📣 عضو ارشد نُجَباء: حمله آمریکاییها هیستریک بود!
🔻شیخ «علی الاسدی» رئیس شورای سیاسی جنبش مقاومت اسلامی نُجَباء در گفتگو با خبرگزاری العالم العربی (AWP):
▪️حمله آمریکا به یکی از مقرهای الحشد الشعبی در استان بابِل، واکنشی است هیستریک به آنچه اشغالگران در عراق و منطقه با آن روبرو شدهاند.
▪️حمله به یک نهاد دولتی که بخشی از سیستم امنیتی کشور است، نقض آشکار همان چیزی است که آمریکاییها مشروعیت حضور خود در عراق را به آن نسبت میدهند.
▪️همبستگی مردمی و سیاسی، مواضع رسمی علیه نیروهای آمریکایی را متحد کرد و این امر باعث تشویق گروههای مقاومت اسلامی به افزایش حملات خود علیه اهداف آمریکایی خواهد شد.
🔻شیخ «علی الاسدی» رئیس شورای سیاسی جنبش مقاومت اسلامی نُجَباء در گفتگو با خبرگزاری العالم العربی (AWP):
▪️حمله آمریکا به یکی از مقرهای الحشد الشعبی در استان بابِل، واکنشی است هیستریک به آنچه اشغالگران در عراق و منطقه با آن روبرو شدهاند.
▪️حمله به یک نهاد دولتی که بخشی از سیستم امنیتی کشور است، نقض آشکار همان چیزی است که آمریکاییها مشروعیت حضور خود در عراق را به آن نسبت میدهند.
▪️همبستگی مردمی و سیاسی، مواضع رسمی علیه نیروهای آمریکایی را متحد کرد و این امر باعث تشویق گروههای مقاومت اسلامی به افزایش حملات خود علیه اهداف آمریکایی خواهد شد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عتیقههایی به قدمت یک قرن برای اثبات وجود کشور فلسطین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 وداع با پیکر سردار شهید سیدرضی موسوی در معراج شهدای تهران
🔴 قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری علیه السلام : إیّاکَ وَ الاْذاعَهَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَهِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَی الْهَلَکَهِ.
♦️ مواظب باش از این که بخواهی شایعه و #سخن_پراکنی نمائی و یا این که بخواهی دنبال مقام و ریاست باشی و تشنه آن گردی، چون هر دوی آن ها انسان را هلاک خواهد نمود
📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۲۹۶
♦️ مواظب باش از این که بخواهی شایعه و #سخن_پراکنی نمائی و یا این که بخواهی دنبال مقام و ریاست باشی و تشنه آن گردی، چون هر دوی آن ها انسان را هلاک خواهد نمود
📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۲۹۶
🔴منبع اصلی وزش باد از کجا شروع میشود؟
✅عزرمى حكايت كند:
💥روزى كنار كعبه الهى در حِجر اسماعيل زير ناودان طلا، در محضر پُر فيض امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم .
💠️ناگاه متوّجه شديم كه دو نفر با يكديگر در رابطه اين كه باد از كجا و چگونه مى وزد نزاع مى كنند،
⚡️و يكى به ديگرى مى گويد: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از كجا مى وزد.
🔶چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام به آن كه بيشتر ادّعا مى كرد، خطاب نمود و فرمود:
🔴 آيا تو خودت مى دانى كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟
❄️اظهار داشت : خير، من نمى دانم؛اما از مردم چيزهايى را در اين رابطه شنيده ام .
🌷حضرت فرمود: باد، زير ركن شامى،در كنار كعبه الهى زندانى است.
✅وقتى خداوند تبارك و تعالى اراده وزش آن را نمايد، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.
✨پس چنانچه آن باد از جنوب كعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.
✨ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گويند.
✨و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.
✨و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گويند.
🌹و سپس امام عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود:
🍃 دليل و علامت آن اين است كه هميشه در تابستان و زمستان اين ركن شامى متحرک می باشد.
📕بحارالانوار: ج 60، ص 8، ح 7.
