انتشارات ققنوس
4.6K subscribers
1.55K photos
564 videos
108 files
1.13K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
 کائنات وجودي واحد است.همه چيز و همه کس با نخي نامرئي به هم بسته‌اند. مبادا آهِ کسي را برآوري؛ مبادا ديگري را، بخصوص اگر از تو ضعيف‌تر باشد، بيازاري. فراموش نکن که اندوهِ آدمي تنها در آن‌ سوي دنيا ممکن است همهٔ انسان‌ها را اندوهگين کند؛ و شادماني يک نفر ممکن است همه را شادمان کند...


#ملت_عشق #اليف_شافاک #ققنوس
@qoqnoospub
بازخواست تاریخ برای احضار فراموش‌شدگان
درباره‌ی رمان « #مورسو ، بررسی مجدد» از یک نویسنده‌ی الجزایری تبار به زبان فرانسه.
#داستان_خارجي #ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
بازخواست تاریخ برای احضار فراموش‌شدگان درباره‌ی رمان « #مورسو ، بررسی مجدد» از یک نویسنده‌ی الجزایری تبار به زبان فرانسه. #داستان_خارجي #ققنوس @qoqnoospub
بازخواست تاریخ برای احضار فراموش‌شدگان
درباره‌ی رمان «مورسو، بررسی مجدد» از یک نویسنده‌ی الجزایری تبار به زبان فرانسه.

«مورسو، بررسی مجدد» رمانی است از یک نویسنده‌ی الجزایری تبار که به زبان فرانسه نوشته شده است. این رمان، مهم‌ترین اثر‌ اوست که از قِبَلِ آن توانست جوایز متعددی (جایزه‌ی رمان اول گنگور، جایزه‌ی فرانسوا موریاک، جایزه‌ی انگلیش‌پن و…) و متعاقباً شهرتی جهانی بدست آورد. ترجمه‌ی فارسی آن به اهتمام سمیرا رشیدپور از متن اصلی فرانسه صورت پذیرفته و، انتشارات ققنوس در مهرماهِ ۹۵ آن‌را منتشر نموده است. زبان فرانسه در این اثر، صرفاً ابزار روایت نویسنده نیست، بلکه، آنچنان‌که در جای‌جای متن پیداست، از آن حیث که یک سَرِ داستان فردی فرانسوی است که، اساساً به همین دلیل که «فرانسوی» است و، ازسویی استعمارگرِ سرزمینِ راوی و، از سوی دیگر صاحبِ متنی است که متنِ مورسو، بررسی مجدد در دیالوگی پرسش‌گرانه آن‌را بازخواست کرده است، اساساً واجد ارتباط پیچیده و تودرتویی با «موضوع/سوژه» رمان است. موضوعی که در تمامی لایه‌هایِ پیدا و پنهانِ روایت، خود را درگیرِ عناصر هویت‌سازی همچون زبان، وطن، کشور، نژاد و مذهب می‌کند. چگونگیِ این بحث را در ادامه مختصراً پی خواهم گرفت. و اما درباره‌ی مسائل فنی باید گفت که صفحه‌آرایی مرتب،کاغذ و قیمتِ مناسب،کیفیت عالیِ چاپ، همراه با ترجمه‌ی روان و خوش‌خوان و صدالبته فارسیِ سالم، به ارزشِ فراوانِ کتاب افزوده است. دراین معرفیِ بسیار کوتاه می­کوشم تا حد ممکن در خودِ روایت بمانم، و به ارجاع‌های متعدد بیرون‌متنیِ آن، که در یادداشت‌های منتشرشده‌ی بیشینه­ی منتقدان مورد توجه واقع شده است، کمتر بپردازم. و در آخر اضافه می­کنم، بدیهی است که تمام ارجاعات درون متن، به ترجمه‌‌‌ی نامبرده از متن اصلیِ فرانسه است.
#داستان_خارجي #ققنوس
@qoqnoospub
« تا مدت های مدیدی قلمم را شمشیر فرض می کردم ، اما اکنون از ناتوانی خودمان با اطلاعم . اما چه اهمیتی دارد . کتاب می نویسم . کتاب خواهم نوشت . کتاب ها لازمند ، کتاب نوشتن در هر حال مفید است . فرهنگ نه چیزی را نجات می دهد و نه کسی را چیزی را توجیه نمی کند اما محصول بشر است . »

#کلمات
#ژان_پل_سارتر
@qoqnoospub
هر کتاب، هر مجلدی که اینجا می بینی، روح داره. روح کسی که اون رو نوشته و روح کسایی که اون رو خوندن و باهاش زندگی کردن و رویا دیدن. هربار که کتابی دست به دست میشه، هر بار که چشم کسی به صفحاتش دوخته میشه، روح اون کتاب رشد می کنه و تقویت میشه.
#سایه_باد
#کارلوس_روئیس_سافون
ترجمه‌ی #سهیل_سمی
#ققنوس
@qoqnoospub
در مرحله ای از زندگی، ندامت های خود را مثل بیسکویت در فنجان قهوه، فرو می کنیم...

#اتالیا_گینزبرگ #میکله_عزیز #ققنوس
@qoqnoospub
سخت تر از شنیدن دروغ هایی که دیگران به تو می گویند، دروغ هایی اند که خودت به خودت می گویی.

#ماه‌منیر_کهباسی
#والس_یکنفره
@qoqnoospub
مواظب باش راهی که به قلب مرد می رسد. راهی نباشد که زن را از خودش دور می کند. موقعی که می خواهی او را به طرف خودت بکشی با خودت غریبه نشوی.


#ملت_عشق
#الیعف_شافاک
#ققنوس
@qoqnoispub
یک بار در کتابفروشی پدرم شنیدم که یکی از مشتریان همیشگی می گفت کمتر چیزی چون نخستین کتاب روح انگیز بر ذهن و وجود خواننده تاثیر می گذارد. نخستین تصاویر، پژواک واژه هایی که تصور می کنیم دیگر به گذشته هامان پیوسته اند، در سرتاسر زندگی با ما هستند و در ذهنمان قصری بنا می کنند که - صرف نظر از تعداد کتاب هایی که خوانده ایم، تعداد واژه هایی که کشف کرده ایم، و چیزهایی که آموخته یا فراموش کرده ایم - دیر یا زود به آن باز می گردیم.
#سایه_باد
#کارلوس_روئیس_سافون
ترجمه‌ی #سهیل_سُمّی
#ققنوس
@qoqnoospub
آغاز انقلاب ها از جنبه روانشناختى، عجيب شبيه برخى روابط عاطفى است. تأكيد بر اتحاد، حس قدرت مطلق، تمايل به از بين بردن اسرار و ترس از مخالفت، كه خيلى زود منجر به پارانوياى معشوق مى شود و نتيجه اش به وجود آمدن نوعى پليس مخفى است.

#جستارهايى_درباب_عشق
صفحه ٧٦
#آلن_دوباتن
@qoqnoospub
آن قدر شب ها به ستاره ها نگاه کردم که شاید او هم به آسمان نگاهی انداخته باشد هر چند گذرا ،
آن قدر به پرنده ها چشم دوختم که شاید از بالای خانه اش گذر کرده باشند .
و آن قدر به نسیم سلام کردم که شاید صدای مرا به گوش او برساند ،
ولی کمترین اثری از او نیافتم .


#پيكر_فرهاد
#عباس_معروفى
#ققنوس
@qoqnoospub
آنچه می بایست ازدست میدادم، داده بودم ، خودم را فنای چشم‌هایی کرده بودم که شاید از پیش هم زندگی مرا زهر آلود کرده بود.و انگار به دنیا آمده بودم که درهجران چشمهای سیاه براق بسوزم
#پیکرفرهاد
@qoqnoospub
چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی کنیم
توی خیابان با هم روبرو می شویم.
تو از روبرو می آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدم هایم آهسته تر می شود...
به یک قدمی ام می رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می کنی!
درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می کشد...
و رعشه ای می اندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده ام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهره ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می کنم...
می ایستم و برمی گردم و می بینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر می کنی!
من اما به این فکر می کنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستاده ام!
چقدر به این ایستادن ها سال ها پیش نیاز داشتم
قدم های سستم را دوباره از سر می گیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند.
حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه‌ درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!


#آدمکش_کور
#مارگارت_اتوود
@qoqnoospub
فقط با کسانی بحث کنید که می‌دانید آن‌قدر عقل و عزت نفس دارند که حرف‌های بی‌معنی نمی‌زنند ،
کسانی که به دلیل توسل می‌جویند ،
حقیقت را گرامی می‌دارند و آن‌قدر منصف هستند
که اگر حق با طرف مقابلشان باشد ،
اشتباه بودنشان را قبول می‌کنند .

پس نتیجه می‌گیریم که به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش ِآن را دارد که با او بحث کنی !

#هنر_همیشه_بر_حق_بودن
#آرتور_شوپنهاور

@qoqnoospub
نمی دانم آیا می توانم سرم را بر شانه های شما بگذارم و اشک بریزم؟ با دست های فروافتاده و رخوت خواب آوری که از پس آن همه خستگی به سراغ آدم می آید به شما پناه بیاورم، در حالی که سخت مرا بغل زده اید و گرمای تن خود را به من وامی گذارید، گاهی با دو انگشت میانی هردو دست، نوازشم کنید و دنده هام را بشمارید که ببینید کدامشان، یکی کم است، و گاه که به خود می آیید با کف دست ها به پشتم بزنید، آرام... بی آنکه کلامی حرف بزنید یا به ذهنتان خطور کند که من چرا گریه می کنم، چه مرگم است؟ بی آنکه بپرسید من که ام، از کجا آمده ام، و چرا این قدر دل دل می زنم،
مثل گنجشکی باران خورده...


#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مادرم به پرستارهايي که در بيمارستان هاي مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت مي کرد.
دلش مي خواست پدرم سلامتي اش را فقط مديون او بداند، مي خواست پدرم به وفاداري خستگي ناپذير او اهميت دهد.
ديکتاتوري روي ديگر فداکاري است.

#مارگارت_اتوود
#آدمکش_کور
@qoqnoospub
#ملت_عشق
#اليف_شافاک

حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفهٔ خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایستهٔ این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماجِ افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه‌ای سرافراز، چشم و دل سیر ‌و با قلبی مطمئن رفتار کند.
@qoqnoospub