اولین بار که تو را دیدم
زخمی داشتی
که از دیگری بود
من تو را
با زخمهایت دوست داشتم...
- جمال ثریا
🦋
@poemchame
زخمی داشتی
که از دیگری بود
من تو را
با زخمهایت دوست داشتم...
- جمال ثریا
🦋
@poemchame
چو از بنفشۀ شب، بوی صبح برخیزد،
هزار وسوسه در جان من برانگیزد.
كبوترِ دلم از شوق، میگشاید بال
كه چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد.
دلی كه غنچۀ نشكفتۀ ندامت هاست
بگو به دامنِ باد سحر نیاویزد.
فدای دستِ نوازشگرِ نسیم شوم
كه خوش به جام شرابم شكوفه میریزد
تو هم مرا به نگاهی شكوفه باران كن!
در این چمن، كه گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن به شراب من، ای شكوفۀ بخت
كه می خوش است كه با بوی گل درآمیزد!
# فریدون_ مشیری
🦋
@poemchame
هزار وسوسه در جان من برانگیزد.
كبوترِ دلم از شوق، میگشاید بال
كه چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد.
دلی كه غنچۀ نشكفتۀ ندامت هاست
بگو به دامنِ باد سحر نیاویزد.
فدای دستِ نوازشگرِ نسیم شوم
كه خوش به جام شرابم شكوفه میریزد
تو هم مرا به نگاهی شكوفه باران كن!
در این چمن، كه گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن به شراب من، ای شكوفۀ بخت
كه می خوش است كه با بوی گل درآمیزد!
# فریدون_ مشیری
🦋
@poemchame
گر تو هم دلتنگ من هستی؛ نشانی بفِرست
گر که نیستی هم غمی نیست؛ سر سلامت باشی یار :)
- فاطمه سپید
🦋
@poemchame
گر که نیستی هم غمی نیست؛ سر سلامت باشی یار :)
- فاطمه سپید
🦋
@poemchame
عطر تن تو حسرت شببو ها بود
بردست تو بوسه ی النگو ها بود
آن گردن زیبا که خدا داده به تو
دیدند همه داغ دل قوها بود
#سیدجلیل_سیدهاشمی
🦋
@poemchame
بردست تو بوسه ی النگو ها بود
آن گردن زیبا که خدا داده به تو
دیدند همه داغ دل قوها بود
#سیدجلیل_سیدهاشمی
🦋
@poemchame
در وسعت شوره زار قلبم تو پاکترین گناه بودی
حتی اگر از تصورم دور حتی اگر اشتباه بودی
-شیوا صالحی
🦋
@poemchame
حتی اگر از تصورم دور حتی اگر اشتباه بودی
-شیوا صالحی
🦋
@poemchame
با شب،چه کند سینه ی این برکه ی بیتاب
وقتی که تو ای ماه نخواهی که بتابی
#شبتون_در_پناه_حق
-قاسم صرافان
🦋
@poemchame
وقتی که تو ای ماه نخواهی که بتابی
#شبتون_در_پناه_حق
-قاسم صرافان
🦋
@poemchame
تو در آیین من تندیس زیباے اهورایے
پریشان پیچش موے تو مے ارزد بہ دنیایی
بہ تاڪستان لبهایت بزن لبخند نیلوفر
ڪہ مے لرزد دلم از طاق ابرووان ڪسرایے
فقط یڪ واحد از چشمان تو هر ڪس بیاموزد
مدرس مے شود در رشتہ هاے عشق و شیدایی
سیلمان قالے خود را بہ زیر پایت اندازد
خرامان مے روے آغوش آدم مثل حوایے
چڪیدہ از دهان تو شراب ڪهنہ ے شیراز
بہ تفسیر معانے نا توان شیخان عظمایے
نگاہ من بہ اندامت حرام اے شاخہ ے طوبیٰ
مگر وقتے ڪہ مے نوشم شراب سرخ یحیا یی
بہ جرم عاشقے امشب بڪش بر چوبہ ے دارم
چنان حلاج مے رقصم در آن بالا مسیحایے
بہ تار موے تو بستہ ام گرہ سر بر نمے دارم
بہ فنجانے ڪہ افتادہ نگاہ تو بہ زیبایے
🦋
@poemchame
پریشان پیچش موے تو مے ارزد بہ دنیایی
بہ تاڪستان لبهایت بزن لبخند نیلوفر
ڪہ مے لرزد دلم از طاق ابرووان ڪسرایے
فقط یڪ واحد از چشمان تو هر ڪس بیاموزد
مدرس مے شود در رشتہ هاے عشق و شیدایی
سیلمان قالے خود را بہ زیر پایت اندازد
خرامان مے روے آغوش آدم مثل حوایے
چڪیدہ از دهان تو شراب ڪهنہ ے شیراز
بہ تفسیر معانے نا توان شیخان عظمایے
نگاہ من بہ اندامت حرام اے شاخہ ے طوبیٰ
مگر وقتے ڪہ مے نوشم شراب سرخ یحیا یی
بہ جرم عاشقے امشب بڪش بر چوبہ ے دارم
چنان حلاج مے رقصم در آن بالا مسیحایے
بہ تار موے تو بستہ ام گرہ سر بر نمے دارم
بہ فنجانے ڪہ افتادہ نگاہ تو بہ زیبایے
🦋
@poemchame
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما درین عالم که خود کُنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن...
شهریار
🦋
@poemchame
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما درین عالم که خود کُنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن...
شهریار
🦋
@poemchame
عاشقت بودم ولی دیگر نمیخواهم تو را
فرق بین عشق و نفرت را تو دادی یاد من
آن اوایل خندهات بدجور بر دل مینشست
لایق عشقی که دادم را نبودی ماه من
با خودم گفتم که شاید دین و ایمان میشود
خود ندانستم که او شد قاتل ایمان من
خاطراتش میزند یک قوم قاجاری زمین
عاشقش بودم وگرنه، او کجا وُ قلب من
شاید این مهری که آید روی آبان ماهها
مهربانش میکند اما بجز دستان من
این خزان بو برده از عشقی که درگیرش شدم
با نسیمش میزند زخمی به روی درد من
جمعه ها با خلوتم یک جمعِ خونین میشویم
من غزل میگویم و با ناله گوییم وای من
دیدمت با دیگری گویا که مُردم یک نگاه
مرز بین عشق و نفرت را تو دادی یاد من
- زهرا عسگری
🦋
@poemchame
فرق بین عشق و نفرت را تو دادی یاد من
آن اوایل خندهات بدجور بر دل مینشست
لایق عشقی که دادم را نبودی ماه من
با خودم گفتم که شاید دین و ایمان میشود
خود ندانستم که او شد قاتل ایمان من
خاطراتش میزند یک قوم قاجاری زمین
عاشقش بودم وگرنه، او کجا وُ قلب من
شاید این مهری که آید روی آبان ماهها
مهربانش میکند اما بجز دستان من
این خزان بو برده از عشقی که درگیرش شدم
با نسیمش میزند زخمی به روی درد من
جمعه ها با خلوتم یک جمعِ خونین میشویم
من غزل میگویم و با ناله گوییم وای من
دیدمت با دیگری گویا که مُردم یک نگاه
مرز بین عشق و نفرت را تو دادی یاد من
- زهرا عسگری
🦋
@poemchame