انتشارات ققنوس
این هفته از #دوشنبه_ها_با_خانواده_ققنوس با #عزیز_نسین نویسنده و طنزپرداز شهیر ترکیه @qoqnoospub 👇👇👇👇👇
روزی بر گونههای این مملکت بوسهای می زنم و بر بالینش این یادداشت را ميگذارم و ميروم
آنقدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم.
عزيز نسين
از #دوشنبهها_با_خانواده_ققنوس اين هفته با #عزيز_نسين؛
محمت نصرت، معروف به عزیز نسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئيه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است. آثار او به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. او بیشتر به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه ترکیه میپردازد. بسیاری از داستانهای کوتاه او را مترجمان نامداری مانند ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کردهاند. نسل میانسال کتابخوان ایرانی از طریق این نامداران عرصه ادبیات معاصر در دوران جوانی خود طناز شهیر ترک را شناختند و اینچنین شد که عزیز نسین به بخشی از تاریخ معاصر ادبیات ما تبدیل شد. آنچه عزیز نسین را نزد نسل کتابخوان پیشین عزیز کرده بود، سانسورهای وقت و بیوقت آثار او و توقیف مجموعه «ما الاغها» با ترجمه صمد بهرنگی بود. البته سانسور و ممیزی آثار نسین در کشور خود او نيز در مقاطع زمانی مختلف نیز صورت گرفته است و جالب آنکه ترجمههای جدید آثار نسین در ایران نیز مدتها در محاق ممیزی گیر افتاده بود!
طنز عزیز نسین به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در عمر هشتاد ساله اش بیش از صد عنوان کتاب نوشت، جامعه ترکیه روزگارش به خصوص در دهههای بعد مرگ آتاترک موضوع اصلی آثارش بود. نسین نویسنده محبوب چپ ها بود. طوری که برخی آثارش را صمد بهرنگی نیز به فارسی برگردانده. مشیِ انتقادیاش و حمله مداومش به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولتمردان و طبقه متوسط به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول و فقر فرهنگی و اقتصادی مردم تركيه در سال های نویسندگی اش درون مایه اکثر داستان های اوست.
جوايزي كه به #عزيز_نسين تعلق گرفته ۱۹۵۶، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان حمدی فیل. ۱۹۵۷، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان مراسم دیگ. ۱۹۶۶، خارپشت طلایی، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در بلغارستان.
انتشارات ققنوس از اين نويسنده مشهور ترك چهار عنوان كتاب منتشر كرده
#مگه_تو_مملكت_شما_خر_نيس
#محمود_و_نگار
#ديوانهاي_بالاي_بام
با ترجمه #ارسلان_فصيحی و به تازگی #كدام_حزب_برنده_میشود با ترجمه #داود_وفايی
@qoqnoospub
آنقدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم.
عزيز نسين
از #دوشنبهها_با_خانواده_ققنوس اين هفته با #عزيز_نسين؛
محمت نصرت، معروف به عزیز نسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئيه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است. آثار او به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. او بیشتر به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه ترکیه میپردازد. بسیاری از داستانهای کوتاه او را مترجمان نامداری مانند ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کردهاند. نسل میانسال کتابخوان ایرانی از طریق این نامداران عرصه ادبیات معاصر در دوران جوانی خود طناز شهیر ترک را شناختند و اینچنین شد که عزیز نسین به بخشی از تاریخ معاصر ادبیات ما تبدیل شد. آنچه عزیز نسین را نزد نسل کتابخوان پیشین عزیز کرده بود، سانسورهای وقت و بیوقت آثار او و توقیف مجموعه «ما الاغها» با ترجمه صمد بهرنگی بود. البته سانسور و ممیزی آثار نسین در کشور خود او نيز در مقاطع زمانی مختلف نیز صورت گرفته است و جالب آنکه ترجمههای جدید آثار نسین در ایران نیز مدتها در محاق ممیزی گیر افتاده بود!
طنز عزیز نسین به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در عمر هشتاد ساله اش بیش از صد عنوان کتاب نوشت، جامعه ترکیه روزگارش به خصوص در دهههای بعد مرگ آتاترک موضوع اصلی آثارش بود. نسین نویسنده محبوب چپ ها بود. طوری که برخی آثارش را صمد بهرنگی نیز به فارسی برگردانده. مشیِ انتقادیاش و حمله مداومش به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولتمردان و طبقه متوسط به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول و فقر فرهنگی و اقتصادی مردم تركيه در سال های نویسندگی اش درون مایه اکثر داستان های اوست.
جوايزي كه به #عزيز_نسين تعلق گرفته ۱۹۵۶، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان حمدی فیل. ۱۹۵۷، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان مراسم دیگ. ۱۹۶۶، خارپشت طلایی، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در بلغارستان.
انتشارات ققنوس از اين نويسنده مشهور ترك چهار عنوان كتاب منتشر كرده
#مگه_تو_مملكت_شما_خر_نيس
#محمود_و_نگار
#ديوانهاي_بالاي_بام
با ترجمه #ارسلان_فصيحی و به تازگی #كدام_حزب_برنده_میشود با ترجمه #داود_وفايی
@qoqnoospub
Forwarded from SARAY
کلاغها خیلی دوست دارند عقابها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقاب کوچکتر است؛ اما چون چابکتر است، میتواند سریع بچرخد و مانور دهد.
گاهی اوقات هنگام پرواز،
بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه میرود، ولی عقاب میداند که میتواند اوج بگیرد...
عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج میگیرد و سرانجام کلاغ عقب میافتد!
وقتی کسی از روی حسادت و غرضورزی اذیتتان میکند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید...
هر روز پنجشنبه است | #جوئل_اوستین
📖 @MyLibraries
l✰ #نوش_خوان
کلاغها خیلی دوست دارند عقابها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقاب کوچکتر است؛ اما چون چابکتر است، میتواند سریع بچرخد و مانور دهد.
گاهی اوقات هنگام پرواز،
بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه میرود، ولی عقاب میداند که میتواند اوج بگیرد...
عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج میگیرد و سرانجام کلاغ عقب میافتد!
وقتی کسی از روی حسادت و غرضورزی اذیتتان میکند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید...
هر روز پنجشنبه است | #جوئل_اوستین
📖 @MyLibraries
l✰ #نوش_خوان
به مناسبت هفتم مهرماه بزرگداشت شمس تبریزی
بخشی از متن رمان جدید ققنوس با موضوع شمس و مولانا را با ترجمه #ارسلان_فصیحی تقدیمتان میکنیم:
👇👇👇👇👇👇👇👇
@qoqnoospub
بخشی از متن رمان جدید ققنوس با موضوع شمس و مولانا را با ترجمه #ارسلان_فصیحی تقدیمتان میکنیم:
👇👇👇👇👇👇👇👇
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
به مناسبت هفتم مهرماه بزرگداشت شمس تبریزی بخشی از متن رمان جدید ققنوس با موضوع شمس و مولانا را با ترجمه #ارسلان_فصیحی تقدیمتان میکنیم: 👇👇👇👇👇👇👇👇 @qoqnoospub
به مناسبت هفتم مهرماه بزرگداشت شمس تبریزی
بخشی از متن رمان جدید ققنوس با موضوع شمس و مولانا را با ترجمه #ارسلان_فصیحی تقدیمتان میکنیم:
شمس:
“همه مرا قلندری پندارند، حال آنکه سرشت من سخت است. خاکم از شورهزار برداشته شده؛ هر گیاهی نروید بر من. آبم مانند شراب ترشیده و گس است. بیش از امید شک هست در دلم، بیش از مدارا خشم. بیسبب دشمنی نکنم، اما عشقم نیز بیسبب نیست. عشق حقِ کسی است که حقّش است. عشق متاعی نیست که همه حقّشان باشد.”
@qoqnoospub
بخشی از متن رمان جدید ققنوس با موضوع شمس و مولانا را با ترجمه #ارسلان_فصیحی تقدیمتان میکنیم:
شمس:
“همه مرا قلندری پندارند، حال آنکه سرشت من سخت است. خاکم از شورهزار برداشته شده؛ هر گیاهی نروید بر من. آبم مانند شراب ترشیده و گس است. بیش از امید شک هست در دلم، بیش از مدارا خشم. بیسبب دشمنی نکنم، اما عشقم نیز بیسبب نیست. عشق حقِ کسی است که حقّش است. عشق متاعی نیست که همه حقّشان باشد.”
@qoqnoospub
Audio
بی تو من به گریه میرسم نه نگو به تو نمیرسم
وای من تو را ندارم
عطر تو برای من نفس خانه ام بدون تو قفس
نه نرو نمیگذارم
ترانه سرا : محمدمهدی علینژاد
حجت اشرف زاده
مهدخت
@qoqnoospub
وای من تو را ندارم
عطر تو برای من نفس خانه ام بدون تو قفس
نه نرو نمیگذارم
ترانه سرا : محمدمهدی علینژاد
حجت اشرف زاده
مهدخت
@qoqnoospub
مگر بویِ دود سیگار و صدای خرناس و تاریکی میتواتد حال کسی را خوب کند ؟ حال دیوانه ها را حتماً ...
.
از كتاب "انگار خودم نيستم"/ ياسمن خليلي فرد/ نشر ققنوس
عکس: @ketabshenasi
@qoqnoospub
.
از كتاب "انگار خودم نيستم"/ ياسمن خليلي فرد/ نشر ققنوس
عکس: @ketabshenasi
@qoqnoospub
فرزانه کرمپور - داستاننویس - میگوید: مشترکنویسی کار جدیدی است؛ از اولین کار مشترک من، خانم لادن نیکنام و مهناز رونقی حدود ۱۰ سال میگذرد. اینکه مشترکنویسی در ادبیات جای خود را باز میکند یا نه به نویسندهها بستگی دارد، اینکه میخواهند این روش را امتحان کنند یا نه. استقبال مردم از مشترکنویسی خوب بوده است، کما اینکه الان چاپ چهارم «علائم حیاتی یک زن» دست مردم است، زیرا مردم به عنوان تجربه جدید شروع به خواندن میکنند و از نظر آنها اتفاقی نمیافتد، زیرا این کتابها با کتابهای دیگر فرقی ندارد. نمیتوانم بگویم مشترکنویسی در ادبیات جا باز میکند یا نه اما مردم بدشان نیامده است. همانطور که گفتم به اقبال نویسندهها به این روش بستگی دارد.
او میافزاید: مشترکنویسی کار متفاوتی است. شما به عنوان نویسنده در نوشتن بخشی که سهم شماست تنها هستید و در تنهایی خود مینویسید. بعد در جلسات مشترک شرکت کرده و بخشی را که نوشتهاید میخوانید و بقیه اظهارنظر میکنند؛ مثل این است کاری که انجام میدهید مرتب کنترل میشود، آدمهای دیگر میشنوند و مشورت میدهند. در واقع در نوشتن بخشهایی که مربوط به نویسنده است خلاقیت و ابتکار وجود دارد اما نویسنده مدام نقد میشود. از طرفی در قبال چیزهایی که از دست میدهید، چیزهایی را به دست میآورید؛ مثلا تجربه کار جمعی. مشترکنویسی تجربه جدیدی برای هر نویسندهای است، مانند بازی میماند که در هر لحظهاش با دیگران بودن را تجربه میکنید و لذت میبرید، این بازی دستهجمعی ممکن است دو سال طول بکشد و یکمرتبه میبینی کار تمام شده و هرکس سهم خود را تصحیح کرده است و چیزی را که فکر نمیکردید، یکمرتبه آماده شده است. تجربه کار مشترک جذاب و جالب است، فقط کافی است نویسندهها همت کنند و یکبار امتحان کنند و شاید از ما موفقتر باشند.
کرمپور درباره اینکه مشترکنویسی محدودیت ژانر دارد یا خیر نیز میگوید: این موضوع بیشتر به کسانی بستگی دارد که مشترک مینویسند. ژانرهایی وجود دارند که راحتتر نوشته میشوند و علم و سواد عجیبی را نمیطلبند ولی ژانرهایی وجود دارند که اینطور نیستند؛ مثلا اگر بخواهید کار فلسفی را به صورت مشترک بنویسید باید چند نفر را پیدا کنید که نه تنها نویسنده باشند، فلسفه را هم خوب بدانند. بهنظرم برای مشترکنویسی محدودیتی وجود ندارد اما به این بستگی دارد که آدمهای همقدرت خود را پیدا کنید
https://www.isna.ir/news/97070804838
او میافزاید: مشترکنویسی کار متفاوتی است. شما به عنوان نویسنده در نوشتن بخشی که سهم شماست تنها هستید و در تنهایی خود مینویسید. بعد در جلسات مشترک شرکت کرده و بخشی را که نوشتهاید میخوانید و بقیه اظهارنظر میکنند؛ مثل این است کاری که انجام میدهید مرتب کنترل میشود، آدمهای دیگر میشنوند و مشورت میدهند. در واقع در نوشتن بخشهایی که مربوط به نویسنده است خلاقیت و ابتکار وجود دارد اما نویسنده مدام نقد میشود. از طرفی در قبال چیزهایی که از دست میدهید، چیزهایی را به دست میآورید؛ مثلا تجربه کار جمعی. مشترکنویسی تجربه جدیدی برای هر نویسندهای است، مانند بازی میماند که در هر لحظهاش با دیگران بودن را تجربه میکنید و لذت میبرید، این بازی دستهجمعی ممکن است دو سال طول بکشد و یکمرتبه میبینی کار تمام شده و هرکس سهم خود را تصحیح کرده است و چیزی را که فکر نمیکردید، یکمرتبه آماده شده است. تجربه کار مشترک جذاب و جالب است، فقط کافی است نویسندهها همت کنند و یکبار امتحان کنند و شاید از ما موفقتر باشند.
کرمپور درباره اینکه مشترکنویسی محدودیت ژانر دارد یا خیر نیز میگوید: این موضوع بیشتر به کسانی بستگی دارد که مشترک مینویسند. ژانرهایی وجود دارند که راحتتر نوشته میشوند و علم و سواد عجیبی را نمیطلبند ولی ژانرهایی وجود دارند که اینطور نیستند؛ مثلا اگر بخواهید کار فلسفی را به صورت مشترک بنویسید باید چند نفر را پیدا کنید که نه تنها نویسنده باشند، فلسفه را هم خوب بدانند. بهنظرم برای مشترکنویسی محدودیتی وجود ندارد اما به این بستگی دارد که آدمهای همقدرت خود را پیدا کنید
https://www.isna.ir/news/97070804838
ایسنا
درباره یک تجربه جدید در ادبیات داستانی
مشترک بنویسید و دائما نقد شوید، مشترکنویسی مانند یک بازی است، مشترکنویسی به ژانر نوشته بستگی دارد، و مشترکنویسی بیشتر یک تجربه است تا یک سبک ادبی؛ اینها سرفصلهای صحبتهای نویسندگانی است که برخی خود تجربه مشترکنویسی داشتهاند.
درباره کتاب نیمطبقه:
...سبک خاص بیکر در استفاده از کلمات و مهمتر از آن توجه افراطیاش به جزئیات باعث تمایزش از دیگر نویسندگان دهههای اخیر شده و منتقدان و مخاطبان او به دلیل همین انحراف عامدانه از جریان معمول روایت در رماننویسی امروزی احترام بسیاری برای او قائلاند. بیکر در این رمان روایتی جذاب، گیرا، آهنگین و بیپروا دارد. از دیگر خصوصیات نثر بیکر در این رمان توصیف دقیق جزئیات است...
چیزی که این رمان را از باقی رمانهای همعصرش جدا میکند تنها توصیف جزئیات نیست بلکه نگاه تازهای است که این نویسنده به در توصیف آنها به کار میبرد و در نهایت منجر به بازتولید معناهایی تازه از تصاویر و مفاهیمی میشود که سالهاست در ذهن خواننده به صورت کلیشهای تکرار میشود...
http://www.ibna.ir/fa/doc/book/265822
@qoqnoospub
...سبک خاص بیکر در استفاده از کلمات و مهمتر از آن توجه افراطیاش به جزئیات باعث تمایزش از دیگر نویسندگان دهههای اخیر شده و منتقدان و مخاطبان او به دلیل همین انحراف عامدانه از جریان معمول روایت در رماننویسی امروزی احترام بسیاری برای او قائلاند. بیکر در این رمان روایتی جذاب، گیرا، آهنگین و بیپروا دارد. از دیگر خصوصیات نثر بیکر در این رمان توصیف دقیق جزئیات است...
چیزی که این رمان را از باقی رمانهای همعصرش جدا میکند تنها توصیف جزئیات نیست بلکه نگاه تازهای است که این نویسنده به در توصیف آنها به کار میبرد و در نهایت منجر به بازتولید معناهایی تازه از تصاویر و مفاهیمی میشود که سالهاست در ذهن خواننده به صورت کلیشهای تکرار میشود...
http://www.ibna.ir/fa/doc/book/265822
@qoqnoospub
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - زندگی به روایت پلهبرقی
این رمان داستان کارمندی است که در پلهبرقی محل کار خود به درک جالبی از زندگی و محیط اطرافش میرسد.
Circle Band-To Didi
@Tamashagahehraz
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
▶️«تو دیدی»🎼گروه دایره
🎤شهاب برادران،سارا نژاد
📝مولانا
🎸گیتار بیس:رضا مقدس
🎸گیتار:شهاب برادران
🎹پیانو:سامان شاهی
@qoqnoospub
▶️«تو دیدی»🎼گروه دایره
🎤شهاب برادران،سارا نژاد
📝مولانا
🎸گیتار بیس:رضا مقدس
🎸گیتار:شهاب برادران
🎹پیانو:سامان شاهی
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس بهتازگي منتشر كرد: رمان آلماني #پايان_تنهايي @QOQNHOOSPUB
پایان تنهایی" یک رمان روانشناختیست درباره سه خواهروبرادر که در سنین کودکی پدرومادر خود را در سانحه تصادف از دست میدهند و وارد مدرسه شبانهروزی میشوند. خود نویسنده هم از ششسالگی تا دیپلم تجربه ماندن در مدرسه شبانهروزی را دارد. این سه خواهر و برادر تا سنین جوانی در این مدرسه به سر میبرند اما چون در سنین مختلفی بودهاند اتاقهایشان در ساختمانهایی مجزا بوده و به نوعی بسیار به هم نزدیک و در عین حال از هم دور بودهاند و هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا میکنند... این رمان به آسیبهای روانی و اجتماعی میپردازد که این خواهر و برادرها میبینند. این رمان در عین حال رمانی عاشقانه و همچنین تراژیک و غمانگیز است...
ولس عنوان جوانترین نویسنده تاریخ انتشارات دیوگنز را دارد. اولین اثرش با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و بلافاصله یک جایزه ادبی دریافت کرد و از روی آن فیلمی سینمایی اقتباس شد. دومین اثرش هم همان سال چاپ شد. سال ۲۰۱۱ کتاب سومش چاپ شد اما کتاب چهارمش که همین رمان «پایان تنهایی» است به ادعای خود نویسنده هفت سال زمان برای تحقیق برد و در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و هشتاد هفته در لیست پرفروشها قرار گرفت و بلافاصله به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شد که هماکنون فارسی نیز یکی از آنهاست. در پی این استقبال نیز برنده سه جایزه ادبی شد.
http://ibna.ir/fa/doc/longint/265929
@QOQNOOSPUB
ولس عنوان جوانترین نویسنده تاریخ انتشارات دیوگنز را دارد. اولین اثرش با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و بلافاصله یک جایزه ادبی دریافت کرد و از روی آن فیلمی سینمایی اقتباس شد. دومین اثرش هم همان سال چاپ شد. سال ۲۰۱۱ کتاب سومش چاپ شد اما کتاب چهارمش که همین رمان «پایان تنهایی» است به ادعای خود نویسنده هفت سال زمان برای تحقیق برد و در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و هشتاد هفته در لیست پرفروشها قرار گرفت و بلافاصله به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شد که هماکنون فارسی نیز یکی از آنهاست. در پی این استقبال نیز برنده سه جایزه ادبی شد.
http://ibna.ir/fa/doc/longint/265929
@QOQNOOSPUB
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - ترجمه کارهای هاینریش بل دیگر جذابیتی ندارد
حسین تهرانی میگوید: در حال حاضر ترجمه دوباره آثار نویسندگان قدیمیتر مانند هاینریش بل که بارها و بارها ترجمه شدهاند، دیگر جذابیتی ندارد واولویت من ترجمه از نویسندگان جدید است.
نقد و بررسی کتاب؛
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: یکی از کتابهای معروف ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، «بوطیقا» یا همان «فن شعر» است که در واقع نسخهای پیچیدهشده توسط وی درباره شعر و شاعری است؛ البته نه به آن مفهومی که امروز از شعر و شاعری سراغ داریم. این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نکته مهم درباره این کتاب که نامش به شعر و لغت لاتین «پوئِت» و «پوئِم» برمیگردد و در واقع همان «پوئِتیکا» (بوطیقا) است، این است که بیشتر به کار دانشجویان و محققان تئاتر میآید تا علاقهمندان به شعر و شاعری چون ارسطو در این کتاب بیشتر در پی تشریح و تفهیم مطالبی درباره سرایش تراژدی بوده و باقی مطالبش را هم در کتاب دیگری نوشته که مختص کمدی بوده و امروز در دست نیست.
ارسطو مدتها از محل توجه دور بود و در قرن بیستم بود که نگاه ساختارگرایانه و منسجمی نسبت به آثارش شکل گرفت. همانطور که میدانیم ارسطو شاگرد افلاطون و در برخی مسائل، تحت تاثیر او بود اما مسیرش از متافیزیک به سمت تجربهگرایی تغییر کرد. او در کتاب «بوطیقا» به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند.
چندی پیش ترجمه یونانی به فارسی کتاب «بوطیقا» به قلم رضا شیرمرز توسط نشر ققنوس منتشر شد. مترجم اثر به زبان لاتین که بوطیقا به آن نوشته شده، تسلط کامل داشته و نکات دقیقی را درباره اشکالات ترجمه انگلیسی یا فارسی از لاتین مطرح کرده که در مقدمه کتاب پیش رو به آنها اشاره شده است. به هر حال، ترجمه مذکور، نسخه دستهاولی از «بوطیقا» را در اختیار مخاطب و پژوهشگران قرار میدهد.
ادامه در لينك زير ..
👇👇👇👇👇
https://www.mehrnews.com/news/4424923
@qoqnoospub
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: یکی از کتابهای معروف ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، «بوطیقا» یا همان «فن شعر» است که در واقع نسخهای پیچیدهشده توسط وی درباره شعر و شاعری است؛ البته نه به آن مفهومی که امروز از شعر و شاعری سراغ داریم. این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نکته مهم درباره این کتاب که نامش به شعر و لغت لاتین «پوئِت» و «پوئِم» برمیگردد و در واقع همان «پوئِتیکا» (بوطیقا) است، این است که بیشتر به کار دانشجویان و محققان تئاتر میآید تا علاقهمندان به شعر و شاعری چون ارسطو در این کتاب بیشتر در پی تشریح و تفهیم مطالبی درباره سرایش تراژدی بوده و باقی مطالبش را هم در کتاب دیگری نوشته که مختص کمدی بوده و امروز در دست نیست.
ارسطو مدتها از محل توجه دور بود و در قرن بیستم بود که نگاه ساختارگرایانه و منسجمی نسبت به آثارش شکل گرفت. همانطور که میدانیم ارسطو شاگرد افلاطون و در برخی مسائل، تحت تاثیر او بود اما مسیرش از متافیزیک به سمت تجربهگرایی تغییر کرد. او در کتاب «بوطیقا» به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند.
چندی پیش ترجمه یونانی به فارسی کتاب «بوطیقا» به قلم رضا شیرمرز توسط نشر ققنوس منتشر شد. مترجم اثر به زبان لاتین که بوطیقا به آن نوشته شده، تسلط کامل داشته و نکات دقیقی را درباره اشکالات ترجمه انگلیسی یا فارسی از لاتین مطرح کرده که در مقدمه کتاب پیش رو به آنها اشاره شده است. به هر حال، ترجمه مذکور، نسخه دستهاولی از «بوطیقا» را در اختیار مخاطب و پژوهشگران قرار میدهد.
ادامه در لينك زير ..
👇👇👇👇👇
https://www.mehrnews.com/news/4424923
@qoqnoospub
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
نقد و بررسی کتاب؛ ارسطو در بوطیقا چه میگوید؟/چرا تراژدی از حماسه والاتر است!
کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.
Forwarded from پیوند نگار
رام کردن ابر سرکش!
...دخترکی به نام زهرا که درست از لحظهی به دنیا آمدنش در بیمارستان بستری شده، همچنان امیدوار است تا روزی پا به دنیای بیرون بگذارد و بتواند از آسمان ستارههای ساخت چین بچیند. توریستی فرانسوی به نام پروویدانس حین سفر به مراکش آپاندیسش عود میکند و چند روزی هماتاق دخترک بیمار میشود و از آنجاست که تصمیم میگیرد دخترک را به دخترخواندگی بپذیرد. داستان از جایی آغاز میشود که پروویدانس عزم آن دارد تا با پروازی خودش را از پاریس به مراکش برساند تا دخترک را نزد خود بیاورد اما فوران آتشفشانی در ایسلند برنامهی پروازها را لغو کرده است. آنجاست که پروویدانس تصمیم میگیرد خود با لباس شنای گلگلیاش برای رسیدن به زهرا پرواز کند...
دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، بیش از هرچیز خواننده را به یاد داستان امریکایی میاندازد. طنز، فانتزی، لحن، و شوخیهای سبکسرانهی نویسنده در افتتاح داستان این گمان را تقویت میکند که روال کلی روایت چیزی است که در آثار ونهگات و براتیگان دیده است اما داستان که پیش میرود، پوئرتولاس آن سویههای ناتورالیستی و بیرحم شخصیتپردازی امریکایی را کنار میزند و به خصوص در پارههای مربوط به زهرا لحنی نازکانه، لطیف و نزدیک به خیالپردازیهای کودکی هفتساله میگیرد. خواندن این رمان به کسانی پیشنهاد میشود که میخواهند داستانی غافلگیرکننده، فانتزی و مفرح بخوانند و با تکنیک روایتهای موازی آشنا هستند...
https://www.alef.ir/news/3970715071.html
@qoqnoospub
...دخترکی به نام زهرا که درست از لحظهی به دنیا آمدنش در بیمارستان بستری شده، همچنان امیدوار است تا روزی پا به دنیای بیرون بگذارد و بتواند از آسمان ستارههای ساخت چین بچیند. توریستی فرانسوی به نام پروویدانس حین سفر به مراکش آپاندیسش عود میکند و چند روزی هماتاق دخترک بیمار میشود و از آنجاست که تصمیم میگیرد دخترک را به دخترخواندگی بپذیرد. داستان از جایی آغاز میشود که پروویدانس عزم آن دارد تا با پروازی خودش را از پاریس به مراکش برساند تا دخترک را نزد خود بیاورد اما فوران آتشفشانی در ایسلند برنامهی پروازها را لغو کرده است. آنجاست که پروویدانس تصمیم میگیرد خود با لباس شنای گلگلیاش برای رسیدن به زهرا پرواز کند...
دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، بیش از هرچیز خواننده را به یاد داستان امریکایی میاندازد. طنز، فانتزی، لحن، و شوخیهای سبکسرانهی نویسنده در افتتاح داستان این گمان را تقویت میکند که روال کلی روایت چیزی است که در آثار ونهگات و براتیگان دیده است اما داستان که پیش میرود، پوئرتولاس آن سویههای ناتورالیستی و بیرحم شخصیتپردازی امریکایی را کنار میزند و به خصوص در پارههای مربوط به زهرا لحنی نازکانه، لطیف و نزدیک به خیالپردازیهای کودکی هفتساله میگیرد. خواندن این رمان به کسانی پیشنهاد میشود که میخواهند داستانی غافلگیرکننده، فانتزی و مفرح بخوانند و با تکنیک روایتهای موازی آشنا هستند...
https://www.alef.ir/news/3970715071.html
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
تنهايي سنوسالدار
نقد رمان #انگار_خودم_نيستم
در مجله تجربه
رمان اول ياسمن خليليفرد با عنوان "يادت نرود كه..." از انتشارات چشمه در 450 صفحه سال 94 با استقبال خوبي مواجه شد. رمان "انگار خودم نيستم" سومين كتاب خليليفرد بعد از كتاب سينمايي " نقش جنگ بر سينماي غير جنگي ايران" است. اين رمان در 440 صفحه دي ماه 96 از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد و تا اواخر همان سال به چاپ بعدي رسيد.
اين رمان بلند يك روايت از آدمهاييست كه توي خودشان گم شدهاند و در پستوي وجودشان دنبال راه نجات و روزنهاي به بيرون هستند. آدمهاي اين قصه خودشان را به دست فراموشي سپردهاند و براي خودشان هم آشنا نيستند. هر شخصيت فصل تازهاي از تنهايي را براي خواننده رو ميكند و شخصيتهاي داستان هر كدام يك زاويه و نگاه را از تنهايي درونيشان به تصوير ميكشند. تنهايي بعضيهايشان بو دارد. بوي خاكستر سيگار چند روز مانده در زيرسيگاري را ميدهد، بعضي ديگر بوي قهوه و كيك شكلاتي، بوي غذاهاي خانگي و بوي عطرهاي گران قيمت. تنهايي يك عدهي ديگرشان صدا دارد، مثل نواي سونات مهتاب در عصر باراني پاييز، مثل صداي كشيدن چمدان در آسفالت خيس خيابانها، مثل صداي ريختن مهرههاي گردنبند روي سراميك كه از دستهاي وحشي يك زن سرازير ميشود. آنها به سبك آدمهاي امروزي توي خودشان هستند و يك تنهايي مدرن را تجربه ميكنند. آنها بار رفاقت كهنهاي را با كينه و غصههايش به دوشميكشند و با اين همه حاضر به انقطاع آن نيستند. خاطرات مشترك آنها را به هم ميرساند و برميگرداند.
رمان سير يك داستان رئال را طي ميكند كه ميتوان تا حدودي رخدادها و وقايعاش را با اتفاقهاي زندگي روزانه تطبيق داد، مثل جنس بيتفاوتيها و غرور و عادت و لجبازيهايشان. شخصيت ها براي ورود به ذهن خواننده خيلي نياز به معرفي ندارند؛ در خلق آنها ساختارشكني صورت نگرفته و صحنهي ورودشان از كتاب به ذهن خواننده ملموس است و غور خاصي را نميطلبد. رمان مصداق اصطلاح "زمان آدمها را تغيير ميدهد" است، روزمرگيهاي سادهي زندگي و گاهي فراز و نشيبهايش سير تحول آنها را نشان ميدهد. آدمهاي قصه حتي با خودشان هم، خودشان نيستند. ساختار اصلی داستان را روابط همین آدمها و تاثیرشان روی هم شکل میدهد. رمان قهرمان واحدی ندارد و حتی در طول داستان هم هیچکس نمیتواند آنطور که باید قهرمان خودش باشد. شخصیتهای خاکستری و درماندهی داستان باعث میشود که خواننده فاصلهاش را با تمامشان تا حدی حفظ کند و خودش را همزاد و همراه هیچکدامشان نداند. قصهگویی و شرح رمان طوری پیش میرود که تنها خواننده از بیرون همانند یک نفر سوم نظارهگررخدادهاست و وارد بطن و پویه شخصیتها نمیشود.
اگر براي اين رمان بلند تمي قرار باشد در نظر گرفته شود، تم روانشناسانه برای آن گزينهي مناسبياست. در اصل خليليفرد به صورت هوشمندانهاي از ديدي اجتماعي به چالشهاي ذهني قشر روشنفكر ميپردازد و آنها را بابت خيلي از آداب و روسومشان در تنهاييشان سرزنش ميكند اما بدون قضاوت. اينكه آدمهاي اين رمان هيچ كدام فكر نميكنند، خود فعليشان آني هستند كه ميخواستند باشند، با نزديك شدن به پايان داستان، اين حس به خواننده تا حدودي منتقل ميشود كه آنها يك بخشي از خودشان را دوست ندارند و در حال كنارگيري از آنند.
جدای از تمام اینها، اگر بخواهم بگویم پلاتی که سبب کنار نگذاشتن رمان و ادامه دادنش میشود، حد و مرزیست که نویسنده برای تنهایی در نظر گرفته است، در اصل تنهایی در رمان بلند "انگار خودم نیستم" سنو سال دارد و وابسته به شخصیتها حتی جنسیت هم دارد. نویسنده از پس طبقه بندی کردن تنهایی در کالبد شخصیتها به شیوه عامه پسند خوب برآمده است و علیرغم همراه نشدن با آدمهای داستان، حسمشترکی که نویسنده به آنها از دردهایشان میدهد، سبب دنبال کردن سیر اصلی قصه میشود. تنهایی این رمان سنوسالدار است و میانسالگی را رد کرده است و در حوالی پنجاه سالگی قدم میزند.
کتاب که تمام شد، قصد کردم دست آدمی را بگیرم که درونم دارد، گم میشود؛ قبل از اینکه تنهاییش پا به میانسالگی بگذارد و سن و سالی از او بگذرد، به یک چای دعوتش کنم. باید باهم صحبت کنیم، قبل از اینکه دیگر من نباشد و نشناسمش.
پایان
زهراگودرزی
@qoqnoospub
نقد رمان #انگار_خودم_نيستم
در مجله تجربه
رمان اول ياسمن خليليفرد با عنوان "يادت نرود كه..." از انتشارات چشمه در 450 صفحه سال 94 با استقبال خوبي مواجه شد. رمان "انگار خودم نيستم" سومين كتاب خليليفرد بعد از كتاب سينمايي " نقش جنگ بر سينماي غير جنگي ايران" است. اين رمان در 440 صفحه دي ماه 96 از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد و تا اواخر همان سال به چاپ بعدي رسيد.
اين رمان بلند يك روايت از آدمهاييست كه توي خودشان گم شدهاند و در پستوي وجودشان دنبال راه نجات و روزنهاي به بيرون هستند. آدمهاي اين قصه خودشان را به دست فراموشي سپردهاند و براي خودشان هم آشنا نيستند. هر شخصيت فصل تازهاي از تنهايي را براي خواننده رو ميكند و شخصيتهاي داستان هر كدام يك زاويه و نگاه را از تنهايي درونيشان به تصوير ميكشند. تنهايي بعضيهايشان بو دارد. بوي خاكستر سيگار چند روز مانده در زيرسيگاري را ميدهد، بعضي ديگر بوي قهوه و كيك شكلاتي، بوي غذاهاي خانگي و بوي عطرهاي گران قيمت. تنهايي يك عدهي ديگرشان صدا دارد، مثل نواي سونات مهتاب در عصر باراني پاييز، مثل صداي كشيدن چمدان در آسفالت خيس خيابانها، مثل صداي ريختن مهرههاي گردنبند روي سراميك كه از دستهاي وحشي يك زن سرازير ميشود. آنها به سبك آدمهاي امروزي توي خودشان هستند و يك تنهايي مدرن را تجربه ميكنند. آنها بار رفاقت كهنهاي را با كينه و غصههايش به دوشميكشند و با اين همه حاضر به انقطاع آن نيستند. خاطرات مشترك آنها را به هم ميرساند و برميگرداند.
رمان سير يك داستان رئال را طي ميكند كه ميتوان تا حدودي رخدادها و وقايعاش را با اتفاقهاي زندگي روزانه تطبيق داد، مثل جنس بيتفاوتيها و غرور و عادت و لجبازيهايشان. شخصيت ها براي ورود به ذهن خواننده خيلي نياز به معرفي ندارند؛ در خلق آنها ساختارشكني صورت نگرفته و صحنهي ورودشان از كتاب به ذهن خواننده ملموس است و غور خاصي را نميطلبد. رمان مصداق اصطلاح "زمان آدمها را تغيير ميدهد" است، روزمرگيهاي سادهي زندگي و گاهي فراز و نشيبهايش سير تحول آنها را نشان ميدهد. آدمهاي قصه حتي با خودشان هم، خودشان نيستند. ساختار اصلی داستان را روابط همین آدمها و تاثیرشان روی هم شکل میدهد. رمان قهرمان واحدی ندارد و حتی در طول داستان هم هیچکس نمیتواند آنطور که باید قهرمان خودش باشد. شخصیتهای خاکستری و درماندهی داستان باعث میشود که خواننده فاصلهاش را با تمامشان تا حدی حفظ کند و خودش را همزاد و همراه هیچکدامشان نداند. قصهگویی و شرح رمان طوری پیش میرود که تنها خواننده از بیرون همانند یک نفر سوم نظارهگررخدادهاست و وارد بطن و پویه شخصیتها نمیشود.
اگر براي اين رمان بلند تمي قرار باشد در نظر گرفته شود، تم روانشناسانه برای آن گزينهي مناسبياست. در اصل خليليفرد به صورت هوشمندانهاي از ديدي اجتماعي به چالشهاي ذهني قشر روشنفكر ميپردازد و آنها را بابت خيلي از آداب و روسومشان در تنهاييشان سرزنش ميكند اما بدون قضاوت. اينكه آدمهاي اين رمان هيچ كدام فكر نميكنند، خود فعليشان آني هستند كه ميخواستند باشند، با نزديك شدن به پايان داستان، اين حس به خواننده تا حدودي منتقل ميشود كه آنها يك بخشي از خودشان را دوست ندارند و در حال كنارگيري از آنند.
جدای از تمام اینها، اگر بخواهم بگویم پلاتی که سبب کنار نگذاشتن رمان و ادامه دادنش میشود، حد و مرزیست که نویسنده برای تنهایی در نظر گرفته است، در اصل تنهایی در رمان بلند "انگار خودم نیستم" سنو سال دارد و وابسته به شخصیتها حتی جنسیت هم دارد. نویسنده از پس طبقه بندی کردن تنهایی در کالبد شخصیتها به شیوه عامه پسند خوب برآمده است و علیرغم همراه نشدن با آدمهای داستان، حسمشترکی که نویسنده به آنها از دردهایشان میدهد، سبب دنبال کردن سیر اصلی قصه میشود. تنهایی این رمان سنوسالدار است و میانسالگی را رد کرده است و در حوالی پنجاه سالگی قدم میزند.
کتاب که تمام شد، قصد کردم دست آدمی را بگیرم که درونم دارد، گم میشود؛ قبل از اینکه تنهاییش پا به میانسالگی بگذارد و سن و سالی از او بگذرد، به یک چای دعوتش کنم. باید باهم صحبت کنیم، قبل از اینکه دیگر من نباشد و نشناسمش.
پایان
زهراگودرزی
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
«پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان به ایران آمد
«رمان «پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان نوشته بندیکت وِلس با ترجمه حسین تهرانی راهی بازار نشر ایران شد.»
حسین تهرانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی «صبا» درخصوص رمان «پایان تنهایی» توضیح داد: رمان «پایان تنهایی» نوشته بندیکت وِلس چهارمین اثر این نویسنده جوان است که به گفته خودش برای نوشتن آن هفت سال وقت صرف کرده. این اثر در سال ٢٠١٦ وارد بازار شد و سی هفته، بیوقفه، در فهرست ده کتاب پرفروش قرار گرفت و دو جایزه ادبی اتحادیه اروپا و انجمن راونسبورگ را کسب کرد. در نظرسنجیای که از سیصد و پنجاه کتابفروشی مستقل آلمان انجام شده این اثر عنوان محبوبترین رمان سال ٢٠١٦ آلمان را به خود اختصاص داده است
مترجم رمان «پایان تنهایی» در ارتباط با مضمون داستان بیان کرد: «پایان تنهایی» مضمونی عاشقانه و فلسفی دارد و قصه دو برادر و یک خواهر است که در سن خردسالی پدر و مادر خود را در یک حادثه رانندگی از دست داده اند و مجبور می شوند به مدرسه شبانه روزی بروند و داستان بیشتر به جنبه روانشناختی و آسیبهای جدی که به این خواهر و برادر وارد می شود می پردازد و اینکه این صدمات در نحوه بزرگ شدن آنها تاثیر میگذارد واین قصه تا سن ۴۰ سالگی این خواهر و برادران پیش می رود.
حسین تهرانی در مورد کارهای جدیدش توضیح داد: دو کتاب به نام های « ۲۸روز تمام» و «کارمای بد» اثر داوید زافیر آماده چاپ دارم که لازم به ذکر است که این نویسنده با اینکه در ادبیات جهان بسیار معروف و مشهور است و در مجموع بیش از چهار میلیون از آثارش در جهان به چاپ رسیده و ترجمه شده ولی هیچکدام از کتابهایش در ایران ترجمه نشده که من اولین مترجمی هستم که ترجمه آثار وی را برعهده گرفتم.
وی در مورد استقبال از کتاب «پایان تنهایی» گفت: امیدوارم این کتاب همانطور که در آلمان به محبوبیت رسید در ایران هم مورد استقبال قرار بگیرد. ولی این استقبال در آلمان تضمینی نیست برای پرفروش شدن این کتاب در ایران؛ زیرا سلیقه مخاطبان فارسی زبان کمی متفاوت است ولی من خیلی خوشبین هستم زیرا داستان یک داستان روانی هست که خیلی راحت میشود با شخصیتهای آن همذات پنداری کرد و از لحاظ تشابه فرهنگی فکر میکنم برای مخاطبان ایرانی قابل هضم باشد.
سمیه سادات حسینی
http://yon.ir/qSA7n
@qoqnoospub
«رمان «پایان تنهایی» محبوبترین رمان آلمان نوشته بندیکت وِلس با ترجمه حسین تهرانی راهی بازار نشر ایران شد.»
حسین تهرانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی «صبا» درخصوص رمان «پایان تنهایی» توضیح داد: رمان «پایان تنهایی» نوشته بندیکت وِلس چهارمین اثر این نویسنده جوان است که به گفته خودش برای نوشتن آن هفت سال وقت صرف کرده. این اثر در سال ٢٠١٦ وارد بازار شد و سی هفته، بیوقفه، در فهرست ده کتاب پرفروش قرار گرفت و دو جایزه ادبی اتحادیه اروپا و انجمن راونسبورگ را کسب کرد. در نظرسنجیای که از سیصد و پنجاه کتابفروشی مستقل آلمان انجام شده این اثر عنوان محبوبترین رمان سال ٢٠١٦ آلمان را به خود اختصاص داده است
مترجم رمان «پایان تنهایی» در ارتباط با مضمون داستان بیان کرد: «پایان تنهایی» مضمونی عاشقانه و فلسفی دارد و قصه دو برادر و یک خواهر است که در سن خردسالی پدر و مادر خود را در یک حادثه رانندگی از دست داده اند و مجبور می شوند به مدرسه شبانه روزی بروند و داستان بیشتر به جنبه روانشناختی و آسیبهای جدی که به این خواهر و برادر وارد می شود می پردازد و اینکه این صدمات در نحوه بزرگ شدن آنها تاثیر میگذارد واین قصه تا سن ۴۰ سالگی این خواهر و برادران پیش می رود.
حسین تهرانی در مورد کارهای جدیدش توضیح داد: دو کتاب به نام های « ۲۸روز تمام» و «کارمای بد» اثر داوید زافیر آماده چاپ دارم که لازم به ذکر است که این نویسنده با اینکه در ادبیات جهان بسیار معروف و مشهور است و در مجموع بیش از چهار میلیون از آثارش در جهان به چاپ رسیده و ترجمه شده ولی هیچکدام از کتابهایش در ایران ترجمه نشده که من اولین مترجمی هستم که ترجمه آثار وی را برعهده گرفتم.
وی در مورد استقبال از کتاب «پایان تنهایی» گفت: امیدوارم این کتاب همانطور که در آلمان به محبوبیت رسید در ایران هم مورد استقبال قرار بگیرد. ولی این استقبال در آلمان تضمینی نیست برای پرفروش شدن این کتاب در ایران؛ زیرا سلیقه مخاطبان فارسی زبان کمی متفاوت است ولی من خیلی خوشبین هستم زیرا داستان یک داستان روانی هست که خیلی راحت میشود با شخصیتهای آن همذات پنداری کرد و از لحاظ تشابه فرهنگی فکر میکنم برای مخاطبان ایرانی قابل هضم باشد.
سمیه سادات حسینی
http://yon.ir/qSA7n
@qoqnoospub
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
سینما و مرگ
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده مرگ است؛ مرکزی که نه فقط نقطه گرانش بلکه همزمان نقطه گریز است.
کتاب سینما و مرگ با زیرعنوان «درباره نامیرایی و تصویر» دارای 6 بخش است. تجسم مرگ و جهان همپایگان تصویرها، مرگ عاشق و پوئسیس حرکت، نامرده و نامیرایی تصویر، آفرینش زندگی و امکانات هیولا، کلمه مرگ و پیروزی تصویر و رستاخیر و بازگشت جاودان تصویرها، عنوان بخشهای این کتاب 216 صفحهایاند.
نویسنده در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد: «سینما» در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید.
کتاب سینما و مرگ را نشر ققنوس در 770 نسخه منتشر کرده است.
http://yon.ir/Ot4Ew
@QOQNOOSPUB
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده مرگ است؛ مرکزی که نه فقط نقطه گرانش بلکه همزمان نقطه گریز است.
کتاب سینما و مرگ با زیرعنوان «درباره نامیرایی و تصویر» دارای 6 بخش است. تجسم مرگ و جهان همپایگان تصویرها، مرگ عاشق و پوئسیس حرکت، نامرده و نامیرایی تصویر، آفرینش زندگی و امکانات هیولا، کلمه مرگ و پیروزی تصویر و رستاخیر و بازگشت جاودان تصویرها، عنوان بخشهای این کتاب 216 صفحهایاند.
نویسنده در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد: «سینما» در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید.
کتاب سینما و مرگ را نشر ققنوس در 770 نسخه منتشر کرده است.
http://yon.ir/Ot4Ew
@QOQNOOSPUB
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
اورهان پاموک چرا نویسنده است؟
«مینویسم چون به ادبیات و هنر رمان بیش از هر چیزی اعتقاد دارم...
مینویسم چون از فراموش شدن میترسم.
مینویسم چون از شهرت و توجه خوشم میآید.
مینویسم چون میخواهم تنها بمانم.
مینویسم تا شاید بفهمم چرا از دست همهتان، از دست همگی این قدر عصبانیام.
مینویسم چون دوست دارم خوانده شوم...
مینویسم چون مثل بچهها به بیمرگی کتابخانهها و باقی ماندن کتابهایم در قفسهها اعتقاد دارم.
مینویسم چون زندگی، دنیا و همه چیز بسیار زیبا و حیرتآور است.
مینویسم چون تبدیل کردن زیبایی و غنای زندگی به کلمات کاری لذتبخش است.
نه برای تعریف کردنِ داستان، بلکه برای بافتن داستان است که مینویسم.
مینویسم تا از این احساس نجات پیدا بکنم که همیشه جایی برای رفتن هست، اما ــ درست مثل توی خواب ــ نمیتوانم به آنجا بروم.
مینویسم چون هیچ جوری خوشبخت نمیشوم. مینویسم تا خوشبخت شوم.»
(از متن سخنرانی اورهان پاموک در مراسم اعطای جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۶)
@qoqnoospub
«مینویسم چون به ادبیات و هنر رمان بیش از هر چیزی اعتقاد دارم...
مینویسم چون از فراموش شدن میترسم.
مینویسم چون از شهرت و توجه خوشم میآید.
مینویسم چون میخواهم تنها بمانم.
مینویسم تا شاید بفهمم چرا از دست همهتان، از دست همگی این قدر عصبانیام.
مینویسم چون دوست دارم خوانده شوم...
مینویسم چون مثل بچهها به بیمرگی کتابخانهها و باقی ماندن کتابهایم در قفسهها اعتقاد دارم.
مینویسم چون زندگی، دنیا و همه چیز بسیار زیبا و حیرتآور است.
مینویسم چون تبدیل کردن زیبایی و غنای زندگی به کلمات کاری لذتبخش است.
نه برای تعریف کردنِ داستان، بلکه برای بافتن داستان است که مینویسم.
مینویسم تا از این احساس نجات پیدا بکنم که همیشه جایی برای رفتن هست، اما ــ درست مثل توی خواب ــ نمیتوانم به آنجا بروم.
مینویسم چون هیچ جوری خوشبخت نمیشوم. مینویسم تا خوشبخت شوم.»
(از متن سخنرانی اورهان پاموک در مراسم اعطای جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۶)
@qoqnoospub
Telegram
attach📎