انتشارات ققنوس
4.94K subscribers
1.58K photos
570 videos
108 files
1.13K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
🕸🕸🕸🕸🕸🕸

يک زن اگر بخواهد حتی می‌تواند با صدايش تو را در آغوش بگيرد...


#عباس_معروفی

@qoqoospub
«خوبیِ افسردگی این است که تک‌سایز نیست بلکه برای هر کس به قواره خودش دوخته و بر تن می‌شود. افسردگی من باعث بی‌خوابی و اولویت‌بندی‌های اشتباه و بی‌میلی به همه‌چیز شد.»


نوشتهٔ #دانیل_جونز
ترجمهٔ #فرشاد_رضایی


#تازه‌های_نشر

@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

چهره مرد در آينه نشانه‌اي از آرامش و حسي از امنيتي را داشت كه به سبب آن مي‌توانست نگاهش را متوجه برجستگي‌هاي زير پيراهن دختر كند.
همين حالت ضعف شديد مرد نوعي توازن و هماهنگي ملايم ميان اندام زن و مرد برقرار مي‌كرد...

#قلمرو_رويايي_سپيد
#ياسوناري_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل

@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
«خوبیِ افسردگی این است که تک‌سایز نیست بلکه برای هر کس به قواره خودش دوخته و بر تن می‌شود. افسردگی من باعث بی‌خوابی و اولویت‌بندی‌های اشتباه و بی‌میلی به همه‌چیز شد.» نوشتهٔ #دانیل_جونز ترجمهٔ #فرشاد_رضایی #تازه‌های_نشر @qoqnoospub
«رابطه برای من مثل جستجو برای شغل بود: دنبال تفریح نبودم. چون من هر دو را به یک شکل دنبال می‌کردم: با برنامه، قلم و کاغذ و یک‌عالم نگرانی بابت ارائه خودم در بهترین حالت ممکن و پنهان کردن ضعف‌هایم. اما با او که بودم هیچ نگران این چیزها نمی‌شدم.»

نوشتهٔ #دانیل_جونز
ترجمهٔ #فرشاد_رضایی


#تازه‌های_نشر

@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
«رابطه برای من مثل جستجو برای شغل بود: دنبال تفریح نبودم. چون من هر دو را به یک شکل دنبال می‌کردم: با برنامه، قلم و کاغذ و یک‌عالم نگرانی بابت ارائه خودم در بهترین حالت ممکن و پنهان کردن ضعف‌هایم. اما با او که بودم هیچ نگران این چیزها نمی‌شدم.» نوشتهٔ #دانیل_جونز…
«عشق مدرن» نام یک ستون هفتگی در روزنامه نیویورک تایمز است که دانیل جونز آن را اداره می‌کند و پانزده سال است که مردم از سراسر ایالات متحده داستان‌های واقعی‌شان درباره عشق و جدایی و خانواده را برای او می‌فرستند و جونز بهترین جستارها را در آن ستون چاپ می‌کند. کتاب «عشق مدرن» مجموعه‌ای از محبوب‌ترین جستارهایی است که طی پانزده سال اخیر در این ستون منتشر شده‌اند. این جستارها منبع اقتباس یک سریال تلویزیونی و یک پادکست محبوب به همین نام نیز بوده‌اند. «عشق مدرن» در پی ارائۀ تصویری کلیشه‌ای از عشق نیست و نویسندگانِ این جستارها برای کسب ثروت و شهرت از عشق نگفته‌اند. این روایت‌ها احتمالاً واقعی‌ترین تصویر را از عشق به ما نشان می‌دهند؛ عشقی که پیچ‌وخم و تلاش و شکست جزئی از آن است و از دست ندادنش مهم‌تر از به دست آوردنش است. عشقی که درست مثل زندگی است.

نوشتهٔ #دانیل_جونز
ترجمهٔ #فرشاد_رضایی


#تازه‌های_نشر

@qoqnoospub
این‌قلاب به کجا گیر کرده؟/ نگاهی به «من فقط دو نفر را کشته‌ام»
همین خداباوری و پایبندی به خانواده است که رامین را از فرار و پناهندگی به کشورهای همسایه باز می‎دارد و اگر این پایبندی نبود، با اتهاماتی که به او وارد بود، باید فرار را بر قرار ترجیح میداد.


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: رمان «من فقط دو نفر را کشته‌ام» نوشته هادی خورشاهیان سال ۹۸ توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد. شخصیت اصلی این‌داستان، در اوج گرفتاری‌های خانوادگی و کشاکش شکایت شاکیان یک پرونده کلاهبرداری، به اتهام قتل بازداشت می‌شود. او در ادامه داستان، در اولین فرصت نگهبان بازداشتگاه را مجروح می‌کند و از کلانتری فرار می‌کند و پس از فرار، درگیر ماجرای قتل دیگری می‌شود.

این‌شخصیت پس از مدت کوتاهی که با افراد خلافکار هم‌خانه شده، دچار ترس و هراس از کشته شدن در خانه را تجربه می‌کند. آن‌خانه حالا برایش زندانی دیگر شده است. در نتیجه از آن خانه وحشتناک نیز فرار می‌کند و باز خود را میانه یک ماجرای دیگر می‌بیند. این‌ماجرا چیزی شبیه به قاچاق اسلحه یا عتیقه است. شخصیت اصلی داستان جدید خورشاهیان از این معرکه هم جان سالم به در می‌برد اما نزدیک مرز آبی ایران و پاکستان به دام می‌افتد و وقتی به زندان منتقل می‌شود، قتل دیگری هم به گردنش می‌افتد. اضافه‌شدن جرم امنیتی به پرونده این فرد، اتفاق دیگری است که در ادامه داستان به حوادث این‌رمان افزوده می‌شود...

رمان «من فقط دو نفر را کشته‌ام» در ۴۰ فصل نوشته شده است.

فاطمه الیاسی داستان‌نویس و مولف کتاب «تونل سوم» در یادداشتی.....

ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/y60mc

@qoqnoospub
در اعماق پنجره‌ آينه‌اي شده قطار منظره غروب به حركت درآمده بود و داشت عبور مي‌كرد و شيشه انعكاس اندام ها را همچون تصاويري از فيلم كه روي هم افتاده باشند نمايش مي‌داد. اندام‌ها و پس‌زمينه‌ها ربطي به هم نداشتند و با اين حال اندام‌ها، شفاف و ناملموس و پس‌زمينه مبهم شده در تاريكي فزاينده، با هم آميخته شده و به شكل نوعي جهان نمادين جدا از اين جهان در آمده بودند. به‌ويژه هنگامي كه نوري از سمت كوهستان روي صورت دختر تابيد، حس كرد زيبايي وصف‌نشدني اين منظره نفس را در سينه‌اش حبس مي‌كند...


#قلمرو_رويايی_سپيد
#ياسوناری_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل

@qoqnoospub
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
‏ برای احترام به مخاطبین محترم خود کلیه کتاب‌های خود را با ده درصد تخفیف از تاریخ ۲ تا ۱۰ بهمن از سایت و صفحه اینستاگرام انتشارات عرضه می‌کند.


Qoqnoos.ir

‏⁧ #انتشارات_ققنوس
‏⁧ #نشر_ققنوس


@qoqnoospub‏⁧
انتشارات ققنوس
معرفی کتاب «داستان اضطراب من» روزنامه ایران-دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ @qoqnoospub
مواجهه تازه‌ با زندگی
✍🏻بهاره جهان‌بخش
مترجم
«داستان اضطراب من»، رمانی‌ است درباره زنی حدود پنجاه‌سال به‌نام لئا که خیلی اتفاقی و غافلگیرکننده متوجه وجود توده سرطانی در سینه‌اش می‌شود. لنا، نویسنده‌ای است که خود دو پسر از دو ازدواجش دارد و پسر همسرش هم با او و همسرش «شالوم» زندگی می‌کند. لئا تمام سال‌های گذشته خود را وقف کار منظم، زندگی، نوشتن و بچه‌ها و همسرش کرده و حالا که این توده بدخیم در مسیر زندگی‌اش قرار گرفته تلاش می‌کند با بازنگری به گذشته، رابطه با والدین – خصوصاً مادر- ازدواج اول و شوهر فعلی‌اش و انتظارات و مشکلات بچه‌ها، دنبال دلایل روانی منجرشده به بیماری خود بگردد. نویسنده در بخش‌های مختلف رمان سعی دارد تأثیر عمیق زخم‌های روحی، دل‌شکستگی و رنجش‌های عاطفی را در بدن و سلامت انسان نشان دهد. «داستان اضطراب من» اتفاقاً داستان زنی مضطرب وسواسی و رنجور نیست که بعد از شنیدن خبر ابتلا به سرطان دست و پایش را گم کرده باشد، بلکه زن میانسال داستان تازه به بهانه فرصت محدودی که پیش رو دارد سعی می‌کند مواجهه تازه‌تری با زندگی را امتحان کند. و همیشه عشق در غم، درد، بیماری، تنهایی و ترس پیدا می‌شود. هرقدر همه اینها در روح انسان عمیق‌تر و کاری‌تر باشند عشق عجیب‌تر و آتشین‌تری بروز خواهد کرد و این را تاریخ عشاق جهان براحتی نشان می‌دهند. لئا در جریان شیمی‌درمانی عاشق می‌شود و بعد باید برای مدت محدود زندگی پیش رو تصمیم بگیرد. این‌که می‌‌خواهد آلام روحی و جسمی را در کنار چه کسی تاب بیاورد. لئا در طول داستان بارها به بیان روشن اقرار می‌کند که هر زمان که شوهرش با او قهرهای طولانی کرده یا او را تحقیر کرده و نادیده انگاشته خودش متوجه شده که اتفاق ناخوشایندی در بدنش در حال روی دادن است. همان چیزی که سرانجام با هیولایی به‌ نام سرطان سربرمی‌آورد.بینیاردی نویسنده کتاب خود تجربه دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با سرطان را از سر گذرانده و اول کتاب سعی دارد زندگی شخصی خود را به شکلی قاطعانه از داستان لئای کتابش مبرا کند، اما کمی پیگیری اخبار زندگی شخصی او به‌خوبی نشان می‌دهد لئا چقدر و تا کجاها به بینیاردی شبیه است. همیشه داستان‌ها زمانی به دردآورترین شکل ممکن نگاشته می‌شوند که بیشترین قرابت را با تجربه واقعی نویسنده خود از جهان واقعی و زیست او دارد. و «داستان اضطراب من» خواننده را دچار دردی که لئا با آن دست به گریبان است می‌کند و موجب می‌شود به فکر سلامت روح و تن خود بیفتد پیش از آن‌که خیلی دیر شده باشد.

#داستان_اضطراب_من
#داریا_بینیاردی
ترجمه #بهاره_جهان‌بخش
#نشر_ققنوس

روزنامه ایران-دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰
@qoqnoospub
🔸کاواباتا نخستین نویسندۀ ژاپنی است که توانست با ترسیم آداب و رسوم و فرهنگ غنی ژاپنی، با نوشتن آثاری درخشان که از مهم­ترین و برجسته­‌ترینِ آن‌ها می­توان به «قلمرو رؤیایی سپید» اشاره کرد، نظر آکادمی نوبل را به­‌خود جلب کند.
کاواباتا توانست در سال ١٩٦٨ با پشت سر گذاشتن رقیبان سرشناسی چون ساموئل بکت، نویسنده و نمایشنامه‌­نویس ایرلندی، آندره مالرو نویسندۀ فرانسوی و همچنین ویستن هیواودن، شاعر انگلیسی، جایزۀ نوبل، را نصیب خود کند.
فضای رمان «قلمرو رويايی سپيد» از چند جهت متفاوت و جذاب است؛ نخست روش توصیف که ظرافت‏‌های هنر و ادبیات ژاپن در جای جای این رمان نه‌چندان بلند دیده می‌شود.
و ديگر آن كه، ماجرای عشق بلاتکلیف، موازی و غیرمتعهدانه به اعجاب رمان می‌افزاید.
یاسوناری کاواباتا در این اثر خیال و طبیعت را به شکل ادبیات رمانتیک قرن نوزدهمی به‌هم می آمیزد تا رمانی بنویسد که بیش از هر چیز مخاطب را به یاد فضای رویایی هایکو می‌اندازد. اما این بار هایکوها نه در فضای بهاری شکوفه‌های صورتی که در روزها و شب‌های برفی دهکده‌ای دور از توکیو روایت می‌شوند.

@qoqnoospub
دراکولا منتشر شد؛

از خیل دوستداران داستان‌های گوتیک و وحشت، شاید کمتر کسی است که دراکولا را مهم‌ترین و برجسته‌ترین اثر این ژانر نداند، دراکولا اولین ‌بار در سال ١٨٩٧ منتشر شد و از آن به بعد، با اقتباس و تلخیص‌های متعدد، در قالب‌های مختلف ادبی و هنری منتشر شد و به نمایش درآمد.

موضوع خون‌آشام‌ها در برخی از رمان‌ها و نوول‌های پیش از دراکولا نیز مطرح بوده، اما تأثیرگذاری رمان دراکولا آن قدر زیاد بوده که وقتی کسی واژۀ خون‌آشام را می‌شنود، ناخواسته یاد دراکولا و داستانش می‌افتد.

برام استوکر، داستان‌نویس ایرلندی، که با تحریر این رمان شهرت جاودانه به دست آورده، مدعی است ماجراهای این رمان واقعیت دارد و برگرفته از نامه‌ها و یادداشت‌های افراد واقعی است، که شرح آن در مقدمۀ نویسنده آمده.

کتابی که با عنوان دراکولا در مجموعۀ «ادبیات گوتیک» انتشارات ققنوس منتشر شده، علاوه بر آن‌که حاوی متن کامل داستان بدون هیچ تلخیصی است، به زوایای پنهان و تاریک این رمان نیز سرک کشیده، و از این حیث می‌توان آن را کامل‌ترین ترجمۀ رمان دراکولا به زبان فارسی دانست.

#برام_استوکر
ترجمۀ #مهرداد_وثوقی
@qoqnoospub
معرفی_کتاب_منسیوس_در_روزنامه_سازندگی.pdf
1.5 MB
معرفی کتاب «منسیوس» - روزنامه سازندگی دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰

@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
معرفی_کتاب_منسیوس_در_روزنامه_سازندگی.pdf
معرفی کتاب «منسیوس» - روزنامه سازندگی دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰

@qoqnoospub
کارل یونگ می‌گوید: «آدم‌ها حاضرند هر کاری بکنند، هرچقدر هم سخت و مخرب، تا از مواجهه با روح خودشان بپرهیزند.»
ولی خودِ یونگ این را هم می‌گوید: «آن‌که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.»

درمانگر آینه‌ای جلو بیمارش می‌گذارد، ولی بیمار هم جلو درمانگر آینه‌ای می‌گذارد.
روان‌درمانی روندی دو طرفه و موازی است.
بیماران هر روز سؤالاتی پیش می‌کشند که خودِ درمانگران باید به آن‌ها فکر کنند.

از کتابِ #شاید_بهتره_با_یکی_حرف_بزنی
نوشتۀ #لوری_گاتلیب
ترجمۀ #الهام_سلمانی_فروغی

@qoqnoospub
اگر در زندگی زیسته‌تان حسرت‌های کمتری داشته باشید، آسان‌تر با مرگ روبه‌رو می‌شوید...

وقتی برمی‌گردم و به زندگی طولانیمان در کنار هم نگاه می‌کنم، می‌بینم حسرتِ زیادی نداریم. اما این نه تحمل درد شدید جسمی هر روزه را کم می‌کند و نه تصور ترک یکدیگر را آسان‌تر می‌کند...
چگونه می‌توانیم با ناامیدی بجنگیم؟
چگونه می‌توانیم با آگاهی از این‌که زمان باهم بودنمان محدود و بسیار گرانبهاست تا لحظۀ آخر زندگی به بودنمان معنا ببخشیم.


@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرشاد رضایی، مترجم کتاب‌ «عشق مدرن» از جدیدترین کتابش به قلم دانیل جونز می‌گوید...

عشق مدرن مجموعه‌ای از داستان‌های واقعی است که افرادی با پس زمینه‌های مختلف خانوادگی و اجتماعی برای ستونی به همین نام در روزنامۀ نیویورک تایمز فرستاده‌اند.

عشق مدرن کتابی است با داستان‌هایی واقعی دربارۀ عشق، جدایی و رستگاری که‌ این کتاب را می‌توانید از وب‌سایت انتشارات ققنوس به نشانی www.qoqnoos.ir تهیه کنید.

@qoqnoospub
Arame Man ~ Music-Fa.Com
Mohammad Motammedi ~ Music-Fa.Com
ای ماهم؛ به چشمِ من نگاهی، تا باران به جانِ من ببارد
می خواهم نفس؛ که در هوایت، نايى بر نواى من بيار
چشمانِ تو؛ چشمه امید است

من با تو؛ به آسمان رسيدم

@qoqnoospub
مجموعه‌داستان ایرانی «املاک رابینسون» منتشر شد
مجموعه‌داستان «املاک رابینسون»‌ نوشته حامد حبیبی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.


به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه‌داستان «املاک رابینسون»‌ نوشته حامد حبیبی به‌تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌ناشر پیش‌تر کتاب «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند» را از این‌داستان‌نویس منتشر کرده است.

حامد حبیبی به‌خاطر کتاب «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند»، در سال ۸۸ برگزیده جایزه بنیاد گلشیری شد. این‌کتاب همچنین هفتمین جایزه ادبی اصفهان و عنوان تقدیر جایزه روزی‌روزگاری را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد.

«املاک رابینسون» ۱۰ داستان کوتاه را شامل می‌شود که فضای کج و معوجی را که انسان امروز به آن‌مبتلاست به تصویر می‌کشند. این داستان‌ها جلوه‌هایی از جهان امروزند که نه می‌توان گفت رئالیسم محض‌اند و نه می‌توان آن‌ها را ذیل ژانر دیگری دسته‌بندی کرد. جهان این‌قصه‌ها پر از خشم، نقص، کجی و کم‌وکاستی هستند و به‌نوعی نشان‌دهنده از جادررفتگی‌های امروز اند که حقیقت را زیر پوست خود دارند.

«نجات‌یافته»، «دوباره نگاه‌کردن»، «سفر»، «زمستان‌کُش»، «همه آن‌ها»، «کاشف فاصله دور»، «دومی»، «شاهد اشیای خاموش»، «متر» و «املاک رابینسون» عناوین ۱۰ داستانی هستند.....

ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/miyn9


@qoqnoospub