انتشارات ققنوس
ققنوس بهتازگي منتشر كرد: رمان آلماني #پايان_تنهايي @QOQNHOOSPUB
پایان تنهایی" یک رمان روانشناختیست درباره سه خواهروبرادر که در سنین کودکی پدرومادر خود را در سانحه تصادف از دست میدهند و وارد مدرسه شبانهروزی میشوند. خود نویسنده هم از ششسالگی تا دیپلم تجربه ماندن در مدرسه شبانهروزی را دارد. این سه خواهر و برادر تا سنین جوانی در این مدرسه به سر میبرند اما چون در سنین مختلفی بودهاند اتاقهایشان در ساختمانهایی مجزا بوده و به نوعی بسیار به هم نزدیک و در عین حال از هم دور بودهاند و هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا میکنند... این رمان به آسیبهای روانی و اجتماعی میپردازد که این خواهر و برادرها میبینند. این رمان در عین حال رمانی عاشقانه و همچنین تراژیک و غمانگیز است...
ولس عنوان جوانترین نویسنده تاریخ انتشارات دیوگنز را دارد. اولین اثرش با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و بلافاصله یک جایزه ادبی دریافت کرد و از روی آن فیلمی سینمایی اقتباس شد. دومین اثرش هم همان سال چاپ شد. سال ۲۰۱۱ کتاب سومش چاپ شد اما کتاب چهارمش که همین رمان «پایان تنهایی» است به ادعای خود نویسنده هفت سال زمان برای تحقیق برد و در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و هشتاد هفته در لیست پرفروشها قرار گرفت و بلافاصله به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شد که هماکنون فارسی نیز یکی از آنهاست. در پی این استقبال نیز برنده سه جایزه ادبی شد.
http://ibna.ir/fa/doc/longint/265929
@QOQNOOSPUB
ولس عنوان جوانترین نویسنده تاریخ انتشارات دیوگنز را دارد. اولین اثرش با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و بلافاصله یک جایزه ادبی دریافت کرد و از روی آن فیلمی سینمایی اقتباس شد. دومین اثرش هم همان سال چاپ شد. سال ۲۰۱۱ کتاب سومش چاپ شد اما کتاب چهارمش که همین رمان «پایان تنهایی» است به ادعای خود نویسنده هفت سال زمان برای تحقیق برد و در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و هشتاد هفته در لیست پرفروشها قرار گرفت و بلافاصله به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شد که هماکنون فارسی نیز یکی از آنهاست. در پی این استقبال نیز برنده سه جایزه ادبی شد.
http://ibna.ir/fa/doc/longint/265929
@QOQNOOSPUB
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - ترجمه کارهای هاینریش بل دیگر جذابیتی ندارد
حسین تهرانی میگوید: در حال حاضر ترجمه دوباره آثار نویسندگان قدیمیتر مانند هاینریش بل که بارها و بارها ترجمه شدهاند، دیگر جذابیتی ندارد واولویت من ترجمه از نویسندگان جدید است.
نقد و بررسی کتاب؛
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: یکی از کتابهای معروف ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، «بوطیقا» یا همان «فن شعر» است که در واقع نسخهای پیچیدهشده توسط وی درباره شعر و شاعری است؛ البته نه به آن مفهومی که امروز از شعر و شاعری سراغ داریم. این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نکته مهم درباره این کتاب که نامش به شعر و لغت لاتین «پوئِت» و «پوئِم» برمیگردد و در واقع همان «پوئِتیکا» (بوطیقا) است، این است که بیشتر به کار دانشجویان و محققان تئاتر میآید تا علاقهمندان به شعر و شاعری چون ارسطو در این کتاب بیشتر در پی تشریح و تفهیم مطالبی درباره سرایش تراژدی بوده و باقی مطالبش را هم در کتاب دیگری نوشته که مختص کمدی بوده و امروز در دست نیست.
ارسطو مدتها از محل توجه دور بود و در قرن بیستم بود که نگاه ساختارگرایانه و منسجمی نسبت به آثارش شکل گرفت. همانطور که میدانیم ارسطو شاگرد افلاطون و در برخی مسائل، تحت تاثیر او بود اما مسیرش از متافیزیک به سمت تجربهگرایی تغییر کرد. او در کتاب «بوطیقا» به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند.
چندی پیش ترجمه یونانی به فارسی کتاب «بوطیقا» به قلم رضا شیرمرز توسط نشر ققنوس منتشر شد. مترجم اثر به زبان لاتین که بوطیقا به آن نوشته شده، تسلط کامل داشته و نکات دقیقی را درباره اشکالات ترجمه انگلیسی یا فارسی از لاتین مطرح کرده که در مقدمه کتاب پیش رو به آنها اشاره شده است. به هر حال، ترجمه مذکور، نسخه دستهاولی از «بوطیقا» را در اختیار مخاطب و پژوهشگران قرار میدهد.
ادامه در لينك زير ..
👇👇👇👇👇
https://www.mehrnews.com/news/4424923
@qoqnoospub
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: یکی از کتابهای معروف ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، «بوطیقا» یا همان «فن شعر» است که در واقع نسخهای پیچیدهشده توسط وی درباره شعر و شاعری است؛ البته نه به آن مفهومی که امروز از شعر و شاعری سراغ داریم. این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نکته مهم درباره این کتاب که نامش به شعر و لغت لاتین «پوئِت» و «پوئِم» برمیگردد و در واقع همان «پوئِتیکا» (بوطیقا) است، این است که بیشتر به کار دانشجویان و محققان تئاتر میآید تا علاقهمندان به شعر و شاعری چون ارسطو در این کتاب بیشتر در پی تشریح و تفهیم مطالبی درباره سرایش تراژدی بوده و باقی مطالبش را هم در کتاب دیگری نوشته که مختص کمدی بوده و امروز در دست نیست.
ارسطو مدتها از محل توجه دور بود و در قرن بیستم بود که نگاه ساختارگرایانه و منسجمی نسبت به آثارش شکل گرفت. همانطور که میدانیم ارسطو شاگرد افلاطون و در برخی مسائل، تحت تاثیر او بود اما مسیرش از متافیزیک به سمت تجربهگرایی تغییر کرد. او در کتاب «بوطیقا» به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند.
چندی پیش ترجمه یونانی به فارسی کتاب «بوطیقا» به قلم رضا شیرمرز توسط نشر ققنوس منتشر شد. مترجم اثر به زبان لاتین که بوطیقا به آن نوشته شده، تسلط کامل داشته و نکات دقیقی را درباره اشکالات ترجمه انگلیسی یا فارسی از لاتین مطرح کرده که در مقدمه کتاب پیش رو به آنها اشاره شده است. به هر حال، ترجمه مذکور، نسخه دستهاولی از «بوطیقا» را در اختیار مخاطب و پژوهشگران قرار میدهد.
ادامه در لينك زير ..
👇👇👇👇👇
https://www.mehrnews.com/news/4424923
@qoqnoospub
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
نقد و بررسی کتاب؛ ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
Forwarded from پیوند نگار
رام کردن ابر سرکش!
...دخترکی به نام زهرا که درست از لحظهی به دنیا آمدنش در بیمارستان بستری شده، همچنان امیدوار است تا روزی پا به دنیای بیرون بگذارد و بتواند از آسمان ستارههای ساخت چین بچیند. توریستی فرانسوی به نام پروویدانس حین سفر به مراکش آپاندیسش عود میکند و چند روزی هماتاق دخترک بیمار میشود و از آنجاست که تصمیم میگیرد دخترک را به دخترخواندگی بپذیرد. داستان از جایی آغاز میشود که پروویدانس عزم آن دارد تا با پروازی خودش را از پاریس به مراکش برساند تا دخترک را نزد خود بیاورد اما فوران آتشفشانی در ایسلند برنامهی پروازها را لغو کرده است. آنجاست که پروویدانس تصمیم میگیرد خود با لباس شنای گلگلیاش برای رسیدن به زهرا پرواز کند...
دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، بیش از هرچیز خواننده را به یاد داستان امریکایی میاندازد. طنز، فانتزی، لحن، و شوخیهای سبکسرانهی نویسنده در افتتاح داستان این گمان را تقویت میکند که روال کلی روایت چیزی است که در آثار ونهگات و براتیگان دیده است اما داستان که پیش میرود، پوئرتولاس آن سویههای ناتورالیستی و بیرحم شخصیتپردازی امریکایی را کنار میزند و به خصوص در پارههای مربوط به زهرا لحنی نازکانه، لطیف و نزدیک به خیالپردازیهای کودکی هفتساله میگیرد. خواندن این رمان به کسانی پیشنهاد میشود که میخواهند داستانی غافلگیرکننده، فانتزی و مفرح بخوانند و با تکنیک روایتهای موازی آشنا هستند...
https://www.alef.ir/news/3970715071.html
@qoqnoospub
...دخترکی به نام زهرا که درست از لحظهی به دنیا آمدنش در بیمارستان بستری شده، همچنان امیدوار است تا روزی پا به دنیای بیرون بگذارد و بتواند از آسمان ستارههای ساخت چین بچیند. توریستی فرانسوی به نام پروویدانس حین سفر به مراکش آپاندیسش عود میکند و چند روزی هماتاق دخترک بیمار میشود و از آنجاست که تصمیم میگیرد دخترک را به دخترخواندگی بپذیرد. داستان از جایی آغاز میشود که پروویدانس عزم آن دارد تا با پروازی خودش را از پاریس به مراکش برساند تا دخترک را نزد خود بیاورد اما فوران آتشفشانی در ایسلند برنامهی پروازها را لغو کرده است. آنجاست که پروویدانس تصمیم میگیرد خود با لباس شنای گلگلیاش برای رسیدن به زهرا پرواز کند...
دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، بیش از هرچیز خواننده را به یاد داستان امریکایی میاندازد. طنز، فانتزی، لحن، و شوخیهای سبکسرانهی نویسنده در افتتاح داستان این گمان را تقویت میکند که روال کلی روایت چیزی است که در آثار ونهگات و براتیگان دیده است اما داستان که پیش میرود، پوئرتولاس آن سویههای ناتورالیستی و بیرحم شخصیتپردازی امریکایی را کنار میزند و به خصوص در پارههای مربوط به زهرا لحنی نازکانه، لطیف و نزدیک به خیالپردازیهای کودکی هفتساله میگیرد. خواندن این رمان به کسانی پیشنهاد میشود که میخواهند داستانی غافلگیرکننده، فانتزی و مفرح بخوانند و با تکنیک روایتهای موازی آشنا هستند...
https://www.alef.ir/news/3970715071.html
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
تنهايي سنوسالدار
نقد رمان #انگار_خودم_نيستم
در مجله تجربه
رمان اول ياسمن خليليفرد با عنوان "يادت نرود كه..." از انتشارات چشمه در 450 صفحه سال 94 با استقبال خوبي مواجه شد. رمان "انگار خودم نيستم" سومين كتاب خليليفرد بعد از كتاب سينمايي " نقش جنگ بر سينماي غير جنگي ايران" است. اين رمان در 440 صفحه دي ماه 96 از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد و تا اواخر همان سال به چاپ بعدي رسيد.
اين رمان بلند يك روايت از آدمهاييست كه توي خودشان گم شدهاند و در پستوي وجودشان دنبال راه نجات و روزنهاي به بيرون هستند. آدمهاي اين قصه خودشان را به دست فراموشي سپردهاند و براي خودشان هم آشنا نيستند. هر شخصيت فصل تازهاي از تنهايي را براي خواننده رو ميكند و شخصيتهاي داستان هر كدام يك زاويه و نگاه را از تنهايي درونيشان به تصوير ميكشند. تنهايي بعضيهايشان بو دارد. بوي خاكستر سيگار چند روز مانده در زيرسيگاري را ميدهد، بعضي ديگر بوي قهوه و كيك شكلاتي، بوي غذاهاي خانگي و بوي عطرهاي گران قيمت. تنهايي يك عدهي ديگرشان صدا دارد، مثل نواي سونات مهتاب در عصر باراني پاييز، مثل صداي كشيدن چمدان در آسفالت خيس خيابانها، مثل صداي ريختن مهرههاي گردنبند روي سراميك كه از دستهاي وحشي يك زن سرازير ميشود. آنها به سبك آدمهاي امروزي توي خودشان هستند و يك تنهايي مدرن را تجربه ميكنند. آنها بار رفاقت كهنهاي را با كينه و غصههايش به دوشميكشند و با اين همه حاضر به انقطاع آن نيستند. خاطرات مشترك آنها را به هم ميرساند و برميگرداند.
رمان سير يك داستان رئال را طي ميكند كه ميتوان تا حدودي رخدادها و وقايعاش را با اتفاقهاي زندگي روزانه تطبيق داد، مثل جنس بيتفاوتيها و غرور و عادت و لجبازيهايشان. شخصيت ها براي ورود به ذهن خواننده خيلي نياز به معرفي ندارند؛ در خلق آنها ساختارشكني صورت نگرفته و صحنهي ورودشان از كتاب به ذهن خواننده ملموس است و غور خاصي را نميطلبد. رمان مصداق اصطلاح "زمان آدمها را تغيير ميدهد" است، روزمرگيهاي سادهي زندگي و گاهي فراز و نشيبهايش سير تحول آنها را نشان ميدهد. آدمهاي قصه حتي با خودشان هم، خودشان نيستند. ساختار اصلی داستان را روابط همین آدمها و تاثیرشان روی هم شکل میدهد. رمان قهرمان واحدی ندارد و حتی در طول داستان هم هیچکس نمیتواند آنطور که باید قهرمان خودش باشد. شخصیتهای خاکستری و درماندهی داستان باعث میشود که خواننده فاصلهاش را با تمامشان تا حدی حفظ کند و خودش را همزاد و همراه هیچکدامشان نداند. قصهگویی و شرح رمان طوری پیش میرود که تنها خواننده از بیرون همانند یک نفر سوم نظارهگررخدادهاست و وارد بطن و پویه شخصیتها نمیشود.
اگر براي اين رمان بلند تمي قرار باشد در نظر گرفته شود، تم روانشناسانه برای آن گزينهي مناسبياست. در اصل خليليفرد به صورت هوشمندانهاي از ديدي اجتماعي به چالشهاي ذهني قشر روشنفكر ميپردازد و آنها را بابت خيلي از آداب و روسومشان در تنهاييشان سرزنش ميكند اما بدون قضاوت. اينكه آدمهاي اين رمان هيچ كدام فكر نميكنند، خود فعليشان آني هستند كه ميخواستند باشند، با نزديك شدن به پايان داستان، اين حس به خواننده تا حدودي منتقل ميشود كه آنها يك بخشي از خودشان را دوست ندارند و در حال كنارگيري از آنند.
جدای از تمام اینها، اگر بخواهم بگویم پلاتی که سبب کنار نگذاشتن رمان و ادامه دادنش میشود، حد و مرزیست که نویسنده برای تنهایی در نظر گرفته است، در اصل تنهایی در رمان بلند "انگار خودم نیستم" سنو سال دارد و وابسته به شخصیتها حتی جنسیت هم دارد. نویسنده از پس طبقه بندی کردن تنهایی در کالبد شخصیتها به شیوه عامه پسند خوب برآمده است و علیرغم همراه نشدن با آدمهای داستان، حسمشترکی که نویسنده به آنها از دردهایشان میدهد، سبب دنبال کردن سیر اصلی قصه میشود. تنهایی این رمان سنوسالدار است و میانسالگی را رد کرده است و در حوالی پنجاه سالگی قدم میزند.
کتاب که تمام شد، قصد کردم دست آدمی را بگیرم که درونم دارد، گم میشود؛ قبل از اینکه تنهاییش پا به میانسالگی بگذارد و سن و سالی از او بگذرد، به یک چای دعوتش کنم. باید باهم صحبت کنیم، قبل از اینکه دیگر من نباشد و نشناسمش.
پایان
زهراگودرزی
@qoqnoospub
نقد رمان #انگار_خودم_نيستم
در مجله تجربه
رمان اول ياسمن خليليفرد با عنوان "يادت نرود كه..." از انتشارات چشمه در 450 صفحه سال 94 با استقبال خوبي مواجه شد. رمان "انگار خودم نيستم" سومين كتاب خليليفرد بعد از كتاب سينمايي " نقش جنگ بر سينماي غير جنگي ايران" است. اين رمان در 440 صفحه دي ماه 96 از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد و تا اواخر همان سال به چاپ بعدي رسيد.
اين رمان بلند يك روايت از آدمهاييست كه توي خودشان گم شدهاند و در پستوي وجودشان دنبال راه نجات و روزنهاي به بيرون هستند. آدمهاي اين قصه خودشان را به دست فراموشي سپردهاند و براي خودشان هم آشنا نيستند. هر شخصيت فصل تازهاي از تنهايي را براي خواننده رو ميكند و شخصيتهاي داستان هر كدام يك زاويه و نگاه را از تنهايي درونيشان به تصوير ميكشند. تنهايي بعضيهايشان بو دارد. بوي خاكستر سيگار چند روز مانده در زيرسيگاري را ميدهد، بعضي ديگر بوي قهوه و كيك شكلاتي، بوي غذاهاي خانگي و بوي عطرهاي گران قيمت. تنهايي يك عدهي ديگرشان صدا دارد، مثل نواي سونات مهتاب در عصر باراني پاييز، مثل صداي كشيدن چمدان در آسفالت خيس خيابانها، مثل صداي ريختن مهرههاي گردنبند روي سراميك كه از دستهاي وحشي يك زن سرازير ميشود. آنها به سبك آدمهاي امروزي توي خودشان هستند و يك تنهايي مدرن را تجربه ميكنند. آنها بار رفاقت كهنهاي را با كينه و غصههايش به دوشميكشند و با اين همه حاضر به انقطاع آن نيستند. خاطرات مشترك آنها را به هم ميرساند و برميگرداند.
رمان سير يك داستان رئال را طي ميكند كه ميتوان تا حدودي رخدادها و وقايعاش را با اتفاقهاي زندگي روزانه تطبيق داد، مثل جنس بيتفاوتيها و غرور و عادت و لجبازيهايشان. شخصيت ها براي ورود به ذهن خواننده خيلي نياز به معرفي ندارند؛ در خلق آنها ساختارشكني صورت نگرفته و صحنهي ورودشان از كتاب به ذهن خواننده ملموس است و غور خاصي را نميطلبد. رمان مصداق اصطلاح "زمان آدمها را تغيير ميدهد" است، روزمرگيهاي سادهي زندگي و گاهي فراز و نشيبهايش سير تحول آنها را نشان ميدهد. آدمهاي قصه حتي با خودشان هم، خودشان نيستند. ساختار اصلی داستان را روابط همین آدمها و تاثیرشان روی هم شکل میدهد. رمان قهرمان واحدی ندارد و حتی در طول داستان هم هیچکس نمیتواند آنطور که باید قهرمان خودش باشد. شخصیتهای خاکستری و درماندهی داستان باعث میشود که خواننده فاصلهاش را با تمامشان تا حدی حفظ کند و خودش را همزاد و همراه هیچکدامشان نداند. قصهگویی و شرح رمان طوری پیش میرود که تنها خواننده از بیرون همانند یک نفر سوم نظارهگررخدادهاست و وارد بطن و پویه شخصیتها نمیشود.
اگر براي اين رمان بلند تمي قرار باشد در نظر گرفته شود، تم روانشناسانه برای آن گزينهي مناسبياست. در اصل خليليفرد به صورت هوشمندانهاي از ديدي اجتماعي به چالشهاي ذهني قشر روشنفكر ميپردازد و آنها را بابت خيلي از آداب و روسومشان در تنهاييشان سرزنش ميكند اما بدون قضاوت. اينكه آدمهاي اين رمان هيچ كدام فكر نميكنند، خود فعليشان آني هستند كه ميخواستند باشند، با نزديك شدن به پايان داستان، اين حس به خواننده تا حدودي منتقل ميشود كه آنها يك بخشي از خودشان را دوست ندارند و در حال كنارگيري از آنند.
جدای از تمام اینها، اگر بخواهم بگویم پلاتی که سبب کنار نگذاشتن رمان و ادامه دادنش میشود، حد و مرزیست که نویسنده برای تنهایی در نظر گرفته است، در اصل تنهایی در رمان بلند "انگار خودم نیستم" سنو سال دارد و وابسته به شخصیتها حتی جنسیت هم دارد. نویسنده از پس طبقه بندی کردن تنهایی در کالبد شخصیتها به شیوه عامه پسند خوب برآمده است و علیرغم همراه نشدن با آدمهای داستان، حسمشترکی که نویسنده به آنها از دردهایشان میدهد، سبب دنبال کردن سیر اصلی قصه میشود. تنهایی این رمان سنوسالدار است و میانسالگی را رد کرده است و در حوالی پنجاه سالگی قدم میزند.
کتاب که تمام شد، قصد کردم دست آدمی را بگیرم که درونم دارد، گم میشود؛ قبل از اینکه تنهاییش پا به میانسالگی بگذارد و سن و سالی از او بگذرد، به یک چای دعوتش کنم. باید باهم صحبت کنیم، قبل از اینکه دیگر من نباشد و نشناسمش.
پایان
زهراگودرزی
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
«پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان به ایران آمد
«رمان «پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان نوشته بندیکت وِلس با ترجمه حسین تهرانی راهی بازار نشر ایران شد.»
حسین تهرانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی «صبا» درخصوص رمان «پایان تنهایی» توضیح داد: رمان «پایان تنهایی» نوشته بندیکت وِلس چهارمین اثر این نویسنده جوان است که به گفته خودش برای نوشتن آن هفت سال وقت صرف کرده. این اثر در سال ٢٠١٦ وارد بازار شد و سی هفته، بیوقفه، در فهرست ده کتاب پرفروش قرار گرفت و دو جایزه ادبی اتحادیه اروپا و انجمن راونسبورگ را کسب کرد. در نظرسنجیای که از سیصد و پنجاه کتابفروشی مستقل آلمان انجام شده این اثر عنوان محبوبترین رمان سال ٢٠١٦ آلمان را به خود اختصاص داده است
مترجم رمان «پایان تنهایی» در ارتباط با مضمون داستان بیان کرد: «پایان تنهایی» مضمونی عاشقانه و فلسفی دارد و قصه دو برادر و یک خواهر است که در سن خردسالی پدر و مادر خود را در یک حادثه رانندگی از دست داده اند و مجبور می شوند به مدرسه شبانه روزی بروند و داستان بیشتر به جنبه روانشناختی و آسیبهای جدی که به این خواهر و برادر وارد می شود می پردازد و اینکه این صدمات در نحوه بزرگ شدن آنها تاثیر میگذارد واین قصه تا سن ۴۰ سالگی این خواهر و برادران پیش می رود.
حسین تهرانی در مورد کارهای جدیدش توضیح داد: دو کتاب به نام های « ۲۸روز تمام» و «کارمای بد» اثر داوید زافیر آماده چاپ دارم که لازم به ذکر است که این نویسنده با اینکه در ادبیات جهان بسیار معروف و مشهور است و در مجموع بیش از چهار میلیون از آثارش در جهان به چاپ رسیده و ترجمه شده ولی هیچکدام از کتابهایش در ایران ترجمه نشده که من اولین مترجمی هستم که ترجمه آثار وی را برعهده گرفتم.
وی در مورد استقبال از کتاب «پایان تنهایی» گفت: امیدوارم این کتاب همانطور که در آلمان به محبوبیت رسید در ایران هم مورد استقبال قرار بگیرد. ولی این استقبال در آلمان تضمینی نیست برای پرفروش شدن این کتاب در ایران؛ زیرا سلیقه مخاطبان فارسی زبان کمی متفاوت است ولی من خیلی خوشبین هستم زیرا داستان یک داستان روانی هست که خیلی راحت میشود با شخصیتهای آن همذات پنداری کرد و از لحاظ تشابه فرهنگی فکر میکنم برای مخاطبان ایرانی قابل هضم باشد.
سمیه سادات حسینی
http://yon.ir/qSA7n
@qoqnoospub
«رمان «پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان نوشته بندیکت وِلس با ترجمه حسین تهرانی راهی بازار نشر ایران شد.»
حسین تهرانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی «صبا» درخصوص رمان «پایان تنهایی» توضیح داد: رمان «پایان تنهایی» نوشته بندیکت وِلس چهارمین اثر این نویسنده جوان است که به گفته خودش برای نوشتن آن هفت سال وقت صرف کرده. این اثر در سال ٢٠١٦ وارد بازار شد و سی هفته، بیوقفه، در فهرست ده کتاب پرفروش قرار گرفت و دو جایزه ادبی اتحادیه اروپا و انجمن راونسبورگ را کسب کرد. در نظرسنجیای که از سیصد و پنجاه کتابفروشی مستقل آلمان انجام شده این اثر عنوان محبوبترین رمان سال ٢٠١٦ آلمان را به خود اختصاص داده است
مترجم رمان «پایان تنهایی» در ارتباط با مضمون داستان بیان کرد: «پایان تنهایی» مضمونی عاشقانه و فلسفی دارد و قصه دو برادر و یک خواهر است که در سن خردسالی پدر و مادر خود را در یک حادثه رانندگی از دست داده اند و مجبور می شوند به مدرسه شبانه روزی بروند و داستان بیشتر به جنبه روانشناختی و آسیبهای جدی که به این خواهر و برادر وارد می شود می پردازد و اینکه این صدمات در نحوه بزرگ شدن آنها تاثیر میگذارد واین قصه تا سن ۴۰ سالگی این خواهر و برادران پیش می رود.
حسین تهرانی در مورد کارهای جدیدش توضیح داد: دو کتاب به نام های « ۲۸روز تمام» و «کارمای بد» اثر داوید زافیر آماده چاپ دارم که لازم به ذکر است که این نویسنده با اینکه در ادبیات جهان بسیار معروف و مشهور است و در مجموع بیش از چهار میلیون از آثارش در جهان به چاپ رسیده و ترجمه شده ولی هیچکدام از کتابهایش در ایران ترجمه نشده که من اولین مترجمی هستم که ترجمه آثار وی را برعهده گرفتم.
وی در مورد استقبال از کتاب «پایان تنهایی» گفت: امیدوارم این کتاب همانطور که در آلمان به محبوبیت رسید در ایران هم مورد استقبال قرار بگیرد. ولی این استقبال در آلمان تضمینی نیست برای پرفروش شدن این کتاب در ایران؛ زیرا سلیقه مخاطبان فارسی زبان کمی متفاوت است ولی من خیلی خوشبین هستم زیرا داستان یک داستان روانی هست که خیلی راحت میشود با شخصیتهای آن همذات پنداری کرد و از لحاظ تشابه فرهنگی فکر میکنم برای مخاطبان ایرانی قابل هضم باشد.
سمیه سادات حسینی
http://yon.ir/qSA7n
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
سینما و مرگ
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده مرگ است؛ مرکزی که نه فقط نقطه گرانش بلکه همزمان نقطه گریز است.
کتاب سینما و مرگ با زیرعنوان «درباره نامیرایی و تصویر» دارای 6 بخش است. تجسم مرگ و جهان همپایگان تصویرها، مرگ عاشق و پوئسیس حرکت، نامرده و نامیرایی تصویر، آفرینش زندگی و امکانات هیولا، کلمه مرگ و پیروزی تصویر و رستاخیر و بازگشت جاودان تصویرها، عنوان بخشهای این کتاب 216 صفحهایاند.
نویسنده در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد: «سینما» در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید.
کتاب سینما و مرگ را نشر ققنوس در 770 نسخه منتشر کرده است.
http://yon.ir/Ot4Ew
@QOQNOOSPUB
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده مرگ است؛ مرکزی که نه فقط نقطه گرانش بلکه همزمان نقطه گریز است.
کتاب سینما و مرگ با زیرعنوان «درباره نامیرایی و تصویر» دارای 6 بخش است. تجسم مرگ و جهان همپایگان تصویرها، مرگ عاشق و پوئسیس حرکت، نامرده و نامیرایی تصویر، آفرینش زندگی و امکانات هیولا، کلمه مرگ و پیروزی تصویر و رستاخیر و بازگشت جاودان تصویرها، عنوان بخشهای این کتاب 216 صفحهایاند.
نویسنده در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد: «سینما» در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید.
کتاب سینما و مرگ را نشر ققنوس در 770 نسخه منتشر کرده است.
http://yon.ir/Ot4Ew
@QOQNOOSPUB
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
اورهان پاموک چرا نویسنده است؟
«مینویسم چون به ادبیات و هنر رمان بیش از هر چیزی اعتقاد دارم...
مینویسم چون از فراموش شدن میترسم.
مینویسم چون از شهرت و توجه خوشم میآید.
مینویسم چون میخواهم تنها بمانم.
مینویسم تا شاید بفهمم چرا از دست همهتان، از دست همگی این قدر عصبانیام.
مینویسم چون دوست دارم خوانده شوم...
مینویسم چون مثل بچهها به بیمرگی کتابخانهها و باقی ماندن کتابهایم در قفسهها اعتقاد دارم.
مینویسم چون زندگی، دنیا و همه چیز بسیار زیبا و حیرتآور است.
مینویسم چون تبدیل کردن زیبایی و غنای زندگی به کلمات کاری لذتبخش است.
نه برای تعریف کردنِ داستان، بلکه برای بافتن داستان است که مینویسم.
مینویسم تا از این احساس نجات پیدا بکنم که همیشه جایی برای رفتن هست، اما ــ درست مثل توی خواب ــ نمیتوانم به آنجا بروم.
مینویسم چون هیچ جوری خوشبخت نمیشوم. مینویسم تا خوشبخت شوم.»
(از متن سخنرانی اورهان پاموک در مراسم اعطای جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۶)
@qoqnoospub
«مینویسم چون به ادبیات و هنر رمان بیش از هر چیزی اعتقاد دارم...
مینویسم چون از فراموش شدن میترسم.
مینویسم چون از شهرت و توجه خوشم میآید.
مینویسم چون میخواهم تنها بمانم.
مینویسم تا شاید بفهمم چرا از دست همهتان، از دست همگی این قدر عصبانیام.
مینویسم چون دوست دارم خوانده شوم...
مینویسم چون مثل بچهها به بیمرگی کتابخانهها و باقی ماندن کتابهایم در قفسهها اعتقاد دارم.
مینویسم چون زندگی، دنیا و همه چیز بسیار زیبا و حیرتآور است.
مینویسم چون تبدیل کردن زیبایی و غنای زندگی به کلمات کاری لذتبخش است.
نه برای تعریف کردنِ داستان، بلکه برای بافتن داستان است که مینویسم.
مینویسم تا از این احساس نجات پیدا بکنم که همیشه جایی برای رفتن هست، اما ــ درست مثل توی خواب ــ نمیتوانم به آنجا بروم.
مینویسم چون هیچ جوری خوشبخت نمیشوم. مینویسم تا خوشبخت شوم.»
(از متن سخنرانی اورهان پاموک در مراسم اعطای جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۶)
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
این را توی کله ات فرو کن که زن ها با مردی که دوستش دارند ازدواج نمی کنند.
زن وقتی دید کارد به استخوان رسیده و لازم است برای آینده اش یکی را انتخاب بکند، آن وقت می گردد و مردی را پیدا می کند که حدس می زند پدر خوب و شوهر خوبی از آب در می آید و می شود بهش تکیه کرد.
فهمیدی؟ وگرنه عشق حس خوشایندی است که امروز هست و فردا نیست.
📚 #ملت_عشق
👤#اليف_شافاک
@qoqnoospub
زن وقتی دید کارد به استخوان رسیده و لازم است برای آینده اش یکی را انتخاب بکند، آن وقت می گردد و مردی را پیدا می کند که حدس می زند پدر خوب و شوهر خوبی از آب در می آید و می شود بهش تکیه کرد.
فهمیدی؟ وگرنه عشق حس خوشایندی است که امروز هست و فردا نیست.
📚 #ملت_عشق
👤#اليف_شافاک
@qoqnoospub
اگر غمپروری کنید، گرچه شاید حتی فکر کنید دارید رهایش میکنید، عصبهایی را که با هم جرقه میزنند حفظ میکنید و لذا مبنای مزمن غم را میپرورانید. در بسیاری مواقع ناخواسته احساس غم میکنید و فکر، احساس و عملتان طوری میشود که آن پایه احساسی را میپروراند.
هر چه بیشتر در یک حالت احساسی پایین بمانید، احتمال اینکه آن عصبها وقتی غمگینید، با هم جرقه بزنند و لذا با هم سیمکشی شوند بیشتر است. در نتیجه این به پایه مزمن تجربیات احساسی شما تبدیل میشود. غم و افکار و احساساتی که حول آن غم دور میزنند دائمی میشوند.
اگر یک زمینه مزمن احساسی غمناک، افسرده و عصبانی دارید، درست مثل این است که یک صفحه صوتی خراش افتاده دارید. سوزن گرامافون روی آن خراش میافتد و همان ترانه پی در پی تکرار میشود. این است که میگویند « مثل صفحه شکسته صدا میدهد ». باید از جا بلند شوید و سوزن را تکانی دهید که از روی خراش رد شود تا تکرار آهنگ متوقف گردد. به همین شکل باید راهی پیدا کنید تا اگر زمینه احساساتتان غمگین، عصبانی یا افسرده است « سوزن را تکانی دهید و از روی خراشها رد کنید».
#مغزتان_را_دوباره_سیمکشی_کنید
#جان_بی_آردن
#ابراهیم_شایان
#ققنوس
@qoqnoospub
هر چه بیشتر در یک حالت احساسی پایین بمانید، احتمال اینکه آن عصبها وقتی غمگینید، با هم جرقه بزنند و لذا با هم سیمکشی شوند بیشتر است. در نتیجه این به پایه مزمن تجربیات احساسی شما تبدیل میشود. غم و افکار و احساساتی که حول آن غم دور میزنند دائمی میشوند.
اگر یک زمینه مزمن احساسی غمناک، افسرده و عصبانی دارید، درست مثل این است که یک صفحه صوتی خراش افتاده دارید. سوزن گرامافون روی آن خراش میافتد و همان ترانه پی در پی تکرار میشود. این است که میگویند « مثل صفحه شکسته صدا میدهد ». باید از جا بلند شوید و سوزن را تکانی دهید که از روی خراش رد شود تا تکرار آهنگ متوقف گردد. به همین شکل باید راهی پیدا کنید تا اگر زمینه احساساتتان غمگین، عصبانی یا افسرده است « سوزن را تکانی دهید و از روی خراشها رد کنید».
#مغزتان_را_دوباره_سیمکشی_کنید
#جان_بی_آردن
#ابراهیم_شایان
#ققنوس
@qoqnoospub
حیف، حیف که آدمی تنها وقتی آن چین و چروک های ترسناک سرزمین نازک پوستش را تسخیر می کند و وقتی شتر مرگ به خانه اش نزدیک می شود، تازه می فهمد که باید ببیند، باید بیش تر ببیند، بیش تر نفس بکشد، بیش تر راه برود، بیش تر زندگی کند، بیش تر عشق بورزد. و شاید این تقدیر آدمی است که دیر بفهمد. آن هم خیلی دیر...
#شاهرخ_گیوا
#فیل_ها
#ققنوس
@qoqnoospub
#شاهرخ_گیوا
#فیل_ها
#ققنوس
@qoqnoospub
🌬
زنها همیشه مادرند و مردها بچه ...!
ما مردها همیشه بچهایم ،
اما به زبان نمیآوریم !
یا شاید ،
نمیخواهیم بگوییم که بچهایم ...!
فرهاد ، مجنون ، پادشاه ، شاعر ، من ...
هرکس که باشد همیشه دلش میخواهد ،
یک زن در زندگیاش باشد ...
که مدام بهش رسیدگی کند و مراقبش باشد !
میگویند :
پشت سر هر مرد بزرگی یک زن ایستاده .
اما ،
پشت سر هیچ زنی هرگز مردی نیست !
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnoospub
زنها همیشه مادرند و مردها بچه ...!
ما مردها همیشه بچهایم ،
اما به زبان نمیآوریم !
یا شاید ،
نمیخواهیم بگوییم که بچهایم ...!
فرهاد ، مجنون ، پادشاه ، شاعر ، من ...
هرکس که باشد همیشه دلش میخواهد ،
یک زن در زندگیاش باشد ...
که مدام بهش رسیدگی کند و مراقبش باشد !
میگویند :
پشت سر هر مرد بزرگی یک زن ایستاده .
اما ،
پشت سر هیچ زنی هرگز مردی نیست !
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnoospub
Forwarded from اتچ بات
مصاحبه روزنامه ایران با #زهره_حسین_زادگان در پی کشف و ضبط هزاران جلد کتاب قاچاق
«پیگیریهای مؤثر برای برخورد»
زهره حسینزادگان، از مدیران نشر ققنوس نیز در ارزیابی اقدامهای صورت گرفته در برخورد با قاچاقچیها به «ایران» میگوید:«ما مدتها از این وضعیت کلافه، عصبی و خسته بودیم، تا اینکه با ورود اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران و با راهاندازی کمیتهای برای برخورد با متخلفان و صیانت از حقوق ناشران و پدیدآورندگان، امیدهایی برای برچیده شدن بساط قاچاقچیها در میان ناشران شکل گرفت و بیشک اگر اتحادیه صنفی ناشران به این مسأله مهم نمیپرداخت، از توان یک یا چند ناشر خارج بود که به چالش قاچاق آثار پرداخته شود. ما انتظار داریم برخورد با متقلبان به طور جدی ادامه پیدا کند؛ خوشبختانه با پیگیری اتحادیه صنفی ناشران، جواز قضایی ورود نیروهای انتظامی به انبارها و مکانهای محل نگهداری آثار قاچاق صادر شد و بهعنوان گام نخست این اقدام را میتوان اقدامی مؤثر دانست. منتها ضرورت دارد با همبستگی و اهتمام بیشتر، ناشران تا برچیده شدن کلی بساط قاچاق تلاشهایشان را ادامه دهند.» اما همه داستان قاچاق کتاب عرضه نسخههای چاپی و کاغذی آثار نیست و با گسترش اینترنت و دسترسی گسترده شهروندان ایرانی به فضای وب و مجازی عملاً شمار زیادی از آثار هم به صورت غیرقانونی در اینترنت اعم از وبسایتها و کانالهای تلگرام عرضه میشوند و نسخه پیدیاف این کتابها بدون رضایت ناشران به صورت رایگان در اختیار عموم قرار میگیرد. این چالش به مراتب از عرضه غیرقانونی نسخههای چاپی گستردهتر و پیچیدهتر است؛ موضوعی که حسینزادگان نیز به آن اشاره میکند و در اینباره میگوید:« هرچند گامهای مؤثر و خوبی در برخورد با قاچاق نسخههای کاغذی برداشته شده است اما در برخورد با متخلفان در فضای اینترنت آنچنان که باید و شاید کار مؤثری صورت نگرفته است؛ در حالی که نسخه پی دی اف بخش زیادی از آثار در اینترنت عرضه میشود و انتظار میرود اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با همکاری پلیس فتا سایتها و کانالهای تلگرامی متخلف را رصد کنند و با آنها برخورد شود.»
روزهای بیم و امید نشر کتاب ایران یکی از پی دیگری میرود، روزهایی که بیم بر امید میچربد و تکرار گزارشها و اقدامهایی از این دست «10 کامیون کتاب قاچاق توقیف شد»، میتواند بر این امید دامن بزند، خبرگزاری مهر روز شنبه بیست و هشت مهرماه ذیل این تیتر آورد، «کارگروه صیانت از حقوق ناشران و پدیدآورندگان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با مساعدت و همکاری پلیس امنیت و دستور قضایی، یک انبار کتاب قاچاق را در پایتخت کشف کرد. بنا بر اعلام کارگروه یاد شده، این انبار از کتابهای قاچاق روز پنجشنبه ۲۶ مهر۹۷، در محدوده خیابان انقلاب کشف شده است. کتابهای ضبط شده از این انبار که در حجمی حدود ۱۰ کامیون (خاور) است، با دستور قضایی «توقیف» و انبار مذکور تخلیه و پلمب و صاحبان انبار دستگیر و روانه بازداشتگاه شدند.» اما مسأله دیگر پس از کشف و ضبط آثار قاچاق، سرنوشت این کتابهاست؛ اگر آنها را با خمیر کردن امحا کنند عملاً سرمایهای هدر رفته است و عملاً نقض غرض است و خمیر کردن کتاب هم نوعی بیحرمتی به قلم و نوشتن است، اگر هم این آثار قاچاق وارد چرخه توزیع شود، عملاً صحه گذاشتن بر عرضه کتابهای قاچاق در بازار رسمی است، چالشی که محمود آموزگار نیز بر آن تأکید میکند و به گزارشگر «ایران» میگوید: «تصمیمگیری درباره سرنوشت این کتابها در وهله نخست با مقام قضایی است؛ من البته بهعنوان عضو اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با ورود این آثار به چرخه توزیع و بازار مخالف هستم؛ چون نه تنها بر کار و کسب قاچاق کتاب صحه گذاشته میشود، از سویی امکان تشخیص کتاب قاچاق از آثار قانونی هم از بین میرود و مخاطب سردرگمتر و سرگردانتر میشود.»
@qoqnoospub
«پیگیریهای مؤثر برای برخورد»
زهره حسینزادگان، از مدیران نشر ققنوس نیز در ارزیابی اقدامهای صورت گرفته در برخورد با قاچاقچیها به «ایران» میگوید:«ما مدتها از این وضعیت کلافه، عصبی و خسته بودیم، تا اینکه با ورود اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران و با راهاندازی کمیتهای برای برخورد با متخلفان و صیانت از حقوق ناشران و پدیدآورندگان، امیدهایی برای برچیده شدن بساط قاچاقچیها در میان ناشران شکل گرفت و بیشک اگر اتحادیه صنفی ناشران به این مسأله مهم نمیپرداخت، از توان یک یا چند ناشر خارج بود که به چالش قاچاق آثار پرداخته شود. ما انتظار داریم برخورد با متقلبان به طور جدی ادامه پیدا کند؛ خوشبختانه با پیگیری اتحادیه صنفی ناشران، جواز قضایی ورود نیروهای انتظامی به انبارها و مکانهای محل نگهداری آثار قاچاق صادر شد و بهعنوان گام نخست این اقدام را میتوان اقدامی مؤثر دانست. منتها ضرورت دارد با همبستگی و اهتمام بیشتر، ناشران تا برچیده شدن کلی بساط قاچاق تلاشهایشان را ادامه دهند.» اما همه داستان قاچاق کتاب عرضه نسخههای چاپی و کاغذی آثار نیست و با گسترش اینترنت و دسترسی گسترده شهروندان ایرانی به فضای وب و مجازی عملاً شمار زیادی از آثار هم به صورت غیرقانونی در اینترنت اعم از وبسایتها و کانالهای تلگرام عرضه میشوند و نسخه پیدیاف این کتابها بدون رضایت ناشران به صورت رایگان در اختیار عموم قرار میگیرد. این چالش به مراتب از عرضه غیرقانونی نسخههای چاپی گستردهتر و پیچیدهتر است؛ موضوعی که حسینزادگان نیز به آن اشاره میکند و در اینباره میگوید:« هرچند گامهای مؤثر و خوبی در برخورد با قاچاق نسخههای کاغذی برداشته شده است اما در برخورد با متخلفان در فضای اینترنت آنچنان که باید و شاید کار مؤثری صورت نگرفته است؛ در حالی که نسخه پی دی اف بخش زیادی از آثار در اینترنت عرضه میشود و انتظار میرود اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با همکاری پلیس فتا سایتها و کانالهای تلگرامی متخلف را رصد کنند و با آنها برخورد شود.»
روزهای بیم و امید نشر کتاب ایران یکی از پی دیگری میرود، روزهایی که بیم بر امید میچربد و تکرار گزارشها و اقدامهایی از این دست «10 کامیون کتاب قاچاق توقیف شد»، میتواند بر این امید دامن بزند، خبرگزاری مهر روز شنبه بیست و هشت مهرماه ذیل این تیتر آورد، «کارگروه صیانت از حقوق ناشران و پدیدآورندگان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با مساعدت و همکاری پلیس امنیت و دستور قضایی، یک انبار کتاب قاچاق را در پایتخت کشف کرد. بنا بر اعلام کارگروه یاد شده، این انبار از کتابهای قاچاق روز پنجشنبه ۲۶ مهر۹۷، در محدوده خیابان انقلاب کشف شده است. کتابهای ضبط شده از این انبار که در حجمی حدود ۱۰ کامیون (خاور) است، با دستور قضایی «توقیف» و انبار مذکور تخلیه و پلمب و صاحبان انبار دستگیر و روانه بازداشتگاه شدند.» اما مسأله دیگر پس از کشف و ضبط آثار قاچاق، سرنوشت این کتابهاست؛ اگر آنها را با خمیر کردن امحا کنند عملاً سرمایهای هدر رفته است و عملاً نقض غرض است و خمیر کردن کتاب هم نوعی بیحرمتی به قلم و نوشتن است، اگر هم این آثار قاچاق وارد چرخه توزیع شود، عملاً صحه گذاشتن بر عرضه کتابهای قاچاق در بازار رسمی است، چالشی که محمود آموزگار نیز بر آن تأکید میکند و به گزارشگر «ایران» میگوید: «تصمیمگیری درباره سرنوشت این کتابها در وهله نخست با مقام قضایی است؛ من البته بهعنوان عضو اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با ورود این آثار به چرخه توزیع و بازار مخالف هستم؛ چون نه تنها بر کار و کسب قاچاق کتاب صحه گذاشته میشود، از سویی امکان تشخیص کتاب قاچاق از آثار قانونی هم از بین میرود و مخاطب سردرگمتر و سرگردانتر میشود.»
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
Hojat Ashrafzadeh - Bi Khabar Az To
@Alwaysloveuuu
بی خبرم از تو و من تاب ندارم
بعد تو خود را به که باید بسپارم
مست و خراب عطر گیسوی توام
عاشق تاب و گره موی توام
ترانه و شعر از #حجت_اشرف_زاده
@qoqnoospub
بعد تو خود را به که باید بسپارم
مست و خراب عطر گیسوی توام
عاشق تاب و گره موی توام
ترانه و شعر از #حجت_اشرف_زاده
@qoqnoospub