📖 چرا از راه سیاست نمیآییم؟..
🖌 احمد کسروی
🔸 یک از چهار
در این ماه نامهای از آقای طلوعیان از مراغه رسیده که چون بخشی از آن دربارهی دینست و میباید پاسخی داده شود در اینجا میآوریم. مینویسد :
اینست بخشی از نامهی آقای طلوعیان. ما خشنودیم که نیکمردانی بدینسان رو بما میآورند و امیدمندیم بزودی نتیجهی این رو آوردنها نمودار گردد و میوهی کوششها بدست آید. اما گفتهی آن کسان بهتر است یک پاسخ گشادهتری داده شود. گفتهاند : «لازم بود موضوع دین را کنار گزارده ، مانند یک سیاستمدار اقداماتی کند ...». من میپرسم : سیاست چیست؟.. آیا شما سیاست را به چه معنی میگیرید؟.. آنچه ما میدانیم سیاست بهمبستگی (رابطه) یک کشوری با همسایگانش و رفتار آنها با یکدیگر میباشد. ما سیاست این را میگوییم اگر شما نیز این معنی را خواستهاید بگویید من دربارهی بهمبستگی ایران با دولتهای همسایه چه کار توانم کرد؟!. یک کشوریست بسیار ناتوان و همسایگانی است بسیار توانا [همسایگان شمالی و جنوبی آن روزی ایران ـ روس و انگلیس] ، پیداست که این باید زیردست و لگدمال ایشان باشد. این نهادهی خداست ، آیین طبیعت است که یک ناتوانی زیردست توانایان باشد و بسود آنان زندگی کند. بگویید : من یا شما یا هر کس دیگری در این باره چه توانیم کرد؟!.
آیا میتوان از دولتها خواهش کرد که از سیاست و سود خود چشم پوشند؟!.. آیا با خواهش یا با داد و فریاد بچنان نتیجهای توان رسید؟!.. یا آیا میتوان آیین طبیعت را بهم زد و با همهی ناتوانی لگدمال و زیردست نبود؟!.. آیا چنین چیزی شدنیست؟!..
من میخواهم بگفتهی شما مانند یک «سیاستمدار» بکوشم ، میبینم جز این چاره نیست که این توده را نیرومند گردانم که در برابر همسایگان و بیگانگان ایستادگی توانند و آزادی خود را نگه دارند. یک توده چگونه نیرومند گردد؟. خود نیرو چیست؟.. در اینجا چه معنایی از آن میخواهیم؟.. باشد که دیگران ندانند ، ولی ما نیک میدانیم : «نیروی یک توده رویهم آمدن آهنگهای ایشانست».
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 یک از چهار
در این ماه نامهای از آقای طلوعیان از مراغه رسیده که چون بخشی از آن دربارهی دینست و میباید پاسخی داده شود در اینجا میآوریم. مینویسد :
من از میلیونها کسانی بودم که با شنیدن پارهای چیزها «آقای کسروی دین تازه آورده و اسلام را پوچ میشمارند ...» از نوشتههایش اجتناب میورزیدم ولی اخیراً با ملاحظهی حقایقی که واقعاً در ایران سابقه نداشته و نشنیدهایم سخت تکان خورده با عصبانیت تمام خود را مذمت کرده بین رفقا و معاریف شهر افتاده و دعوت نمودم. حتا در یک محل (در حدود 30 نفر) حاضرین در اثر تذکرات بنده که از مصائب تاریخ ایران مینمودم به هایهای گریستند. گفتم آقایان از گریهی صدساله یک کار جزئی هم ساخته نمیگردد. امروز از توجه یزدانِ پاک ، مرد بلندهمتی جان بکف نهاده و با یک اصول متین پیش افتاده بخلاف سایر منادیان حقایق را بگوش میرساند.
یک عده از ایشان آه سرد برآورده و گفتند هزار حیف که این مرد نیز عیوباتی دارد. اگر بقول خود شما این مرد عاشق ملک و ملت است و میخواهد تودهی ستمدیده را براه راست برساند با دین و مذهب چه کار دارد؟. لازم بود موضوع دین را کنار گذاشته مانند یک سیاستمدار اقداماتی بکند. منتها خرافاتی که سنگ راه ترقی است با مرور زمان از بین بردارند. گفتم نسبت بموضوع دین نه چنان است که شنیدهاید. چنانکه از نوشتههایش مستفاد میگردد اصل دین اسلام را مقدس شمرده و در صدد اصلاح آن میباشد بالاخره قانع نشدند. حتا چند جمله از کتاب «راه رستگاری» مانند : «دین همان دین کهن است راه را از سر باید گرفت» برای ایشان متذکر شدم. عاقبت مرا وادار نمودند که عریضه کرده خواستار شوم که با زبان ساده و عوامفهم مرقوم فرمایند : «میخواهند اصل دین اسلام اجرا شود یا اینکه دین تازهای را باید پذیرفت؟».
اینست بخشی از نامهی آقای طلوعیان. ما خشنودیم که نیکمردانی بدینسان رو بما میآورند و امیدمندیم بزودی نتیجهی این رو آوردنها نمودار گردد و میوهی کوششها بدست آید. اما گفتهی آن کسان بهتر است یک پاسخ گشادهتری داده شود. گفتهاند : «لازم بود موضوع دین را کنار گزارده ، مانند یک سیاستمدار اقداماتی کند ...». من میپرسم : سیاست چیست؟.. آیا شما سیاست را به چه معنی میگیرید؟.. آنچه ما میدانیم سیاست بهمبستگی (رابطه) یک کشوری با همسایگانش و رفتار آنها با یکدیگر میباشد. ما سیاست این را میگوییم اگر شما نیز این معنی را خواستهاید بگویید من دربارهی بهمبستگی ایران با دولتهای همسایه چه کار توانم کرد؟!. یک کشوریست بسیار ناتوان و همسایگانی است بسیار توانا [همسایگان شمالی و جنوبی آن روزی ایران ـ روس و انگلیس] ، پیداست که این باید زیردست و لگدمال ایشان باشد. این نهادهی خداست ، آیین طبیعت است که یک ناتوانی زیردست توانایان باشد و بسود آنان زندگی کند. بگویید : من یا شما یا هر کس دیگری در این باره چه توانیم کرد؟!.
آیا میتوان از دولتها خواهش کرد که از سیاست و سود خود چشم پوشند؟!.. آیا با خواهش یا با داد و فریاد بچنان نتیجهای توان رسید؟!.. یا آیا میتوان آیین طبیعت را بهم زد و با همهی ناتوانی لگدمال و زیردست نبود؟!.. آیا چنین چیزی شدنیست؟!..
من میخواهم بگفتهی شما مانند یک «سیاستمدار» بکوشم ، میبینم جز این چاره نیست که این توده را نیرومند گردانم که در برابر همسایگان و بیگانگان ایستادگی توانند و آزادی خود را نگه دارند. یک توده چگونه نیرومند گردد؟. خود نیرو چیست؟.. در اینجا چه معنایی از آن میخواهیم؟.. باشد که دیگران ندانند ، ولی ما نیک میدانیم : «نیروی یک توده رویهم آمدن آهنگهای ایشانست».