✅عزرمى حكايت كند:
💥روزى كنار كعبه الهى در حِجر اسماعيل زير ناودان طلا، در محضر پُر فيض امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم .
💠️ناگاه متوّجه شديم كه دو نفر با يكديگر در رابطه اين كه باد از كجا و چگونه مى وزد نزاع مى كنند،
⚡️و يكى به ديگرى مى گويد: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از كجا مى وزد.
🔶چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام به آن كه بيشتر ادّعا مى كرد، خطاب نمود و فرمود:
🔴 آيا تو خودت مى دانى كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟
❄️اظهار داشت : خير، من نمى دانم؛اما از مردم چيزهايى را در اين رابطه شنيده ام .
🌷حضرت فرمود: باد، زير ركن شامى،در كنار كعبه الهى زندانى است.
✅وقتى خداوند تبارك و تعالى اراده وزش آن را نمايد، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.
✨پس چنانچه آن باد از جنوب كعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.
✨ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گويند.
✨و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.
✨و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گويند.
🌹و سپس امام عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود:
🍃 دليل و علامت آن اين است كه هميشه در تابستان و زمستان اين ركن شامى متحرک می باشد.
📕بحارالانوار: ج 60، ص 8، ح 7.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️تا ڪے غریبانہ در این ڪنعان بمانم؟!
در انتظار دیدنت گریان بمانم...
تا ڪے منِ قحطے زدہ بین بیابان
محروم از باریدن باران بمانم..؟!
دعای سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف با صوت رهبر معظم انقلاب
هرروز رأس ساعت ۱۲ به نیت سلامتی امام دوازدهم حضرت حجت ابن الحسن العسکری( عج)
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
در انتظار دیدنت گریان بمانم...
تا ڪے منِ قحطے زدہ بین بیابان
محروم از باریدن باران بمانم..؟!
دعای سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف با صوت رهبر معظم انقلاب
هرروز رأس ساعت ۱۲ به نیت سلامتی امام دوازدهم حضرت حجت ابن الحسن العسکری( عج)
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کم شد ز جمع خسته دلان یار دیگری
بر دار رفت پیکر سردار دیگری
🔸عصر امروز ۴ دی ماه ۱۴۰۲، سید رضی موسوی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی توسط رژیم صهیونیستی به درجه رفیع شهادت نائل آمد
روحش شاد یادش گرامی
🌹🌹🌹🌹
سلام ما را هم به حاج قاسم برسان
💔😔💔
بر دار رفت پیکر سردار دیگری
🔸عصر امروز ۴ دی ماه ۱۴۰۲، سید رضی موسوی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی توسط رژیم صهیونیستی به درجه رفیع شهادت نائل آمد
روحش شاد یادش گرامی
🌹🌹🌹🌹
سلام ما را هم به حاج قاسم برسان
💔😔💔
السلام ای مالک بی ادعا
شیر غران علی در جبهه ها
در تمام جبهه ها جای تو بود
رد پای نازنین پای تو بود🥀
ریختند خون تو را نامردمان
اشقیا اشقی ترین این زمان
خون تو #قاسم_سلیمانی چه کرد
با دل مرد خراســانی چه کرد💔
وه چه کرده خون پاک و عشق ناب
انقلاب دیگری در انقلاب🌺🍃
دشمن بد کینه را صد کینه کرد
گام دوم را همین خون بیمه کرد
گام دوم گام در هم ریختن 🍂
صهیونیست ها را به دار آویختن
#روحت_شاد_سرداردلها
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد
#وعجلفرجهم
انقلاب اسلامی🇮🇷انقلاب جهانی🌎
شیر غران علی در جبهه ها
در تمام جبهه ها جای تو بود
رد پای نازنین پای تو بود🥀
ریختند خون تو را نامردمان
اشقیا اشقی ترین این زمان
خون تو #قاسم_سلیمانی چه کرد
با دل مرد خراســانی چه کرد💔
وه چه کرده خون پاک و عشق ناب
انقلاب دیگری در انقلاب🌺🍃
دشمن بد کینه را صد کینه کرد
گام دوم را همین خون بیمه کرد
گام دوم گام در هم ریختن 🍂
صهیونیست ها را به دار آویختن
#روحت_شاد_سرداردلها
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد
#وعجلفرجهم
انقلاب اسلامی🇮🇷انقلاب جهانی🌎
🔴 معنای صاحب الزمان
🔹حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری
🟢 روایاتی نقل شده است که اعمال انسان دوشنبه ها وپنجشنبه ها برامام علیه السلام عرضه می شود. غیر ازاحاطه شهودی که امام زمان علیه السلام بر همه عالم دارند،از طرف عالم غیب،عصر دوشنبه و پنجشنبه هرهفته، پرونده اعمال همه،خدمت آن حضرت عرضه می شود
🔺 صاحب الزمان اینجا معنی می شود که ریز اعمال یعنی حدود هشت میلیارد پرونده را در یک لحظه باید نگاه کند؛همه را هم بداند و همه را نظر بدهد.
