.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسینم
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: #برای_حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود #حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسینم
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: #برای_حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود #حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
#مشکلات کشور ما ناشی از #سطح_معنویت مسئولین مملکته
ما هیچ کدام از این مشکلات را، حداقل هیچ کدام از این مشکلات حاد را نباید در مملکتمون داشته باشیم.
مدیرانمون اگر سطح معنویتشون بالاتر بود
و حقیقتا مقداررحمت آوردنشون به مردم شدید بود
مردم را از بچه های خودشان بیشتر دوست میداشتند
از خودشون بیشتر دوست میداشتند
شبها #گریه میکردن برای پروژه هایی که متوقف شده
ناراحت بودن
خدا راه را برای اینها باز میکرد و با کمترین امکانات مشکلات مردم را حل میکردن
من دیدم این اتفاق برای #فرماندهان_جنگ می افتاد
گریه میکرد ضجه میزد: خدایا امکانات کمه من دارم میرم در عملیات این بچه ها طوریشون نشه
من #شهید_صیاد_شیرازی را شب عملیات #والفجر 8 دیده بودم، خودم داشتم در مقر فرماندهی شون #دعای_توسل میخوندم
هیچ #مادری که بچه اش بیمارستان باشه اینجوری گریه نمیکرد
خب خدا راه را باز میکند، خدا رحم میکند. #سیاسیون باید دل رحمیشون بیشتر از همه باشه
یک سیاستمداری که دنبال حقوق و افتخارات خودش است افتخاراتش کم میشود
اما یک سیاستمداری که
خدا میگه من اگه کارش را راه نیاندازم تا این کار مردم را راه نیاندازد هلاک میشود
اصلا خدا از راهی که فکرش را نمیکند راهش را باز میکند
شما فکر نکنید که من عوام کالانعمم
عوامی که شبیه چهارپایانند که #بحث_اخلاقی بکند و یقه سیاسیون را نگیرد
در هیچ بحث اخلاقی نیست که یقه سیاسیون را اول نشود گرفت
#تقوا، نبودن حسادت و بخل
وهمه بحثهای اخلاقی برای ما مردم عادی لازمه
برای سیاسیون صد برابر لازمه
مسئولین، مدیران اشک باید بریزند برای مشکلات مردم
#رسول_خدا(ص) سه روز گریه کرد از خانه بیرون نیامد جز برای نماز
کسی جرأت نمیکرد نزدیک حضرت بشه
خانواده #اهل_بیت دور هم جمع شدند به اباعبدالله الحسین(ع) نگاه کردند
یعنی #حسین_جان تو باید بری پیغمبر را از گریه ساکت کنی
اباعبدالله الحسین(علیه السلام) آمد
نوشته دو تا پاهای خودش را امام حسین(ع) کودک گذاشت روی پاهای مبارک رسول خدا(ص) که نشسته بودند
و صورت رسول خدا(ص) را بغل کرد
صدا زد: بابا یا رسول الله دیگه #گریه نکن.
جبرئیل امین نازل شد: یا رسول الله دیگه گریه نکن
حالا برای چی گریه میکرد رسول خدا(ص)؟
آیه عذاب نازل شده که بعضی از گنهکاران امتت عذاب میشوند
رسول خدا طاقت ندارد
جبرئیل امین عرضه داشت:
یا رسول الله خداوند میفرماید که من به حسین تو همه را میبخشم دیگه گریه نکن
اینها شیوه سیاسیون و #امامان_جامعه و#مدیر کلها برای امور مردم است
.
#شب_جمعه #کربلا
#استاد_پناهیان #پناهيان
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
#مشکلات کشور ما ناشی از #سطح_معنویت مسئولین مملکته
ما هیچ کدام از این مشکلات را، حداقل هیچ کدام از این مشکلات حاد را نباید در مملکتمون داشته باشیم.
مدیرانمون اگر سطح معنویتشون بالاتر بود
و حقیقتا مقداررحمت آوردنشون به مردم شدید بود
مردم را از بچه های خودشان بیشتر دوست میداشتند
از خودشون بیشتر دوست میداشتند
شبها #گریه میکردن برای پروژه هایی که متوقف شده
ناراحت بودن
خدا راه را برای اینها باز میکرد و با کمترین امکانات مشکلات مردم را حل میکردن
من دیدم این اتفاق برای #فرماندهان_جنگ می افتاد
گریه میکرد ضجه میزد: خدایا امکانات کمه من دارم میرم در عملیات این بچه ها طوریشون نشه
من #شهید_صیاد_شیرازی را شب عملیات #والفجر 8 دیده بودم، خودم داشتم در مقر فرماندهی شون #دعای_توسل میخوندم
هیچ #مادری که بچه اش بیمارستان باشه اینجوری گریه نمیکرد
خب خدا راه را باز میکند، خدا رحم میکند. #سیاسیون باید دل رحمیشون بیشتر از همه باشه
یک سیاستمداری که دنبال حقوق و افتخارات خودش است افتخاراتش کم میشود
اما یک سیاستمداری که
خدا میگه من اگه کارش را راه نیاندازم تا این کار مردم را راه نیاندازد هلاک میشود
اصلا خدا از راهی که فکرش را نمیکند راهش را باز میکند
شما فکر نکنید که من عوام کالانعمم
عوامی که شبیه چهارپایانند که #بحث_اخلاقی بکند و یقه سیاسیون را نگیرد
در هیچ بحث اخلاقی نیست که یقه سیاسیون را اول نشود گرفت
#تقوا، نبودن حسادت و بخل
وهمه بحثهای اخلاقی برای ما مردم عادی لازمه
برای سیاسیون صد برابر لازمه
مسئولین، مدیران اشک باید بریزند برای مشکلات مردم
#رسول_خدا(ص) سه روز گریه کرد از خانه بیرون نیامد جز برای نماز
کسی جرأت نمیکرد نزدیک حضرت بشه
خانواده #اهل_بیت دور هم جمع شدند به اباعبدالله الحسین(ع) نگاه کردند
یعنی #حسین_جان تو باید بری پیغمبر را از گریه ساکت کنی
اباعبدالله الحسین(علیه السلام) آمد
نوشته دو تا پاهای خودش را امام حسین(ع) کودک گذاشت روی پاهای مبارک رسول خدا(ص) که نشسته بودند
و صورت رسول خدا(ص) را بغل کرد
صدا زد: بابا یا رسول الله دیگه #گریه نکن.
