خط فقر ٣٠میلیون تومان است و دولت حقوق بالای ١٢ میلیون تومان را مشمول #مالیات کرده، یعنی رسماً از فقرا هم مالیات میگیرند!
بامالیات بر «عایدی سرمایه» رسماً قرار است از تورمی که خودشان ایجاد میکنند هم مالیات بگیرند!
با ابداعاتی که در حوزه #مالیات شاهد هستیم، چیزی نمانده بر اعضای بدن هم مالیات ببندند و بگویند مالیات هر عضوی که بیش از یک عدد است را باید بپردازید
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
بامالیات بر «عایدی سرمایه» رسماً قرار است از تورمی که خودشان ایجاد میکنند هم مالیات بگیرند!
با ابداعاتی که در حوزه #مالیات شاهد هستیم، چیزی نمانده بر اعضای بدن هم مالیات ببندند و بگویند مالیات هر عضوی که بیش از یک عدد است را باید بپردازید
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
⬇️✴️ پیرامون نامهنگاریهای اخیر روحانی...
🔰بعید به نظر میرسد که روحانی اهل هزینه دادن باشد...
نامههای متقابل روحانی و شورای نگهبان بخشی از تنشهایی است که در ساختار سیاسی قابل پیشبینی بود. با این همه ساختار به درستی حدس میزد که حسن روحانی نمیتواند اعتبار این تنش را به نفع خود نقد کند: بعید است جامعه از روحانی که با اشتیاق خواستار شناسایی معترضان با پلاک خودرو شده بود و منصوبانش حکم تیر به سر و پا را با خنده روایت میکردند قبول کند که به خاطر ایستادگی در برابر تعرض به حقوق ملت مغضوب شده
با این وجود ادامه تنش از سمت روحانی نشان دهنده این تمایل نسبی برای تهدید حاکمیت به تحمیل هزینه است
آیا تهدید روحانی را باید جدی گرفت؟ نه چندان ! روحانی تجربهای در سیاستورزی در خارج از ساختار قدرت ندارد و بعید است شهامت کوچکترین هزینهها را داشته باشد. او مانند احمدینژاد سابق نمیداند که چه هزینههایی به افراد در خارج از ساختار قدرت قابل تحمیل است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔰بعید به نظر میرسد که روحانی اهل هزینه دادن باشد...
نامههای متقابل روحانی و شورای نگهبان بخشی از تنشهایی است که در ساختار سیاسی قابل پیشبینی بود. با این همه ساختار به درستی حدس میزد که حسن روحانی نمیتواند اعتبار این تنش را به نفع خود نقد کند: بعید است جامعه از روحانی که با اشتیاق خواستار شناسایی معترضان با پلاک خودرو شده بود و منصوبانش حکم تیر به سر و پا را با خنده روایت میکردند قبول کند که به خاطر ایستادگی در برابر تعرض به حقوق ملت مغضوب شده
با این وجود ادامه تنش از سمت روحانی نشان دهنده این تمایل نسبی برای تهدید حاکمیت به تحمیل هزینه است
آیا تهدید روحانی را باید جدی گرفت؟ نه چندان ! روحانی تجربهای در سیاستورزی در خارج از ساختار قدرت ندارد و بعید است شهامت کوچکترین هزینهها را داشته باشد. او مانند احمدینژاد سابق نمیداند که چه هزینههایی به افراد در خارج از ساختار قدرت قابل تحمیل است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ آینده تشیع در ایران
✍شهاب الدین حائری شیرازی
برای اندیشمندان این سوال همیشه بوده که فرقه ها و انشعابها از یک دین چگونه پدید می آیند.
ما امروز این بخت تیره را داریم که در حال دیدن و تجربه نمودن چگونگی پدید آمدن انشعابهای آتی در تشیع ایرانی هستیم، البته چون در متن ماجراییم ممکن است آنرا چندان حس نکنیم.
نفرت از کارگزاران دین
نفرت از دینداری ریاکارانه
نفرت از فقه و فقاهتی که حکومت را تئوریزه می کند
نفرت از عملکرد حکومت دینی و...
این احساسات و عواطف به بینش و عملکرد مردم ایران شکل خواهد داد.
رفتار ما بیش از آنکه متاثر از عقلانیت باشد متاثر از وابستگی ها و عواطف ماست.
حکومتهایی که عملکردی تبعیض گستر، خشونت گستر، ظالمانه دارند وقتی مناسک و مظاهر دینی را تقویت می کنند، وقتی خود را کاملا دینی جلوه می دهند، وقتی از دین مایه می گذارند برای توجیه حقانیت حکمرانی خود، این حکومتها جایگاه دین را در چشم مردم به شدت مخدوش می نمایند.
از همین جا رویکردهای ضدمناسک و احکام و ضد فقاهتی در دین شروع می شود که ممکن است بعدا به نوعی صوفی گری در دین بیانجامد.
برداشتی از تصوف یک انشعاب است در اسلام که می گوید تو به جای مناسک، به صاف کردن قلب خود و راستی در کردار و عیّار بودن و جوانمردی بپرداز.
شاید این همه عصبانیت جناب لسان الغیب از اهل ظاهر و فقهاء و زاهدان ریاکار، چندان بی ربط با معاصرت وی با تیمور لنگ نباشد.
تیمور لنگ حافظ کل قران است، مجتهد است، وی برای آنکه در فتوحات خونین اش که به نام جهاد و گسترش اسلام انجام می داد نماز جماعتش در مسجد حتی در بیابان ترک نشود قطعات یک مسجد چوبی را بر چهارصد قاطر حمل می کرد.
در عین حال البته صنعتگران و علماء را همیشه تکریم می نمود و لشکر در قتل عامها اجازه قتل انها را نداشتند.
اتفاقا در فتح شیراز در تاریخ سخن از دیدار تیمور و حافظ شیرازی به میان آمده.
بگذریم؛ در زمانه فعلی هم، انواع انشعابها و رویکردهای متفاوت به تشیع ایرانی در حال تکوُّن است نظیر معنویت گرایی، حداقلی کردن فقه و مناسک وتردید در کتاب خدا وتمامیت آن و لاجرم کاستن از هویت دین و ...
اینها همه دستاورد حکومتی شدن دین و نفرت از مناسک و مظاهر دینی و ریاکاری فقیهانه است.
وقتی حکومتی قصد دارد بدون توجه به ماهیت دین که عدالت و راستی و امانت است آن مظاهردینی را حقنه کند به خلق خدا.
وقتی روحانیت با سکوت خود نسبت به اسلام مالی کردن و دینی جلوه دادن اموری که از دین نیست خواسته یا ناخواسته با حکومت همدلی می کند.
حکومت و روحانیت ساکت در حال ایجاد نحله های جدید در آینده تشع ایرانی هستند چه بخواهند وچه نخواهند.
گسترش تصوف و معنویت گرایی بدون مناسک و بدون نیاز به پرسش از احکام و حتی بدون نیاز به مرجعیت، ره آورد ظلم حاکمیتی است که خود و مشروعیت عملکرد خود را دینی می خواند.
ره آورد سکوت مرجعیت در قبال ظلم های بنیاد برافکنی است که جان و مال وآبروی مردم را هدر داده است.
پ ن: مراد از تصوف و صوفی گری در متن فوق صوفی گری افراطی است که به شریعت دلبستگی ندارد البته هستند مرامهایی از تصوف که شریعت و طریقت را توأمان مد نظر دارند
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍شهاب الدین حائری شیرازی
برای اندیشمندان این سوال همیشه بوده که فرقه ها و انشعابها از یک دین چگونه پدید می آیند.
ما امروز این بخت تیره را داریم که در حال دیدن و تجربه نمودن چگونگی پدید آمدن انشعابهای آتی در تشیع ایرانی هستیم، البته چون در متن ماجراییم ممکن است آنرا چندان حس نکنیم.
نفرت از کارگزاران دین
نفرت از دینداری ریاکارانه
نفرت از فقه و فقاهتی که حکومت را تئوریزه می کند
نفرت از عملکرد حکومت دینی و...
این احساسات و عواطف به بینش و عملکرد مردم ایران شکل خواهد داد.
رفتار ما بیش از آنکه متاثر از عقلانیت باشد متاثر از وابستگی ها و عواطف ماست.
حکومتهایی که عملکردی تبعیض گستر، خشونت گستر، ظالمانه دارند وقتی مناسک و مظاهر دینی را تقویت می کنند، وقتی خود را کاملا دینی جلوه می دهند، وقتی از دین مایه می گذارند برای توجیه حقانیت حکمرانی خود، این حکومتها جایگاه دین را در چشم مردم به شدت مخدوش می نمایند.
از همین جا رویکردهای ضدمناسک و احکام و ضد فقاهتی در دین شروع می شود که ممکن است بعدا به نوعی صوفی گری در دین بیانجامد.
برداشتی از تصوف یک انشعاب است در اسلام که می گوید تو به جای مناسک، به صاف کردن قلب خود و راستی در کردار و عیّار بودن و جوانمردی بپرداز.
شاید این همه عصبانیت جناب لسان الغیب از اهل ظاهر و فقهاء و زاهدان ریاکار، چندان بی ربط با معاصرت وی با تیمور لنگ نباشد.
تیمور لنگ حافظ کل قران است، مجتهد است، وی برای آنکه در فتوحات خونین اش که به نام جهاد و گسترش اسلام انجام می داد نماز جماعتش در مسجد حتی در بیابان ترک نشود قطعات یک مسجد چوبی را بر چهارصد قاطر حمل می کرد.
در عین حال البته صنعتگران و علماء را همیشه تکریم می نمود و لشکر در قتل عامها اجازه قتل انها را نداشتند.
اتفاقا در فتح شیراز در تاریخ سخن از دیدار تیمور و حافظ شیرازی به میان آمده.
بگذریم؛ در زمانه فعلی هم، انواع انشعابها و رویکردهای متفاوت به تشیع ایرانی در حال تکوُّن است نظیر معنویت گرایی، حداقلی کردن فقه و مناسک وتردید در کتاب خدا وتمامیت آن و لاجرم کاستن از هویت دین و ...
اینها همه دستاورد حکومتی شدن دین و نفرت از مناسک و مظاهر دینی و ریاکاری فقیهانه است.
وقتی حکومتی قصد دارد بدون توجه به ماهیت دین که عدالت و راستی و امانت است آن مظاهردینی را حقنه کند به خلق خدا.
وقتی روحانیت با سکوت خود نسبت به اسلام مالی کردن و دینی جلوه دادن اموری که از دین نیست خواسته یا ناخواسته با حکومت همدلی می کند.
حکومت و روحانیت ساکت در حال ایجاد نحله های جدید در آینده تشع ایرانی هستند چه بخواهند وچه نخواهند.
گسترش تصوف و معنویت گرایی بدون مناسک و بدون نیاز به پرسش از احکام و حتی بدون نیاز به مرجعیت، ره آورد ظلم حاکمیتی است که خود و مشروعیت عملکرد خود را دینی می خواند.
ره آورد سکوت مرجعیت در قبال ظلم های بنیاد برافکنی است که جان و مال وآبروی مردم را هدر داده است.
پ ن: مراد از تصوف و صوفی گری در متن فوق صوفی گری افراطی است که به شریعت دلبستگی ندارد البته هستند مرامهایی از تصوف که شریعت و طریقت را توأمان مد نظر دارند
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
♦️استبداد
📌 از پلیدیهای استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر میکند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش ، یک جا میلغزند ( و از چشم دیگران میفتند. )
🔻استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند. استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
✍️#واتسلاو_هاول
📕#قدرت_بی_قدرتان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
📌 از پلیدیهای استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر میکند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
🔻استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش ، یک جا میلغزند ( و از چشم دیگران میفتند. )
🔻استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند. استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
✍️#واتسلاو_هاول
📕#قدرت_بی_قدرتان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ حکومت گور خودش را میکند...
🔻فرشاد مومنی، اقتصاددان، گفته «وقتی که حکومت دچار بحران مالی میشود، از یک طرف برای از بین بردن آن بحران به صورت بسیار بیقاعده و بیضابطه چنگ به سر و صورت مردمش میاندازد و از سوی دیگر از طریق مسئولیتگریزی سیستماتیک در زمینه امور حاکمیتی، گور خود را میکند.»
🔻مومنی گفته «اگر یک اقتصادی در یک دوره میانمدت یا بلندمدت خوب کار نمیکند، در چنین شرایطی اصلاح متغیرهای اقتصادی، دیگر پاسخگو نیست و راه نجات این است که به سمت حیطه سیاست برویم؛ یعنی جایی که قاعده بازی اقتصادی تعریف میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی سیاست تعطیل شده و تصمیمها برمبنای منافع مافیا گرفته میشوند.
🔻«هیچ عنصری مشروعیتسوزتر و ناپایدارسازتر از فساد در ساخت سیاسی نیست. فساد خصلت پنهانکارانه دارد. وقتی یک ساختار قدرتی به هر دلیل و توجیهی باب مشارکت فعال و فراگیر مردم در سرنوشت خودشان را مسدود یا محدود کند، بهایی که میپردازد این است که از طریق فساد با بحران مشروعیت، ناکارآمدی و غلتیدن در دورهای باطل توسعهنیافتگی گرفتار میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی، تنها کسانی امکان تاثیرگذاری بر امور را دارند که عضو «خانواده بزرگ مافیا» باشند و دیگران-یا همان ملت ایران- نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
🔻«گستره و عمق فساد نشانه میزان و شدت قدرت استثمار فرودستان توسط حکومتگران یا فرادستان است. توزیع ناعادلانه قدرت بزرگترین نیروی محرکه توزیع ناعادلانه ثروت، گسترش و تعمیق فساد، وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج، تشدید بحران محیط زیست و فقر و نابرابری است.» همه ما از عمق فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی آگاهیم و هر روز این وضعیت فلاکتبار را زندگی میکنیم.
🔻شماره یک حیاتیترین عناصر برای گسترش و تعمیق فساد، محور قرار گرفتن «ارادتسالاری» است که ویژگی اساسی یک سیستم مافیایی است و در تمامی کارتلهای مافیایی صدق میکند. مومنی گفته «در شرایط کنونی یکی از نگرانکنندهترین جلوههای تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست رانتخوارها، رباخوارها، دلالها و واردکنندهها را شاهد هستیم. در واقع هم به نام دولت و هم به نام بازار در شرایط تشخیرشدگی ساختار قدرت به نفع گروههای ذینفع مافیایی، میبینیم که اراده مافیاها حاکم میشود.»
🔻«دو ریشه اصلی فساد که منجر به فروپاشی از درون اتحاد شوروی شد، یکی دل بستن به سیاستزدایی و مشارکتزدایی از مردم در بازارهای سیاست و اقتصاد و دلخوش کردن به توان سرکوب سیاسی ساختار قدرت بود و دوم تیغ کند قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر فعالیتهای مافیایی خودیها و تیغ مهلک و کشنده قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر انتقادهای مشفقانه سیاسی بود.»
🔻ما ملت ایران باید دست به دست هم داده و کشورمان را از این مصیبت نجات دهیم و مملکتمان را از مافیا پس بگیریم. جنبش حسابرسی اجتماعی در این مسیر به ما کمک میکند تا با زیر نظر بردن بخشهای مختلف مافیا، درباره آنها اطلاعات دقیق و جزئی جمعآوری و منتشر کنیم تا عریان در برابر اراده ملت قرار بگیرند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔻فرشاد مومنی، اقتصاددان، گفته «وقتی که حکومت دچار بحران مالی میشود، از یک طرف برای از بین بردن آن بحران به صورت بسیار بیقاعده و بیضابطه چنگ به سر و صورت مردمش میاندازد و از سوی دیگر از طریق مسئولیتگریزی سیستماتیک در زمینه امور حاکمیتی، گور خود را میکند.»
🔻مومنی گفته «اگر یک اقتصادی در یک دوره میانمدت یا بلندمدت خوب کار نمیکند، در چنین شرایطی اصلاح متغیرهای اقتصادی، دیگر پاسخگو نیست و راه نجات این است که به سمت حیطه سیاست برویم؛ یعنی جایی که قاعده بازی اقتصادی تعریف میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی سیاست تعطیل شده و تصمیمها برمبنای منافع مافیا گرفته میشوند.
🔻«هیچ عنصری مشروعیتسوزتر و ناپایدارسازتر از فساد در ساخت سیاسی نیست. فساد خصلت پنهانکارانه دارد. وقتی یک ساختار قدرتی به هر دلیل و توجیهی باب مشارکت فعال و فراگیر مردم در سرنوشت خودشان را مسدود یا محدود کند، بهایی که میپردازد این است که از طریق فساد با بحران مشروعیت، ناکارآمدی و غلتیدن در دورهای باطل توسعهنیافتگی گرفتار میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی، تنها کسانی امکان تاثیرگذاری بر امور را دارند که عضو «خانواده بزرگ مافیا» باشند و دیگران-یا همان ملت ایران- نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
🔻«گستره و عمق فساد نشانه میزان و شدت قدرت استثمار فرودستان توسط حکومتگران یا فرادستان است. توزیع ناعادلانه قدرت بزرگترین نیروی محرکه توزیع ناعادلانه ثروت، گسترش و تعمیق فساد، وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج، تشدید بحران محیط زیست و فقر و نابرابری است.» همه ما از عمق فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی آگاهیم و هر روز این وضعیت فلاکتبار را زندگی میکنیم.
🔻شماره یک حیاتیترین عناصر برای گسترش و تعمیق فساد، محور قرار گرفتن «ارادتسالاری» است که ویژگی اساسی یک سیستم مافیایی است و در تمامی کارتلهای مافیایی صدق میکند. مومنی گفته «در شرایط کنونی یکی از نگرانکنندهترین جلوههای تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست رانتخوارها، رباخوارها، دلالها و واردکنندهها را شاهد هستیم. در واقع هم به نام دولت و هم به نام بازار در شرایط تشخیرشدگی ساختار قدرت به نفع گروههای ذینفع مافیایی، میبینیم که اراده مافیاها حاکم میشود.»
🔻«دو ریشه اصلی فساد که منجر به فروپاشی از درون اتحاد شوروی شد، یکی دل بستن به سیاستزدایی و مشارکتزدایی از مردم در بازارهای سیاست و اقتصاد و دلخوش کردن به توان سرکوب سیاسی ساختار قدرت بود و دوم تیغ کند قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر فعالیتهای مافیایی خودیها و تیغ مهلک و کشنده قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر انتقادهای مشفقانه سیاسی بود.»
🔻ما ملت ایران باید دست به دست هم داده و کشورمان را از این مصیبت نجات دهیم و مملکتمان را از مافیا پس بگیریم. جنبش حسابرسی اجتماعی در این مسیر به ما کمک میکند تا با زیر نظر بردن بخشهای مختلف مافیا، درباره آنها اطلاعات دقیق و جزئی جمعآوری و منتشر کنیم تا عریان در برابر اراده ملت قرار بگیرند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✴️❇️ چرا به بازیهای پوچ و بیمعنی علاقهمند میشویم؟
🔻 در این سالها که گوشیهای هوشمند به همدم شبانهروزی ما تبدیل شدهاند، دستهای از بازیهای رایانهای محبوبیت پیدا کردهاند که از جهات مختلف، نقطۀ عکس یک بازی جذاب به شمار میروند. این بازیها نه محیط زیبا و پرجزئیاتی دارند، نه داستان پرکششی را پیگیری میکنند، نه موفقیت در آنها نیازمند مهارت و خلاقیت است. آنها بهشکل افسردهکنندهای سادهاند. دوندهای که در جادهای بینهایت یا ریلی بیپایان میدود، پرندهای که تا ابد پرواز میکند، یا پازلهایی تمامنشدنی که فقط با «شکست» خوردن به پایان میرسند.
🔻 این بازیها انباشت زشت و نفرتانگیزِ رنجهای بیدلیل هستند؛ به تعبیر ایان بوگاست، «رودرروییِ بیحاصلی با سیاهی و ناامیدی». پس چرا میلیونها نفر وقتشان را صرف آنها میکنند؟
🔻 بوگاست که خود طراح و منتقد بازی است، میگوید: این بازیها، با سادگی و تکرارهای خستهکنندۀ خود، راز بازیهای رایانهای را به بهترین وجه افشا میکنند: این بازیها به جای اینکه لذتبخش باشند، آدم را عصبی و ناامید میکنند، و با اینکه تلاش و کوششی نمیطلبند، حس استیصال شدیدی ایجاد میکنند. استیصالی که نتیجهٔ ملالت یا حماقت نیست بلکه رنج حاصل از تکرار بیپایان است، استیصالی ناشی از اینکه میدانیم بهدنبال چه هستیم اما هرگز نمیتوانیم به آن برسیم. به محض اینکه این بازیها را شروع میکنید، افسون سیاه آنها سراغتان میآید.
🔻 بازی بسیار محبوب فِلپیبِرد (بهمعنی پرندۀ شل و ول) نمونۀ خوبی از این دست بازیهاست. بازیای که میلیونها نفر ظرف چندهفته معتاد آن شدند، در حالی که مرتباً میگفتند: «از فلپیبرد متنفرم، اما نمیتوانم از آن دست بردارم».
🔻 فلپیبرد بازی احمقانهای است؛ شما پرندهای را هدایت میکنید که آنقدر بامزه و ملوس است که به نظر میرسد هیچ عیب و نقصی ندارد. هنگامیکه روی صفحه ضربه بزنید، پرنده بالبال میزند و بالا میرود، اما بلافاصله دوباره پایین میافتد. بازی از شما میخواهد که پرنده را در طول معابر باریک، بین دو لولهٔ سبز که مدام از بالا و پایین صفحه وارد میشوند، هدایت کنید. بهازای هر لولهای که رد میکنید یک امتیاز نصیبتان میشود. اما اگر به هر چیزِ دیگری ضربه بزنید، پرنده سقوط میکند و کلهپا روی زمین میافتد. همین، شما باختهاید!
🔻 این بازیها شما را به چالش نمیکشند، آنها صرفاً دشوارند چون همین است که هست، بازیهایی خنثی و بیتفاوت، مانند دروازهٔ آهنیِ زنگزدهای که مدتهاست بسته مانده یا برف و یخی که شهری را در خاموشی فروبرده.
🔻 برای درک بازیهایی مثل فلپیبرد، باید این فرضیه را بپذیریم که علیرغم اینکه بازیها خستهکننده، بیرحم و پلیدند، همچنان دلمشغول آنها میشویم. آنها مثل زندگی ما هستند، یا به تعبیر دقیقتر، وضعیتِ جهانی را ترسیم میکنند که به درون آن پرتاب شدهایم. جهانی که سرد و بیاعتناست و در آن، خود ما هم مثل آن پرندۀ شل و ول، تا ابد باید از موانعی بیمنطق جان سالم به در ببریم. بازیها، همچون زندگی، هیچ اهمیتی به ما و تجربهٔ ما نمیدهند و درست به همین علت است که ما بیشتر و بیشتر به آنها میچسبیم و خود را وقف آنها میکنیم.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔻 در این سالها که گوشیهای هوشمند به همدم شبانهروزی ما تبدیل شدهاند، دستهای از بازیهای رایانهای محبوبیت پیدا کردهاند که از جهات مختلف، نقطۀ عکس یک بازی جذاب به شمار میروند. این بازیها نه محیط زیبا و پرجزئیاتی دارند، نه داستان پرکششی را پیگیری میکنند، نه موفقیت در آنها نیازمند مهارت و خلاقیت است. آنها بهشکل افسردهکنندهای سادهاند. دوندهای که در جادهای بینهایت یا ریلی بیپایان میدود، پرندهای که تا ابد پرواز میکند، یا پازلهایی تمامنشدنی که فقط با «شکست» خوردن به پایان میرسند.
🔻 این بازیها انباشت زشت و نفرتانگیزِ رنجهای بیدلیل هستند؛ به تعبیر ایان بوگاست، «رودرروییِ بیحاصلی با سیاهی و ناامیدی». پس چرا میلیونها نفر وقتشان را صرف آنها میکنند؟
🔻 بوگاست که خود طراح و منتقد بازی است، میگوید: این بازیها، با سادگی و تکرارهای خستهکنندۀ خود، راز بازیهای رایانهای را به بهترین وجه افشا میکنند: این بازیها به جای اینکه لذتبخش باشند، آدم را عصبی و ناامید میکنند، و با اینکه تلاش و کوششی نمیطلبند، حس استیصال شدیدی ایجاد میکنند. استیصالی که نتیجهٔ ملالت یا حماقت نیست بلکه رنج حاصل از تکرار بیپایان است، استیصالی ناشی از اینکه میدانیم بهدنبال چه هستیم اما هرگز نمیتوانیم به آن برسیم. به محض اینکه این بازیها را شروع میکنید، افسون سیاه آنها سراغتان میآید.
🔻 بازی بسیار محبوب فِلپیبِرد (بهمعنی پرندۀ شل و ول) نمونۀ خوبی از این دست بازیهاست. بازیای که میلیونها نفر ظرف چندهفته معتاد آن شدند، در حالی که مرتباً میگفتند: «از فلپیبرد متنفرم، اما نمیتوانم از آن دست بردارم».
🔻 فلپیبرد بازی احمقانهای است؛ شما پرندهای را هدایت میکنید که آنقدر بامزه و ملوس است که به نظر میرسد هیچ عیب و نقصی ندارد. هنگامیکه روی صفحه ضربه بزنید، پرنده بالبال میزند و بالا میرود، اما بلافاصله دوباره پایین میافتد. بازی از شما میخواهد که پرنده را در طول معابر باریک، بین دو لولهٔ سبز که مدام از بالا و پایین صفحه وارد میشوند، هدایت کنید. بهازای هر لولهای که رد میکنید یک امتیاز نصیبتان میشود. اما اگر به هر چیزِ دیگری ضربه بزنید، پرنده سقوط میکند و کلهپا روی زمین میافتد. همین، شما باختهاید!
🔻 این بازیها شما را به چالش نمیکشند، آنها صرفاً دشوارند چون همین است که هست، بازیهایی خنثی و بیتفاوت، مانند دروازهٔ آهنیِ زنگزدهای که مدتهاست بسته مانده یا برف و یخی که شهری را در خاموشی فروبرده.
🔻 برای درک بازیهایی مثل فلپیبرد، باید این فرضیه را بپذیریم که علیرغم اینکه بازیها خستهکننده، بیرحم و پلیدند، همچنان دلمشغول آنها میشویم. آنها مثل زندگی ما هستند، یا به تعبیر دقیقتر، وضعیتِ جهانی را ترسیم میکنند که به درون آن پرتاب شدهایم. جهانی که سرد و بیاعتناست و در آن، خود ما هم مثل آن پرندۀ شل و ول، تا ابد باید از موانعی بیمنطق جان سالم به در ببریم. بازیها، همچون زندگی، هیچ اهمیتی به ما و تجربهٔ ما نمیدهند و درست به همین علت است که ما بیشتر و بیشتر به آنها میچسبیم و خود را وقف آنها میکنیم.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ بحران
✍فرشاد مومنی
«وقتی که حکومت دچار بحران مالی میشود، از یک طرف برای از بین بردن آن بحران به صورت بسیار بیقاعده و بیضابطه چنگ به سر و صورت مردمش میاندازد و از سوی دیگر از طریق مسئولیتگریزی سیستماتیک در زمینه امور حاکمیتی، گور خود را میکند.»
🔸 «اگر یک اقتصادی در یک دوره میانمدت یا بلندمدت خوب کار نمیکند، در چنین شرایطی اصلاح متغیرهای اقتصادی، دیگر پاسخگو نیست و راه نجات این است که به سمت حیطه سیاست برویم؛ یعنی جایی که قاعده بازی اقتصادی تعریف میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی سیاست تعطیل شده و تصمیمها برمبنای منافع مافیا گرفته میشوند.
🔸«هیچ عنصری مشروعیتسوزتر و ناپایدارسازتر از فساد در ساخت سیاسی نیست. فساد خصلت پنهانکارانه دارد. وقتی یک ساختار قدرتی به هر دلیل و توجیهی باب مشارکت فعال و فراگیر مردم در سرنوشت خودشان را مسدود یا محدود کند، بهایی که میپردازد این است که از طریق فساد با بحران مشروعیت، ناکارآمدی و غلتیدن در دورهای باطل توسعهنیافتگی گرفتار میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی، تنها کسانی امکان تاثیرگذاری بر امور را دارند که عضو «خانواده بزرگ مافیا» باشند و دیگران-یا همان ملت ایران- نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
🔸«گستره و عمق فساد نشانه میزان و شدت قدرت استثمار فرودستان توسط حکومتگران یا فرادستان است. توزیع ناعادلانه قدرت بزرگترین نیروی محرکه توزیع ناعادلانه ثروت، گسترش و تعمیق فساد، وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج، تشدید بحران محیط زیست و فقر و نابرابری است.» همه ما از عمق فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی آگاهیم و هر روز این وضعیت فلاکتبار را زندگی میکنیم.
