پاتوقهای دیالوگوس
مونا: ( رو به تماشاچیان) بعضیوقتها تو واقعیت اتفاقاتی میافته که آدم تو داستان هم انتظارشو نداره. در صدوبیستوپنجمین جلسه از سری نشستهای پاتوق کتاببازها قرار است در چهارشنبهی پیشرو دربارهی نمایشنامه اُسلو نوشتهی جی.تی.راجرز با ترجمهی محمدرضا ترکتتاری…
سویر: ابوعلا، ملت ما و ملت شما تو گذشته زندگی میکنن-حرص چیزهایی که تو گذشته از دست دادهن سراسر وجودشونو گرفته.
پاتوقهای دیالوگوس
پاتوق کتاببازها اینبار درشهر رشت: در صدوبیستوچهارمین جلسه از سری نشستهای پاتوق کتاببازها قرار است در دوشنبهی پیشرو دربارهی کتاب برف تابستانی و هفتثانیه سکوت عشق نوشتهی علیرضا محمودی ایرانمهر بحث و گفتوگو کنیم. _جلسه با حضور نویسندهی کتاب، علیرضا…
سالهای هیجانانگیز و زیبا بهسرعت گذشتند، اما چون شاخص زمان عشق ثانیه است از تمام آن سالها فقط لذتی یکپارچه با هزاران لحظهی درخشان در خاطرم مانده است، مثل آسمانی یکپارچه با هزاران ستارهی روشن. بارها در تونل سبز خیابان کوهسنگی دوچرخهسواری کردیم، بارها با هم رستوران رفتیم که در بیشتر موارد فرشته پولش را حساب میکرد و بارها وقتی در بیمارستان بستری میشد من تمام روز کنارش مینشستم و دستش را در دست میگرفتم.
وقتی به گذشتهی خودم نگاه میکنم برایم عجیب نیست که چرا باشکوهترین لحظههای عاشقانه را در بسیاری از فیلمها و داستانها در ایستگاه قطار و فرودگاه یا در امتداد جادهها نشان میدهند. انگار سفر و رفتن و دوری بخشی جداییناپذیر از معنای درونی عشق است. اجداد پدری من اهل گیلان بودند، اما پدرم دانشگاه مشهد قبول میشود و همان جا مادرم را میبیند، عاشق هم میشوند و ازدواج میکنند و در مشهد استخدام میشود و برای خود کاروزندگی راه میاندازد. ظاهراً همان زمان با هم قرار میگذارند که زندگیشان را در مشهد شروع کنند ولی در گیلان به پایان برسانند. پدرم همیشه آرزو داشت روزی به سرزمین مادری خود بازگردد و همان سالی که بازنشسته شد، آرزوی قدیمیاش را عملی کرد. مادرم هم با این موضوع مشکلی نداشت و حتی با خوشحالی از آن استقبال کرد. انگار با رفتن به گیلان در میانهی زندگی همهچیز را به نقطهی اول بازمیگرداند. برای پدر و مادرم رفتن به گیلان مثل شروع یک نامزدی و ماهعسلی طولانی بود، اما برای من به معنای جدا شدن از فرشته و آغاز دورهی تنهایی شگفتانگیز و بیپایانی بود که هیچ افقی در انتهایش دیده نمیشد...
از کتاب برف تابستانی نوشتهی علیرضا محمودی ایرانمهر.
🟢 روز دوشنبه، دهم اردیبهشت ۱۴۰۳، نشست گفتوگوی درمورد این کتاب در شهر رشت و در کتابفروشی ماهنو برگزار میشود.
برای ثبتنام به این آیدی پیام دهید: @patoqadmin
وقتی به گذشتهی خودم نگاه میکنم برایم عجیب نیست که چرا باشکوهترین لحظههای عاشقانه را در بسیاری از فیلمها و داستانها در ایستگاه قطار و فرودگاه یا در امتداد جادهها نشان میدهند. انگار سفر و رفتن و دوری بخشی جداییناپذیر از معنای درونی عشق است. اجداد پدری من اهل گیلان بودند، اما پدرم دانشگاه مشهد قبول میشود و همان جا مادرم را میبیند، عاشق هم میشوند و ازدواج میکنند و در مشهد استخدام میشود و برای خود کاروزندگی راه میاندازد. ظاهراً همان زمان با هم قرار میگذارند که زندگیشان را در مشهد شروع کنند ولی در گیلان به پایان برسانند. پدرم همیشه آرزو داشت روزی به سرزمین مادری خود بازگردد و همان سالی که بازنشسته شد، آرزوی قدیمیاش را عملی کرد. مادرم هم با این موضوع مشکلی نداشت و حتی با خوشحالی از آن استقبال کرد. انگار با رفتن به گیلان در میانهی زندگی همهچیز را به نقطهی اول بازمیگرداند. برای پدر و مادرم رفتن به گیلان مثل شروع یک نامزدی و ماهعسلی طولانی بود، اما برای من به معنای جدا شدن از فرشته و آغاز دورهی تنهایی شگفتانگیز و بیپایانی بود که هیچ افقی در انتهایش دیده نمیشد...
از کتاب برف تابستانی نوشتهی علیرضا محمودی ایرانمهر.
🟢 روز دوشنبه، دهم اردیبهشت ۱۴۰۳، نشست گفتوگوی درمورد این کتاب در شهر رشت و در کتابفروشی ماهنو برگزار میشود.
برای ثبتنام به این آیدی پیام دهید: @patoqadmin
...من چون کار و زندگیم مرکز شهره مدام با مترو رفتوآمد میکنم و بخش زیادی از مطالعهم تو فضای مترو پیش میره. وقتی داشتم اسلو رو بین جمعیت زیاد مترو میخوندم متوجه حضور یک دختر جوان کنارم شدم. فکر میکنم هفدههجده سالهش بود. چشمهاش همزمان پیش میرفت با کلمههای کتاب. برام جالب شد که نسلی که دغدغههاش چیز دیگهست حالا پرسشگر شده که خب این قضیه اسرائیل و فلسطین چیه، میخونه و کنجکاو میشه.
_ بخشی از صحبتهای هما در پاتوق کتاببازها، جلسهی نمایشنامهی اسلو.
_ بخشی از صحبتهای هما در پاتوق کتاببازها، جلسهی نمایشنامهی اسلو.
Road To Peace
Tom Waits
محمدرضا ترکتتاری: من تام ویتس رو خیلی دوست دارم. هنگامی که اسلو رو ترجمه میکردم مدام این آهنگ رو میشنیدم. فکر میکنم همین آهنگ باعث شد کنجکاو بشم و شباهتش به نمایشنامه هم بسیاره.
قطار جک لندن، جدیدترین اثر فرهاد حسنزاده، نگاهی به رخداد جنگ ایران و عراق و سویههای ناشی از آن بر روزگار مردم است، جنگی که با وجود گذر سالهای طولانی از آغاز و پایانش، پیوندهایی ناگسستنی با زندگی انسانها دارد. سام هلچین کارگری پرشور و پرانرژی است که در پالایشگاه آبادان کار میکند. او با خانوادۀ پرجمعیتش زندگی ساده اما شلوغی دارد. اتفاقهایی که برایشان میافتد هم امیدبخش و هم تلخ و ناگزیر است. شخصیتهای قصه پرتعدادند و هر کدام به نقش و رنگی، ردی پررنگ بر روند روایت بر جا میگذارند.
در صدوبیستوششمین جلسه از سری نشستهای پاتوق کتاببازها قرار است در سهشنبهی پیشرو دربارهی کتاب قطار جک لندن نوشتهی فرهاد حسنزاده بحث و گفتوگو کنیم.
_با حضور فرهاد حسنزاده.
👤بهمیزبانی محمدرضا فرهادی.
📢شرط ورود در جلسه خواندن کتاب است.
آیدی تلگرام برای نامنویسی و هماهنگی:
@patoqadmin
تاریخ: سهشنبه ۱۸ اردیبهشت.
ساعت برگزاری: ١٦:٠٠
مکان برگزاری: تهران، خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، خیابان چهارم، پلاک دو. کتابفروشی چشمهی کارگر.
در صدوبیستوششمین جلسه از سری نشستهای پاتوق کتاببازها قرار است در سهشنبهی پیشرو دربارهی کتاب قطار جک لندن نوشتهی فرهاد حسنزاده بحث و گفتوگو کنیم.
_با حضور فرهاد حسنزاده.
👤بهمیزبانی محمدرضا فرهادی.
📢شرط ورود در جلسه خواندن کتاب است.
آیدی تلگرام برای نامنویسی و هماهنگی:
@patoqadmin
تاریخ: سهشنبه ۱۸ اردیبهشت.
ساعت برگزاری: ١٦:٠٠
مکان برگزاری: تهران، خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، خیابان چهارم، پلاک دو. کتابفروشی چشمهی کارگر.
پاتوقهای دیالوگوس
قطار جک لندن، جدیدترین اثر فرهاد حسنزاده، نگاهی به رخداد جنگ ایران و عراق و سویههای ناشی از آن بر روزگار مردم است، جنگی که با وجود گذر سالهای طولانی از آغاز و پایانش، پیوندهایی ناگسستنی با زندگی انسانها دارد. سام هلچین کارگری پرشور و پرانرژی است که در…
گودرز گفت: «فرق چه می کنه؟ اول مرده خری، بعد مرده خوری. ئی دو تا گاومیش اگه زنده بودن، هر کدوم پنجاه هزار توممن پولشون بود.» و روی پنجاه تاکید کرد. نگاه سبزعلی گشت روی حاشیه گلی بهمنشیر؛ روی گاومیش هایی که به خون و گل غلتیده بودند، روی آدم هایی که جمع شده بودند دور زایر خلف و قصاب و پسر زایر خلف. پرسید: «همی دو تا بودند؟» ایاز بزی گفت: «سه تا. یکیش تو شط بود و آب بردش.» سبزعلی خلط به زمین انداخت:«تف به روزگار» شنتیا گفت:« روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تفیش می کنی؟»
پاتوقهای دیالوگوس
قطار جک لندن، جدیدترین اثر فرهاد حسنزاده، نگاهی به رخداد جنگ ایران و عراق و سویههای ناشی از آن بر روزگار مردم است، جنگی که با وجود گذر سالهای طولانی از آغاز و پایانش، پیوندهایی ناگسستنی با زندگی انسانها دارد. سام هلچین کارگری پرشور و پرانرژی است که در…
اطلاعیه: برای حضور در جلسات پاتوق بهتر است که زودتر اقدام به نامنویسی کنید تا پیش از پر شدن ظرفیت جلسات. 🌱
Forwarded from دیرپای خُجَسته (محمدرضا فرهادی)
جلسهی ۱۲۶ پاتوق کتاببازها_ کتاب قطار جکلندن، گپوگفت با فرهاد حسنزاده.
📣اطلاعیه:
جلسهی پاتوق پیشِ رو که قرار بود برای کتاب موزه پایینشهر و تماشاچیانش با حضور نویسندهی کتاب، آقای آرش حیدری باشد، با یک هفته تاخیر، برگزار خواهد شد.
و در سهشنبهی آتی کتاب خانهی گربهها با حضور نویسندهی کتاب، ماموستا هیوا قادر از اقلیم کردستانِ عراق و مترجمِ کتاب، مریوان حلبچهای از ساعت ۱۸:۰۰ برگزار خواهد شد.
کتاب را میتوانید با تخفیف از غرفهی نشر ثالث و همچنین کتابفروشیهای معتبر تهیه کنید. 🌱
جلسهی پاتوق پیشِ رو که قرار بود برای کتاب موزه پایینشهر و تماشاچیانش با حضور نویسندهی کتاب، آقای آرش حیدری باشد، با یک هفته تاخیر، برگزار خواهد شد.
و در سهشنبهی آتی کتاب خانهی گربهها با حضور نویسندهی کتاب، ماموستا هیوا قادر از اقلیم کردستانِ عراق و مترجمِ کتاب، مریوان حلبچهای از ساعت ۱۸:۰۰ برگزار خواهد شد.
کتاب را میتوانید با تخفیف از غرفهی نشر ثالث و همچنین کتابفروشیهای معتبر تهیه کنید. 🌱
پاتوقهای دیالوگوس pinned «📣اطلاعیه: جلسهی پاتوق پیشِ رو که قرار بود برای کتاب موزه پایینشهر و تماشاچیانش با حضور نویسندهی کتاب، آقای آرش حیدری باشد، با یک هفته تاخیر، برگزار خواهد شد. و در سهشنبهی آتی کتاب خانهی گربهها با حضور نویسندهی کتاب، ماموستا هیوا قادر از اقلیم کردستانِ…»
یوسف مهاجری است محکوم به گذراندن یک ماه جزای بدل از حبس خود در خانهی گربهها. او باید در این مدت هر روز به آنجا برود و کار کند تا بعد از آن با تایید مدیر خانه، بتواند آزادیاش را بازپس بگیرد. در حقیقت در این یک ماه یوسف فردی زندانی است اما نه پشت میلهها و در سلولی کوچک که در شهری بزرگ در جهان به اصطلاح آزاد. گویی نویسنده میخواهد در پرده بگوید برای یک مهاجر، برای یک آدم بیسرزمین، هرجای جهان به جز سرزمین مادریاش، زندانی بزرگ محسوب میشود.
در صدوبیستوهفتمین جلسه از سری نشستهای
پاتوق کتاببازها قرار است در سهشنبهی پیشرو دربارهی کتاب خانهی گربهها نوشتهی هیوا قادر با ترجمهی مریوان حلبچهای بحث و گفتوگو کنیم.
_جلسه با حضور نویسندهی کتاب، هیوا قادر
و مترجم کتاب، مریوان حلبچهای برگزار میشود.
👤بهمیزبانی محمدرضا فرهادی.
📢بهتر است که پیش از جلسه کتاب را مطالعه کرده باشید.
آیدی تلگرام برای نامنویسی و هماهنگی:
@patoqadmin
تاریخ: سهشنبه ۲۵ اردیبهشت.
ساعت برگزاری: ۱۸:۰۰
مکان برگزاری: تهران، خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، خیابان چهارم، پلاک دو. کتابفروشی چشمهی کارگر.
در صدوبیستوهفتمین جلسه از سری نشستهای
پاتوق کتاببازها قرار است در سهشنبهی پیشرو دربارهی کتاب خانهی گربهها نوشتهی هیوا قادر با ترجمهی مریوان حلبچهای بحث و گفتوگو کنیم.
_جلسه با حضور نویسندهی کتاب، هیوا قادر
و مترجم کتاب، مریوان حلبچهای برگزار میشود.
👤بهمیزبانی محمدرضا فرهادی.
📢بهتر است که پیش از جلسه کتاب را مطالعه کرده باشید.
آیدی تلگرام برای نامنویسی و هماهنگی:
@patoqadmin
تاریخ: سهشنبه ۲۵ اردیبهشت.
ساعت برگزاری: ۱۸:۰۰
مکان برگزاری: تهران، خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، خیابان چهارم، پلاک دو. کتابفروشی چشمهی کارگر.
پاتوقهای دیالوگوس
Photo
هیوا قادر مترجم، داستاننویس و شاعر کورد، در 26-01-1964 در محله چوارباخ در شهر سلیمانیه به دنیا آمد. این رماننویس در خانواده سنتی و پدرسالار بزرگ شده است، و پدر هیوا قادر رئیس ایل بوده است که از روستای گاوانی به شهر سلیمانیه مهاجرت کرده بود و در آن شهر تجارت می کرد. به دلیل علاقه پدرش به شعر و ادبیات، زمینهای برای گرایش هیوا به شعر و سپس داستان فراهم آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه (مولوی) و تحصیلات راهنمایی را نیز در مدرسه (سیروان) تمام کرده است و سپس برای یک سال در رشته علوم دبیرستان سلیمانیه به تحصیل پرداخت، اما به دلیل علاقه بسیار به ادبیات تغییر رشته داد و در دبیرستان ادبی (هلگورد) تحصیلات خود را ادامه داد. پس از آنکه مدرک دیپلم خود را دریافت کرد، در (مؤسسه مدیریت کرکوک) شروع به کار کرد، اما به دلیل آنکه حکومت حزب بعث به بهانه جنگ ایران و عراق تلاش میکرد برای به راه انداختن (ارتش مردمی) و سربازگیری، دست از تحصیل کشید و به عنوان سرباز فراری در سلیمانیه مخفی شد. با این وجود پس از پایان جنگ و اعلام عفو عمومی توانست به دانشکده بازگردد و در سال 1988 تحصیلات خود را به پایان برساند.
این نویسنده از نیمه دهه 1980 شروع به انتشار اشعار های خود کرده است. همچنین هیوا قادر در سال 1992 کوردستان را با هدف پناهنده شدن در اروپا ترک کرد، و تا سال 2011 در کشور سوئد زندگی کرده است. این نویسنده در سال 2011 به کوردستان بازگشت و در زادگاهش شهر سلیمانیه ساکن شد.
هیوا قادر از سال 2012 تا 2020 عضو هیئت تحریریه (مجله سردم) بود. او همچنین سردبیر مجله (ادبیات معاصر) و سردبیر مجله (سردمی نو) بوده است. علاوه بر این از سال 2013 عضو هیئت مدیره مؤسسه (چاپ و پخش سردم) است که اولبار توسط شیرکو بیکس تأسیس شده است.
نوشتههای هیوا قادر نشان دهنده مسائلی از قبیل (غربت و عشق زندگی دور از ولایت) است. برخی از آثار های این نویسنده بزرگ، به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، دانمارکی، انگلیسی، نروژی و سوئدی ترجمه و منتشر شدهاند. علاوه بر این هیوا قادر آثاری را از زبان سوئدی به زبان کوردی سورانی ترجمه کرده است.
شرکت در جلسهی کتاب خانه گربهها با حضور هیوا قادر.
این نویسنده از نیمه دهه 1980 شروع به انتشار اشعار های خود کرده است. همچنین هیوا قادر در سال 1992 کوردستان را با هدف پناهنده شدن در اروپا ترک کرد، و تا سال 2011 در کشور سوئد زندگی کرده است. این نویسنده در سال 2011 به کوردستان بازگشت و در زادگاهش شهر سلیمانیه ساکن شد.
هیوا قادر از سال 2012 تا 2020 عضو هیئت تحریریه (مجله سردم) بود. او همچنین سردبیر مجله (ادبیات معاصر) و سردبیر مجله (سردمی نو) بوده است. علاوه بر این از سال 2013 عضو هیئت مدیره مؤسسه (چاپ و پخش سردم) است که اولبار توسط شیرکو بیکس تأسیس شده است.
نوشتههای هیوا قادر نشان دهنده مسائلی از قبیل (غربت و عشق زندگی دور از ولایت) است. برخی از آثار های این نویسنده بزرگ، به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، دانمارکی، انگلیسی، نروژی و سوئدی ترجمه و منتشر شدهاند. علاوه بر این هیوا قادر آثاری را از زبان سوئدی به زبان کوردی سورانی ترجمه کرده است.
شرکت در جلسهی کتاب خانه گربهها با حضور هیوا قادر.
Forwarded from دیرپای خُجَسته (محمدرضا فرهادی)
جلسهی ۱۲۷ پاتوق کتاببازها برای کتابِ خانهی گربهها.
با حضور هیوا قادر، مریوان حلبچهای، آقای فرهمند و همچنین حضور سیدعلی صالحی.
_اولینبار بود که حضور نویسندهی غیر ایرانی رو در پاتوق کتاببازها داشیتم و تجربهی متفاوتی بود.
با حضور هیوا قادر، مریوان حلبچهای، آقای فرهمند و همچنین حضور سیدعلی صالحی.
_اولینبار بود که حضور نویسندهی غیر ایرانی رو در پاتوق کتاببازها داشیتم و تجربهی متفاوتی بود.
📢اطلاعیه:
با سلام، کلیهی رویدادهای فرهنگی در مجموعه چشمه تا پایان هفته تعطیل و به زمانِ دیگری موکول خواهد شد، بر این اساس جلسهی این هفته پاتوق کتاببازها نیز متاسفانه برگزار نمیشود و در زمانی دیگر اجرا خواهد شد.
با سلام، کلیهی رویدادهای فرهنگی در مجموعه چشمه تا پایان هفته تعطیل و به زمانِ دیگری موکول خواهد شد، بر این اساس جلسهی این هفته پاتوق کتاببازها نیز متاسفانه برگزار نمیشود و در زمانی دیگر اجرا خواهد شد.