جبرئیل امین نازل شد: یا رسول الله دیگه گریه نکن
حالا برای چی گریه میکرد رسول خدا(ص)؟
آیه عذاب نازل شده که بعضی از گنهکاران امتت عذاب میشوند
رسول خدا طاقت ندارد
جبرئیل امین عرضه داشت:
یا رسول الله خداوند میفرماید که من به حسین تو همه را میبخشم دیگه گریه نکن
اینها شیوه سیاسیون و #امامان_جامعه و#مدیر کلها برای امور مردم است
.
#شب_جمعه #کربلا
#استاد_پناهیان #پناهيان
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
یکی از مراجع عظام تقلید
شاید از شلوغترین درسای قم رو دارن
به بنده فرمود از قول استادشون در نجف اشرف
استادشون در نجف شاگردی داشت
شاگرد آمد ایران برگشتنی فوت شد
قبرشون در حرم حضرت#عبدالعظیم
قسمت خانمهاست
داستانش مشهوره،خلاصه
خبر فوت سر درس رسید
این مرجع بزرگوار به بنده میفرمود
استاد ما که شاگرداش همه مجتهد بودن
سر درس گفتن انا لله وإنا إليه راجعون
همه متأثر شدن
بعد فرمود: من خاطره ای درباره این عزیز
حالا که از دنیا رفته بگم
فرمود: شبی خواب دیدم
(ببین من#خواب هر کسی رو نقل نمیکنما)
خواب دیدم که آقا اباعبدالله الحسین(ع)بناست بیان جایی
ما هم ایستاده بودیم
تختی برای #امام_حسین گذاشتن
حضرت وپشت سرشون ابالفضل العباس با دیوانی در دست وارد شدند
نزول اجلال فرمودن
قمر بنی هاشم در محضرشون مؤدب نشستن
ما هم از هیبت امام حسین نتونستیم بریم جلو
فقط شاهد بودیم
امام حسین فرمود: عباسم دیوانت رو باز کن
حضرت ابالفضل دیوانشون رو باز کردن
فرمودن عباسم اسم فلانی رو خط بزن از دیوان ما
بعد این مرجع بزرگوار به بنده فرمود:
استاد ما شنیده بودن در خواب اسم کی رو خط زدن ولی نگفتن
معلوم میشه اسم بعضیا هم خط میزنن
اسمت رفته در دیوان اباالفضل العباس میارن بیرون
بعد فرمود دیدم ابالفضل العباس با دستشون مسح کردن و اسم پاک شد
بعد فرمودن اسم این آقا رو بنویس
اون آقا همون شاگردن که مرحوم شدن
بعد فرمودن عباسم بریم
این صحنه جلوی ما بود
از خواب بیدار شدم
فردا صبح سر درس جلوی این شاگرد رو گرفتم گفتم:دیروز چی کار کردی؟
گفت:هیچ چی
خواب خوبی برات دیدم چه کردی؟
گفت:والا چیز خاصی یادم نمیاد
خوابتون چی بود؟
خواب رو تعریف کردم
نشست زار زار گریه کرد
گفتم:چی شد؟
گفت:دیشب از حرم میرفتم خونه
دلم هوای اباعبدالله الحسین رو کرد
گفتم اینهمه کار علمی میکنم #روضه نمیخونم
یک لهوف از کتابخانه گرفتم
رفتم دیدم خونه سفره پهنه
گفتم خانم میشه از امشب به بعد، قبل غذا #یک_خط_روضه از مقتل بخونم؟
خانمم گفت باشه بخون
عباسم اسمش رو بنویس
اونایی که به این سهولت راضی میشن اسم بنویسن
ببین طرف چی شده اسمش خط خورده
یا اباعبدالله امشب #اسم_ما_رو_در_دیوانت_بنویس
میخوایم از امشب هر شب یک بار بگیم
(صلی الله عليک یااباعبدالله)
نمیدونم إمام حسین چه غربتی کشید در کربلا
که خدا انقدر دوست داره
همه بگن #سلام_حسین
بگم؟امان از لحظه ای که تنها در کربلا ایستاد
همه رو صدا زد #حسین_عاطفی
اکبرم عباسم حبیبم
جوابی نیومد
فرمود چرا جواب حسین رو نمیدید
چه دل شکسته ای داشت حسین
حسین سلام بر اون لحظه که
#شهدا رو صدا زدی
جوابی نشنیدی
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
یکی از مراجع عظام تقلید
شاید از شلوغترین درسای قم رو دارن
به بنده فرمود از قول استادشون در نجف اشرف
استادشون در نجف شاگردی داشت
شاگرد آمد ایران برگشتنی فوت شد
