4_6037448335579678154.mp3
51.1 MB
فایل صوتی سخنرانی دکتر علی اشرف نظری در دوازدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
موافقان و مخالفان تصویب لوایح مربوط به FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام را بشناسید
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥رهبرانقلاب در دیدار اخیر مداحان:
🔹من گاهی اوقات میشنوم که در جلسهی مدّاح صاحب هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفت افزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است.
🔹شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعهی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت مغتنم است، نباید از دست برود.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
🔹من گاهی اوقات میشنوم که در جلسهی مدّاح صاحب هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفت افزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است.
🔹شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعهی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت مغتنم است، نباید از دست برود.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
📃 مدرنیزاسیون و مدرنیته
🖋 محسن رنانی
توسعه دو بعد دارد؛ بعد اول توسعه همان مدرنیزاسیون یا به اصطلاح نوسازی نام دارد و بعد دیگر آن همان مدرنیته یا به اصطلاح نوگرایی است. بدون شک وقتی سخن از توسعه یک کشور پیش می آید به فعلیت رسیدن این دوجنبه (مدرنیزاسیون و مدرنیته) به همراه هم و به توازن هم مد نظر است نه رشد غیر متوازن و غیر همسان.
بعد اول توسعه، مدرنیزاسیون یا همان جنبه سخت توسعه است؛ همان پیشرفتهایی فنی و اقتصادی و فیزیکی را شامل میشود که به واسطه آن، امکانات مادی به وفور در جامعه تکثیر میشوند و سطح رفاهی عمومی مردم افزایش پیدا می کند. این بعد از توسعه با غلبه بر محدودیت های طبیعی ما را در مسیر زندگی کمک میکند، زندگی ما را راحت میکند. اما به تنهایی نمی تواند موجب رضایت و خوشنودی ما شود. پس ما به بعد دیگری ازتوسعه نیاز داریم که بتوانیم به وسیله آن احساس سعادت و رضایت نیز داشته باشیم که به آن جنبه نرم توسعه مدرنیته میگویند.
ماحصل مدرنیته، احساس سعادت مردم جامعه است. که رضایت و خوشنودی عامه مردم را به دنبال دارد. مدرنیته در حقیقت همان تحول درونی آدمها است، همان درونی شدن اخلاق و رفتارها، ارزشها است، همان حرمت قایل شدن به قانون، حرمت قایل شدن به حقوق دیگران، رعایت عدالت و انصاف و دوست داشتن دیگران و. ... را در بر میگیرد. متاسفانه بر خلاف نوسازی، چندان توجهی به بعد نوگرایی توسعه نشده است. امروزه ما باید جدیتر به مدرنیته بپردازیم. مدرنیته ما را به رفتار عقلانی متصل میکند و تعامل و هوش اجتماعی ما را افزایش میدهد؛ بدون اینها نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم. در حقیقت توسعه کارخانه ایی است که محصول خروجی اش احساس سعادت برای آحاد جامعه هست. تعریف ساده و زمینی سعادت این است؛ که اگر تمام مرزها و دروازه های کشور را گشودند، مردم از آن کشور مهاجرت نکنند، فرار نکنند. بلکه با میل و رغبت خود به ماندن و زیستن در کشورشان خرسند باشند، به ماندن در کشورخود احساس سعادت و رضایتمندی داشته باشند. در نظام معیشتی سنتی گذشته، تولید جنبه شخصی داشت و تولیدکنندگان به هم وابسته نبودند اما در دنیای مدرن امروزی تولیدکنندگان به هم ربط دارند و زندگی تمام افرادی که در یک نظام و اجتماع هستند، به هم گره خورده است. مردم با هم ارتباط پیدا میکنند و اگر نتوانیم انبوه مناسبات و تعاملها را مدیریت کنیم، ارتباطات اقتصادی به هم میریزد. در دنیای مدرن امروز اگر بخواهیم ارتباطات اقتصادی داشته باشیم باید به عقاید دیگران احترام بگذاریم. و خود را مستقل از جهان ندانیم .
