مامانم صبح های جمعه توانایی نگهداری اجسام رو از دست میده و خیلی اتفاقی همه قابلمه بشقاب ها از فاصله یک متری میفتن تو سینک ظرفشویی🤦♂😁😂
@jokdoniTel
@jokdoniTel
رفتم مطب روانشناس گفت ریشه در کودکیت داره...😌
گفتم جناب من برقکارم صبح زنگ زده بودین بیام واسه تعمیر اتصالی پریز...😕😂😂
گفتم جناب من برقکارم صبح زنگ زده بودین بیام واسه تعمیر اتصالی پریز...😕😂😂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پسر است دیگر!😁😂
حموم بودم، مامانم گفت سریع بیا بیرون چایی ریختم سرد میشه، بلند داد زدم آخه کدوم خری تو این هوا چایی میخوره؟!
وقتی اومدم بیرون دیدم مهمون داریم...
مامانمم داره سینی چایی که دست نخورده رو از جلو مهمونا برمیگردونه😁😂
وقتی اومدم بیرون دیدم مهمون داریم...
مامانمم داره سینی چایی که دست نخورده رو از جلو مهمونا برمیگردونه😁😂
دیروز یه عکس دیدم که توش سرعت اینترنت کشورها رو به تفنگ تشبیه کرده بود مثلا:
ترکیه کلت بود
انگلیس کلاش بود
ژاپن تانک بود
آمریکا ار پی جی بود
باورتون نمیشه اگه بگم ماله ایران چی بود…
تفنگه آب پاش بود...
میفهمی؟!!
آب پاش...
کیو کیو بنگ بنگ😂
ترکیه کلت بود
انگلیس کلاش بود
ژاپن تانک بود
آمریکا ار پی جی بود
باورتون نمیشه اگه بگم ماله ایران چی بود…
تفنگه آب پاش بود...
میفهمی؟!!
آب پاش...
کیو کیو بنگ بنگ😂
حالا شما چت های قدیمیتون رو میخونید دلتون تنگ میشه،من می خونم میگم این گاوه کیه؟
به به ماشالا خودمم که😬😂
به به ماشالا خودمم که😬😂
وقتی فامیلمون میگه: چرا تشریف نمیارین خونمون نکنه نمیاین که ماهم نیایم؟!
میگم: اختیار دارین این چه حرفیه!!!!
ولی تو دلم میگم: قربون آدم چیز فهم😂
میگم: اختیار دارین این چه حرفیه!!!!
ولی تو دلم میگم: قربون آدم چیز فهم😂
صبح رفتم واکسن بزنم یه خانم دکتر بود قبلش ویزیت میکرد ازم پرسید تریاک ماریجوانا کراک گفتم نه گفت الکل که مصرف میکنی؟
گفتم نه گفت خیلی عجیبه گفتم اینکه که من اهل هیچی نیستم و تمایلی ندارم بدنم رو بخاطر چند دقیقه حال خوب از بین ببرم عجیبه؟
گفت نه اینکه کمربندو دکمه های شلوارتو باز کردی عجیبه🤦♂😂
گفتم نه گفت خیلی عجیبه گفتم اینکه که من اهل هیچی نیستم و تمایلی ندارم بدنم رو بخاطر چند دقیقه حال خوب از بین ببرم عجیبه؟
گفت نه اینکه کمربندو دکمه های شلوارتو باز کردی عجیبه🤦♂😂
به بابام گفتم که بابا امشب تولدمه...😌☺️
گفت عه پسر تو که سال قبل تولدت بود!
الان باز دوباره تولدته؟😕😁
گفت عه پسر تو که سال قبل تولدت بود!
الان باز دوباره تولدته؟😕😁
مامانم میگه هر چی بزرگتر میشی گاوتر میشی🤔
نمیفهمم چرا توقع داره تا آخر گوساله بمونم🤦♀😂
@tanzeshad 💯❤️👈
نمیفهمم چرا توقع داره تا آخر گوساله بمونم🤦♀😂
@tanzeshad 💯❤️👈
وقتی یه نفر برام موزیک میفرسته، اگه یکی دو تا آهنگ نفرستم براش خیالم راحت نمیشه...
حس میکنم ظرف نذری همسایه رو خالی برگردوندم🤦♀😁
حس میکنم ظرف نذری همسایه رو خالی برگردوندم🤦♀😁
رفتیم یه جا مهمونی پسرشون ۷ سالش بود پیانو میزد...
حس خوبی نداشتم سریع رفتم وسط خونه چندتا کله ملق زدم😂
حس خوبی نداشتم سریع رفتم وسط خونه چندتا کله ملق زدم😂
يهبارم رفتم باشگاه لخت كه شدم ديدم همه دارن جيغ ميكشنو فرار ميكنن😰
با خودم گفتم حتما بخاطر اندام ورزشکاریام ترسیدن و رفتن بیشورا😌
که بعدا توى کلانتری معلوم شد به خاطر اين بوده كه باید میرفتم باشگاه بدنسازی؛ نه باشگاه خبرنگارانِ جوان😌😏
https://t.me/parazit85
با خودم گفتم حتما بخاطر اندام ورزشکاریام ترسیدن و رفتن بیشورا😌
که بعدا توى کلانتری معلوم شد به خاطر اين بوده كه باید میرفتم باشگاه بدنسازی؛ نه باشگاه خبرنگارانِ جوان😌😏
https://t.me/parazit85
بابام بهم میگه من همسن تو بودم،تو رو داشتم
منم بهش گفتم من از وقتی به دنیا اومدم تو رو دارم☺️
رو به مامانم میکنه میگه:چرا بهم نمیگی با بیشورا بحث نکن😏
مامانمم میگه صد بار گفتم جلو آینه با خودت حرف نزن
خانواده نیست که، دیونه خونهاست😂😂
https://t.me/parazit85
منم بهش گفتم من از وقتی به دنیا اومدم تو رو دارم☺️
رو به مامانم میکنه میگه:چرا بهم نمیگی با بیشورا بحث نکن😏
مامانمم میگه صد بار گفتم جلو آینه با خودت حرف نزن
خانواده نیست که، دیونه خونهاست😂😂
https://t.me/parazit85
داشتم یه کتاب می خوندم و گریه می کردم
بابام اومد تو اطاق گفت پسر نازک دلم
چی شده؟!
گفتم کتابش خیلی گریه داره...
گفت مرتیکه اینکه کتاب آشپزیه😕
گفتم خب اینجاش داره پیاز پوست می کنه دیگه پدر...
خدا بهم رحم کرد تونستم تخت رو از تو حلقم در بیارم🤦♂😂😁
@parazit85
بابام اومد تو اطاق گفت پسر نازک دلم
چی شده؟!
گفتم کتابش خیلی گریه داره...
گفت مرتیکه اینکه کتاب آشپزیه😕
گفتم خب اینجاش داره پیاز پوست می کنه دیگه پدر...
خدا بهم رحم کرد تونستم تخت رو از تو حلقم در بیارم🤦♂😂😁
@parazit85