پیشنهاد کتاب/ نگونسازی طبیعت آدمی
«رسالهای درباره طبیعت آدمی»
(کتاب اول: در باب فهم)
نویسنده: دیوید هیوم
مترجم: جلال پیکانی
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1395
360 صفحه، 32000 تومان
http://alef.ir/vdcbsgba5rhb85p.uiur.html?410252
«رسالهای درباره طبیعت آدمی»
(کتاب اول: در باب فهم)
نویسنده: دیوید هیوم
مترجم: جلال پیکانی
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1395
360 صفحه، 32000 تومان
http://alef.ir/vdcbsgba5rhb85p.uiur.html?410252
پایگاه خبری الف
نگونسازی طبیعت آدمی
این کتاب یکی از آثار کلاسیک و بسیار مهم در تاریخ فلسفه غرب است
#گروه_انتشاراتي_ققنوس
#فرانسيسکو_خيمنس ،#نویسنده ، در کتاب #مداربسته راز زندگی خود و خانوادهاش را با خوانندگان درمیان میگذارد.
#كودكان و #نوجوانان #نشرآفرينگان
@qoqnoospub
#فرانسيسکو_خيمنس ،#نویسنده ، در کتاب #مداربسته راز زندگی خود و خانوادهاش را با خوانندگان درمیان میگذارد.
#كودكان و #نوجوانان #نشرآفرينگان
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #فرانسيسکو_خيمنس ،#نویسنده ، در کتاب #مداربسته راز زندگی خود و خانوادهاش را با خوانندگان درمیان میگذارد. #كودكان و #نوجوانان #نشرآفرينگان @qoqnoospub
#فرانسيس_خيمنس #نویسنده در کتاب #مداربسته راز زندگی خود و خانوادهاش را با خوانندگان درمیان میگذارد.
داستانها با اینکه به زبانی ساده بیان شدهاند، اما بسیار لطیف، تکان دهنده و تاثیرگذارند و حس عمیق نویسنده را به خواننده منتقل میکنند.
خواندن این کتاب به خصوص برای نوجوانان و جوانان میتواند الهام بخش و دربردارنده درسهایی از زندگی باشد
داستان زندگی فرانسیس خیمنس ثابت میکند که فقر و نداری دلیلی برای جا ماندن از روند زندگی نیست، بلکه کانون گرم خانوادگی و روابط درست عاطفی بین والدین و فرزندان سرنوشتسازتر از هر چیز دیگر است. تربیت درست، عشق و عزت نفسی که کودک از والدین خود دریافت میکند فقر را کنار میزند و هویتی به کودک میدهد که سرانجام میتواند بر کرسی دانشگاه تکیه بزند و الهامبخش دیگران شود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «وقتی کوچک بودم و در «ال رانچو بلانکو» زندگی میکردیم، که دهکدهای کوچک است در مکزیک واقع بر تپهای خشک و بیآب و علف در چند کیلومتری شمال گوئادالاخارا، واژه مرز را زیاد میشنیدم. اولین بار آن را در اواخر دهه 1940 شنیدم؛ مامان و بابا به من و روبرتو، برادر بزرگترم، گفتند که همین روزها سفر دور و درازی به سمت شمال آغاز میکنیم، از مرز میگذریم و وارد کالیفرنیا میشویم و از این نداری نجات پیدا میکنیم. من هیچ تصوری از کالیفرنیا نداشتم، اما میدیدم هربار که بابا با مامان و دوستهایش در مورد آن حرف میزند، چشمهایش برق میزند. بابا صاف میایستاد، بادی در غبغب میانداخت و میگفت: «همین که از مرز رد بشیم، توی کالیفرنیا وضع زندگیمون بهتر میشه.»...»
فرانسیسکو خیمنس در سال 1943 در «سان پدرو» واقع در «تلاکپاکه» مکزیک به دنیا آمد. این نویسنده کودک و نوجوان در حال حاضر استاد ادبیات در دانشگاه سانتاکلاراست. کتاب «مدارِ بسته»
@qoqnoospub
داستانها با اینکه به زبانی ساده بیان شدهاند، اما بسیار لطیف، تکان دهنده و تاثیرگذارند و حس عمیق نویسنده را به خواننده منتقل میکنند.
خواندن این کتاب به خصوص برای نوجوانان و جوانان میتواند الهام بخش و دربردارنده درسهایی از زندگی باشد
داستان زندگی فرانسیس خیمنس ثابت میکند که فقر و نداری دلیلی برای جا ماندن از روند زندگی نیست، بلکه کانون گرم خانوادگی و روابط درست عاطفی بین والدین و فرزندان سرنوشتسازتر از هر چیز دیگر است. تربیت درست، عشق و عزت نفسی که کودک از والدین خود دریافت میکند فقر را کنار میزند و هویتی به کودک میدهد که سرانجام میتواند بر کرسی دانشگاه تکیه بزند و الهامبخش دیگران شود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «وقتی کوچک بودم و در «ال رانچو بلانکو» زندگی میکردیم، که دهکدهای کوچک است در مکزیک واقع بر تپهای خشک و بیآب و علف در چند کیلومتری شمال گوئادالاخارا، واژه مرز را زیاد میشنیدم. اولین بار آن را در اواخر دهه 1940 شنیدم؛ مامان و بابا به من و روبرتو، برادر بزرگترم، گفتند که همین روزها سفر دور و درازی به سمت شمال آغاز میکنیم، از مرز میگذریم و وارد کالیفرنیا میشویم و از این نداری نجات پیدا میکنیم. من هیچ تصوری از کالیفرنیا نداشتم، اما میدیدم هربار که بابا با مامان و دوستهایش در مورد آن حرف میزند، چشمهایش برق میزند. بابا صاف میایستاد، بادی در غبغب میانداخت و میگفت: «همین که از مرز رد بشیم، توی کالیفرنیا وضع زندگیمون بهتر میشه.»...»
