انتشارات ققنوس
4.85K subscribers
1.57K photos
567 videos
108 files
1.13K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
پدرکشتگی اثری واقعگراست از زندگی در حال فروپاشی یک مترجم. اثری خواندنی و تجربه ای متفاوت با نثری روان.
پدر کشتگی اثر سلمان امین با نشر ققنوس در سال 1396 به زیور طبع آراسته شده است.#ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
پدرکشتگی اثری واقعگراست از زندگی در حال فروپاشی یک مترجم. اثری خواندنی و تجربه ای متفاوت با نثری روان. پدر کشتگی اثر سلمان امین با نشر ققنوس در سال 1396 به زیور طبع آراسته شده است.#ققنوس @qoqnoospub
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان:

پدرکشتگی سلمان امین نشر ققنوس چاپ اول 1396
این اثر زندگی فروپاشیده یک مرد است که بعد از دو ازدواج ناموفق خودش و خانواده هایش قربانی یک سرنوشت شوم از پیش تعیین شده هستند. مترجمی که هیچ از تخصصش نشانی در اثر نمی بینیم و تنها زندگی شخصی و خصوصیش توسط راوی نویسنده روایت می شود.
اثری داری نثری روان و شسته و قصه ای به نسبت جذاب است. بعد" قلعه مرغی، روزگار هرمی" اثر دیگر سلمان امین که با همین تکنیک نوشته شده به این نتیجه رسیدم که سلمان امین توانایی خوبی در پروراندن قصه های مردم طبقه متوسط و پائین جامعه دارد. شاخص نبودن شخصیت ها، پرداخت انسان های معمولی جامعه و کنش های درونی و فردی در یک اثر بسیار سخت است، چون امکان افتادن به ورطه داستان بدون کنش اجتماعی را افزون می کند.
پدر کشتگی برخلاف قلعه مرغی، کنش اجتماعی ندارد و جامعه شکل نمی گیرد تا اثر به رمان تبدیل بشود و یک داستان بلند است.
دخالت های نویسنده در روایت، شیرینی روایت را کاهش می دهد و برخلاف قلعه مرغی به جذابیت اثر نمی افزاید.
شخصیت ها چون بیشتر از موقعیت اجتماعی و دانش عمومی شان می فهمند و در روایت دخالت دارند، مثل عارف شیشه ای پارک چیتگر و مثل مترجم آشنا به همه علوم (از جمله روانشناسی) چهره غیر قابل باوری را در ذهن متبادر می کنند. از آنطرف دکتر روانشناس که باید روانپزشک باشد ولی گاهی برخوردهای روانکاوانه می کند و گاهی روانپزشک گونه، نشان از کمی پژوهش قبل نگارش اثر و اکتفا به دانسته های نویسنده است.
برخورد غیرمنطقی با اسطوره پسرکشی( رستم و سهراب) و عقده ادیپ در بخش های پایانی اثر، ساختار دلالتمند پلات اثر را دچار خدشه کرده است.
و اما اثر در پاره ای از زمان به دغدغه های اجتماعی در قالب نگاه فردی راوی می پردازد که ای کاش قوام بیشتری می یافتند مثل واگذاری قبر اموات بعد سی سال به غیر.
طنز و توجه نویسنده به فرهنگ عامه مردم تهران در این دو اثر سلمان امین از ویژگیهای بارز قلمش است و دلنشین. نویسنده کاربلد است در ایجاد موقعیت های تراژیکی که هم تلخ است و هم شیرین بواسطه نگاه طنزآلودش.
پدرکشتگی که اثری واقعگراست، اثری خوشخوان و روان است و مخاطب محور.
تک صدایی یکی دیگر از دلایل رمان نبودن اثر است.
خواندن پدرکشتگی تجربه زندگی یک انسان در مرز فروپاشیدگی روانی است و لذتبخش.
باقی بقایتان
#چی_خوندم_توی_این_هفته #ققنوس
@qoqnoospub
فکر کردم اگر می توانستم این قسمت از فیلم زندگیم را به عقب برگردانم حتما این سوال را از شرلی می پرسیدم. همه ی زنها عشق شان را قربانی تعهد می کنند.
#فیلم‌نگاری_یک_داستان_عاشقانه
@qoqnoospub
«زود گرفتند و بردند و مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن ‌که سرم را روی کُنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم درنیامد. سرم روی كُندهٔ درخت بود، پس گردنم مورمور می‌شد... گفتم چیزی که نزدیک می‌شود فرقی با خواب ندارد... خودم را رها کردم...»
#اورهان_پاموک
#قلعه_سفید
ترجمهٔ #ارسلان_فصیحی
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
سلمان امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
سلمان امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت. @qoqnoospub
#پدرکشتگی
#مینا_ساداتی :
#سلمان_امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت واقعی، خشن و انتقادی مواجه می‌کند.
مینا ساداتی
#داستان_ایرانی #ققنوس
@qoqnoospub
اتفاق همیشه می‌افتد. انگار هرجا که می‌روم، حادثه و ماجرا هم می‌آید. مردم شبیه شپشند- به زیر پوست آدم نفوذ می‌کنند و همان‌ زیر جا خوش می‌کنند. زیر پوستتان را آن‌قدر می‌خارانید و می‌خارانید که عاقبت خون از آن جاری می‌شود، اما هرگز‌ از شر شپش‌ها خلاص نمی‌شوید. هرجا که می‌روم می‌بینم که مردم از زندگیشان کلافی سردرگم می‌سازند. هرکس برای خودش مصیبت‌نامه‌ای شخصی دارد. پنداری دیگر این خصلت در خون مردم جاری شده- بداقبالی، دلتنگی، سوگ، خودکشی. فضا آبستن فاجعه، سرخوردگی و بیهودگی است. بِخاران و بِخاران تا آن‌جا که دیگر پوستی باقی نماند. با این‌حال، این صحنه بر من تاثیری فرحبخش و مسرت‌انگیز دارد. به‌جای دلسرد شدن، از آن لذت می‌برم. من فریاد می‌زنم و فجایع بیشتر‌ و بیشتری طلب می‌کنم، طلبِ مصایبِ عظیم‌تر، طلبِ ناکامی‌های بزرگتر. می‌خواهم چهار ستون عالم از پاشنه وربیاید، می‌خواهم همه خودشان را تا سر حد مرگ بخارانند..

#مدار_راس‌السرطان
#هنری_میلر #سهیل_سمی
#ققنوس
@qoqnoospub
تو ایستگاه اتوبوسم. سرم پایینه. صبحا وقتی به زمین نگاه میکنی گوله گوله آب دهن رو زمین می بینی. مردم صبحشونو با تف کردن رو زمین شروع میکنن، صبح مارو هم با حالت تهوع. ..
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
تو ایستگاه اتوبوسم. سرم پایینه. صبحا وقتی به زمین نگاه میکنی گوله گوله آب دهن رو زمین می بینی. مردم صبحشونو با تف کردن رو زمین شروع میکنن، صبح مارو هم با حالت تهوع. .. @qoqnoospub
تو ایستگاه اتوبوسم. سرم پایینه. صبحا وقتی به زمین نگاه میکنی گوله گوله آب دهن رو زمین می بینی. مردم صبحشونو با تف کردن رو زمین شروع میکنن، صبح مارو هم با حالت تهوع. ولی بازم صبح های زود رو دوست دارم، آخه کسی حوصله نداره به آدم نگاه کنه.
#من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم
#بی_نام
#رویا_هدایتی
#هیلا
@qoqnoospub
#نشر_ققنوس با بیش از یکهزار عنوان کتاب در #نمابشگاه_بین‌المللی_کتاب_تهران در بخش بزرگسال و کودک
@qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از
#لئورناردو_داوینچی
این #رمان_تاریخی کنکاشی است در زندگی و شخصیت پر از معنا و ابهام آفریننده #مونالیزا
با ترجمه استاد #جواد_سیداشرف
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران رونمایی از #نیستدرجهان #داستان_ایرانی #محمداسماعیل_حاجی‌علیان @qoqnoospub
محمد اسماعیل حاجی علیان:
دو روز از ماه عسل ­مان نگذشته بود، خبرمان کردند نیستدرجهان فوت کرده و زود برگردید. برگشتیم. گُلی بدتر از من بود و کارش کشید به فال قهوه و احضار روح. آقاجان آلزایمر گرفته، یک گوشه می ­نشیند و با نیستدرجهانش حرف می­زند. از بچگی ­اش می ­گوید تا وقتی که به نیستدرجهان برسد. انگار دنیایش همانجا تمام می­ شود.
اوایل نمی­ توانستم بفهمم آقاجان چی می ­گوید و چکار می­ کند؟ از در خانه بیرون نمی­ رفت و فقط به سفیدی دیوار زل می­ زد. کاغذ دیواری همه ­ی اتاقها را کندم تا غریبی نکند. 
حالا اوضاع کمی فرق کرده است. خودم و گلی را می ­بینم، حرف های آقاجان را ضبط می­ کنم تا یادگاری از او داشته باشم. کاری که می­ خواستم برای نیستدرجهان بکنم و فرصت­ش ازم گرفته شد.
آقاجان، نیستدرجهانش را دارد و من... نمی ­دانم منم برسم به سن و سال آقاجان و هفتاد و شش سال­م بشود، مثل آقاجان از گُلی می ­گویم یا نه، دوره زمانه ما عوض می­ شود؟!
امروز هم گلی با دوستهایش رفته­ اند دورهمی، روح احضار بفرمایند. من حوصله این بازی ها را ندارم. هِدسِت را توی گوشم می­ گذارم و پوشه آقاجان و نیستدر را باز می ­کنم و دوباره از سر گوش می ­کنم. نمی ­دانم این چه عادت بدی است که من دارم؟

پاره ای از رمان #نیستدرجهان
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#نشر_هیلا
#چاپ_اول_1396
@qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم
از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. ..
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. .. @qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم
از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. حالا معلوم نیست چقدر باید اینجا منتظر خانوم باشم. ممکنه مثلن تو راه یه پسری رو ببینه بعد خوشش بیاد بعد انقدر ادا دربیاره که پسره خودشم نفهمه چش شده ولی بیاد به ثریا شماره بده، خودشم بعدن هرچی فکر کنه نفهمه چرا رفته به ثریا شماره داده. بعد ثریا اگه خیلی خوشش اومده باشه یادش میره با من قرار داره برمیگرده میره خونه به پسره زنگ میزنه. ثریا همچین آدمیه. صداشم پشت تلفن یجوریه که...نمیدونم چجوری ولی پسرا بهش گفتن صداش یجوریه که آدمو مست میکنه. یعنی پسرارو. من که اصلن سر درد میگیرم اگه زیاد حرف بزنم با ثریا. چه تفلنی چه....یکی محکم میخوره بهم. نزدیکه بیوفتم تو جوب برمیگردم. ثریاس. ثریا محکم بغلم میکنه های های گریه میکنه.
#پیاده_روهای_پارک_لاله_سکوی_دوم
#رویا_هدایتی
#هیلا
#داستان #داستان_ایرانی #گروه_انتشاراتی_ققنوس
@qoqnoospub
کریک گفت:"قورباغه نر تو فصل جفتگیری تا جون داره سروصدا راه می ندازه.ماده ها جذب قوی ترین و بم ترین صدا می شن,چون نشون دهنده قوی ترین قورباغه با برترین ژن هاست.طبق تحقیقات قورباغه های نر کوچیک کشف می کنن که اگه برن تو مجراهای فاضلاب اون مجراها با لوله ها درست مثل تقویت کننده صوتی عمل می کنن و این طوری قورباغه های کوچیک خیلی بزرگتر از اونچه هستن به نظر می رسن."
جیمی گفت:"خوب که چی؟"
کریک گفت:"خوب هنر برای هنرمندا همین حکم رو داره.یه لوله خالی.یه تقویت کننده صوتی.به وسیله برای این که تق ماده هارو بزنن."
"این تشیبه تو در مورد هنرمندای ماده جوابگو نیست.اونا برای این که ترتیب کسی رو بدن وارد هنر نمی شن..."
کریک گفت:"هنرمندای ماده به لحاظ بیولوژیکی معیوب و نارسن.چطور تا حالا اینو نفهمیدی؟"
#اوریکس_و_کریک
#مارگارت_اتوود
#ققنوس
@qoqnoospub