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
🖋 محسن رنانی
توسعه دو بعد دارد؛ بعد اول توسعه همان مدرنیزاسیون یا به اصطلاح نوسازی نام دارد و بعد دیگر آن همان مدرنیته یا به اصطلاح نوگرایی است. بدون شک وقتی سخن از توسعه یک کشور پیش می آید به فعلیت رسیدن این دوجنبه (مدرنیزاسیون و مدرنیته) به همراه هم و به توازن هم مد نظر است نه رشد غیر متوازن و غیر همسان.
بعد اول توسعه، مدرنیزاسیون یا همان جنبه سخت توسعه است؛ همان پیشرفتهایی فنی و اقتصادی و فیزیکی را شامل میشود که به واسطه آن، امکانات مادی به وفور در جامعه تکثیر میشوند و سطح رفاهی عمومی مردم افزایش پیدا می کند. این بعد از توسعه با غلبه بر محدودیت های طبیعی ما را در مسیر زندگی کمک میکند، زندگی ما را راحت میکند. اما به تنهایی نمی تواند موجب رضایت و خوشنودی ما شود. پس ما به بعد دیگری ازتوسعه نیاز داریم که بتوانیم به وسیله آن احساس سعادت و رضایت نیز داشته باشیم که به آن جنبه نرم توسعه مدرنیته میگویند.
ماحصل مدرنیته، احساس سعادت مردم جامعه است. که رضایت و خوشنودی عامه مردم را به دنبال دارد. مدرنیته در حقیقت همان تحول درونی آدمها است، همان درونی شدن اخلاق و رفتارها، ارزشها است، همان حرمت قایل شدن به قانون، حرمت قایل شدن به حقوق دیگران، رعایت عدالت و انصاف و دوست داشتن دیگران و. ... را در بر میگیرد. متاسفانه بر خلاف نوسازی، چندان توجهی به بعد نوگرایی توسعه نشده است. امروزه ما باید جدیتر به مدرنیته بپردازیم. مدرنیته ما را به رفتار عقلانی متصل میکند و تعامل و هوش اجتماعی ما را افزایش میدهد؛ بدون اینها نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم. در حقیقت توسعه کارخانه ایی است که محصول خروجی اش احساس سعادت برای آحاد جامعه هست. تعریف ساده و زمینی سعادت این است؛ که اگر تمام مرزها و دروازه های کشور را گشودند، مردم از آن کشور مهاجرت نکنند، فرار نکنند. بلکه با میل و رغبت خود به ماندن و زیستن در کشورشان خرسند باشند، به ماندن در کشورخود احساس سعادت و رضایتمندی داشته باشند. در نظام معیشتی سنتی گذشته، تولید جنبه شخصی داشت و تولیدکنندگان به هم وابسته نبودند اما در دنیای مدرن امروزی تولیدکنندگان به هم ربط دارند و زندگی تمام افرادی که در یک نظام و اجتماع هستند، به هم گره خورده است. مردم با هم ارتباط پیدا میکنند و اگر نتوانیم انبوه مناسبات و تعاملها را مدیریت کنیم، ارتباطات اقتصادی به هم میریزد. در دنیای مدرن امروز اگر بخواهیم ارتباطات اقتصادی داشته باشیم باید به عقاید دیگران احترام بگذاریم. و خود را مستقل از جهان ندانیم .