فرانسیسکو خیمنس در سال 1943 در «سان پدرو» واقع در «تلاکپاکه» مکزیک به دنیا آمد. این نویسنده کودک و نوجوان در حال حاضر استاد ادبیات در دانشگاه سانتاکلاراست. کتاب «مدارِ بسته»
@qoqnoospub
رئالیسم سال بل: سهيل سمي مترجم «هديه هومبولت» و «رئيس دانشگاه»
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
ادامه خبر ...
http://qoqnoos.ir/NewsDetails.aspx?NewsID=308
#خبر
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
ادامه خبر ...
http://qoqnoos.ir/NewsDetails.aspx?NewsID=308
#خبر
رئالیسم سال بلو: سهيل سمي مترجم «هديه هومبولت» و «رئيس دانشگاه»
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
ادامه خبر ...
http://qoqnoos.ir/NewsDetails.aspx?NewsID=308
#خبر
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
ادامه خبر ...
http://qoqnoos.ir/NewsDetails.aspx?NewsID=308
#خبر
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #رئاليسم_بلو با آثار #سال_بلو و تر جمه #سهيل_سمي #دسامير_رئيس_دانشكده و #هديه_هومبولت @qoqnoospub
رئالیسم سال بلو: سهيل سمي مترجم «هديه هومبولت» و «رئيس دانشگاه»
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
سولومون یا سال بلو در کنار فیلیپ راث یکی دیگر از نویسندههای یهودی آمریکاست. اما او به معنای واقعی آمریکایی، آمریکایی هم نیست. او از سلاله خانوادهای روس-کانادایی و بعد صاحب والدینی آمریکایی بود. بلو در کبک کانادا به دنیا آمد، اما خیلی زود به همراه خانواده به شیکاگوی آمریکا مهاجرت کرد. زندگی در گتوهای فقیرنشین باعث شد که از کودکی حفظکردن خود را در میان اوباش و اراذل آموخت. در آن دوره زندگی در وستساید شیکاگو برای خانوادههای یهودی چندان ساده نبود. درواقع خانواده و سطح زندگی فیلیپ راث از همان خانواده طبقه متوسط بسیار برخوردارتر و راحتتر از سال بلو زندگی کردند. مادر بلو یهودی دوآتشهای بود و میخواست پسرش خاخام بشود یا دستکم در کنسرتهای مذهبی ویولننواز شود. سال بلو در سال ۱۹۴۱ رسما تبعه ایالات متحده شد.
طنزی که در آثار نویسندهای چون فیلیپ راث میبینیم با طنز سال بلو فرق دارد. طنز بلو به مراتب رندانهتر است. قهرمان آثار او که معمولا بخشی از زندگی خودشان را تعریف میکنند دارای ویژگیهای راویان پیکارسک هستند. این نوع راوی بخشی از زندگی خود را به زبان طنز و با کنایه مینویسد، اما این نوع راوی معمولا از رذالت دریغ نمیکند. در شرایط ضروری از شیادی و خیانت و غیره ابا ندارد و همه اینها را طوری روایت میکند که با وجود کنشهای رذیلانهاش خواننده با او همذاتپنداری میکند. شاخصترین آثار سال بلو در این فرم روایی رمان حجیم «ماجراهای اوگی مارچ» یکی از شاهکارهای اوست. در آثار دیگر او مثل «قربانی» یا «هندرسون سلطان باران» یا «هرتزوگ» نیز با روایتی تکشخصیتی مواجهیم، روایت از جانب کسی که در پی نوعی رستگاری شخصی است. بلو در سالهای رشد خود با شخصیتهای خیابانی زیادی مواجه میشد که مجبور بودند خودشان مراقب خودشان باشند، مردان عاقلی که درعینحال برای حفظ خود از خیلی کارها روگردان نبودند. شخصیتهای رمانهای او نیز مردانی هستند که در مقابل نیروی خردکننده تمدن و فرهنگ غالب پی نجات و رهاییای شخصیاند. اوگی یا هرتزوگ و هندرسون در پی آن هستند که بدون قربانیشدن از شر نیروهای کنترلکننده اجتماعی بگریزند و درعینحال به دام پوچگرایی یا انقلابهای پوک و پوچ جمعی نیفتند.
سبک سال بلو مثل خیلی از نویسندگان بزرگ آمریکایی در آن روزگار رئالیسم بوده است. اما همانطور که خود بلو در مصاحبه با پاریسریویو گفته منظور او از واقعگرایی نوعی فکچوآلیسم یا به تصویرکشیدن عین به عین زندگی واقعی و روزمره نیست. برای روشنشدن مساله کافی است بدانیم که بلو به رغم تحسین تئودور دریزر معتقد است که احساسات و عواطف شدید در کارهای او معمولا بیواسطه و بدون فرم پرداختشده به خواننده عرضه شدهاند. این ایرادای است که چند تن از بزرگان دیگر نیز به دریزر گرفتهاند. از میان نویسندگانی که بر کار سال بلو تاثیر گذاشتهاند میشود به هنری جیمز، ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد اشاره کرد. سال بلو گفته بود که رمانهای فیتزجرالد را بیشتر از کارهای همینگوی دوست دارد. اما اشاره میکند که همینگوی با نثرش نوعی زندگی و دیدگاه ساخت، کاری که هر نویسندهای توان انجامش را ندارد. در ایرادی که به رئالیسم فیتزجرالد گرفت گفت که او پنداری میان پیشرفت و صعود اجتماعی و اقتصادی و معصومیت تمایزی قائل نبود. اشاره سال بلو به رمان «گتسبی بزرگ» است، گتسبیای که از راه خلاف به ثروت هنگفتی رسیده است، اما رفتارش مثل نوجوانهای عاشقپیشه است. گویا سال بلو برخلاف فیتزجرالد به جذابیت طبقه نخبههای آمریکایی باور نداشته است.
سال بلو در مورد استفاده از ترفندهای ادبی نیز گفته بود که آسمانخراش را برای پنهانکردن موش مرده نمیسازند. بلو با وجود علاقهای که به اشعار جویس داشت به مفهوم جان بارتی کلمه اهل بازیهای زبانی نبود. شگرد او در خلق نوع روایت بود. رمانی چون «قربانی» یا «دسامبر رئیس دانشکده» از بازیهای ساختاری یا زبانی عاری است، اما سال بلو توانسته جذابیت کار را حفظ کند.
«اما فقط تصور کنید - دو دوست از لیکویو، دوستان دوران مدرسه، در پایتخت کشوری کمونیستی همدیگر را ملاقات کنند، آن هم در روزهای تیره و تار اواخر دسامبر. در بیمارستان، پیرزنی رو به مرگ؛ و در شیکاگو، محکمه و هئیتمنصفه. رئیس دانشکده در مساله ناخوشایند مرگ یک دانشجو درگیر شده.» (از متن رمان دسامبر رئیس دانشکده)
سهيل سمي * مترجم «هدیه هومبولت» و «دسامبر رئیس دانشکده»
سولومون یا سال بلو در کنار فیلیپ راث یکی دیگر از نویسندههای یهودی آمریکاست. اما او به معنای واقعی آمریکایی، آمریکایی هم نیست. او از سلاله خانوادهای روس-کانادایی و بعد صاحب والدینی آمریکایی بود. بلو در کبک کانادا به دنیا آمد، اما خیلی زود به همراه خانواده به شیکاگوی آمریکا مهاجرت کرد. زندگی در گتوهای فقیرنشین باعث شد که از کودکی حفظکردن خود را در میان اوباش و اراذل آموخت. در آن دوره زندگی در وستساید شیکاگو برای خانوادههای یهودی چندان ساده نبود. درواقع خانواده و سطح زندگی فیلیپ راث از همان خانواده طبقه متوسط بسیار برخوردارتر و راحتتر از سال بلو زندگی کردند. مادر بلو یهودی دوآتشهای بود و میخواست پسرش خاخام بشود یا دستکم در کنسرتهای مذهبی ویولننواز شود. سال بلو در سال ۱۹۴۱ رسما تبعه ایالات متحده شد.
طنزی که در آثار نویسندهای چون فیلیپ راث میبینیم با طنز سال بلو فرق دارد. طنز بلو به مراتب رندانهتر است. قهرمان آثار او که معمولا بخشی از زندگی خودشان را تعریف میکنند دارای ویژگیهای راویان پیکارسک هستند. این نوع راوی بخشی از زندگی خود را به زبان طنز و با کنایه مینویسد، اما این نوع راوی معمولا از رذالت دریغ نمیکند. در شرایط ضروری از شیادی و خیانت و غیره ابا ندارد و همه اینها را طوری روایت میکند که با وجود کنشهای رذیلانهاش خواننده با او همذاتپنداری میکند. شاخصترین آثار سال بلو در این فرم روایی رمان حجیم «ماجراهای اوگی مارچ» یکی از شاهکارهای اوست. در آثار دیگر او مثل «قربانی» یا «هندرسون سلطان باران» یا «هرتزوگ» نیز با روایتی تکشخصیتی مواجهیم، روایت از جانب کسی که در پی نوعی رستگاری شخصی است. بلو در سالهای رشد خود با شخصیتهای خیابانی زیادی مواجه میشد که مجبور بودند خودشان مراقب خودشان باشند، مردان عاقلی که درعینحال برای حفظ خود از خیلی کارها روگردان نبودند. شخصیتهای رمانهای او نیز مردانی هستند که در مقابل نیروی خردکننده تمدن و فرهنگ غالب پی نجات و رهاییای شخصیاند. اوگی یا هرتزوگ و هندرسون در پی آن هستند که بدون قربانیشدن از شر نیروهای کنترلکننده اجتماعی بگریزند و درعینحال به دام پوچگرایی یا انقلابهای پوک و پوچ جمعی نیفتند.
سبک سال بلو مثل خیلی از نویسندگان بزرگ آمریکایی در آن روزگار رئالیسم بوده است. اما همانطور که خود بلو در مصاحبه با پاریسریویو گفته منظور او از واقعگرایی نوعی فکچوآلیسم یا به تصویرکشیدن عین به عین زندگی واقعی و روزمره نیست. برای روشنشدن مساله کافی است بدانیم که بلو به رغم تحسین تئودور دریزر معتقد است که احساسات و عواطف شدید در کارهای او معمولا بیواسطه و بدون فرم پرداختشده به خواننده عرضه شدهاند. این ایرادای است که چند تن از بزرگان دیگر نیز به دریزر گرفتهاند. از میان نویسندگانی که بر کار سال بلو تاثیر گذاشتهاند میشود به هنری جیمز، ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد اشاره کرد. سال بلو گفته بود که رمانهای فیتزجرالد را بیشتر از کارهای همینگوی دوست دارد. اما اشاره میکند که همینگوی با نثرش نوعی زندگی و دیدگاه ساخت، کاری که هر نویسندهای توان انجامش را ندارد. در ایرادی که به رئالیسم فیتزجرالد گرفت گفت که او پنداری میان پیشرفت و صعود اجتماعی و اقتصادی و معصومیت تمایزی قائل نبود. اشاره سال بلو به رمان «گتسبی بزرگ» است، گتسبیای که از راه خلاف به ثروت هنگفتی رسیده است، اما رفتارش مثل نوجوانهای عاشقپیشه است. گویا سال بلو برخلاف فیتزجرالد به جذابیت طبقه نخبههای آمریکایی باور نداشته است.
سال بلو در مورد استفاده از ترفندهای ادبی نیز گفته بود که آسمانخراش را برای پنهانکردن موش مرده نمیسازند. بلو با وجود علاقهای که به اشعار جویس داشت به مفهوم جان بارتی کلمه اهل بازیهای زبانی نبود. شگرد او در خلق نوع روایت بود. رمانی چون «قربانی» یا «دسامبر رئیس دانشکده» از بازیهای ساختاری یا زبانی عاری است، اما سال بلو توانسته جذابیت کار را حفظ کند.
«اما فقط تصور کنید - دو دوست از لیکویو، دوستان دوران مدرسه، در پایتخت کشوری کمونیستی همدیگر را ملاقات کنند، آن هم در روزهای تیره و تار اواخر دسامبر. در بیمارستان، پیرزنی رو به مرگ؛ و در شیکاگو، محکمه و هئیتمنصفه. رئیس دانشکده در مساله ناخوشایند مرگ یک دانشجو درگیر شده.» (از متن رمان دسامبر رئیس دانشکده)
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #رئاليسم_بلو با آثار #سال_بلو و تر جمه #سهيل_سمي #دسامير_رئيس_دانشكده و #هديه_هومبولت @qoqnoospub
دلیل این جذابیت کاریزمای راویان پیکارسک سال بلو و طنز نهچندان آمریکایی اوست. کمتر نویسندهای چون سال بلو خیابانها و ساختمانهای شیکاگو را اینقدر بیروح و ملالزده توصیف کرده است. زبان و نوع شخصیتهای آمریکایی در جستجوی آرامش در توفاناند و این خود با آرمان توفانپرستی نویسندهای چون هنری میلر تفاوت زیادی دارد. زمینه مکانی آثار او منجمله در رمان «هدیه هومبولت» در آثار او به پیشبرد بار عاطفی داستان و توصیف درونیات شخصیتها بسیار موثر است. عنصر مکان معمولا یکی از همان نیروهای کنترلکننده اجتماعی سیاسی است، دقیقا همان چیزی که اوگی مارچ سعی دارد از آن بگریزد.
«هدیه هومبولت» نمایشگر تعارض میان هنر واقعی و هنرهالیوودی است. سرگذشت تراژیک مردی است که میخواهد در کشاکش تعارض این دو قطب، فردیت خود را حفظ کند و به وادی ابتذال و قشریگری سقوط نکند، غافل از اینکه حفظ فردیت در عالم ما، فرجامی اسفناک دارد.
نتیجه مطالعات سال بلو را در فلسفه و روانشناسی میتوان در رمان «هرتزوگ» دید، رمانی که شخصیت اولش برای افراد زنده و مرده زیادی نامه مینویسد، از نیچه و فروید و شوپنهاور و رئیسجمهور آیزنهاور تا خود خدا. از آثار دیگر و مهم سال بلو هم میشود به «مرد معلق» یا «دم را دریاب» و «سیاره آقای سملر» که با همین قلم ترجمه خواهد شد اشاره کرد. «رولشتاین» نیز که ترجمه آن در ایران در دسترس است از کارهای برتر سال بلو است؛ نویسندهای که در مجموعه جوایز ادبی چیزی کم نداشته، اما به نظر نمیرسد که در قیدوبند این حرفها بوده باشد.
#روزنامه_آرمان
@qoqnoospub
«هدیه هومبولت» نمایشگر تعارض میان هنر واقعی و هنرهالیوودی است. سرگذشت تراژیک مردی است که میخواهد در کشاکش تعارض این دو قطب، فردیت خود را حفظ کند و به وادی ابتذال و قشریگری سقوط نکند، غافل از اینکه حفظ فردیت در عالم ما، فرجامی اسفناک دارد.
نتیجه مطالعات سال بلو را در فلسفه و روانشناسی میتوان در رمان «هرتزوگ» دید، رمانی که شخصیت اولش برای افراد زنده و مرده زیادی نامه مینویسد، از نیچه و فروید و شوپنهاور و رئیسجمهور آیزنهاور تا خود خدا. از آثار دیگر و مهم سال بلو هم میشود به «مرد معلق» یا «دم را دریاب» و «سیاره آقای سملر» که با همین قلم ترجمه خواهد شد اشاره کرد. «رولشتاین» نیز که ترجمه آن در ایران در دسترس است از کارهای برتر سال بلو است؛ نویسندهای که در مجموعه جوایز ادبی چیزی کم نداشته، اما به نظر نمیرسد که در قیدوبند این حرفها بوده باشد.
#روزنامه_آرمان
@qoqnoospub
#گروه_انتشاراتي_ققنوس
#جايزه #خانه_موزه #تولستوي
به #اورهان_پاموك
برنده جايزه #نوبل_ادبيات 2006
نويسنده #زندگي_نو و #قلعه_سفيد (با ترجمه #ارسلان_فصيحي ) رسيد
@qoqnoospub
#جايزه #خانه_موزه #تولستوي
به #اورهان_پاموك
برنده جايزه #نوبل_ادبيات 2006
نويسنده #زندگي_نو و #قلعه_سفيد (با ترجمه #ارسلان_فصيحي ) رسيد
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس #جايزه #خانه_موزه #تولستوي به #اورهان_پاموك برنده جايزه #نوبل_ادبيات 2006 نويسنده #زندگي_نو و #قلعه_سفيد (با ترجمه #ارسلان_فصيحي ) رسيد @qoqnoospub
گروه انتشاراتی ققنوس:
#گروه_انتشاراتي_ققنوس جایزه «تولستوی» به «پاموک» رسید
جایزه #خانهموزه «تولستوی» نصیب «اورهان پاموک» ن#ویسنده سرشناس #ترک و برنده #نوبل_ادبیات ۲۰۰۶ شد.
«راشا بیاوند د هدلاینز» نوشت: جایزه ۱۶ هزار دلاری ادبیات خارجی که سالانه از سوی «یاسنایا پولیانا» - خانهموزه «لئو تولستوی» - برگزار میشود، در این دوره به «اورهان پاموک» نویسنده رمان «شوری در سر» تعلق گرفت.
جایزه «یاسنایا پولیانا» یکی از مهمترین جوایز ادبی کشور روسیه است و شامل مبلغی ۱۶ هزار دلاری میشود. به مترجم روسی کتاب «پاموک» هم که طی سال جاری میلادی این کتاب را به روسی برگردانده جایزهای نقدی اعطا میشود.
«الکسی وارلاموف» یکی از اعضای هیات داوران جایزه «تولستوی» درباره رمان «شوری در سر» گفت: این کتابی است با چندین چهره و داستان که نمیشود آن را در یک نشست خواند. «شوری در سر» ابراز عشق «پاموک» برای استانبول، شهر زادگاهش است.
نویسنده «نام من سرخ» که نمیتوانست در مراسم دریافت جایزهاش در مسکو شرکت کند، با ارسال فایلی ویدیویی از طرف خود و «مولود» شخصیت اصلی داستانش، از اعضای هیات داوران این جایزه تشکر کرد. از این نویسنده ترک دعوت شده تا در ماه فوریه ۲۰۱۷ به خانهموزه «یاسنایا پولیانا»ی تولستوی که در منطقه «تولا» (۱۶۰ مایلی جنوب مسکو) واقع است، دیدن کند و جایزه یک میلیون روبلی (۱۶ هزار دلاری) خود را طی مراسمی در تئاتر «بولشوی» مسکو دریافت کند. «آپولینریا آوروتینا» مترجم روسی کتاب «شوری در سر» است که جایزهای ۲۰۰ هزار روبلی (معادل ۳۰۰۰ دلار) را از آن خود کرده است.
جایزه دو میلیون روبلی (۳۱ هزار دلاری) «قرن بیستویکم» نیز از سوی موزه «یاسنایا پولیانا» بین دو نویسنده به نامهای «نارین آبگاریان» و «الکساندر گریگورنکو» تقسیم میشود. این جایزه که از سال ۲۰۰۳ با ریاست «ولادیمیر تولستوی» نواده رماننویس بزرگ روسی بر صدر هیات داوران برگزار میشود، به دو اثر در بخشهای ادبیات معاصر روس و بینالملل اعطا میشود. جوایز «یاسنایا پولیانا» برای پاسخ به سوال «چه بخوانیم؟» راهاندازی شده است.
«اورهان پاموک» به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، خالق آثاری چون #زندگی_نو ، #موزه_معصومیت، #برف ، #کتاب_سیاه، #نام_من_سرخ و اثر زندگینامهای «استانبول» است. #پاموک اولین رمانش #جودت_بیک_و_پسرانش را در سال ۱۹۸۲ به چاپ رساند و یک سال پس از آن#خانه_خاموش را منتشر کرد .او نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داد. «پاموک» در سال ۲۰۰۳ جایزه #ایمپک_دوبلین را برای «نام من سرخ» دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ۱۱ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است.
@qoqnoospub
#گروه_انتشاراتي_ققنوس جایزه «تولستوی» به «پاموک» رسید
جایزه #خانهموزه «تولستوی» نصیب «اورهان پاموک» ن#ویسنده سرشناس #ترک و برنده #نوبل_ادبیات ۲۰۰۶ شد.
«راشا بیاوند د هدلاینز» نوشت: جایزه ۱۶ هزار دلاری ادبیات خارجی که سالانه از سوی «یاسنایا پولیانا» - خانهموزه «لئو تولستوی» - برگزار میشود، در این دوره به «اورهان پاموک» نویسنده رمان «شوری در سر» تعلق گرفت.
جایزه «یاسنایا پولیانا» یکی از مهمترین جوایز ادبی کشور روسیه است و شامل مبلغی ۱۶ هزار دلاری میشود. به مترجم روسی کتاب «پاموک» هم که طی سال جاری میلادی این کتاب را به روسی برگردانده جایزهای نقدی اعطا میشود.
«الکسی وارلاموف» یکی از اعضای هیات داوران جایزه «تولستوی» درباره رمان «شوری در سر» گفت: این کتابی است با چندین چهره و داستان که نمیشود آن را در یک نشست خواند. «شوری در سر» ابراز عشق «پاموک» برای استانبول، شهر زادگاهش است.
نویسنده «نام من سرخ» که نمیتوانست در مراسم دریافت جایزهاش در مسکو شرکت کند، با ارسال فایلی ویدیویی از طرف خود و «مولود» شخصیت اصلی داستانش، از اعضای هیات داوران این جایزه تشکر کرد. از این نویسنده ترک دعوت شده تا در ماه فوریه ۲۰۱۷ به خانهموزه «یاسنایا پولیانا»ی تولستوی که در منطقه «تولا» (۱۶۰ مایلی جنوب مسکو) واقع است، دیدن کند و جایزه یک میلیون روبلی (۱۶ هزار دلاری) خود را طی مراسمی در تئاتر «بولشوی» مسکو دریافت کند. «آپولینریا آوروتینا» مترجم روسی کتاب «شوری در سر» است که جایزهای ۲۰۰ هزار روبلی (معادل ۳۰۰۰ دلار) را از آن خود کرده است.
جایزه دو میلیون روبلی (۳۱ هزار دلاری) «قرن بیستویکم» نیز از سوی موزه «یاسنایا پولیانا» بین دو نویسنده به نامهای «نارین آبگاریان» و «الکساندر گریگورنکو» تقسیم میشود. این جایزه که از سال ۲۰۰۳ با ریاست «ولادیمیر تولستوی» نواده رماننویس بزرگ روسی بر صدر هیات داوران برگزار میشود، به دو اثر در بخشهای ادبیات معاصر روس و بینالملل اعطا میشود. جوایز «یاسنایا پولیانا» برای پاسخ به سوال «چه بخوانیم؟» راهاندازی شده است.
«اورهان پاموک» به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، خالق آثاری چون #زندگی_نو ، #موزه_معصومیت، #برف ، #کتاب_سیاه، #نام_من_سرخ و اثر زندگینامهای «استانبول» است. #پاموک اولین رمانش #جودت_بیک_و_پسرانش را در سال ۱۹۸۲ به چاپ رساند و یک سال پس از آن#خانه_خاموش را منتشر کرد .او نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داد. «پاموک» در سال ۲۰۰۳ جایزه #ایمپک_دوبلین را برای «نام من سرخ» دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ۱۱ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است.
@qoqnoospub
Forwarded from انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
جلسه نقد و بررسی
رمان #هیتلر_را_من_کشتم
اثر #هادی_معیریان
با حضور #فرحناز_علیراده #رضا_فکری و #مینا_گودرزی
روز دوشنبه ۱۷ آبان
از ساعت ۱۷
در #فرهنگسرای_ارسباران
@qoqnoospub
جلسه نقد و بررسی
رمان #هیتلر_را_من_کشتم
اثر #هادی_معیریان
با حضور #فرحناز_علیراده #رضا_فکری و #مینا_گودرزی
روز دوشنبه ۱۷ آبان
از ساعت ۱۷
در #فرهنگسرای_ارسباران
@qoqnoospub
#عباس_معروفی در باب آیدین از #سمفونی_مردگان می نویسد: کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه درآوردهایم و به قتلگاهش بردهایم...
.
@qoqnoospub
.
@qoqnoospub
درست بعد از اینکه کسی رو بی رحمانه میکشم،طلوع آفتاب جلوه ی بسیار زیبایی پیدا می کنه، و به صورت خندان بچه ای نگاه میکنم و ستایشش میکنم.اگه اون بچه یتیم باشه،یا کمکش می کنم یا
@qoqnoospub
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس و #زيبايي_شناسي_فمينيسم از مجموعه #دانشنامه_فلسفي_استنفورد ونقد #روزنامه_شرق @qoqnoospub
مشقتهای مدرنبودن: يادداشتي بر انديشه هنر فمينيسم به بهانه انتشار كتاب «زیباشناسی فمینیستی»: روزنامه شرق
نویسنده: تاریخ: 15/آبان/1395
٢ یکی از مهمترین پرسشهایی که تاریخ و فلسفه تاریخ با آن مواجه بوده این است «که چرا تاریخ مردانه نوشته شده؟ یا اینکه چرا نقش زنان در تاریخ تمدن بشری نادیده گرفته میشود؟» این پرسش خود تقویتکننده مرزهای هویتی بین زن و مرد است و اهمیتبخشی نقش مردان نسبت به زنان را در تمدنسازی برجسته میکند. مدتی پیش در یادداشتی بر کتاب «تاریخ هنر جهان» اشاره کرده بودم که روایت خطی تاریخ با بنبستهای فراوانی مواجه است از جمله ارجحیتهای نژادی، قومیتی و جنسیتی. این نحوه تاریخنگاری که طی مدت چندین قرن تبدیل به الگو شده از خردهروایات و ارتباطات شبکهای یک رویداد تاریخی غافل میماند و با تأکید بر مرکزیت سوژه از تشریح حواشی و دلالتهای به اصطلاح ضمنی خودداری میکند. این روش باعث شکلگیری نقاط متقابل در تمدن شده است که با نفس تمدن اروپایی همخوان است. دوقطبیکردن هستی از کلیت آغاز و به جهان میکروسکوپی نیز میرسد. در اینجا آنچه به عنوان «مشاهده» توصیه شده است نیز آنچنان کارساز نیست، زیرا الگوهای دو قطبی قبل از مشاهده کار خود را کردهاند.
تقسیمبندی دوتایی در جهان امروز به بالاترین حد خود رسیده است و مبنای تمدن قرن بیستویکم را شکل داده. مبنای جهان شبکهای نیز همین تقسیمبندی دوتایی معروف به صفر و یک است. دادهها نیز به همین دو تا تقلیل میيایند. انبوهی از صفرها و یکها. خاموشها و روشنها. سفید و سیاه. مجهول و نامجهول. تمدن کوشیده است تا این تقسیمبندی دوقطبی را به ماهیت طبیعت متصل کرده، تا به توجیه عملکرد خود بپردازد. اما طبیعت بدون واردشدن به بستر منطقی دوآلیستیک تمدن راه آشوبناک و بینظم خود را پی گرفته است. گیرندهها در طبیعت گاه تبدیل به دهنده میشوند. «هنر» نیز به عنوان یکی از نتایج تمدنی دچار این قطببندی دوتایی شده است و هر چه در این زمینه گفته میشود به تقویت این پلاریزاسیون منجر خواهد شد. تعدد هنرمندان مرد در برابر انگشتشماری هنرمندان زن، دروغ بزرگ تاریخ هنر است. تاریخی که به شدت بر مبنای الگوی دوقطبی نوشته شده است. زنان نیز مانند مردان در شکلدهی تاریخ تمدن و از جمله هنر نقش داشتهاند. مسئله در اینجاست که اربابان قدرت و شارحان تاریخ هنر، چه چیز را هنر میخوانند و چه چیز را نا-هنر؟ چگونه بخش مهمی از صنایع دستی از زیرمجموعه هنر خارج شد؟ این پرسش هیچگاه به پاسخ قطعی نخواهد رسید، زیرا کسی خود را ملزم به پاسخدهی دراینباره نمیداند. با پدیدآمدن مفهومی به نام «هنر زیبا» در قرن هجدهم این تنوع و رنگارنگی در هنر و هرآنچه با ابداع و تخیل در ارتباط است وارد عرصه دوقطبیگرایی شد. اما آیا میتوان طراحیهای پارچه و لباس ژاپنی که قدمتی چندین صدساله دارد را هنر قلمداد نکرد؟ بله حضرات اروپایی در آکادمیهایی که به مانند سردخانه است، توانستند بسیاری از هنرها و دستاوردهای زیبای بشری را از لیست هنر جهان حذف کنند و خود را بهتنهایی صاحبان اصلی داستان هنر اعلام کنند. در اینجاست که همزمان با فروکاستن همه چیز به «چیز اروپایی» با فروکاهش جنسیتی نیز مواجه خواهیم شد و اینچنین فرمول کامل میشود: «هنر نزد مرد اروپایی است و بس!» اینچنین دروغ بزرگ تاریخ هنر شکل گرفت. از طرف دیگر دولت همواره میکوشد با دوقطبیکردن رویدادهای اجتماعی و فرهنگی داستان را به سمت مفاهیمی چون: مظلوم و ظالم، ارباب و رعیت، زن و مرد، دولت و مردم بکشاند تا با تولید نیرو و مقاومت بتواند به تقویت مجدد خود بپردازد. فمینیسم در نگاه کلی و زیرمجموعههایش از جمله در هنر نیز نقش همان مقاومت را بازی میکند. فمینیسم، مفهومی به شدت مردانه و تقویتکننده این نگاه دوقطبی است. فمینیستها سوراخ دعا را اشتباه پیدا کردهاند و با واژگونی تئوریک استیلای مردانه به تقویت عملی آن میپردازند. هیچکدام از دستاوردهای سیاسی فرهنگی معاصر بهخصوص در قرن حاضر توسط فمینیسم حاصل نشده است. حضور زنان در جهان سیاست و رفتنشان به فضا، دستاورد فمینیستها نبوده. در عرصه هنر رادیکالیسم ِفمینیستی با تشدید الگوی دوقطبی ظالم/مظلوم باعث آن شد تا نهتنها مسئله شئوارگی زنانه به سرانجامی خوش برسد، بلکه دلیلی شد بر واکنشهای رادیکال از سمت قطب دیگر که مردانهاش میپندارند. قدرت فاقد جنسیت است و هنر نیز فاقد جنسیت.
نویسنده: تاریخ: 15/آبان/1395
٢ یکی از مهمترین پرسشهایی که تاریخ و فلسفه تاریخ با آن مواجه بوده این است «که چرا تاریخ مردانه نوشته شده؟ یا اینکه چرا نقش زنان در تاریخ تمدن بشری نادیده گرفته میشود؟» این پرسش خود تقویتکننده مرزهای هویتی بین زن و مرد است و اهمیتبخشی نقش مردان نسبت به زنان را در تمدنسازی برجسته میکند. مدتی پیش در یادداشتی بر کتاب «تاریخ هنر جهان» اشاره کرده بودم که روایت خطی تاریخ با بنبستهای فراوانی مواجه است از جمله ارجحیتهای نژادی، قومیتی و جنسیتی. این نحوه تاریخنگاری که طی مدت چندین قرن تبدیل به الگو شده از خردهروایات و ارتباطات شبکهای یک رویداد تاریخی غافل میماند و با تأکید بر مرکزیت سوژه از تشریح حواشی و دلالتهای به اصطلاح ضمنی خودداری میکند. این روش باعث شکلگیری نقاط متقابل در تمدن شده است که با نفس تمدن اروپایی همخوان است. دوقطبیکردن هستی از کلیت آغاز و به جهان میکروسکوپی نیز میرسد. در اینجا آنچه به عنوان «مشاهده» توصیه شده است نیز آنچنان کارساز نیست، زیرا الگوهای دو قطبی قبل از مشاهده کار خود را کردهاند.
تقسیمبندی دوتایی در جهان امروز به بالاترین حد خود رسیده است و مبنای تمدن قرن بیستویکم را شکل داده. مبنای جهان شبکهای نیز همین تقسیمبندی دوتایی معروف به صفر و یک است. دادهها نیز به همین دو تا تقلیل میيایند. انبوهی از صفرها و یکها. خاموشها و روشنها. سفید و سیاه. مجهول و نامجهول. تمدن کوشیده است تا این تقسیمبندی دوقطبی را به ماهیت طبیعت متصل کرده، تا به توجیه عملکرد خود بپردازد. اما طبیعت بدون واردشدن به بستر منطقی دوآلیستیک تمدن راه آشوبناک و بینظم خود را پی گرفته است. گیرندهها در طبیعت گاه تبدیل به دهنده میشوند. «هنر» نیز به عنوان یکی از نتایج تمدنی دچار این قطببندی دوتایی شده است و هر چه در این زمینه گفته میشود به تقویت این پلاریزاسیون منجر خواهد شد. تعدد هنرمندان مرد در برابر انگشتشماری هنرمندان زن، دروغ بزرگ تاریخ هنر است. تاریخی که به شدت بر مبنای الگوی دوقطبی نوشته شده است. زنان نیز مانند مردان در شکلدهی تاریخ تمدن و از جمله هنر نقش داشتهاند. مسئله در اینجاست که اربابان قدرت و شارحان تاریخ هنر، چه چیز را هنر میخوانند و چه چیز را نا-هنر؟ چگونه بخش مهمی از صنایع دستی از زیرمجموعه هنر خارج شد؟ این پرسش هیچگاه به پاسخ قطعی نخواهد رسید، زیرا کسی خود را ملزم به پاسخدهی دراینباره نمیداند. با پدیدآمدن مفهومی به نام «هنر زیبا» در قرن هجدهم این تنوع و رنگارنگی در هنر و هرآنچه با ابداع و تخیل در ارتباط است وارد عرصه دوقطبیگرایی شد. اما آیا میتوان طراحیهای پارچه و لباس ژاپنی که قدمتی چندین صدساله دارد را هنر قلمداد نکرد؟ بله حضرات اروپایی در آکادمیهایی که به مانند سردخانه است، توانستند بسیاری از هنرها و دستاوردهای زیبای بشری را از لیست هنر جهان حذف کنند و خود را بهتنهایی صاحبان اصلی داستان هنر اعلام کنند. در اینجاست که همزمان با فروکاستن همه چیز به «چیز اروپایی» با فروکاهش جنسیتی نیز مواجه خواهیم شد و اینچنین فرمول کامل میشود: «هنر نزد مرد اروپایی است و بس!» اینچنین دروغ بزرگ تاریخ هنر شکل گرفت. از طرف دیگر دولت همواره میکوشد با دوقطبیکردن رویدادهای اجتماعی و فرهنگی داستان را به سمت مفاهیمی چون: مظلوم و ظالم، ارباب و رعیت، زن و مرد، دولت و مردم بکشاند تا با تولید نیرو و مقاومت بتواند به تقویت مجدد خود بپردازد. فمینیسم در نگاه کلی و زیرمجموعههایش از جمله در هنر نیز نقش همان مقاومت را بازی میکند. فمینیسم، مفهومی به شدت مردانه و تقویتکننده این نگاه دوقطبی است. فمینیستها سوراخ دعا را اشتباه پیدا کردهاند و با واژگونی تئوریک استیلای مردانه به تقویت عملی آن میپردازند. هیچکدام از دستاوردهای سیاسی فرهنگی معاصر بهخصوص در قرن حاضر توسط فمینیسم حاصل نشده است. حضور زنان در جهان سیاست و رفتنشان به فضا، دستاورد فمینیستها نبوده. در عرصه هنر رادیکالیسم ِفمینیستی با تشدید الگوی دوقطبی ظالم/مظلوم باعث آن شد تا نهتنها مسئله شئوارگی زنانه به سرانجامی خوش برسد، بلکه دلیلی شد بر واکنشهای رادیکال از سمت قطب دیگر که مردانهاش میپندارند. قدرت فاقد جنسیت است و هنر نیز فاقد جنسیت.
انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس و #زيبايي_شناسي_فمينيسم از مجموعه #دانشنامه_فلسفي_استنفورد ونقد #روزنامه_شرق @qoqnoospub
اما هنر فمینیستی، با ادعای خطرناک جنسیتیبودن هنر، کل هنر را به سمت دوقطبی شدن/ بودن هدایت کرد. البته این دوقطبیبودن از قبل از پدیدآمدن فمینیسم وجود داشته، اما مفهومی پنهان بوده که فمینیستها آن را عیان کردند و به تشدیدش پرداختند. هنر فمینیستی، هنری واکنشگر است و نه کنشمند و کنشگرا. منتظر است تا خطایی ببیند تا با مچگیری و نقوناله، انگشت اتهام را به سمت دنیای سراسر مردانه و ظالم بگیرد و ناتوانی زنان را به گردن قطب مقابل بیاندازد. انسان چه زن و چه مرد، دارای تواناییها و ناتواناییهایی است. ناتواناییهایی که قابل رفع هستند. فمینیسم، راهحل سادهای را پیشنهاد میکند و آن فرافکنی و اتهامزنی است اما دوران این شکل از رادیکالیسم فکری به پایان رسیده است.
کتاب «زیباشناسی فمینیستی» نوشته کرولین کورسمایر از مداخل دانشنامه (مردانه) استنفورد، راهنمای بسیار خوبی در زمینه این نهضت خدابیامرز است که بدون داوری و سمتگیری مشخصی، ریشهها و تحولات این سبک از اندیشه را پیگیری میکند.
—---------------------------—
«زیباییشناسی فمینیستی» کتابی است از مجموعه دانشنامه فلسفه استنفورد، که بهتازگی با ترجمه نوشین شاهنده در نشر ققنوس به چاپ رسیده است، دانشنامهای که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد شروع شد و همچنان نیز ادامه دارد. این کتاب هفت بخش دارد: «هنر و هنرمندان: پسزمینه تاریخی»، «خلاقیت و نبوغ»، «مقولات زیباییشناختی و نقدهای فمینیستی»، «شیوه عمل فمینیستی و مفهوم هنر»، «بدن در هنر و فلسفه»، «زیباییشناسی و زندگی روزمره» و بخش آخر که نتیجهگیری مباحث طرحشده است
کتاب «زیباشناسی فمینیستی» نوشته کرولین کورسمایر از مداخل دانشنامه (مردانه) استنفورد، راهنمای بسیار خوبی در زمینه این نهضت خدابیامرز است که بدون داوری و سمتگیری مشخصی، ریشهها و تحولات این سبک از اندیشه را پیگیری میکند.
—---------------------------—
«زیباییشناسی فمینیستی» کتابی است از مجموعه دانشنامه فلسفه استنفورد، که بهتازگی با ترجمه نوشین شاهنده در نشر ققنوس به چاپ رسیده است، دانشنامهای که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد شروع شد و همچنان نیز ادامه دارد. این کتاب هفت بخش دارد: «هنر و هنرمندان: پسزمینه تاریخی»، «خلاقیت و نبوغ»، «مقولات زیباییشناختی و نقدهای فمینیستی»، «شیوه عمل فمینیستی و مفهوم هنر»، «بدن در هنر و فلسفه»، «زیباییشناسی و زندگی روزمره» و بخش آخر که نتیجهگیری مباحث طرحشده است
گروه انتشاراتی ققنوس
و تو
عزیز هزار نفر می شوی
اما
عزیزِ دل عزیزت نیستی
و این غم انگیز است
حالا بگو لعنت به تو
لعنت به این کلمات
لعنت به نبودنت
کجایی؟
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
و تو
عزیز هزار نفر می شوی
اما
عزیزِ دل عزیزت نیستی
و این غم انگیز است
حالا بگو لعنت به تو
لعنت به این کلمات
لعنت به نبودنت
کجایی؟
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
Forwarded from Somayeh Noroozi
http://www.farheekhtegan.ir/content/newspaper/Version2085/0/Page14/Block95797/newspaperb_95797.jpg
سميه نوروزی: نزدیک به هفتاد سال پیش رمانی جهان را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد و قهرمانش مورسو سالهای سال در ذهن خوانندگان باقی ماند و نخستین جمله رمان، تبدیل شد به یکی از مشهورترین جملاتِ آغازین ادبیات داستانی. مورسو، قاتلِ بیگانه آلبر کامو تا آخر رمان همانقدر بیتفاوت باقی ماند. تا جایی که وقتی از گرما و انعکاس نور آفتاب در آب دریا کلافه شد، دست به قتل زد. به همین راحتی. به بیقیدی جملهای که همان اول گفت: «امروز مامان مرد، شاید هم دیروز، نمیدانم.» حالا رمانی نوشته شده که قهرمانش به خونخواهی آمده. میگوید برادرِ مقتولِ بیگانه است. ناراحت است از اینکه چرا نویسنده بیگانه آنقدر حواسش به قاتل بوده که مقتول را نادیده گرفته. حتی اسمی از او نبرده. اصلا نگفته
آن که کشته شده، که بوده و اهل کجا. برادر، بریده روزنامههای آن سالها را زیر و رو کرده و جز ورقپارهای که باز اسمی از مقتول در آن نیست، چیزی نیافته. کامل داود در «مورسو، بررسی مجدد» نامی به مقتول میدهد و برادرش را بهعنوان راوی انتخاب و از زاویه دیدِ برادر مقتول، تمامی ماجرا را بارها و بارها بازبینی میکند. پای مادر مقتول را که حالا با دوندگی توانسته نام خود را در فهرست مادران شهید ثبت کند، به این ماجرا میکشد و در این بین قدم به دنیای استعمار و بعد استقلال الجزایر میگذارد. جهان ذهنی کسانی را به تصویر میکشد که در جنگ استقلال شرکت کردهاند و تفاوت دیدگاهشان را با راوی شرح میدهد... نکته قابل توجه آنکه نویسنده الجزایری رمان نیز با اولین جمله رمانش خواننده را غافلگیر میکند: «امروز مامان هنوز زنده است.» و بعد روایت میکند از تمام سالهای زندگی مامان، که انتظار کشیده تا قتل موسی به رسمیت شناخته شود. موسی، نانآور خانواده، بهدست مورسو کشته شده و به قول راوی نویسنده قدرتمندی چون کامو نداشته تا مثل قاتل شهرت جهانی کسب کند...
«مورسو، بررسی مجدد» مهمترین رمان کامل داود شهرت جهانی و جوایز متعددی برای نویسندهاش به ارمغان آورد؛ جوایزی چون جایزه گنکور رمان اول 2015، جایزه انگلیشپن 2015، جایزه فرانسوا موریاک 2014 و جایزه پنجقاره فرانسهزبان 2014. هرگز نباید فکر کرد که نویسنده با انتخاب چنین عنوان و موضوعی برای رمانش خواسته با توسل به کامو و بیگانه جای خود را در ادبیات جهان باز کند، چراکه پس از خواندن این رمان تازه میشود به عمق جمله کامل داود پی برد که در مصاحبهای تاکید میکند نامگذاری «مورسو، بررسی مجدد» را نباید تا حد بازبینی مجددِ شخصیت رمان کامو تنزل داد: «با حذف اسامی، قتل و جنایت پیش پا افتاده میشود. اما وقتی مدعی نامتان میشوید، برای حقوق انسانیتان و برای احقاق عدالت برمیخيزيد.»
سميه نوروزی: نزدیک به هفتاد سال پیش رمانی جهان را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد و قهرمانش مورسو سالهای سال در ذهن خوانندگان باقی ماند و نخستین جمله رمان، تبدیل شد به یکی از مشهورترین جملاتِ آغازین ادبیات داستانی. مورسو، قاتلِ بیگانه آلبر کامو تا آخر رمان همانقدر بیتفاوت باقی ماند. تا جایی که وقتی از گرما و انعکاس نور آفتاب در آب دریا کلافه شد، دست به قتل زد. به همین راحتی. به بیقیدی جملهای که همان اول گفت: «امروز مامان مرد، شاید هم دیروز، نمیدانم.» حالا رمانی نوشته شده که قهرمانش به خونخواهی آمده. میگوید برادرِ مقتولِ بیگانه است. ناراحت است از اینکه چرا نویسنده بیگانه آنقدر حواسش به قاتل بوده که مقتول را نادیده گرفته. حتی اسمی از او نبرده. اصلا نگفته
آن که کشته شده، که بوده و اهل کجا. برادر، بریده روزنامههای آن سالها را زیر و رو کرده و جز ورقپارهای که باز اسمی از مقتول در آن نیست، چیزی نیافته. کامل داود در «مورسو، بررسی مجدد» نامی به مقتول میدهد و برادرش را بهعنوان راوی انتخاب و از زاویه دیدِ برادر مقتول، تمامی ماجرا را بارها و بارها بازبینی میکند. پای مادر مقتول را که حالا با دوندگی توانسته نام خود را در فهرست مادران شهید ثبت کند، به این ماجرا میکشد و در این بین قدم به دنیای استعمار و بعد استقلال الجزایر میگذارد. جهان ذهنی کسانی را به تصویر میکشد که در جنگ استقلال شرکت کردهاند و تفاوت دیدگاهشان را با راوی شرح میدهد... نکته قابل توجه آنکه نویسنده الجزایری رمان نیز با اولین جمله رمانش خواننده را غافلگیر میکند: «امروز مامان هنوز زنده است.» و بعد روایت میکند از تمام سالهای زندگی مامان، که انتظار کشیده تا قتل موسی به رسمیت شناخته شود. موسی، نانآور خانواده، بهدست مورسو کشته شده و به قول راوی نویسنده قدرتمندی چون کامو نداشته تا مثل قاتل شهرت جهانی کسب کند...
«مورسو، بررسی مجدد» مهمترین رمان کامل داود شهرت جهانی و جوایز متعددی برای نویسندهاش به ارمغان آورد؛ جوایزی چون جایزه گنکور رمان اول 2015، جایزه انگلیشپن 2015، جایزه فرانسوا موریاک 2014 و جایزه پنجقاره فرانسهزبان 2014. هرگز نباید فکر کرد که نویسنده با انتخاب چنین عنوان و موضوعی برای رمانش خواسته با توسل به کامو و بیگانه جای خود را در ادبیات جهان باز کند، چراکه پس از خواندن این رمان تازه میشود به عمق جمله کامل داود پی برد که در مصاحبهای تاکید میکند نامگذاری «مورسو، بررسی مجدد» را نباید تا حد بازبینی مجددِ شخصیت رمان کامو تنزل داد: «با حذف اسامی، قتل و جنایت پیش پا افتاده میشود. اما وقتی مدعی نامتان میشوید، برای حقوق انسانیتان و برای احقاق عدالت برمیخيزيد.»
توران میرهادی از چهرههای شناخته شده ادبیات کودکان درگذشت
توران میرهادی، از چهرههای شناخته شده ادبیات کودک و نوجوان ایران روز سهشنبه در سن ۸۹ سالگی درگذشت. خانم میرهادی از مدتی پیش به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری بود. او استاد ادبیات کودکان، نویسنده و متخصص آموزش و پرورش و یکی از چهرههای شناخته شده حوزه آموزش کودکان محسوب میشود. خانم میرهادی همچنین از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودک و نوجوان است.
توران میرهادی، از چهرههای شناخته شده ادبیات کودک و نوجوان ایران روز سهشنبه در سن ۸۹ سالگی درگذشت. خانم میرهادی از مدتی پیش به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری بود. او استاد ادبیات کودکان، نویسنده و متخصص آموزش و پرورش و یکی از چهرههای شناخته شده حوزه آموزش کودکان محسوب میشود. خانم میرهادی همچنین از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودک و نوجوان است.