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 4ـ باید با دولت شوروی مستقیماً گفتگوهایی شود : (دو از دو)
تصور نشود من میخواهم بدولت شوروی چاپلوسی کنم. کسانی اگر مرا میشناسند میدانند که هیچگاه چاپلوس نبودهام و نیستم. من میخواهم از هر راهی که توانم بسود تودهی خود کوشم. من میخواهم ایرانیان تا بتوانند اختلافات را خودشان حل کنند.
البته ایران جزو کشورهای آزاد است و در جامعهی ملل عضویت داشته و در سازمان ملل متفق نیز خواهد داشت.
بدیهیست که این مسائل در آنجاها بگفتگو گزارده خواهد شد. بدیهیست که اگر نیاز افتاد ایستادگیها خواهد رفت.
ولی بالاخره این کشور باید سیاست ثابتی پیدا کند. این مردم باید درمیان کشاکشهای جهانی راهی برای خود برگزینند. باید با همسایگان رابطهی خود را روشن گردانند. کوششهای من در آن زمینه است. من نه تنها سود ایرانیان ، سود جهان را بدیده میگیرم. با همان شوروی و انگلیس جز اندیشهی نیکخواهانه ندارم. من سود آنها را نیز در آن راهی میبینم که بایرانیان پیشنهاد میکنم.
سخنم در این بود که با دولت شوروی مستقیماً گفتگوهایی شود. دوباره میگویم : «الخیر فیما وقع». اکنون که در کنفرانس مسکو تصمیمی دربارهی آذربایجان گرفته نشده ، اکنون که دولت شوروی تأکید میکند که بروی پیمانهای خود ایستادگی خواهد نمود ، بسیار بجاست که یکسره با خود آن دولت گفتگو رود. [1]
من میخواهم فهمیدهی خود را در این باره بیپردهتر از این گویم : اگر خدا نکرده اختلاف شوروی با ترکیه یا اختلاف دیگری مانند آن بجنگ انجامید ، رشتهها بیکبار از هم گسیخته خواهد شد و همهی پیمانها از اثر خواهد افتاد و خدا میداند که چهها رخ خواهد داد. ولی اگر جنگی پیش نیاید ، دولت شوروی راضی نخواهد شد با پیمانشکنی خود را بدنام گرداند ، و راه بروی ایرانیان باز است که با پیش گرفتن رفتار خردمندانه ، غائله را از میان بردارند.
🔹 پانوشت :
1ـ چنانکه آگاهان میدانند سرانجام قوام نخستوزیر همین راه را بکار بست. به مسکو رفته با سران شوروی گفتگو کرد و نتیجه گرفت.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 4ـ باید با دولت شوروی مستقیماً گفتگوهایی شود : (دو از دو)
تصور نشود من میخواهم بدولت شوروی چاپلوسی کنم. کسانی اگر مرا میشناسند میدانند که هیچگاه چاپلوس نبودهام و نیستم. من میخواهم از هر راهی که توانم بسود تودهی خود کوشم. من میخواهم ایرانیان تا بتوانند اختلافات را خودشان حل کنند.
البته ایران جزو کشورهای آزاد است و در جامعهی ملل عضویت داشته و در سازمان ملل متفق نیز خواهد داشت.
بدیهیست که این مسائل در آنجاها بگفتگو گزارده خواهد شد. بدیهیست که اگر نیاز افتاد ایستادگیها خواهد رفت.
ولی بالاخره این کشور باید سیاست ثابتی پیدا کند. این مردم باید درمیان کشاکشهای جهانی راهی برای خود برگزینند. باید با همسایگان رابطهی خود را روشن گردانند. کوششهای من در آن زمینه است. من نه تنها سود ایرانیان ، سود جهان را بدیده میگیرم. با همان شوروی و انگلیس جز اندیشهی نیکخواهانه ندارم. من سود آنها را نیز در آن راهی میبینم که بایرانیان پیشنهاد میکنم.
سخنم در این بود که با دولت شوروی مستقیماً گفتگوهایی شود. دوباره میگویم : «الخیر فیما وقع». اکنون که در کنفرانس مسکو تصمیمی دربارهی آذربایجان گرفته نشده ، اکنون که دولت شوروی تأکید میکند که بروی پیمانهای خود ایستادگی خواهد نمود ، بسیار بجاست که یکسره با خود آن دولت گفتگو رود. [1]
من میخواهم فهمیدهی خود را در این باره بیپردهتر از این گویم : اگر خدا نکرده اختلاف شوروی با ترکیه یا اختلاف دیگری مانند آن بجنگ انجامید ، رشتهها بیکبار از هم گسیخته خواهد شد و همهی پیمانها از اثر خواهد افتاد و خدا میداند که چهها رخ خواهد داد. ولی اگر جنگی پیش نیاید ، دولت شوروی راضی نخواهد شد با پیمانشکنی خود را بدنام گرداند ، و راه بروی ایرانیان باز است که با پیش گرفتن رفتار خردمندانه ، غائله را از میان بردارند.
🔹 پانوشت :
1ـ چنانکه آگاهان میدانند سرانجام قوام نخستوزیر همین راه را بکار بست. به مسکو رفته با سران شوروی گفتگو کرد و نتیجه گرفت.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
83%
آری
17%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 چرا از راه سیاست نمیآییم؟..
🖌 احمد کسروی
🔸 دو از چهار
میگویند : در ایران بیستملیون مردم هستند. من دهملیون را بچگان و پیران و بیماران و درماندگان گرفته کنار میگزارم. آن دهملیون دیگر از زن و مرد ، اگر یکایک ایشان بکشور و توده دلبستگی داشته برآن باشند که کوشش و جانفشانی در راه نگهداری کشور دریغ نگویند و این آهنگ (قصد) در دلهای آنان باشد ، و از آنسوی همگی اینان اندیشهشان یکی باشد و دست بهم داده یک دستهای پدید آورند و هر روزی که نیاز افتاد همگی بکوشش و جانفشانی آماده باشند ، از اینجا یک نیروی دهملیونی پدید آید که تواند در برابر بیگانگان پافشاری نماید و کشور را نگه دارد و با آزادی و گردنفرازی زندگی بسر برد. اینست معنی نیروی توده.
ما نیز اگر بخواهیم «سیاستمدارانه» یک کوششی کنیم و توده را نیرومند گردانیده از زیردستی و لگدمالی بیرون آوریم باید بکوشیم و از ایرانیان چنان نیرویی پدید آوریم. باید بکوشیم که ایرانیان بکشور خود دلبسته باشند ، آبادی آن را بخواهند ، بزرگیش را آرزو کنند ، و برای نگهداری آن آمادهی جانفشانی باشند ، از آنسوی اندیشههاشان یکی باشد و همگی دست بهم داده یک دسته شمرده شوند ، که اگر روزی نیاز افتاد همگی با دلخواه و آرزو از شتافتن بمیدان جنگ و از هیچگونه جانبازی خودداری ننمایند. باید برای این کوشیم.
من میپرسم : آیا چنین کاری با حال کنونی ایران شدنیست؟!. آیا این کیشها جلوگیر چنان کوششی نمیباشد؟!.. من از یکایک آنها سخن خواهم راند تا روشن گردد که چه جلوگیری از دلبستگی مردم بکشور و توده و زندگانی میکنند.
نخست از کیش شیعی که کیش انبوه ایرانیانست گفتگو میکنم : این کیش پیروان خود را با اندیشههای بیهودهای سرگرم داشته از پرداختن بزندگانی و دلبستگی بکشور بیگانه میگرداند. یک شیعی مغزش آکنده است از دشمنی بیپا و بیجای ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه و از دوستی گزافهآمیز علی و خاندان او ، و از داستان کشاکش خلافت ، و از تاریخچهی زندگانی دوازده امام ، و از رفتار دشمنانشان با ایشان ، و از پندار امام ناپیدا و نشانههای پیدایش او و مانند اینها که آموزاکهای[تعلیمات] آن کیش است ، و یگانه آرزوی او رفتن بزیارت کربلا و نجف و مشهد میباشد ، و همیشه چشم براه امام ناپیداست که پیدا گردد و جهان را بنیکی رساند. اینهاست پندارها و آرزوهایی که دلهای شیعیان [را] پر میگرداند ، و اینست یک شیعی دلبستهی کشور و توده نتواند بود[bud] و بجانفشانی در راه آن نتواند برخاست. بلکه از روی باورهای او ، این دولتها که هستند چه بهنگام مشروطه و چه در زمان خودکامگی ، «جائر» و ستمگرند. زیرا از روی باورهای او فرمانروایی ازآن علماست و دیگران هر کسانی که باشند ستمگرند. از اینرو یک شیعی مالیات پرداختن بدولت ، سرباز دادن ، و فرمان بردن را گناه میشمارد و تا ناچار نباشد بچنین کاری نباید برخیزد. بِدِهِ یک شیعی خمس یا زکات است که باید بعلماء پردازد ، جنگ او جهاد است که در نبودن امام «جایز» نیست. نیکی جهان جز بدست امام زمان که پدید خواهد آمد نتواند بود و اینست که دیگری نباید کوشد. یک شیعی بجای کوشش باید دعای ندبه بخواند و شتاب کردن امام را در پدید آمدن بخواهد.
اینها چیزهاییست که همه میدانند. کنون شما بگویید : آیا این کیش جلوگیر نیرومندی کشور است یا نه؟.. آیا شدنیست که ما باین کیش ایرادی نگیریم و آن را بحال خود گزاریم و امیدمند باشیم که مردم بکشور و توده دلبستگی خواهند داشت و ما یک تودهی نیرومندی پدید خواهیم آورد؟!..
ببینید تاریخ ایران پر از نامهای ستمگرانست. این کشور ، چنگیزخان را دیده که چهار سال در ماوراءالنهر و خراسان قصابی کرد و در آن داستان بسیاری از شهرهای بزرگ ایران کشتار دید که در هر یکی بیش از یک کرور و دو کرور مردم کشته گردیدند ، هلاکوخان را دیده که چهل روز در بغداد کشتار کرد. تیمور لنگ را دیده که در اسپهان هفتادهزار سر خواست و در بغداد از کلهها مناره برپا گردانید. ولی شیعی هیچ یکی از اینان را ستمگر نمیشناسد و بیزاری از آنان ندارد و در پیش او یگانهستمگر یزید بوده که حسینبنعلی را کشته و بس ، و اینست پس از هزاروسیصد سال هنوز جز به یزید نفرین نمیفرستد. صمدخان با آن ستمگریها و پستنهادیها که از خود نمود کسی او را ستمگر نشناخت و چون مُرد در همان مراغهی شما برایش قرآن خواندند و از خدا آمرزش طلبیدند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 دو از چهار
میگویند : در ایران بیستملیون مردم هستند. من دهملیون را بچگان و پیران و بیماران و درماندگان گرفته کنار میگزارم. آن دهملیون دیگر از زن و مرد ، اگر یکایک ایشان بکشور و توده دلبستگی داشته برآن باشند که کوشش و جانفشانی در راه نگهداری کشور دریغ نگویند و این آهنگ (قصد) در دلهای آنان باشد ، و از آنسوی همگی اینان اندیشهشان یکی باشد و دست بهم داده یک دستهای پدید آورند و هر روزی که نیاز افتاد همگی بکوشش و جانفشانی آماده باشند ، از اینجا یک نیروی دهملیونی پدید آید که تواند در برابر بیگانگان پافشاری نماید و کشور را نگه دارد و با آزادی و گردنفرازی زندگی بسر برد. اینست معنی نیروی توده.
ما نیز اگر بخواهیم «سیاستمدارانه» یک کوششی کنیم و توده را نیرومند گردانیده از زیردستی و لگدمالی بیرون آوریم باید بکوشیم و از ایرانیان چنان نیرویی پدید آوریم. باید بکوشیم که ایرانیان بکشور خود دلبسته باشند ، آبادی آن را بخواهند ، بزرگیش را آرزو کنند ، و برای نگهداری آن آمادهی جانفشانی باشند ، از آنسوی اندیشههاشان یکی باشد و همگی دست بهم داده یک دسته شمرده شوند ، که اگر روزی نیاز افتاد همگی با دلخواه و آرزو از شتافتن بمیدان جنگ و از هیچگونه جانبازی خودداری ننمایند. باید برای این کوشیم.
من میپرسم : آیا چنین کاری با حال کنونی ایران شدنیست؟!. آیا این کیشها جلوگیر چنان کوششی نمیباشد؟!.. من از یکایک آنها سخن خواهم راند تا روشن گردد که چه جلوگیری از دلبستگی مردم بکشور و توده و زندگانی میکنند.
نخست از کیش شیعی که کیش انبوه ایرانیانست گفتگو میکنم : این کیش پیروان خود را با اندیشههای بیهودهای سرگرم داشته از پرداختن بزندگانی و دلبستگی بکشور بیگانه میگرداند. یک شیعی مغزش آکنده است از دشمنی بیپا و بیجای ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه و از دوستی گزافهآمیز علی و خاندان او ، و از داستان کشاکش خلافت ، و از تاریخچهی زندگانی دوازده امام ، و از رفتار دشمنانشان با ایشان ، و از پندار امام ناپیدا و نشانههای پیدایش او و مانند اینها که آموزاکهای[تعلیمات] آن کیش است ، و یگانه آرزوی او رفتن بزیارت کربلا و نجف و مشهد میباشد ، و همیشه چشم براه امام ناپیداست که پیدا گردد و جهان را بنیکی رساند. اینهاست پندارها و آرزوهایی که دلهای شیعیان [را] پر میگرداند ، و اینست یک شیعی دلبستهی کشور و توده نتواند بود[bud] و بجانفشانی در راه آن نتواند برخاست. بلکه از روی باورهای او ، این دولتها که هستند چه بهنگام مشروطه و چه در زمان خودکامگی ، «جائر» و ستمگرند. زیرا از روی باورهای او فرمانروایی ازآن علماست و دیگران هر کسانی که باشند ستمگرند. از اینرو یک شیعی مالیات پرداختن بدولت ، سرباز دادن ، و فرمان بردن را گناه میشمارد و تا ناچار نباشد بچنین کاری نباید برخیزد. بِدِهِ یک شیعی خمس یا زکات است که باید بعلماء پردازد ، جنگ او جهاد است که در نبودن امام «جایز» نیست. نیکی جهان جز بدست امام زمان که پدید خواهد آمد نتواند بود و اینست که دیگری نباید کوشد. یک شیعی بجای کوشش باید دعای ندبه بخواند و شتاب کردن امام را در پدید آمدن بخواهد.
اینها چیزهاییست که همه میدانند. کنون شما بگویید : آیا این کیش جلوگیر نیرومندی کشور است یا نه؟.. آیا شدنیست که ما باین کیش ایرادی نگیریم و آن را بحال خود گزاریم و امیدمند باشیم که مردم بکشور و توده دلبستگی خواهند داشت و ما یک تودهی نیرومندی پدید خواهیم آورد؟!..
ببینید تاریخ ایران پر از نامهای ستمگرانست. این کشور ، چنگیزخان را دیده که چهار سال در ماوراءالنهر و خراسان قصابی کرد و در آن داستان بسیاری از شهرهای بزرگ ایران کشتار دید که در هر یکی بیش از یک کرور و دو کرور مردم کشته گردیدند ، هلاکوخان را دیده که چهل روز در بغداد کشتار کرد. تیمور لنگ را دیده که در اسپهان هفتادهزار سر خواست و در بغداد از کلهها مناره برپا گردانید. ولی شیعی هیچ یکی از اینان را ستمگر نمیشناسد و بیزاری از آنان ندارد و در پیش او یگانهستمگر یزید بوده که حسینبنعلی را کشته و بس ، و اینست پس از هزاروسیصد سال هنوز جز به یزید نفرین نمیفرستد. صمدخان با آن ستمگریها و پستنهادیها که از خود نمود کسی او را ستمگر نشناخت و چون مُرد در همان مراغهی شما برایش قرآن خواندند و از خدا آمرزش طلبیدند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 5ـ باید بانجمنهای استانی و شهرستانی ارج بیشتر گزارده شود : (یک از سه)
چنانکه خوانندگان میدانند یکی از درخواستهای آذربایجانیها ، از چند سال پیش ، برپا گردانیدن انجمنهای استانی و شهرستانی (ایالتی و ولایتی) بود که دولت اخیراً آن را پذیرفته [1] و در همه جا آمادگی برای انتخاب نمایندگان میرود و من باید کمی هم دربارهی آن سخن گویم. نخست تاریخچهی آن را که کوتاهشده از جلدهای تاریخ مشروطه است یاد میکنم :
در سال 1324 (1285 خورشیدی) که در تهران جنبش مشروطهخواهی باوج خود رسیده تکان بزرگی درمیان بود در شهرهای دیگر کمترین انعکاسی هم نداشت. عینالدوله نگزارده بود در شهرهای دیگر انعکاسی پیدا شود ، و چون روز چهاردهم جمادی الثانی (13 مرداد) مظفرالدینشاه
«فرمان» را امضا کرده و در تهران جشن گرفتند و به تهیهی زمینهی انتخابات پرداختند ، باز در شهرهای دیگر کمترین انعکاسی نبود. دولتیان میخواستند جنبش را در تهران محصور نگه داشته کودک نوزاد را در گهوارهاش خفه سازند.
یک ماه و نیم بدینسان گذشت تا در تبریز جنبشی پدید آمد و نتیجهی آن جنبش این بود که مشروطه از محصوریت بیرون آمد و در همه جا آشکار گردید. در شهرها تکان و جنبشْ عمومی شد.
در تبریز شور مردم عمق داشت. اینبود چون مقصود بدست آمد مشروطهخواهان پراکنده نشده چند تن از پیشروان آزادی با چند تن از مجتهدانِ شهر را برگزیدند که خانهای بگیرند و شبان و روزان در آنجا نشست برپا گردانند و شورش را اداره کنند ، و چون خانهای گرفته شد نام آنجا را «انجمن ملی» گزاردند ، و روزنامهای هم به همان نام بچاپ کردن پرداختند.
سپس که از تهران دستور انتخابات رسید و انجمنِ نظارت برپا گردید ، آن نیز در اینجا بود. اصناف نمایندگانی برگزیده بودند ، آنها نیز در اینجا مینشستند.
ولی محمدعلیمیرزا که آن زمان در تبریز ولیعهد بود ، از بودن چنین کانونی برای آزادیخواهان خوشش نمیآمد ، و اینبود چون انتخابات پایان پذیرفت آن را بهانه گرفته دستور داد که انجمن برچیده شود. اعضای انجمن نیز پذیرفتند و پراکنده شدند. ولی مجاهدان بشورش سختی برخاسته شبانه اعضا را بانجمن آوردند و دوباره در جای خودشان نشاندند.
بدینسان انجمن استوار گردید و همین انجمن بود که کانون شورش ایران گردید و کارهای بزرگی را که در تاریخ مشروطه یاد شده انجام داد و به پیروی از این انجمن بود که در شهرهای دیگر نیز انجمنهای ملی برپا گردید.
🔹 پانوشت :
1ـ اشاره به «دستورالعمل» انجمنهای ایالتی و ولایتی است که دولت حکیمی در پایان آذرماه ابلاغ کرد.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 5ـ باید بانجمنهای استانی و شهرستانی ارج بیشتر گزارده شود : (یک از سه)
چنانکه خوانندگان میدانند یکی از درخواستهای آذربایجانیها ، از چند سال پیش ، برپا گردانیدن انجمنهای استانی و شهرستانی (ایالتی و ولایتی) بود که دولت اخیراً آن را پذیرفته [1] و در همه جا آمادگی برای انتخاب نمایندگان میرود و من باید کمی هم دربارهی آن سخن گویم. نخست تاریخچهی آن را که کوتاهشده از جلدهای تاریخ مشروطه است یاد میکنم :
در سال 1324 (1285 خورشیدی) که در تهران جنبش مشروطهخواهی باوج خود رسیده تکان بزرگی درمیان بود در شهرهای دیگر کمترین انعکاسی هم نداشت. عینالدوله نگزارده بود در شهرهای دیگر انعکاسی پیدا شود ، و چون روز چهاردهم جمادی الثانی (13 مرداد) مظفرالدینشاه
«فرمان» را امضا کرده و در تهران جشن گرفتند و به تهیهی زمینهی انتخابات پرداختند ، باز در شهرهای دیگر کمترین انعکاسی نبود. دولتیان میخواستند جنبش را در تهران محصور نگه داشته کودک نوزاد را در گهوارهاش خفه سازند.
یک ماه و نیم بدینسان گذشت تا در تبریز جنبشی پدید آمد و نتیجهی آن جنبش این بود که مشروطه از محصوریت بیرون آمد و در همه جا آشکار گردید. در شهرها تکان و جنبشْ عمومی شد.
در تبریز شور مردم عمق داشت. اینبود چون مقصود بدست آمد مشروطهخواهان پراکنده نشده چند تن از پیشروان آزادی با چند تن از مجتهدانِ شهر را برگزیدند که خانهای بگیرند و شبان و روزان در آنجا نشست برپا گردانند و شورش را اداره کنند ، و چون خانهای گرفته شد نام آنجا را «انجمن ملی» گزاردند ، و روزنامهای هم به همان نام بچاپ کردن پرداختند.
سپس که از تهران دستور انتخابات رسید و انجمنِ نظارت برپا گردید ، آن نیز در اینجا بود. اصناف نمایندگانی برگزیده بودند ، آنها نیز در اینجا مینشستند.
ولی محمدعلیمیرزا که آن زمان در تبریز ولیعهد بود ، از بودن چنین کانونی برای آزادیخواهان خوشش نمیآمد ، و اینبود چون انتخابات پایان پذیرفت آن را بهانه گرفته دستور داد که انجمن برچیده شود. اعضای انجمن نیز پذیرفتند و پراکنده شدند. ولی مجاهدان بشورش سختی برخاسته شبانه اعضا را بانجمن آوردند و دوباره در جای خودشان نشاندند.
بدینسان انجمن استوار گردید و همین انجمن بود که کانون شورش ایران گردید و کارهای بزرگی را که در تاریخ مشروطه یاد شده انجام داد و به پیروی از این انجمن بود که در شهرهای دیگر نیز انجمنهای ملی برپا گردید.
🔹 پانوشت :
1ـ اشاره به «دستورالعمل» انجمنهای ایالتی و ولایتی است که دولت حکیمی در پایان آذرماه ابلاغ کرد.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
89%
آری
11%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 چرا از راه سیاست نمیآییم؟..
🖌 احمد کسروی
🔸 سه از چهار
آمدیم بکیشهای دیگر : کیش بهائی از پیروان خود تنها آن را میخواهد که کتاب اَقدَس و ایقان و مُفاوَضات خوانند ، و لوح احمد را ازبر کنند ، و به تبلیغ کوشند ، محفل برپا کرده از فضایل «جمال قدم» [لقب میرزا حسینعلی نوری] گفتگو کنند ، یک رشته سخنان پوچی را که راه بهیچ دیهی نمیبرد پیاپی گردانند ، به «مولی الورای» خود پولها فرستند و دستگاه او را بیپول نگزارند و بس ، و هیچ کاری بکشور و نگهداری آن ندارند. بلکه اگر راستی را خواهیم بهائیان همیشه بدخواه این کشورند و خود را در زیر پناه بیگانگان نگاه میدارند و آزادی خود را در چیرگی آنها میدانند.
صوفیگری که هنوز رواج بسیاری در ایران دارد یکسره آخشیج[=ضد] دلبستگی بکشور و پرداختن بزندگانیست. یک صوفی باید سرگرم پندارهای بیخردانهی خود باشد ، «اربعین» بسر برد ، به «تهذیب نفس» کوشد ، درپی «وصول بخدا» باشد ، آنچه دیگران در «آفاق» میبینند او در «اَنفُس» ببیند ، «سیر در نفس» خود کند ، مثنوی بخواند ، «طامات» ببافد. او را با کشور و توده چه کار است؟!.. او سربازی چه تواند؟!.. جانفشانی و جانبازی کی کند؟!.. یک صوفی جهان در دیدهاش خوار است «همتش سر باین جهان فرونمیآورد» وانگاه صوفی همگی را به یک دیده میبیند. در دیدهی او ستمگر و ستمدیده ، بدکار و نیکوکار ، خودی و بیگانه یکیست. «یکرنگی اسیر رنگ شده و موسیئی با موسیئی در جنگ شده» «همه خدایند و از خدا کِی جدایند».
علیاللهیگری نیز چنین است. این کیشِ قاچاقِ شگفت که بیش از هزارودویست سالست پیدا شده و امروز پیروان آن بنام گوران یا اهلِ حق یا علیاللهی در آذربایجان و کردستان و همدان و لرستان فراوانند ، در این زمان دراز همیشه خود را از ایرانیان جدا میگیرند و آنان را بیگانه میشمارند و به یک رشته اندیشههای پست و کارهای پستتری که همیشه نهان میدارند سرگرم و دلخوش میباشند. در این کشور میزیند و کمترین دلبستگی بآن نمیدارند. کسانی از آنان هنرهاشان بآتش رفتن و نسوختن و شمشیر بشکم فروبردن و گزند ندیدنست و از همهی خوشیهای جهان باین بازیها بس کردهاند.
باطنیگری نیز چنین است. این کیش نیز بیش از هزارودویست سالست پدید آمده و اکنون پیروان آن در محلات و دیگر جاها فراوانند و اینان نیز خود را از دیگران جدا میگیرند و به یک رشته اندیشههای پست و کارهای پستتری سرگرمند و سررشتهشان بدست سِر آقاخان است که اکنون در لندن میزید.
یکایک چه بشمارم. همهی کیشها چنین است ـ از آنسوی ارمنی ، آسوری ، کردی ، زردشتی گذشته از جدایی در کیش ، در آرمان و آرزو جدایند ، در سیاست جدایند ، و همگی آنان از دلبستگی به ایران بیبهره میباشند بلکه بسیاری دشمن نیز هستند و نابودی این کشور را میخواهند.
کنون شما بیندیشید که از چنین تودهای چگونه میتوان نیرویی پدید آورد؟!.. چنین تودهای چگونه میتواند بمیدان سیاست درآید و با دولتهای دیگر روبرو ایستد؟! چنین مردمی زیردستی و لگدمالی به پیشانیشان نوشته شده و هیچ سیاستی نخواهد توانست اینها را از آن سرنوشت که نتیجهی حال و رفتار خودشانست رها گرداند.
این مردم نمیدانند که این بدبختی که گرفتار شدهاند نتیجهی همین حال و رفتار خودشانست ، نتیجهی این کیشهای گوناگون ، و آن اندیشههای پراکنده ، و آن کتابهای پستِ گمراهکننده است که باید اینها را از میان بردارند. بلکه چنین میپندارند که زبون سیاست شدهاند و اینست چاره را نیز از راه سیاست چشم میدارند. ولی این نادانی دیگری از آنانست. دوباره میگویم مایهی بدبختی درمیان خودشانست.
آری ، اینان زبون سیاست نیز گردیدهاند. ولی انگیزهی[علت] آن زبونی نیز این ناتوانیها و گرفتاریها بوده است. دولتهای بزرگ همینکه اینان را آلوده دیدهاند این دانستهاند که هیچ نیرویی ندارند و بیهیچ ترسی بر سرشان کوفتهاند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 سه از چهار
آمدیم بکیشهای دیگر : کیش بهائی از پیروان خود تنها آن را میخواهد که کتاب اَقدَس و ایقان و مُفاوَضات خوانند ، و لوح احمد را ازبر کنند ، و به تبلیغ کوشند ، محفل برپا کرده از فضایل «جمال قدم» [لقب میرزا حسینعلی نوری] گفتگو کنند ، یک رشته سخنان پوچی را که راه بهیچ دیهی نمیبرد پیاپی گردانند ، به «مولی الورای» خود پولها فرستند و دستگاه او را بیپول نگزارند و بس ، و هیچ کاری بکشور و نگهداری آن ندارند. بلکه اگر راستی را خواهیم بهائیان همیشه بدخواه این کشورند و خود را در زیر پناه بیگانگان نگاه میدارند و آزادی خود را در چیرگی آنها میدانند.
صوفیگری که هنوز رواج بسیاری در ایران دارد یکسره آخشیج[=ضد] دلبستگی بکشور و پرداختن بزندگانیست. یک صوفی باید سرگرم پندارهای بیخردانهی خود باشد ، «اربعین» بسر برد ، به «تهذیب نفس» کوشد ، درپی «وصول بخدا» باشد ، آنچه دیگران در «آفاق» میبینند او در «اَنفُس» ببیند ، «سیر در نفس» خود کند ، مثنوی بخواند ، «طامات» ببافد. او را با کشور و توده چه کار است؟!.. او سربازی چه تواند؟!.. جانفشانی و جانبازی کی کند؟!.. یک صوفی جهان در دیدهاش خوار است «همتش سر باین جهان فرونمیآورد» وانگاه صوفی همگی را به یک دیده میبیند. در دیدهی او ستمگر و ستمدیده ، بدکار و نیکوکار ، خودی و بیگانه یکیست. «یکرنگی اسیر رنگ شده و موسیئی با موسیئی در جنگ شده» «همه خدایند و از خدا کِی جدایند».
علیاللهیگری نیز چنین است. این کیشِ قاچاقِ شگفت که بیش از هزارودویست سالست پیدا شده و امروز پیروان آن بنام گوران یا اهلِ حق یا علیاللهی در آذربایجان و کردستان و همدان و لرستان فراوانند ، در این زمان دراز همیشه خود را از ایرانیان جدا میگیرند و آنان را بیگانه میشمارند و به یک رشته اندیشههای پست و کارهای پستتری که همیشه نهان میدارند سرگرم و دلخوش میباشند. در این کشور میزیند و کمترین دلبستگی بآن نمیدارند. کسانی از آنان هنرهاشان بآتش رفتن و نسوختن و شمشیر بشکم فروبردن و گزند ندیدنست و از همهی خوشیهای جهان باین بازیها بس کردهاند.
باطنیگری نیز چنین است. این کیش نیز بیش از هزارودویست سالست پدید آمده و اکنون پیروان آن در محلات و دیگر جاها فراوانند و اینان نیز خود را از دیگران جدا میگیرند و به یک رشته اندیشههای پست و کارهای پستتری سرگرمند و سررشتهشان بدست سِر آقاخان است که اکنون در لندن میزید.
یکایک چه بشمارم. همهی کیشها چنین است ـ از آنسوی ارمنی ، آسوری ، کردی ، زردشتی گذشته از جدایی در کیش ، در آرمان و آرزو جدایند ، در سیاست جدایند ، و همگی آنان از دلبستگی به ایران بیبهره میباشند بلکه بسیاری دشمن نیز هستند و نابودی این کشور را میخواهند.
کنون شما بیندیشید که از چنین تودهای چگونه میتوان نیرویی پدید آورد؟!.. چنین تودهای چگونه میتواند بمیدان سیاست درآید و با دولتهای دیگر روبرو ایستد؟! چنین مردمی زیردستی و لگدمالی به پیشانیشان نوشته شده و هیچ سیاستی نخواهد توانست اینها را از آن سرنوشت که نتیجهی حال و رفتار خودشانست رها گرداند.
این مردم نمیدانند که این بدبختی که گرفتار شدهاند نتیجهی همین حال و رفتار خودشانست ، نتیجهی این کیشهای گوناگون ، و آن اندیشههای پراکنده ، و آن کتابهای پستِ گمراهکننده است که باید اینها را از میان بردارند. بلکه چنین میپندارند که زبون سیاست شدهاند و اینست چاره را نیز از راه سیاست چشم میدارند. ولی این نادانی دیگری از آنانست. دوباره میگویم مایهی بدبختی درمیان خودشانست.
آری ، اینان زبون سیاست نیز گردیدهاند. ولی انگیزهی[علت] آن زبونی نیز این ناتوانیها و گرفتاریها بوده است. دولتهای بزرگ همینکه اینان را آلوده دیدهاند این دانستهاند که هیچ نیرویی ندارند و بیهیچ ترسی بر سرشان کوفتهاند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
94%
آری
6%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
🔸کوشاد تلگرام :
نوشتار «چرا از راه سیاست نمیآییم؟» (بالا) از مهنامهی پیمان است. این مهنامه در سالهای 1312 تا 1321 بیرون آمد. از تاریخ این نوشتار هشتاد سال بیشتر میگذرد. پس این پرسش بیدرنگ به اندیشهها راه مییابد که همبستگی آن با حال کشور در این روزها چیست؟
پاسخ آنست که این روزها که هر کسی ، بویژه از جوانان خونگرم ، میکوشد سهم خود را در سرنوشت کشور ادا کند ، بجا دانستیم ماهیت «نیرو» در این توده روشن گردد. همه میدانند که برای هر کاری نیاز به نیرو هست و هرچه کار بزرگتر نیاز به نیروی بیشتریست. کسروی به جُستار «نیروی توده» در بسیاری از نوشتههایش پرداخته. یکی از آنها همینجاست که گوشهای از «نیروی تودهی ایرانی» را روشن میگرداند.
نوشتار «چرا از راه سیاست نمیآییم؟» (بالا) از مهنامهی پیمان است. این مهنامه در سالهای 1312 تا 1321 بیرون آمد. از تاریخ این نوشتار هشتاد سال بیشتر میگذرد. پس این پرسش بیدرنگ به اندیشهها راه مییابد که همبستگی آن با حال کشور در این روزها چیست؟
پاسخ آنست که این روزها که هر کسی ، بویژه از جوانان خونگرم ، میکوشد سهم خود را در سرنوشت کشور ادا کند ، بجا دانستیم ماهیت «نیرو» در این توده روشن گردد. همه میدانند که برای هر کاری نیاز به نیرو هست و هرچه کار بزرگتر نیاز به نیروی بیشتریست. کسروی به جُستار «نیروی توده» در بسیاری از نوشتههایش پرداخته. یکی از آنها همینجاست که گوشهای از «نیروی تودهی ایرانی» را روشن میگرداند.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 5ـ باید بانجمنهای استانی و شهرستانی ارج بیشتر گزارده شود : (دو از سه)
در آن زمان در تهران قانون اساسی نوشته میشد. شاید خوانندگان میدانند که قانون اساسی ایران دو تاست : یکی خود آن ، دیگری متممش ، و این متمم مهمتر از خود قانون میباشد.
تاریخچهی این هم آنست که اصل قانون اساسی را در تهران نوشتند ولی چون از مجلس گذشت و انتشار یافت ، آزادیخواهان تبریز آن را ناقص دیدند ، و اینبود سر برافراشته متمم آن را خواستند و خودشان چند چیز را پیشنهاد کردند که یکی از آنها منظور شدن انجمنهای ایالتی و ولایتی برای شهرستانها بود. چون این متمم نیز نوشته شد و با کشاکش بسیاری که داستانش دراز است بتصویب رسید ، بدینسان انجمنهای شهرستانها صورت قانونی بخود گرفت ، و چون دارالشورا قانون خاصی هم برای آنها تصویب کرد (همان قانونی که اکنون در دست است) در تبریز و دیگر جاها انتخابات رسمی آغاز شد و این بار نامهای آنها نیز تغییر یافته بجای «انجمن ملی» ، «انجمنهای ایالتی یا ولایتی» نامیده گردیدند.
تا سال 1329[ق=1290 خ] که داستان التماتوم روس پیش آمد و بساط مشروطه بهم خورد ، این انجمنها برپا میشد. در آن پیشامد اینها نیز بسته شدند ، و پس از آن دیگر این بخش از قانون اساسی از میان رفت و انجمنهای استانی و شهرستانی فراموش گردید.
این تاریخچه بود. آمدیم بسود یا زیان این انجمنها : چنانکه میدانیم در رژیم دمکراسی (مشروطه) دولت نمایندهی توده است. مردم نمایندگان برای مجلس برمیگزینند و آن نمایندگان بدولت رأی اعتماد میدهند. پس در واقع دولت با رأی توده پدید آمده ، نمایندهی اوست.
با اینحال در مقام عمل ، دولت جدا و توده جداست. بخصوص از نظر استانها و شهرستانها ، که چون دولت مصالح همگی کشور را در نظر دارد چهبسا که مصلحت خاص یک استان یا شهرستان منظور نگردد. آنگاه دولت کارها را که بدست کارمندان میسپارد ، چهبسا که کارمندان دولت با مردم آزار و ستم روا دارند.
پس بسیار بجاست که در برابر تشکیلات دولتی یک اساسی هم از خود مردم باشد که از یکسو دیدهبانی برفتار و کردار کارمندان دولت کند و از یکسو مصالح خاص آن استان و شهرستان را منظور داشته بدولت یادآوریها کند و یا خود باقداماتی برخیزد.
پس پیشنهاد مشروطهطلبان تبریز در زمینهی این انجمنها از روی فهم و بینش بوده. کسانی اگر قانونی را که از مجلس دربارهی این انجمنها گذشته (قانون ربیعالثانی 1325) از دیده گذرانند خواهند دید که آن نیز از روی بینش تنظیم گردیده. این قانون بانجمنهای استانی گذشته از آنکه حق نظارت بکارهای ادارات و اعتراض به تصمیمات وزارتخانهها بخشیده ، بخود آنها حق پارهای اقدامات اصلاحی و تعمیری داده ، و آنگاه بودجهای برای آنها منظور داشته و نظر قانونگزاران بر این بوده که در هر استانی یک سهم از مالیات آنجا بمصالح خود استان صرف شود و این یک عدالتی بوده که منظور گردیده. [1]
یکی از چیزهایی که در ایران مایهی گلهمندی و نومیدی مردم گردیده همانست که مالیاتها گرفته میشود و در تهران بیآنکه عدالتی منظور گردد صرف میشود. مفتخوران زندگی خود را تأمین میکنند و پروایی بشهرستانها نمینمایند. تهران درمیان شهرها «عزیز بیجهت» گردیده.
پیش از زمان رضاشاه که وزارت عدلیه بودجهی محدودی داشت ، هر سال آقای مصطفا عدل ، کفیل یا معاون آن وزارتخانه ، دادگاههایی را از شهرستانها منحل میساخت و از بودجهی آنها اضافهحقوق برای خودش و مدیرکل و دیگران قائل میشد. استیناف [2] مازندران و گیلان بهمین جهت منحل گردید.
داور هنگامی که عدلیهی «دنیا پسند» [3] بنیاد مینهاد چون در تهران دستگاه بسیار پهن و درازی چیده آشنایان و دوستان خود را با رتبههای بلند و حقوقهای گزاف بکار دعوت کرده بود ، برای آنکه بتواند حقوق آنها را برساند و چیزی از بودجه کم نیاید ، هفت ماه شهرهای دیگر را بیعدلیه گزاشت و بمردم صد فشار و سختی داد.
اینست نمونهای از رفتار سررشتهداران تهران با استانها و شهرستانها. بیجهت نیست که مردم کینهی تهران را در دلهای خود جا دادهاند. اگر انجمنهای استانی و شهرستانی برپا باشد و بخشی از مالیات هر استان و شهرستانی برای آبادی خود آنجا و آسایش مردم بکار رود ، این کینهها و نومیدیها درمیان نخواهد بود.
چنانکه خواهیم گفت آن قانون امروز باید عوض شود. با اینحال مبنای آن نیکست و فهم و رشد قانونگزاران را میرساند.
👇
🖌 احمد کسروی
📝 5ـ باید بانجمنهای استانی و شهرستانی ارج بیشتر گزارده شود : (دو از سه)
در آن زمان در تهران قانون اساسی نوشته میشد. شاید خوانندگان میدانند که قانون اساسی ایران دو تاست : یکی خود آن ، دیگری متممش ، و این متمم مهمتر از خود قانون میباشد.
تاریخچهی این هم آنست که اصل قانون اساسی را در تهران نوشتند ولی چون از مجلس گذشت و انتشار یافت ، آزادیخواهان تبریز آن را ناقص دیدند ، و اینبود سر برافراشته متمم آن را خواستند و خودشان چند چیز را پیشنهاد کردند که یکی از آنها منظور شدن انجمنهای ایالتی و ولایتی برای شهرستانها بود. چون این متمم نیز نوشته شد و با کشاکش بسیاری که داستانش دراز است بتصویب رسید ، بدینسان انجمنهای شهرستانها صورت قانونی بخود گرفت ، و چون دارالشورا قانون خاصی هم برای آنها تصویب کرد (همان قانونی که اکنون در دست است) در تبریز و دیگر جاها انتخابات رسمی آغاز شد و این بار نامهای آنها نیز تغییر یافته بجای «انجمن ملی» ، «انجمنهای ایالتی یا ولایتی» نامیده گردیدند.
تا سال 1329[ق=1290 خ] که داستان التماتوم روس پیش آمد و بساط مشروطه بهم خورد ، این انجمنها برپا میشد. در آن پیشامد اینها نیز بسته شدند ، و پس از آن دیگر این بخش از قانون اساسی از میان رفت و انجمنهای استانی و شهرستانی فراموش گردید.
این تاریخچه بود. آمدیم بسود یا زیان این انجمنها : چنانکه میدانیم در رژیم دمکراسی (مشروطه) دولت نمایندهی توده است. مردم نمایندگان برای مجلس برمیگزینند و آن نمایندگان بدولت رأی اعتماد میدهند. پس در واقع دولت با رأی توده پدید آمده ، نمایندهی اوست.
با اینحال در مقام عمل ، دولت جدا و توده جداست. بخصوص از نظر استانها و شهرستانها ، که چون دولت مصالح همگی کشور را در نظر دارد چهبسا که مصلحت خاص یک استان یا شهرستان منظور نگردد. آنگاه دولت کارها را که بدست کارمندان میسپارد ، چهبسا که کارمندان دولت با مردم آزار و ستم روا دارند.
پس بسیار بجاست که در برابر تشکیلات دولتی یک اساسی هم از خود مردم باشد که از یکسو دیدهبانی برفتار و کردار کارمندان دولت کند و از یکسو مصالح خاص آن استان و شهرستان را منظور داشته بدولت یادآوریها کند و یا خود باقداماتی برخیزد.
پس پیشنهاد مشروطهطلبان تبریز در زمینهی این انجمنها از روی فهم و بینش بوده. کسانی اگر قانونی را که از مجلس دربارهی این انجمنها گذشته (قانون ربیعالثانی 1325) از دیده گذرانند خواهند دید که آن نیز از روی بینش تنظیم گردیده. این قانون بانجمنهای استانی گذشته از آنکه حق نظارت بکارهای ادارات و اعتراض به تصمیمات وزارتخانهها بخشیده ، بخود آنها حق پارهای اقدامات اصلاحی و تعمیری داده ، و آنگاه بودجهای برای آنها منظور داشته و نظر قانونگزاران بر این بوده که در هر استانی یک سهم از مالیات آنجا بمصالح خود استان صرف شود و این یک عدالتی بوده که منظور گردیده. [1]
یکی از چیزهایی که در ایران مایهی گلهمندی و نومیدی مردم گردیده همانست که مالیاتها گرفته میشود و در تهران بیآنکه عدالتی منظور گردد صرف میشود. مفتخوران زندگی خود را تأمین میکنند و پروایی بشهرستانها نمینمایند. تهران درمیان شهرها «عزیز بیجهت» گردیده.
پیش از زمان رضاشاه که وزارت عدلیه بودجهی محدودی داشت ، هر سال آقای مصطفا عدل ، کفیل یا معاون آن وزارتخانه ، دادگاههایی را از شهرستانها منحل میساخت و از بودجهی آنها اضافهحقوق برای خودش و مدیرکل و دیگران قائل میشد. استیناف [2] مازندران و گیلان بهمین جهت منحل گردید.
داور هنگامی که عدلیهی «دنیا پسند» [3] بنیاد مینهاد چون در تهران دستگاه بسیار پهن و درازی چیده آشنایان و دوستان خود را با رتبههای بلند و حقوقهای گزاف بکار دعوت کرده بود ، برای آنکه بتواند حقوق آنها را برساند و چیزی از بودجه کم نیاید ، هفت ماه شهرهای دیگر را بیعدلیه گزاشت و بمردم صد فشار و سختی داد.
اینست نمونهای از رفتار سررشتهداران تهران با استانها و شهرستانها. بیجهت نیست که مردم کینهی تهران را در دلهای خود جا دادهاند. اگر انجمنهای استانی و شهرستانی برپا باشد و بخشی از مالیات هر استان و شهرستانی برای آبادی خود آنجا و آسایش مردم بکار رود ، این کینهها و نومیدیها درمیان نخواهد بود.
چنانکه خواهیم گفت آن قانون امروز باید عوض شود. با اینحال مبنای آن نیکست و فهم و رشد قانونگزاران را میرساند.
👇
میتوان گفت : برپا شدن انجمنهای استانی و شهرستانی حد فاصل درمیان حال امروزی و خودمختاری استانها که کسانی آرزو میکنند خواهد بود. با این ترتیب مردم هر استانی خواهند توانست مالیاتی که میپردازند بمصرف آن نظارت کنند ، خواهند توانست خودشان بآبادی استان پردازند و اقدامات لازمه را بنمایند. دیگر اختیار در دست فرماندار و شهردار نخواهد بود که این یکی بیاید و باقداماتی پردازد و آن یکی بیاید و نقشههای او را بهم زند. آنگاه این انجمنها سدی در برابر ستمگری و مردمآزاری کارمندان دولت خواهد بود و میدان اختلاس و سودجویی را بآنها تنگ خواهد ساخت.
اگر از راهش پیش رود این انجمنها مردم را از نومیدی و بدگمانی با دولت بیرون خواهد آورد و بعلاقهی آنها بکشور خواهد افزود ، برعکس آنچه پنداشته میشود بارتباط شهرستانها با مرکز خواهد افزود. از یکسو دمکراسی را در این کشور ریشهدارتر و استوارتر خواهد ساخت و از یکسو برای دولت در راه بردن کشور و کوشش بعمران و آبادی همدستانی تهیه کرده ، بار دوش آن را سبکتر خواهد ساخت.
اگر مردمِ استانها و شهرستانها در همین کار شایستگی نشان دهند ، این مقدمه خواهد بود که روزی هم بطوری که آرزوی کسان بسیاریست ، آزادی بیشتر یافته بخودمختاری رسند. بلکه اگر از من بپرسند در این ترتیب اگر شایستگی نشان دهند ، این آنها را از خودمختاری و از آرزوی آن بینیاز خواهد گردانید.
🔹 پانوشتها :
1ـ توجه شود در «جمهوری اسلامی» بجای انجمنها ، شوراها (از جمله شوراهای شهر و استان) را در قانون اساسی گنجانیدند ولی اختیارات انجمنها را از آنها دریغ کردند.
2ـ استیناف = دادگاه رسیدگی بار دوم به پرونده.
3ـ عنوانیست که داور به عدلیهی نوبنیاد (دادگستری) خود داده بود.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
اگر از راهش پیش رود این انجمنها مردم را از نومیدی و بدگمانی با دولت بیرون خواهد آورد و بعلاقهی آنها بکشور خواهد افزود ، برعکس آنچه پنداشته میشود بارتباط شهرستانها با مرکز خواهد افزود. از یکسو دمکراسی را در این کشور ریشهدارتر و استوارتر خواهد ساخت و از یکسو برای دولت در راه بردن کشور و کوشش بعمران و آبادی همدستانی تهیه کرده ، بار دوش آن را سبکتر خواهد ساخت.
اگر مردمِ استانها و شهرستانها در همین کار شایستگی نشان دهند ، این مقدمه خواهد بود که روزی هم بطوری که آرزوی کسان بسیاریست ، آزادی بیشتر یافته بخودمختاری رسند. بلکه اگر از من بپرسند در این ترتیب اگر شایستگی نشان دهند ، این آنها را از خودمختاری و از آرزوی آن بینیاز خواهد گردانید.
🔹 پانوشتها :
1ـ توجه شود در «جمهوری اسلامی» بجای انجمنها ، شوراها (از جمله شوراهای شهر و استان) را در قانون اساسی گنجانیدند ولی اختیارات انجمنها را از آنها دریغ کردند.
2ـ استیناف = دادگاه رسیدگی بار دوم به پرونده.
3ـ عنوانیست که داور به عدلیهی نوبنیاد (دادگستری) خود داده بود.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