پخش ققنوس
2.03K subscribers
31.1K photos
217 videos
52 files
14.7K links
معرفی کتاب پخش ققنوس
Download Telegram
#عشق_و_ژلاتو
نوشتهٔ #جنا_اوانس_ولچ
ترجمهٔ مینا عابدی
از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز

برای دوست‌داران کتاب‌های #احتمال_عشق_در_نگاه_اول و #واژه_هایی_در_اعماق_آبی_دریا


اولین رمان این نویسنده که سرشار از عشق، رمز‌و‌راز، و ماجراجویی است، سپری کردن تابستانی در ایتالیا به یک سفر جاده‌ای در سرتاسر توسکانی تبدیل می‌شود.
لینا، تابستان خود را در توسکانی می‌گذراند، اما حوصله‌ی طلوع آفتاب زیبا و چشم‌انداز افسانه‌ای در ایتالیا را ندارد. علت اصلی رفتنش به ایتالیا، برآوردن آرزوی مادرش به هنگام مرگ بود که به ایتالیا برود و با پدرش آشنا شود. اما چگونه است که پدری شانزده‌ سال دور از فرزندش باشد؟ تمام چیزی که لینا می‌خواهد برگشتن به خانه است.
اما، دفترچه‌ای به دست لینا می‌رسد که مادرش در زمان حیاتش در ایتالیا نوشته بود. او به یک‌باره از دنیایی از عشق‌های پنهانی، هنر و نانوایی‌های مخفی پرده برمی‌دارد. دنیایی که به لینا الهام می‌بخشد تا جا پای مادرش بگذارد و رازی طولانی را آشکار کند. رازی که تمام آنچه او درباره‌ی پدر و مادرش و حتی خودش می‌دانسته، دگرگون می‌کند.
شومیز/رقعی/ ۳۳۴ ص /۴۵۰۰۰ ت
نشر #کوله_پشتی
#پخش_ققنوس
پخش ققنوس
تازه‌ترین کتاب #محمدحسن_شهسواری و #مجموعه_ژانر به بازار آمد. #انتشارات_ققنوس #پخش_ققنوس
کاوه پایدار خیلی‌خیلی دیر فهمیده بود چرا زن‌ها زیاد دور و بر او نمی‌پلکند. از همان نوجوانی که به دنیای جذاب دوست داشتن و دوست داشته شدن پی برده بود، هرگز هیچ دختری از ته قلب او را نخواسته بود. در تمام این سال‌ها زن‌هایی بودند که در چهره‌اش همسر ایدئالشان را می‌دیدند، حتی بیشترشان صادقانه می‌خواستند به او به عنوان یک مرد تکیه کنند تا سال‌های مانده تا #مرگ را بی‌یاور نگذرانند اما در اوج ابراز علاقه‌ها هم می‌فهمید حتی یک نفر هم دلش برای شنیدن نامش از دهان کاوه نلرزیده. خودش خوب می‌دانست اگر پیوندی شکل می‌گرفت، ستون محکمی بود که می‌شد به آن تکیه کرد اما او نمی‌خواست تکیه‌گاه باشد فقط. دلش از بزدلی می‌گرفت. خشمگینش می‌کرد اما افسوس که زنان سرزمینش را بزدل بار می‌آوردند. کاوه دلش شور یک قلب شجاعِ برهنه را می‌خواست. قلبی تماماً متعلق به او که در لحظه زندگی کند و شیره زندگی را بمکد برای همان لحظه. اما زندگی، سخت از #کاوه_پایدار این ماجراجویی را دریغ کرده بود. جالب‌تر این‌که راز تنها ماندنش را، راز دریغناکیِ این‌طور تنها ماندنش را، یکی از زنان آن‌کاره، در اولین پرونده‌ای که خودش سرتیم آن بود، بازگفت. پرونده‌ای که برای اداره آن‌ها خیلی مهم بود. زن همسنِ الآن او، سی‌وهفت هشت‌ساله، بود. برای چنین شغلی کاملاً پیر به حساب می‌آمد. اما همه می‌گفتند هنوز هم برای نفوذ در دل باندهای #فساد بهترین است.
#پلیس‌، چهل و هشت ساعت بعد از ماجرای مردادِ داغ و دیوانه، شهراد شاهانی و ساغر سرایش را به همکاری فرا می‌خواند. در همان ابتدا اطلاعاتی به دستشان می‌رسد که متوجه می‌شوند تمام حوادثی که در #مرداد_دیوانه پشت سر گذاشته‌اند بخش کوچکی از ماجراهایی بسیار بزرگ‌تر است. ماجراهایی که آنان را در آتش شهریوری می‌اندازد که از آن گریز و شگفتی و مرگ و #گلوله شعله می‌کشد.
#شهریور_شعله_ور
#محمد_حسن_شهسواری
#گروه_انتشاراتی_ققنوس #انتشارات_ققنوس
#رمان #رمان_ژانر #تریلر #ژانر
شومیز / رقعی / 504 ص / 55000 تومان
#پخش_ققنوس
#مجله_آزما
#آزما
شماره ۱۴۳ /رحلی/شومیز/ ۷۴ صفحه/ ۱۵۰۰۰ تومان #نشريات #مجله
#آزما
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
🌐 http://www.qoqnoosp.com