🔸شماره یک حیاتیترین عناصر برای گسترش و تعمیق فساد، محور قرار گرفتن «ارادتسالاری» است که ویژگی اساسی یک سیستم مافیایی است و در تمامی کارتلهای مافیایی صدق میکند. مومنی گفته «در شرایط کنونی یکی از نگرانکنندهترین جلوههای تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست رانتخوارها، رباخوارها، دلالها و واردکنندهها را شاهد هستیم. در واقع هم به نام دولت و هم به نام بازار در شرایط تشخیرشدگی ساختار قدرت به نفع گروههای ذینفع مافیایی، میبینیم که اراده مافیاها حاکم میشود.»
🔸«دو ریشه اصلی فساد که منجر به فروپاشی از درون اتحاد شوروی شد، یکی دل بستن به سیاستزدایی و مشارکتزدایی از مردم در بازارهای سیاست و اقتصاد و دلخوش کردن به توان سرکوب سیاسی ساختار قدرت بود و دوم تیغ کند قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر فعالیتهای مافیایی خودیها و تیغ مهلک و کشنده قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر انتقادهای مشفقانه سیاسی بود.»
🔸ما ملت ایران باید دست به دست هم داده و کشورمان را از این مصیبت نجات دهیم و مملکتمان را از مافیا پس بگیریم. جنبش حسابرسی اجتماعی در این مسیر به ما کمک میکند تا با زیر نظر بردن بخشهای مختلف مافیا، درباره آنها اطلاعات دقیق و جزئی جمعآوری و منتشر کنیم تا عریان در برابر اراده ملت قرار بگیرند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍فرشاد مومنی
«وقتی که حکومت دچار بحران مالی میشود، از یک طرف برای از بین بردن آن بحران به صورت بسیار بیقاعده و بیضابطه چنگ به سر و صورت مردمش میاندازد و از سوی دیگر از طریق مسئولیتگریزی سیستماتیک در زمینه امور حاکمیتی، گور خود را میکند.»
🔸 «اگر یک اقتصادی در یک دوره میانمدت یا بلندمدت خوب کار نمیکند، در چنین شرایطی اصلاح متغیرهای اقتصادی، دیگر پاسخگو نیست و راه نجات این است که به سمت حیطه سیاست برویم؛ یعنی جایی که قاعده بازی اقتصادی تعریف میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی سیاست تعطیل شده و تصمیمها برمبنای منافع مافیا گرفته میشوند.
🔸«هیچ عنصری مشروعیتسوزتر و ناپایدارسازتر از فساد در ساخت سیاسی نیست. فساد خصلت پنهانکارانه دارد. وقتی یک ساختار قدرتی به هر دلیل و توجیهی باب مشارکت فعال و فراگیر مردم در سرنوشت خودشان را مسدود یا محدود کند، بهایی که میپردازد این است که از طریق فساد با بحران مشروعیت، ناکارآمدی و غلتیدن در دورهای باطل توسعهنیافتگی گرفتار میشود.» در مافیای جمهوری اسلامی، تنها کسانی امکان تاثیرگذاری بر امور را دارند که عضو «خانواده بزرگ مافیا» باشند و دیگران-یا همان ملت ایران- نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
🔸«گستره و عمق فساد نشانه میزان و شدت قدرت استثمار فرودستان توسط حکومتگران یا فرادستان است. توزیع ناعادلانه قدرت بزرگترین نیروی محرکه توزیع ناعادلانه ثروت، گسترش و تعمیق فساد، وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج، تشدید بحران محیط زیست و فقر و نابرابری است.» همه ما از عمق فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی آگاهیم و هر روز این وضعیت فلاکتبار را زندگی میکنیم.
🔸شماره یک حیاتیترین عناصر برای گسترش و تعمیق فساد، محور قرار گرفتن «ارادتسالاری» است که ویژگی اساسی یک سیستم مافیایی است و در تمامی کارتلهای مافیایی صدق میکند. مومنی گفته «در شرایط کنونی یکی از نگرانکنندهترین جلوههای تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست رانتخوارها، رباخوارها، دلالها و واردکنندهها را شاهد هستیم. در واقع هم به نام دولت و هم به نام بازار در شرایط تشخیرشدگی ساختار قدرت به نفع گروههای ذینفع مافیایی، میبینیم که اراده مافیاها حاکم میشود.»
🔸«دو ریشه اصلی فساد که منجر به فروپاشی از درون اتحاد شوروی شد، یکی دل بستن به سیاستزدایی و مشارکتزدایی از مردم در بازارهای سیاست و اقتصاد و دلخوش کردن به توان سرکوب سیاسی ساختار قدرت بود و دوم تیغ کند قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر فعالیتهای مافیایی خودیها و تیغ مهلک و کشنده قوه قضائیه اتحاد شوروی در برابر انتقادهای مشفقانه سیاسی بود.»
🔸ما ملت ایران باید دست به دست هم داده و کشورمان را از این مصیبت نجات دهیم و مملکتمان را از مافیا پس بگیریم. جنبش حسابرسی اجتماعی در این مسیر به ما کمک میکند تا با زیر نظر بردن بخشهای مختلف مافیا، درباره آنها اطلاعات دقیق و جزئی جمعآوری و منتشر کنیم تا عریان در برابر اراده ملت قرار بگیرند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️رئیسی در اقتصاد کاملا شکست خورده است، نباید از این دولت توقع حل مشکل داشته باشیم
✍ حسین راغفر
مردم متوجه میشوند آمارهایی که دولت ارائه میدهد واقعیت ندارد، از یک سو تورم لجام گسیخته ناشی از افزایش قیمت ارز را داریم و از یک سو مدعی هستیم که تورم را مهار کردیم، از یک سو ادعای شاخص رشد بسیار بالای اقتصادی را داریم ولی از سوی دیگر رشد منفی در بخش کشاورزی داریم؛ آن چیزی که رخ داده عمدتا فروش نفت بوده است که این فروش را جز رشد اقتصادی محسوب میکنند.
اگر می بینید که اقتصاد کشور دچار بحران و گرفتاری های عمیق است، علت آن را نباید به کارکردهای دولت منتسب کرد، بلکه نهادهای دیگر و از جمله نهادهایی که زیر نظر دولت نیستند مانند نهادهای نظامی، بیوت مراجع، دفاتر ائمه جمعه و … نقش کلیدی در شکل گیری فضای انحصاری کسب و کار در کشور ایفا کردند، نیز باید پاسخگو باشند.
این اقتصاددان ادامه میدهد: آن چیزی که اکنون در حال رخ دادن است، این است که وضعیت معیشت مردم روز به روز بدتر میشود، قیمت کالاهای اساسی به شدت افزایش پیدا کرده و تعداد بیشتری از مردم به زیر خط فقر رفته اند و همزمان گروهی که در خط فقر قرار داشتند به درماندگی کامل رسیده اند. حالا در این شرایط خبر فروش هواپیمای شخصی را میبینیم. البته تعداد زیادی از افراد کشور صاحب این هواپیماها هستند، اما اینها نشانههای نابرابری بسیار هولناکی است که در کشور رخ داده است و کماکان هم در حال انجام است. از این رو به نظرم میرسد که دولت کاملا در وعده هایی که داده است شکست خورده است، اما طبیعی است پذیرش این موضوع توسط دولت آنهم در ماه های پایانی این دولت، سخت است و در یک سال باقی مانده بیشتر شاهد آمار سازی تبلیغاتی خواهیم بود.
دولت کاملا در وعده هایی که داده است شکست خورده است، اما طبیعی است پذیرش این موضوع توسط دولت آنهم در ماه های پایانی این دولت، سخت است و در یک سال باقی مانده بیشتر شاهد آمار سازی تبلیغاتی خواهیم بود.
وی افزود: یک نکته ای را باید در نظر گرفت، انتظار حل همه این مسائل از این دولت، یک انتظار بیش از توان و ظرفیت دولت است. نهادهای دیگری مانند مجلس و قوه قضاییه هم باید در این فرآیند به دولت کمک میکردند اما این مسئله محقق نشد، اساسا خود آنها در انجام وظایف خودشان درمانده اند، مانند پرونده های فساد بسیار بزرگی که در همین دولت رخ داد اما هیچ رسیدگی به آنها نشد و خود مجلس هم درگیر گرفتن رشوه برای ورود نکردن به برخی از پرونده ها و موضوعات است...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ حسین راغفر
مردم متوجه میشوند آمارهایی که دولت ارائه میدهد واقعیت ندارد، از یک سو تورم لجام گسیخته ناشی از افزایش قیمت ارز را داریم و از یک سو مدعی هستیم که تورم را مهار کردیم، از یک سو ادعای شاخص رشد بسیار بالای اقتصادی را داریم ولی از سوی دیگر رشد منفی در بخش کشاورزی داریم؛ آن چیزی که رخ داده عمدتا فروش نفت بوده است که این فروش را جز رشد اقتصادی محسوب میکنند.
اگر می بینید که اقتصاد کشور دچار بحران و گرفتاری های عمیق است، علت آن را نباید به کارکردهای دولت منتسب کرد، بلکه نهادهای دیگر و از جمله نهادهایی که زیر نظر دولت نیستند مانند نهادهای نظامی، بیوت مراجع، دفاتر ائمه جمعه و … نقش کلیدی در شکل گیری فضای انحصاری کسب و کار در کشور ایفا کردند، نیز باید پاسخگو باشند.
این اقتصاددان ادامه میدهد: آن چیزی که اکنون در حال رخ دادن است، این است که وضعیت معیشت مردم روز به روز بدتر میشود، قیمت کالاهای اساسی به شدت افزایش پیدا کرده و تعداد بیشتری از مردم به زیر خط فقر رفته اند و همزمان گروهی که در خط فقر قرار داشتند به درماندگی کامل رسیده اند. حالا در این شرایط خبر فروش هواپیمای شخصی را میبینیم. البته تعداد زیادی از افراد کشور صاحب این هواپیماها هستند، اما اینها نشانههای نابرابری بسیار هولناکی است که در کشور رخ داده است و کماکان هم در حال انجام است. از این رو به نظرم میرسد که دولت کاملا در وعده هایی که داده است شکست خورده است، اما طبیعی است پذیرش این موضوع توسط دولت آنهم در ماه های پایانی این دولت، سخت است و در یک سال باقی مانده بیشتر شاهد آمار سازی تبلیغاتی خواهیم بود.
دولت کاملا در وعده هایی که داده است شکست خورده است، اما طبیعی است پذیرش این موضوع توسط دولت آنهم در ماه های پایانی این دولت، سخت است و در یک سال باقی مانده بیشتر شاهد آمار سازی تبلیغاتی خواهیم بود.
وی افزود: یک نکته ای را باید در نظر گرفت، انتظار حل همه این مسائل از این دولت، یک انتظار بیش از توان و ظرفیت دولت است. نهادهای دیگری مانند مجلس و قوه قضاییه هم باید در این فرآیند به دولت کمک میکردند اما این مسئله محقق نشد، اساسا خود آنها در انجام وظایف خودشان درمانده اند، مانند پرونده های فساد بسیار بزرگی که در همین دولت رخ داد اما هیچ رسیدگی به آنها نشد و خود مجلس هم درگیر گرفتن رشوه برای ورود نکردن به برخی از پرونده ها و موضوعات است...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
⬆✴ «عقدهایها را استخدام کن»
✴ در ژانویه سال ۱۹۴۶، به دستور استالین دستهای مخصوص قتل و خرابکاری در خارج از کشور به کار گمارده شد که این دسته تحت نظر پلیس مخفی اداره میشد. اولین رییس گروه یک قهرمان جنگ به نام پاول آناتولویچ سودوپلاتوف بود.
✴ او یک بار به مسئول استخدام این گروه گفت: «دنبال افرادی بگرد که نقص عضوی دارند،زشتند و یا عقدهای، و کسانی که شهوت قدرت دارند و هیچوقت نتوانستهاند به آن دست یابند. چنین افرادی احساس میکنند که با کار کردن در اداره ما، قدرتی به دست آوردهاند و با آن میتوانند عقده های خود را سر افراد دارا، خوشسلیقه و سالمی که اطرافشان قرار دارند، خالی کنند و برای اولین بار در زندگی خود، احساس مهمبودن میکنند. موضوع تأسفآوری است که بعضی از انسانها چنین حالتی دارند ولی ما باید از آنها استفاده کنیم.»
🔰 کتاب «چگونه غیر ممکنها ممکن شدند؟»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✴ در ژانویه سال ۱۹۴۶، به دستور استالین دستهای مخصوص قتل و خرابکاری در خارج از کشور به کار گمارده شد که این دسته تحت نظر پلیس مخفی اداره میشد. اولین رییس گروه یک قهرمان جنگ به نام پاول آناتولویچ سودوپلاتوف بود.
✴ او یک بار به مسئول استخدام این گروه گفت: «دنبال افرادی بگرد که نقص عضوی دارند،زشتند و یا عقدهای، و کسانی که شهوت قدرت دارند و هیچوقت نتوانستهاند به آن دست یابند. چنین افرادی احساس میکنند که با کار کردن در اداره ما، قدرتی به دست آوردهاند و با آن میتوانند عقده های خود را سر افراد دارا، خوشسلیقه و سالمی که اطرافشان قرار دارند، خالی کنند و برای اولین بار در زندگی خود، احساس مهمبودن میکنند. موضوع تأسفآوری است که بعضی از انسانها چنین حالتی دارند ولی ما باید از آنها استفاده کنیم.»
🔰 کتاب «چگونه غیر ممکنها ممکن شدند؟»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✴❎ دیکتاتورها تنهایند
✍میلاد عظیمی
در خاطرات حسن تقیزاده مطلبی دیدم دربارهٔ دلبستگی شدید رضاشاه پهلوی به یک گربه و بیقراری شگفتآور آن پادشاه قدرقدرت بهخاطر گم شدنِ گربهاش و گریهٔ های هایش پس از پیدا شدن او.