قبرشون در حرم حضرت#عبدالعظیم
قسمت خانمهاست
داستانش مشهوره،خلاصه
خبر فوت سر درس رسید
این مرجع بزرگوار به بنده میفرمود
استاد ما که شاگرداش همه مجتهد بودن
سر درس گفتن انا لله وإنا إليه راجعون
همه متأثر شدن
بعد فرمود: من خاطره ای درباره این عزیز
حالا که از دنیا رفته بگم
فرمود: شبی خواب دیدم
(ببین من#خواب هر کسی رو نقل نمیکنما)
خواب دیدم که آقا اباعبدالله الحسین(ع)بناست بیان جایی
ما هم ایستاده بودیم
تختی برای #امام_حسین گذاشتن
حضرت وپشت سرشون ابالفضل العباس با دیوانی در دست وارد شدند
نزول اجلال فرمودن
قمر بنی هاشم در محضرشون مؤدب نشستن
ما هم از هیبت امام حسین نتونستیم بریم جلو
فقط شاهد بودیم
امام حسین فرمود: عباسم دیوانت رو باز کن
حضرت ابالفضل دیوانشون رو باز کردن
فرمودن عباسم اسم فلانی رو خط بزن از دیوان ما
بعد این مرجع بزرگوار به بنده فرمود:
استاد ما شنیده بودن در خواب اسم کی رو خط زدن ولی نگفتن
معلوم میشه اسم بعضیا هم خط میزنن
اسمت رفته در دیوان اباالفضل العباس میارن بیرون
بعد فرمود دیدم ابالفضل العباس با دستشون مسح کردن و اسم پاک شد
بعد فرمودن اسم این آقا رو بنویس
اون آقا همون شاگردن که مرحوم شدن
بعد فرمودن عباسم بریم
این صحنه جلوی ما بود
از خواب بیدار شدم
فردا صبح سر درس جلوی این شاگرد رو گرفتم گفتم:دیروز چی کار کردی؟
گفت:هیچ چی
خواب خوبی برات دیدم چه کردی؟
گفت:والا چیز خاصی یادم نمیاد
خوابتون چی بود؟
خواب رو تعریف کردم
نشست زار زار گریه کرد
گفتم:چی شد؟
گفت:دیشب از حرم میرفتم خونه
دلم هوای اباعبدالله الحسین رو کرد
گفتم اینهمه کار علمی میکنم #روضه نمیخونم
یک لهوف از کتابخانه گرفتم
رفتم دیدم خونه سفره پهنه
گفتم خانم میشه از امشب به بعد، قبل غذا #یک_خط_روضه از مقتل بخونم؟
خانمم گفت باشه بخون
عباسم اسمش رو بنویس
اونایی که به این سهولت راضی میشن اسم بنویسن
ببین طرف چی شده اسمش خط خورده
یا اباعبدالله امشب #اسم_ما_رو_در_دیوانت_بنویس
میخوایم از امشب هر شب یک بار بگیم
(صلی الله عليک یااباعبدالله)
نمیدونم إمام حسین چه غربتی کشید در کربلا
که خدا انقدر دوست داره
همه بگن #سلام_حسین
بگم؟امان از لحظه ای که تنها در کربلا ایستاد
همه رو صدا زد #حسین_عاطفی
اکبرم عباسم حبیبم
جوابی نیومد
فرمود چرا جواب حسین رو نمیدید
چه دل شکسته ای داشت حسین
حسین سلام بر اون لحظه که
#شهدا رو صدا زدی
جوابی نشنیدی
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
عباس میتونی دلشو بدست بیاری برام؟
.
بیاید بریم الآن #کربلا همه مون، فکر کنید داریم میریم کربلا.
بله برای مؤمن هر چی نیت کند همان است دیگر.
خب آداب زیارت کربلا چهجوریه؟
اول میریم #حرم_ابالفضل العباس(علیه السلام)! حاجتهامون را به #عباس میگیم، گرفتاریهامون را به عباس میگیم، درسته؟
لا اله الا الله، کفشهامون را هم به عباس تحویل میدیم، کفشدار #حسین است!
پا برهنه حرکت میکنیم میریم #حرم_حسین، دیگر حرم حسین
#فقط_حسین! فقط حسین...
چرا اباالفضل حاجت میده؟
برای اینکه میخواد بهت پیام بده ها! حاجت داری بیا پیش من، پیش حسین میری برای عالم باید دلت بسوزد!
این عباس است، مشکل دارید برید پیش عباس...
حالا من یک مشکل شخصی دارم بگم، شما مشکلهاتون نمیدونم چهجوریه! من سعی میکنم سطح خودم را بیارم بالا، در سطح شما این مشکل مهم را بگویم.
یا اباالفضل العباس! ما رفتیم یک جایی استخدام بشیم کار سخت گیر میآد، خودت میدونی، خصوصاً کار باارزش.
قبول نکردند، گزینش رد شدیم،
کجا رفتی؟
رفتم خیمۀ #مهدی_فاطمه
گفتم: #من_سربازت_بشم؟
گفتند: تو به درد نمیخوری؟
«به طواف کعبه رفتم،
به حرم رهم ندادند،
که تو در برون چه کردی؟
که درون خانه آیی!»
عباس میتونی دلشو بدست بیاری برام؟
شنیدم شما برادرزادههاتو خیلی دوست داری؟
شنیدم ایشان هم به شما میگویند
عمو! #عموجانم! عباسم! عباسم، عباسم
.
دیوانهوار یک روضه برات بخونم؟
عباس خیلی جگرش کباب شد، خیلی دوست داشت از هستی انتقام بگیره در #مظلومیت_حسین، دستهایش خورد به آب، دستهایش سرد شد، آنقدر از دستهایش خجالت میکشید، خَُنک شده بود دستهایش، لبهای بچههای حسین خشکیده بود.
یکجوری دوست داشت از شرّ این دستها خلاص بشود!
ها! همینجور داد بزنی من خجالت نکشم ها! یک چیز دیگر هم بگم؛
پس چشمهایش را چرا از دست داد؟ چشمهایش،
هی به چشمهایش میگفت تو خجالت نکشیدی؟ زینب جلوی چشمهای تو رفت بین نامحرمها!
.
#روضه #شب_جمعه
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مهدی_جان_بیا #عصر_ظهور
#استاد_پناهيان #پناهيان #پناهیانی
.
فایل صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
عباس میتونی دلشو بدست بیاری برام؟
.
بیاید بریم الآن #کربلا همه مون، فکر کنید داریم میریم کربلا.
بله برای مؤمن هر چی نیت کند همان است دیگر.
خب آداب زیارت کربلا چهجوریه؟
اول میریم #حرم_ابالفضل العباس(علیه السلام)! حاجتهامون را به #عباس میگیم، گرفتاریهامون را به عباس میگیم، درسته؟
لا اله الا الله، کفشهامون را هم به عباس تحویل میدیم، کفشدار #حسین است!
پا برهنه حرکت میکنیم میریم #حرم_حسین، دیگر حرم حسین
#فقط_حسین! فقط حسین...
چرا اباالفضل حاجت میده؟
برای اینکه میخواد بهت پیام بده ها! حاجت داری بیا پیش من، پیش حسین میری برای عالم باید دلت بسوزد!
این عباس است، مشکل دارید برید پیش عباس...
حالا من یک مشکل شخصی دارم بگم، شما مشکلهاتون نمیدونم چهجوریه! من سعی میکنم سطح خودم را بیارم بالا، در سطح شما این مشکل مهم را بگویم.
یا اباالفضل العباس! ما رفتیم یک جایی استخدام بشیم کار سخت گیر میآد، خودت میدونی، خصوصاً کار باارزش.
قبول نکردند، گزینش رد شدیم،
کجا رفتی؟
رفتم خیمۀ #مهدی_فاطمه
گفتم: #من_سربازت_بشم؟
گفتند: تو به درد نمیخوری؟
«به طواف کعبه رفتم،
به حرم رهم ندادند،
که تو در برون چه کردی؟
که درون خانه آیی!»
عباس میتونی دلشو بدست بیاری برام؟
شنیدم شما برادرزادههاتو خیلی دوست داری؟
شنیدم ایشان هم به شما میگویند
عمو! #عموجانم! عباسم! عباسم، عباسم
.
دیوانهوار یک روضه برات بخونم؟
عباس خیلی جگرش کباب شد، خیلی دوست داشت از هستی انتقام بگیره در #مظلومیت_حسین، دستهایش خورد به آب، دستهایش سرد شد، آنقدر از دستهایش خجالت میکشید، خَُنک شده بود دستهایش، لبهای بچههای حسین خشکیده بود.
یکجوری دوست داشت از شرّ این دستها خلاص بشود!
ها! همینجور داد بزنی من خجالت نکشم ها! یک چیز دیگر هم بگم؛
پس چشمهایش را چرا از دست داد؟ چشمهایش،
هی به چشمهایش میگفت تو خجالت نکشیدی؟ زینب جلوی چشمهای تو رفت بین نامحرمها!
.
#روضه #شب_جمعه
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مهدی_جان_بیا #عصر_ظهور
#استاد_پناهيان #پناهيان #پناهیانی
.
فایل صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
شما امام حسين(ع) رو دوست داريد؟؟!!
.
امام حسين(ع) رو #مظهر_غم ميدوني يا دوستش داري #مظهر_عشق ميدوني؟
جواب بديد هيچ طوري نميشه ها عشق؟احسنت
#عروسي جاي غمه يا #عشق؟شل نگو.
پس #عروسي جاي #ذكر امام حسين(ع) هست يا نه؟
تو امام حسين رو مظهر ماتم ميدوني یا مظهر عشق ميدوني؟
خب چرا ذكري از #امام_حسين(ع) در عروسيت نميشه؟ چرا گيج ميزني؟
كسي باهات انقدر راست صحبت نكرده بود؟
فدات بشم محرمها بگي حسين عروسيت نگي حسين، اين يك نوع #نامرديه.
همين جا عهد كن با امام حسين(ع) که عروسيت شد، يك نفر بايد ذكر حضرت #علي_اكبر(ع) بگه
يك نفر بايد مدح حضرت #قاسم_ابن_الحسن(ع) بگه.
#مدح علي و فاطمه بگه، #خوشگلترين_عروسي دنيا مگه عروسي علي و فاطمه نبود؟بله
مگه اين دوتا عاشق و معشوق نبودن؟
عاشق و معشوقتر از علي و فاطمه پيدا ميشه؟
نامردي اگر #ترانه_عاشقي عاشقترين زوج عالم رو در عروسيت نخوني.
شادي ها رو بريد بگرديد كجاست؟
آقا اون بحث عروسي تموم شد؟
داري فكر ميكني که واقعا ما بريم #روضه بخونيم؟
روضه نخون مدحشو بخون.
بگو حسين من چقدر تو رو دوست دارم.
آخه مردم اشكشون در مياد، جانم به اون اشك
اون اشك رو #مادر_عروس ها هم مي ريزن
#مادر_داماد ها و بزرگترها هم مي ريزن.
ديدي اشك مي ريزه دخترش داره ميره، آقا تو كه خودتو كشتي دخترت ازدواج كنه، چرا گريه ميكني؟الآن داشتي كل مي كشيدي.
ميگه اين اشك يعني محبت.
چرا از اشك مي ترسي؟ ترسو.
ببينيد شما همتون دوست داريد، فطرتتون ميگه، دينتون ميگه، عاطفتون ميگه، از علي و فاطمه زهرا حرف بزنيد.
از فرهنگ جامعه مي ترسيد؟جلوي فاميلها زشته
من فكر كردم تو فقط از خدا مي ترسي نگو فرهنگت جاي دينتو گرفته.
بشكن اين بت رو #مرد_باش.
در حج بودم يك خانواده اي از آلمان اومده بودن
بعد مادره تعريف ميكرد 7، 8 سال پيش عروسي پسرش بود.
اونجا رسمه شب عروسي ميگن #موسيقي_دلخواه عروس و داماد پخش ميشه.همه ميگن خب #موسيقي دلخواهت چيه؟اونو بگذاريم، اصلا رسمه میگن ما اومدیم این زوج رو شاد کنیم، اینها با هر چی شاد میشن بگذارید
در فرهنگشون يك رسمه.
اون لنگ دنيايي كه در همه چي اول به اونجا نگاه ميكني
و چهارتا بد و بيراه ديگه كه نميگم مثل واداده و فلان فلان شده و اينها.اونجا هم ميگن چي؟
آهنگ دلخواه #عروس و #داماد رو مي گذاريم.
تو #قرآن بگذار.تو قرآن بذار.
اگه دوست داري؟ اگه دروغ ميگي دوست داري، ديگه دروغ نگو ما تكليفمون رو با خودمون روشن كنيم.
يك #قاري_قرآن بيار.
آقا فاميلهامون اومدن مگه ختمه؟ فرهنگ ما بعضي وقتا چه بلايي سر دين داره مياره
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهيان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
شما امام حسين(ع) رو دوست داريد؟؟!!
.
امام حسين(ع) رو #مظهر_غم ميدوني يا دوستش داري #مظهر_عشق ميدوني؟
جواب بديد هيچ طوري نميشه ها عشق؟احسنت
#عروسي جاي غمه يا #عشق؟شل نگو.
پس #عروسي جاي #ذكر امام حسين(ع) هست يا نه؟
تو امام حسين رو مظهر ماتم ميدوني یا مظهر عشق ميدوني؟
خب چرا ذكري از #امام_حسين(ع) در عروسيت نميشه؟ چرا گيج ميزني؟
كسي باهات انقدر راست صحبت نكرده بود؟
فدات بشم محرمها بگي حسين عروسيت نگي حسين، اين يك نوع #نامرديه.
همين جا عهد كن با امام حسين(ع) که عروسيت شد، يك نفر بايد ذكر حضرت #علي_اكبر(ع) بگه
يك نفر بايد مدح حضرت #قاسم_ابن_الحسن(ع) بگه.
#مدح علي و فاطمه بگه، #خوشگلترين_عروسي دنيا مگه عروسي علي و فاطمه نبود؟بله
مگه اين دوتا عاشق و معشوق نبودن؟
عاشق و معشوقتر از علي و فاطمه پيدا ميشه؟
نامردي اگر #ترانه_عاشقي عاشقترين زوج عالم رو در عروسيت نخوني.
شادي ها رو بريد بگرديد كجاست؟
آقا اون بحث عروسي تموم شد؟
داري فكر ميكني که واقعا ما بريم #روضه بخونيم؟
روضه نخون مدحشو بخون.
بگو حسين من چقدر تو رو دوست دارم.
آخه مردم اشكشون در مياد، جانم به اون اشك
اون اشك رو #مادر_عروس ها هم مي ريزن
#مادر_داماد ها و بزرگترها هم مي ريزن.
ديدي اشك مي ريزه دخترش داره ميره، آقا تو كه خودتو كشتي دخترت ازدواج كنه، چرا گريه ميكني؟الآن داشتي كل مي كشيدي.
ميگه اين اشك يعني محبت.
چرا از اشك مي ترسي؟ ترسو.
ببينيد شما همتون دوست داريد، فطرتتون ميگه، دينتون ميگه، عاطفتون ميگه، از علي و فاطمه زهرا حرف بزنيد.
از فرهنگ جامعه مي ترسيد؟جلوي فاميلها زشته
من فكر كردم تو فقط از خدا مي ترسي نگو فرهنگت جاي دينتو گرفته.
بشكن اين بت رو #مرد_باش.
در حج بودم يك خانواده اي از آلمان اومده بودن
بعد مادره تعريف ميكرد 7، 8 سال پيش عروسي پسرش بود.
اونجا رسمه شب عروسي ميگن #موسيقي_دلخواه عروس و داماد پخش ميشه.همه ميگن خب #موسيقي دلخواهت چيه؟اونو بگذاريم، اصلا رسمه میگن ما اومدیم این زوج رو شاد کنیم، اینها با هر چی شاد میشن بگذارید
در فرهنگشون يك رسمه.
اون لنگ دنيايي كه در همه چي اول به اونجا نگاه ميكني
و چهارتا بد و بيراه ديگه كه نميگم مثل واداده و فلان فلان شده و اينها.اونجا هم ميگن چي؟
آهنگ دلخواه #عروس و #داماد رو مي گذاريم.
تو #قرآن بگذار.تو قرآن بذار.
اگه دوست داري؟ اگه دروغ ميگي دوست داري، ديگه دروغ نگو ما تكليفمون رو با خودمون روشن كنيم.
يك #قاري_قرآن بيار.
آقا فاميلهامون اومدن مگه ختمه؟ فرهنگ ما بعضي وقتا چه بلايي سر دين داره مياره
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهيان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
#کشتی_نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
#کشتی_نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
الا یاایهاالساقی
تمام دشت میگویند: أدر کأساو ناولها
.
یااباالفضل مرا هم سیراب کن!
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان
✅ @panahiani
.
تمام دشت میگویند: أدر کأساو ناولها
.
یااباالفضل مرا هم سیراب کن!
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان
✅ @panahiani
.
.
الهی فدای سه ساله ی اباعبدالله الحسین(س) بشم
.
اصلا اسلام با پول کارش راه افتاده
مثل پیغمبر اکرم که با پول حضرت خدیجه
اسلام را جلو بردند
اسلام خرج داره
دنیا جزء دین ماست
باید حسابی به این دنیای حلال بپردازیم
بعد هم بگیم خدایا بخاطر تو
خدا هم قبول میکنه از ما
بگو خدایا من میخوام بخاطر تو این وضع
زندگی خودم رو بهتر کنم
حالا من پیشنهاد میدم
بگو خدایا وضع زندگی من رو بهتر کن
من هر#شب_جمعه یک روضه کوچک برای اباعبدالله الحسین(ع) بگیرم
ببین خدا باهات چه کار میکنه
انقدر خدا روضه ایه
ان شاء الله همه چیز به تو لطف خواهد کرد
یک عاشورایی بود
قدیما کمی سرمون خلوتتر شد
بهمون گفتن بیا خونه یک بازاری نذری داره
گفتم من بازار زیاد عادت ندارم برم
من همش در بین جوونها و بسیجیا و دانشجوها
گفتن نه تو بیا این یک قصه ای داره
قصش رو گفتن
آدم خیری بود کمک میکرد
میگفت من هیچ چی نداشتم
شکست خوردم در بازار
کارگر بودم کاسبی ای داشتم
صفر شد
دیگه امدم در خونه اباعبدالله الحسین گفتم:
یا اباعبدالله تو به من عنایت کن من وضعم خوب بشه
من #عاشورا ها برای تو خرج میدم همین
میگفت این نذر رو کردم وضعم بهتر شد
هنوز هم هست پیر مردیه
بعد میگفت که دیگه تا#محرم وضعم بهتر شد
200000 تومن اون زمان
حالا نمیدونم دقیقا چه سالی
سرمایه ام شد
گفتم چی کار کنم؟
همه میگفتن یک#روضه
بقیه اش سرمایه کارت بشه
گفتم: نه من همه اینها رو از امام حسین(ع) دارم
همه اش رو میخوام خرج خودش کنم
من از امام حسین کم نمیگذارم
به حدی که فردای عاشورا دوباره شدم صفر
ولی خیالم راحت بود
گفتم: حسین هر چی داشتم برات دادم
تو به من عنایت کردی منم در راه تو خرج کردم منتی هم ندارم
میگه از اون به بعد دیگه وضعم عوض شد
خب اینجور چیزا رو ما خیلی دیدیم
مگه میشه کسی در راه امام حسین قدم برداره امام حسین دستش رو نگیره؟
لا اله الا الله
یک گروه بودن در راه امام حسین(ع) هر چی قدم بر می داشتن تازیانه میخوردن
اون هم زینب و بچه های حسین بودن که اینها فرق میکنن
و الا هر یتیمی هر گوشه ای صدا بزنه خدا زمین و آسمان رو
به نفع صدای او تغییر میده
یتیم حسین فرق داره
البلاء للولاء
اونها استثناءند
طاقت دارن
الهی فدای سه ساله ی اباعبدالله الحسین(س)بشم که در خراب گفت عمه جان دیگه من بریدم
من بابام رو میخوام
البته ایشون هم نبرید تا وقتی تازیانه بودا
یک دفعه متوجه شد تمام شده
یک جوری از سوز دل در خرابه گفت:
عمه من بابام رو میخوام
بابا با سر اومد خرابه
دل و دلبر به هم آمیته بینم
ندونم دل کی و دلبر کدومه
بابا باید رقیه رو بغل کنه
یا رقیه باید بابا رو بغل کنه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
الهی فدای سه ساله ی اباعبدالله الحسین(س) بشم
.
اصلا اسلام با پول کارش راه افتاده
مثل پیغمبر اکرم که با پول حضرت خدیجه
اسلام را جلو بردند
اسلام خرج داره
دنیا جزء دین ماست
باید حسابی به این دنیای حلال بپردازیم
بعد هم بگیم خدایا بخاطر تو
خدا هم قبول میکنه از ما
بگو خدایا من میخوام بخاطر تو این وضع
زندگی خودم رو بهتر کنم
حالا من پیشنهاد میدم
بگو خدایا وضع زندگی من رو بهتر کن
من هر#شب_جمعه یک روضه کوچک برای اباعبدالله الحسین(ع) بگیرم
ببین خدا باهات چه کار میکنه
انقدر خدا روضه ایه
ان شاء الله همه چیز به تو لطف خواهد کرد
یک عاشورایی بود
قدیما کمی سرمون خلوتتر شد
بهمون گفتن بیا خونه یک بازاری نذری داره
گفتم من بازار زیاد عادت ندارم برم
من همش در بین جوونها و بسیجیا و دانشجوها
گفتن نه تو بیا این یک قصه ای داره
قصش رو گفتن
آدم خیری بود کمک میکرد
میگفت من هیچ چی نداشتم
شکست خوردم در بازار
کارگر بودم کاسبی ای داشتم
صفر شد
دیگه امدم در خونه اباعبدالله الحسین گفتم:
یا اباعبدالله تو به من عنایت کن من وضعم خوب بشه
من #عاشورا ها برای تو خرج میدم همین
میگفت این نذر رو کردم وضعم بهتر شد
هنوز هم هست پیر مردیه
بعد میگفت که دیگه تا#محرم وضعم بهتر شد
200000 تومن اون زمان
حالا نمیدونم دقیقا چه سالی
سرمایه ام شد
گفتم چی کار کنم؟
همه میگفتن یک#روضه
بقیه اش سرمایه کارت بشه
گفتم: نه من همه اینها رو از امام حسین(ع) دارم
همه اش رو میخوام خرج خودش کنم
من از امام حسین کم نمیگذارم
به حدی که فردای عاشورا دوباره شدم صفر
ولی خیالم راحت بود
گفتم: حسین هر چی داشتم برات دادم
تو به من عنایت کردی منم در راه تو خرج کردم منتی هم ندارم
میگه از اون به بعد دیگه وضعم عوض شد
خب اینجور چیزا رو ما خیلی دیدیم
مگه میشه کسی در راه امام حسین قدم برداره امام حسین دستش رو نگیره؟
لا اله الا الله
یک گروه بودن در راه امام حسین(ع) هر چی قدم بر می داشتن تازیانه میخوردن
اون هم زینب و بچه های حسین بودن که اینها فرق میکنن
و الا هر یتیمی هر گوشه ای صدا بزنه خدا زمین و آسمان رو
به نفع صدای او تغییر میده
یتیم حسین فرق داره
البلاء للولاء
اونها استثناءند
طاقت دارن
الهی فدای سه ساله ی اباعبدالله الحسین(س)بشم که در خراب گفت عمه جان دیگه من بریدم
من بابام رو میخوام
البته ایشون هم نبرید تا وقتی تازیانه بودا
یک دفعه متوجه شد تمام شده
یک جوری از سوز دل در خرابه گفت:
عمه من بابام رو میخوام
بابا با سر اومد خرابه
دل و دلبر به هم آمیته بینم
ندونم دل کی و دلبر کدومه
بابا باید رقیه رو بغل کنه
یا رقیه باید بابا رو بغل کنه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
یا فاطمه زهرا #مادر_جان عزاداریهای ما رو هم قبول میکنید؟
.
آقای رسول ترک یک آدم پرتی بود
ولی #روضه_امام_حسین رو هیچ موقع ترک نمیکرد
میرفت روضه دهنش رو آب میکشید، میگفت با دهن نجس آدم نمیره روضه
یک روز از هیأت بیرونش کردن
گفتن این عرق خوره میاد هیأت برای ما خوب نیست بیرونش کنید.
بیرونش کردند
صبح مسئول هیأت رفت در خونش
آقا رسول دید همونی هست که دیشب بیرونش کرده
گفت آقا رسول من غلط کردم تو رو بیرون کردم، برگرد
گفت نه نمیام برای چی بیرونم کردی ضایع کردی
گفت حالا ما اشتباه کردیم شما بیا
گفت برای چی الآن میگی اشتباه کردم
گفت من دیشب خواب دیدم
گفت باید بگی خوابت رو
گفت من نمیگم تو حالا بیا
گفت باید بگی، نگی نمیام
نمیخواست خوابش رو بهش بگه
بالاخره گفت: آقا رسول ببخشید خواب دیدم در کربلا #خیمه_امام_حسین تنهاست
مردم اومدن بهش یورش بیارن
یک سگی داره پارس میکنه نمیگذاره کسی بیاد جلو
گفت ربطش به من چیه
گفت آقا رسول اون سگه تو بودی، بدنش بدن سگ بود
دید آقا رسول نشست شروع کرد به گریه کردن
گفت پس بالاخره من رو به عنوان سگ خودشون پذیرفتن
عوض شد
عوض شد
شد یک گریه کن حسابی برای امام حسین
بعدها نماز میخوند در مساجد، بعد هر نماز جاش رو تغییر میداد
هر جا دو رکعت میخوند
گفتن چرا این جوری میکنی؟ یکجا بشین
گفت این زمین گناه من رو زیاد دیده میخوام نماز خوندنم هم ببینه، قیامت شهادت بده
یک چیزی شده بودا
آقا رسول یک چیزی شده بود
یک نفسی پیدا کرده بود
همه برای روضه دعوتش میکردن
یک روحانی در تهران روضه گرفته بود گفته بود آقا این آقا رسول هم بگید بیاد
پیداش نکردن
جلسه روضه برقرار شد
صاحب جلسه گفت به آقا رسول نگفتید
گفتن ندیدیمش
یکدفعه وسطای روضه تاریک بود دیدن آقا رسول اومد داخل
هی راه میره میگه مادر مادر #کجایی_مادر؟!
دیگه #روضه تا آخر با #مادر مادر گفتن آقا رسول همراه شد
حالا بعدش سر سفره نشستن
گفتن آقا رسول ما تو رو پیدا نکردیم چه جوری آدرس پیدا کردی اومدی؟!
گفت دیشب حضرت زهرا اومد به خوابم
فرمود فلان جا روضه هست، دوست داریم تو هم باشی
دیگه به اینجا رسیده بود
به اینجا رسیده بود
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
#muslim #shia
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
یا فاطمه زهرا #مادر_جان عزاداریهای ما رو هم قبول میکنید؟
.
آقای رسول ترک یک آدم پرتی بود
ولی #روضه_امام_حسین رو هیچ موقع ترک نمیکرد
میرفت روضه دهنش رو آب میکشید، میگفت با دهن نجس آدم نمیره روضه
یک روز از هیأت بیرونش کردن
گفتن این عرق خوره میاد هیأت برای ما خوب نیست بیرونش کنید.
بیرونش کردند
صبح مسئول هیأت رفت در خونش
آقا رسول دید همونی هست که دیشب بیرونش کرده
گفت آقا رسول من غلط کردم تو رو بیرون کردم، برگرد
گفت نه نمیام برای چی بیرونم کردی ضایع کردی
گفت حالا ما اشتباه کردیم شما بیا
گفت برای چی الآن میگی اشتباه کردم
گفت من دیشب خواب دیدم
گفت باید بگی خوابت رو
گفت من نمیگم تو حالا بیا
گفت باید بگی، نگی نمیام
نمیخواست خوابش رو بهش بگه
بالاخره گفت: آقا رسول ببخشید خواب دیدم در کربلا #خیمه_امام_حسین تنهاست
مردم اومدن بهش یورش بیارن
یک سگی داره پارس میکنه نمیگذاره کسی بیاد جلو
گفت ربطش به من چیه
گفت آقا رسول اون سگه تو بودی، بدنش بدن سگ بود
دید آقا رسول نشست شروع کرد به گریه کردن
گفت پس بالاخره من رو به عنوان سگ خودشون پذیرفتن
عوض شد
عوض شد
شد یک گریه کن حسابی برای امام حسین
بعدها نماز میخوند در مساجد، بعد هر نماز جاش رو تغییر میداد
هر جا دو رکعت میخوند
گفتن چرا این جوری میکنی؟ یکجا بشین
گفت این زمین گناه من رو زیاد دیده میخوام نماز خوندنم هم ببینه، قیامت شهادت بده
یک چیزی شده بودا
آقا رسول یک چیزی شده بود
یک نفسی پیدا کرده بود
همه برای روضه دعوتش میکردن
یک روحانی در تهران روضه گرفته بود گفته بود آقا این آقا رسول هم بگید بیاد
پیداش نکردن
جلسه روضه برقرار شد
صاحب جلسه گفت به آقا رسول نگفتید
گفتن ندیدیمش
یکدفعه وسطای روضه تاریک بود دیدن آقا رسول اومد داخل
هی راه میره میگه مادر مادر #کجایی_مادر؟!
دیگه #روضه تا آخر با #مادر مادر گفتن آقا رسول همراه شد
حالا بعدش سر سفره نشستن
گفتن آقا رسول ما تو رو پیدا نکردیم چه جوری آدرس پیدا کردی اومدی؟!
گفت دیشب حضرت زهرا اومد به خوابم
فرمود فلان جا روضه هست، دوست داریم تو هم باشی
دیگه به اینجا رسیده بود
به اینجا رسیده بود
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
#muslim #shia
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان