Psycho.methods
3.21K subscribers
90 photos
12 videos
7 files
235 links
.
دیدن خود از بیرون ودیدن دیگری از درون.
Download Telegram
سرکوبی (غرایز و فراز و نشیب های آن)



📖نویسنده : دکتر علی درخشنده


یکی از بنیادی ترین و مهمترین مفهوم در روانکاوی  چیزی است که فروید آن را سرکوبی نام نهاده است .
برای شناخت سرکوبی و ماهیت آن لازم است که ما مفهوم دیگری را مورد کاووش قرار دهیم . مفهومی که ترجمه انگلیسی آن Instict یا غریزه نام گرفته که بعضا بدان درایو ، رانه نیز گفته می شود و در زبان فارسی به سائق نیز ترجمه شده است.
فروید قبل از نگارش مقالۀ سرکوبی ، مقاله ای به نام "سائق ها و فراز و نشیب آن" می نویسد ، که در آن مقاله بطور مفصل در خصوص ماهیت این سائق ها و اینکه چه سرنوشتی برای آنها اتفاق می افتد می نویسد.
ما اگر بخواهیم سائق را بطور ساده و کلی تشریح کنیم ، می توانیم بگوئیم : یک نیاز ، خواست و یا میلی که ارگانیسم درخواست می کند و این تمنا و نیاز را از ذهن می طلبد ، یعنی از مسیر ذهن در پی ارضاء آن بر می آید .
بنابراین سائق یک نیاز است که ارضاء آن باعث لذت می شود . حال سوال اینجاست چرا چیزی که اساسا ارضاء آن تولید لذت می کند مشمول امر سرکوب می شود؟؟؟؟
جواب این است که چون ارضاء آن سائق در آن موقعیت معین ، بجای تولید لذت ، عدم لذت را تولید می کند . به بیان دقیقتر یک سائق وجود دارد که ارضاء آن لذت بخش است اما چون در تضاد و تقابل با خواستها و واقعیتهای دیگر قرار می گیرد ارضاء آن دیگر لذت بخش نیست . (امیال "اید" که در تقابل با واقعیت توسط "ایگو" بازداری می شود).
سرکوبی اساسا چیزی نیست جز دور نگاه داشتن یک سائق از ساحت خودآگاهی. یعنی آن را در ناخودآگاه نگاه داشته و مانع از آن می شود که به آگاهی راه یابد.
خب این ایده ها ، سائق های سرکوب شده چه می شوند؟
فروید می گوید: وقتی آن فکر و سائق از ساحت آگاهی ما دور می شود ، آسوده تر و آزادانه تر رشد و نمو می کند . همانند گیاهی که در تاریکی بهتر رشد می کند . بنابراین آن سائق اولیه در ساحت ناخودآگاه اشکال عجیب و غریبی به خود می گیرد که در روانکاوی گفته می شود مثلا این میل شما با آن میل مثل مکیدن انگشت در کودکی ارتباط دارد.
پس ایده سرکوب شده خاموش نیست بلکه در حال شکل گرفتن و تکثیر شدن است تا بصورت تحریف و تبدیل وارد خودآگاه شود.
برای همین است که در روند روانکاوی از بیمار خواسته می شود که آزادانه و بی پروا صحبت کند . چون هر چقدر حرف بزند ولو بی ربط از درون آن حرفها کم کم رشته ها و سرنخ های ایده سرکوب شده بیرون می آید و اشکال تحریف شده خود را نشان می دهند.چون از طریق تداعی آزاد ، ریشه ها میتوانند از دست سانسور خود را رها کنند. بنابراین فراخوان ما در روانکاوی به تداعی آزاد کمک به بازسازی ترجمه ای است از ماتریال ناخودآگاه و بیرون کشیدن اشکال تحریف شده ای از آن ماتریال سرکوب شده .
چنانکه بیمار آنقدر به تداعی ادامه می دهد تا سرنخ ها به مقدار زیادی روشن شود که ببینیم بیمار به همان لذتی اشاره می کند در این زمان است که بیمار سکوت می کند تداعی قطع می شود ، بیمار ممکن است جلسه درمان را ترک کند و یا دیگر مراجعه نکند . در واقع آنچه که رخ می دهد مقاومت است . زمانی که آگاهی احساس خطر می کند و زنگ خطر به صدا در می آید و هشدار می دهد که زیاد به محدوده ممنوع نزدیک شدی و بواسطه این زنگ خطر دوباره سرکوبی رخ می دهد . جایی که آنقدر به ایده سرکوب شده نزدیک شده ای .
سرکوبی همواره با تمام انرژی و نیرو فعال است به همین علت از اساسی ترین مفاهیم روانکاوی می باشد



🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
https://www.clinicalcasereportsint.com/abstract.php?aid=2282



.




🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
مقالات با عنوان

#درمان_پارادوکسی؛ درمانی از جنس درد

#پروفسور_بشارت



😊
Forwarded from ISTDP BOOK
تفاوت Jealousy ، Envy و Greed

احساس Jealousy بر پایه عشق قرار دارد و هدف آن، تملک موضوع عشق و حذف رقیب است. Jealousy از اجزا رابطه‌ای مثلثی است و بالطبع، مربوط به دوره‌ای از زندگی است که موضوع‌ها به روشنی از یکدیگر تشخیص داده شده و تمایز می‌یابند. Jealousy الزاماً رابطه‌ای با موضوع کامل است.

احساس Envy رابطه‌ای دوتایی است که طی آن، فرد به خاطر بعضی داشته‌ها یا کیفیت‌ها، به موضوع Envy می‌ورزد. در اینجا لازم نیست هیچ موضوع زنده دیگری وارد این ارتباط دو نفره شود. Envy ماهیتا در قالب موضوع‌های جزئی (پاره موضوع‌ها) تجربه می‌شود.

هدف از Greed، تصاحب تمام خوبی‌ایست که می‌توان بدون توجه به عواقب این کار از موضوع بیرون کشید.

احساس Envy می‌تواند با Greed نیز آمیخته شود و آرزوی استفاده از تمامی امکانات موضوع را رقم بزند؛ آن هم نه فقط برای اینکه تمام خوبی آن را به چنگ آورد، بلکه با این قصد و نیت که موضوع را تهی کرده و به تمامی به مصرف برساند تا دیگر متضمن هیچ چیز Envy برانگیزی نباشد.


درآمدی بر آرا ملانی کلاین
هانا سیگال
ترجمه: مهیار علینقی (با اندکی تغییر)
ص ۸۴ ۸۵

@ISTDP_BOOK
گاهی ادای دین در قبال حمایت‌های دیگری، نشانه‌ی قدردانی از الطاف او به ما نیست بلکه می‌تواند نشانه‌ی ترس ما از رها ساختن خودمان در دامان حمایت‌های وی باشد. آنگاه که خود را لایق حمایت یک انسانِ هم‌ذات و برابر با خودمان ادراک نکنیم ناخودآگاه در پی جبران لحظه به لحظه‌ی حمایت‌های وی خواهیم رفت. گویی ترس شدید ما از اینکه حمایت‌های دیگری را از کف بدهیم سبب می‌شود تا بجای استفاده از پناهِ او، خود را چُنان بنده‌ای در پی راضی نگاه داشتن فرد حامی بیابیم. ما این‌گونه از دیگران نه انسانهایی پر عطوفت بلکه سلاطینی می‌سازیم که از سر لطف، گوشه‌ی چشمی به ما کرده‌اند.
اما هر انسانی آنقدر زیبایی در وجودش نهفته دارد که حداقل یک نفر در هستی مجذوب و شیدای "او" شود. همین زیباییِ ذاتی کافی است تا در رابطه‌ها نترسیم و جسارتِ پاره ساختن بندهای بندگی را به خود ببخشاییم...

#امیر_حسین_کمیجانی
@rameshgroup
Psycho.methods
https://zanasaeedi.ir/2021/08/09/%DB%B6-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D9%81%D8%AA%D9%87/ . 🪙 https://www.rasanpsy.ir/…
بازی انتقام
اگر فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته احساس کند که شرمسار ، طرد شده یا با او ناعادلانه رفتار شده است ، می‌تواند احساس شرم ، تحقیر و خشم شدیدی را تجربه کند. چنین احساسی اغلب خشم خودشیفته‌وار یا خشم ناشی از آسیب نامیده می‌شود. گاهی اوقات ، این احساساتِ بسیار منفی می‌تواند فرد مبتلا به شخصیت خودشیفته را به شدت کینه توز کند. ممکن است خشم خودشیفته‌وار او را وادار به برپایی یک لشکرکشی همه جانبه برای “خراب کردن” شما کند. در صورتی که شما حالا به عنوان یک دشمن در نظر گرفته می‌شوید.شاید حتی آنها یک برنامه بلندمدت برای انتقام جویی داشته باشند. این روش‌های انتقام جویانه می‌تواند شامل تهمت ،ارعاب، سوءاستفاده ، تخریب اموال و در برخی موارد شدید ، خشونت فیزیکی باشد.
 


.


🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
Psycho.methods
*سلسله لکچرهای روانپزشکی|سری تدریس های تخصصی موضوع:اختلال شخصیت بوردرلاین ؛ برسی ارتباط و دلبستگی در این پرسنالیتی باتدریس سرکار خانم دکتر حاج رحیمی آخرین روز هر ماه با لکچرهای روانپزشکی رایگان همراه ما باشید کانال تلگرام: @psycho_nabanalytic…
در جهان بوردرلاینی
من تورا به عنوان ابژه عشق خدا میبینم و تو حق نداری شیطان باشی (کوچکترین خطای تو یعنی شیطان صفتی و جهان من را دوباره بی ثبات میکنی) منِ بوردرلاین از "بی ثباتیِ ثابتِ جهانم بیزارم و همواره آن را باز آفرینی میکنم و اتفاقا اولین راهِ باز آفرینی ِآن همان دوپاره سازیِ من است.(خداباش و نه شیطان) حال مفهوم استثمار و خودشیفتگی را در این شخصیت بیابید آنجا که ابژه عشق از کنترلگریهای به ظاهر حمایت گونه این پرسنالیتی مچاله روانی میشود.


.
#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
Psycho.methods
Voice message
در جهانِ مازوخیستیکِ هیستریونیک در عین تجربه ی سطح؛ خواهان عمق هستم ؛ اما عمق را پس میزنم آن هم ناهوشیار آنجا که درگیر رفتارهای کودک منشانه اما سداکتیو شده ام.

و این در سطح خواهی دفاع انکار؛ رفتار پرخاشگر منفعلانه و اجتناب و اضطراب مزمن و نه حاد را در منِ هیستریونیک تبدیل به یک سبک زندگی میکند؛ توگویی بازیگر تئاترم و نه سینما.



#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
Psycho.methods
https://zanasaeedi.ir/2021/08/09/%DB%B6-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D9%81%D8%AA%D9%87/ . 🪙 https://www.rasanpsy.ir/…
در جهان سایکوپتی همه چیز ابزار است و مفهوم پرورت آنجا معنا میباد که در مرحله پیش ادیپال آسیب دیده باشم(من شیر مادرم را میخورم و مدفوع تحویلش میدهم) هر آنچه ارزشمند باشد را بی ارزش میکنم؛ توگویی به سانِ دفاع ارزنده سازی و ناارزنده سازی مداوم جهانِ بوردرلاین است؛ شاید به همین دلیل است که در شیمی رابطه ای بوردرلاین جذب سایکوپاتی میشود در عین آنکه از او بیزار است.

به نظر شما ایا این مفهوم شامل تریت نیز میباشد.



#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
درجهان نارسیسم ما با بی نقص گرایی و نه کمالگرایی رویرو هستیم
که من در عملکرد پرفکتم (بی نقص گرایی)شرم را پس میزنم اما در یک اُتوپیا"توگویی مدینه فاضله را خواستارم در جهان محدود".



#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
Psycho.methods
در جهان سایکوپتی همه چیز ابزار است و مفهوم پرورت آنجا معنا میباد که در مرحله پیش ادیپال آسیب دیده باشم(من شیر مادرم را میخورم و مدفوع تحویلش میدهم) هر آنچه ارزشمند باشد را بی ارزش میکنم؛ توگویی به سانِ دفاع ارزنده سازی و ناارزنده سازی مداوم جهانِ بوردرلاین…
آنچه به درمانگر کمک میکند تا درمان بین فردی و فردی را به سانِ اینجا و اکنونی " در متد پویشی و تحلیلی" بفهمد؛ فهم شیمی رابطه ای مراجع است .
اینجاست که پاتولوژی ادیپ و پری ادیپی مراجع را میفهمد.

#شیمی^رابطه




.


#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
" کنش نمایی " در بیماران اختلال شخصیت مرزی آنجا معنا می یاید که من با اضطراب نابودی جهانِ بی ثباتم سازگار نیستم اما برای خلق این سازگاری و بهبود اضطرابم با وسواس تمام اتاقم را بارها تمیز میکنم؛ پرخوری میکنم و تکانه خرج کردن را به راه می اندازم به مانند آنچه در هیستریونیک برای رفع اضطراب رخ میدهد؛ به مانند آنچه (تکانه خرج کردن )در پاتولوژی بیمار مانیا چک میشود.



.



#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
گیلت فیلینگ (حس گناه) نا بهنجار در بیمار مرزی معمولا در پسِ پس زدنِ اضطرابِ اوست؛ آنجا که این حس گناه بهنجار نیست و تمرکز را از او میگیرد به سانِ جهانِ پارانویید بیمار مرزی در هنگام تجربه خشم است که تمام ابژه را سیاه میبیند.


بیمار بوردرلاین و هیستریونیک در یک جهان بی اعتبار همراه با شک همواره تاناتوس(غریزه مرگ) را تمشیت میکنند.



در پیِ پی نوشت ها: بیمار بوردرلاین برای پس زدنِ این شک و وحشت تنهایی؛ وابستگی را فرا میخواند؛ اینجاست که وابستگی سوار بر بوردرلاین است.

آنجا که در dsm در فهم پرسنالیتی مرزی اشاره به " میکروسایکوز" میشود
این نکته وجود دارد که تفاوت هذیانِ گناه بیمار سایکوتیک با گناه نابهنجار بوردرلاین چگونه فهمیده میشود!!!.


.


#دکتر_زهرا_حاج_رحیمی
🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
چه باران باشیم، چه رگبار، چه جوهر باشیم، چه خون این خاک باید "آباد" شود.

باید #آباد شود.

ارادتمند همه همراهان.
.
میل به بلعیدن که بدوی‌ترین و دیرینه‌ترین میل در نهاد آدمی است همانگونه که تمایل به لذت را در چنگال خود راه می‌برد، در عین حال سایه بر تمامی بایدها و نبایدهای سوپرایگویی نیز گسترانیده است. مگر نه اینکه میل به کمال که پایه‌ و ریشه‌ی صفت شوم کمال‌گرایی است در ذات خود نوعی گرایش به بلعیدنِ هر آنچه خوبی و لذت است را نهفته دارد؟
"مشی و مشیانه" که طبق برخی متون کهن ایرانی اولین انسان‌های کره‌ی خاکی نام برده شده‌اند پس از صاحب فرزند شدن (یک پسر و یک دختر) از فرط شیرینیِ فرزندانشان تاب نیاورده و هر دو را می‌بلعند. همانگونه که در اساطیر یونان کرونوس پدر زئوس تمامی فرزندانش را پس از به دنیا آمدنشان می‌بلعید. و زئوس با ترفند مادرش از شر میلِ پدر آدم‌خوارش نجات یافته و به جزیره‌ی کرت منتقل‌ می‌گردد. جایی که یک بز ماده او را همچون دایه‌ای شیر می‌دهد تا رشد نموده و زنده بماند!

این خصلت (بلعیدن) همیشه در میان آدمیان، خدایان و و دیوان (دیوها) که اغلب متعلق به جهان مردگان قلمداد شده‌اند مشترک بوده است. برای نمونه اهریمن که در ابتدا در سلطه‌ی طهمورث و در نقش مرکب او بود، طهمورث را در لب پرتگاهی به دلیل ترسش از ارتفاع بلعید؛ جمشید برای نجات برادرش (طهمورث) به بهانه‌ی لواط با اهریمن، از اهریمن خواست تا به‌ پشت خم شود و آنگاه طهمورث را از درون مقعد اهریمن بیرون کشید. این خود گواهی است بر اینکه چگونه میل به بلعیدن در دل خود هم خصلتی شوم است و هم به نوعی پسندیده؛ پسندیده از این جهت که به "کمال‌گرایی" متصل می‌گردد. به دلیل همین خصلت دوقطبیِ میل به بلعیدن است (یعنی همزمان اخلاقی و غیراخلاقی) که می‌توان سخنِ آشنای فروید را بهتر درک نمود آنجا که می‌گوید سوپرایگو حیات خویش را به خرجِ اید بنا می‌سازد؛ به این‌معنا که سوپرایگو چهره‌ی مبدلی از اید است! وقتی به ماهیت حقیقی دستورات سوپرایگو پی می‌بریم متوجه می‌شویم که او در بسیاری اوقات امر به لذت می‌کند و پشت بسیاری از امساک‌های ظاهری‌اش جز تلاشی غیرمستقیم‌ برای ارضای تمایلات ممنوعه‌ی جنسی-پرخاشگرایانه در قالبی مبدل چیز دیگری نیست.

بهترین‌ مثال برای فهم این نکته مادر وسواسی‌ای است که دختربچه‌ی نوزاد خود را به بهانه‌ی نجس شدن با آب داغ بارها و بارها از شکم به‌ پایین می‌شوید در حالی که نوزاد از فرط درد و سوزش در حال اشک ریختن است! این خشمِ ممنوعه‌ی مادر به نوزاد است که به وضوح در این عملِ روتینِ وسواسی در حال ارضا شدن است؛ و چه بهانه‌ و دستورِ سوپرایگویی‌ای...

به نقل از امیرحسین کمیجانی



🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰
دو سویه‌ی کانتین : جذب و غیاب
کانتین به باورم دو سویه‌ی اصلی دارد که تمامی جنبه‌های آن را می‌توان به این دو سویه مربوط دانست؛ سویه‌ای که “جذب” می‌کند و سویه‌ای که “فضا” می‌بخشد.
در سویه‌ی اول، مراجع تمایل دارد و می‌خواهد تا هر آنچه که درونش هست را به درون روانکاو منتقل نماید؛ این احساس، متقابلا با یک ادراک در او همراه می‌شود: “روانکاو قدرت و تمایل بسیاری برای کشیدن من به درون خودش دارد”؛ تو گویی مراجع حس‌ می‌کند درمانگر از یک‌ منظر شبیه یک وکیوم (مکنده) است که تمام درونیات مراجع را می‌مکد.
برخی مراجعین این تجربه را این‌ چنین ابراز می‌نمایند که می‌خواهم تمام اتفاق‌های مابین جلساتمان را برای شما بازگو کنم! لذا مراجع بسان گزارشی روزانه از نحوه‌ی بیدار شدن از خوابش، مربای آلبالو و نان سنگکی که صبح‌هنگام میل کرده، تماسهایی که گرفته، لباسی که پوشیده و ایراداتی که در کنسرتی که شباهنگام به آن رفته و … با اشتیاقی وصف ناپذیر برایمان سخن می‌گوید. تنها چیزی که در چنین لحظاتی برای این مراجعین اهمیت ندارد این است که “چرا دارم این چیزها را به روانکاوم می‌گویم؟!” در واقع دو موضوع به ظاهر مهم یعنی “هدفمندی” و “اشاره به مسائل مهم زندگی خویش” ابدا مطمح نظر مراجع نیست و او فقط می‌خواهد تمام لحظات بودنش را این چنین به ظاهر “سطحی” و “بی‌مایه” برای ما بازگو نماید.
این اتفاق را می‌توان یک act دید اما به باور من این عمل نه تنها act محسوب نمی‌شود بلکه جزو مهمترین لحظات “ساخته شدنِ” یک رخداد عمیق درونی است: توجه به خویشتن از طریق منتقل نمودن درون خود به روانکاو! آن مراجعی‌ که مدام در حال قضاوت تداعی‌هایش بوده و لذا آنچه را که‌ می‌خواهد بگوید select‌ می‌نماید، اولا ممکن است در روانکاو این خاصیتِ اشتیاق برای به درون آوردنِ (مکندگی) دیگری را ادراک ننماید (این ادراک، قابل بررسی است که چرا او چنین ادراکی از ما دارد؟ نقش او و ما در این ادراک چیست و …) و ثانیا شاید مراجع خود نمی‌خواهد در درون روانکاو‌ “جای‌” گیرد؛ این جای‌گیری برای او شاید نه “قرار گرفتن”، بلکه “محو شدن” یا بلعیده شدن، تصویر و احساس می‌شود.‌ مراجعینی که وحشت از تونل، آسانسور و به طور کلی حالات کلاستروفوبیک دارند احتمالا‌‌ چنین کیفیتی از به درونِ روانکاو رفتن را تجربه می‌نمایند. وحشت آنها گاهی ترس از‌ نابود شدن توسط فالوسِ پدرِ انتقام‌گیرنده‌ای است‌ که در درون بدن‌ مادر جای گرفته است.

سویه‌ی دوم کانتین به نظر عکس سویه‌ی اول است: یعنی ایجاد فضایی در مقابل‌ مراجع؛ که بر خلاف سویه‌ی قبلی او را در جایی قرار می‌دهد که به نظر، روانکاو دیگر در آن حضور ندارد؛‌ همان‌‌ حس تنهایی عمیقی که کمتر مراجعی هست که در تعامل با روانکاو آن را تجربه ننموده باشد. این سویه به ظاهر ارتباطی با کانتین ندارد؛ اما فکر می‌کنم این‌ سویه، مهمترین، ضروری‌ترین و سخت‌ترین جنبه‌ی کانتین را دربرمی‌گیرد؛ اینکه روانکاو بتواند مراجع را در “نبود خویش” تنها بگذارد بسیار سخت و تنفرانگیز است؛ اما به باورم کانتین بدون این جنبه اثر رشددهنده‌ای برای مراجع و روانکاویِ او نخواهد داشت.‌ روانکاو با قرار دادن مراجع در یک فضالی خالی، فرصتی به‌ او می‌بخشد تا شبیه به یک جوجه با زحمت به پوسته‌ی تخمش نوک بزند، آن را آرام آرام بشکند و در نهایت متولد شود. قطعا اگر مادر در این میان برای شکستن پوسته‌ی تخم تلاشی‌ نماید، جوجه سرنوشت دیگری پیدا خواهد کرد که‌ نهایتش ضعف، شکنندگی و‌ غلبه‌ی غریزه‌ی مرگ‌ خواهد بود. حضور روانکاو-مادر اینجا نه مایه‌ی حیات و بازشناسی فرزند/مراجع،‌ بلکه سبب محو شدن و متولد نشدنش خواهد شد. روانکاو با مکث کردن،‌ با ایجاد وقفه، با سکوت،‌ فضا را بر مرگ مراجع می‌بندد و راه نفس کشیدن را بر او باز می‌نماید. اصرار بر زندگی و بر لذت و بر هر آنچه که به این دو متصل‌ می‌شود، مرگ قطعی آدمی را به همراه خواهد داشت. مثال بارزش خوردنِ افراطی است که مرگ، انتهای آن است.

بنابراین روانکاو لازم است آنچنان باشد که در عین درون‌فکنیِ مراجع در خود، او را مداوماً به بیرون‌ پرتاب نماید؛ به جایی که روانکاو حضورش به ظاهر محو می‌شود اما در عین‌ حال بیشترین حضور را برای مراجع ایفا می‌نماید؛ چرا که لازمه‌اش جنگیدن‌ و غلبه‌ نمودن مداوم بر میل خویش برای مراقبت از مراجع و بلعیدن اوست از این رو که نمی‌خواهیم او حضور ما را حقیقی‌تر لمس نماید! میل به مراقبتی این‌چنینی به ظاهر ما را برای مراجع همیشگی، به یادماندنی و ایده‌آل خواهد کرد و بابد از خود بپرسیم که کدام درمانگر است که از “در یادها” ماندن بیزار باشد؟!

🪙 https://www.rasanpsy.ir/

صفحه اینستاگرام:
rasanpsy.ir


کانال تلگرام:          
@rasaninstitute
@vieeyanapay
@psycho_nabanalytic


📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