هیچگـاه نگـــران حـرف های مردم نبــاش،
همین ڪه وقتشـان رامیگـذارند ،
تا پشت سرت حرف بزننـد ،
یعنی شخـص مهمی هستی
#قضاوت_کردن_ممنوع
#غیبت_کردن_ممنوع
@Ravan6enasi_CalmMind 🗣🚫
همین ڪه وقتشـان رامیگـذارند ،
تا پشت سرت حرف بزننـد ،
یعنی شخـص مهمی هستی
#قضاوت_کردن_ممنوع
#غیبت_کردن_ممنوع
@Ravan6enasi_CalmMind 🗣🚫
هیچگـاه نگـــران حـرف های مردم نبــاش،
همین ڪه وقتشـان رامیگـذارند ،
تا پشت سرت حرف بزننـد ،
یعنی شخـص مهمی هستی
#قضاوت_کردن_ممنوع
#غیبت_کردن_ممنوع
@Ravan6enasiCalmMind 🗣🚫
همین ڪه وقتشـان رامیگـذارند ،
تا پشت سرت حرف بزننـد ،
یعنی شخـص مهمی هستی
#قضاوت_کردن_ممنوع
#غیبت_کردن_ممنوع
@Ravan6enasiCalmMind 🗣🚫
#خودکنترلی #نصیحت_کردن #قضاوت_کردن
🔥 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
کانالی که از شما انسانی دیگر میسازد👌 | PsychollogyForLife
🔥 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
کانالی که از شما انسانی دیگر میسازد👌 | PsychollogyForLife
#خودکنترلی #نصیحت_کردن #قضاوت_کردن
📣 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
تنها راه ورود به محبوبترین کانال روانشناسی | PsychollogyForLife
📣 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
تنها راه ورود به محبوبترین کانال روانشناسی | PsychollogyForLife
#خودکنترلی #نصیحت_کردن #قضاوت_کردن
🔵 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
👇🏻
@PsychollogyForLife
https://www.instagram.com/PsychollogyForLife
🔵 چرا دوست داریم دیگران را نصیحت کنیم؟!
یکی از عادت های بدی که بسیاری از افراد، علی الخصوص انسان های پیر و یا افرادی که توهم کمال در آنها برجسته است و نیز افراد مذهبی یا معنوی از خود نشان می دهند، نصیحت کردن دیگران است.
فرد نصیحت کننده می پندارد که با این عمل دارد در حق آن فرد لطف می کند و به زعم خودش، کار خوبی انجام می دهد، با اینکه در بسیاری اوقات، نصیحت یا در دیگران هیچ اثری ندارد یا تاثیری بالعکس بر روی آنها می گذارد، (پیشنهاد دادن بهتر از نصیحت کردن است.) چون افراد نصیحت کننده برای نصیحت کردن، متوسل به زبان خودشان می شوند تا عمل شان، به همین خاطر موفقیت کمتری بدست می آورند، چون همیشه صدای کردار ما، بلندتر و تاثیر گزارتر از صدای گفتار ماست.
اما، چرا دیگران را نصحیت می کنیم؟
و مهم تر از آن، چرا از انجام این عمل لذت می بریم؟ چه چیزی در پشت این عمل وجود دارد که به ما اجازه می دهد دیگران را قضاوت، سرزنش و در نهایت نصیحت کنیم؟!
اگر کمی دقت کنیم و شخصیت خودمان را بررسی و کنکاش نمائیم، علی الخصوص کسانی که شخصیت مذهب یا معنوی دارند، در می یابیم که شخصیت ما، از مجموعه ای از بایدها و نبایدها شکل گرفته و این بایدها و نبایدها، همچنین با ذهن میانی ما که محل اعتقادات و باورهای ماست در ارتباط است.
هر چیزی که آن را درست و یا نادرست می پنداریم، در ذهن میانی ما قرار دارد.
زمانیکه چیزی را دوست داریم و یا دلمان می خواهد انجام دهیم، شخصیت مذهبی یا معنوی ما به خاطر ایگوی خودکنترلی ( self-control) اجازه استفاده از آن را نمی دهد.
به همین خاطر، این دو نیروی متضاد در درون ما، شروع به جنگ و کشمکش می کنند؛ خودکنترلی از یکطرف و خواستن از طرف دیگر.
بنابراین، اگر رفتار خاصی را در دیگران ببینیم (که ما هم دوست داریم آن را انجام دهیم، ولی به خاطر شخصیت معنوی-مذهبی خود، از انجام آن خودداری می کنیم) شروع به قضاوت و نصیحت دیگران می کنیم، چون فکر می کنیم ما آگاه و بیدار هستیم و دیگران ناآگاه و در خواب هستند. به همین دلیل، می پنداریم این حق را داریم و می توانیم به آنها برچسب خوب یا بد بزنیم و آنها را قضاوت و نصیحت کنیم.
خودکنترلی، ما را به طرف نصیحت و قضاوت دیگران می برد و در نهایت ممکن است روزی فرا برسد که به هیچ عنوان، دیگر نتوانیم خودکنترلی بر خودمان داشته باشیم و یا ممکن است به طرف ریاکاری سوق داده شویم و به قول حافظ، در خلوت خودمان آن کار دیگر را انجام دهیم ولی در مقابل دیگران به گونه ای دیگر رفتار نمائیم (چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند).
مشاهده خود بدون سرزنش و قضاوت کردن خودمان، بهترین کار برای مقابله با ایگوی خودکنترلی است و اگر در پشت این مشاهده، نور درونی ما (سه درصد اسنس آزاد و بیدار) باشد، (المومن ینظر بنور الله) به تدریج خود را از خواستن و نخواستن (خودکنترلی) بیرون خواهیم کشید و در مراحل اولیه، اراده ما، تحت اختیار اسنس و کانشسنس مان قرار خواهد گرفت و در مراحل بالاتر و متعالی تر، تحت اراده بینگ و خدای درونی مان عمل خواهیم نمود، یعنی اراده مان، اراده او و اراده او، اراده ما خواهد شد.
👇🏻
@PsychollogyForLife
https://www.instagram.com/PsychollogyForLife