این یک تفاوت است بین قدرت امام وعلم امام با بقیه افراد. این کار دو بار در هفته تکرار می شود وآن حضرت برای خیلی از افراد هم دعا می کنند. ببینید چه اتفاقی می افتد وآن حضرت چه ارتباطی با زمان دارند که تمام این پرونده هارا در یک مدت کوتاهی نگاه کنند و نظر بدهند.
روز پنجشنبه ای بود که خدمت آیت الله کشمیری قدس سره بودیم و یک حالت غم و غصه ای همه را گرفته بود. یک نفر پرسید: چرا این قدر امروز دل همه ما گرفته است ایشان فرمودند:« به خاطر عرض اعمال است. اعمال افراد، خوب نیست؛لذا حضرت متأثر می شوند. این تأثر دوباره به روحیه شیعه، نزدیکان و اطرافیان منعکس می شود.
#امام_زمان
🔹حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری
🟢 روایاتی نقل شده است که اعمال انسان دوشنبه ها وپنجشنبه ها برامام علیه السلام عرضه می شود. غیر ازاحاطه شهودی که امام زمان علیه السلام بر همه عالم دارند،از طرف عالم غیب،عصر دوشنبه و پنجشنبه هرهفته، پرونده اعمال همه،خدمت آن حضرت عرضه می شود
🔺 صاحب الزمان اینجا معنی می شود که ریز اعمال یعنی حدود هشت میلیارد پرونده را در یک لحظه باید نگاه کند؛همه را هم بداند و همه را نظر بدهد.
این یک تفاوت است بین قدرت امام وعلم امام با بقیه افراد. این کار دو بار در هفته تکرار می شود وآن حضرت برای خیلی از افراد هم دعا می کنند. ببینید چه اتفاقی می افتد وآن حضرت چه ارتباطی با زمان دارند که تمام این پرونده هارا در یک مدت کوتاهی نگاه کنند و نظر بدهند.
روز پنجشنبه ای بود که خدمت آیت الله کشمیری قدس سره بودیم و یک حالت غم و غصه ای همه را گرفته بود. یک نفر پرسید: چرا این قدر امروز دل همه ما گرفته است ایشان فرمودند:« به خاطر عرض اعمال است. اعمال افراد، خوب نیست؛لذا حضرت متأثر می شوند. این تأثر دوباره به روحیه شیعه، نزدیکان و اطرافیان منعکس می شود.
#امام_زمان
🌸امام حسین (ع) فرمودهاند:
حضرت مهـدی (عج) دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله #مرتد میشوند.
گروهی ثابت قدم میمانند و اظهار خشنودی میکنند.
افراد مرتد به آنها میگویند: این وعده کی خواهد بود، اگر شما راست گو هستید؟
(منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج)است)
ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آنها #صبور باشد، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است.
📚 بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۳۳
🌹🌸 احادیث ناب و زیبا
حضرت مهـدی (عج) دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله #مرتد میشوند.
گروهی ثابت قدم میمانند و اظهار خشنودی میکنند.