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
✅ چگونه یک سیاست خارجی سوسیالیستی بنا کنیم؟
✔️ریچارد لاچمن، جامعه شناس آمریکایی مقاله ای در «ژاکوبن» نوشته و در آن بر ضرورت طراحی یک سیاست خارجی سوسیالیستی برای آمریکا تاکید کرده است. اعلام حضور مجدد سندرز در کارزار انتخاباتی باعث شده بدیل هایی برای سیاست داخلی و خارجی آمریکا در نظرگرفته شود. لاچمن سیاست داخلی و خارجی را عرصه های جدای از همدیگر تصور نمی کند. هدفش از طرح این بحث هم لزوما منافع آمریکایی ها نیست، بلکه همچون هر چشم انداز سوسیالیستی دیگری سیاست را از دریچه تاثیری که بر روندهای جهانی، می گذارد به ویژه صلح و عدالت جهانی، تحلیل می کند. لاچمن در این مقاله مروری گذرا دارد بر سیاست خارجی آمریکا در چند دهه گذشته، اینکه این سیاست در راستای منافع بخش نظامی و اساسا سرمایه داری نظامی آمریکا بوده است، آن هم به بهای در انداختن جنگ ها و حمایت از دولت های سرکوبگر در سراسر جهان. اما مسئله شاید مهم تر تاثیری است که سیاست خارجی آمریکا، سیاست مبتنی بر فراهم کردن بازارهایی برای کالاهای آمریکا، بر وضعیت زیست محیطی جهان برجای گذاشته است. لاچمن می نویسد:
✔️«باید بتوانیم به روشنی توضیح دهیم که چرا ایالات متحده همیشه درگیر جنگ های گرم و سرد است و بتوانیم مسیر روشنی برای یک سیاست خارجی متفاوت ارائه کنیم، سیاستی که در خدمت منافع واقعیِ اکثریت آمریکایی ها و خواسته های مردمِ سراسر جهان در زمینه رهایی از جنگ، فاجعه های زیست محیطی، فشار اقتصادی و سرکوب سیاسی باشد. بودجه نظامی این کشور، توافقات تجاری، کمک های خارجی ها، اتحادهای نظامی و جنگ ها همه طراحی شده اند تا منافع سرمایه داران و آنچه سی رایت میلز نخبگان نظامی خوانده بود را افزایش دهند.....استراتژی های تجاری ایالات متحده و تاکتیک های مداخلاتی آن بازتاب دهنده قدرتی است که طبقه سرمایه دار آمریکا و مجموعه ای از برخوردارترین شرکت ها بر دولت آمریکا اعمال می کنند. ما، به عنوان سوسیالیست، باید این واقعیت را نشان دهیم و این ادعای غلط را رد کنیم که معاهدات تجاری پیامدهایی برد-برد برای مردم سراسر جهان دارند.، کارگران تقریبا همه جا از معاهدات تجاری که دولت های متبوعشان امضا می کنند آسیب می بینند. باید اشاره کنیم که سیاست های تجاری آمریکا، در دوره جمهوری خواهان و دموکرات ها، هردو، در یک راستا بوده اند»
✔️لاچمن در نهایت برای هر کاندیدای سوسیالیست، یا هرکاندیدایی که خود را مترقی می خواند، مثل برنی سندرز، رئوس یک برنامه سیاست خارجی سوسیالیستی را مطرح می کند.
1️⃣ بزرگترین خطر برای ایالات متحده، و ریشه اصلی مسئله پناهندگی در آِینده گرم شدن کره زمین خواهد بود. بنابراین اولویت اول سیاست خارجی باید برداشتن همه گام های ممکن برای کاستن از انتشار آلاینده ها باشد و استفاده از قدرت آمریکا برای وادارکردن دیگر کشورها به اینکه در این مسیر گام بردارند
2️⃣ از آنجاییکه فروش سلاح اساسا به جنگ افروزی منجر می شود، ایالات متحده باید به فروش سلاح در سطح جهانی خاتمه دهد. و اینکه باید با دیگر فروشندگان بزرگ اسلحه در این راستا، برای توقف و یا کاستن از فروش سلاح، چانه زنی کند.
3️⃣ باید از فرمانروایی و امپراتوری جهانی بر بنیان های نظامی کاسته شود. این بنیان های نظامی، همچون استراتژی فروش سلاح، احتمال جنگ را افزایش می دهند و در بسیاری کشورها حکومت های اقتدارگرا را تقویت می کنند.
4️⃣ بودجه نظامی آمریکا باید کاهش یابد، به طوریکه تنها هزینه نیروی مسلحِ حقیقنا دفاعی را تامین کند. این امر می تواند اهرمی باشد برای وادارکردن دیگر کشورها به این کار. آمریکا پیش تر این کار را انجام داده است. نیکسون بودجه نظامی آمریکا را یک سوم کرد و این کار مقدمه ای شد برای مجموعه ای از معاهدات برای کنترل سلاح که تا حد زیادی از سلاح های هسته ای کاست.
