز در جهان بر نقش و کارکرد شبکههای ارتباطی افزوده میشود؛ نقشی که بالاخص برای مانور کشورهای با نظام سیاسی اقتدارگرا موانعی مهم ایجاد میکند و در عوض برای کشورهایی گشوده به روی تغییرات و برخوردار از سازوکارهای پذیرش خلاقیت، مایه توسعه خواهد شد.
با این تفاسیر، خواندن کتاب «ما هماهنگ شدهایم» به ما کمک میکند روایتی جذاب و آکنده از اطلاعات دست اول درباره تضاد سلسلهمراتبها و شبکههای ارتباطی در چین و تلاش آن برای رفع این تناقض به شیوهای مستبدانه را بخوانیم. نویسنده کتاب کای اشتریت مایر (متولد 1965) بیش از 30سال درباره چین مطالعه کرده است و بیش از یک دهه نیز در پکن برای روزنامه زوددویچه تسایتونگ خبرنگاری میکرد و در همین دوران کتابی دیگر با عنوان «چین الف تا ی» را منتشر کرد. مایر کتاب حاضر را با عنوان فرعی «زندگی زیر نظر حکومت چین» در سال 2020 منتشر کرد، البته بعد از آنکه از چین خارج شد. در اینجا مایر از چینی رونمایی میکند که نهتنها در مسیر گشایشهای اجتماعی و سیاسی پیش نمیرود بلکه برخلاف تمام آن تبلیغاتی که از دوران شیائو پنگ و بعدتر جیانگ زمین مبنی بر حرکت این کشور پهناور به سمت «اصلاحات و فضای باز» در دنیا میشد و البته تا حدودی ـ و فقط حدودی ـ نیز ریشه در واقعیت داشت، اینک دارد جای خود را به وضعیتی جدید میدهد.
ادامه در لینک زیر
👇👇
https://b2n.ir/g30733
@qoqnoospub
hammihanonline.ir
چین محضر دوربین است
نگاهی به کتاب ما هماهنگ شدهایم
عصر چهارشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار مجموعه آثار ژول ورن توسط انتشارات ققنوس سی و نهمین نشست عصر چهارشنبههای بخارا به معرفی و بررسی آثار این نویسنده بزرگ فرانسوی اختصاص یافته است.
این مراسم در ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه سوم اسفند ۱۴۰۱ در شهر کتاب الهیه
با حضور: فرزانه مهری .زهرا فلاح شاهرودی، محمد نجابتی و مرضیه کردبچه برگزار می شود .
گروه انتشاراتی ققنوس به دلیل اهمیت آثار ژول ورن تصمیم گرفته است نسخه کاملی از مجموعه آثار این نویسنده را ترجمه و منتشر کند .
این مجموعه از روی نسخهی اصلی فرانسوی و بدون هیچگونه تلخیص و تغییری ترجمه شده است.
عصر چهارشنبه سوم اسفند درساعت پنج در شهر کتاب الهیه منتظر دوستداران ادبیات و ژول ورن هستیم.
الهیه . مریم شرقی. پلاک ۷۷
@qoqnoospub
به مناسبت انتشار مجموعه آثار ژول ورن توسط انتشارات ققنوس سی و نهمین نشست عصر چهارشنبههای بخارا به معرفی و بررسی آثار این نویسنده بزرگ فرانسوی اختصاص یافته است.
این مراسم در ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه سوم اسفند ۱۴۰۱ در شهر کتاب الهیه
با حضور: فرزانه مهری .زهرا فلاح شاهرودی، محمد نجابتی و مرضیه کردبچه برگزار می شود .
گروه انتشاراتی ققنوس به دلیل اهمیت آثار ژول ورن تصمیم گرفته است نسخه کاملی از مجموعه آثار این نویسنده را ترجمه و منتشر کند .
این مجموعه از روی نسخهی اصلی فرانسوی و بدون هیچگونه تلخیص و تغییری ترجمه شده است.
عصر چهارشنبه سوم اسفند درساعت پنج در شهر کتاب الهیه منتظر دوستداران ادبیات و ژول ورن هستیم.
الهیه . مریم شرقی. پلاک ۷۷
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸
حداقل دو پاسخ متفاوت به اين پرسش بسيار كهن وجود دارد كه: معنیدارترين و ارزندهترين زندگی ممكن برای بشر چيست؟
پاسخ اول، يعنی مفهوم اصالت، آرمان «تصاحب خويشتن» و «تملك خويشتن» است، با اين شعار كه «آنچه هستی باش».
پاسخ دوم بر «از دست دادن خود» يا «رهايی» تأكيد دارد.
اين بينش دوم، كه فئودور داستايفسكي در داستانهايش آن را میكاود، شما را تشويق میكند كه نگاهتان را از احساسات و احتياجات شخصی خودتان برگيريد و زندگیتان را در راه چيزي عظيمتر وقف كنيد.
اين «امر عظيمتر» ممكن است اراده خداوند، همبستگی اجتماعی، نداهای مقدس، نظم كيهانی يا حتي «وجود» هايدگری باشد.
در مورد پاسخ اول، يعني #آرمان_اصالت، اين پرسش پيش ميآيد كه اين «خويشتن درونی» كه قرار است به آن وفادار باشيم دقيقاً چيست؟
اگر بسياری از ژرفترين و شخصیترين افكار و آرزوهايمان چيزی نباشد جز مُدها و هوسهايی كه رسانهها به خوردمان دادهاند چه؟
اگر كلِ طرحِ اصيلشدن به جای كم كردن يا از ميان بردن مشكلاتی كه در دنيای مدرن با آنها روبهروييم، آنها را تشديد كند چه؟
بنابراين هدف اصلی كتابِ «در جستجوی اصالت» مدحِ اصالت نيست، بلكه به پرسش كشيدن مفروضات ناگفتهای است كه حول اين مفهوم وجود دارد و آن را سرپا نگه میدارد.
روش نويسنده در اين كتاب رديابی بسطِ تاريخی مفهومِ اصالت است، از سقراط تا آگوستين، از شكسپير و گاليله تا فرويد و يونگ، از هولدرلين تا ريلكه، از نيچه تا هايدگر، از خاستگاههای اين مفهوم در قرن هجدهم تا كاربردهای مسئلهدار امروزين.
آرمانِ زيستنِ اصيل در تمام جنبشهايی كه فرهنگِ خودارتقايی مدرن را میسازند، و در همۀ ايدههايی كه مرشدانِ خودياری و ناطقانِ انگيزهبخش تبليغ میكنند، نقشی اساسی دارد. نقد نويسنده بر آرمان اصالت، واكنش جامع اوست به خروجيِ فرهنگِ خودياری.
#در_جستجوی_اصالت
#جان_گيان
@qoqnoospub
حداقل دو پاسخ متفاوت به اين پرسش بسيار كهن وجود دارد كه: معنیدارترين و ارزندهترين زندگی ممكن برای بشر چيست؟
پاسخ اول، يعنی مفهوم اصالت، آرمان «تصاحب خويشتن» و «تملك خويشتن» است، با اين شعار كه «آنچه هستی باش».
پاسخ دوم بر «از دست دادن خود» يا «رهايی» تأكيد دارد.
اين بينش دوم، كه فئودور داستايفسكي در داستانهايش آن را میكاود، شما را تشويق میكند كه نگاهتان را از احساسات و احتياجات شخصی خودتان برگيريد و زندگیتان را در راه چيزي عظيمتر وقف كنيد.
اين «امر عظيمتر» ممكن است اراده خداوند، همبستگی اجتماعی، نداهای مقدس، نظم كيهانی يا حتي «وجود» هايدگری باشد.
در مورد پاسخ اول، يعني #آرمان_اصالت، اين پرسش پيش ميآيد كه اين «خويشتن درونی» كه قرار است به آن وفادار باشيم دقيقاً چيست؟
اگر بسياری از ژرفترين و شخصیترين افكار و آرزوهايمان چيزی نباشد جز مُدها و هوسهايی كه رسانهها به خوردمان دادهاند چه؟
اگر كلِ طرحِ اصيلشدن به جای كم كردن يا از ميان بردن مشكلاتی كه در دنيای مدرن با آنها روبهروييم، آنها را تشديد كند چه؟
بنابراين هدف اصلی كتابِ «در جستجوی اصالت» مدحِ اصالت نيست، بلكه به پرسش كشيدن مفروضات ناگفتهای است كه حول اين مفهوم وجود دارد و آن را سرپا نگه میدارد.
روش نويسنده در اين كتاب رديابی بسطِ تاريخی مفهومِ اصالت است، از سقراط تا آگوستين، از شكسپير و گاليله تا فرويد و يونگ، از هولدرلين تا ريلكه، از نيچه تا هايدگر، از خاستگاههای اين مفهوم در قرن هجدهم تا كاربردهای مسئلهدار امروزين.
آرمانِ زيستنِ اصيل در تمام جنبشهايی كه فرهنگِ خودارتقايی مدرن را میسازند، و در همۀ ايدههايی كه مرشدانِ خودياری و ناطقانِ انگيزهبخش تبليغ میكنند، نقشی اساسی دارد. نقد نويسنده بر آرمان اصالت، واكنش جامع اوست به خروجيِ فرهنگِ خودياری.
#در_جستجوی_اصالت
#جان_گيان
@qoqnoospub
برخلاف دیگر بازنماییهای تصویری (نقاشی و طراحی)، به نظر میرسد چیزی واقعیتر، صریحتر و بیواسطهتر در خصوص رسانۀ عکاسی وجود دارد. این موضوع در دورۀ پیدایش عکاسی بر نقاشان پوشیده نبود. به قول «آندره بازن» (۱۹۱۸-۱۹۵۸)، نظریهپرداز و منتقد فیلم فرانسوی، عکاسی 'یک بار برای همیشه نقاشی غربی را از اشتغال دائمی به واقعگرایی خلاص کرد و به آن اجازه داد استقلال زیباشناختی خود را بازیابد.'
#مفاهيم_اساسي_فلسفه_هنر
#تایگر_روهولت
#سهند_سلطاندوست
#هنر_عكاسي
#ققنوس
@qoqnoospub
#مفاهيم_اساسي_فلسفه_هنر
#تایگر_روهولت
#سهند_سلطاندوست
#هنر_عكاسي
#ققنوس
@qoqnoospub
🖋️«صومعۀ پارما» در زمستان ۱۸۳۰ در سیصد فرسنگی پاریس نوشته شد. درست وقتی که در فرانسه انقلابِ ژوئیه لوئی فیلیپ را به تاجوتخت رساند.
استاندال، نویسندۀ پرآوازۀ قرن نوزدهمِ فرانسه، در این یادگارِ شاهکارش با گذر از واترلو تا پارما، ماجرای نجیبزادۀ جوانی را در پارمای ایتالیا روایت میکند که در عین حال در وجه داستانیاش قهرمانی رمانتیک است. او در بستر روایتی دراماتیک شخصیتهایی خلق میکند با سرنوشتهایی تراژیک، در واقع او به مانند همیشه با بهرهگیری از توانایی مثالزدنیاش در تحلیل شخصیتها ذرهبینی بالا سر آنها میگیرد و با نگاهی روانشناختی به توصیفشان میپردازد. در پس این شخصیتپردازیها، خواننده با مغلطهها، ضدونقیضها و زبانبازیها و دسیسهها و از سویی عشق و نفرتها مواجه میشود. میتوان گفت استاندال بهواقع آینهای در برابر آدمی قرار میدهد تا خویشتن خویش را در آن ببیند.
اتفاقات تاریخی و واقعی دستمایۀ اصلی استاندال برای روایت این داستاناند، از این رو خواننده با خواندن این رمان تصویر روشنی از جامعۀ فرانسه و از آن مهمتر فضای سیاسی ایتالیای آن روزگار به دست میآورد.
#صومعۀ_پارما
اثر #استاندال ، با ترجمۀ #محمد_نجابتی،
از تازههای #انتشارات_ققنوس است.
@qoqnoospub
استاندال، نویسندۀ پرآوازۀ قرن نوزدهمِ فرانسه، در این یادگارِ شاهکارش با گذر از واترلو تا پارما، ماجرای نجیبزادۀ جوانی را در پارمای ایتالیا روایت میکند که در عین حال در وجه داستانیاش قهرمانی رمانتیک است. او در بستر روایتی دراماتیک شخصیتهایی خلق میکند با سرنوشتهایی تراژیک، در واقع او به مانند همیشه با بهرهگیری از توانایی مثالزدنیاش در تحلیل شخصیتها ذرهبینی بالا سر آنها میگیرد و با نگاهی روانشناختی به توصیفشان میپردازد. در پس این شخصیتپردازیها، خواننده با مغلطهها، ضدونقیضها و زبانبازیها و دسیسهها و از سویی عشق و نفرتها مواجه میشود. میتوان گفت استاندال بهواقع آینهای در برابر آدمی قرار میدهد تا خویشتن خویش را در آن ببیند.
اتفاقات تاریخی و واقعی دستمایۀ اصلی استاندال برای روایت این داستاناند، از این رو خواننده با خواندن این رمان تصویر روشنی از جامعۀ فرانسه و از آن مهمتر فضای سیاسی ایتالیای آن روزگار به دست میآورد.
#صومعۀ_پارما
اثر #استاندال ، با ترجمۀ #محمد_نجابتی،
از تازههای #انتشارات_ققنوس است.
@qoqnoospub
"استاندال" در زمره نویسندگان فرانسوی است که در به تصویر کشیدن هیجانات و حالات انسان چیرهدست است و همواره دغدغه مسائلی چون آشوب و آرامش، دلدادگی و دلسپردگی، میهن و میهنپرستی در آثارش به چشم میخورد.
به تازگی ترجمه جدیدی از صومعه پارما به قلم محمد نجابتی و به همت نشر ققنوس منتشر شده است. اثری که همواره مورد ستایش بزرگانی چون ایتالو کالوینو، آندره ژید و اونره دوبالزاک بوده است. عصر چهارشنبه ۱۰ اسفند از ساعت ۱۷ الی ۱۹ در مراسم رونمایی از این اثر به صحبت و بررسی این اثر میپردازیم.
@qoqnoospub
به تازگی ترجمه جدیدی از صومعه پارما به قلم محمد نجابتی و به همت نشر ققنوس منتشر شده است. اثری که همواره مورد ستایش بزرگانی چون ایتالو کالوینو، آندره ژید و اونره دوبالزاک بوده است. عصر چهارشنبه ۱۰ اسفند از ساعت ۱۷ الی ۱۹ در مراسم رونمایی از این اثر به صحبت و بررسی این اثر میپردازیم.
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸
برای موجود کاملاً زنده، آینده شوم نیست بلکه آبستن نوید است؛
آینده همچون هالهای پیرامون حال را در برمیگیرد، و مرکب از امکانهایی است که همچون داشتههای آنچه اینجا و اکنون است احساس میشوند.
در زندگیای که حقیقتاً زندگی است همۀ چیزها همپوشانی دارند و به هم میآمیزند.
ولی ما اغلب ِاوقات در بیم اینکه آینده چه بر سرمان میآورد زندگی میکنیم و دچار تفرقۀ خاطریم.
حتی وقتی زیاده مضطرب نیستیم، از لحظۀ حال خود لذت نمیبریم؛ زیرا آن را تابع چیزی میکنیم که حضور ندارد.
به سبب تکرر همین وانهادن حال به گذشته و آینده، دورههای شادمانۀ تجربهای که اکنون کامل است زیرا خاطرات گذشته و پیش بینی های آینده را تجربه ای که اکنون کامل است زیرا خاطرات گذشته و پیشبینیهای آینده را در خود جذب میکند، آرمانی زیباییشناختی را بنا مینهند.
#هنر_به_منزلۀ_تجربه
#تجدیدچاپ_شد
#جان_دیویی
ترجمهٔ دکتر #مسعود_علیا
@qoqnoospub
برای موجود کاملاً زنده، آینده شوم نیست بلکه آبستن نوید است؛
آینده همچون هالهای پیرامون حال را در برمیگیرد، و مرکب از امکانهایی است که همچون داشتههای آنچه اینجا و اکنون است احساس میشوند.
در زندگیای که حقیقتاً زندگی است همۀ چیزها همپوشانی دارند و به هم میآمیزند.
ولی ما اغلب ِاوقات در بیم اینکه آینده چه بر سرمان میآورد زندگی میکنیم و دچار تفرقۀ خاطریم.
حتی وقتی زیاده مضطرب نیستیم، از لحظۀ حال خود لذت نمیبریم؛ زیرا آن را تابع چیزی میکنیم که حضور ندارد.
به سبب تکرر همین وانهادن حال به گذشته و آینده، دورههای شادمانۀ تجربهای که اکنون کامل است زیرا خاطرات گذشته و پیش بینی های آینده را تجربه ای که اکنون کامل است زیرا خاطرات گذشته و پیشبینیهای آینده را در خود جذب میکند، آرمانی زیباییشناختی را بنا مینهند.
#هنر_به_منزلۀ_تجربه
#تجدیدچاپ_شد
#جان_دیویی
ترجمهٔ دکتر #مسعود_علیا
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸
همیشه همین بوده زندگیات.
همیشه واکنش داشته باشی؟
موجی ایجاد کنی.
بلرزانی دنیا را.
کی شده فریاد بزنی رو به کوه و منتظر بمانی تا صدایت را برگرداند؟
تو انعکاس دیگران بودهای همیشه.
چند بر هیچ جلو بودهای از تاریخ اختهگی، همیشه و همیشه.
ابتر بوده تمام کارهات.
#شهری_از_خواب
#جابر_حسینزاده_نودهی
#داستان_ایرانی
#منتشرشد
@qoqnoospub
همیشه همین بوده زندگیات.
همیشه واکنش داشته باشی؟
موجی ایجاد کنی.
بلرزانی دنیا را.
کی شده فریاد بزنی رو به کوه و منتظر بمانی تا صدایت را برگرداند؟
تو انعکاس دیگران بودهای همیشه.
چند بر هیچ جلو بودهای از تاریخ اختهگی، همیشه و همیشه.
ابتر بوده تمام کارهات.
#شهری_از_خواب
#جابر_حسینزاده_نودهی
#داستان_ایرانی
#منتشرشد
@qoqnoospub
چشمهای ترکمنی برای آدمبرفیها
یادداشت علیالله سلیمی بر رمان«فصل قحطی کنگر»
نوشته نسرین یوسفی
«نادی» شخصیت اصلی داستان «فصل قحطی کنگر» نوشته نسرین یوسفی، ناخواسته به سرنوشت تلخ و دردناکی دچار میشود که هرگز از آن رهایی نمییابند.
طرد شدگی به واسطه برخی علایم و نشانههای فرو رفتن طولانیمدت در درون خویش و فاصله گرفتن از آدمهای پیرامون که روزی حشر و نشر و گپ و گفت عادی و معمولی با آنها داشتیم اما به دلایل گوناگون رفتار غیرمتعارف، از نظر دیگران، برگزیدهایم، سرنوشت ناخواستهای است که ممکن است هر یک از ما، یا آدمهای اطرافمان به آن دچار شوند و برای رهایی از این شرایط دشوار و غیرمعمول مدتهای طولانی و حتی سالهای متمادی دستوپا بزنیم و چه بسا ممکن است هرگز از این چاه تنهایی رهایی نیابیم. مانند شخصیت اصلی داستان«فصل قحطی کنگر» نوشته نسرین یوسفی، که در آن، «نادی» شخصیت زن و محوری داستان، ناخواسته به سرنوشت تلخ و دردناکی دچار میشود که هرگز از آن رهایی نمییابند. هرچند در همه سالهای طردشدگی، به زندگی در کنار سایر اعصای خانواده، به ویژه «نادر» و«اختر»؛ برادر و خواهری که در قید حیات هستند فکر کرده و همواره انتظار آمدن آنها را دارد که بیایند تا او را از بند آسایشگاهی که در آن نگهداری میشود آزاد سازند که بار دیگر طعم زندگی در کنار خانواده را بچشد. داستان از جایی شروع میشود که نادی در آسایشگاهی در کشور ژاپن با خیالها و رویاهایش روزگار میگذراند. دلمشغولیهای ناچیز و چه بسا بیهودهای را دنبال میکند که در شرایط موجود، او را به ادامه زندگی پویند میزند؛ با کلاغهای باغ آسایشگاه مدام درگیر است و با باغبان آسایشگاه رابطه تعریفنشده و سر و سرّی دارد که میکوشد از چشم مسئولان آسایشگاه دور نگهدارد. نادی به این دلمشغولیها به عنوان اسرار زندگی جدیدش در آسایشگاه نگاه میکند و خود را صاحب هویت تازهای میپندارد. با این حال، دغدغهها و دلمشغولیهای دوران حضور در آسایشگاه را مقطعی میداند و آرزوی پیوستن به جمع خانوادهای را دارد که عملاً دیگر وجود خارجی ندارد. نادر در آن سوی دنیا اقامت گزیده و اختر که ظاهراً در نزدیکیهای نادی اقامت دارد، هیچ نشانهای از حضور خود برجا نگذاشته و به نظر میرسد نادی، علاوه بر اینکه از زندگی خواهر و برادرش به شکل تعمدی کنار گذاشته شده، به نوعی بهعمد از سوی خواهر و برادرش فراموش هم شده است. در یادآوریهای ذهنی نادی از گذشته، مخاطب با خانواده بهشدت آشفتهای مواجه میشود که از جریانات سیاسی و اجتماعی لطمه دیده و ازدستدادن مادرِ خانواده در این جریانات، عملاً باعث از هم پاشیدن تاروپود خانواده شده است. پس از مرگ دردناک مادر، فرزندان خانواده؛ نادر، نادی و اختر راه مهاجرت و گریز از زادگاه و سرزمین خود را در پیش گرفته و در این گریز و گذار، تعادل روحی نادی به هم خورده و از برادر و خواهر خود جدا افتاده و سرانجام سر از آسایشگاهی در ژاپن در آورده و روزها و شبهای دلگیر و تنهاییاش شروع شده است. شکل روایی داستان به گونهای که تقریبا همه داستان در قالب نامهای بلند بالا از سوی نادی به برادرش، نادر نوشته و روایت میشود. حتی آن بخشهایی که به گذشته مربوط است و نادر خودش هم در آن حضور داشته است. در مجموع، رمان «فصل قحطی کنگر» قصه زن تنها و طرد شده است که قربانی تب و تاب اجتماع و خانواده شده و در گریز ناخواسته به سرنوشت تلخ و محتومی دچار شده که فصلهای پوسته و سرد زندگیاش را رقم زده و او برای رهایی از این موقعیت دشواری که در آن گرفتار شده، هر چه بیشتر دستوپا میزند، بیشتر در عمق تنهایی فرو میرود و به نوعی در قعر نیستی دفن میشود. سطرهای پایانی داستان به شکل تاثیرگذاری این موقعیت دردناک و بهتآور را روایت میکند: «من در برف حبس میشوم و فردا صبح با کلاغی که روی شانهام زیر چمدان به خواب رفته در خواب میمانم و تو هر سال زمستان به یاد من برای آدمبرفیهایی که درست میکنی چشمهای ترکمنی میگذاری. تو درست میگویی نادر. بگذار اختر گریهاش را بکند و تو برای همیشه خشمگین باشی که نمیتوانی متقاعدمان کنی که من حالم خوب نیست. حق با توست. من خوب نمیشوم، حتی اینجا، بعد از بیست سال، در آسایشگاه. و، برای آنکه اینهمه فکر از سرم بیرون برود و من شبیه تو و اختر به دنیا نگاه کنم، باید به قدر کافی برف بیاید و سرم را منجمد کند تا خیال مثل ساقههای خشکیده کنگر، که از شکافهای قبر مادر بیرون میزدند، از سرم بیرون برود. بلندگو آخرین اخطار را میدهد و بعد آهنگ مردی را پخش میکند که تمام عمر برای رسیدن به ستارهاش جادهها را طی میکرد.»
همشهری آنلاین
#فصل_قحطی_کنگر
#نسرین_یوسفی
#داستان_ایرانی
#منتشرشد
@qoqnoospub
یادداشت علیالله سلیمی بر رمان«فصل قحطی کنگر»
نوشته نسرین یوسفی
«نادی» شخصیت اصلی داستان «فصل قحطی کنگر» نوشته نسرین یوسفی، ناخواسته به سرنوشت تلخ و دردناکی دچار میشود که هرگز از آن رهایی نمییابند.
طرد شدگی به واسطه برخی علایم و نشانههای فرو رفتن طولانیمدت در درون خویش و فاصله گرفتن از آدمهای پیرامون که روزی حشر و نشر و گپ و گفت عادی و معمولی با آنها داشتیم اما به دلایل گوناگون رفتار غیرمتعارف، از نظر دیگران، برگزیدهایم، سرنوشت ناخواستهای است که ممکن است هر یک از ما، یا آدمهای اطرافمان به آن دچار شوند و برای رهایی از این شرایط دشوار و غیرمعمول مدتهای طولانی و حتی سالهای متمادی دستوپا بزنیم و چه بسا ممکن است هرگز از این چاه تنهایی رهایی نیابیم. مانند شخصیت اصلی داستان«فصل قحطی کنگر» نوشته نسرین یوسفی، که در آن، «نادی» شخصیت زن و محوری داستان، ناخواسته به سرنوشت تلخ و دردناکی دچار میشود که هرگز از آن رهایی نمییابند. هرچند در همه سالهای طردشدگی، به زندگی در کنار سایر اعصای خانواده، به ویژه «نادر» و«اختر»؛ برادر و خواهری که در قید حیات هستند فکر کرده و همواره انتظار آمدن آنها را دارد که بیایند تا او را از بند آسایشگاهی که در آن نگهداری میشود آزاد سازند که بار دیگر طعم زندگی در کنار خانواده را بچشد. داستان از جایی شروع میشود که نادی در آسایشگاهی در کشور ژاپن با خیالها و رویاهایش روزگار میگذراند. دلمشغولیهای ناچیز و چه بسا بیهودهای را دنبال میکند که در شرایط موجود، او را به ادامه زندگی پویند میزند؛ با کلاغهای باغ آسایشگاه مدام درگیر است و با باغبان آسایشگاه رابطه تعریفنشده و سر و سرّی دارد که میکوشد از چشم مسئولان آسایشگاه دور نگهدارد. نادی به این دلمشغولیها به عنوان اسرار زندگی جدیدش در آسایشگاه نگاه میکند و خود را صاحب هویت تازهای میپندارد. با این حال، دغدغهها و دلمشغولیهای دوران حضور در آسایشگاه را مقطعی میداند و آرزوی پیوستن به جمع خانوادهای را دارد که عملاً دیگر وجود خارجی ندارد. نادر در آن سوی دنیا اقامت گزیده و اختر که ظاهراً در نزدیکیهای نادی اقامت دارد، هیچ نشانهای از حضور خود برجا نگذاشته و به نظر میرسد نادی، علاوه بر اینکه از زندگی خواهر و برادرش به شکل تعمدی کنار گذاشته شده، به نوعی بهعمد از سوی خواهر و برادرش فراموش هم شده است. در یادآوریهای ذهنی نادی از گذشته، مخاطب با خانواده بهشدت آشفتهای مواجه میشود که از جریانات سیاسی و اجتماعی لطمه دیده و ازدستدادن مادرِ خانواده در این جریانات، عملاً باعث از هم پاشیدن تاروپود خانواده شده است. پس از مرگ دردناک مادر، فرزندان خانواده؛ نادر، نادی و اختر راه مهاجرت و گریز از زادگاه و سرزمین خود را در پیش گرفته و در این گریز و گذار، تعادل روحی نادی به هم خورده و از برادر و خواهر خود جدا افتاده و سرانجام سر از آسایشگاهی در ژاپن در آورده و روزها و شبهای دلگیر و تنهاییاش شروع شده است. شکل روایی داستان به گونهای که تقریبا همه داستان در قالب نامهای بلند بالا از سوی نادی به برادرش، نادر نوشته و روایت میشود. حتی آن بخشهایی که به گذشته مربوط است و نادر خودش هم در آن حضور داشته است. در مجموع، رمان «فصل قحطی کنگر» قصه زن تنها و طرد شده است که قربانی تب و تاب اجتماع و خانواده شده و در گریز ناخواسته به سرنوشت تلخ و محتومی دچار شده که فصلهای پوسته و سرد زندگیاش را رقم زده و او برای رهایی از این موقعیت دشواری که در آن گرفتار شده، هر چه بیشتر دستوپا میزند، بیشتر در عمق تنهایی فرو میرود و به نوعی در قعر نیستی دفن میشود. سطرهای پایانی داستان به شکل تاثیرگذاری این موقعیت دردناک و بهتآور را روایت میکند: «من در برف حبس میشوم و فردا صبح با کلاغی که روی شانهام زیر چمدان به خواب رفته در خواب میمانم و تو هر سال زمستان به یاد من برای آدمبرفیهایی که درست میکنی چشمهای ترکمنی میگذاری. تو درست میگویی نادر. بگذار اختر گریهاش را بکند و تو برای همیشه خشمگین باشی که نمیتوانی متقاعدمان کنی که من حالم خوب نیست. حق با توست. من خوب نمیشوم، حتی اینجا، بعد از بیست سال، در آسایشگاه. و، برای آنکه اینهمه فکر از سرم بیرون برود و من شبیه تو و اختر به دنیا نگاه کنم، باید به قدر کافی برف بیاید و سرم را منجمد کند تا خیال مثل ساقههای خشکیده کنگر، که از شکافهای قبر مادر بیرون میزدند، از سرم بیرون برود. بلندگو آخرین اخطار را میدهد و بعد آهنگ مردی را پخش میکند که تمام عمر برای رسیدن به ستارهاش جادهها را طی میکرد.»
همشهری آنلاین
#فصل_قحطی_کنگر
#نسرین_یوسفی
#داستان_ایرانی
#منتشرشد
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸
با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در مییابیم که هربار دست به کاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پیبردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار میدهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم... .
غذایی که برای آخرین بار در این رستوران میخوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خوردهایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیقترین تجربههای تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.
#فلسفهای_برای_زندگی
#ویلیام_بي_اروین
#محمد_يوسفی
#ققنوس
@qoqnoospub
با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در مییابیم که هربار دست به کاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پیبردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار میدهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم... .
غذایی که برای آخرین بار در این رستوران میخوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خوردهایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیقترین تجربههای تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.
#فلسفهای_برای_زندگی
#ویلیام_بي_اروین
#محمد_يوسفی
#ققنوس
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸
اثر هنری صرفنظر از اینکه چقدر قدیمی و کلاسیک باشد تنها زمانی بالفعل، و نه صرفاً بالقوه، اثر هنری است که در تجربۀ تفردیافتهای حیات داشته باشد. این اثر، از آن حیث که تکهای پوست، تکهای مرمر یا تکهای کرباس است، در سراسر ادوار هویت ذاتیاش را حفظ میکند. اما در مقام اثر هنری هر بار که به نحو زیباییشناختی به تجربه درمیآید بازآفرینی میشود.
نامعقول است که بپرسیم منظور هنرمند از اثرش «واقعاً» چه بوده: خود او در روزها و ساعتهای مختلف و در مراحل گوناگون سیر خویش معانی مختلفی در آن مییابد. اگر زبانآور باشد، خواهد گفت: «منظورم دقیقاً "این" بوده، و این یعنی هر آنچه شما یا هر کسی میتواند صادقانه، یعنی به واسطۀ تجربۀ حیاتی خودتان، از آن بیرون بکشد.»
تکهای از کتاب «هنر به منزلۀ تجربه»،
اثر جان دیویی
ترجمۀ مسعود علیا
@qoqnoospub
اثر هنری صرفنظر از اینکه چقدر قدیمی و کلاسیک باشد تنها زمانی بالفعل، و نه صرفاً بالقوه، اثر هنری است که در تجربۀ تفردیافتهای حیات داشته باشد. این اثر، از آن حیث که تکهای پوست، تکهای مرمر یا تکهای کرباس است، در سراسر ادوار هویت ذاتیاش را حفظ میکند. اما در مقام اثر هنری هر بار که به نحو زیباییشناختی به تجربه درمیآید بازآفرینی میشود.
نامعقول است که بپرسیم منظور هنرمند از اثرش «واقعاً» چه بوده: خود او در روزها و ساعتهای مختلف و در مراحل گوناگون سیر خویش معانی مختلفی در آن مییابد. اگر زبانآور باشد، خواهد گفت: «منظورم دقیقاً "این" بوده، و این یعنی هر آنچه شما یا هر کسی میتواند صادقانه، یعنی به واسطۀ تجربۀ حیاتی خودتان، از آن بیرون بکشد.»
تکهای از کتاب «هنر به منزلۀ تجربه»،
اثر جان دیویی
ترجمۀ مسعود علیا
@qoqnoospub
در اواخر بهار ۲۰۰۹، در کیوکیو و رِنرن، دیگر اپلیکیشن چینی الهام گرفته شده از فیسبوک، عکسها و ویدیوهای کم کیفیت و پیامهای متنی دربارۀ مثله شدن کارگران اویغور دست به دست شد.
حملات به کارگرانی که طی برنامۀ دولتی انتقال نیروی کار به کارخانهای در شرق چین فرستاده شده بودند، جو فراگیر و زودگذری را در اینترنت نوظهور اویغورها به وجود آورد.
اویغورها به کافینتها سرازیر شدند تا این عکسها را ببینند و با هیجان از بیتفاوتی دولت گله کنند. دانشجویان راهپیمایی به راه انداختند، پرچمهای چین را تکان میدادند و از مقامات میخواستند کارگران هانی را که در آن فیلمها چند اویغور را کشته و بسیاری دیگر را کتک زده بودند دستگیر کنند.
سرانجام، پلیس معترضان حاضر در این اعتراضاتِ در سرتاسر شهر را به گلوله بست.
طی دو روز، مهاجران اویغور صدوسی هان را آنقدر زدند تا مردند.
روز بعد، همزمان با رسیدن ارتش و پلیس مسلح، مهاجران هان پیش چشم پلیس و در درگیریهای تن به تن اویغورهای بسیاری را با ساطور آشپزخانه، سنگفرشهای کنده شدۀ پیادهرو و چوبهای تیز شده کشتند.
شب هنگام، شاهدان صدای شلیک مسلسلهای پلیس را شنیدند که در خیابانهای مناطق اویغورنشین میپیچید.
طی هفتههای بعد، پلیس هزاران اویغور را به اتهام شرکت در شورش دستگیر کرد. مقامات محلی همچنین اینترنت تمام منطقه را قطع کردند.
بیش از نه ماه، ارتباطات منطقه شدیداً محدود بود تا اینکه در اواسط سال ۲۰۱۰ اینترنت برگشت.
از کتاب #درون_اردوگاهها نوشتۀ #درن_بایلر ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین نشر #ققنوس
@qoqnoospub
حملات به کارگرانی که طی برنامۀ دولتی انتقال نیروی کار به کارخانهای در شرق چین فرستاده شده بودند، جو فراگیر و زودگذری را در اینترنت نوظهور اویغورها به وجود آورد.
اویغورها به کافینتها سرازیر شدند تا این عکسها را ببینند و با هیجان از بیتفاوتی دولت گله کنند. دانشجویان راهپیمایی به راه انداختند، پرچمهای چین را تکان میدادند و از مقامات میخواستند کارگران هانی را که در آن فیلمها چند اویغور را کشته و بسیاری دیگر را کتک زده بودند دستگیر کنند.
سرانجام، پلیس معترضان حاضر در این اعتراضاتِ در سرتاسر شهر را به گلوله بست.
طی دو روز، مهاجران اویغور صدوسی هان را آنقدر زدند تا مردند.
روز بعد، همزمان با رسیدن ارتش و پلیس مسلح، مهاجران هان پیش چشم پلیس و در درگیریهای تن به تن اویغورهای بسیاری را با ساطور آشپزخانه، سنگفرشهای کنده شدۀ پیادهرو و چوبهای تیز شده کشتند.
شب هنگام، شاهدان صدای شلیک مسلسلهای پلیس را شنیدند که در خیابانهای مناطق اویغورنشین میپیچید.
طی هفتههای بعد، پلیس هزاران اویغور را به اتهام شرکت در شورش دستگیر کرد. مقامات محلی همچنین اینترنت تمام منطقه را قطع کردند.
بیش از نه ماه، ارتباطات منطقه شدیداً محدود بود تا اینکه در اواسط سال ۲۰۱۰ اینترنت برگشت.
از کتاب #درون_اردوگاهها نوشتۀ #درن_بایلر ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین نشر #ققنوس
@qoqnoospub
کسب دانش بس خطرها دارد و چه خوشتر است او که شهر و دیارش را جهان میپندارد تا او که هوای جاهطلبی بیش از حد طبیعتش دارد!
از متن کتاب
فرانکشتاین
اثر مری شلی
ترجمه ی بی نقص و معرکه :
فرشاد رضایی
نشر ققنوس
از صفحه اینستاگرام booklover@
@qoqnoospub
از متن کتاب
فرانکشتاین
اثر مری شلی
ترجمه ی بی نقص و معرکه :
فرشاد رضایی
نشر ققنوس
از صفحه اینستاگرام booklover@
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
کسب دانش بس خطرها دارد و چه خوشتر است او که شهر و دیارش را جهان میپندارد تا او که هوای جاهطلبی بیش از حد طبیعتش دارد! از متن کتاب فرانکشتاین اثر مری شلی ترجمه ی بی نقص و معرکه : فرشاد رضایی نشر ققنوس از صفحه اینستاگرام booklover@ @qoqnoospub
اگر ازم بپرسی بهترین کتابهایی که خوندی رو نام ببر قطعا نام فرانکشتاین جزو پنج تای اول لیست من خواهد بود.
فرانکشتاین یک شاهکار ادبی است،
کتابی است با داستانی تخیلی در ژانر وحشت و گوتیک و در واقع اعتراضی است به مخاطراتی که پیشرفت علم ممکن است برای بشر به دنبال داشته باشد.
داستان درباره ی پسر جوانی است به نام ویکتور فرانکشتاین که در آزمایشگاه شیمی و زیست شناسی اش به کشفی هولناک دست میدا میکند!
او با کنار هم قرار دادن تکه های از اجساد انسان یا حیوانات هیولایی غول میکند خلق میکند که ناگهان با رد کردن جریان الکتریسیته از جسمش چشم باز کرده و از نیستی به هستی پا میگذارد و سرنوشت خالق خود را دگرگون میکند!!!!
شخصیت هیولا به گونه ای است که همزمان هم دوست داشتنی و هم منفور است!
داستان فرانکشتاین اشاره به انسانهایی دارد که ناخواسته ، با طرد کردن و منزوی ساختن دیگری از او هیولایی میسازن که ممکن است دست به فجیع ترین جرایم بزند!
این قصه پر از جملات زیبای فلسفی است و من از خواندن آنها که به بهترین وجه ترجمه شده اند نهایت لذت را میبردم.
اگر عاشق ژانر گوتیک هستید ،اگر خواهان خواندن بهترین قصه های ادبیات جهان ، اگر عاشق قصه های فلسفی و اگر مثل من دوستدار سفرنامه ها هستید،و اگر کتابی میخواهید که از شدت هیجانش خون در رگهایتان یخ بزند!!!!!
فرانکشتاین را بخوانید بخوانید بخوانید!!!!
از صفحه اینستاگرام booklover@
سپیده حیاتی @sepideh_hayatiii
@qoqnoospub
فرانکشتاین یک شاهکار ادبی است،
کتابی است با داستانی تخیلی در ژانر وحشت و گوتیک و در واقع اعتراضی است به مخاطراتی که پیشرفت علم ممکن است برای بشر به دنبال داشته باشد.
داستان درباره ی پسر جوانی است به نام ویکتور فرانکشتاین که در آزمایشگاه شیمی و زیست شناسی اش به کشفی هولناک دست میدا میکند!
او با کنار هم قرار دادن تکه های از اجساد انسان یا حیوانات هیولایی غول میکند خلق میکند که ناگهان با رد کردن جریان الکتریسیته از جسمش چشم باز کرده و از نیستی به هستی پا میگذارد و سرنوشت خالق خود را دگرگون میکند!!!!
شخصیت هیولا به گونه ای است که همزمان هم دوست داشتنی و هم منفور است!
داستان فرانکشتاین اشاره به انسانهایی دارد که ناخواسته ، با طرد کردن و منزوی ساختن دیگری از او هیولایی میسازن که ممکن است دست به فجیع ترین جرایم بزند!
این قصه پر از جملات زیبای فلسفی است و من از خواندن آنها که به بهترین وجه ترجمه شده اند نهایت لذت را میبردم.
اگر عاشق ژانر گوتیک هستید ،اگر خواهان خواندن بهترین قصه های ادبیات جهان ، اگر عاشق قصه های فلسفی و اگر مثل من دوستدار سفرنامه ها هستید،و اگر کتابی میخواهید که از شدت هیجانش خون در رگهایتان یخ بزند!!!!!
فرانکشتاین را بخوانید بخوانید بخوانید!!!!
از صفحه اینستاگرام booklover@
سپیده حیاتی @sepideh_hayatiii
@qoqnoospub
نگاهی به «گذرِ خان» و تخم نفرتی که علیه حوزههای علمیه پراکنده است
داستان «گذر خان»، پرکشش پیش میرود و مخاطب را با خود همراه میکند، اما اگر طول زمان را از آن بگیریم و پرش زمانی فصل آخر را کنار بگذاریم، با یک داستان بلند سروکار خواهیم داشت که نویسنده تا توانسته علیه هملباسانش تخم نفرت پراکنده است.
March 4, 2023
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حمید محمدی محمدی: رمان «گذرِ خان» نوشته سیدمحمدعلی ابطحی، روحانی اصلاحطلبی است که رئیسدفتر، معاون حقوقی و مشاور دولت خاتمی بوده است. این کتاب، اولین متنی است که این نویسنده ۶۳ ساله در گونه ادبیات داستانی و مشخصاً رمان منتشر کرده؛ وگرنه قبل از این، کتابهای دیگری هم داشته که به جز یک اثر منتشرنشده هیچ کدام رمان نبودهاند.
من در این نوشته، کاری به سوابق سیاسی آقای ابطحی ندارم و ضرورتی ندارد که به سابقه دستگیری او در خلال رویدادهای سال ۱۳۸۸ بپردازم. به مواضع او در موضوعات مختلف اجتماعی ـ سیاسی هم که عموماً از اردوگاه اصلاحطلبان شنیده میشود، التفاتی نخواهم داشت؛ چرا که «گذرِ خان» را باید به عنوان یک اثر داستانی، مستقل از دیدگاهها و سیمای سیاسی نویسندهاش به بررسی نشست.....
@qoqnoospub
yun.ir/1k6boa
داستان «گذر خان»، پرکشش پیش میرود و مخاطب را با خود همراه میکند، اما اگر طول زمان را از آن بگیریم و پرش زمانی فصل آخر را کنار بگذاریم، با یک داستان بلند سروکار خواهیم داشت که نویسنده تا توانسته علیه هملباسانش تخم نفرت پراکنده است.
March 4, 2023
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حمید محمدی محمدی: رمان «گذرِ خان» نوشته سیدمحمدعلی ابطحی، روحانی اصلاحطلبی است که رئیسدفتر، معاون حقوقی و مشاور دولت خاتمی بوده است. این کتاب، اولین متنی است که این نویسنده ۶۳ ساله در گونه ادبیات داستانی و مشخصاً رمان منتشر کرده؛ وگرنه قبل از این، کتابهای دیگری هم داشته که به جز یک اثر منتشرنشده هیچ کدام رمان نبودهاند.
من در این نوشته، کاری به سوابق سیاسی آقای ابطحی ندارم و ضرورتی ندارد که به سابقه دستگیری او در خلال رویدادهای سال ۱۳۸۸ بپردازم. به مواضع او در موضوعات مختلف اجتماعی ـ سیاسی هم که عموماً از اردوگاه اصلاحطلبان شنیده میشود، التفاتی نخواهم داشت؛ چرا که «گذرِ خان» را باید به عنوان یک اثر داستانی، مستقل از دیدگاهها و سیمای سیاسی نویسندهاش به بررسی نشست.....
@qoqnoospub
yun.ir/1k6boa
فارس
نگاهی به «گذرِ خان» و تخم نفرتی که علیه حوزههای علمیه پراکنده است
داستان «گذر خان»، پرکشش پیش میرود و مخاطب را با خود همراه میکند، اما اگر طول زمان را از آن بگیریم و پرش زمانی فصل آخر را کنار بگذاریم، با یک داستان بلند سروکار خواهیم داشت که نویسنده تا توانسته علیه هملباسانش تخم نفرت پراکنده است.