افراد مرتد به آنها میگویند: این وعده کی خواهد بود، اگر شما راست گو هستید؟
(منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج)است)
ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آنها #صبور باشد، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است.
📚 بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۳۳
🌹🌸 احادیث ناب و زیبا
🔹 به نیت فرج مولاصاحب الزمان(عج)
.
#سفرهخانمامالبنین
.
🔴عزاداری ایام شهادت حضرت ام البنین
.
.
بانوای:
حــــــاج علی اکبـــــــری
#کربلاییامیدشهیدپور
.
همراه با شعر خوانی:
سیدمجتبی نوروزیان
کربلایی مبین رستمیان
.
زمان: پنجشنبه 7 دی ماه 1402 ساعت20
.
🔸بهمکان جلسهدقتفرمایید🔸
.
🔸هیئت معظم قمربنی هاشم بابل🔸
.
#فقط_بنیت_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
.
#سفرهخانمامالبنین
.
🔴عزاداری ایام شهادت حضرت ام البنین
.
.
بانوای:
حــــــاج علی اکبـــــــری
#کربلاییامیدشهیدپور
.
همراه با شعر خوانی:
سیدمجتبی نوروزیان
کربلایی مبین رستمیان
.
زمان: پنجشنبه 7 دی ماه 1402 ساعت20
.
🔸بهمکان جلسهدقتفرمایید🔸
.
🔸هیئت معظم قمربنی هاشم بابل🔸
.
#فقط_بنیت_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
خورشید مجنون
خاطرات سردار حاج عباس هواشمی
برگرفته ازکتاب قرارگاه سری نصرت
قسمت بیست ویکم:
عراقی ها هنوز روی جاده سیدالشهدا(علیه السلام) تردد داشتند. از آنجا به اتفاق دو سه ماشین دیگر به طرف سه راه فتح رفتم؛ جاده ای که از جفیر به جاده مرزی و به نزدیکی پاسگاه برزگر یا خاتمی می رسید. نیروهای متفرقه ای را که در منطقه بودند جمع و در پاسگاه و بر روی جاده مرزی مستقر کردم. در این نقطه یک جاده و کانال هم داشتیم که تا جاده سیدالشهدا(علیه السلام) ادامه می یافت. به قرارگاه خاتم ۳ رفتم. این قرارگاه با فاصله ای در شرق سیل بند شرقی هور قرار دارد. بچه های قرارگاه جمع بودند. سردار قنبری و فضل الله صرامی و بقیه بچههایی که در قرارگاه همراه علی هاشمی بودند در قرارگاه خاتم ۳ حضور داشتند. این دوستان شب گذشته خود را به این طرف رسانده بودند اما من چون به دنبال تشکیل خطوط جدید و استقرار نیرو بودم آنها را ندیده بودم. همه به یکدیگر نگاه میکردند. بعضی ها هم گریه می کردند. سردار قنبری از بچه های خوب قرارگاه بود؛ برادری فهمیده، سربه زیر و کاردان که در این زمان مسئولیت عملیات را به عهده داشت. چون سیامک بمان در چند ماه اخیر به دانشگاه رفته بود برادر قنبری را برای عملیات قرارگاه در نظر گرفته بودیم. بقیه بچه های عملیات هم به ایشان کمک میکردند. ما با هجوم گسترده دشمن مواجه شده و کل هور و علی هاشمی را نیز از دست داده بودیم که از دست دادن هر دوی آنها برای ما بسیار دردناک بود؛ اما باید به تکلیفمان عمل میکردیم و آن هم سازماندهی مجدد نیروها و تشکیل خطوط دفاعی جدید و جلوگیری از پیشروی بیشتر دشمن بود. دشمن تبلیغات گسترده ای داشت و جنگ روانی به راه انداخته بود و مرتب اسرا و در بعضی مواقع اجساد شهدای ما را نشان میداد. چند پست دژبانی ویژه در منطقه مستقر کردیم تا کسی سلاحی از منطقه خارج نکند. بین برادران قرارگاه هم تقسیم کار صورت گرفت و مناطق و خطوط پدافندی جدید را میان آنها تقسیم کردیم تا کارها خوب اداره شود. به منطقه بستان سرزدم. این احتمال را میدادم که دشمن از ضعیف شدن روحیه نیروها سوء استفاده و برای تصرف بستان پیشروی کند. منطقه شمال هور و تنگه چزابه را تقویت کردیم. نیروها در شمال هور آسیبی ندیده بودند؛ بمباران از طریق توپخانه و خمپاره انداز دشمن انجام شده بود، اما هیچ گونه پیشروی در منطقه شمال هور نداشتند. دیگر تنها نبودم از بچه های اطلاعات عملیات یکی، دو نفر مرا همراهی میکردند. با بی سیم با همۀ یگانها تماس داشتم. سعی میکردم ظاهر را حفظ کنم. نباید وضع بدتر از این میشد. قرارگاه خاتم ۳ تقریباً جا افتاده بود و یگانها به آنجا مراجعه میکردند.
پایان قسمت بیست و یکم
خاطرات سردار حاج عباس هواشمی
برگرفته ازکتاب قرارگاه سری نصرت
قسمت بیست ویکم:
عراقی ها هنوز روی جاده سیدالشهدا(علیه السلام) تردد داشتند. از آنجا به اتفاق دو سه ماشین دیگر به طرف سه راه فتح رفتم؛ جاده ای که از جفیر به جاده مرزی و به نزدیکی پاسگاه برزگر یا خاتمی می رسید. نیروهای متفرقه ای را که در منطقه بودند جمع و در پاسگاه و بر روی جاده مرزی مستقر کردم. در این نقطه یک جاده و کانال هم داشتیم که تا جاده سیدالشهدا(علیه السلام) ادامه می یافت. به قرارگاه خاتم ۳ رفتم. این قرارگاه با فاصله ای در شرق سیل بند شرقی هور قرار دارد. بچه های قرارگاه جمع بودند. سردار قنبری و فضل الله صرامی و بقیه بچههایی که در قرارگاه همراه علی هاشمی بودند در قرارگاه خاتم ۳ حضور داشتند. این دوستان شب گذشته خود را به این طرف رسانده بودند اما من چون به دنبال تشکیل خطوط جدید و استقرار نیرو بودم آنها را ندیده بودم. همه به یکدیگر نگاه میکردند. بعضی ها هم گریه می کردند. سردار قنبری از بچه های خوب قرارگاه بود؛ برادری فهمیده، سربه زیر و کاردان که در این زمان مسئولیت عملیات را به عهده داشت. چون سیامک بمان در چند ماه اخیر به دانشگاه رفته بود برادر قنبری را برای عملیات قرارگاه در نظر گرفته بودیم. بقیه بچه های عملیات هم به ایشان کمک میکردند. ما با هجوم گسترده دشمن مواجه شده و کل هور و علی هاشمی را نیز از دست داده بودیم که از دست دادن هر دوی آنها برای ما بسیار دردناک بود؛ اما باید به تکلیفمان عمل میکردیم و آن هم سازماندهی مجدد نیروها و تشکیل خطوط دفاعی جدید و جلوگیری از پیشروی بیشتر دشمن بود. دشمن تبلیغات گسترده ای داشت و جنگ روانی به راه انداخته بود و مرتب اسرا و در بعضی مواقع اجساد شهدای ما را نشان میداد. چند پست دژبانی ویژه در منطقه مستقر کردیم تا کسی سلاحی از منطقه خارج نکند. بین برادران قرارگاه هم تقسیم کار صورت گرفت و مناطق و خطوط پدافندی جدید را میان آنها تقسیم کردیم تا کارها خوب اداره شود. به منطقه بستان سرزدم. این احتمال را میدادم که دشمن از ضعیف شدن روحیه نیروها سوء استفاده و برای تصرف بستان پیشروی کند. منطقه شمال هور و تنگه چزابه را تقویت کردیم. نیروها در شمال هور آسیبی ندیده بودند؛ بمباران از طریق توپخانه و خمپاره انداز دشمن انجام شده بود، اما هیچ گونه پیشروی در منطقه شمال هور نداشتند. دیگر تنها نبودم از بچه های اطلاعات عملیات یکی، دو نفر مرا همراهی میکردند. با بی سیم با همۀ یگانها تماس داشتم. سعی میکردم ظاهر را حفظ کنم. نباید وضع بدتر از این میشد. قرارگاه خاتم ۳ تقریباً جا افتاده بود و یگانها به آنجا مراجعه میکردند.
پایان قسمت بیست و یکم
خورشید مجنون
خاطرات سردار حاج عباس هواشمی
برگرفته از کتاب قرارگاه سری نصرت
قسمت بیست ودوم:
جست و جو برای یافتن مفقودان شروع شد. ابتدا نیروهای بومی با کمک بعضی از بچه های اطلاعات - عملیات منطقه پشت قرارگاه خاتم ۴ (منطقه بین سیل بند شرقی هور و جاده شهید همت تا ضلع شرقی جزیره شمالی - تا جاده سیدالشهدا(علیه السلام) را تا جایی که میشد جست وجو کردند. در یکی از این گشتها لباسهای حسین اسکندری را پیدا کرده بودند. چند روز بعد سیامک بمان خود را به منطقه رساند و به کمک ما آمد. سیامک را به عنوان جانشین خودم در قرارگاه معرفی کردم. او بسیار جنگ دیده وشجاع بود وبرای
هر مسئولیتی مناسب. کم کم منطقه شکل گرفت و خط تشکیل شد. در بعضی مناطق توپخانه هم راه اندازی شد. ادوات و زرهی هم راه افتادند. تعدادی از تانکهای یگان ۷۲ محرم که توانسته بودند از منطقه خارج شوند و چند تانک و نفربر دیگر، در بعضی از نقاط حساس مستقر شدند. یکی از تانکها را در روز چهارم تیرماه در آخرین دقایقی که راه جاده همت باز بود برادر عباس سرخیلی، فرمانده تیپ زرهی ۷۲ محرم از منطقه خارج کرده بود؛ یعنی این تانک را از بین دو جزیره جنوبی و شمالی مجنون تا سیل بند شرقی هور (مسافتی بیش از سی کیلومتر) شخصاً هدایت و منتقل کرده بود.
بعد از ظهر روز ۶ تیرماه ۱۳۶۷ جلسه ای به اتفاق علی شمخانی تشکیل شد. ایشان خیلی ناراحت بود. در مورد علی هاشمی پرسید. گفتم: «هنوز خبری نشده امشب تصمیم داریم به همراه دو گروه از بچه های قرارگاه و تیپ ۸۵ تا محل قرارگاه برویم.» شمخانی پیشنهادی داد و گفت: در نیروی هوایی سگهای تربیت شده ای هست؛ میگویم دو قلاده سگ با مربی در اختیار شما بگذارند، آنها را هم همراه خودتان ببرید.
روش سگها این گونه بود که باید لباس فرد مفقود را بو می کردند تا در منطقه به دنبال بو، صاحب لباس را جست وجو می کردند. بعد از ظهر همان روز لباسهای علی هاشمی و گرجی زاده به همراه سگها به منطقه منتقل شدند. حدود ساعت نه شب هر دو گروه با فاصله پانصد متر از یکدیگر به طرف قرارگاه خاتم ۴ به راه افتادیم. زمین خشک شده هور شرایط را سخت کرده بود. راه که می رفتیم، یک باره تا زانو داخل چاله میافتادیم. بعضی اوقات نیهای خشک که دیده هم نمیشدند ساق پا را مانند کارد میبریدند. در ظاهر زمین چیزی مشخص نبود. گاهی مانند خاکستر بود اما لابه لای همین خاکسترها، یا چاله بود یا نی خشک. سردار قنبری را در یک گروه و فضل الله صرامی را در گروه دیگری قرار داده بودم. این دو نفر در روز چهارم تیرماه پس از هلی برن دشمن، از همین مسیر خود را به شرق هور رسانده بودند. هر گروه یک قلاده سگ به همراه داشت و سگها نیز هر کدام یک مربی داشتند. خودم همراه گروه سردار قنبری بودم.
پایان قسمت بیست و دوم
خاطرات سردار حاج عباس هواشمی
برگرفته از کتاب قرارگاه سری نصرت
قسمت بیست ودوم:
جست و جو برای یافتن مفقودان شروع شد. ابتدا نیروهای بومی با کمک بعضی از بچه های اطلاعات - عملیات منطقه پشت قرارگاه خاتم ۴ (منطقه بین سیل بند شرقی هور و جاده شهید همت تا ضلع شرقی جزیره شمالی - تا جاده سیدالشهدا(علیه السلام) را تا جایی که میشد جست وجو کردند. در یکی از این گشتها لباسهای حسین اسکندری را پیدا کرده بودند. چند روز بعد سیامک بمان خود را به منطقه رساند و به کمک ما آمد. سیامک را به عنوان جانشین خودم در قرارگاه معرفی کردم. او بسیار جنگ دیده وشجاع بود وبرای
هر مسئولیتی مناسب. کم کم منطقه شکل گرفت و خط تشکیل شد. در بعضی مناطق توپخانه هم راه اندازی شد. ادوات و زرهی هم راه افتادند. تعدادی از تانکهای یگان ۷۲ محرم که توانسته بودند از منطقه خارج شوند و چند تانک و نفربر دیگر، در بعضی از نقاط حساس مستقر شدند. یکی از تانکها را در روز چهارم تیرماه در آخرین دقایقی که راه جاده همت باز بود برادر عباس سرخیلی، فرمانده تیپ زرهی ۷۲ محرم از منطقه خارج کرده بود؛ یعنی این تانک را از بین دو جزیره جنوبی و شمالی مجنون تا سیل بند شرقی هور (مسافتی بیش از سی کیلومتر) شخصاً هدایت و منتقل کرده بود.
بعد از ظهر روز ۶ تیرماه ۱۳۶۷ جلسه ای به اتفاق علی شمخانی تشکیل شد. ایشان خیلی ناراحت بود. در مورد علی هاشمی پرسید. گفتم: «هنوز خبری نشده امشب تصمیم داریم به همراه دو گروه از بچه های قرارگاه و تیپ ۸۵ تا محل قرارگاه برویم.» شمخانی پیشنهادی داد و گفت: در نیروی هوایی سگهای تربیت شده ای هست؛ میگویم دو قلاده سگ با مربی در اختیار شما بگذارند، آنها را هم همراه خودتان ببرید.
روش سگها این گونه بود که باید لباس فرد مفقود را بو می کردند تا در منطقه به دنبال بو، صاحب لباس را جست وجو می کردند. بعد از ظهر همان روز لباسهای علی هاشمی و گرجی زاده به همراه سگها به منطقه منتقل شدند. حدود ساعت نه شب هر دو گروه با فاصله پانصد متر از یکدیگر به طرف قرارگاه خاتم ۴ به راه افتادیم. زمین خشک شده هور شرایط را سخت کرده بود. راه که می رفتیم، یک باره تا زانو داخل چاله میافتادیم. بعضی اوقات نیهای خشک که دیده هم نمیشدند ساق پا را مانند کارد میبریدند. در ظاهر زمین چیزی مشخص نبود. گاهی مانند خاکستر بود اما لابه لای همین خاکسترها، یا چاله بود یا نی خشک. سردار قنبری را در یک گروه و فضل الله صرامی را در گروه دیگری قرار داده بودم. این دو نفر در روز چهارم تیرماه پس از هلی برن دشمن، از همین مسیر خود را به شرق هور رسانده بودند. هر گروه یک قلاده سگ به همراه داشت و سگها نیز هر کدام یک مربی داشتند. خودم همراه گروه سردار قنبری بودم.
پایان قسمت بیست و دوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سه بلا که اگر در دنیا نبود آدمها مغرور میشدند
👤استاد مسعود عالی
👤استاد مسعود عالی