غرش آسمان-میدان لاله-الوند-قزوین
📸امید مهاجر

@qazvin_payetakht

زندگى شاد و آرام  يعنى تعادل ايجاد
كردن بينِ آنچه که باید نگهداشت و
آنچه که باید رها کرد...

صبحتون پر از حس خوب🌺🙏

کارت های ۵میلیونی امروز همستر

نوع ارتباطات در قزوین ! 😂
برای دیدن سایر انیمیشن های ما روی لینک زیر کلیک کرده و join رو بزنید.
@qazvin_payetakht

پیشتازی پزشکیان در قزوین /آراء شمارش شده شهرستان قزوین تا این لحظه

پزشکیان 48995
جلیلی    25353
قالیباف  20229
پورمحمدی  333

@qazvin_payetakht

الموت رویایی در یک نگاه😍

@qazvin_payetakht

✏️هم‌اکنون تجمع حامیان دکتر پزشکیان در خيابان خیام قزوین

@qazvin_payetakht

گزارش نهایی اعلام نتایج شمارش آرای مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری:

🔹تعداد آرای مأخوذه:  ۳۰.۵۳۰.۱۵۷ رأی
🔹مسعود پزشکیان: ۱۶.۳۸۴.۴۰۳ رأی
🔹سعید جلیلی: ۱۳.۵۳۸.۱۷۹ رأی

@qazvin_payetakht

در قدم اول رای اعتماد مردم به شما و بزرگ ترین خواسته ی کسبه و مغازه داره ها وکاسبان مجازی از دکتر پزشکیان برداشتن فیلتر ینگ
هست

@qazvin_payetakht

روایتی از دوقرن قدمت حسینیه «آسید جمال»

@qazvin_payetakht

محرم برای خیلی از بانوان قزوینی تداعی گر حسینیه آقاسیدجمال و مراسم سنتی و زیبای آن است. به رسم هرساله مردم از مناطق مختلفی برای حضور در این مراسم حاضر می‌شوند، کوچه از چند جهت به حسینیه منتهی می‌شود و از تمام جهات مهمانان مختلفی سوی حسینیه حرکت می‎‌کنند.
یکی از مسیرهای منتهی به حسینیه را گویی بازاریان گرفته‌اند و از صبح علی الطلوع بساطشان را پهن کرده‌اند اما کالاهایی که در این بازار می رسند اندکی خاص و متفاوت هستند. میوه و لیوان عمده ترین کالاهای این بازار متفاوت را شامل می‌شود.
تعدادی از خانم‌های چادری سیب گلاب می‌خرند و از همان ابتدای کوچه سیب را نذر روضه می‌کنند و برخی از مهمانان که حاجتی دارند یا حاجت خود را از همین حسینیه گرفته‌اند از آقای دست فروش لیوان و استکان چای روضه خریداری می‌کنند.
چند دست موکت اطراف ورودی پهن شده و تعدادی از مهمانان روی موکت‌ها نشسته‌اند صدای زیارت عاشورا تا کوچه‌های اطراف هم می‌آمد، پرچم‌های قامت‌دار تمام ساختمان را پوشانده‌اند، گویی تعدادی از مهمانان کارمندان ادارات و شرکت‌های مختلف هستند و حالا آمدند که روز خود را با اباعبدالله آغاز کنند و پیش از ساعت هشت صبح درست بعد از زیارت عاشورا و مداحی راهی محل کار خود می‌شوند.
وارد حسینیه می‌شویم حسینیه از داخل به دو طبقه منتهی می‌شود که طبقه اول آن پس از سپری شدن چند پله به محوطه بزرگی ختم می‌شود که محیط وسط آن با دیواره‌های کوتاه مشکی پوشیده شده و منبر سخنران و مداح درآن قرار دارد و در آن محوطه آقایان گرد نشسته‌اند و محیط اطراف نیز محوطه بانوان است البته طبقه فوقانی که به صورت بالکن در چهار طرف حسینیه وجود دارد نیز برای حضور بانوان تعریف شده است.
@qazvin_payetakht

قزوین داراي دومیدان به نام ات میدان و زنگه میدان بود. در این دومیدان و بازارهاي دیدنی شهر که در کوچه هاي سرپوشیده واقع بود، تجارت و معاملات بسیاري انجام میگرفت و انسان میتوانست در مقابل پرداخت پول کم اجناس و کالاي مختلفی بخرد، در آنجا بود که من چند عدد سنگ فیروزه که از نیشابور و به مقدار کم از فیروزکوه میآوردند، با پرداخت یک عباسی برابر با هشت گروشن و یا حداکثر نیم تالر خریداري کردم. برخی از آنها به اندازه یک لوبیاچیتی و داراي رنگ بسیار تندي بود. همینطور انسان میتوانست یاقوت یا لعل را نیز با پرداخت پول اندکی بخرد.
در بخش خاوري شهر گورستان عمومی قرار دارد که جنب آن شاهزاده حسین (ع) فرزند امام حسین (ع) در مسجدي زیبا مدفون
است. از آنجا که او یکی از مهمترین قدیسین است، لذا ایرانیها بر مرقد او مانند مراقد پاک مردان دیگر براي نذر و نیاز و پیمان بستن و سوگند خوردن حاضر میشوند، اگر کردار و گفتار کسی نزد دیگري مشکوك باشد، او شخص موردنظر را وادار می کند که در مرقد شاهزاده حسین (ع) حضور یابد و به خاك پاك او و نیز قرآن کریم سوگند یادکند. غیر از این پنجاه مسجد دیگر در قزوین وجود دارد. کاروانسراهاي بسیار نیز در اینجا یافت میشود که از نظر معماري جالب است و بیشتر مورد استفاده بازرگانان بیگانه قرار میگیرد. ضمنا تعداد زیادي گرمابه در شهر وجود دارد که روزانه مورد استفاده اهالی قرار میگیرد. روز دوم ژوئیه براي اینکه به سفرا بد نگذرد، داروغه قزوین ترتیب برگزاري نمایش را داد. او با چندرأس اسب نزد ما آمد و پس از تعارفات معموله ما را به میدان شهر برد و فرستادگان را بر روي صندلی در چادر روباز نشاند. بخشی از میدان را آب پاشی کرده بودند تا از بلند شدن گردوخاك جلوگیري شود. مردم شهر به صورت دایره ئی وسیع کنار هم نشسته بودند و ما دریافتیم که شاهد
یک برنامه جالب و دیدنی خواهیم بود. ابتدا چند نفر بازیگر پیش آمدند و همانطورکه در آلمان نیز رسم است شروع به پریدن و جهیدن کردند. سپس چند نمایشگر که سه زوج

معلق باز به دنبال آنها بودند آغاز به دادن نمایش و بازي کردند. اینها لخت بودند و فقط عورتشان پوشیده بود. شلوارهاي کوتاه و تنگ و چسبان چرمی به پا داشتند که به آن روغن مالیده بودند. آنها در نمایش خود که عبارت از حمله و دفاع بود شگردهاي ماهرانه ئی نشان دادند.
بعد از این نمایش دو قوچ قوي با شاخهاي پیچیده بزرگ را به هم انداختند که با شدت هرچه تمامتر به روي هم میپریدند و به یکدیگر کله و شاخ میزدند.
سپس دوپرنده بزرگ و رنگارنگ را که بزرگتر از طوطی و هرکدام در قفسی مخصوص زندانی بودند به صحنه آوردند و آنها را با هم درگیر کردند. در پایان همراه با صداي بلند طبل و فریاد و بانک شادي، هشت گرگ نیرومند را وارد میدان کردند. به گردن
آنها ریسمان بلندي بسته بودند و یکی را پس از دیگري به میان جمعیت رها کردند و دوباره باز آوردند.
مردي که لباس مخصوصی پوشیده بود و روبندي کلفت که بین دو لایه آن را پنبه زیادي گذاشته بودند بر صورت داشت، به سوي
یکی از گرگها رفت و پس از از آنکه گرگ به صورتش پرید او را میان دو بازوي خود گرفت و سپس از خویش دور کرد.
غیر از این دیدنیها، فیل مبرزاي هندي بود که بایستی او را هم به میدان می- آوردند، ولی از آنجا که فیل علاقه بیشتري نسبت به ماندن در علفزار داشت و ما نیز مایل نبودیم بیش از این در گرماي شدید آنجا بنشینیم، لذا از دیدن این برنامه صرفنظر کردیم و به اقامتگاه خود بازگشتیم. فیل یاد شده را بعدها در حیاط منزل شاهزاده هندي دیدیم که حیوانی بزرگ و غول پیکر بود و نظیر او را حتی در اصفهان که تعداد زیادي فیل وجود داشت ندیدیم. بلندي قامت این حیوان برابر بلندي قامت دو آدمی بود و قطر هر پایش
به اندازه قطر بدن یک انسان و گوشهایش به درازاي یک ساعد و به پائین آویزان بود. این فیل را براي انجام چند حرکت سرگرم کننده آموزش داده بودند، پسربچه ئی بر گردن او مینشست و با چکش نوك تیزي به

ملایمت بر سر او میکوفت، فیل که یاد گرفته بود از این پسربچه اطاعت کند، بر زمین مینشست و دوباره به پا میخاست. بنابراین فیل مزبور ادعاي کسانی را که نوشته اند، چنانچه فیل به زمین بنشیند دیگر قادر به برخاستن نیست و به این ترتیب میتوان او را به بند کشید، یا اینکه اگر به درختی که نیمی از قطر آن اره شده باشد براي خوابیدن تکیه کند و با شکسته شدن درخت بر اثر سنگینی
فیل به زمین میغلطد و نمیتواند به پاخیزد را رد کرده است.
سفرنامه اولئاریوس / ترجمه احمد بهپور،

@qazvin_payetakht