5️⃣ ما باید از بحران مالی سال 2008 درس بگیریم و به بحث و چانه زنی درباره محدودیت هایی بپردازیم که باید بر توانایی سرمایه داران برای انتقال پول«داغ» در جهان و پنهان کردن پول در بهشت های مالیاتی اعمال شوند. [ پول داغ: گردش سرمایه از یک شکور به کشور دیگر به منظور کسب سود کوتاه مدت روی نوسانات نرخ بهره یا نرخ تبادل پیش بینی شده است. چون به سرعت می تواند به داخل و خارج بازارها جابه جا شود به طور بالقوه به بی ثباتی بازارها منجر می شود] ایالات متحده بر نظام بانکی در سطح بین المللی سیطره داشته و توانایی چنین کاری را دارد»
✍️تلخیص و ترجمه: محمد هدایتی / آمیزش افقها
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
✔️ریچارد لاچمن، جامعه شناس آمریکایی مقاله ای در «ژاکوبن» نوشته و در آن بر ضرورت طراحی یک سیاست خارجی سوسیالیستی برای آمریکا تاکید کرده است. اعلام حضور مجدد سندرز در کارزار انتخاباتی باعث شده بدیل هایی برای سیاست داخلی و خارجی آمریکا در نظرگرفته شود. لاچمن سیاست داخلی و خارجی را عرصه های جدای از همدیگر تصور نمی کند. هدفش از طرح این بحث هم لزوما منافع آمریکایی ها نیست، بلکه همچون هر چشم انداز سوسیالیستی دیگری سیاست را از دریچه تاثیری که بر روندهای جهانی، می گذارد به ویژه صلح و عدالت جهانی، تحلیل می کند. لاچمن در این مقاله مروری گذرا دارد بر سیاست خارجی آمریکا در چند دهه گذشته، اینکه این سیاست در راستای منافع بخش نظامی و اساسا سرمایه داری نظامی آمریکا بوده است، آن هم به بهای در انداختن جنگ ها و حمایت از دولت های سرکوبگر در سراسر جهان. اما مسئله شاید مهم تر تاثیری است که سیاست خارجی آمریکا، سیاست مبتنی بر فراهم کردن بازارهایی برای کالاهای آمریکا، بر وضعیت زیست محیطی جهان برجای گذاشته است. لاچمن می نویسد:
✔️«باید بتوانیم به روشنی توضیح دهیم که چرا ایالات متحده همیشه درگیر جنگ های گرم و سرد است و بتوانیم مسیر روشنی برای یک سیاست خارجی متفاوت ارائه کنیم، سیاستی که در خدمت منافع واقعیِ اکثریت آمریکایی ها و خواسته های مردمِ سراسر جهان در زمینه رهایی از جنگ، فاجعه های زیست محیطی، فشار اقتصادی و سرکوب سیاسی باشد. بودجه نظامی این کشور، توافقات تجاری، کمک های خارجی ها، اتحادهای نظامی و جنگ ها همه طراحی شده اند تا منافع سرمایه داران و آنچه سی رایت میلز نخبگان نظامی خوانده بود را افزایش دهند.....استراتژی های تجاری ایالات متحده و تاکتیک های مداخلاتی آن بازتاب دهنده قدرتی است که طبقه سرمایه دار آمریکا و مجموعه ای از برخوردارترین شرکت ها بر دولت آمریکا اعمال می کنند. ما، به عنوان سوسیالیست، باید این واقعیت را نشان دهیم و این ادعای غلط را رد کنیم که معاهدات تجاری پیامدهایی برد-برد برای مردم سراسر جهان دارند.، کارگران تقریبا همه جا از معاهدات تجاری که دولت های متبوعشان امضا می کنند آسیب می بینند. باید اشاره کنیم که سیاست های تجاری آمریکا، در دوره جمهوری خواهان و دموکرات ها، هردو، در یک راستا بوده اند»
✔️لاچمن در نهایت برای هر کاندیدای سوسیالیست، یا هرکاندیدایی که خود را مترقی می خواند، مثل برنی سندرز، رئوس یک برنامه سیاست خارجی سوسیالیستی را مطرح می کند.
1️⃣ بزرگترین خطر برای ایالات متحده، و ریشه اصلی مسئله پناهندگی در آِینده گرم شدن کره زمین خواهد بود. بنابراین اولویت اول سیاست خارجی باید برداشتن همه گام های ممکن برای کاستن از انتشار آلاینده ها باشد و استفاده از قدرت آمریکا برای وادارکردن دیگر کشورها به اینکه در این مسیر گام بردارند
2️⃣ از آنجاییکه فروش سلاح اساسا به جنگ افروزی منجر می شود، ایالات متحده باید به فروش سلاح در سطح جهانی خاتمه دهد. و اینکه باید با دیگر فروشندگان بزرگ اسلحه در این راستا، برای توقف و یا کاستن از فروش سلاح، چانه زنی کند.
3️⃣ باید از فرمانروایی و امپراتوری جهانی بر بنیان های نظامی کاسته شود. این بنیان های نظامی، همچون استراتژی فروش سلاح، احتمال جنگ را افزایش می دهند و در بسیاری کشورها حکومت های اقتدارگرا را تقویت می کنند.
4️⃣ بودجه نظامی آمریکا باید کاهش یابد، به طوریکه تنها هزینه نیروی مسلحِ حقیقنا دفاعی را تامین کند. این امر می تواند اهرمی باشد برای وادارکردن دیگر کشورها به این کار. آمریکا پیش تر این کار را انجام داده است. نیکسون بودجه نظامی آمریکا را یک سوم کرد و این کار مقدمه ای شد برای مجموعه ای از معاهدات برای کنترل سلاح که تا حد زیادی از سلاح های هسته ای کاست.
5️⃣ ما باید از بحران مالی سال 2008 درس بگیریم و به بحث و چانه زنی درباره محدودیت هایی بپردازیم که باید بر توانایی سرمایه داران برای انتقال پول«داغ» در جهان و پنهان کردن پول در بهشت های مالیاتی اعمال شوند. [ پول داغ: گردش سرمایه از یک شکور به کشور دیگر به منظور کسب سود کوتاه مدت روی نوسانات نرخ بهره یا نرخ تبادل پیش بینی شده است. چون به سرعت می تواند به داخل و خارج بازارها جابه جا شود به طور بالقوه به بی ثباتی بازارها منجر می شود] ایالات متحده بر نظام بانکی در سطح بین المللی سیطره داشته و توانایی چنین کاری را دارد»
✍️تلخیص و ترجمه: محمد هدایتی / آمیزش افقها
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
سقراط (به یونانی: Σωκράτης):
فیلسوف یونان کلاسیک اهل آتن و یکی از بنیانگذارترین فلسفهٔ غرب بود.سقراط هیچگاه زحمت نگارش اندیشههایش را به خود نداد. تقریبآ هر آنچه امروزه از سقراط میدانیم، از طریق مشهورترین شاگردش، افلاطون به دست ما رسیدهاست. او در رسالههای آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداختهاست. در رسالههای دیگر افلاطون نیز، افکار سقراط تشریح شدهاند؛ با این وجود تفکیک افکار سقراط از افکار افلاطون دشوار است.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
فیلسوف یونان کلاسیک اهل آتن و یکی از بنیانگذارترین فلسفهٔ غرب بود.سقراط هیچگاه زحمت نگارش اندیشههایش را به خود نداد. تقریبآ هر آنچه امروزه از سقراط میدانیم، از طریق مشهورترین شاگردش، افلاطون به دست ما رسیدهاست. او در رسالههای آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداختهاست. در رسالههای دیگر افلاطون نیز، افکار سقراط تشریح شدهاند؛ با این وجود تفکیک افکار سقراط از افکار افلاطون دشوار است.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
زندگی نامه سقراط :
سقراط در ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد در آتن بهدنیا آمد. پدرش مجسمهسازی سرشناس و محترم بود. این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین آموزشهای آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان را فراگیرد.
همهٔ مورّخان متفقالقول هستند که سقراط مردی بسیار زشترو بودهاست. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، و چشمان او فرورفته و بیحرکت بود و دماغی بزرگ و در عین حال کوفته داشتهاست که بر روی آن لکهای واضح دیده میشدهاست.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
سقراط در ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد در آتن بهدنیا آمد. پدرش مجسمهسازی سرشناس و محترم بود. این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین آموزشهای آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان را فراگیرد.
همهٔ مورّخان متفقالقول هستند که سقراط مردی بسیار زشترو بودهاست. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، و چشمان او فرورفته و بیحرکت بود و دماغی بزرگ و در عین حال کوفته داشتهاست که بر روی آن لکهای واضح دیده میشدهاست.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
دلاور دلیروم:
سقراط در جوانی به عنوان هوپلیت (سرباز پیادهنظام ارتش) خدمت کرد. آلکیبیادس دربارهٔ این دوره از زندگی سقراط میگوید: «تاب و توانش بسیار بود. گاهی آذوقه نمیرسید و ما بیغذا میماندیم. در چنین مواقعی، که به هنگام جنگ غالبأ پیش میآید، سقراط نه تنها از من بلکه از همه برتر بود. هیچکس با وی قابل قیاس نبود… قدرتش در تحمّل سرما نیز شگفتانگیز بود. یخبندان سختی بود زیرا که زمستان در آن ناحیه به راستی سرد است، و همه یا در خانه میماندند یا اگر بیرون میرفتند؛ پوشاک فراوان به تن میکردند و پاهای خود را در پشم یا نمد میپیچیدند. در چنین هنگامی، سقراط با پاهای برهنه و پوشاک عادی خود بهتر از سربازان دیگر روی یخ قدم برمیداشت و سربازان از روی خشم و کینه به او مینگریستند؛ زیرا چنان مینمود که سقراط آنان را تحقیر میکند.»
دوستان و همشهریانش شجاعت و ایستادگی وی را در جریان محاصرهٔ پوتیدایا طی نبرد دلیروم از جنگهای پلوپونزی بسیار ستودند. شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد، از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
سقراط در جوانی به عنوان هوپلیت (سرباز پیادهنظام ارتش) خدمت کرد. آلکیبیادس دربارهٔ این دوره از زندگی سقراط میگوید: «تاب و توانش بسیار بود. گاهی آذوقه نمیرسید و ما بیغذا میماندیم. در چنین مواقعی، که به هنگام جنگ غالبأ پیش میآید، سقراط نه تنها از من بلکه از همه برتر بود. هیچکس با وی قابل قیاس نبود… قدرتش در تحمّل سرما نیز شگفتانگیز بود. یخبندان سختی بود زیرا که زمستان در آن ناحیه به راستی سرد است، و همه یا در خانه میماندند یا اگر بیرون میرفتند؛ پوشاک فراوان به تن میکردند و پاهای خود را در پشم یا نمد میپیچیدند. در چنین هنگامی، سقراط با پاهای برهنه و پوشاک عادی خود بهتر از سربازان دیگر روی یخ قدم برمیداشت و سربازان از روی خشم و کینه به او مینگریستند؛ زیرا چنان مینمود که سقراط آنان را تحقیر میکند.»
دوستان و همشهریانش شجاعت و ایستادگی وی را در جریان محاصرهٔ پوتیدایا طی نبرد دلیروم از جنگهای پلوپونزی بسیار ستودند. شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد، از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
خرمند آگورا :
افکار سقراط متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاشهای فیلسوفان و اندیشمندان، دربارهٔ جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهانشناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت، شعار او خودت را بشناس بود.
سقراط در بازار آتن (آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع میکرد و آنها را به زیر سایهٔ معابد میکشاند و از آنان میخواست تا سخنان و کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند. همشهریان آتنیاش را تشویق میکرد تا خدایانشان، ارزشهایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا میدید که مردم به سهولت راجع به عدالت گفتگو میکنند، وی به آرامی میپرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطندوستی که از آن سخن میگویید؛ چیست؟
جوانانی که دور او جمع میشدند، از گروههای مختلفی بودند:ثروتمندانی چون افلاطون و آلکیبیادس که از تحلیل هجوآمیز سقراط از دموکراسی آتن لذت میبردند؛ امثال آنتیستنس که فقر بیاعتنای استاد را میستودند و از آن دینی درست میکردند؛ و آنارشیستهایی (به تعبیر امروزی) از قبیل آریستیپوس که در آرزوی دنیایی به سر میبردند که در آن بنده و رئیس و مرئوسی نباشد و همه همچون سقراط کاملآ آزاد باشند.
احترام و علاقهٔ بیحدی که سقراط در نزد شاگردانش داشت، نه تنها به خاطر سابقهٔ افتخارآمیز او در میدان جنگ، یا بیاعتنایی به مظاهر دنیا؛ بلکه بیش از همه به سبب فروتنی سقراط در عقل و حکمت بود. او مدعی حکمت نبود، بلکه تنها میگفت که با شور و شوق به دنبال آن میرود. مبدأ فلسفهٔ او همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که میگفت: «دانم که ندانم».
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
افکار سقراط متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاشهای فیلسوفان و اندیشمندان، دربارهٔ جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهانشناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت، شعار او خودت را بشناس بود.
سقراط در بازار آتن (آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع میکرد و آنها را به زیر سایهٔ معابد میکشاند و از آنان میخواست تا سخنان و کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند. همشهریان آتنیاش را تشویق میکرد تا خدایانشان، ارزشهایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا میدید که مردم به سهولت راجع به عدالت گفتگو میکنند، وی به آرامی میپرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطندوستی که از آن سخن میگویید؛ چیست؟
جوانانی که دور او جمع میشدند، از گروههای مختلفی بودند:ثروتمندانی چون افلاطون و آلکیبیادس که از تحلیل هجوآمیز سقراط از دموکراسی آتن لذت میبردند؛ امثال آنتیستنس که فقر بیاعتنای استاد را میستودند و از آن دینی درست میکردند؛ و آنارشیستهایی (به تعبیر امروزی) از قبیل آریستیپوس که در آرزوی دنیایی به سر میبردند که در آن بنده و رئیس و مرئوسی نباشد و همه همچون سقراط کاملآ آزاد باشند.
احترام و علاقهٔ بیحدی که سقراط در نزد شاگردانش داشت، نه تنها به خاطر سابقهٔ افتخارآمیز او در میدان جنگ، یا بیاعتنایی به مظاهر دنیا؛ بلکه بیش از همه به سبب فروتنی سقراط در عقل و حکمت بود. او مدعی حکمت نبود، بلکه تنها میگفت که با شور و شوق به دنبال آن میرود. مبدأ فلسفهٔ او همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که میگفت: «دانم که ندانم».
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
محاکمه و مرگ:
محاکمه سقراط
در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، نزدیک به دو هزار و پانصد سال پیش در دادگاهی قانونی، در حضور یک هیئت منصفه سقراط به اعدام محکوم شد.جرم وی «فاسد کردن جوانان» و «بیاعتقادی به خدایان» بود.
بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده میشود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمیآید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح میدهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.
سقراط میگوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفهای میداند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح میدهد. پس از پایان این خطابه، قضات حکم به سرکشیدن جام زهرصادر میکنند، و سقراط خطابهای نهایی ایراد میکند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن میگوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او میدهند، او مرگ را به فرار ترجیح میدهد.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper
محاکمه سقراط
در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، نزدیک به دو هزار و پانصد سال پیش در دادگاهی قانونی، در حضور یک هیئت منصفه سقراط به اعدام محکوم شد.جرم وی «فاسد کردن جوانان» و «بیاعتقادی به خدایان» بود.
بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده میشود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمیآید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح میدهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.
سقراط میگوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفهای میداند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح میدهد. پس از پایان این خطابه، قضات حکم به سرکشیدن جام زهرصادر میکنند، و سقراط خطابهای نهایی ایراد میکند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن میگوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او میدهند، او مرگ را به فرار ترجیح میدهد.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper