کتاب تاملات متداولترین و پرخوانندهترین متن فلسفی در دوران جدید بوده و فیلسوفان با هر مشرب فلسفی آن را در مد نظر قرار دادهاند. این اثر هسته اصلی برنامههای درسی فلسفه را تشکیل داده است و نه تنها اهل فلسفه بلکه بیشتر فرهیختگان نیز با آن کمابیش آشنایی دارند.هیچ کتابی در تاریخ فلسفه به اندازه این کتاب کوچک به نسبت حجمی که دارد، مهم و موثر نبوده است.
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
ترجمهٔ #عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
#تاملات
#مارکوس_اورلیوس
ترجمهٔ #عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿
#پری_از_بال_ققنوس
رایانه روشن است، مینشینم و دست بر ماوس میگذارم. پسرم، قبل از رفتن، یک صفحه فیسبوک برایم باز کرد. تا به حال نیازش را حس نکرده بودم، اما راه خوبی است تا بدون اینکه بپرسم، از حال فرزندانم جویا شوم. با خبر میشوم که دخترم به دیدن مادربزرگ و پدربزرگش در خانۀ ییلاقیشان رفته و پسرم در یک کافه چیزی مینوشد. کامنت میگذارم: «کسی که رانندگی میکند چیزی نمینوشد.»
چندین ایموجی چشمک برایش میفرستم و بر پدر و مادر آن کسی که این علایم را اختراع کرده دعای خیر میفرستم، چرا که با این کار میتوانم حرفم را شوخی جلوه میدهم، در حالی که مادر حوصله سربری پیش نیستم.
در همان لحظه، پیامی ظاهر میشود: «به نظر میآد با زندگی پاریسی خوب اخت شدهای! کیفش رو ببر پسرم. میبوسمت. بابا.»
نمیدانستم همسر سابقم در فیسبوک است. کامنت او درست زیر نوشتۀ من قرار دارد، از وقتی که از هم جدا شدهایم، اینقدر به هم نزدیک نبودیم، ده سالی میشود. بغضی که گلویم را میفشارد فرو میدهم.
بایست قطع میکردم و شبم را آنطور که پیشبینی کرده بودم میگذراندم، اما طاقت نمیآورم. روی عکس او کلیک میکنم، پروفایلش ظاهر میشود، و خوشبختیاش صفحۀ نمایش رایانهام را پر میکند. در لندن بادخترم و هری، در سیشل با ماتیلد، اسکی با دوستان، روی کاناپه با دو قلوهای شش سالهاش. با تبوتاب عکسها را باز میکنم و کامنتهای نزدیکانش را، که قبلاً نزدیکان من بودند، میخوانم و هر چه بیشتر در زندگی او کندوکاو میکنم، زندگی خودم بیمعنیتر به نظرم میرسد.
دارم چیزی را که همیشه از آن وحشت داشتهام تجربه میکنم. تنها بودن را. بچههایم رفتهاند، مادر و پدرم مردهاند و موریِل عزیزترین دوستم در لسآنجلس زندگی میکند. بقیه هم حتی به تعداد انگشتان دست نیستند؛ .... فکر میکردم دوستان بیشتری داشته باشم، اما هنگام جدایی، بعضیها احساس کردند که مجبورند طرف یک نفر را بگیرند. و طرف مرا نگرفتند.
هرگز از تنهایی رنج نبرده بودم. دختر و پسرم وقتم را پر میکردند. حاضر نبودم حرف کسانی را بپذیرم که استدلال میکردند بچهها فقط بخشی از زندگی ما هستند، که نباید تنها برای آنها زندگی کنیم، زیرا لانه که خالی شود تنها خواهیم شد. فکر میکردم هرگز چنین چیزی برای من رخ نمیدهد. شارلین و توماس بیش از حد به من وابسته بودند که بخواهند به جای دوری پرواز کنند. ...
صدایی مسخره، پلیپ، از رایانهام بلند شد. روی صفحۀ نمایش دنبال منبع آن میگردم و وقتی متوجه میشوم، خون در رگهایم منجمد میشود. زیر یکی از عکسهای همسر سابقم، روی «لایک» کلیک کردهام. میخواهم اشتباهم را جبران کنم، اما اینبار به جای لایک یک قلب میفرستم. بعد یک مرد عصبانی. پس از سه بار تلاش، عاقبت موفق میشوم آثار کنجکاویام را حذف کنم. یک ثانیۀ بعد، برایم پیام میآید که میخواهد مرا به فهرست دوستانش اضافه کند. بلافاصله رایانه را خاموش میکنم، با نبضی که در شقیقههایم میکوبد.
چقدر احمقم. در حال وارسی کردن صندوق خانههای همسر سابقم لو رفتهام. حتماً خیال میکند زندگیاش برایم مهم است.
صدای آهی عمیق مرا از خودآزاری بیرون میآورد. ادوارد با تحقیر براندازم میکند. مطمئنم دارد قضاوتم میکند. در این لحظه، صحنۀ رقتباری را به نمایش گذاشتهام و حیف است از دستش بدهد. زندگیام سیاه و سفید شده و من بیحرکت روی کاناپه منتظرم رنگها به آن بازگردند......
#كاش_چيزي_نميماند_جز_لحظات_شيرين
#ويرژيني_گريمالدي
#فرزانه_مهري
#ققنوس
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
رایانه روشن است، مینشینم و دست بر ماوس میگذارم. پسرم، قبل از رفتن، یک صفحه فیسبوک برایم باز کرد. تا به حال نیازش را حس نکرده بودم، اما راه خوبی است تا بدون اینکه بپرسم، از حال فرزندانم جویا شوم. با خبر میشوم که دخترم به دیدن مادربزرگ و پدربزرگش در خانۀ ییلاقیشان رفته و پسرم در یک کافه چیزی مینوشد. کامنت میگذارم: «کسی که رانندگی میکند چیزی نمینوشد.»
چندین ایموجی چشمک برایش میفرستم و بر پدر و مادر آن کسی که این علایم را اختراع کرده دعای خیر میفرستم، چرا که با این کار میتوانم حرفم را شوخی جلوه میدهم، در حالی که مادر حوصله سربری پیش نیستم.
در همان لحظه، پیامی ظاهر میشود: «به نظر میآد با زندگی پاریسی خوب اخت شدهای! کیفش رو ببر پسرم. میبوسمت. بابا.»
نمیدانستم همسر سابقم در فیسبوک است. کامنت او درست زیر نوشتۀ من قرار دارد، از وقتی که از هم جدا شدهایم، اینقدر به هم نزدیک نبودیم، ده سالی میشود. بغضی که گلویم را میفشارد فرو میدهم.
بایست قطع میکردم و شبم را آنطور که پیشبینی کرده بودم میگذراندم، اما طاقت نمیآورم. روی عکس او کلیک میکنم، پروفایلش ظاهر میشود، و خوشبختیاش صفحۀ نمایش رایانهام را پر میکند. در لندن بادخترم و هری، در سیشل با ماتیلد، اسکی با دوستان، روی کاناپه با دو قلوهای شش سالهاش. با تبوتاب عکسها را باز میکنم و کامنتهای نزدیکانش را، که قبلاً نزدیکان من بودند، میخوانم و هر چه بیشتر در زندگی او کندوکاو میکنم، زندگی خودم بیمعنیتر به نظرم میرسد.
دارم چیزی را که همیشه از آن وحشت داشتهام تجربه میکنم. تنها بودن را. بچههایم رفتهاند، مادر و پدرم مردهاند و موریِل عزیزترین دوستم در لسآنجلس زندگی میکند. بقیه هم حتی به تعداد انگشتان دست نیستند؛ .... فکر میکردم دوستان بیشتری داشته باشم، اما هنگام جدایی، بعضیها احساس کردند که مجبورند طرف یک نفر را بگیرند. و طرف مرا نگرفتند.
هرگز از تنهایی رنج نبرده بودم. دختر و پسرم وقتم را پر میکردند. حاضر نبودم حرف کسانی را بپذیرم که استدلال میکردند بچهها فقط بخشی از زندگی ما هستند، که نباید تنها برای آنها زندگی کنیم، زیرا لانه که خالی شود تنها خواهیم شد. فکر میکردم هرگز چنین چیزی برای من رخ نمیدهد. شارلین و توماس بیش از حد به من وابسته بودند که بخواهند به جای دوری پرواز کنند. ...
صدایی مسخره، پلیپ، از رایانهام بلند شد. روی صفحۀ نمایش دنبال منبع آن میگردم و وقتی متوجه میشوم، خون در رگهایم منجمد میشود. زیر یکی از عکسهای همسر سابقم، روی «لایک» کلیک کردهام. میخواهم اشتباهم را جبران کنم، اما اینبار به جای لایک یک قلب میفرستم. بعد یک مرد عصبانی. پس از سه بار تلاش، عاقبت موفق میشوم آثار کنجکاویام را حذف کنم. یک ثانیۀ بعد، برایم پیام میآید که میخواهد مرا به فهرست دوستانش اضافه کند. بلافاصله رایانه را خاموش میکنم، با نبضی که در شقیقههایم میکوبد.
چقدر احمقم. در حال وارسی کردن صندوق خانههای همسر سابقم لو رفتهام. حتماً خیال میکند زندگیاش برایم مهم است.
صدای آهی عمیق مرا از خودآزاری بیرون میآورد. ادوارد با تحقیر براندازم میکند. مطمئنم دارد قضاوتم میکند. در این لحظه، صحنۀ رقتباری را به نمایش گذاشتهام و حیف است از دستش بدهد. زندگیام سیاه و سفید شده و من بیحرکت روی کاناپه منتظرم رنگها به آن بازگردند......
#كاش_چيزي_نميماند_جز_لحظات_شيرين
#ويرژيني_گريمالدي
#فرزانه_مهري
#ققنوس
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ورود به عمارت تودرتوی ایدئالیسم آلمانی با مسعود آذرفام🎥
مسعود آذرفام مترجم کتاب "درآمدی بر فهم ایدئالیسم آلمانی" به قلم "ویل دادلی" است که در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده و ترجمه این کتاب اخیرا به دور دوم داوری کتاب سال جوانان ۱۴۰۰ راه یافته است.
📚کتاب چگونگی شکلگیری ایدئالیسم استعلایی کانت را بیان میکند و نیم قرن بعد با مرگ هگل پایان مییابد و آذرفام، این اثر را یکی از مهمترین پژوهشها در شناخت غرب مدرن معرفی کرد.📖
در این پست ویدیو گفتگوی زهره حسینزادگان با مسعود آذرفام تقدیم شما عزیزان میشود.💐
@qoqnoospub
مسعود آذرفام مترجم کتاب "درآمدی بر فهم ایدئالیسم آلمانی" به قلم "ویل دادلی" است که در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده و ترجمه این کتاب اخیرا به دور دوم داوری کتاب سال جوانان ۱۴۰۰ راه یافته است.
📚کتاب چگونگی شکلگیری ایدئالیسم استعلایی کانت را بیان میکند و نیم قرن بعد با مرگ هگل پایان مییابد و آذرفام، این اثر را یکی از مهمترین پژوهشها در شناخت غرب مدرن معرفی کرد.📖
در این پست ویدیو گفتگوی زهره حسینزادگان با مسعود آذرفام تقدیم شما عزیزان میشود.💐
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥گفتگو با آرش عزیزی، به مناسبت تجدید چاپ کتاب دولت و فرودستان
آرش عزیزی مدرس، مترجم و خبرنگار ایرانی است که چندین کتاب از کتابهای انتشارات ققنوس از جمله "دولت و فرودستان" به قلم تورج اتابکی و چند عنوان کتاب از مجموعه آثار تاریخ جهان را به زبان فارسی برگردانده است.
.
دولت و فرودستان، تاریخ اجتماعی خاورمیانه و اتفاقات رخ داده در طی مدرنسازی این منطقه به ویژه ایران و ترکیه را بیان کرده و نقصهای موجود در پذیرش و مقاومت آن را بررسی میکند.
.
متأسفانه صفحه اینستاگرام انتشارات ققنوس در روز چهارشنبه با مشکل روبرو شد و گفتگوی ویژه زهره حسینزادگان و آرش عزیزی از صفحه ایشان برگزار شد؛
بنابراین ویدیوی ضبط شده از این گفتگو در این پست به صورت کامل تقدیم شما عزیزان میگردد.💐
@qoqnoospub
آرش عزیزی مدرس، مترجم و خبرنگار ایرانی است که چندین کتاب از کتابهای انتشارات ققنوس از جمله "دولت و فرودستان" به قلم تورج اتابکی و چند عنوان کتاب از مجموعه آثار تاریخ جهان را به زبان فارسی برگردانده است.
.
دولت و فرودستان، تاریخ اجتماعی خاورمیانه و اتفاقات رخ داده در طی مدرنسازی این منطقه به ویژه ایران و ترکیه را بیان کرده و نقصهای موجود در پذیرش و مقاومت آن را بررسی میکند.
.
متأسفانه صفحه اینستاگرام انتشارات ققنوس در روز چهارشنبه با مشکل روبرو شد و گفتگوی ویژه زهره حسینزادگان و آرش عزیزی از صفحه ایشان برگزار شد؛
بنابراین ویدیوی ضبط شده از این گفتگو در این پست به صورت کامل تقدیم شما عزیزان میگردد.💐
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿
#پری_از_بال_ققنوس
ضربه زدن به ديوار فكر خودش بود؛
تشنگي يك ضربه،
گرسنگي دو ضربه،
درد سه ضربه،
بيرون آوردنش از رختخواب چهار ضربه
و دستشويي پنج ضربه،
و هر بار من به دو ميرفتم تا ببينم مادر چه ميخواهد،
اما گاهي يادش ميرفت كه بايد به ديوار بكوبد؛
آنوقت من ميماندم و گريههاي او و رختخواب كثيفش،
گاهي هم يادش ميرفت كه اصلا چرا به ديوار كوبيده....
#اين_طور_مردها
#رويا_محقق
#داستان_ايراني
#به_زودي
@Qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
ضربه زدن به ديوار فكر خودش بود؛
تشنگي يك ضربه،
گرسنگي دو ضربه،
درد سه ضربه،
بيرون آوردنش از رختخواب چهار ضربه
و دستشويي پنج ضربه،
و هر بار من به دو ميرفتم تا ببينم مادر چه ميخواهد،
اما گاهي يادش ميرفت كه بايد به ديوار بكوبد؛
آنوقت من ميماندم و گريههاي او و رختخواب كثيفش،
گاهي هم يادش ميرفت كه اصلا چرا به ديوار كوبيده....
#اين_طور_مردها
#رويا_محقق
#داستان_ايراني
#به_زودي
@Qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هر کتاب قصهای دارد...
پروانه سراوانی در این ویدیو از قصه کتابهایش میگوید
از رقصیدن نهنگها در مینیبوس تا خواب عمیق گلستان📚
پروانه سراوانی، نویسنده ایرانی است که فعالیت ادبی خود را از نوجوانی با انتشار اشعارش در روزنامه و مجلات آغاز کرد و برای یکی از کتابهایش برنده جایزه رمان اول ماندگار شد.👏
.
کتاب "خواب عمیق گلستان" داستان زنی راستگو را روایت میکند که بار سنگین دروغی پانزده ساله را بر دوش میکشد. او در این کتاب نشان میدهد برای هر آدمی راههای خطا و لغزش، ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است.👌
پروانه سراوانی در کتاب دیگرش، "رقصیدن نهنگها در مینیبوس" داستان زندگی زنانی را به تصویر میکشد که در پی سالها دوری، طی قراری، با هم همسفر میشوند و در این سفر زوایای پنهانی زندگی یکدیگر برایشان آشکار میگردد.
.
سراوانی همچنین از داستانهای جنگ میگوید، جنگی که از روز اول در میان مردم در جریان بوده و هنوز هم ادامه دارد.📖
در این ویدیو با بیان و زندگی نویسنده این آثار که هر دو در انتشارات ققنوس به چاپ رسیدهاند بیشتر آشنا خواهید شد💐
@qoqnoospub
پروانه سراوانی در این ویدیو از قصه کتابهایش میگوید
از رقصیدن نهنگها در مینیبوس تا خواب عمیق گلستان📚
پروانه سراوانی، نویسنده ایرانی است که فعالیت ادبی خود را از نوجوانی با انتشار اشعارش در روزنامه و مجلات آغاز کرد و برای یکی از کتابهایش برنده جایزه رمان اول ماندگار شد.👏
.
کتاب "خواب عمیق گلستان" داستان زنی راستگو را روایت میکند که بار سنگین دروغی پانزده ساله را بر دوش میکشد. او در این کتاب نشان میدهد برای هر آدمی راههای خطا و لغزش، ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است.👌
پروانه سراوانی در کتاب دیگرش، "رقصیدن نهنگها در مینیبوس" داستان زندگی زنانی را به تصویر میکشد که در پی سالها دوری، طی قراری، با هم همسفر میشوند و در این سفر زوایای پنهانی زندگی یکدیگر برایشان آشکار میگردد.
.
سراوانی همچنین از داستانهای جنگ میگوید، جنگی که از روز اول در میان مردم در جریان بوده و هنوز هم ادامه دارد.📖
در این ویدیو با بیان و زندگی نویسنده این آثار که هر دو در انتشارات ققنوس به چاپ رسیدهاند بیشتر آشنا خواهید شد💐
@qoqnoospub
....
نقد و بررسی مجموعه داستان"قمو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟" یاسمن خلیلی فرد
مجله ادبی وینشAugust 22, 2021
مجموعه داستان «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟» کتاب غافلگیرکنندهی راضیه مهدیزاده جزو نمونههای سرک کشیدن به دنیای مضامینی است که در ادبیات ایران کمتر به آن پرداخته شده است. کتاب همانطور که از عنوان تاحدودی عجیب و البته متفاوتش پیداست روایتهای مختلفی را از مقولهی «مهاجرت» به تصویر میکشد و میتوان آن را در زمرهی آثار ادبیات مهاجرت طبقهبندی کرد.
قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟
نویسنده: راضیه مهدیزاده
ناشر: ققنوس
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۵۲
یاسمن خلیلیفرد
چهارده داستان «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟» ویژگیهای مشترک زیادی دارند. از مهمترین امتیازات داستانهای کتاب وحدت موضوعی آنهاست. داستانها تم، درونمایه و موضوع شبیه به همی دارند و به همین جهت علیرغم عدم پیوستگی روایی میان آنها، نوعی یکدستی و همبافتی مطلوب میان مجموعهی این داستانها به چشم میخورد. نویسنده میتوانست مقولهی مهاجرت را در مقیاس وسیعتری مد نظر قرار داده و مثلاً روایتهایی را از مهاجرین در کشورها و قارههای مختلف بنویسد اما مکان همهی داستانها نیز ثابت است؛ «نیویورک».
ثابت نگاه داشتن موقعیت مکانی داستانها و تشریح و ترسیم موقعیتهای داستانی گوناگون پیرامون این ثبوت مکانی از خلاقیتهای دیگر کار نویسنده است که گرچه میتوانست دستوپای او را در تنوع روایتپردازیها ببندد و دشواریهایی را به او تحمیل کند، اما در نهایت انتخاب درستی است و به نفع کتاب تمام میشود.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://telegra.ph/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%85%D9%88-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%A9-08-22-2
نقد و بررسی مجموعه داستان"قمو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟" یاسمن خلیلی فرد
مجله ادبی وینشAugust 22, 2021
مجموعه داستان «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟» کتاب غافلگیرکنندهی راضیه مهدیزاده جزو نمونههای سرک کشیدن به دنیای مضامینی است که در ادبیات ایران کمتر به آن پرداخته شده است. کتاب همانطور که از عنوان تاحدودی عجیب و البته متفاوتش پیداست روایتهای مختلفی را از مقولهی «مهاجرت» به تصویر میکشد و میتوان آن را در زمرهی آثار ادبیات مهاجرت طبقهبندی کرد.
قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟
نویسنده: راضیه مهدیزاده
ناشر: ققنوس
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۵۲
یاسمن خلیلیفرد
چهارده داستان «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟» ویژگیهای مشترک زیادی دارند. از مهمترین امتیازات داستانهای کتاب وحدت موضوعی آنهاست. داستانها تم، درونمایه و موضوع شبیه به همی دارند و به همین جهت علیرغم عدم پیوستگی روایی میان آنها، نوعی یکدستی و همبافتی مطلوب میان مجموعهی این داستانها به چشم میخورد. نویسنده میتوانست مقولهی مهاجرت را در مقیاس وسیعتری مد نظر قرار داده و مثلاً روایتهایی را از مهاجرین در کشورها و قارههای مختلف بنویسد اما مکان همهی داستانها نیز ثابت است؛ «نیویورک».
ثابت نگاه داشتن موقعیت مکانی داستانها و تشریح و ترسیم موقعیتهای داستانی گوناگون پیرامون این ثبوت مکانی از خلاقیتهای دیگر کار نویسنده است که گرچه میتوانست دستوپای او را در تنوع روایتپردازیها ببندد و دشواریهایی را به او تحمیل کند، اما در نهایت انتخاب درستی است و به نفع کتاب تمام میشود.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://telegra.ph/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%85%D9%88-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%A9-08-22-2
Telegraph
نقد و بررسی مجموعه داستان"قمو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟" یاسمن خلیلی فرد
مجموعه داستان «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک؟» کتاب غافلگیرکنندهی راضیه مهدیزاده جزو نمونههای سرک کشیدن به دنیای مضامینی است که در ادبیات ایران کمتر به آن پرداخته شده است. کتاب همانطور که از عنوان تاحدودی عجیب و البته متفاوتش پیداست روایتهای…
.....
كاش «آبيتر از گناه» مساله امروز ما نبود
گفتوگو با محمد حسيني به مناسبت چاپ نهم رمانش
گلشيري در سطرسطر آثار من حضور دارد
زهره حسينزادگان
@qoqnoospub
اگر بنا باشد براي هر نويسنده خصلتي اساسي و محوري در نظر گرفته شود، آن ويژگي در مورد محمد حسيني برجستگي زبان در آثار اوست. علاقهاش به هوشنگ گلشيري را هم طبعا بايد در اين وجه اشتراك دو نويسنده بر مساله زبان در داستان بررسي كرد. از حسيني تاكنون درآمد و حالا به چاپ نهم رسيده است. گرچه داستان بلند بودن يا رمان بودن اين كتاب محل مناقشه منتقدان بوده اما غالب خوانندگان جدي و منتقدان بر اهميت ادبي و روايت كتاب اتفاق نظر دارند. «آبيتر از گناه» با زاويه ديد اول شخص در شاخه تكگويي بيروني روايت ميشود؛ راوي جواني است كه به خانه يك شازده و همسرش رفت و آمد داشته، پس از كشته شدن زن شازده در حال ارايه توضيحاتي در باب نوع ارتباط خود با اين خانواده لابد در محضر دادگاه است تا از اتهام قتل اعلام برائت كند. از ديگر آثار محمد حسيني «ده داستاننويس»، «يكي از همين روزها ماريا»، «ريختشناسي قصههاي قرآن»، «به دنبال فردوسي»، «به دنبال اميركبير»، «نميتوانم به تو فكر نكنم سيما»، «قصههاي شاهنامه»، «ويرايش و اهميت آن در آثار كودك و نوجوان»، «كنار نيا مينا»، «آنها كه ما نيستيم» و «مباني ويرايش و مقدمه زبان داستان» را ميتوان نام برد. حسيني براي رمان «آبيتر از گناه» در سال 1384 برنده دو جايزه هوشنگ گلشيري و مهرگان ادب (پكا) شد. او همچنين رتبه دوم پژوهش از دومين جشنواره قصههاي قرآني براي ريختشناسي قصههاي قرآن را از آن خود كرد. به علاوه كتاب «به دنبال فردوسي» او اثر برگزيده جشنواره رشد شد. «داستانهاي شاهنامه» حسيني هم در سال ۱۳۹۵ بهترين كتاب كودك و نوجوان به انتخاب خوانندگان شد. با او به بهانه چاپ نهم كتاب «آبيتر از گناه» گفتوگو كرديم.
بعد از گذشت سالها از چاپ اول «آبيتر از گناه» آيا دوست داريد در داستان تغييري بدهيد يا بازنويسياش كنيد؟
واقعيتش نه. به دو دليل. يكي اينكه متاسفانه من وقتي به جامعه نگاه ميكنم ميبينم همچنان درگير موضوعي است كه در اين كتاب مطرح شده. يعني كينهورزي و به ارث گذاشتن خشم و نفرت. در تمام سطوح جامعه ميبينم كه اين دشمني كردن و لجبازي كردن وجود دارد. به جامعه نگاه كنيد. در بالاترين سطوح. در سياست ما، زندگي روزمره آدمها و در خانوادهها؛ يعني همه جا ما اين كينهتوزي را داريم. اين به ارث گذاشتن بديها را داريم و من خيلي دلم ميخواست كه اين به تاريخ تبديل شده باشد؛ اما بعد از سالها از چاپ اين كتاب، وقتي به عنوان شناخت يك دوره ديگر به آن رجوع كنيم، ميبينيم اين اتفاق نيفتاده و هنوز كه هنوز است فكر ميكنم كينهتوزي و دشمني كردن مهمترين مساله جامعه ماست. اينكه ما توانايي بخشيدن و گذر كردن را از دست دادهايم. توانايي اينكه درك كنيم. اگر اجداد اجداد شما و اجداد اجداد من ظلم كردند ربطي به من و شما ندارد و بنا نيست ما تا ابد با هم سر و كله بزنيم. خب اين متاسفانه جزو مهمترين مشكلات جامعه ماست؛ بنابراين من فكر ميكنم حتي يك كلمهاش را تغيير ندهم؛ اما آرزو ميكنم يك وقتي به اين كتاب به شكل اثري نگاه كنيم كه اگر خواستيم راجع به دورهاي تحقيق كنيم كه مردم چطور بودهاند و چطور فكر ميكردهاند، برويم سراغش؛ نه اينكه همچنان مساله جامعه ما باشد.
https://b2n.ir/t05421
كاش «آبيتر از گناه» مساله امروز ما نبود
گفتوگو با محمد حسيني به مناسبت چاپ نهم رمانش
گلشيري در سطرسطر آثار من حضور دارد
زهره حسينزادگان
@qoqnoospub
اگر بنا باشد براي هر نويسنده خصلتي اساسي و محوري در نظر گرفته شود، آن ويژگي در مورد محمد حسيني برجستگي زبان در آثار اوست. علاقهاش به هوشنگ گلشيري را هم طبعا بايد در اين وجه اشتراك دو نويسنده بر مساله زبان در داستان بررسي كرد. از حسيني تاكنون درآمد و حالا به چاپ نهم رسيده است. گرچه داستان بلند بودن يا رمان بودن اين كتاب محل مناقشه منتقدان بوده اما غالب خوانندگان جدي و منتقدان بر اهميت ادبي و روايت كتاب اتفاق نظر دارند. «آبيتر از گناه» با زاويه ديد اول شخص در شاخه تكگويي بيروني روايت ميشود؛ راوي جواني است كه به خانه يك شازده و همسرش رفت و آمد داشته، پس از كشته شدن زن شازده در حال ارايه توضيحاتي در باب نوع ارتباط خود با اين خانواده لابد در محضر دادگاه است تا از اتهام قتل اعلام برائت كند. از ديگر آثار محمد حسيني «ده داستاننويس»، «يكي از همين روزها ماريا»، «ريختشناسي قصههاي قرآن»، «به دنبال فردوسي»، «به دنبال اميركبير»، «نميتوانم به تو فكر نكنم سيما»، «قصههاي شاهنامه»، «ويرايش و اهميت آن در آثار كودك و نوجوان»، «كنار نيا مينا»، «آنها كه ما نيستيم» و «مباني ويرايش و مقدمه زبان داستان» را ميتوان نام برد. حسيني براي رمان «آبيتر از گناه» در سال 1384 برنده دو جايزه هوشنگ گلشيري و مهرگان ادب (پكا) شد. او همچنين رتبه دوم پژوهش از دومين جشنواره قصههاي قرآني براي ريختشناسي قصههاي قرآن را از آن خود كرد. به علاوه كتاب «به دنبال فردوسي» او اثر برگزيده جشنواره رشد شد. «داستانهاي شاهنامه» حسيني هم در سال ۱۳۹۵ بهترين كتاب كودك و نوجوان به انتخاب خوانندگان شد. با او به بهانه چاپ نهم كتاب «آبيتر از گناه» گفتوگو كرديم.
بعد از گذشت سالها از چاپ اول «آبيتر از گناه» آيا دوست داريد در داستان تغييري بدهيد يا بازنويسياش كنيد؟
واقعيتش نه. به دو دليل. يكي اينكه متاسفانه من وقتي به جامعه نگاه ميكنم ميبينم همچنان درگير موضوعي است كه در اين كتاب مطرح شده. يعني كينهورزي و به ارث گذاشتن خشم و نفرت. در تمام سطوح جامعه ميبينم كه اين دشمني كردن و لجبازي كردن وجود دارد. به جامعه نگاه كنيد. در بالاترين سطوح. در سياست ما، زندگي روزمره آدمها و در خانوادهها؛ يعني همه جا ما اين كينهتوزي را داريم. اين به ارث گذاشتن بديها را داريم و من خيلي دلم ميخواست كه اين به تاريخ تبديل شده باشد؛ اما بعد از سالها از چاپ اين كتاب، وقتي به عنوان شناخت يك دوره ديگر به آن رجوع كنيم، ميبينيم اين اتفاق نيفتاده و هنوز كه هنوز است فكر ميكنم كينهتوزي و دشمني كردن مهمترين مساله جامعه ماست. اينكه ما توانايي بخشيدن و گذر كردن را از دست دادهايم. توانايي اينكه درك كنيم. اگر اجداد اجداد شما و اجداد اجداد من ظلم كردند ربطي به من و شما ندارد و بنا نيست ما تا ابد با هم سر و كله بزنيم. خب اين متاسفانه جزو مهمترين مشكلات جامعه ماست؛ بنابراين من فكر ميكنم حتي يك كلمهاش را تغيير ندهم؛ اما آرزو ميكنم يك وقتي به اين كتاب به شكل اثري نگاه كنيم كه اگر خواستيم راجع به دورهاي تحقيق كنيم كه مردم چطور بودهاند و چطور فكر ميكردهاند، برويم سراغش؛ نه اينكه همچنان مساله جامعه ما باشد.
https://b2n.ir/t05421
روزنامه اعتماد
كاش «آبيتر از گناه» مساله امروز ما نبود
گلشيري در سطرسطر آثار من حضور دارد
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
«سایۀ آفتاب؛ واکاوی و معرفی کتاب له و علیه ویرایش»
⭕️چاپشده در هفتهنامۀ بیرمی، در ۲۴مرداد۱۴۰۰، صفحۀ پرنیان
❇️بهقلمِ مسعود هوشیار
@qoqnoospub
♦️سایهٔ اقتصادینیا از پژوهشگران و ویراستاران شناختهشده است. وی از ۱۳۷۸ش با گذراندن دورهٔ ویرایش در مرکز نشر دانشگاهی به عرصهٔ ویرایش گام نهاده است. سپس از محضر استادانی چون ابوالحسن نجفی و احمد سمیعیگیلانی و عبدالحسین آذرنگ درسآموزی کرده است.
♦️اقتصادینیا مسیر ویراستارشدن را سایهوار و گامبهگام پیموده است. از این دید، پس از گذراندن دورهٔ ویرایش، آهستهآهسته متنهای نویسندگان ریزودرشت را ویراسته است. با چندین و چند نویسنده و ناشر همکاری کرده است تا سرانجام از سایۀ گمنامی در آمده است و به آفتاب حرفهایشدن و نیز شهرت رسیده است. سایه به همین قامت ویراستاری بسنده نکرده است. بهتعبیر خودش عقدهٔ حقارت را برنتابیده است و سرانجام از ویراستن متنهای سست دیگران خسته شده است؛ بنابراین قلم به دست گرفته است و گام به سرزمین نویسندگی نهاده است تا از مرحلهٔ اختگی بگذرد و خودش بیافریند و بنویسد. همین نکته سبب شده است تا یکی از برایندهای گذر از اختگی، کتاب له و علیه ویرایش باشد.
♦️اقتصادینیا کتابش را بهمرور و به شیوهٔ قطرهچکانی نوشته است. این کتاب مجموعهیادداشتهایی است که ایشان در دو دههٔ گذشته در روزنامهها و مجلهها چاپ کرده است و سرانجام بهدستِ نشر ققنوس رسانده است. سایه این کتاب را در سه فصل «له و علیه ویرایش» و «نکتهها» و «پرترهها» نوشته است. درونمایهٔ همهٔ یادداشتها ویرایشی است. در دو فصل نخست و در یکی از این نوشتهها ویراستار کاربلد و پخته را تا جایگاه روشنفکربودن برمیکشد و در دیگری ویراستار را دارندهٔ عقدهٔ اختگی و حقارت میداند. در یادداشتی، از مهری خانمِ خیاط و علاقهمند به ویرایش میگوید و در مطلبی دیگر، درس اخلاق ویرایش را از بزرگان این فن، به ویراستار میآموزد. همین رنگبندی یادداشتها خواننده را بهجانبِ مطالعهٔ ذوقورانه میکشاند تا آنجا که مشتاقانه میخواند و پیش میرود و کتاب را کنار نمینهد.
♦️اقتصادینیا در فصل سوم کتاب، «پرترها»، دربارهٔ سه تن از استادانش نوشته است. از این یادداشتها سه نوشته دربارهٔ استاد ابوالحسن نجفی است. سایه استادش را ستوده است. از این منظر میتوان استادنوازی را از ایشان آموخت. بهترین صفتها و شایستهترین لقبها را نثار استادش کرده است. در این بخش از کتاب، گویی قلم سایه روانتر چرخیده است. مشتاقانهتر نوشته است. به همین سبب خواننده بوی مداحی را نمیشنود. سایه ویژگیهای مثبت و
♦️خصیصههای منفی استادش را باهم برشمره است. این دو یادداشت ستایشآموزند. سایه دربارهٔ نجفی مینویسد: در ویرایش متن، هوچیگری نمیکرد. شوخ کسی را پیش چشمش نمیآورد. مچگیری نمیکرد. بر سر یک ویرگول یا غلط تایپی آبروریزی راه نمیانداخت. شمّ سیاسی داشت؛ اما اصولاً انسان سیاسی نبود. بسیار خجول بود. نسبتاً انزواجو و نهچندان شجاع. اینها خلقیات انسانی است که نمیتوان از او انتظار مبارزهٔ چریکی داشت (اقتصادینیا، ۱۳۹۸: ۱۵۱ و ۱۵۲).
♦️همچنین در بخش معرفی شخصیت علی صلحجو از آثار ایشان سخن گفته است. در این یادداشت، نقدی بر کتاب اصول شکستهنویسی این معلم ویرایش نوشته است. نقد سایه بهدرستی ناکارآمدی نظریهٔ شکستهنویسی صلحجو را مینمایاند. این نکتهگیری اقتصادینیا را ما ویراستارها در متنهایی که میویراییم، میبینیم. به سخنی روشنتر، وقتی بخواهیم نظر شکستهنویسی صلحجو را به کار ببندیم، متن ویرایشی، نایکدست میشود؛ بنابراین نظریهٔ صلحجو هرچند چارچوبمند است، کاربردی نیست.
❇️سرجمع اینکه، بیان نکتهها و تجربههای ویرایشی سایه در این کتاب انگیزهای است تا کتاب له و علیه ویرایش را به همهٔ شما ویراستارها و علاقهمندان به ویرایش و نویسندگی پیشنهاد بدهم؛ زیرا با خواندن این کتاب، ثمرهٔ بیست سال سروکلهزدن با متنها و استادان ویرایش را به چنگ میآوریم.
❇️مسعود هوشیار ۱۰تیر۱۴۰۰
♦️کتابنامه
اقتصادینیا، سایه، ۱۳۹۸ش، له و علیه ویرایش، چ۲، تهران: ققنوس.
شبکهٔ متنپژوهی
https://t.me/matnpazhohi
«سایۀ آفتاب؛ واکاوی و معرفی کتاب له و علیه ویرایش»
⭕️چاپشده در هفتهنامۀ بیرمی، در ۲۴مرداد۱۴۰۰، صفحۀ پرنیان
❇️بهقلمِ مسعود هوشیار
@qoqnoospub
♦️سایهٔ اقتصادینیا از پژوهشگران و ویراستاران شناختهشده است. وی از ۱۳۷۸ش با گذراندن دورهٔ ویرایش در مرکز نشر دانشگاهی به عرصهٔ ویرایش گام نهاده است. سپس از محضر استادانی چون ابوالحسن نجفی و احمد سمیعیگیلانی و عبدالحسین آذرنگ درسآموزی کرده است.
♦️اقتصادینیا مسیر ویراستارشدن را سایهوار و گامبهگام پیموده است. از این دید، پس از گذراندن دورهٔ ویرایش، آهستهآهسته متنهای نویسندگان ریزودرشت را ویراسته است. با چندین و چند نویسنده و ناشر همکاری کرده است تا سرانجام از سایۀ گمنامی در آمده است و به آفتاب حرفهایشدن و نیز شهرت رسیده است. سایه به همین قامت ویراستاری بسنده نکرده است. بهتعبیر خودش عقدهٔ حقارت را برنتابیده است و سرانجام از ویراستن متنهای سست دیگران خسته شده است؛ بنابراین قلم به دست گرفته است و گام به سرزمین نویسندگی نهاده است تا از مرحلهٔ اختگی بگذرد و خودش بیافریند و بنویسد. همین نکته سبب شده است تا یکی از برایندهای گذر از اختگی، کتاب له و علیه ویرایش باشد.
♦️اقتصادینیا کتابش را بهمرور و به شیوهٔ قطرهچکانی نوشته است. این کتاب مجموعهیادداشتهایی است که ایشان در دو دههٔ گذشته در روزنامهها و مجلهها چاپ کرده است و سرانجام بهدستِ نشر ققنوس رسانده است. سایه این کتاب را در سه فصل «له و علیه ویرایش» و «نکتهها» و «پرترهها» نوشته است. درونمایهٔ همهٔ یادداشتها ویرایشی است. در دو فصل نخست و در یکی از این نوشتهها ویراستار کاربلد و پخته را تا جایگاه روشنفکربودن برمیکشد و در دیگری ویراستار را دارندهٔ عقدهٔ اختگی و حقارت میداند. در یادداشتی، از مهری خانمِ خیاط و علاقهمند به ویرایش میگوید و در مطلبی دیگر، درس اخلاق ویرایش را از بزرگان این فن، به ویراستار میآموزد. همین رنگبندی یادداشتها خواننده را بهجانبِ مطالعهٔ ذوقورانه میکشاند تا آنجا که مشتاقانه میخواند و پیش میرود و کتاب را کنار نمینهد.
♦️اقتصادینیا در فصل سوم کتاب، «پرترها»، دربارهٔ سه تن از استادانش نوشته است. از این یادداشتها سه نوشته دربارهٔ استاد ابوالحسن نجفی است. سایه استادش را ستوده است. از این منظر میتوان استادنوازی را از ایشان آموخت. بهترین صفتها و شایستهترین لقبها را نثار استادش کرده است. در این بخش از کتاب، گویی قلم سایه روانتر چرخیده است. مشتاقانهتر نوشته است. به همین سبب خواننده بوی مداحی را نمیشنود. سایه ویژگیهای مثبت و
♦️خصیصههای منفی استادش را باهم برشمره است. این دو یادداشت ستایشآموزند. سایه دربارهٔ نجفی مینویسد: در ویرایش متن، هوچیگری نمیکرد. شوخ کسی را پیش چشمش نمیآورد. مچگیری نمیکرد. بر سر یک ویرگول یا غلط تایپی آبروریزی راه نمیانداخت. شمّ سیاسی داشت؛ اما اصولاً انسان سیاسی نبود. بسیار خجول بود. نسبتاً انزواجو و نهچندان شجاع. اینها خلقیات انسانی است که نمیتوان از او انتظار مبارزهٔ چریکی داشت (اقتصادینیا، ۱۳۹۸: ۱۵۱ و ۱۵۲).
♦️همچنین در بخش معرفی شخصیت علی صلحجو از آثار ایشان سخن گفته است. در این یادداشت، نقدی بر کتاب اصول شکستهنویسی این معلم ویرایش نوشته است. نقد سایه بهدرستی ناکارآمدی نظریهٔ شکستهنویسی صلحجو را مینمایاند. این نکتهگیری اقتصادینیا را ما ویراستارها در متنهایی که میویراییم، میبینیم. به سخنی روشنتر، وقتی بخواهیم نظر شکستهنویسی صلحجو را به کار ببندیم، متن ویرایشی، نایکدست میشود؛ بنابراین نظریهٔ صلحجو هرچند چارچوبمند است، کاربردی نیست.
❇️سرجمع اینکه، بیان نکتهها و تجربههای ویرایشی سایه در این کتاب انگیزهای است تا کتاب له و علیه ویرایش را به همهٔ شما ویراستارها و علاقهمندان به ویرایش و نویسندگی پیشنهاد بدهم؛ زیرا با خواندن این کتاب، ثمرهٔ بیست سال سروکلهزدن با متنها و استادان ویرایش را به چنگ میآوریم.
❇️مسعود هوشیار ۱۰تیر۱۴۰۰
♦️کتابنامه
اقتصادینیا، سایه، ۱۳۹۸ش، له و علیه ویرایش، چ۲، تهران: ققنوس.
شبکهٔ متنپژوهی
https://t.me/matnpazhohi
Telegram
شبکۀ متنپژوهی
شبکۀ متنپژوهی
جایی برای پژوهش متنهای کهن و معاصر:
https://t.me/matnpazhohi
@hooshiar_ma: شناسۀ ارتباط با نويسنده:
✅ اینستاگرام 👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
مسعود هوشیار
جایی برای پژوهش متنهای کهن و معاصر:
https://t.me/matnpazhohi
@hooshiar_ma: شناسۀ ارتباط با نويسنده:
✅ اینستاگرام 👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
مسعود هوشیار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یازدهمین قسمت کتاب ببینیم 📚
📚چه کتابهایی در شهریور ماه، از ققنوس به چاپ خواهد رسید؟
📍چه عناوینی تجدید چاپ شدند و مخاطبان آن کتابها را بیشتر دوست داشتند؟
📍از رمانهای ایرانی و کتابهای کودک و نوجوان چه خبر؟
.
در یازدهمین قسمت برنامه کتاب ببینیم، زهره حسینزادگان به همراه سمیه نوروزی تمام سوالات درج شده را با علاقه و مهر برای شما توضیح خواهند داد.
این ویدیو به درخواست شما عزیزان از لایو دیشب، با کیفیت مطلوب، تدوین شده است.
@qoqnoospub
📚چه کتابهایی در شهریور ماه، از ققنوس به چاپ خواهد رسید؟
📍چه عناوینی تجدید چاپ شدند و مخاطبان آن کتابها را بیشتر دوست داشتند؟
📍از رمانهای ایرانی و کتابهای کودک و نوجوان چه خبر؟
.
در یازدهمین قسمت برنامه کتاب ببینیم، زهره حسینزادگان به همراه سمیه نوروزی تمام سوالات درج شده را با علاقه و مهر برای شما توضیح خواهند داد.
این ویدیو به درخواست شما عزیزان از لایو دیشب، با کیفیت مطلوب، تدوین شده است.
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#پري_از_بال_ققنوس
روز زيبايي بود. چمدان سنگين نبود. خورشيد ميتابيد اما نوعي احساس دلتنگي بهم دست داده بود كه فرانسويها آن را كافار مينامند. در سرزمين زيبايشان چه زندگي خوبي داشتند، همه چيز چقدر خوب برايشان پيش ميرفت. از تمام خوشيهاي هستي بهرهمند بودند. اما گاهي آنها هم حس بدبختي ميكردند و ملال بر زندگيشان حاكم ميشد. خلائي بدون خدا، يعني همان كافار، حالا كه كل پاريس دچار كافار شده بود، چرا ميبايست من از آن در امان ميماندم؟
كافار من از شب پيش شروع شده بود...
اما حالا كافار بر جسم و جانم سايه افكنده بود. گاهي در چالهاي بزرگ آب غل غل ميكند، چون درونش سوراخي است كه به چالهاي عميقتر راه دارد. كافار هم همينطور در درون من غل غل مي كرد با ديدن پرچم عظيم صليب شكسته در ميدان كنكورد درون تاريكي مترو خزيدم..
به درون دخمه زير شيرواني كه اتاقم بود خزيدم. ميتوانستم دختركي را همراهم بياورم، ولي حوصله نداشتم. همه از زخمهاي مرگبار و بيماريهاي مرگبار حرف ميزنند. گاهي درباره ملال مرگبار هم چيزهايي ميگويند. بهتان اطمينان ميدهم ملال من مرگبار بود. آن شب از شدت ملال چمدان را باز كردم. هيچ چيز جز كاغذ نبود.
از شدت ملال شروع كردم به خواندن. خواندم و خواندم. شايد دليلش اين بود كه تا آن موقع پيش نيامده بود كتابي را تا انتها بخوانم. مسحور شده بودم. اما نه، دليلش اين نبود. او واقعا حق داشت از آن سر در نميآوردم. جهان من نبود. منظورم اين است كه كسي كه آن را نوشته بود كارش را خوب بلد بود. كافار را فراموش كردم. ملال مرگبارم را فراموش كردم و حتي اگر زخمهاي مرگباري داشتم، غرق خواندن، آنها را فراموش مي كردم. خط به خط كه به پيش ميرفتم حس ميكردم اين زبان من است. زبان مادريام، و همچون شيري كه وارد بدن نوزاد ميشود در من جاري ميشد.
برعكس زباني كه از حلقوم نازيها درميآمد، زبان دستورات جنايتبارشان، اصرارشان بر فرمانبرداري، اصراري كه جاي اما و اگر داشت، و خودستايي كريهشان، خشن و گوشآزار نبود.
اين زبان جدي بود، آرام و نرم. احساس ميكردم دوباره با خانوادهام تنها شدهايم...
#ترانزيت
#آنا_زگرس
#ستاره_نوتاج
#ققنوس
@qoqnoospub
#پري_از_بال_ققنوس
روز زيبايي بود. چمدان سنگين نبود. خورشيد ميتابيد اما نوعي احساس دلتنگي بهم دست داده بود كه فرانسويها آن را كافار مينامند. در سرزمين زيبايشان چه زندگي خوبي داشتند، همه چيز چقدر خوب برايشان پيش ميرفت. از تمام خوشيهاي هستي بهرهمند بودند. اما گاهي آنها هم حس بدبختي ميكردند و ملال بر زندگيشان حاكم ميشد. خلائي بدون خدا، يعني همان كافار، حالا كه كل پاريس دچار كافار شده بود، چرا ميبايست من از آن در امان ميماندم؟
كافار من از شب پيش شروع شده بود...
اما حالا كافار بر جسم و جانم سايه افكنده بود. گاهي در چالهاي بزرگ آب غل غل ميكند، چون درونش سوراخي است كه به چالهاي عميقتر راه دارد. كافار هم همينطور در درون من غل غل مي كرد با ديدن پرچم عظيم صليب شكسته در ميدان كنكورد درون تاريكي مترو خزيدم..
به درون دخمه زير شيرواني كه اتاقم بود خزيدم. ميتوانستم دختركي را همراهم بياورم، ولي حوصله نداشتم. همه از زخمهاي مرگبار و بيماريهاي مرگبار حرف ميزنند. گاهي درباره ملال مرگبار هم چيزهايي ميگويند. بهتان اطمينان ميدهم ملال من مرگبار بود. آن شب از شدت ملال چمدان را باز كردم. هيچ چيز جز كاغذ نبود.
از شدت ملال شروع كردم به خواندن. خواندم و خواندم. شايد دليلش اين بود كه تا آن موقع پيش نيامده بود كتابي را تا انتها بخوانم. مسحور شده بودم. اما نه، دليلش اين نبود. او واقعا حق داشت از آن سر در نميآوردم. جهان من نبود. منظورم اين است كه كسي كه آن را نوشته بود كارش را خوب بلد بود. كافار را فراموش كردم. ملال مرگبارم را فراموش كردم و حتي اگر زخمهاي مرگباري داشتم، غرق خواندن، آنها را فراموش مي كردم. خط به خط كه به پيش ميرفتم حس ميكردم اين زبان من است. زبان مادريام، و همچون شيري كه وارد بدن نوزاد ميشود در من جاري ميشد.
برعكس زباني كه از حلقوم نازيها درميآمد، زبان دستورات جنايتبارشان، اصرارشان بر فرمانبرداري، اصراري كه جاي اما و اگر داشت، و خودستايي كريهشان، خشن و گوشآزار نبود.
اين زبان جدي بود، آرام و نرم. احساس ميكردم دوباره با خانوادهام تنها شدهايم...
#ترانزيت
#آنا_زگرس
#ستاره_نوتاج
#ققنوس
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سالروز درگذشت همایون صنعتیزاده🖤
همایون صنعتیزاده کارآفرین، نویسنده و مترجم اهل کرمان است که در سال ١٣٨٨ دار فانی را وداع گفت.
او چندین موسسه فرهنگی و اقتصادی بنیان نهاد که از آن میان میتوان به موسسه انتشارات فرانکلین، شرکت سهامی افست، چاپخانه ۲۵ شهریور و... اشاره کرد و آثار بسیاری در صنعت ترجمه از جمله تاریخ کیش زرتشت، جغرافیای تاریخی ایران، بیست و سه قصه و... از خود برجای گذاشته است.
صنعتیزاده بیانی شیرین و صمیمی داشت و از همان اولین برخورد به گونهای بود که انگار سالهاست با مخاطبش دوست بوده است.😍
کتاب "از فرانکلین تا لالهزار" به قلم سیروس علینژاد، زندگینامه این نویسنده کرمانی را به تصویر میکشد که در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.📚
جملهای در این کتاب میگوید:
"واقعا بعضیها در نوسازی ایران سهم قابل ملاحظهای دارند. سهم همایون صنعتیزاده در نوسازی ایران فراموش نشدنی است."📖
پ.ن۱: بخشهایی از این ویدیو از مستند "همایون" به کارگردانی پرویز کلانتری میباشد.
پ.ن۲: موسیقی، یکی از قطعههای آلبوم لالهزار اثر جاوید اشرفی راد است.
@qoqnoospub
همایون صنعتیزاده کارآفرین، نویسنده و مترجم اهل کرمان است که در سال ١٣٨٨ دار فانی را وداع گفت.
او چندین موسسه فرهنگی و اقتصادی بنیان نهاد که از آن میان میتوان به موسسه انتشارات فرانکلین، شرکت سهامی افست، چاپخانه ۲۵ شهریور و... اشاره کرد و آثار بسیاری در صنعت ترجمه از جمله تاریخ کیش زرتشت، جغرافیای تاریخی ایران، بیست و سه قصه و... از خود برجای گذاشته است.
صنعتیزاده بیانی شیرین و صمیمی داشت و از همان اولین برخورد به گونهای بود که انگار سالهاست با مخاطبش دوست بوده است.😍
کتاب "از فرانکلین تا لالهزار" به قلم سیروس علینژاد، زندگینامه این نویسنده کرمانی را به تصویر میکشد که در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.📚
جملهای در این کتاب میگوید:
"واقعا بعضیها در نوسازی ایران سهم قابل ملاحظهای دارند. سهم همایون صنعتیزاده در نوسازی ایران فراموش نشدنی است."📖
پ.ن۱: بخشهایی از این ویدیو از مستند "همایون" به کارگردانی پرویز کلانتری میباشد.
پ.ن۲: موسیقی، یکی از قطعههای آلبوم لالهزار اثر جاوید اشرفی راد است.
@qoqnoospub
«ترانزیت»به کتابفروشیها رسید/قصه فرار از آلمان نازی با هویت جعلی
رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس بهتازگی با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دویستونهمین کتاب «ادبیات جهان» و صدوهفتادوهفتمین «رمان»ی است که اینناشر چاپ میکند.
نتی رایلینگ نویسنده آلمانی اینکتاب متولد سال ۱۹۰۰ در شهر ماینتس است که از سال ۱۹۲۸ اسم مستعار آنا زگرس را انتخاب کرد. نخستین کتابش با نام «مردگان در جزیره جال» سال ۱۹۲۴ منتشر شده بود و سال ۱۹۲۵ در پی ازدواج با لازلو رادوانیی نویسنده مجارستانی به برلین نقل مکان کرد. در ادامه زندگی، رمان «ماهیگیران سن باربارا» از نخستین آثار اوست که برنده جایزه کلایست شد. او پیش از جنگ جهانی دوم به عضویت در حزب کمونیست آلمان درآمد و سال ۱۹۲۹ به انجمن نویسندگان پرولتاریا-انقلابی محلق شد.
ایننویسنده در سال ۱۹۳۳ از مسیر سوئیس به فرانسه فرار کرد و موفق شد سال ۱۹۴۰ خود را به منطقه اشغالنشده فرانسه برساند. یک سال بعد هم با خانواده با کشتی، از بندر مارسی به مکزیک رفت و آنجا رئیس کلوب هاینریش هاینه شد. او پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷ به برلین برگشت و در همانسال برنده جایزه گئورگ بوشنر شد. سال ۱۹۵۰ هم عضو شورای جهانی صلح شد. او در سال ۱۹۸۳ در برلین درگذشت.
«هفتمین صلیب»، «ترانزیت»، «مردهها جوان میمانند»، «تصمیم» و «اعتماد» از مهمترین آثار ایننویسنده هستند. او رمان «ترانزیت» را سال ۱۹۴۴ نوشت که از نظر خیلی از مخاطبانش، زیباترین اثر اوست. داستان اینکتاب مربوط به زمان اشغال فرانسه در سالهای اول جنگ جهانی دوم است. راوی قصه هم یک مکانیک ....
ادامۀ مطلب 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/auidl
صفحۀ خرید کتاب در سایت انتشاارت ققنوس 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/zir3j
@qoqnoospub
رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس بهتازگی با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دویستونهمین کتاب «ادبیات جهان» و صدوهفتادوهفتمین «رمان»ی است که اینناشر چاپ میکند.
نتی رایلینگ نویسنده آلمانی اینکتاب متولد سال ۱۹۰۰ در شهر ماینتس است که از سال ۱۹۲۸ اسم مستعار آنا زگرس را انتخاب کرد. نخستین کتابش با نام «مردگان در جزیره جال» سال ۱۹۲۴ منتشر شده بود و سال ۱۹۲۵ در پی ازدواج با لازلو رادوانیی نویسنده مجارستانی به برلین نقل مکان کرد. در ادامه زندگی، رمان «ماهیگیران سن باربارا» از نخستین آثار اوست که برنده جایزه کلایست شد. او پیش از جنگ جهانی دوم به عضویت در حزب کمونیست آلمان درآمد و سال ۱۹۲۹ به انجمن نویسندگان پرولتاریا-انقلابی محلق شد.
ایننویسنده در سال ۱۹۳۳ از مسیر سوئیس به فرانسه فرار کرد و موفق شد سال ۱۹۴۰ خود را به منطقه اشغالنشده فرانسه برساند. یک سال بعد هم با خانواده با کشتی، از بندر مارسی به مکزیک رفت و آنجا رئیس کلوب هاینریش هاینه شد. او پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷ به برلین برگشت و در همانسال برنده جایزه گئورگ بوشنر شد. سال ۱۹۵۰ هم عضو شورای جهانی صلح شد. او در سال ۱۹۸۳ در برلین درگذشت.
«هفتمین صلیب»، «ترانزیت»، «مردهها جوان میمانند»، «تصمیم» و «اعتماد» از مهمترین آثار ایننویسنده هستند. او رمان «ترانزیت» را سال ۱۹۴۴ نوشت که از نظر خیلی از مخاطبانش، زیباترین اثر اوست. داستان اینکتاب مربوط به زمان اشغال فرانسه در سالهای اول جنگ جهانی دوم است. راوی قصه هم یک مکانیک ....
ادامۀ مطلب 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/auidl
صفحۀ خرید کتاب در سایت انتشاارت ققنوس 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/zir3j
@qoqnoospub
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
توسط انتشارات ققنوس؛ «ترانزیت»به کتابفروشیها رسید/قصه فرار از آلمان نازی با هویت جعلی
رمان «ترانزیت» نوشته آنا زِگِرس با ترجمه ستاره نوتاج توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
Forwarded from راز
تحلیل کتاب:مرجان صادقی
کافه داستان
آپلود عکس سفرۀ هفتسین در توئیتر و اینستاگرام
تصویر اوّلی که اسم کتاب «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک» در ذهن میسازه، سوای مهاجرت، تصویر آسمانخراشها و شلوغی آدمها با ملیتهای مختلفه که نیویورک به اون عظمت رو از یکدستی درمیآره. همانطور که در جایی از کتاب میخونیم:«کمی بالاتر از خانهی ما که هندوستان است و بوی تند ادویه و شلوغیهای مخصوص بمبئی. آن طرف مکزیک و نان بوریتو و تورتیال و سالسا. کمی آن طرفتر، مرز آرژانتین و اسپانیاست. پایینتر، عربها مینشینند و “ح” های غلیظی که توی خیابان شنیده میشود به همراه گوشت و مرغ حلال. بعد هم که به فرانسه و ایتالیا میرسیم و پیتزا و پاستا و انواع بستنیهای کشدار…» امّا تصویر باریکتر و البته روشنتری هم هست که با دقیقشدن روی اسم به چشم میاد. تصویر کسی که قم یا در مقیاس بزرگتر ایران رو میشناسه. ایرانی که بدون تقسیمبندیهای شهری در اسفندماه جنب و جوش و چگالی زندگی بهش برمیگرده.
نویسنده با زیرکی از کلمات سادهای که به گوشمان آشناست برای رسیدن به مفاهیم بزرگتری مثل مهاجرت استفاده میکنه.
📌ادامه مطلب
http://www.cafedastan.com/
کافه داستان
آپلود عکس سفرۀ هفتسین در توئیتر و اینستاگرام
تصویر اوّلی که اسم کتاب «قم رو بیشتر دوست داری یا نیویورک» در ذهن میسازه، سوای مهاجرت، تصویر آسمانخراشها و شلوغی آدمها با ملیتهای مختلفه که نیویورک به اون عظمت رو از یکدستی درمیآره. همانطور که در جایی از کتاب میخونیم:«کمی بالاتر از خانهی ما که هندوستان است و بوی تند ادویه و شلوغیهای مخصوص بمبئی. آن طرف مکزیک و نان بوریتو و تورتیال و سالسا. کمی آن طرفتر، مرز آرژانتین و اسپانیاست. پایینتر، عربها مینشینند و “ح” های غلیظی که توی خیابان شنیده میشود به همراه گوشت و مرغ حلال. بعد هم که به فرانسه و ایتالیا میرسیم و پیتزا و پاستا و انواع بستنیهای کشدار…» امّا تصویر باریکتر و البته روشنتری هم هست که با دقیقشدن روی اسم به چشم میاد. تصویر کسی که قم یا در مقیاس بزرگتر ایران رو میشناسه. ایرانی که بدون تقسیمبندیهای شهری در اسفندماه جنب و جوش و چگالی زندگی بهش برمیگرده.
نویسنده با زیرکی از کلمات سادهای که به گوشمان آشناست برای رسیدن به مفاهیم بزرگتری مثل مهاجرت استفاده میکنه.
📌ادامه مطلب
http://www.cafedastan.com/
ترجمه «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» برای کودکان چاپ شد
کتاب داستانی «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» نوشته دورین کرونین با ترجمه اکرم حسن توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب داستانی «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» نوشته دورین کرونین بهتازگی با ترجمه اکرم حسن توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.
دورین کرونین نویسنده کودکان، متولد لانگآیلند در نیویورک است. او سال ۱۹۶۶ متولد شد و میخواست وکیل شود. بههمینخاطر سال ۱۹۹۸ از دانشکده حقوق دانشگاه سنتجان فارغالتحصیل شد. اما وقتی کتاب موفق و پرفروش «تقتق ماا، گاوهایی که تایپ میکنند» را منتشر کرد، تصمیم گرفت وکالت را رها کند و تماموقت برای بچهها بنویسد. ترجمه کتاب «تق تق، ماا گاوهایی که تایپ میکنند» سال ۹۲ به قلم همینمترجم توسط انتشارات آفرینگان منتشر شد. در اینکتاب هم ماجرا در یکمزرعه جریان دارد و براون کشاورز به مشکل برخورده چون گاوهایش دوست دارند تایپ کنند. او از صبح تا شب میشنود: تق تق، ماا. تق تق، ماا. تق تق، ماا. اما راستش مشکل براون زمانی جدی میشود که گاوهایش یادداشتهایی برای او میگذارند...
ایننویسنده در ششسالگیاش در مدرسه، دانشآموزی ساکت و خجالتی بود و چون حرف نمیزد، خانم کوپر معلمش کلی مشق و تکلیف نوشتی به او داد. کرونین حالا که نویسنده شده از خانم کوپر خیلی متشکر است.
تصویرگری «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» هم به عهده بتسی لوین که سال ۲۰۰۱ بهخاطر همکاری با دورین کرونین و تصویرگری کتاب «تقتق ماا، گاوهایی که تایپ میکنند» برنده جایزه کلدکات شد. او هم نویسنده است، هم تصویرگری میکند.
در داستان «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» که با نگاهی طنز به انتخابات ریاستجمهوری....
ادامۀ مطلب 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/xg3h0
لینک صفحۀ کتاب در سایت انتشارات ققنوس 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/blmfd
@qoqnoospub
کتاب داستانی «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» نوشته دورین کرونین با ترجمه اکرم حسن توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب داستانی «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» نوشته دورین کرونین بهتازگی با ترجمه اکرم حسن توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.
دورین کرونین نویسنده کودکان، متولد لانگآیلند در نیویورک است. او سال ۱۹۶۶ متولد شد و میخواست وکیل شود. بههمینخاطر سال ۱۹۹۸ از دانشکده حقوق دانشگاه سنتجان فارغالتحصیل شد. اما وقتی کتاب موفق و پرفروش «تقتق ماا، گاوهایی که تایپ میکنند» را منتشر کرد، تصمیم گرفت وکالت را رها کند و تماموقت برای بچهها بنویسد. ترجمه کتاب «تق تق، ماا گاوهایی که تایپ میکنند» سال ۹۲ به قلم همینمترجم توسط انتشارات آفرینگان منتشر شد. در اینکتاب هم ماجرا در یکمزرعه جریان دارد و براون کشاورز به مشکل برخورده چون گاوهایش دوست دارند تایپ کنند. او از صبح تا شب میشنود: تق تق، ماا. تق تق، ماا. تق تق، ماا. اما راستش مشکل براون زمانی جدی میشود که گاوهایش یادداشتهایی برای او میگذارند...
ایننویسنده در ششسالگیاش در مدرسه، دانشآموزی ساکت و خجالتی بود و چون حرف نمیزد، خانم کوپر معلمش کلی مشق و تکلیف نوشتی به او داد. کرونین حالا که نویسنده شده از خانم کوپر خیلی متشکر است.
تصویرگری «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» هم به عهده بتسی لوین که سال ۲۰۰۱ بهخاطر همکاری با دورین کرونین و تصویرگری کتاب «تقتق ماا، گاوهایی که تایپ میکنند» برنده جایزه کلدکات شد. او هم نویسنده است، هم تصویرگری میکند.
در داستان «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» که با نگاهی طنز به انتخابات ریاستجمهوری....
ادامۀ مطلب 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/xg3h0
لینک صفحۀ کتاب در سایت انتشارات ققنوس 👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/blmfd
@qoqnoospub
qoqnoos.ir
گروه انتشاراتی ققنوس | ترجمه «اردک کاندیدای ریاستجمهوری» برای کودکان چاپ شد
انتشارات ققنوس ، ناشر بیش از هزار عنوان کتاب در حوزههای گوناگونی چون ادبیات، داستان، تاریخ، فلسفه، روانشناسی و... ناشر برگزیده دوازدهمین، چهاردهمین و سی امین نمایشگاه کتاب ، ناشر برگزیده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1380
📚کتاب #ابرهای_ندانستن دعوت به مراقبه است-آسانترین کار، وقتی جان مشمول عنایت حق قرار داد-#عارف نویسنده هر خوانندهای را به #خودنگری و فروتنی میخواند. اما این یک راه پر از تجربههای جدید است.
برای مراقبه نیازمند یک کلمه کوچک هستیم حق با عشق یا هر کلمه کوچک تکبخشی برای همیشه به ذهن بسپاریدش تا هیچ چیز نتواند آن را بیرون براند.
.
🔸آیا شک دارید؟ آیا کنجکاوید؟ آیا بیاعتنایید؟ صد سوال بیپاسخ دارید؟ فقط درنظر داشته باشید شاید سه چیز بیش از همه ضروری باشد: خواندن، تامل و نیایش.
✍️ابرهای ندانستن در کنار ابرهای فراموشی، دنیای هر فردی را احاطه کرده است. عارف ناشناس، نویسنده کتاب «ابرهای ندانستن» که «کارمن آسویدو بوچر» از دل تاریخ توانسته متون عارف ناشناس را استخراج کند و به شکلی مرتب کند که هم زیبایی متون قرون وسطی انگلیسی را حفظ کند و هم درباره شیوهای که در طول قرون، دوام آورده و باعث آرامش بسیاری شده است.
لینک خرید کتاب 👇🏻👇🏻
https://zaya.io/r87zz
به کوشش:#کارمن_آسویدو_بوچر
ترجمۀ #صبا_ثابتی
#تازههای_نشر
@qoqnoospub
برای مراقبه نیازمند یک کلمه کوچک هستیم حق با عشق یا هر کلمه کوچک تکبخشی برای همیشه به ذهن بسپاریدش تا هیچ چیز نتواند آن را بیرون براند.
.
🔸آیا شک دارید؟ آیا کنجکاوید؟ آیا بیاعتنایید؟ صد سوال بیپاسخ دارید؟ فقط درنظر داشته باشید شاید سه چیز بیش از همه ضروری باشد: خواندن، تامل و نیایش.
✍️ابرهای ندانستن در کنار ابرهای فراموشی، دنیای هر فردی را احاطه کرده است. عارف ناشناس، نویسنده کتاب «ابرهای ندانستن» که «کارمن آسویدو بوچر» از دل تاریخ توانسته متون عارف ناشناس را استخراج کند و به شکلی مرتب کند که هم زیبایی متون قرون وسطی انگلیسی را حفظ کند و هم درباره شیوهای که در طول قرون، دوام آورده و باعث آرامش بسیاری شده است.
لینک خرید کتاب 👇🏻👇🏻
https://zaya.io/r87zz
به کوشش:#کارمن_آسویدو_بوچر
ترجمۀ #صبا_ثابتی
#تازههای_نشر
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
از متن مصاحبه محمدمجتهد شبستری با نشریه کیان در شماره تیر و مرداد ۱۳۷۹ (شماره ۵۲) پیرامون «ایمان دینی»،
یکی از عرفای مسیحی قرن چهاردهم کتابی نوشته است با عنوان ابرهای ندانستن[۱]. نویسنده برای آنکه شناخته نشود، اسم خود را روی کتاب نیاورده است. او میگوید میان انسان و خداوند برای همیشه ابرهای ندانستن وجود دارد. این ابرها هیچ گاه کنار نخواهند رفت و انسان هیچگاه نخواهد دانست که خدا چیست و کیست. تنها راه نجات انسان این است که در میان ابرهای نداستن با نوکِ تیزِ پیکانِ عشق کور حرکت کند. این انتظار که ابرها روزی کنار زده شود، حداقل در این زندگی، انتظار بیهودهای است. تعبیر «ابرهای ندانستن» نه تنها برای عشق که برای ایمان هم تعبیر مناسبی است. یعنی انسان مؤمن در فضا و موقعیتی کاملاً ابرآلود قرار دارد. آدمی که در چنین وضعیتی حرکت میکند، از یک سو بلاتکلیف است، زیرا بنابر محاسبات خودش نمیداند به کدام سو میرود، و از سوی دیگر بلاتکلیف نیست زیرا مجذوب است و صاحب اعتماد نمیتواند نرود. کسی که دنبال خبر و خطابی راه افتاده و به قول حافظ دائماً «بانگ جرسی» را از دور میشنود و به دنبال آن است، هر لحظه ممکن است در میانه راه از رفتن بازماند. ممکن است شکهای مختلف به او روی آورند و او را از ادامه دادن راه منصرف کنند. یک دسته از این شکها، شکهایی است که از ناحیه نقدهای فلسفی مطرح میشود؛ شخص از خود میپرسد نکند دچار توهم شده باشم، نکند مثلاً من خطاب ضمیر ناخودآگاه خودم را میشنوم و آن را خدا میپندارم!
همانطور که میدانید، مهمترین نقدی که علیه دین مطرح شده این است که دین نوعی توهم است. انسان از روی صفات خود تصویر خدایی را ساخته و سپس آن تصویر را برونفکنی کرده است و برایش موجودیت و واقعیتی قائل شده و آن را میپرستد. فوئرباخ، مارکس و فروید هر کدام به زبانی همین سخن را میگفتند.
ممکن است چنین نقدهایی شخص مؤمن را دچار شک کنند، اما سنخ شک ایمانی، شک فلسفی نیست. زیرا ایمان ماهیت فلسفی-استدلالی ندارد. ایمان نتیجه یک سلسله مقدمات فلسفی ندارد تا شک آن هم از نوع شک فلسفی باشد. شکی که عارض شخص مؤمن میشود، از جنس یأس است؛ نوعی از دستدادن امید و اعتماد است، به همین دلیل اگر بخواهیم این شک را از لحاظ روانی مقولهبندی کنیم، در مقوله یأس میگنجد. مفهومی که در نقطه مقابل ایمان قرار میگیرد، یأس است، نه شک فلسفی. حقانیت ایمان از سنخ حقانیت فلسفی نیست، بلکه از سنخ حقانیت معنادهی به زندگی است. در ایمان، خداوند که صاحب آن خطاب است، اساس معناهاست.
اما یأس در ایمان ممکن است علل و عواملی غیر از نقدهای فلسفی داشته باشد. ممکن است شخص تا جایی با اعتماد پیش برود اما دگرگونی عمیق در خود احساس نکند یا اینکه حادثه بسیار تلخی در زندگیاش اتفاق بیفتد یا مصیبتی شدید برایش پیش بیاید که از رحمت خداوند خیرخواه مأیوس شود. اما وظیفه انسان مؤمن این است که دائماً سعی کند بر این یأس غلبه کند و آن را درنوردد.
#ابرهاي_ندانستن
#محمد_مجتهدشبستري
متن كامل مصاحبه
https://b2n.ir/e50042
@qoqnoospub
از متن مصاحبه محمدمجتهد شبستری با نشریه کیان در شماره تیر و مرداد ۱۳۷۹ (شماره ۵۲) پیرامون «ایمان دینی»،
یکی از عرفای مسیحی قرن چهاردهم کتابی نوشته است با عنوان ابرهای ندانستن[۱]. نویسنده برای آنکه شناخته نشود، اسم خود را روی کتاب نیاورده است. او میگوید میان انسان و خداوند برای همیشه ابرهای ندانستن وجود دارد. این ابرها هیچ گاه کنار نخواهند رفت و انسان هیچگاه نخواهد دانست که خدا چیست و کیست. تنها راه نجات انسان این است که در میان ابرهای نداستن با نوکِ تیزِ پیکانِ عشق کور حرکت کند. این انتظار که ابرها روزی کنار زده شود، حداقل در این زندگی، انتظار بیهودهای است. تعبیر «ابرهای ندانستن» نه تنها برای عشق که برای ایمان هم تعبیر مناسبی است. یعنی انسان مؤمن در فضا و موقعیتی کاملاً ابرآلود قرار دارد. آدمی که در چنین وضعیتی حرکت میکند، از یک سو بلاتکلیف است، زیرا بنابر محاسبات خودش نمیداند به کدام سو میرود، و از سوی دیگر بلاتکلیف نیست زیرا مجذوب است و صاحب اعتماد نمیتواند نرود. کسی که دنبال خبر و خطابی راه افتاده و به قول حافظ دائماً «بانگ جرسی» را از دور میشنود و به دنبال آن است، هر لحظه ممکن است در میانه راه از رفتن بازماند. ممکن است شکهای مختلف به او روی آورند و او را از ادامه دادن راه منصرف کنند. یک دسته از این شکها، شکهایی است که از ناحیه نقدهای فلسفی مطرح میشود؛ شخص از خود میپرسد نکند دچار توهم شده باشم، نکند مثلاً من خطاب ضمیر ناخودآگاه خودم را میشنوم و آن را خدا میپندارم!
همانطور که میدانید، مهمترین نقدی که علیه دین مطرح شده این است که دین نوعی توهم است. انسان از روی صفات خود تصویر خدایی را ساخته و سپس آن تصویر را برونفکنی کرده است و برایش موجودیت و واقعیتی قائل شده و آن را میپرستد. فوئرباخ، مارکس و فروید هر کدام به زبانی همین سخن را میگفتند.
ممکن است چنین نقدهایی شخص مؤمن را دچار شک کنند، اما سنخ شک ایمانی، شک فلسفی نیست. زیرا ایمان ماهیت فلسفی-استدلالی ندارد. ایمان نتیجه یک سلسله مقدمات فلسفی ندارد تا شک آن هم از نوع شک فلسفی باشد. شکی که عارض شخص مؤمن میشود، از جنس یأس است؛ نوعی از دستدادن امید و اعتماد است، به همین دلیل اگر بخواهیم این شک را از لحاظ روانی مقولهبندی کنیم، در مقوله یأس میگنجد. مفهومی که در نقطه مقابل ایمان قرار میگیرد، یأس است، نه شک فلسفی. حقانیت ایمان از سنخ حقانیت فلسفی نیست، بلکه از سنخ حقانیت معنادهی به زندگی است. در ایمان، خداوند که صاحب آن خطاب است، اساس معناهاست.
اما یأس در ایمان ممکن است علل و عواملی غیر از نقدهای فلسفی داشته باشد. ممکن است شخص تا جایی با اعتماد پیش برود اما دگرگونی عمیق در خود احساس نکند یا اینکه حادثه بسیار تلخی در زندگیاش اتفاق بیفتد یا مصیبتی شدید برایش پیش بیاید که از رحمت خداوند خیرخواه مأیوس شود. اما وظیفه انسان مؤمن این است که دائماً سعی کند بر این یأس غلبه کند و آن را درنوردد.
#ابرهاي_ندانستن
#محمد_مجتهدشبستري
متن كامل مصاحبه
https://b2n.ir/e50042
@qoqnoospub
گفتوگو با ندا قطرويي.pdf
2.2 MB
گفتوگو زهره حسینزادگان با ندا قطرويی، پژوهشگر و مترجم فلسفه
فلسفه در برابر انقلاب
روزنامه اعتماد، دوشنبه 8 مرداد 1400
@qoqnoospub
فلسفه در برابر انقلاب
روزنامه اعتماد، دوشنبه 8 مرداد 1400
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
گفتوگو با ندا قطرويي.pdf
گفتوگو زهره حسینزادگان با ندا قطرويی، پژوهشگر و مترجم فلسفه
فلسفه در برابر انقلاب
روزنامه اعتماد، دوشنبه 8 مرداد 1400
@qoqnoospub
فلسفه در برابر انقلاب
روزنامه اعتماد، دوشنبه 8 مرداد 1400
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
گفتوگو زهره حسینزادگان با ندا قطرويی، پژوهشگر و مترجم فلسفه فلسفه در برابر انقلاب روزنامه اعتماد، دوشنبه 8 مرداد 1400 @qoqnoospub
فلسفه و فيلسوفان آلماني به علل و دلايل مختلف همواره در ايران پرمخاطب بودهاند و آثار و انديشههايشان طرفدار داشته. البته از انصاف هم نبايد دور شد كه فيلسوفاني چون كانت و هگل و شوپنهاور و نيچه و هوسرل و هايدگر و ويتگنشتاين، واقعا متفكران بزرگ و تاثيرگذاري هستند و فارغ از زبان و مليتشان، اهميتي انكارناپذير در انديشه فلسفه دارند. شناخت فلسفه آلماني در سالهاي اخير در ايران اما از مراحل مقدماتي و سطحي فراتر رفته و برخي مترجمان و پژوهشگران، به متون دست اول يا تفسيرهاي معتبر و دقيق روي آوردهاند. يكي از اين آثار كتاب «فلسفه آلماني ١٧٦٠-١٨٦٠: ميراث ايدئاليسم»، نوشته تري پينكارد، هگل شناس بزرگ معاصر امريكايي و استاد دانشگاه جورج تاون است. اين كتاب را ندا قطرويي، دانشآموخته و پژوهشگر فلسفه به فارسي ترجمه كرده و نشر ققنوس به تازگي آن را براي چهارمين بار چاپ كرده است. ترجمه روان و دقيق خانم قطرويي از اين كتاب براي او جايزه بهترين ترجمه در كتاب سال را به ارمغان آورد. با او به مناسبت چاپ جديد كتاب گفتوگو كرديم.
فلسفه آلماني اثر تري پينكارد در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. اين كتاب نگاهي به فلسفه آلمان در بين سالهاي ۱۷۶۰ تا ۱۸۶۰ دارد. سدهاي كه كانت، هگل، فيشته، شلينگ، كيير كگور، شوپنهاور و بسياري از فيلسوفان بزرگ در آن فعاليت ميكردند. كتاب پينكارد در عرصه جهاني اثري معتبر است و پينكارد هم از مهمترين مفسرين هگل به شمار ميرود؛ خانم قطرويي با تمامي اين اوصاف، انگيزه خودتان از ترجمه چه بود؟
ابتدا اين را بگويم كه واقعا خوشحالم كه كتاب به چاپ چهارم رسيده، همينطور بايد يادي كنم از آقاي دكتر طباطبايي و آقاي دكتر اردبيلي كه مشوقم در ترجمه اين كتاب بودند. حدود سال ٩٢، هنوز دانشجو بودم و فضاي منابع و كتابهايي كه در بازار بود، بيشتر به تفسيرهاي كلاسيك كانت و هگل متمايل بود و بهخصوص منابع بهروزِ فارسي براي گذراندن دروس رشته فلسفه چندان موجود نبود. ميدانيم كه از دهه ١٣٤٠ به اين سو بعضي پژوهشگران و مترجمان و بهخصوص ماركسيستهاي ايراني، به سمت تلقي مشخصي از فلسفه و تفاسيري معين رفتند كه البته هنوز هم بر كار فلسفي در ايران تاثير جدي دارد. از طرفي پژوهشگراني كه گرايش به حوزه مطالعاتي فلسفه اسلامي داشتند، بيشتر مترصد ارايه پاسخ به كانت بودند و از مفسران جديد امريكايي و انگليسي كه به سمت نگاههاي تازهتر و تفاسير كارآمدتر رفته بودند، كتاب درخوري در دسترس فكر ايراني نبود. امروز با وضع متفاوتي مواجهيم و آثار خوب بسياري به فارسي ترجمه شدهاند. اما آن زمان من هم به نحو تصادفي و بهواسطه يكي از دوستانم با كتاب پينكارد و رويكرد متفاوت و جديدش به روايت فلسفه آشنا شدم. ما غالبا فلسفه را بيرون از زمينه كلي فرهنگ و تاريخ ياد ميگيريم اما پينكارد فلسفه را به متن و بافت امر تاريخي ميبرد؛ به انقلاب فرانسه، جنگهاي ناپلئون و وضعيت آن دوره خاص تاريخي در آلمان اشاره ميكند و توضيحات مفصلي درباره هر كدام به دست ميدهد. در واقع داستان تاريخي را وارد روايت فلسفه ميكند و طبيعتا اين نوع برخورد برايم جالب بود و فكر كردم كه آن را با ديگران به اشتراك بگذارم....
ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/rnm8t
@qoqnoospub
فلسفه آلماني اثر تري پينكارد در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. اين كتاب نگاهي به فلسفه آلمان در بين سالهاي ۱۷۶۰ تا ۱۸۶۰ دارد. سدهاي كه كانت، هگل، فيشته، شلينگ، كيير كگور، شوپنهاور و بسياري از فيلسوفان بزرگ در آن فعاليت ميكردند. كتاب پينكارد در عرصه جهاني اثري معتبر است و پينكارد هم از مهمترين مفسرين هگل به شمار ميرود؛ خانم قطرويي با تمامي اين اوصاف، انگيزه خودتان از ترجمه چه بود؟
ابتدا اين را بگويم كه واقعا خوشحالم كه كتاب به چاپ چهارم رسيده، همينطور بايد يادي كنم از آقاي دكتر طباطبايي و آقاي دكتر اردبيلي كه مشوقم در ترجمه اين كتاب بودند. حدود سال ٩٢، هنوز دانشجو بودم و فضاي منابع و كتابهايي كه در بازار بود، بيشتر به تفسيرهاي كلاسيك كانت و هگل متمايل بود و بهخصوص منابع بهروزِ فارسي براي گذراندن دروس رشته فلسفه چندان موجود نبود. ميدانيم كه از دهه ١٣٤٠ به اين سو بعضي پژوهشگران و مترجمان و بهخصوص ماركسيستهاي ايراني، به سمت تلقي مشخصي از فلسفه و تفاسيري معين رفتند كه البته هنوز هم بر كار فلسفي در ايران تاثير جدي دارد. از طرفي پژوهشگراني كه گرايش به حوزه مطالعاتي فلسفه اسلامي داشتند، بيشتر مترصد ارايه پاسخ به كانت بودند و از مفسران جديد امريكايي و انگليسي كه به سمت نگاههاي تازهتر و تفاسير كارآمدتر رفته بودند، كتاب درخوري در دسترس فكر ايراني نبود. امروز با وضع متفاوتي مواجهيم و آثار خوب بسياري به فارسي ترجمه شدهاند. اما آن زمان من هم به نحو تصادفي و بهواسطه يكي از دوستانم با كتاب پينكارد و رويكرد متفاوت و جديدش به روايت فلسفه آشنا شدم. ما غالبا فلسفه را بيرون از زمينه كلي فرهنگ و تاريخ ياد ميگيريم اما پينكارد فلسفه را به متن و بافت امر تاريخي ميبرد؛ به انقلاب فرانسه، جنگهاي ناپلئون و وضعيت آن دوره خاص تاريخي در آلمان اشاره ميكند و توضيحات مفصلي درباره هر كدام به دست ميدهد. در واقع داستان تاريخي را وارد روايت فلسفه ميكند و طبيعتا اين نوع برخورد برايم جالب بود و فكر كردم كه آن را با ديگران به اشتراك بگذارم....
ادامۀ مطلب👇🏻👇🏻👇🏻
https://zaya.io/rnm8t
@qoqnoospub
qoqnoos.ir
گروه انتشاراتی ققنوس | فلسفه در برابر انقلاب
انتشارات ققنوس ، ناشر بیش از هزار عنوان کتاب در حوزههای گوناگونی چون ادبیات، داستان، تاریخ، فلسفه، روانشناسی و... ناشر برگزیده دوازدهمین، چهاردهمین و سی امین نمایشگاه کتاب ، ناشر برگزیده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1380
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی زهره حسینزادگان با شهلا زرلکی و راضیه هاشمی
به تازگی عناوین زیادی از کتابهای انتشارات ققنوس توسط موسسه ماهآوا صوتی شده است که به مناسبت تولید کتاب صوتی «اعترافباز» اثر شهلا زرلکی و همچنین تجدید چاپ این کتاب در انتشارات ققنوس، گفتگویی با راضیه هاشمی گوینده کتاب صوتی و شهلا زرلکی نویسنده کتاب اعترافباز داشتیم.
در این گفتگو درباره کتاب صوتی و تاثیر حضور مؤلفان، مترجمان و نویسندهها در تولید کتاب صوتی صحبت شده است.
@qoqnoospub
به تازگی عناوین زیادی از کتابهای انتشارات ققنوس توسط موسسه ماهآوا صوتی شده است که به مناسبت تولید کتاب صوتی «اعترافباز» اثر شهلا زرلکی و همچنین تجدید چاپ این کتاب در انتشارات ققنوس، گفتگویی با راضیه هاشمی گوینده کتاب صوتی و شهلا زرلکی نویسنده کتاب اعترافباز داشتیم.
در این گفتگو درباره کتاب صوتی و تاثیر حضور مؤلفان، مترجمان و نویسندهها در تولید کتاب صوتی صحبت شده است.
@qoqnoospub