چهل سال پیش در چنین روزی دسته ای از چریک های "حزب کمونیست پرو (راه درخشان)" طی عملیاتی جسورانه به یکی از مراکز اخذ رای در روستای "چوشی" از توابع "آیاکوچو" حمله برده، نیروهای حافظ امنیت انتخابات را نابود کردند و صندوق رای را آتش زدند. این عملیات سمبولیک در واقع آغازی بود بر حماسه جنگ دراز مدت خلق در پرو به رهبری حزب کمونیست پرو و تحت هدایت رفیق گونزالو. مبارزه ای که چه در درون مرزهای پرو و چه از لحاظ بین المللی حائز اهمیت بسیار بود:
1) این در حالی اتفاق می افتاد که چین سوسیالیستی به تازگی و طی یک کودتای رویزیونیستی سرنگون شده و انقلاب جهانی پرولتریا آخرین سنگر قابل اتکای خود را از دست داده بود. آغاز جنگ خلق در پرو "نه" بزرگی بود بر هژمونی جویی دارودسته های رویزیونیست چینی و روسی بر جنبش پرولتاریا. رویزیونیسمی که پاسخش به شرایط مشخص پرو الغای جنگ دراز مدت خلق به مثابه تنها راه رهایی توده ها و هم کاسه شدن با حکومت فئودال کمپرادور در خیمه شب بازی انتخابات بود.
2) حزب کمونیست پرو به رهبری گونزالو برای اولین بار فرمول جنگ خلق را در نیم کره غربی و امریکای لاتین به اجرا درآورده و استراتژی محاصره شهرها از طریق روستاها را با تاکتیک چریک شهری و اعتصابات مسلحانه تلفیق نمود. ذکر این نکته خالی از اهمیت نیست که حزب کمونیست پرو در این راه پراتیک انقلابی خود را تماما بر مشی توده ای، به صحنه آوردن توده های روستا و شهر متکی نمود؛ نسبت به طرد تئوریک و عملی از چریکیسم که عملا به بازوی نظامی رویزیونیسم بدل شده بود، اقدام نمود؛ بطور خلاقانه دست به ایجاد و تقویت تشکل های توده ای در شهر و روستا زد و زنان را در شماری وسیع و در خط مقدم جبهه مبارزه انقلابی سازمان داد.
3) مهم تر از همه تلاش تئوریک حزب کمونیست پرو به رهبری صدر گونزالو چه در دوران تدارک و چه بعد از آغاز جنگ خلق بود که با پافشاری بر خدمات تعیین کننده مائو به تئوری کمونیستی، ایدئولوژی پرولتاریا را درگ یک مرحله کیفیتا نوین یعنی "مارکسیسم لنینیسم مائوئیسم" سنتز نمود. "جنبش انقلابی انترناسیونالیستی" که حزب کمونیست پرو در آن عضویت داشت، تحت تاثیر این سنتز مهم، مارکسیسم لنینیسم را به مثابه عالی ترین سطح تئوری کمونیستی پذیرفت.
جنگ خلق تا زمان دستگیری رفیق گونزالو (1992) در برابر وحشیگری حاکمیت قدار فئودال کمپرادور که توسط هر دو قطب امپریالیستی و بخصوص امپریالیسم یانکی مسلح و حمایت می شد، با وجود فراز و نشیب های متعدد، پیروزمندانه به پیش رفت و تمام کشور را دربرگرفت، تا جاییکه حتی در اواخر دهه 80 حزب کمونیست پرو اعلام نمود که جنگ خلق در این کشور به مرحله "تعادل استراتژیک" رسیده است. با وجود عقب نشینی و شکست حزب و جنبش انقلابی بعد از دستگیری گونزالو و و متعاقبا اضمحلال جنبش، اما جرئت خلاف جریان شنا کردن و آغاز مبارزه در روزگار نا امیدی و شکست بزرگ، رویارویی بیباکانه با دشمن قوی تر با اتکا تمام قد به توده ها، طرد تمامی اشکال رویزیونیسم و گسست قاطع از سازشکاری و از همه مهمتر تاکید و تصریح اینکه خدمات مائو ایدئولوژی کمونیستی را به یک مرحله کیفیتا جدید ارتقا داده، منبع الهام بزرگی برای جنبش انقلابی پرولتاریا در سطح جهان بوده و هست. تاثیرات راهگشایانه مبارزات کمونیست های پرو بر آغاز جنگ خلق در نپال و ادامه جنگ خلق در هند قابل کتمان نیست. امروزه کمونیست هایی که هنوز به فساد "تئوری برای تئوری" و اپیستمولوژی بدون پراتیک درنغلطیده اند و سودای انقلاب در سر دارند، نمی توانند نسبت به تجربه گرانبهای پرولتاریا در جنبش انقلابی پرو بی تفاوت بمانند و مطالعه و درس آموزی از خط عمدتا صحیح و مبارزات راهگشا و در عین حال اشتباهات فرعی آن را دستور کار قرار ندهند، بلکه بایسته آن است که با ایستادن بر شانه رفقای پرویی راه را برای احیای مارکسیسم و ساختمان و سازماندهی یک جنبش انقلابی حقیقتا رزمنده و شاداب بگشایند.
☭@partizan1917
1) این در حالی اتفاق می افتاد که چین سوسیالیستی به تازگی و طی یک کودتای رویزیونیستی سرنگون شده و انقلاب جهانی پرولتریا آخرین سنگر قابل اتکای خود را از دست داده بود. آغاز جنگ خلق در پرو "نه" بزرگی بود بر هژمونی جویی دارودسته های رویزیونیست چینی و روسی بر جنبش پرولتاریا. رویزیونیسمی که پاسخش به شرایط مشخص پرو الغای جنگ دراز مدت خلق به مثابه تنها راه رهایی توده ها و هم کاسه شدن با حکومت فئودال کمپرادور در خیمه شب بازی انتخابات بود.
2) حزب کمونیست پرو به رهبری گونزالو برای اولین بار فرمول جنگ خلق را در نیم کره غربی و امریکای لاتین به اجرا درآورده و استراتژی محاصره شهرها از طریق روستاها را با تاکتیک چریک شهری و اعتصابات مسلحانه تلفیق نمود. ذکر این نکته خالی از اهمیت نیست که حزب کمونیست پرو در این راه پراتیک انقلابی خود را تماما بر مشی توده ای، به صحنه آوردن توده های روستا و شهر متکی نمود؛ نسبت به طرد تئوریک و عملی از چریکیسم که عملا به بازوی نظامی رویزیونیسم بدل شده بود، اقدام نمود؛ بطور خلاقانه دست به ایجاد و تقویت تشکل های توده ای در شهر و روستا زد و زنان را در شماری وسیع و در خط مقدم جبهه مبارزه انقلابی سازمان داد.
3) مهم تر از همه تلاش تئوریک حزب کمونیست پرو به رهبری صدر گونزالو چه در دوران تدارک و چه بعد از آغاز جنگ خلق بود که با پافشاری بر خدمات تعیین کننده مائو به تئوری کمونیستی، ایدئولوژی پرولتاریا را درگ یک مرحله کیفیتا نوین یعنی "مارکسیسم لنینیسم مائوئیسم" سنتز نمود. "جنبش انقلابی انترناسیونالیستی" که حزب کمونیست پرو در آن عضویت داشت، تحت تاثیر این سنتز مهم، مارکسیسم لنینیسم را به مثابه عالی ترین سطح تئوری کمونیستی پذیرفت.
جنگ خلق تا زمان دستگیری رفیق گونزالو (1992) در برابر وحشیگری حاکمیت قدار فئودال کمپرادور که توسط هر دو قطب امپریالیستی و بخصوص امپریالیسم یانکی مسلح و حمایت می شد، با وجود فراز و نشیب های متعدد، پیروزمندانه به پیش رفت و تمام کشور را دربرگرفت، تا جاییکه حتی در اواخر دهه 80 حزب کمونیست پرو اعلام نمود که جنگ خلق در این کشور به مرحله "تعادل استراتژیک" رسیده است. با وجود عقب نشینی و شکست حزب و جنبش انقلابی بعد از دستگیری گونزالو و و متعاقبا اضمحلال جنبش، اما جرئت خلاف جریان شنا کردن و آغاز مبارزه در روزگار نا امیدی و شکست بزرگ، رویارویی بیباکانه با دشمن قوی تر با اتکا تمام قد به توده ها، طرد تمامی اشکال رویزیونیسم و گسست قاطع از سازشکاری و از همه مهمتر تاکید و تصریح اینکه خدمات مائو ایدئولوژی کمونیستی را به یک مرحله کیفیتا جدید ارتقا داده، منبع الهام بزرگی برای جنبش انقلابی پرولتاریا در سطح جهان بوده و هست. تاثیرات راهگشایانه مبارزات کمونیست های پرو بر آغاز جنگ خلق در نپال و ادامه جنگ خلق در هند قابل کتمان نیست. امروزه کمونیست هایی که هنوز به فساد "تئوری برای تئوری" و اپیستمولوژی بدون پراتیک درنغلطیده اند و سودای انقلاب در سر دارند، نمی توانند نسبت به تجربه گرانبهای پرولتاریا در جنبش انقلابی پرو بی تفاوت بمانند و مطالعه و درس آموزی از خط عمدتا صحیح و مبارزات راهگشا و در عین حال اشتباهات فرعی آن را دستور کار قرار ندهند، بلکه بایسته آن است که با ایستادن بر شانه رفقای پرویی راه را برای احیای مارکسیسم و ساختمان و سازماندهی یک جنبش انقلابی حقیقتا رزمنده و شاداب بگشایند.
☭@partizan1917
"ولی اگر شوروی نبود چه میشد؟ من به چه میمانستم؟ زندگی ام چگونه بود؟ به شکل واضحی میتوانم مجسمش کنم: اگر شوروی نبود... زندگی از مرگ بدتر بود. زندگی یک بردۀ ستمدیده و وابسته و تیره روز. همانطور که زندگی میلیونها زن در شرق همچنان بدانگونه میگذرد." - زلیخا سیدممدوا، "یادداشتهای یک خلبان زن"
او اولین خلبان نظامی زن آذربایجانی بود که در طی جنگ جهانی دوم در نبردهای مسکو، استالینگراد و کورسک علیه دشمن فاشیست جنگید و از چهل درگیری هوایی جان سالم به در برد.
☭@partizan1917
او اولین خلبان نظامی زن آذربایجانی بود که در طی جنگ جهانی دوم در نبردهای مسکو، استالینگراد و کورسک علیه دشمن فاشیست جنگید و از چهل درگیری هوایی جان سالم به در برد.
☭@partizan1917
«هر کس انتظار یک انقلاب اجتماعی "خالص و ناب" را میکشد، هرگز به عمرش قد نخواهد داد که شاهد آن باشد. چنین فردی تنها در حرف به انقلاب وفادار است بدون آنکه درک کند انقلاب واقعاً چیست.»
- #لنین، بحث دربارۀ جمع بندی مسئلۀ حق تعیین سرنوشت (1916)
☭@partizan1917
- #لنین، بحث دربارۀ جمع بندی مسئلۀ حق تعیین سرنوشت (1916)
☭@partizan1917
«کی نفع میبرد؟»
اصطلاحی لاتین است که میگوید «?cui prodest»، یعنی «کی نفع میبرد؟». وقتی کاملاً روشن نیست که کدام گروه، نیرو یا صفبندی سیاسی یا اجتماعی از طرحها و تمهیدات خاصی منتفع میشود، باید همیشه پرسید: «کی نفع میبرد؟».
مهم نیست که کی مستقیماً از یک سیاست خاص حمایت میکند، چون تحت این نظام اشرافی سرمایهداری فعلی هر خرپولی میتواند همیشه یک مشت وکیل، نویسنده و حتی نمایندۀ مجلس و استاد و کشیش و نظایر اینها «استخدام» کند یا بخرد یا به کار بگیرد تا از دیدگاهی دفاع کنند. ما در عصر تجارت به سر میبریم. زمانهای که بورژوازی برای تجارت شرافت و وجدان هیچگونه محذورات اخلاقی ندارد. هالوهایی هم هستند که از سر حماقت یا بنا به عادت از دیدگاههای رایج در برخی محافل بورژوایی حمایت میکنند.
بله! در سیاست مهم نیست که کی مستقیماً از دیدگاههای خاصی حمایت میکند. آنچه اهمیت دارد این است که از این دیدگاهها و طرحها و تمهیدات «کی نفع میبرد؟».
برای نمونه، «اروپا» و دولتهایی که خودشان را «متمدن» خطاب میکنند، اکنون درگیر یک مسابقۀ دیوانهوار تسلیحاتی هستند. به هزاران راه، در هزاران روزنامه، از هزاران سکوی خطابه، در باب میهنپرستی و فرهنگ و خاک وطن و صلح و پیشرفت فریاد میزنند و غوغا میکنند؛ و همۀ اینها برای یک چیز است: توجیه مخارج جدید دهها و صدها میلیون روبلی برای همه نوع سلاح کشتار از تفنگ تا رزمناو و چه و چه.
آدم دلش میخواهد در برابر همۀ این الفاطی که از دهان میهنپرستها خارج میشود بگوید «آقایان و خانمها! گول لفاظی را نخورید، بهتر است ببینید که کی نفع میبرد!».
اندکی پیش یک شرکت بریتانیایی پرآوازه به نام «آرمسترانگ، وایتوُرث و شرکا» ترازنامۀ سالانهاش را چاپ کرد. این بنگاه اساساً درگیر تولید و ساخت انواع تسلیحات است. سود این بنگاه ۸۷۷ هزار پوند معادل تقریباً ۸ میلیون روبل بوده و سود سهامش ۱۲.۵ درصد! تقریباً ۹۰۰ هزار روبل بهعنوان اندوختۀ سرمایه کنار گذاشته شد و چه و چه.
میلیونها و میلیاردهایی که بابت تسلیحات از شیرۀ کارگران و دهقانان مکیده شدهاند سر از اینجا درمیآورند. سود سهام ۱۲.۵ درصدی به این معنی است که سرمایه ظرف ۸ سال دو برابر میشود. و تازه این اضافه بر انواع حقالزحمههایی است که به هیأت مدیره و غیره پرداخت میشود.
بنگاه آرمسترانگ در بریتانیا، کروپ در آلمان، کروزو در فرانسه و کاکریل در بلژیک- چندتا از اینها در تمام کشورهای «متمدن» هستند؟- و بیشمار مقاطعهکار. اینان همانهایی هستند که از دامن زدن به شووینیسم، از وراجی دربارۀ «میهنپرستی» (میهنپرستی با توپخانه) و دفاع از فرهنگ (با سلاحهای کشتار فرهنگ) و غیره، نفع میبرند.
#ولادیمیر_ایلیچ_لنین
☭@partizan1917
اصطلاحی لاتین است که میگوید «?cui prodest»، یعنی «کی نفع میبرد؟». وقتی کاملاً روشن نیست که کدام گروه، نیرو یا صفبندی سیاسی یا اجتماعی از طرحها و تمهیدات خاصی منتفع میشود، باید همیشه پرسید: «کی نفع میبرد؟».
مهم نیست که کی مستقیماً از یک سیاست خاص حمایت میکند، چون تحت این نظام اشرافی سرمایهداری فعلی هر خرپولی میتواند همیشه یک مشت وکیل، نویسنده و حتی نمایندۀ مجلس و استاد و کشیش و نظایر اینها «استخدام» کند یا بخرد یا به کار بگیرد تا از دیدگاهی دفاع کنند. ما در عصر تجارت به سر میبریم. زمانهای که بورژوازی برای تجارت شرافت و وجدان هیچگونه محذورات اخلاقی ندارد. هالوهایی هم هستند که از سر حماقت یا بنا به عادت از دیدگاههای رایج در برخی محافل بورژوایی حمایت میکنند.
بله! در سیاست مهم نیست که کی مستقیماً از دیدگاههای خاصی حمایت میکند. آنچه اهمیت دارد این است که از این دیدگاهها و طرحها و تمهیدات «کی نفع میبرد؟».
برای نمونه، «اروپا» و دولتهایی که خودشان را «متمدن» خطاب میکنند، اکنون درگیر یک مسابقۀ دیوانهوار تسلیحاتی هستند. به هزاران راه، در هزاران روزنامه، از هزاران سکوی خطابه، در باب میهنپرستی و فرهنگ و خاک وطن و صلح و پیشرفت فریاد میزنند و غوغا میکنند؛ و همۀ اینها برای یک چیز است: توجیه مخارج جدید دهها و صدها میلیون روبلی برای همه نوع سلاح کشتار از تفنگ تا رزمناو و چه و چه.
آدم دلش میخواهد در برابر همۀ این الفاطی که از دهان میهنپرستها خارج میشود بگوید «آقایان و خانمها! گول لفاظی را نخورید، بهتر است ببینید که کی نفع میبرد!».
اندکی پیش یک شرکت بریتانیایی پرآوازه به نام «آرمسترانگ، وایتوُرث و شرکا» ترازنامۀ سالانهاش را چاپ کرد. این بنگاه اساساً درگیر تولید و ساخت انواع تسلیحات است. سود این بنگاه ۸۷۷ هزار پوند معادل تقریباً ۸ میلیون روبل بوده و سود سهامش ۱۲.۵ درصد! تقریباً ۹۰۰ هزار روبل بهعنوان اندوختۀ سرمایه کنار گذاشته شد و چه و چه.
میلیونها و میلیاردهایی که بابت تسلیحات از شیرۀ کارگران و دهقانان مکیده شدهاند سر از اینجا درمیآورند. سود سهام ۱۲.۵ درصدی به این معنی است که سرمایه ظرف ۸ سال دو برابر میشود. و تازه این اضافه بر انواع حقالزحمههایی است که به هیأت مدیره و غیره پرداخت میشود.
بنگاه آرمسترانگ در بریتانیا، کروپ در آلمان، کروزو در فرانسه و کاکریل در بلژیک- چندتا از اینها در تمام کشورهای «متمدن» هستند؟- و بیشمار مقاطعهکار. اینان همانهایی هستند که از دامن زدن به شووینیسم، از وراجی دربارۀ «میهنپرستی» (میهنپرستی با توپخانه) و دفاع از فرهنگ (با سلاحهای کشتار فرهنگ) و غیره، نفع میبرند.
#ولادیمیر_ایلیچ_لنین
☭@partizan1917
💢 ما تمام مدت از تدارک منظم و با نقشه حرف زدیم، اما به هیچ وجه به این وسیله نمیخواستیم اظهار کنیم که حکومت مطلقه میتواند فقط به وسیله محاصره دائمی و یا یک حملۀ سازمان یافته سرنگون شود، یک چنین نظریهای، جزم اندیشانه و بی معنی خواهد بود. برعکس خیلی امکان دارد و از نظر تاریخی هم محتمل است که استبداد تحت فشار انفجارهای ناگهانی یا اغتشاش غیرقابل پیش بینی که آن را دائماً از تمام جهات تهدید مینماید، سرنگون شود.
اما هیچ حزب سیاسی که میخواهد از ماجراجویی پرهیز کند، نمیتواند برنامۀ عمل خود را بر مبنای پیش بینی انفجارها و اغتشاشات پایه گذاری کند، ما باید راه خودمان را در پیش گیریم، کار منظم خود را بطور صحیح انجام دهیم و هر چقدر کمتر بر حوادث غیرمترقبه حساب کنیم، به همان اندازه احتمال اینکه توسط «تغییرات تاریخی» غافلگیر شویم کمتر است.
#لنین
☭@partizan1917
اما هیچ حزب سیاسی که میخواهد از ماجراجویی پرهیز کند، نمیتواند برنامۀ عمل خود را بر مبنای پیش بینی انفجارها و اغتشاشات پایه گذاری کند، ما باید راه خودمان را در پیش گیریم، کار منظم خود را بطور صحیح انجام دهیم و هر چقدر کمتر بر حوادث غیرمترقبه حساب کنیم، به همان اندازه احتمال اینکه توسط «تغییرات تاریخی» غافلگیر شویم کمتر است.
#لنین
☭@partizan1917
مذهب ، ذهن جوامع بی ذهن است مذهب ندای قلبی انسان بیگانه شده ، اتمی شده ایست که بر آن جدائی ، که او آن را در زندگی روزمره تحمل می کند ، چیره می شود ، اما تنها در سطح توهم عقاید مذهبی ، نهایتا فقط وقتی که ما به اتمیسم جامعه خاتمه دهیم و ترس نگرانی ناشی از حکومت پول را دور کنیم ، نابود خواهد شد.
#کارل_مارکس
☭@partizan1917
#کارل_مارکس
☭@partizan1917
پارتیزان گروهی است مارکسیست لنینیستی و با هدف بوجو آوردن فضایی آزاد و مناسب برای بحث، گفتگو و تبادل نظر بر پا شده است.
https://t.me/joinchat/WFxxcjNZFZmg5G9S
🚩🚩لینک گروه رو پخش کنید 🚩🚩
☭کانال پارتیزان
https://t.me/partizan1917
https://t.me/joinchat/WFxxcjNZFZmg5G9S
🚩🚩لینک گروه رو پخش کنید 🚩🚩
☭کانال پارتیزان
https://t.me/partizan1917
تنها پرچمی که طبقه کارگر می تواند داشته باشد؛ تئوری انقلابی مارکسیسم است.
#لنین
#پارتیزان
زنده باد مبارزه مسلحانه و مارکسیسم به عنوان تنها راه رهایی
☭@partizan1917
#لنین
#پارتیزان
زنده باد مبارزه مسلحانه و مارکسیسم به عنوان تنها راه رهایی
☭@partizan1917
واقعیات، روز به روز، کذب بودن آموزه های اقتصاد سرمایه داری در مورد یکسانی منافع کار و سرمایه و همدلی و نیک بختی همگانی در نتیجه رقابت آزاد را قاطعانه تر نشان می دهد.
فردریش انگلس - سوسیالیسم تخیلی و سوسیالیسم علمی
#فردیش_انگلس
☭@partizan1917
فردریش انگلس - سوسیالیسم تخیلی و سوسیالیسم علمی
#فردیش_انگلس
☭@partizan1917
بورژوازی نه تنها سلاح هایی راکه منجر به مرگ خودش خواهد شد، خلق کرده، بلکه، سبب شده است انسانهایی بوجود آیند که آن سلاح ها را بکار خواهند برد؛ یعنی طبقهی کارگر نوین، یعنی پرولتاریا.
#کارل_مارکس #فردیش_انگلس
#پارتیزان
#زنده باد اعتصاب
#زنده باد مبارزه مسلحانه
☭@partizan1917
#کارل_مارکس #فردیش_انگلس
#پارتیزان
#زنده باد اعتصاب
#زنده باد مبارزه مسلحانه
☭@partizan1917
شما می خواهید مارا بکشید و ما هم می خواهیم شما را بکشیم؛ لیکن شما جراتش را ندارید؛ ولی ما خواهیم کشت.
#تروتسکی
#پارتیزان
#زنده باد اعتصاب
#زنده باد مبارزه مسلحانه
☭@partizan1917
#تروتسکی
#پارتیزان
#زنده باد اعتصاب
#زنده باد مبارزه مسلحانه
☭@partizan1917
« وقتی صحبت از بروز یک دیکتاتوری متکی به خرده بورژوازی میشود بدیهی است که بلافاصله مفهوم فاشیسم متبادر به ذهن می گردد... »
پ.ن :یادداشت رفیق کبیر تقی شهرام درباره ماهیت جمهوری اسلامی در زندان سال ۱۳۵۸
☭@partizan1917
پ.ن :یادداشت رفیق کبیر تقی شهرام درباره ماهیت جمهوری اسلامی در زندان سال ۱۳۵۸
☭@partizan1917
در ۶ جولای ۱۹۰۷ ، فریدا کالو (با نام تولد ماگدالنا کارمن فریدا کالو کالدرون)* نقاش کمونیست دارای معلولیت و یکی از بزرگترین هنرمندان مکزیک در کویوآکان مکزیکوسیتی از پدری اروپایی و مادری اسپانیایی تبار متولد شد. مضامین عمده کارهای او شامل فمینیسم ، استعمار، مقاومت بومیان و امپریالیسم است. کالو طی مدتی که که در ایالات متحده زندگی می کرد در جنبش سوسیالیستی نقش فعالی داشت و برای دوستان خود نوشت: «من اینجا خیلی چیزها آموخته ام و بیشتر و بیشتر متقاعد می شوم که فقط از طریق کمونیسم است که می توانیم انسان بشویم.»
*Frida Kahlo (born Magdalena Carmen Frida Kahlo Calderón)
☭@partizan1917
*Frida Kahlo (born Magdalena Carmen Frida Kahlo Calderón)
☭@partizan1917