حکومت دیکتاتوری زهرا
596 subscribers
179 photos
19 videos
2 files
30 links
'pretty like Quantum Physics'

t.me/HidenChat_Bot?start=5345156914
Download Telegram
Forwarded from Hidden Chat
عکس از دیوار اتاقت:)
پرسیده منطقی بخوای بگی چند درصد احتمال داره از الان شروع کنم و پزشکی بیارم
عزیزم تو دنیایی که رونالدو قراره ایتا نصب کنه من چطوری میتونم حتی منطقی فکر کنم؟
نظرم داشت راجب ازدواج عوض میشد تا وقتی که فهمیدم وقتی مهمون میاد خونمون نمیتونم قایم شم.
همه چیز گرون شد ولی تو هنوز همون دوزاری که بودی هستی.
مگه نمیگید به عقاید هم احترام بذارید؟
خب من چیدم تو همجنسبازا؛احترام بذارید.
هشتم که بودم مدرسه‌ام را به‌زور عوض کردم،مدرسه‌ی قبلیَ‌م دخترهای درس‌نخوان و کودنی داشت که برای نگاه یک پسر ملاق می‌زدند.خودمانیم،تحفه‌ای نیستم اما بهترینِ‌شان من بودم.
یکیشان را یادم است،فکر می‌کنم فقط با عباس سر کوچه نریخته بود روهم.اینکه اصلا عباسی کوچه‌ی ما ندارد هم کاملا بی تاثیر است.خلاصه همه جا را آباد کرده بود.هر قبرستانی پا میگذاشتیم اینطوری بود:«این را می‌بینید؟دوماه با این بودم»و می‌خندید.
فیوزش پف کرده بود،چکارش می‌کردم.
یکبار باهم از مدرسه برمی‌گشتیم،یک عقب افتاده‌ای دنبالمان آمد که به او شماره بدهد،به ما که رسید و مرا دید پشمی در وجودش نماند،به عقب افتاده‌های پشت سرش اشاره کرد که زودتر برویم،این خواهرِعلی است.طوری غیب شد که انگار به صورتِ یک جن بصملا فوت کرده‌ام.
از آن روزی که با عوض کردن مدرسه‌ام نجات پیدا کردم تقریبا شِش سال می‌گذرد،امروز خبرش بهم رسید؛مثل اینکه دانشگاه را کرج زده.کرجی‌های چنل
منتظر باشید
آبادی‌‌ای در پیش است.
یک ژانری که این‌روزها می‌بینم ادامین چنل‌های مختلف استفاده می‌کنن اینه
«میخوای حالم رو خوب کنی؟فلان کار رو برام کن،فلان جوری باش،فلان حرف رو بهم بزن»
تو خودت به کدام ور مایی عزیزِ دلم که حال خوبت باشد؟
آنفالو می‌کنید ریمو هم بکنید،من فنِ فیس کوبیدتون نیستم.
از چندساعتی که همین امروز گذراندم بگم.
۴ صبح که صگ پر نمی‌زنه بی‌تی‌اف بخیه‌زنی رو زیر بغل زدم رفتم بیمارستان،آخرین باری که بخیه تمرین کرده بودم برمی‌گشت به دهم،زمانی که مغزم حین تلاش برای حفظ معنی سیستول و دیاستولِ قلبی تشنج می‌کرد.منتظر فامیلِ‌مان بودم که وقتی شیفتش تمام شد بخیه‌را مرور کنیم.روز جمعه و اورژانس شلوغ.با پارتی بازی تو رختکن نشستم،همینطور که وسایلم‌رو جابه‌جا می‌کردم چشمم به موزی که با خودم اورده بودم افتاد.به سرم زد بخیه‌را روی آن تمرین کنم.اینکه این ایده‌ها از کجا به‌سرم می‌زند به شما ربطی ندارد.اما خب موز حیف می‌شد و میلم به خوردنش نمی‌کشید.رفتم بیرون و نگاهم به پسر بچه‌ای که روی صندلی نشسته بود افتاد.موز رو گرفتم سمتش و با آرامش مثال زدنی‌ای گفتم:«موز بزن.»
قیافه‌اش کج شد.یکم بعد دستش سمت موز امد و سفت گرفت،پرسید چرا ول نمی‌کنی؟گفتم من موز را می‌دم،پوستش را لازم دارم،میخوام روش بخیه تمرین کنم.همان یک نگاه مادر کافی بود تا بفهمم انگار با یک دلقک صحبت می‌کند.نخورد.به‌یک‌ورم.موز به این گرانی،باید گردن میشکستی احمق.
الان که برگشتم خانه و وسایلم رو گذاشتم متوجه شدم اون اصلا موز نیست،انبه‌س:)
دلم خواست یه چیزی بگم که ممکنه برخلاف میل و عقیده یه سری هاتون باشه و بنظرم الان دقیقا وقتشه
فکر کنم فقط منم که استوری حلالم کنید نذاشتم و برای کسی نفرستادم
تو یکسال قهوه‌ای کنی روح و روان طرف رو و تو یک شب بگی حلالم کن
نصف بیشتر ادمایی که میبینم اینطورین که گند میزنن به طرف فقط بخاطر اینکه ی شب قدری هست ب طرف بگن حلالم کن
و طرف بخاطر جو موجود تو اون تایم بگه بابا داداشمی حلالت میکنم
نه.
ممکنه کار تو منو از خیلی چیزا محروم کرده باشه
ممکنه شب سختی رو بهم گذرونده باشه
ممکنه منو از مسیر درستی خارج کرده باشه
ممکنه باعث شده باشی از چیزی یا کسی یه برداشت غلط کرده باشم
اگر واقعا برات مهمه کسی ازت دلخور نباشه،جبران کن
به همون اندازه که برات مهم بوده حلالم کن رو تایپ کنی،جبرانش کن
بنده ترجیح میدم بخاطر کارایی که تو یکسال با ادما میکنم تنبیه بشم
حداقلش اینه‌که چون میدونم از کسی حلالیت نمیخوام و ممکنه کسی‌ام حلالم نکنه بیشتر مراقب رفتارم میشم


بیایید علاوه‌بر تایپ کردن و رفتارهای ادایی‌مون، با اصلاح کردن رفتارامون بیشتر از این گردنمون رو خم نکنیم.
بین دعاهاتون از خدا بخواهید حب‌‌ی شبیه به حب علی بهتون بده
حضرت علی درِ ۹۰۰ کیلوگرمی را در جنگ زمانی که روزه بود بالا گرفت
اما وقتی حضرت فاطمه شهید شد گفت "کمکم کنید او را بلندش کنم"
تحلیل گران انقلابی لطفا هرچه سریعتر دستورات لازم رو به سردار سلامی بفرستید الان خسته میشه خوابش میبره.
صبحانه الله،از کجا فهمیدی دانشجوی پزشکی‌ام؟:
کاش بسیج محله یه اقدامی برای پیدا شدن نیمه گوربه‌گور شدم بکنه من نهایت بتونم زاویه‌ی آلفا رو پیدا کنم.
علی یهو بی مقدمه توی یه پیام می‌گه:
vali khodaei
با خودت میگی حتما میخواد یه چیز مهمی بگه، مثلا درمورد نانو ذرات کربنی شایدم راه‌حل پیدا کردن زاویه‌ی آلفا.
پیام بعدیش اینه:30t kalbas
و پیام بعدیش:  chanta barg mishe?
یه صبح دیگه بدون نیاز به تبدیل گرم به حجم مولی در شرایط STP.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی‌ریشه بودن،بی‌وطن بودن و ترس از مقاومت در پشت این تصویر نشسته.کشوری که مردمی سست دارد،کشوری را تهدید می‌کند که مردمش با تغییر سن شناسنامه پشت جبهه‌ها ایستادند.حب میخواهد،مردانگی میخواهد،زنانگی میخواهد،پشت وطن بودن،و ماندن.مصداق شعری که می‌گوید: «کنون اگر که خنجری میان کتف خسته‌ام
اگر که ایستاده‌ام
و یا ز پا فِتاده‌ام
برای توست،به راه تو شکسته‌ام.»