به زودی؛
آن نقدی بر سنت که «نوشتن از امر زنانه» را می‌پرورد از کشف کمبودی در قلب بازنمایی هنری ناشی می‌شود، از غیاب صداهایی که قرار است عینیت کسانی را که در حاشیۀ قدرت اجتماعی به سر می‌برند بیان کنند.

از زمانی که نبوغ به هیئت قدرتمند رمانتیک خود در قرن‌های هجدهم و نوزدهم دست یافت، به طور خاصی هنرمندان زن را به حاشیه راند. بدین‌سان، بیان هنری زنان کمتر در مقولۀ دستاورد و بیشتر در مقولۀ جلوه‌های طبیعی قرار می‌گرفت؛ در نتیجه، بیان احساس در هنر زنان اغلب جلوه‌ای از خلق‌و‌خو دیده می‌شد، در حالی که احساسات شدیدی که در آثار مردان به بیا در می‌آمد عواطفی تفسیر می‌شد که با چیرگی و ضبط و مهار به بیان در‌می‌آید.
ارزشیابی نابرابرِ گسترده دربارۀ نقش‌های اجتماعی و توانمندی‌های مردان و زنان مانع دستاوردهای تاریخی زنان در هنرهای زیبا شده، اما نتوانسته است کاملاً آنان را باز دارد. افزون بر این قالب‌های هنری خاصی مانند رمان وجود داشته‌اند که زنان در آن‌ها پیشگام بودند. از اثار این زنان نویسنده همیشه هم چندان ستایش نمی‌شد، چرا که خوارشماری انتقادی زیادی متوجه جذابیت گستردۀ داستان‌های آن‌ها بود. با این حال، برخی از ایشان مانند جورج الیوت و شارلوت برونته آثاری خلق کردند که تا امروز نیز مورد تحسین‌اند و حتی عنوان رقابت‌برانگیز و مناقشه‌آمیز «نبوغ» را به دست آوردند.

#استنفورد
@qoqnoospub

«لذت تفکر» در کتابفروشی‌ها عرضه شد/در جستجوی خلوتی برای فکرکردن
کتاب «لذت تفکر؛ شادمانی متفکرانه زیستن» نوشته زینا هیتز با ترجمه محمدرضا شکاری توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «لذت تفکر؛ شادمانی متفکرانه زیستن» نوشته زینا هیتز به‌تازگی با ترجمه محمدرضا شکاری توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۲۰ توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شده است.

زینا هیتز نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۷۳ است و ۴۹ سال دارد. او جز این‌کتاب، اثر دیگری با عنوان «فیلسوفی به زندگی مذهبی می‌نگرد» دارد که سال ۲۰۲۲ منتشر شده است.

هیتز در مقدمه کتاب، ضمن گفتن از زندگی و کودکی خود، می‌گوید پس از فارغ‌التحصیلی، بسیاری از همکلاسی‌هایش با تحصیلات به‌ظاهر بی‌فایده علوم انسانی از برج عاج پایین آمدند و به حوزه‌های سیاست، حقوق، کسب‌وکار، روزنامه‌نگاری و برنامه‌های غیرانتفاعی وارد شدند اما او در حالی که از ناکامی می‌ترسید، تحصیلات تکمیلی و پژوهش را در دانشگاه ادامه داد. او از نقاط عطف زندگی‌اش در این‌مقدمه صحبت کرده است؛ ازجمله زمانی‌که سال ۲۰۰۱ وقتی پنج‌سال می‌شد که دانشجوی تحصیلات تکمیلی سه دانشگاه متفاوت بود، حین انجام یک‌آزمایش در کالج، به‌طور تصادفی در معرض مقدار زیادی الکتریسیته ساکن قرار گرفت و انگار همه‌چیز ایستاد و دوباره از نو شروع شد. هیتز می‌گوید انگار کسی دکمه ری‌استارت من را زد یا انگار تخته رسم مکانیکی‌ای بودم که الگوهای پیچیده‌اش را یک‌باره تکان دادند و به یک‌صفحه خاکستری تبدیل شده است.

یکی از محورهای مهمی که زینا هیتز بنا دارد در کتاب پیش‌رو ....
ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/oa8ef

@qoqnoospub

«خاطرات یک‌گاو»به بازار نشر آمد/زندگی یک‌گاو در جنگ داخلی اسپانیا
داستان بلند «خاطرات یک‌گاو» نوشته برناردو آچاگا به‌تازگی با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، داستان بلند «خاطرات یک‌گاو» نوشته برناردو آچاگا به‌تازگی با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۰۹ در اسپانیا منتشر شده است.

نویسنده اسپانیایی این‌کتاب می‌گوید آن را به‌خاطر حوادث و اتفاقاتی که در کودتای ژنرال فرانکو و جنگ داخلی اسپانیا رخ داده‌اند نوشته است. بخشی از سوالات این‌نویسنده درباره زندگی گاوهایی بوده که در سال‌های پس از جنگ در کوه‌هایی زندگی کردند و در مناطقی چریدند که مبارزان تحت تعقیب گارد مدنی فرانکو حضور داشتند. برناردو آچاگا پس از به‌کارگیری قوه منطق برای رسیدن به سوالاتش درباره جنگ داخلی اسپانیا، از قوه خیال بهره گرفته و این‌کتاب را نوشته است.

شخصیت اصلی کتاب «خاطرات یک‌گاو»، گاوی به‌نام مو است که خواسته سرنوشتی مثل گاوهای دیگر نداشته باشد. حالا هم در دوران پیری خاطراتش را می‌گوید و ماجراهایی را روایت می‌کند که به‌خاطر تصمیمش سرش آمده‌اند. او نخواسته مثل گاوهای دیگر باشد و تاوانش را هم داده است. اما علت این‌که خواسته مثل گاوهای دیگر نباشد این بوده که شنیده هیچ موجودی در دنیا احمق‌تر از یک گاو احمق نیست.

مو در دوران جنگ داخلی به دنیا آمده و همه عمر خود را گاو بوده است. اما روزی صدای ندای درونی‌اش را می‌شنود که به او می‌گوید خواب و راحتی دیگر بس است و وقتش رسیده که او در زندگی‌اش تحولی ایجاد کند.

داستان این‌کتاب در ۹ فصل نوشته شده است. این ۹ فصل به‌ترتیب عبارت‌اند از:

«فرمان ندای درونم؛ (یا چه شد که تصمیم گرفتم خاطراتم را بنویسم.) یادآوری اتفاقات شبی که برف سنگین می‌بارید.»، «چرا به زادگاهم،‌ بالانساتگی، برنمی‌گردم. آنچه پولین برناردت برایم تعریف می‌کند. اولین ضربه روحی: تولدم»، «عینک سبز و دو نوچه‌اش. داستان برج بابل. گاوی به نام گاو خندان جانم را نجات می‌دهد و بعد داستان جنگی را برایم تعریف می‌کند که تازه تمام شده بود.»، «زندگی راحت در بالانساتگی و تبعات منفی‌اش. شخصیت ژنوببا. برگزاری ضیافتی ...

ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/8ptst

@qoqnoospub

کتاب «لذت تفکر» می‌کوشد ارزش یادگیری و تفکر را بار دیگر به یادمان بیاورد تا بلکه بنوانیم از زندگی ماشینی و لذت‌های تو خالی فاصله بگیریم و با نگاه فیلسوفان، اندیشمندان جانی تازه به ذهنمان ببخشیم و به راز «متفکرانه زیستن» پی ببریم.
@qoqnoospub

یادگیری، دانستن، مطالعه و تفکر فعالیت‌های انسانی‌اند که «زندگی درونی» را پرورش می‌دهند، «هستۀ انسانی» که پناهگاهی است در مقابل «رنج» و منبعی است برای تفکر به دلیل نفس تفکر... «یادگیری به خاطر نفس یادگیری»
@qoqnoospub

زندگی متفکرانه و قلب انسان؛
دنیایی که تلاش کرده‌ایم از آن فرار کنیم در قلب‌هایمان ساکن است. زندگی متفکرانه شکلی از پرورش دادن خودمان است که در پی ریشه‌کن کردن و خشکاندنِ بخش‌هایی از ماست که موانع ایجاد می‌کنند. بعضی از این موانع حتی می‌توانند ما را مقابل یادگیری قرار دهند.
@qoqnoospub

🕸🕸🕸🕸🕸

«وقتی بیجاری و شیخ ابراهیم آخرین خوش‌وبش‌ها را می‌کردند، ممدسن عقب‌عقب رفت و بی‌آن‌که کسی بفهمد به‌سرعت کاغذ مچاله‌شده را برداشت و توی جیبش چپاند. بیجاری که از در بیرون رفت، ممدسن هم دست پدر را گرفت و پشت سر بیجاری از دفتر خارج شدند.
ممدسن میان پله‌ها کاغذ را از جیب درآورد و باز کرد. دست‌نوشتۀ خودش بود برای معصومه. دلش پر کشید سمت معصومه. دلهره به جانش چنگ می‌زد. نمی‌دانست چه بلایی سر معصومه آمده که کاغذ دست بیجاری افتاده. فوری چند بار سرش را تکان داد، بلکه بتواند در اولین روز طلبگی‌اش فکر و خیال معصومه را از سرش بپراند، ولی معصومه همچنان سفت و محکم سر جایش بود. این شد که بنا کرد به پشت‌سرهم استغفرالله زمزمه کردن. آرام، که مبادا شیخ ابراهیم بشنود. عرق سردی روی پیشانی‌اش نشسته بود. تا حالا این‌طور بین دو چیز گیر نکرده بود، دو چیز خواستنی.»

#گذرخان
#محمدعلی_ابطحی
#ققنوس

@qoqnoospub

📌خاستگاه داعش
در سال ۲۰۰۴ مردي اردني به نام «ابومصعب زرقاوي»، كه به دليل بمبگذاري‌هاي انتحاري‌اش مشهور شده بود، گروهي از جهادي‌ها تشكيل داد و القاعدۀ عراق ناميدشان‌.
امروزه القاعده با نام ديگري شناخته مي‌شود: «دولت اسلامي عراق و شام»، يا همان داعش.

📌ظهور داعش
ماجراي ظهور داعش به سال‌ها قبل و عربستان سعودي برمي‌گردد. در سال ۱۹۵۷ اسامه، هفتمين پسر محمدبن‌عوض‌بن‌لادن، متولد شد. اسامه‌، که در زبان عربی یعنی شیر جوان، با اعتقادات و تربيت اسلامي‌ سختگيرانه‌اي بزرگ شد. او در سال‌هاي آخر تحصيلش در كالج با گروه اخوان‌المسلمين آشنا شد. دو هفته پس از هجوم شوروي به افغانستان در سال ۱۹۷۹ بن لادن براي ديدار با برخي از پناهندگان افغان به پاكستان رفت. شوروي نه سال افغانستان را در اشغال خود داشت و در اين زمان مجاهدين افغان تحت حمايت بن لادن تلاش كردند شوروي را عقب برانند و باید گفت که اين‌گونه نطفۀ اولیۀ داعش شكل گرفت.

📌داعش چيست؟
داعش، همان سازمان بزرگ تندروی اسلامي كه سیطرۀ خوفناکش را بر تمام دنيا انداخت، مهم‌ترين اولويتش گسترش شريعت مورد نظر خودش در سراسر دنیا بوده. آنان مي‌خواهند دنيا را به صدر اسلام برگردانند و همه پيرو تفسير آن‌ها از دين اسلام شوند.

📌روش‌هاي داعش
روش‌هاي داعش براي رسيدن به اين هدف البته که مبتني بوده بر ترور و ايجاد وحشت در بخش‌هايي از دنيا كه ديني غير از اسلام و ديدگاه‌هايي متفاوت دارند.
داعش، با این اعتقادات، هزاران نفر را به ورطۀ مرگ و نیستی کشانده؛ این کشتارها شامل اعدام‌های در ملأعام بوده كه هدفش رساندن اين پيام به همگان است:
«هر كس از قواعد داعش پيروي نكند عواقب وحشتناكي در انتظارش است.»

📌تروريسم چيست؟
رسانه‌هاي غربي آن‌قدر واژۀ «تروريسم» را براي داعش به كار برده‌اند كه این واژه مترادف نام اين گروه شده. تروريسم يعني استفاده از خشونت یا تهديد به استفاده از آن براي ترساندن مردم يا حكومت‌ها.
@qoqnoospub

🕸🕸🕸🕸🕸

آن روز باد می‌آمد و موهای او را پریشان می‌کرد...
آن روز در باغ‌های درگزین راه نمی‌رفتم، پا بر روی ابرها می‌گذاشتم و ابرها مرا با خود می‌بردند و می ‌رقصاندند.
دیگر به پروانه‌ها سرگرم نمی‌شدم، هیچ‌ گلی را هم نچیدم، حتی کنار چشمه‌ای که از زیر سنگ‌ها بیرون می‌زد و ماهی‌ها را خنک می‌کرد، ننشستم و به صورتم آب نزدم، گفتم شاید از یادم برود. مدام به خود میگفتم چه شکلی بود؟
مادر گفت: «کی چه شکلی بود؟»
چه می‌دانم مردی بود که به خاطر موهایش باد سختی در گرفته بود...
مادر گفت: «امروز تو چه‌ت شده؟ خودت می‌فهمی نوشا؟»
خندیدم و گفتم: «بله مامان، من امروز حال خوشی دارم.»
_ «چی خوشحالت کرده؟»
+ « باد »

عباس معروفی
سال بلوا
@qoqnoospub