آدمیزاده طرفه معجونی است! به شهادت تقیزاده، رضاشاه مردی بود که رجال برجستهای مثل تیمورتاش و علیاکبرخان داور، از غضبش مثل بید میلرزیدند. آن وقت این مرد مستبدّ جبّار، با آنهمه جاننثاران کاسهلیسی که دورهاش کرده بودند، آنقدر احساس تنهایی میکرد و آن قدر دلشکسته و شکستنی بود که محبت و وفاداری حقیقی را در گربهای میجست و مییافت. وقتی دید گربهای به او وفادار و حقشناس است، فروشکست و به هقهق افتاد.
نوشتهٔ تقیزاده را بخوانید:
«رضاشاه هر روز میخوابید و استراحت میکرد. نزدیکیهای ظهر بلند میشد راه میرفت، به قاعده عادت قدیم. کمحرف بود. یک گربه داشت خیلی به آن علاقه پیدا کرده بود. یک روز گربه گم شد. خیلی ناراحت شد که گربه چه شد؟ کجا رفت؟ آن راهی را که به طرف صحرا میرفت، یک روز یک ساعت دو ساعت پیش گرفت و رفت. سه چهار روز از گم شدن گربه گذشته بود. همینطور که میرفت به یک جایی رسید که گربه از پشت بوته یا درختی درآمد. وقتی گربه را دید بهکلی منقلب شد. گربه را گرفت و بنا کرد بهشدت تمام هایهای گریه کردن که: این گربه مرا دید و بعد از چند روز مرا شناخت!».
میبینید شاه مالکرقاب با هایهای چه گفت؟.. این گربه مرا دید و شناخت.
دیکتاتورها تنهایند. بسیار تنها. رضاشاه هم تنها بود. روزبهروز هم تنهاتر شد. در روزهای رفتنش بیشتر تنها بود. باید روایت نصراللهخان انتظام را از روزهای فروافتادنش خواند و روایت فردوست را از آن روزهای سخت رقتبار. در چند روز مثل شمع گداخته بود و ویران شده بود.
فریدون جم داماد رضاشاه بود و معتمد او. در آن روزها خانوادهٔ شاه رفتنیشده را از راهوبیراه به اصفهان رسانیده بود. وقتی شنید که شاه به اصفهان میآید به پیشبازش رفت. بیمار بود و تبدار. آنقدر که نتوانست براند و کنار راه دراز کشید. ناگهان دید خودرویی «قراضه و لکنته و بیاسکورت» ایستاد و درش باز شد و «اعلیحضرت تکوتنها با یک کیف دستی و عصا از اتوموبیل پیاده شد»... «کاملا تکوتنها؛ فقط با یک کیف دستی و عصا».
ارتشبد جم با دیدن تنهایی شاه و «اینکه اعلیحضرتی با آن دمودستگاه و با آن شخصیت، در چنین وضعی» قرار گرفته است، زارزار گریه کرد. آنقدر گریست که شاه تجربتآموختهٔ درششدر افتاده تسلیتش داد که این کارها چیست پسر؟! پاشو پاشو! چرا گریه میکنی؟...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍میلاد عظیمی
در خاطرات حسن تقیزاده مطلبی دیدم دربارهٔ دلبستگی شدید رضاشاه پهلوی به یک گربه و بیقراری شگفتآور آن پادشاه قدرقدرت بهخاطر گم شدنِ گربهاش و گریهٔ های هایش پس از پیدا شدن او.
آدمیزاده طرفه معجونی است! به شهادت تقیزاده، رضاشاه مردی بود که رجال برجستهای مثل تیمورتاش و علیاکبرخان داور، از غضبش مثل بید میلرزیدند. آن وقت این مرد مستبدّ جبّار، با آنهمه جاننثاران کاسهلیسی که دورهاش کرده بودند، آنقدر احساس تنهایی میکرد و آن قدر دلشکسته و شکستنی بود که محبت و وفاداری حقیقی را در گربهای میجست و مییافت. وقتی دید گربهای به او وفادار و حقشناس است، فروشکست و به هقهق افتاد.
نوشتهٔ تقیزاده را بخوانید:
«رضاشاه هر روز میخوابید و استراحت میکرد. نزدیکیهای ظهر بلند میشد راه میرفت، به قاعده عادت قدیم. کمحرف بود. یک گربه داشت خیلی به آن علاقه پیدا کرده بود. یک روز گربه گم شد. خیلی ناراحت شد که گربه چه شد؟ کجا رفت؟ آن راهی را که به طرف صحرا میرفت، یک روز یک ساعت دو ساعت پیش گرفت و رفت. سه چهار روز از گم شدن گربه گذشته بود. همینطور که میرفت به یک جایی رسید که گربه از پشت بوته یا درختی درآمد. وقتی گربه را دید بهکلی منقلب شد. گربه را گرفت و بنا کرد بهشدت تمام هایهای گریه کردن که: این گربه مرا دید و بعد از چند روز مرا شناخت!».
میبینید شاه مالکرقاب با هایهای چه گفت؟.. این گربه مرا دید و شناخت.
دیکتاتورها تنهایند. بسیار تنها. رضاشاه هم تنها بود. روزبهروز هم تنهاتر شد. در روزهای رفتنش بیشتر تنها بود. باید روایت نصراللهخان انتظام را از روزهای فروافتادنش خواند و روایت فردوست را از آن روزهای سخت رقتبار. در چند روز مثل شمع گداخته بود و ویران شده بود.
فریدون جم داماد رضاشاه بود و معتمد او. در آن روزها خانوادهٔ شاه رفتنیشده را از راهوبیراه به اصفهان رسانیده بود. وقتی شنید که شاه به اصفهان میآید به پیشبازش رفت. بیمار بود و تبدار. آنقدر که نتوانست براند و کنار راه دراز کشید. ناگهان دید خودرویی «قراضه و لکنته و بیاسکورت» ایستاد و درش باز شد و «اعلیحضرت تکوتنها با یک کیف دستی و عصا از اتوموبیل پیاده شد»... «کاملا تکوتنها؛ فقط با یک کیف دستی و عصا».
ارتشبد جم با دیدن تنهایی شاه و «اینکه اعلیحضرتی با آن دمودستگاه و با آن شخصیت، در چنین وضعی» قرار گرفته است، زارزار گریه کرد. آنقدر گریست که شاه تجربتآموختهٔ درششدر افتاده تسلیتش داد که این کارها چیست پسر؟! پاشو پاشو! چرا گریه میکنی؟...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
👆اجساد آویزان موسولینی و همراهانش
( از راست نفر دوم موسولینی و نفر سوم معشوقهاش)
برای تاریخ: خشم مردم
۲۸ آوريل سال 1945( ۸ اردیبهشت ۱۳۲۲ خورشیدی) پارتيزانهاي ايتاليايي و عمدتا كمونيست اجساد بنيتو موسوليني(متحد هیتلر در جنگ جهانی دوم)، معشوقه 33 ساله اش كلارتا پتاچي و يازده مرد ديگر را كه در نقطه اي دور دست تيرباران كرده بودند به ميلان منتقل و از بالكن يك ساختمان به صورت وارونه آويزان كردند تا مردم تماشا كنند.
موسوليني و همراهانش با كارواني مركب از هشت كاميون نظامي آلمان عازم خروج از ايتاليا بودند و در زير پتو و پالتوها و لباسهاي اضافي سربازان كه از انبار خارج و به آلمان باز گردانده مي شدند پنهان شده بودند. پارتيزانها طبق يك روال عادي بار كاميونها را بازرسي مي كردند كه رهبر سابق ايتاليا كه مردم او را «دوچه» مي ناميدند يافتند. روايت است كه احتمالا نظاميان آلماني كه مامور خارج ساختن اين عده از ايتاليا بودند انان را «لو» داده بودند.
✍سعید معدنی
#موسولینی
#فاشیسم
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
( از راست نفر دوم موسولینی و نفر سوم معشوقهاش)
برای تاریخ: خشم مردم
۲۸ آوريل سال 1945( ۸ اردیبهشت ۱۳۲۲ خورشیدی) پارتيزانهاي ايتاليايي و عمدتا كمونيست اجساد بنيتو موسوليني(متحد هیتلر در جنگ جهانی دوم)، معشوقه 33 ساله اش كلارتا پتاچي و يازده مرد ديگر را كه در نقطه اي دور دست تيرباران كرده بودند به ميلان منتقل و از بالكن يك ساختمان به صورت وارونه آويزان كردند تا مردم تماشا كنند.
موسوليني و همراهانش با كارواني مركب از هشت كاميون نظامي آلمان عازم خروج از ايتاليا بودند و در زير پتو و پالتوها و لباسهاي اضافي سربازان كه از انبار خارج و به آلمان باز گردانده مي شدند پنهان شده بودند. پارتيزانها طبق يك روال عادي بار كاميونها را بازرسي مي كردند كه رهبر سابق ايتاليا كه مردم او را «دوچه» مي ناميدند يافتند. روايت است كه احتمالا نظاميان آلماني كه مامور خارج ساختن اين عده از ايتاليا بودند انان را «لو» داده بودند.
✍سعید معدنی
#موسولینی
#فاشیسم
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✴❎ امان از لجاجت
صفدر نظری
رابرت موگابه دیکتاتور زیمبابوه را می شناسید؟ایشان شانزده سال پیش برای کنترل گرانی دستور داد:«همه اجناس مغازه ها به نصف قيمت فروخته شود»مغازهها خالی شد اما گرانی کنترل نشد و بیکاری هم بالای ۸۰% شد.او نمیدانست و نمی خواست بفهمد که اقتصاد دستور پذیر نیست بلکه «اقتصاد یک علم است».
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
صفدر نظری
رابرت موگابه دیکتاتور زیمبابوه را می شناسید؟ایشان شانزده سال پیش برای کنترل گرانی دستور داد:«همه اجناس مغازه ها به نصف قيمت فروخته شود»مغازهها خالی شد اما گرانی کنترل نشد و بیکاری هم بالای ۸۰% شد.او نمیدانست و نمی خواست بفهمد که اقتصاد دستور پذیر نیست بلکه «اقتصاد یک علم است».
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇✴ ارزیابی استراتژيک توان اسرائیل(اشغالگر)
اسرائیل(اشغالگر) از منظر ژئواستراتژیک با سه چالش کلان روبرو است:
۱- محصوریت
اسرائیل ۲۷۰ درجه توسط ملت-دولت های عرب تحت محاصره دائمی جغرافیایی است. لبنان، سوریه، اردن، مصر و عربستان(در خلیج عقبه) و غزه و کرانه باختری، با این دولت همسایه اند. هم چنین این دولت در خاورمیانه و شمال آفریقا، فاقد عقبه جغرافیایی است؛
۲- گسل جمعیتی
دستکم ۲۲٪ جمعیت اسرائیل عرب تبارند. هم چنین به دلیل زایش بالای اعراب، به اغلب احتمال درصد آنان در ترکیب جمعتی این دولت تا پایان سده ۲۱ از عبری زبانان پیشی خواهد گرفت. افزون بر این، بخشی از جمعیت اسرائیل را مارونی ها، ارامنه، چرکسی ها، کردها، دروزی ها و فرقه های مسیحی تشکیل می دهند. نایکپارچگی مردمی اسرائیل، تا ۲۰۵۰، مهمترین چالش درونی این دولت خواهد بود؛
۳- افکار همگانی
افزون بر فضای غالب برملت های عضو اتحادیه عرب و همکاری اسلامی که دستکم خواهان تشکیل کشوری مستقل برای فلسطینی ها هستند، گرایش کلی افکار عمومی جهانی نیز در حال سوگیری به همین سمت و سو است؛
کوتاه آن که اسرائیل(اشغالگر) بین ملت های خاورمیانه تنها مانده و از منظر ژئواستراتژیک در انزوای جغرافیایی است.
با وجود این، اسرائیل از چندین برتری استراتژیک چشمگیر نیز نسبت به دشمنانش برخوردار است:
۱- نفوذ دیپلماتیک
افزون بر ایالات متحده که دفاع همه جانبه از اسرائیل را سرلوحه سیاست خارجی- دفاعی قرار داده است، برای ۳۲ عضو ناتو نیز پشتیبانی از بقای اسرائیل (اشغالگر) تعریف شده است. هم چنین فدراتیو روسیه، چین، هند و دیگر قدرت های بزرگ، استمرار بقای اسرائیل جا افتاده است؛
۲- توان نظامی
اسرائیل(اشغالگر) دارای سیستم جنگی سازمان یافته ای در هر چهار حوزه هوایی، دریایی، زمینی و سایبرنتیک است. هم چنین در شمار ۹ دولت دارنده تسلیحات با زرادخانه هسته ای است؛
۳- توان اقتصادی
اسرائیل با بیش از ۵۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، با وجود جمعیت ۸/۷ میلیونی در رتبه ۱۳ ام جهانی است. هم چنین در خاورمیانه تنها کشور توسعه یافته جا افتاده می باشد. با چنین چشم اندازی دارای نفوذ توانمند فراگیر جهانی است؛
۴- نفوذ فرهنگی- رسانه ای
به هر روی اسرائیل با کمک لابی های قدرتمند یهودی دارای بالاترین و فراگیرترین نفوذ فرهنگی- رسانه ای است.
نتیجه سنجش و ارزیابی ضعف ها و توان های این دولت، در چند گزاره خلاصه می شود:
نخست آن که دولت اسرائیل به دلیل محصوریت جغرافیایی توسط دولت های عرب، ناگزیر به خروج از این تنگنا است. دیباچه چنین خروجی تن دادن این دولت، به تکوین کشور مستقل فلسطینی است. این نخستین سنگ بنای شراکت با دولت های این منطقه است. دوم آن که لازمه استمرار پشتیبانی قدرت ها از موجودیت این دولت نیز تن دادنش به برخی الزامات، مانند همکاری و همبستگی با همسایگان و زدایش منابع تنشهای مزمن است. سوم این که با وجود فرآیند پرشتاب گسترش نفوذ منطقه ای و جهانی، اقتصادهای نو ظهور منطقه ای مانند ترکیه، امارات، عربستان، قطر و...، اسرائیل ناگزیر خواهد بود برای حفظ جایگاه جهانی خویش، در پی تشکیل اتحادیه تجاری منطقه ای با همین دولت ها باشد.
دور بودن امروز دولت واپسگرای نتانیاهو و لیکود از چنین رویکردهای مسالمت جویانه ای، بستری در جهت بازنشستگی و به حاشیه رفتن آنان است. تا جایی که به ماتریس توانها و فتورهای اسرائیل بر می گردد، نابودی آن تا آینده دیدپذیر، کمتر محتمل است، ولی وقوع تغییرات و رویکردهای چشمگیر، پدیداری است که به زودی همه در تل آویو شاهد آن خواهند بود.
✍یدالله کریمی پور
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
اسرائیل(اشغالگر) از منظر ژئواستراتژیک با سه چالش کلان روبرو است:
۱- محصوریت
اسرائیل ۲۷۰ درجه توسط ملت-دولت های عرب تحت محاصره دائمی جغرافیایی است. لبنان، سوریه، اردن، مصر و عربستان(در خلیج عقبه) و غزه و کرانه باختری، با این دولت همسایه اند. هم چنین این دولت در خاورمیانه و شمال آفریقا، فاقد عقبه جغرافیایی است؛
۲- گسل جمعیتی
دستکم ۲۲٪ جمعیت اسرائیل عرب تبارند. هم چنین به دلیل زایش بالای اعراب، به اغلب احتمال درصد آنان در ترکیب جمعتی این دولت تا پایان سده ۲۱ از عبری زبانان پیشی خواهد گرفت. افزون بر این، بخشی از جمعیت اسرائیل را مارونی ها، ارامنه، چرکسی ها، کردها، دروزی ها و فرقه های مسیحی تشکیل می دهند. نایکپارچگی مردمی اسرائیل، تا ۲۰۵۰، مهمترین چالش درونی این دولت خواهد بود؛
۳- افکار همگانی
افزون بر فضای غالب برملت های عضو اتحادیه عرب و همکاری اسلامی که دستکم خواهان تشکیل کشوری مستقل برای فلسطینی ها هستند، گرایش کلی افکار عمومی جهانی نیز در حال سوگیری به همین سمت و سو است؛
کوتاه آن که اسرائیل(اشغالگر) بین ملت های خاورمیانه تنها مانده و از منظر ژئواستراتژیک در انزوای جغرافیایی است.
با وجود این، اسرائیل از چندین برتری استراتژیک چشمگیر نیز نسبت به دشمنانش برخوردار است:
۱- نفوذ دیپلماتیک
افزون بر ایالات متحده که دفاع همه جانبه از اسرائیل را سرلوحه سیاست خارجی- دفاعی قرار داده است، برای ۳۲ عضو ناتو نیز پشتیبانی از بقای اسرائیل (اشغالگر) تعریف شده است. هم چنین فدراتیو روسیه، چین، هند و دیگر قدرت های بزرگ، استمرار بقای اسرائیل جا افتاده است؛
۲- توان نظامی
اسرائیل(اشغالگر) دارای سیستم جنگی سازمان یافته ای در هر چهار حوزه هوایی، دریایی، زمینی و سایبرنتیک است. هم چنین در شمار ۹ دولت دارنده تسلیحات با زرادخانه هسته ای است؛
۳- توان اقتصادی
اسرائیل با بیش از ۵۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، با وجود جمعیت ۸/۷ میلیونی در رتبه ۱۳ ام جهانی است. هم چنین در خاورمیانه تنها کشور توسعه یافته جا افتاده می باشد. با چنین چشم اندازی دارای نفوذ توانمند فراگیر جهانی است؛
۴- نفوذ فرهنگی- رسانه ای
به هر روی اسرائیل با کمک لابی های قدرتمند یهودی دارای بالاترین و فراگیرترین نفوذ فرهنگی- رسانه ای است.
نتیجه سنجش و ارزیابی ضعف ها و توان های این دولت، در چند گزاره خلاصه می شود:
نخست آن که دولت اسرائیل به دلیل محصوریت جغرافیایی توسط دولت های عرب، ناگزیر به خروج از این تنگنا است. دیباچه چنین خروجی تن دادن این دولت، به تکوین کشور مستقل فلسطینی است. این نخستین سنگ بنای شراکت با دولت های این منطقه است. دوم آن که لازمه استمرار پشتیبانی قدرت ها از موجودیت این دولت نیز تن دادنش به برخی الزامات، مانند همکاری و همبستگی با همسایگان و زدایش منابع تنشهای مزمن است. سوم این که با وجود فرآیند پرشتاب گسترش نفوذ منطقه ای و جهانی، اقتصادهای نو ظهور منطقه ای مانند ترکیه، امارات، عربستان، قطر و...، اسرائیل ناگزیر خواهد بود برای حفظ جایگاه جهانی خویش، در پی تشکیل اتحادیه تجاری منطقه ای با همین دولت ها باشد.
دور بودن امروز دولت واپسگرای نتانیاهو و لیکود از چنین رویکردهای مسالمت جویانه ای، بستری در جهت بازنشستگی و به حاشیه رفتن آنان است. تا جایی که به ماتریس توانها و فتورهای اسرائیل بر می گردد، نابودی آن تا آینده دیدپذیر، کمتر محتمل است، ولی وقوع تغییرات و رویکردهای چشمگیر، پدیداری است که به زودی همه در تل آویو شاهد آن خواهند بود.
✍یدالله کریمی پور
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇✴ چیستی و کارکرد خرافات
‼️1. هیچ تعریفی برای خرافه وجود ندارد که به معنایی واقعی کلمه، تعریف باشد نه کلیگویی. مثلا میگویند: خرافه، باور یا رفتاری است که ریشۀ علمی یا عقلی یا شرعی ندارد. اما کدام خرافه است که نتوان برای آن، رگوریشۀ علمی یا عقلی یا شرعی ساخت؟ هر کدام از علم و عقل و شرع، انبوهی شاخ و برگ دارد که بالاخره سایۀ یکی از آنها به نحوی بر سر یکی از خرافات میافتد.
‼️2. هیچکس خودش را خرافی نمیداند؛ چون تقریبا همۀ انسانها کمابیش برای هر کاری که میکنند، دلیلی دارند. ممکن است ما «دلیل» آنان را علیل بدانیم؛ ولی نظر ما، نظر ما است.
‼️3. هر انسانی از نظر دیگری خرافی است. به قول ولتر، مسیحیت به پنج نحلۀ بزرگ تقسیم میشود که هر کدام، چهار نحلۀ دیگر را غرق خرافات میداند.
‼️4. مبارزۀ مستقیم با خرافات، نتیجهبخش نیست. هم به دلایل بالا و هم به این دلیل ساده که زمینهها و خاستگاههای خرافه بسیار بیش از آن است که بتوان همۀ آنها را شناسایی و نابود کرد. اگر خاستگاه اجتماعی آن را هم از میان برداریم، با زمینههای روانشناختی آن چه کنیم؟
‼️5. یکیک زمینههای خرافات، مانند فقر و نادانی و متافیزیکگرایی نامعقول، بهگونهای است که ضد آن نیز زمینهای جدید برای خرافهگرایی مدرن محسوب میشود. مثلا رفاه و ثروت نيز به اندازۀ فقر، تولید خرافه میکند؛ اگرچه نوع و کلاس و عنوانشان فرق میکند. یا تحصیلات علمی نیز، مانع قطعی بر سر راه خرافات نیست؛ چنانکه اکنون شیادان بسیاری در هند و نپال، مریدانی تحصیلکرده در اروپا و آمریکا دارند.
‼️6. تقریبا اکثر کسانی که امروز پرچم مبارزه با خرافات را در دست دارند، ناخواسته خود نیز کموبیش دچار خرافاتاند. این رطبخوردگان، منع رطب چون کنند؟ کسان بسیاری اکنون به مبارزه با خرافهگرایی در ایران شهرهاند؛ اما ذهن و قلب آنان نیز آلوده به برخی از موذیترین انواع خرافات است.
‼️7. برخی خرافات هیج زیانی به هیچ کس نمیرسانند؛ مانند سیزدهبهدر که اکنون فارغ از ریشۀ خرافی آن، در خدمت جامعه است. بنابراین نباید نیرو و انرژی اندک خود را در مبارزه با هر خرافهای هدر بدهیم. در ضمن، اگر روزی برسد که هیچ کس عدد سیزده را نحس نداند، باز هم کسی در روز سیزدۀ فروردین در خانه نمیماند.
‼️8. نه تعریف خرافه ممکن است و نه مبارزۀ مستقیم با آن؛ اما میتوان از زیانهای مرئی و نامرئی آن كاست، و شايد بهترين راه، خالصسازی سیاست از غیر سیاست، اقتصاد از غیر اقتصاد، مدیریت از غیر مدیریت، و دین از غیر دین و... باشد. خرافات، معمولا از منفذهای ناشناخته وارد میشوند. بنابراین اگر شما سیاست را به علم سیاست و اقتصاد را به علم اقتصاد و طب را به علوم پزشكی و دین را به علوم اصلی و متون معتبر دینی بسپارید، در واقع آنها را در برابر باورهای سست(خرافه) ایمن کردهاید. این راه نیز آسان نیست؛ اما بهتر از درگیری مستقیم با یکیک خرافات است.
‼️9. خرافه، اگر به سیاست نفوذ کند، کشوری را به خاک سیاه مینشاند.خرافهآمیزترین مذاهب و آیینها تا آنگاه که به سیاست وارد نشدهاند، زیانی چندان به بار نمیآورند؛ اما از آمیزش سیاست و خرافه، هیتلر به دنیا میآید. مگر پشتوانۀ فکری هیتلر غیر از برتری نژاد ژرمن بود و مگر برتری نژادی غیر از خرافه است؟ آنگونه که مشهور است، مذهب شینتو یکی از خرافیترین مذاهب جهان است؛ اما پیروان این مذهب، یعنی اکثر مردم ژاپن، کوشیدهاند باورهای شینتویی خود را در تجارت و سیاست دخالت ندهند. بنابراین از آرامش شینتویی برخوردارند و از زیانهای آن در امان. راه نفوذ خرافات از حاشیه به متن و از پیرامون به کانون، سیاست است و اگر خرافهای پا به كاخ سياست بگذارد، افزون بر حمایتهای مردمی، از بودجههای میلیاردی نیز برخوردار میشود. بنابراین ضروری است که دولتمردان و سیاستمداران، از آوردن عقاید شخصی خود به حوزۀ سیاست منع شوند و یا دستکم در دنيای سياست، به قطعیات و مسلمات و ضروریات دین خود قناعت کنند و باقی را برای خود نگه دارند.
‼️13. میدانم بعد از نُه، ده است نه سیزده؛ اما شنیدهام برخی از مشهورترین هتلهای جهان، طبقۀ سیزدهم ندارند و طبقۀ چهارده را روی طبقۀ دوازده گذاشتهاند. خواستم کمی مظلومیت سیزده را جبران کنم.
📝 زنده یاد رضا بابایی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
‼️1. هیچ تعریفی برای خرافه وجود ندارد که به معنایی واقعی کلمه، تعریف باشد نه کلیگویی. مثلا میگویند: خرافه، باور یا رفتاری است که ریشۀ علمی یا عقلی یا شرعی ندارد. اما کدام خرافه است که نتوان برای آن، رگوریشۀ علمی یا عقلی یا شرعی ساخت؟ هر کدام از علم و عقل و شرع، انبوهی شاخ و برگ دارد که بالاخره سایۀ یکی از آنها به نحوی بر سر یکی از خرافات میافتد.
‼️2. هیچکس خودش را خرافی نمیداند؛ چون تقریبا همۀ انسانها کمابیش برای هر کاری که میکنند، دلیلی دارند. ممکن است ما «دلیل» آنان را علیل بدانیم؛ ولی نظر ما، نظر ما است.
‼️3. هر انسانی از نظر دیگری خرافی است. به قول ولتر، مسیحیت به پنج نحلۀ بزرگ تقسیم میشود که هر کدام، چهار نحلۀ دیگر را غرق خرافات میداند.
‼️4. مبارزۀ مستقیم با خرافات، نتیجهبخش نیست. هم به دلایل بالا و هم به این دلیل ساده که زمینهها و خاستگاههای خرافه بسیار بیش از آن است که بتوان همۀ آنها را شناسایی و نابود کرد. اگر خاستگاه اجتماعی آن را هم از میان برداریم، با زمینههای روانشناختی آن چه کنیم؟
‼️5. یکیک زمینههای خرافات، مانند فقر و نادانی و متافیزیکگرایی نامعقول، بهگونهای است که ضد آن نیز زمینهای جدید برای خرافهگرایی مدرن محسوب میشود. مثلا رفاه و ثروت نيز به اندازۀ فقر، تولید خرافه میکند؛ اگرچه نوع و کلاس و عنوانشان فرق میکند. یا تحصیلات علمی نیز، مانع قطعی بر سر راه خرافات نیست؛ چنانکه اکنون شیادان بسیاری در هند و نپال، مریدانی تحصیلکرده در اروپا و آمریکا دارند.
‼️6. تقریبا اکثر کسانی که امروز پرچم مبارزه با خرافات را در دست دارند، ناخواسته خود نیز کموبیش دچار خرافاتاند. این رطبخوردگان، منع رطب چون کنند؟ کسان بسیاری اکنون به مبارزه با خرافهگرایی در ایران شهرهاند؛ اما ذهن و قلب آنان نیز آلوده به برخی از موذیترین انواع خرافات است.
‼️7. برخی خرافات هیج زیانی به هیچ کس نمیرسانند؛ مانند سیزدهبهدر که اکنون فارغ از ریشۀ خرافی آن، در خدمت جامعه است. بنابراین نباید نیرو و انرژی اندک خود را در مبارزه با هر خرافهای هدر بدهیم. در ضمن، اگر روزی برسد که هیچ کس عدد سیزده را نحس نداند، باز هم کسی در روز سیزدۀ فروردین در خانه نمیماند.
‼️8. نه تعریف خرافه ممکن است و نه مبارزۀ مستقیم با آن؛ اما میتوان از زیانهای مرئی و نامرئی آن كاست، و شايد بهترين راه، خالصسازی سیاست از غیر سیاست، اقتصاد از غیر اقتصاد، مدیریت از غیر مدیریت، و دین از غیر دین و... باشد. خرافات، معمولا از منفذهای ناشناخته وارد میشوند. بنابراین اگر شما سیاست را به علم سیاست و اقتصاد را به علم اقتصاد و طب را به علوم پزشكی و دین را به علوم اصلی و متون معتبر دینی بسپارید، در واقع آنها را در برابر باورهای سست(خرافه) ایمن کردهاید. این راه نیز آسان نیست؛ اما بهتر از درگیری مستقیم با یکیک خرافات است.
‼️9. خرافه، اگر به سیاست نفوذ کند، کشوری را به خاک سیاه مینشاند.خرافهآمیزترین مذاهب و آیینها تا آنگاه که به سیاست وارد نشدهاند، زیانی چندان به بار نمیآورند؛ اما از آمیزش سیاست و خرافه، هیتلر به دنیا میآید. مگر پشتوانۀ فکری هیتلر غیر از برتری نژاد ژرمن بود و مگر برتری نژادی غیر از خرافه است؟ آنگونه که مشهور است، مذهب شینتو یکی از خرافیترین مذاهب جهان است؛ اما پیروان این مذهب، یعنی اکثر مردم ژاپن، کوشیدهاند باورهای شینتویی خود را در تجارت و سیاست دخالت ندهند. بنابراین از آرامش شینتویی برخوردارند و از زیانهای آن در امان. راه نفوذ خرافات از حاشیه به متن و از پیرامون به کانون، سیاست است و اگر خرافهای پا به كاخ سياست بگذارد، افزون بر حمایتهای مردمی، از بودجههای میلیاردی نیز برخوردار میشود. بنابراین ضروری است که دولتمردان و سیاستمداران، از آوردن عقاید شخصی خود به حوزۀ سیاست منع شوند و یا دستکم در دنيای سياست، به قطعیات و مسلمات و ضروریات دین خود قناعت کنند و باقی را برای خود نگه دارند.
‼️13. میدانم بعد از نُه، ده است نه سیزده؛ اما شنیدهام برخی از مشهورترین هتلهای جهان، طبقۀ سیزدهم ندارند و طبقۀ چهارده را روی طبقۀ دوازده گذاشتهاند. خواستم کمی مظلومیت سیزده را جبران کنم.
📝 زنده یاد رضا بابایی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✳✴ کشور کوبا و کمونیسم...
زندگی در شرایط سوسیالیسم
محمد ماشین چیان
یک کوبایی شاغل با درآمدش نمیتوانست یک لیوان قهوه در هتلِ ملت بخرد.
یک بار ناخودآگاه به یک کوبایی تحصیلکرده گفتم:
«(زندگی با این حال و روز) باید سخت باشد.»
با ترکیبی از اندوه و چندش پاسخ داد:
«نه، سخت نیست. غیرممکن است.»
( پاتریشیا لیندرمن، لا لوکا: هزینه انسانی سرکوب اقتصادی در کوبا ۲۰۰۰...)
فیدل کاسترو دیکتاتور کمونیست در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
در طول دهه های گذشته بسیاری او را مظهر نظم نوینی در جهان دانسته اند که مردمانش را از سلطه امریکایی ها رهانیده و به سمت خودکفایی پیش رفت.
حال آنکه حقیقت چیز دیگری است.
حقیقت این است که کاسترو مظهر یک طاعون اقتصادی بود که بر جزیره کوبا نازل شد.
نه تحریم امریکا و نه هیچ عامل خارجی دیگری به اندازه تصمیمات و درک غلط او از مفاهیم اقتصادی و پیروی از توهمات سوسیالیستی به زندگی مردم کوبا آسیب نرساند.
در نتیجه سیاستهای سوسیالیستی در تمام دوره کاسترو که قریب به ۵۵ سال به طول انجامید کشور کوبا تقریبا هیچ رشد اقتصادی ای به خود ندید.
اتفاقات مثبت و نادری که در عرصه اقتصاد کوبا افتاد نتیجه سهل گیری دستورات و سیاستهای کاسترو بودند.
هستند افرادی که تاریخ را بر اساس یکی دو جمله زیبا که از قهرمانی اسطوره ای شنیده اند مورد قضاوت قرار میدهند...
بله، جملات زیبای منتسب به کاسترو کم نیستند
اما لازم است پیش از بزرگداشت یک قهرمان افسانه ای از عملکرد و میراث او باخبر باشیم..
کاسترو ۱۱ میلیون نفر مردم کوبا را در حالی ترک کرد که وضع معیشت و زندگی آنها از زمان روی کار آمدن او بمراتب وخیم تر بود.
این در حالی است که در طول دوره حکومت داری کاسترو دنیا با سرعت از سد فقر و گرسنگی گذر کرد و میلیاردها نفر در دنیا از فقر مطلق نجات یافتند.
کشورهای زیادی در زمان به قدرت رسیدن کاسترو عقب تر از کوبا بودند
اما همچنان که جنون سوسیالیسم چکمه بر حلق مردم کوبا میفشرد ایشان با سرعت از کنار کوبا گذشتند.
در زمان به قدرت رسیدن کاسترو به سال ۱۹۵۹ سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا ۲۰۶۷ دلار بود. سایر کشورهای امریکای لاتین در آن زمان وضعیت مشابهی داشتند ..
چنان که سرانه اکوادور ۱۹۷۵ دلار، جاماییکا ۲۵۴۱ دلار، پاناما ۲۳۲۲ دلار، و پورتو ریکو ۳۲۳۹ دلار بود.
آمار بدست آمده در سال ۱۹۹۹، یعنی چهل سال بعد سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا را ۲۳۰۷ دلار نشان میدهد.
این در حالی است که در همین دوره سرانه اکوادور به ۳۸۰۹، جاماییکا به ۳۶۷۰، پاناما به ۵۶۱۸ دلار، و پورتو ریکو به ۱۳۷۳۸ دلار رسیده است.
باری، امروز کوبا، چهارسال پس از مرگ کاسترو، در قرن بیست و یکم ویرانه ای بیش نیست که در آن جراحان برای گذران زندگی مسافرکشی میکنند.
یکی از دفاعیات متعارف راجع به عملکرد کاسترو این است که در ۱۹۵۹ او و اطرافیانش ایده بهتری نداشتند و آنقدری که میفهمیدند، خواه آن را توهم سوسیالیسم بخوانیم یا علم سوسیالیسم فرقی نمیکند، در بهبود وضع مردم کوشیدند.
ای کاش اینطور بود.
ای کاش کاسترو انقلابی خوش نیتی بود که برای بهبود وضعیت معیشت مردمان سرزمینش و نه برای دفاع از یک ایدئولوژی ورشکسته می جنگید.
واقعیت اما چیز دیگری است.
در حقیقت کاسترو مردمان کشورش را برای چندین دهه قربانی آزمون و خطای گران قیمتی کرد که معلوم بود کار نمی کند.
اما او که در ثروت و رفاه زندگی میکرد نگران مردم فقیر کشورش نبود و همان مسیر را ادامه داد.
در سال ۱۹۹۱ کشور آلبانی که پس از فروپاشی به تازگی از چنگال کمونیسم رها شده بود وضعی بمراتب وخیم تر از کوبای آن سالها داشت
چنانکه در ۱۹۹۱ سرانه تولید ناخالص داخلی آلبانی ۱۸۳۵ دلار و سرانه کوبا ۲۵۹۰ دلار بود.
در حالیکه کوبای کاسترو به مسیر ویرانگرش ادامه داد آلبانی به اقتصاد بازار روی آورد.
در سال ۲۰۱۰، یعنی تنها ۲۰ سال بعد سرانه آلبانی به ۵۳۷۵ دلار رسیده بود.
بهترین درسی که از دوران و عملکرد فیدل کاسترو میتوان گرفت این است که سوسیالیسم کار نمیکند و نتیجه ای جز فقر و فلاکت از خود بجا نخواهد گذاشت.
از دیگر کشورهای منطقه هم میتوان درسی جالب آموخت.
هرچه کشورها به اقتصاد بازار اقبال بیشتری نشان داده و از اقتصاد برنامه ریزی شده فاصله گرفته اند بهمان نسبت وضعیت معیشت مردم در آنها بهبود یافته است.
حتما بین اعداد مطرح شده در این مطلب تنها سرانه ۵ رقمی نظر شما را نیز بخود جلب کرده است.
بله، درست حدس زدید، از بین کشورهای مورد اشاره پورتو ریکو بیشترین اقبال را به اقتصاد بازار داشته و در نتیجه اش وضع معیشت مردمانش امروز چندین برابر بهتر از مردمان کشورهای منطقه است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
زندگی در شرایط سوسیالیسم
محمد ماشین چیان
یک کوبایی شاغل با درآمدش نمیتوانست یک لیوان قهوه در هتلِ ملت بخرد.
یک بار ناخودآگاه به یک کوبایی تحصیلکرده گفتم:
«(زندگی با این حال و روز) باید سخت باشد.»
با ترکیبی از اندوه و چندش پاسخ داد:
«نه، سخت نیست. غیرممکن است.»
( پاتریشیا لیندرمن، لا لوکا: هزینه انسانی سرکوب اقتصادی در کوبا ۲۰۰۰...)
فیدل کاسترو دیکتاتور کمونیست در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
در طول دهه های گذشته بسیاری او را مظهر نظم نوینی در جهان دانسته اند که مردمانش را از سلطه امریکایی ها رهانیده و به سمت خودکفایی پیش رفت.
حال آنکه حقیقت چیز دیگری است.
حقیقت این است که کاسترو مظهر یک طاعون اقتصادی بود که بر جزیره کوبا نازل شد.
نه تحریم امریکا و نه هیچ عامل خارجی دیگری به اندازه تصمیمات و درک غلط او از مفاهیم اقتصادی و پیروی از توهمات سوسیالیستی به زندگی مردم کوبا آسیب نرساند.
در نتیجه سیاستهای سوسیالیستی در تمام دوره کاسترو که قریب به ۵۵ سال به طول انجامید کشور کوبا تقریبا هیچ رشد اقتصادی ای به خود ندید.
اتفاقات مثبت و نادری که در عرصه اقتصاد کوبا افتاد نتیجه سهل گیری دستورات و سیاستهای کاسترو بودند.
هستند افرادی که تاریخ را بر اساس یکی دو جمله زیبا که از قهرمانی اسطوره ای شنیده اند مورد قضاوت قرار میدهند...
بله، جملات زیبای منتسب به کاسترو کم نیستند
اما لازم است پیش از بزرگداشت یک قهرمان افسانه ای از عملکرد و میراث او باخبر باشیم..
کاسترو ۱۱ میلیون نفر مردم کوبا را در حالی ترک کرد که وضع معیشت و زندگی آنها از زمان روی کار آمدن او بمراتب وخیم تر بود.
این در حالی است که در طول دوره حکومت داری کاسترو دنیا با سرعت از سد فقر و گرسنگی گذر کرد و میلیاردها نفر در دنیا از فقر مطلق نجات یافتند.
کشورهای زیادی در زمان به قدرت رسیدن کاسترو عقب تر از کوبا بودند
اما همچنان که جنون سوسیالیسم چکمه بر حلق مردم کوبا میفشرد ایشان با سرعت از کنار کوبا گذشتند.
در زمان به قدرت رسیدن کاسترو به سال ۱۹۵۹ سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا ۲۰۶۷ دلار بود. سایر کشورهای امریکای لاتین در آن زمان وضعیت مشابهی داشتند ..
چنان که سرانه اکوادور ۱۹۷۵ دلار، جاماییکا ۲۵۴۱ دلار، پاناما ۲۳۲۲ دلار، و پورتو ریکو ۳۲۳۹ دلار بود.
آمار بدست آمده در سال ۱۹۹۹، یعنی چهل سال بعد سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا را ۲۳۰۷ دلار نشان میدهد.
این در حالی است که در همین دوره سرانه اکوادور به ۳۸۰۹، جاماییکا به ۳۶۷۰، پاناما به ۵۶۱۸ دلار، و پورتو ریکو به ۱۳۷۳۸ دلار رسیده است.
باری، امروز کوبا، چهارسال پس از مرگ کاسترو، در قرن بیست و یکم ویرانه ای بیش نیست که در آن جراحان برای گذران زندگی مسافرکشی میکنند.
یکی از دفاعیات متعارف راجع به عملکرد کاسترو این است که در ۱۹۵۹ او و اطرافیانش ایده بهتری نداشتند و آنقدری که میفهمیدند، خواه آن را توهم سوسیالیسم بخوانیم یا علم سوسیالیسم فرقی نمیکند، در بهبود وضع مردم کوشیدند.
ای کاش اینطور بود.
ای کاش کاسترو انقلابی خوش نیتی بود که برای بهبود وضعیت معیشت مردمان سرزمینش و نه برای دفاع از یک ایدئولوژی ورشکسته می جنگید.
واقعیت اما چیز دیگری است.
در حقیقت کاسترو مردمان کشورش را برای چندین دهه قربانی آزمون و خطای گران قیمتی کرد که معلوم بود کار نمی کند.
اما او که در ثروت و رفاه زندگی میکرد نگران مردم فقیر کشورش نبود و همان مسیر را ادامه داد.
در سال ۱۹۹۱ کشور آلبانی که پس از فروپاشی به تازگی از چنگال کمونیسم رها شده بود وضعی بمراتب وخیم تر از کوبای آن سالها داشت
چنانکه در ۱۹۹۱ سرانه تولید ناخالص داخلی آلبانی ۱۸۳۵ دلار و سرانه کوبا ۲۵۹۰ دلار بود.
در حالیکه کوبای کاسترو به مسیر ویرانگرش ادامه داد آلبانی به اقتصاد بازار روی آورد.
در سال ۲۰۱۰، یعنی تنها ۲۰ سال بعد سرانه آلبانی به ۵۳۷۵ دلار رسیده بود.
بهترین درسی که از دوران و عملکرد فیدل کاسترو میتوان گرفت این است که سوسیالیسم کار نمیکند و نتیجه ای جز فقر و فلاکت از خود بجا نخواهد گذاشت.
از دیگر کشورهای منطقه هم میتوان درسی جالب آموخت.
هرچه کشورها به اقتصاد بازار اقبال بیشتری نشان داده و از اقتصاد برنامه ریزی شده فاصله گرفته اند بهمان نسبت وضعیت معیشت مردم در آنها بهبود یافته است.
حتما بین اعداد مطرح شده در این مطلب تنها سرانه ۵ رقمی نظر شما را نیز بخود جلب کرده است.
بله، درست حدس زدید، از بین کشورهای مورد اشاره پورتو ریکو بیشترین اقبال را به اقتصاد بازار داشته و در نتیجه اش وضع معیشت مردمانش امروز چندین برابر بهتر از مردمان کشورهای منطقه است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇✴ حرف زدن مسئولان در سیاهچالهی زبان
✍️محمدحسین روانبخش
🖊قدیمیترها طرفدار «عمل» بودند و خیلی برای حرفهای قشنگ و رنگارنگ ارزش قائل نبودند. دو صد گفته چون نیم کردار نیست. اما آنها خواب نمیدیدند که روزی آدمهایی در این مرز پرگهر مسئولیت بگیرند که کسی از آنها توقع رفتار و کردار مناسب نداشته باشد؛ بلکه حداکثر توقع این باشد که حرف زدنشان کمی منطقی و روی اصول فکر و زبان باشد!
🔻 از آقای رئیسی بگذریم که قصهشان بر هر سر بازاری هست، میرسیم به وزیر کشوری که برای انتخاباتی که خودش برگزار کرده و زودتر و بهتر از همه فهمیده که حداکثر ۸ درصد در آن شرکت کردهاند لفظ «حماسه» را به کار میبرد و تازه بعد از دو - سه روز میفهمد که چه گفته و توئیتش را دربارهی حماسه خواندن این انتخابات، بدون هیچ توضیحی پاک میکند!
🔻 پایینتر که بیاییم، نوبت استاندار یزد است که عکسی از یک بشقاب گذاشته و زیرش نوشته: «شرمندهی معاونین عزیز در استانداری هستم که از شدت کار و نوکری مردم، حتی سلامت خود را در طبق اخلاص گذاشته و در گوشه کار اتاق همه آنها یک بشقاب قرص قرار دارد...» غافل از این که بشقاب حاوی قرصهای ویتامین و روغنبنفشه است نه قرص قلب و فشار و بیماری! اصلا از این هم گذشته «حتی سلامت خود را در طبق اخلاص گذاشته» یعنی چه؟! در آن تصویر که بیشتر روغنبنفشه را در طبق اخلاص قرار دادهاند تا سلامتشان را.
🔻 اما انگار در این زمینه مسابقهای برقرار است و میخواهند به گاف برتر، سیمرغ بلورین بدهند که این حرفها ته ندارد و جدیدیها، قبلیها را روسفید میکند. فعلا برنده این داستان خانم فاطمه محمدبیگی رئیس فراکسیون جمعیت مجلس است که گفته: «اگر در این پنج سال هر خانواده حداقل بین سه تا پنج فرزند به دنیا نیاورد، ما داخل سیاهچالهی جمعیتی فرو خواهیم رفت». این خانم حتی اگر با امکان فرزندآوری هم آشنا نباشد، معنی «حداقل» را که باید بداند: حداقل سه تا پنج بچه ظرف ۵ سال؟! حداکثرش را خدا بخیر کند!
🔻 مسئولان عزیز؛ اگر حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن را که بلدید؛ بیشتر از این نمیشود در سیاهچالهی زبان و ادبیات فرو رفت!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍️محمدحسین روانبخش
🖊قدیمیترها طرفدار «عمل» بودند و خیلی برای حرفهای قشنگ و رنگارنگ ارزش قائل نبودند. دو صد گفته چون نیم کردار نیست. اما آنها خواب نمیدیدند که روزی آدمهایی در این مرز پرگهر مسئولیت بگیرند که کسی از آنها توقع رفتار و کردار مناسب نداشته باشد؛ بلکه حداکثر توقع این باشد که حرف زدنشان کمی منطقی و روی اصول فکر و زبان باشد!
🔻 از آقای رئیسی بگذریم که قصهشان بر هر سر بازاری هست، میرسیم به وزیر کشوری که برای انتخاباتی که خودش برگزار کرده و زودتر و بهتر از همه فهمیده که حداکثر ۸ درصد در آن شرکت کردهاند لفظ «حماسه» را به کار میبرد و تازه بعد از دو - سه روز میفهمد که چه گفته و توئیتش را دربارهی حماسه خواندن این انتخابات، بدون هیچ توضیحی پاک میکند!
🔻 پایینتر که بیاییم، نوبت استاندار یزد است که عکسی از یک بشقاب گذاشته و زیرش نوشته: «شرمندهی معاونین عزیز در استانداری هستم که از شدت کار و نوکری مردم، حتی سلامت خود را در طبق اخلاص گذاشته و در گوشه کار اتاق همه آنها یک بشقاب قرص قرار دارد...» غافل از این که بشقاب حاوی قرصهای ویتامین و روغنبنفشه است نه قرص قلب و فشار و بیماری! اصلا از این هم گذشته «حتی سلامت خود را در طبق اخلاص گذاشته» یعنی چه؟! در آن تصویر که بیشتر روغنبنفشه را در طبق اخلاص قرار دادهاند تا سلامتشان را.
🔻 اما انگار در این زمینه مسابقهای برقرار است و میخواهند به گاف برتر، سیمرغ بلورین بدهند که این حرفها ته ندارد و جدیدیها، قبلیها را روسفید میکند. فعلا برنده این داستان خانم فاطمه محمدبیگی رئیس فراکسیون جمعیت مجلس است که گفته: «اگر در این پنج سال هر خانواده حداقل بین سه تا پنج فرزند به دنیا نیاورد، ما داخل سیاهچالهی جمعیتی فرو خواهیم رفت». این خانم حتی اگر با امکان فرزندآوری هم آشنا نباشد، معنی «حداقل» را که باید بداند: حداقل سه تا پنج بچه ظرف ۵ سال؟! حداکثرش را خدا بخیر کند!
🔻 مسئولان عزیز؛ اگر حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن را که بلدید؛ بیشتر از این نمیشود در سیاهچالهی زبان و ادبیات فرو رفت!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ چرا انقلاب ۵۷ برای ایرانیان دموکراسی نیاورد؟
انقلاب ها با نوید آینده ای درخشان و سودای آفرینش یک جامعه ایده آل فرا می رسند. تودهها نیز به امید فردایی بهتر که در آن آشتی دوگانه هایی مانند پیشرفت و عدالت، دین و دنیا، آزادی و برابری امکان پذیر باشد خیابان را تسخیر و به امواج انقلاب میپیوندند. اما واقعیت این است که تاکنون انقلابها نتوانسته اند به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند. البته انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست و قادر نبوده با ارائه یک گفتمان دموکراتیک، برای ایرانیان دموکراسی به ارمغان بیاورد. دست کم شاید به دلایل زیر:
🔸ادامه انقلاب های جهانی: انقلاب اسلامی تداوم دگرگونیهایی بود که در اواخر دهه ۱۹۶۰ جهان را فرا گرفت، از پایتختهای اروپایی که جولانگاه نسل جوان انقلابی شده بودند تا مستعمرات پیشین که جنگهای چریکی در دستور کار آنها قرار داشتند. روشنفکران ایرانی هم از این الگو پیروی کرده و توجه خود را بیش از پیش متوجه جهان سوم ساخته بودند. تجربه موفق انقلابهای الجزایر و کوبا در کنار شکست اخلاقی امریکا در ویتنام این دسته از روشنفکران را تشویق میکرد تا بخشی از این جنبش انقلابی فراگیر باشند.
🔸تجویز خشونت برای پیروزی: در روزگاری که چپ گفتمان غالب بر کشورهای جهان سوم محسوب میشد روشنفکران ایرانی دغدغه آزادی از سلطه امپریالیسمی را داشتند که توانسته بود با استعمار نو آنها را به انقیاد بکشاند. در مواجهه با این دشمن فریبکار و با الهام از آموزههای سارتر و فانون، برخی از روشنفکران ایرانی کوشیدند تا بهره گیری از خشونت مشروع علیه حکومت پهلوی را به عنوان نماد این نوع از استعمار تئوریزه نمایند. به عنوان مثال حاج سید جوادی آشکارا بر ضرورت انبار کردن مهمات جهت پیروزی در مبارزه تاکید می کرد.
🔸نوید انحطاط غرب: روشنفکران این دوره با استناد به آثار توین بی و اشپنگلر مدعی بودند که غرب در مسیر انحطاط است و متفکران آن دیار این حقیقت را حتی پیش از ما دریافته اند. آوردن نقل قولهایی از سارتر، مارکوزه و فروم نیز بازار زوال فروشی غرب را در ایران پر رونق تر ساخته بود. از آل احمد و شریعتی تا داریوش آشوری و احسان نراقی همه روشنفکرانی بودند که در این کوره میدمیدند. پرسش اساسی هم این بود که؛ اگر غرب در حال زوال و انحطاط است چگونه می توان به دموکراسی آن تاسی جست و از آن به مثابه یک ارمغان بهره گرفت؟! شاید بازگشت به خویش تجویز بهتری باشد.
🔸دغدغهای به نام اصالت: روشنفکران ایرانی در این دوره با بهره گیری گسترده از مفهوم امپریالیسم فرهنگی به دنبال تجویز نسخه ای از بومیگرایی بودند. تهدید غرب صرفا تفوق صنعتی آشکار آنها نبود بلکه خطر بزرگتر در تلاش آنها جهت کنترل رشد فکری ملل عقب افتاده خلاصه می شد. بر همین اساس رسالت روشنفکران جهان سومی معطوف به مبارزه با این خطر از راه تبلیغ فرهنگی جدید و آرمانی نو بود. دغدغه اصالت در آثار شریعتی، هزار خانی و کسمایی در حقیقت حسرت توانمندی گذشته ما در ساختن چیزهایی بود که صرفا به ما تعلق داشت. محصولاتی که اگر چه بهترین نبودند ولی نشان اصالت ما را بر خود داشتند.
✍مهران صولتی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
انقلاب ها با نوید آینده ای درخشان و سودای آفرینش یک جامعه ایده آل فرا می رسند. تودهها نیز به امید فردایی بهتر که در آن آشتی دوگانه هایی مانند پیشرفت و عدالت، دین و دنیا، آزادی و برابری امکان پذیر باشد خیابان را تسخیر و به امواج انقلاب میپیوندند. اما واقعیت این است که تاکنون انقلابها نتوانسته اند به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند. البته انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست و قادر نبوده با ارائه یک گفتمان دموکراتیک، برای ایرانیان دموکراسی به ارمغان بیاورد. دست کم شاید به دلایل زیر:
🔸ادامه انقلاب های جهانی: انقلاب اسلامی تداوم دگرگونیهایی بود که در اواخر دهه ۱۹۶۰ جهان را فرا گرفت، از پایتختهای اروپایی که جولانگاه نسل جوان انقلابی شده بودند تا مستعمرات پیشین که جنگهای چریکی در دستور کار آنها قرار داشتند. روشنفکران ایرانی هم از این الگو پیروی کرده و توجه خود را بیش از پیش متوجه جهان سوم ساخته بودند. تجربه موفق انقلابهای الجزایر و کوبا در کنار شکست اخلاقی امریکا در ویتنام این دسته از روشنفکران را تشویق میکرد تا بخشی از این جنبش انقلابی فراگیر باشند.
🔸تجویز خشونت برای پیروزی: در روزگاری که چپ گفتمان غالب بر کشورهای جهان سوم محسوب میشد روشنفکران ایرانی دغدغه آزادی از سلطه امپریالیسمی را داشتند که توانسته بود با استعمار نو آنها را به انقیاد بکشاند. در مواجهه با این دشمن فریبکار و با الهام از آموزههای سارتر و فانون، برخی از روشنفکران ایرانی کوشیدند تا بهره گیری از خشونت مشروع علیه حکومت پهلوی را به عنوان نماد این نوع از استعمار تئوریزه نمایند. به عنوان مثال حاج سید جوادی آشکارا بر ضرورت انبار کردن مهمات جهت پیروزی در مبارزه تاکید می کرد.
🔸نوید انحطاط غرب: روشنفکران این دوره با استناد به آثار توین بی و اشپنگلر مدعی بودند که غرب در مسیر انحطاط است و متفکران آن دیار این حقیقت را حتی پیش از ما دریافته اند. آوردن نقل قولهایی از سارتر، مارکوزه و فروم نیز بازار زوال فروشی غرب را در ایران پر رونق تر ساخته بود. از آل احمد و شریعتی تا داریوش آشوری و احسان نراقی همه روشنفکرانی بودند که در این کوره میدمیدند. پرسش اساسی هم این بود که؛ اگر غرب در حال زوال و انحطاط است چگونه می توان به دموکراسی آن تاسی جست و از آن به مثابه یک ارمغان بهره گرفت؟! شاید بازگشت به خویش تجویز بهتری باشد.
🔸دغدغهای به نام اصالت: روشنفکران ایرانی در این دوره با بهره گیری گسترده از مفهوم امپریالیسم فرهنگی به دنبال تجویز نسخه ای از بومیگرایی بودند. تهدید غرب صرفا تفوق صنعتی آشکار آنها نبود بلکه خطر بزرگتر در تلاش آنها جهت کنترل رشد فکری ملل عقب افتاده خلاصه می شد. بر همین اساس رسالت روشنفکران جهان سومی معطوف به مبارزه با این خطر از راه تبلیغ فرهنگی جدید و آرمانی نو بود. دغدغه اصالت در آثار شریعتی، هزار خانی و کسمایی در حقیقت حسرت توانمندی گذشته ما در ساختن چیزهایی بود که صرفا به ما تعلق داشت. محصولاتی که اگر چه بهترین نبودند ولی نشان اصالت ما را بر خود داشتند.
✍مهران صولتی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
💵📊میزان جمعیت دارا و متوسط کشورهای که ژاپن و کره جنوبی دو اقتصاد سرمایه داری و لیبرال دموکراسی آسیا با جمعیت بسیار مرفه
🇯🇵
آمارها بهترین دلایل درستی بازار آزاد هستند
تایوان کشور ملیگرایان بازار گرای جدا شده از چین که آزادی های مدنی و سیاست دموکراتیک دارد اصولا طبقه فقیر چندانی ندارد.نشان میدهد برای توسعه نیازی به توحش و سرکوب حزب کمونیست هم نداشته.
چین ظرف مدت 20 سال توانسته از مردمی فقیر و بیچاره که دستاورد مائو بود 50 درصد ملت را بالا کشیده به میانه طبقه متوسط دارا و مرفه بکشاند
بازار آزاد سرمایه داری با گسترش رفاه طبقه متوسط حرفش را می زند و مثل کمونیستها خالی باف و بد کردار نیست.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🇯🇵
آمارها بهترین دلایل درستی بازار آزاد هستند
تایوان کشور ملیگرایان بازار گرای جدا شده از چین که آزادی های مدنی و سیاست دموکراتیک دارد اصولا طبقه فقیر چندانی ندارد.نشان میدهد برای توسعه نیازی به توحش و سرکوب حزب کمونیست هم نداشته.
چین ظرف مدت 20 سال توانسته از مردمی فقیر و بیچاره که دستاورد مائو بود 50 درصد ملت را بالا کشیده به میانه طبقه متوسط دارا و مرفه بکشاند
بازار آزاد سرمایه داری با گسترش رفاه طبقه متوسط حرفش را می زند و مثل کمونیستها خالی باف و بد کردار نیست.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✴️❇️ ارادتی چنین پروپیمانم آرزوست...
در زمان قاجار بیماری وبا در ايران پيدا شد و در تبريز جان بسياری را گرفت. روحانیون و علمای تبریز در کوچه ها فرش گستردند و نذر ها کرده و روضه خوانیها بر پا کردند. یکروز پسر آیتالله تبریزی را سوار الاغ کرده و در كوچهها چرخاندند تا مردم دست و دامنش را ببوسند و به وبا گرفتار نشوند!
ولی پسر آیتالله نیز وبا گرفت و مُرد. مردم بجای اینکه به اشتباهشان پی ببرند و شک کنند گفتند:
آقا بلا را به تن فرزند خود پذيرفت تا ما را نجات دهد!
و بر باورشان به او صدها بار افزوده شد.
✍🏼احمد کسروی-زندگانی من-ناربلا
🔺 پ.ن: متاسفانه از قرنها پیش تا به همین امروز و در عصر رسانههای دیجیتال، برخی مردم ایران (مانند بسیاری از ملل مشرق زمین) گرفتار برخی باورهای خرافی بوده و هستند. تا بدان جا که عنصر حیاتی و تعیین کنندهی تمامی امور زندگی برخی از ملت ما، خرافات و باورهای جاهلانه و بیمنطق و دونپایه بوده است.
صد البته که: ⬇️
دردی بتر از علت نادانی نیست
جز علم دوای این پریشانی نیست
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
در زمان قاجار بیماری وبا در ايران پيدا شد و در تبريز جان بسياری را گرفت. روحانیون و علمای تبریز در کوچه ها فرش گستردند و نذر ها کرده و روضه خوانیها بر پا کردند. یکروز پسر آیتالله تبریزی را سوار الاغ کرده و در كوچهها چرخاندند تا مردم دست و دامنش را ببوسند و به وبا گرفتار نشوند!
ولی پسر آیتالله نیز وبا گرفت و مُرد. مردم بجای اینکه به اشتباهشان پی ببرند و شک کنند گفتند:
آقا بلا را به تن فرزند خود پذيرفت تا ما را نجات دهد!
و بر باورشان به او صدها بار افزوده شد.
✍🏼احمد کسروی-زندگانی من-ناربلا
🔺 پ.ن: متاسفانه از قرنها پیش تا به همین امروز و در عصر رسانههای دیجیتال، برخی مردم ایران (مانند بسیاری از ملل مشرق زمین) گرفتار برخی باورهای خرافی بوده و هستند. تا بدان جا که عنصر حیاتی و تعیین کنندهی تمامی امور زندگی برخی از ملت ما، خرافات و باورهای جاهلانه و بیمنطق و دونپایه بوده است.
صد البته که: ⬇️
دردی بتر از علت نادانی نیست
جز علم دوای این پریشانی نیست
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✴️✴️ اقدام علیه امنیت ملّی اینگونه است:
یک دختر سیلی میخورد، دهها هزار دختر احساس ناامنی میکنند، چندین میلیون شهروند از دین و فرهنگ و سنّت منزجرتر میشوند، هزاران خانواده نگران دخترانشان میشوند، هزاران دختر و پسر جوان و بااستعداد، برای مهاجرت مصمّمتر میشوند، صدها تاجر و بازاری، سرمایه و خانوادهشان را برای خروج از ایران آمادهتر از قبل میکنند، هزاران شهروند دیندار، دستشان در دفاع از عقاید و هویتشان بستهتر از قبل میشود.
این جماعت عقبافتاده نادان تصور میکند در جامعه متکثری مثل ایران کهنسال، و در دوران جدید و شگفتانگیزِ رسانهها، با قاعده جاهلیِ «النّصر بالرّعب» میتواند حرفش را پیش ببرد و به اتّکای دانش و توانایی کمنظیر سرکوبگریاش، سوار اسب چموش سلطه بماند، غافل از اینکه؛ اقتضائات پیچیده حکمرانی و مکر پنهان خداوند چنان زمینش خواهد زد که صدای شکستهشدن استخوانهایش در تونلهای طویل تاریخ آینده تا سالها خواهد پیچید... غافل از اینکه؛ اگرچه خدای امروز همان خدای دهه شصت است اما جهان امروز جهانِ آن دهه نیست.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
یک دختر سیلی میخورد، دهها هزار دختر احساس ناامنی میکنند، چندین میلیون شهروند از دین و فرهنگ و سنّت منزجرتر میشوند، هزاران خانواده نگران دخترانشان میشوند، هزاران دختر و پسر جوان و بااستعداد، برای مهاجرت مصمّمتر میشوند، صدها تاجر و بازاری، سرمایه و خانوادهشان را برای خروج از ایران آمادهتر از قبل میکنند، هزاران شهروند دیندار، دستشان در دفاع از عقاید و هویتشان بستهتر از قبل میشود.
این جماعت عقبافتاده نادان تصور میکند در جامعه متکثری مثل ایران کهنسال، و در دوران جدید و شگفتانگیزِ رسانهها، با قاعده جاهلیِ «النّصر بالرّعب» میتواند حرفش را پیش ببرد و به اتّکای دانش و توانایی کمنظیر سرکوبگریاش، سوار اسب چموش سلطه بماند، غافل از اینکه؛ اقتضائات پیچیده حکمرانی و مکر پنهان خداوند چنان زمینش خواهد زد که صدای شکستهشدن استخوانهایش در تونلهای طویل تاریخ آینده تا سالها خواهد پیچید... غافل از اینکه؛ اگرچه خدای امروز همان خدای دهه شصت است اما جهان امروز جهانِ آن دهه نیست.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✳✴ مجلس گزینشی و نمایشی و فرمایشی بله قربانگو...
یدالله کریمی پور
استبداد شاهان قجر که خود را سایه خدا بر زمین می پنداشتند، به حدی دهشتناک بود که مشروط چی های اولیه، حتی جرات نام بردن آشکار و بی محابا از هدف مشروطه، یعنی برپایی مجلس را نداشتند...
چنان چه در گفتگو با مظفرالدین شاه به جای مجلس، از عدالتخانه نام بردند..
حکومت قاجار با شیوه سرکوب سرخ در برابر این هدف، یعنی تشکیل مجلس ایستاد.
اما بالاخره با ایستادگی و اتحاد مشروطه چیان، مظفرالدین شاه که خود را آشکارا ضل الله می نامید، با تشکیل مجلس موافقت کرد.
ولی پس از مرگش، فرزندش محمدعلیشاه با یاری جستن از رفقای روس و برخی علمای حکومتی و درباری ، واپسگرایان و اوباش و به توپ بستن نخستین مجلس توسط روس ها، دوره پر شقاوت استبداد صغیر آغازید.
ولی این دوره نکبت بار نیز با همت ایرانیان و شکست دادن روس ها، سرداران قاجار و سپس تبعید شاه نزد اربابش روسیه،دوباره با رنج و درد و شقاوت و سرکوب و کشتار، بالاخره با پیروزی مشروطه خواهان پایان یافت.
ولی این بار دیگر شاهان قاجار و اعیان و اشراف و مستبدین، تاکتیک خود را در برابر مخالفت با مجلس به کلی عوض کردند.
پس از شکست استبداد صغیر و تبعید محمد علی شاه، رهبران حکومت ها در دوره کوتاه سلطنت قاجار، سهل است که در عصر پهلوی و جمهوری اسلامی ، نه تنها باتداوم و استمرار تشکیل مجلس مخالفت نکردند، بلکه به ترغیب و تشویق مردم برای شرکت در انتخابات و رای دادن به نامزدها پرداختند.
ولی این بار افسار کار مجلس را با ترفندی جدید دراختیار گرفتند:
امروزه می بینید که حکومتی ها به جای دادن آزادی کامل، شیوه دستچین کردن نامزدان را در پیش گرفتند...
بدین ترتیب که نامزدان دلخواه خود را از پیش گزینش کرده و پس از عبور دادنشان از غربال های متعدد، آنان را با ترفندهای گوناگون در معرض دید و نظر مردم برای انتخاب شدن قرار می دادند.
زین پس نتیجه انتخابات در بیشتر دوره های مجلس از پیش معلوم بود:
مجالسی با اکثریت واپسگرایان(مرتجعین)، خوانین و اشراف زادگان، روسوفیل ها، آنگلوفیل ها و آلمانوفیل ها،
در کنار اقلیتی کوچک از فرهیختگان ایراندوست، دارای ایده ها و طرح و برنامه هایی برای ترقی و پیشرفت.
کوتاه آنکه گرچه مجلس شورای ملی تکوین یافت، ولی زان پس، با به سر عقل آمدن ارتجاعیون، دوران استبداد کبیر آغاز شد.
دورانی که نه تنها مجلس که مجالس و حتی شوراهای جورواجور، متشکل از اعضای غربال شده، گزینشی و نمایشی شکل گرفتند..
زین پس استبداد کبیر برای تداوم موجودیت خود در جهان رو به دموکراسی، نیازمند نمایش برگزاری انتخابات، انتخابات و انتخابات بود.
هم چنین نیازمند مجالس و شوراهای نمایشی در نقطه به نقطه و شهر به شهر و ده به ده و کوچه به کوچه بود.
بنابراین انتخابات مجلس تنها در چند دوره استثنایی، فرصت تنفس و بالندگی برای مردم فراهم آمد.
ولی در نهایت با تبدیل استبداد صغیر به استبداد کبیر، شاهان و مدیران و رهبران در واقع همچنان ظل الله های جدید باقی ماندند، یعنی شاهان مستبد دیگری که مانع تابش نور خدا بر ملت بودند.
آنان در واقع با بستن همه روزنه های نور، ملت را در سایه قرار دادند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
یدالله کریمی پور
استبداد شاهان قجر که خود را سایه خدا بر زمین می پنداشتند، به حدی دهشتناک بود که مشروط چی های اولیه، حتی جرات نام بردن آشکار و بی محابا از هدف مشروطه، یعنی برپایی مجلس را نداشتند...
چنان چه در گفتگو با مظفرالدین شاه به جای مجلس، از عدالتخانه نام بردند..
حکومت قاجار با شیوه سرکوب سرخ در برابر این هدف، یعنی تشکیل مجلس ایستاد.
اما بالاخره با ایستادگی و اتحاد مشروطه چیان، مظفرالدین شاه که خود را آشکارا ضل الله می نامید، با تشکیل مجلس موافقت کرد.
ولی پس از مرگش، فرزندش محمدعلیشاه با یاری جستن از رفقای روس و برخی علمای حکومتی و درباری ، واپسگرایان و اوباش و به توپ بستن نخستین مجلس توسط روس ها، دوره پر شقاوت استبداد صغیر آغازید.
ولی این دوره نکبت بار نیز با همت ایرانیان و شکست دادن روس ها، سرداران قاجار و سپس تبعید شاه نزد اربابش روسیه،دوباره با رنج و درد و شقاوت و سرکوب و کشتار، بالاخره با پیروزی مشروطه خواهان پایان یافت.
ولی این بار دیگر شاهان قاجار و اعیان و اشراف و مستبدین، تاکتیک خود را در برابر مخالفت با مجلس به کلی عوض کردند.
پس از شکست استبداد صغیر و تبعید محمد علی شاه، رهبران حکومت ها در دوره کوتاه سلطنت قاجار، سهل است که در عصر پهلوی و جمهوری اسلامی ، نه تنها باتداوم و استمرار تشکیل مجلس مخالفت نکردند، بلکه به ترغیب و تشویق مردم برای شرکت در انتخابات و رای دادن به نامزدها پرداختند.
ولی این بار افسار کار مجلس را با ترفندی جدید دراختیار گرفتند:
امروزه می بینید که حکومتی ها به جای دادن آزادی کامل، شیوه دستچین کردن نامزدان را در پیش گرفتند...
بدین ترتیب که نامزدان دلخواه خود را از پیش گزینش کرده و پس از عبور دادنشان از غربال های متعدد، آنان را با ترفندهای گوناگون در معرض دید و نظر مردم برای انتخاب شدن قرار می دادند.
زین پس نتیجه انتخابات در بیشتر دوره های مجلس از پیش معلوم بود:
مجالسی با اکثریت واپسگرایان(مرتجعین)، خوانین و اشراف زادگان، روسوفیل ها، آنگلوفیل ها و آلمانوفیل ها،
در کنار اقلیتی کوچک از فرهیختگان ایراندوست، دارای ایده ها و طرح و برنامه هایی برای ترقی و پیشرفت.
کوتاه آنکه گرچه مجلس شورای ملی تکوین یافت، ولی زان پس، با به سر عقل آمدن ارتجاعیون، دوران استبداد کبیر آغاز شد.
دورانی که نه تنها مجلس که مجالس و حتی شوراهای جورواجور، متشکل از اعضای غربال شده، گزینشی و نمایشی شکل گرفتند..
زین پس استبداد کبیر برای تداوم موجودیت خود در جهان رو به دموکراسی، نیازمند نمایش برگزاری انتخابات، انتخابات و انتخابات بود.
هم چنین نیازمند مجالس و شوراهای نمایشی در نقطه به نقطه و شهر به شهر و ده به ده و کوچه به کوچه بود.
بنابراین انتخابات مجلس تنها در چند دوره استثنایی، فرصت تنفس و بالندگی برای مردم فراهم آمد.
ولی در نهایت با تبدیل استبداد صغیر به استبداد کبیر، شاهان و مدیران و رهبران در واقع همچنان ظل الله های جدید باقی ماندند، یعنی شاهان مستبد دیگری که مانع تابش نور خدا بر ملت بودند.
آنان در واقع با بستن همه روزنه های نور، ملت را در سایه قرار دادند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology