#شب_چله، شب ایرانی
@parsname
ایرانیان دست کم از سه هزار سال پیش از میلاد، به دستاوردهای خیره کننده ای در حوزه محاسبات رصدی و تنظیم تقویم رسیده بودند. پدران و مادران ما با رصد هلال ماه و دقت در طوع و غروب خورشید، «اعتدالین» و «انقلابین» را می شناختند. آنها با مشاهده و محاسبه دقیق می دانستند که در اولین روز بهار و اولین روز پاییز، طول شب و روز برابر می شود. آنها این دو موقعیت در سال(به ویژه اعتدال بهاری یا نوروز) را گرامی می داشتند. حضرت سعدی دارد که:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
اجداد باستانی ما همچنین می دانستند که در اول زمستان طول شب و در آغاز تابستان، طول روز به بیشترین حد خود می رسد. آنها این دو مناسبت(به ویژه شب اول زمستان) را ارج می نهادند.
همه دانش تقویمی پدران و مادران ما البته محدود به همین چند موقعیت سالانه نمی شد. علاوه بر تقسیم بندی دوازده گانه ماه ها، آنها(بویژه در جغرافیای خراسان) بخشی از زمستان را به دو چله تقسیم کرده بودند. «چله بزرگ» که از اول زمستان تا دهم بهمن ماه(جشن سده) را شامل می شود و «چله کوچک» که بر خلاف نامش، نه چهل روز بلکه تنها بیست روز دارد و از دهم بهمن ماه تا اول اسفندماه به طول می انجامد. آنها مابقی زمستان را هم به سه دوره ده روزه تقسیم کرده بودند؛ اهمن و بهمن و سرمای پیرزن.
آنها شب آغاز زمستان را «شب چله» نامیده بودند و بنا به باورهایی که ریشه در آیین های مذهبی آن روزگار داشت، این شب را به بیدار ماندن و دور هم بودن و گفتن و شنیدن و خواندن می گذراندند. اجداد باستانی ما معتقد بودند که خورشید، منبع نور و حرارت و زندگی، در این شب در چنگ تاریکی اسیر است و باید با ستایش خداوند و دعا به درگاه او، کمک کرد تا روشنایی بر تاریکی غلبه کند و خورشید بتواند از چنگ ظلمت راهی پیدا کرده و فردا صبح، دوباره متولد شده و طلوع کند. آنها شاد بودن و شب را در کنار یکدیگر گذراندن و شعر خواندن و گفتن و شنیدن را کردار نیکی می دانستند که خشنودی خدا را به دنبال دارد؛ از این رو شب چله در نزد ایرانی ها شب مقدسی بوده است.
همین آیین پس از آن به مسیحیت هم راه پیدا کرد. به باور بسیاری از تاریخدانان، آنچه در این ایام(امسال پنجم دی ماه) به عنوان کریسمس گرامی داشته می شود درواقع همان آیین تولد خورشید است که این بار در قامت میلاد حضرت مسیح(علی نبیناو آله وعلیه السلام) جلوه گر شده است.
@parsname
به قلم: حسن احمدی فرد(نویسنده و روزنامه نگار)
@parsname
ایرانیان دست کم از سه هزار سال پیش از میلاد، به دستاوردهای خیره کننده ای در حوزه محاسبات رصدی و تنظیم تقویم رسیده بودند. پدران و مادران ما با رصد هلال ماه و دقت در طوع و غروب خورشید، «اعتدالین» و «انقلابین» را می شناختند. آنها با مشاهده و محاسبه دقیق می دانستند که در اولین روز بهار و اولین روز پاییز، طول شب و روز برابر می شود. آنها این دو موقعیت در سال(به ویژه اعتدال بهاری یا نوروز) را گرامی می داشتند. حضرت سعدی دارد که:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
اجداد باستانی ما همچنین می دانستند که در اول زمستان طول شب و در آغاز تابستان، طول روز به بیشترین حد خود می رسد. آنها این دو مناسبت(به ویژه شب اول زمستان) را ارج می نهادند.
همه دانش تقویمی پدران و مادران ما البته محدود به همین چند موقعیت سالانه نمی شد. علاوه بر تقسیم بندی دوازده گانه ماه ها، آنها(بویژه در جغرافیای خراسان) بخشی از زمستان را به دو چله تقسیم کرده بودند. «چله بزرگ» که از اول زمستان تا دهم بهمن ماه(جشن سده) را شامل می شود و «چله کوچک» که بر خلاف نامش، نه چهل روز بلکه تنها بیست روز دارد و از دهم بهمن ماه تا اول اسفندماه به طول می انجامد. آنها مابقی زمستان را هم به سه دوره ده روزه تقسیم کرده بودند؛ اهمن و بهمن و سرمای پیرزن.
آنها شب آغاز زمستان را «شب چله» نامیده بودند و بنا به باورهایی که ریشه در آیین های مذهبی آن روزگار داشت، این شب را به بیدار ماندن و دور هم بودن و گفتن و شنیدن و خواندن می گذراندند. اجداد باستانی ما معتقد بودند که خورشید، منبع نور و حرارت و زندگی، در این شب در چنگ تاریکی اسیر است و باید با ستایش خداوند و دعا به درگاه او، کمک کرد تا روشنایی بر تاریکی غلبه کند و خورشید بتواند از چنگ ظلمت راهی پیدا کرده و فردا صبح، دوباره متولد شده و طلوع کند. آنها شاد بودن و شب را در کنار یکدیگر گذراندن و شعر خواندن و گفتن و شنیدن را کردار نیکی می دانستند که خشنودی خدا را به دنبال دارد؛ از این رو شب چله در نزد ایرانی ها شب مقدسی بوده است.
همین آیین پس از آن به مسیحیت هم راه پیدا کرد. به باور بسیاری از تاریخدانان، آنچه در این ایام(امسال پنجم دی ماه) به عنوان کریسمس گرامی داشته می شود درواقع همان آیین تولد خورشید است که این بار در قامت میلاد حضرت مسیح(علی نبیناو آله وعلیه السلام) جلوه گر شده است.
@parsname
به قلم: حسن احمدی فرد(نویسنده و روزنامه نگار)
از رسوم #شب_چله نقل قصه است...
رسم امانت داری
#قابوسنامه
@parsname
چنانکه شنودم که مردي به سحرگاه از خانه بيرون رفت تا به گرمابه رود، به راه اندر دوستي از آنِ خويش را ديد. گفت: موافقت کني تا به گرمابه شويم؟ گفت: تا درِ گرمابه با تو هم راهي کنم لکن اندر گرمابه نتوانم آمدن که شغلي دارم. و تا نزديکِ گرمابه بيامد، به سرِ دو راهي رسيد، بي آنکه اين مرد را خبر داد بازگشت و به راهِ ديگر برفت. اتفاق را طرّاري از پسِ اين مرد ميرفت به طرّاري خويش؛ اين مرد بازنگريد طرّار را ديد، و هنوز تاريک بود، پنداشت که آن دوستِ وي است. صد دينار در آستين داشت بر دستارچه بسته، از آستين بيرون گرفت و بدين طرّار داد و گفت: اي برادر اين امانت است به تو، چون من از گرمابه بيرون آيم به من باز دهي. طرّار زر از وي بستَد و آنجا مقام کرد تا وي از گرمابه بيرون آمد، روز روشن شده بود. جامه بپوشيد و راست همي رفت. طرّار وي را باز خواند و گفت: اي جوانمرد، زرِ خويش باز ستان و پس برو که امروز از شغلِ خويش فرو ماندم، از اين نگاه داشتنِ امانتِ تو. مرد گفت: اين زر چيست و تو چه مردي؟ گفت: من مردي طرّارم، [تو] اين زر به من دادي. گفت: اگر تو طرّاري چرا زرِ من نبردي؟ طرّار گفت: اگر به صناعتِ خويش بردمي، اگر هزار دينار بودي از تو يک جو نه انديشيدمي و نه باز دادمي، ولکن تو به زنهار به من دادي. زينهار [دار] نبايد که زينهار خوار باشد، که امانت بردن جوانمردي نيست.
@parsname
برگرفته از گزیده استاد یوسفی
رسم امانت داری
#قابوسنامه
@parsname
چنانکه شنودم که مردي به سحرگاه از خانه بيرون رفت تا به گرمابه رود، به راه اندر دوستي از آنِ خويش را ديد. گفت: موافقت کني تا به گرمابه شويم؟ گفت: تا درِ گرمابه با تو هم راهي کنم لکن اندر گرمابه نتوانم آمدن که شغلي دارم. و تا نزديکِ گرمابه بيامد، به سرِ دو راهي رسيد، بي آنکه اين مرد را خبر داد بازگشت و به راهِ ديگر برفت. اتفاق را طرّاري از پسِ اين مرد ميرفت به طرّاري خويش؛ اين مرد بازنگريد طرّار را ديد، و هنوز تاريک بود، پنداشت که آن دوستِ وي است. صد دينار در آستين داشت بر دستارچه بسته، از آستين بيرون گرفت و بدين طرّار داد و گفت: اي برادر اين امانت است به تو، چون من از گرمابه بيرون آيم به من باز دهي. طرّار زر از وي بستَد و آنجا مقام کرد تا وي از گرمابه بيرون آمد، روز روشن شده بود. جامه بپوشيد و راست همي رفت. طرّار وي را باز خواند و گفت: اي جوانمرد، زرِ خويش باز ستان و پس برو که امروز از شغلِ خويش فرو ماندم، از اين نگاه داشتنِ امانتِ تو. مرد گفت: اين زر چيست و تو چه مردي؟ گفت: من مردي طرّارم، [تو] اين زر به من دادي. گفت: اگر تو طرّاري چرا زرِ من نبردي؟ طرّار گفت: اگر به صناعتِ خويش بردمي، اگر هزار دينار بودي از تو يک جو نه انديشيدمي و نه باز دادمي، ولکن تو به زنهار به من دادي. زينهار [دار] نبايد که زينهار خوار باشد، که امانت بردن جوانمردي نيست.
@parsname
برگرفته از گزیده استاد یوسفی
@parsname
بنام يزدان پاك
هزاران درود
( یلدا، دختر سیاه موی، بلندبالا، الهه برو، بارو، برکت، نمادپیوندوحاضرشدن درانجمن مهرورزی ویکی بودن وبهی زیستن نیاکانمان...
یادگار نام وطن ...
میوه پاییزی ایران. ..
عروس زمستان،پادشاه آزادی،در راه است ،
او را بر سفره مهرگستری یمان درجشنگاه مان بنشانیم...و با نسل فردا و باشندگان پیوندش دهیم.......
ایرانی بودن را فراموش نکنیم وازیزدان پاک بخواهیم که بینشی بمادهد، تاازصبحگاه ازلی که تاپسینگاه ابدی هرآنچه میشکنیم وخواهیم شکست دل مبادا،،، امیدوارم.)
امیدکه این یلداتایلداهای دگرتهی از،،رعش،تش،،وش،،نعش،،غش وخش وسرشارازآب ،دانه ،دانش ،زایش،رایش ،
پایش ،پویش ولبریزاز رادی ،شادی ،آبادی،
آزادی وداد و دهش باد.
این یادگار بشکوه گذشته گانمان برتمامی فرزندان این مرزپرگهر، پیش، پیش خجسته و منصورباد، وبرشماها هم نیز.
با تقدیم ادب و احترام،،
#کیخسرو_دهقانی
@parsname
بنام يزدان پاك
هزاران درود
( یلدا، دختر سیاه موی، بلندبالا، الهه برو، بارو، برکت، نمادپیوندوحاضرشدن درانجمن مهرورزی ویکی بودن وبهی زیستن نیاکانمان...
یادگار نام وطن ...
میوه پاییزی ایران. ..
عروس زمستان،پادشاه آزادی،در راه است ،
او را بر سفره مهرگستری یمان درجشنگاه مان بنشانیم...و با نسل فردا و باشندگان پیوندش دهیم.......
ایرانی بودن را فراموش نکنیم وازیزدان پاک بخواهیم که بینشی بمادهد، تاازصبحگاه ازلی که تاپسینگاه ابدی هرآنچه میشکنیم وخواهیم شکست دل مبادا،،، امیدوارم.)
امیدکه این یلداتایلداهای دگرتهی از،،رعش،تش،،وش،،نعش،،غش وخش وسرشارازآب ،دانه ،دانش ،زایش،رایش ،
پایش ،پویش ولبریزاز رادی ،شادی ،آبادی،
آزادی وداد و دهش باد.
این یادگار بشکوه گذشته گانمان برتمامی فرزندان این مرزپرگهر، پیش، پیش خجسته و منصورباد، وبرشماها هم نیز.
با تقدیم ادب و احترام،،
#کیخسرو_دهقانی
@parsname
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@parsname
شاهنامه خوانی
#کیخسرو_دهقانی
پیشکشی شب یلدا از سوی : هنرمند فرهیخته جناب کیخسرو دهقانی به اهالی فرهیخته ی پارسنامه
@parsname
شاهنامه خوانی
#کیخسرو_دهقانی
پیشکشی شب یلدا از سوی : هنرمند فرهیخته جناب کیخسرو دهقانی به اهالی فرهیخته ی پارسنامه
@parsname
#خلوت_کریمخانی ، #کاخ_گلستان ، تهران
#گردشگری
بخش نخست
@parsname
خلوت کریمخانی در گوشه شمال غربی محوطه کاخ گلستان قرار دارد و دیوار به دیوار تالار سلام است. خلوت کریمخانی بنایی سر پوشیده و ستوندار بهصورت ایوان سه دهنه میباشد. در مرکز ساختمان آن حوضی ساخته شده است و پیشتر از این آب قنات شاه از میانه حوض میجوشیدهاست. دو اثر هنری در خلوت کریمخانی وجود دارد که یکی سنگ مزار ناصرالدین شاه و دیگری تخت فتحعلی شاه میباشد.
تاریخچه:
این بنا ظاهرآ در سال ۱۱۷۳ هجری قمری و در زمان کریمخان زند احداث گردیده و در زمان ناصرالدین شاه، که بنای جدید تالار سلام ساخته می شدهاست، قسمت اعظم آن تخریب گردیده و امروزه تنها بخشی از آن باقیماندهاست.
خلوت کریم خانی یا جلوخان یکی از بناهای دوران کریم خان میباشد. این محل راه عبوراز اندرون و باغ گلستان به دیوانخانه و تالار تخت مرمر بود؛ ولی در زمان ناصرالدین شاه به سبب تغییر وضع ساختمانها آن معبر مسدود گردید.
در این محل نیز یک تخت مرمرین قرار دارد که بسیار کوچکتر و سادهتر از تخت مرمر اصلی است. معروف است که ناصرالدین شاه این گوشه کاخ گلستان را بسیار دوست داشته و اغلب در این محل خلوت می کرده و قلیان میکشیده است.
@parsname
(به نقل از ویکی پدیا)
عکس ها از زاویه دوربین : #هادی_صدیقی
#گردشگری
بخش نخست
@parsname
خلوت کریمخانی در گوشه شمال غربی محوطه کاخ گلستان قرار دارد و دیوار به دیوار تالار سلام است. خلوت کریمخانی بنایی سر پوشیده و ستوندار بهصورت ایوان سه دهنه میباشد. در مرکز ساختمان آن حوضی ساخته شده است و پیشتر از این آب قنات شاه از میانه حوض میجوشیدهاست. دو اثر هنری در خلوت کریمخانی وجود دارد که یکی سنگ مزار ناصرالدین شاه و دیگری تخت فتحعلی شاه میباشد.
تاریخچه:
این بنا ظاهرآ در سال ۱۱۷۳ هجری قمری و در زمان کریمخان زند احداث گردیده و در زمان ناصرالدین شاه، که بنای جدید تالار سلام ساخته می شدهاست، قسمت اعظم آن تخریب گردیده و امروزه تنها بخشی از آن باقیماندهاست.
خلوت کریم خانی یا جلوخان یکی از بناهای دوران کریم خان میباشد. این محل راه عبوراز اندرون و باغ گلستان به دیوانخانه و تالار تخت مرمر بود؛ ولی در زمان ناصرالدین شاه به سبب تغییر وضع ساختمانها آن معبر مسدود گردید.
در این محل نیز یک تخت مرمرین قرار دارد که بسیار کوچکتر و سادهتر از تخت مرمر اصلی است. معروف است که ناصرالدین شاه این گوشه کاخ گلستان را بسیار دوست داشته و اغلب در این محل خلوت می کرده و قلیان میکشیده است.
@parsname
(به نقل از ویکی پدیا)
عکس ها از زاویه دوربین : #هادی_صدیقی
نقل #شاهنامه توسط بانو پریسا #سیمین_مهر در جشن #یلدا ی دانش آموزان #افغانستانی آموزشگاه فرهنگ
@parsname
@irtaj
@parsname
@irtaj
نقل #شاهنامه توسط بانو پریسا #سیمین_مهر در جشن #یلدا ی دانش آموزان #افغانستانی آموزشگاه فرهنگ
@parsname
@irtaj
@parsname
@irtaj
پارسنامه
ذکر بردار کردن #حسنک بخش نخست اغاز ذکر بردار کردن حسنک شرح انچه گذشت تا کار حسنک به پای دار رسید. معرفی مقصران و پند تاریخی این تراژدی از دید بوالفضل #بیهقی @parsname با صدای بانو #محبوبه_کریمی (تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی، تصحیح دکتر خطیب رهبر، انتشارات مهتاب،…
ذکر بردار کردن #حسنک
بخش دوم
دلایل بوسهل و سلطان مسعود
شرح زعارتهای بوسهل و توجیهات سلطان مسعود برای بردار کردن حسنک و نصیحتهای خواجه احمد حسن میمندی در این باب به روایت بوالفضل #بیهقی
@parsname
با صدای بانو #محبوبه_کریمی
(تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی، تصحیح دکتر خطیب رهبر، انتشارات مهتاب، چاپ دوازدهم ۱۳۸۷ ، صفحات ۲۲۶تا ۲۳۶) 👇👇
https://telegram.me/joinchat/BQ7M3Twbq_a6ixaQEzDIJQ
بخش دوم
دلایل بوسهل و سلطان مسعود
شرح زعارتهای بوسهل و توجیهات سلطان مسعود برای بردار کردن حسنک و نصیحتهای خواجه احمد حسن میمندی در این باب به روایت بوالفضل #بیهقی
@parsname
با صدای بانو #محبوبه_کریمی
(تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی، تصحیح دکتر خطیب رهبر، انتشارات مهتاب، چاپ دوازدهم ۱۳۸۷ ، صفحات ۲۲۶تا ۲۳۶) 👇👇
https://telegram.me/joinchat/BQ7M3Twbq_a6ixaQEzDIJQ
حسنک،بخش دوم @parsname
<unknown>
ذکر بر دار کردن #حسنک
بخش دوم
به روایت ابوالفضل #بیهقی تصحیح دکتر خطیب رهبر
@parsname
با صدای بانو #محبوبه_کریمی
بخش دوم
به روایت ابوالفضل #بیهقی تصحیح دکتر خطیب رهبر
@parsname
با صدای بانو #محبوبه_کریمی
@paesname
نشست از اسطوره تا جشن در ساری برگزار شد
یلدا؛ روشنایی در پس شب تیره
متن کامل در مازندنومه:
https://goo.gl/QGpT7z
@mazandnume
@parsname
نشست از اسطوره تا جشن در ساری برگزار شد
یلدا؛ روشنایی در پس شب تیره
متن کامل در مازندنومه:
https://goo.gl/QGpT7z
@mazandnume
@parsname
@parsname
نشست از اسطوره تا جشن در ساری برگزار شد
یلدا؛ روشنایی در پس شب تیره
دکتر رضا ستاری، استاد ادبیات دانشگاه مازندران: یلدا تولد خورشیدی است که قرار است در پس طولانی ترین شب سال به وجود آید/ هیچ نوع سند تاریخی نداریم که چیزی به نام آیین مهر در ایران وجود داشته است/ تنها آیینی که قربانی کردن و کشتار در آن منع شده، دین زرتشت است.
متن کامل در مازندنومه:
https://goo.gl/QGpT7z
@mazandnume
@parsname
نشست از اسطوره تا جشن در ساری برگزار شد
یلدا؛ روشنایی در پس شب تیره
دکتر رضا ستاری، استاد ادبیات دانشگاه مازندران: یلدا تولد خورشیدی است که قرار است در پس طولانی ترین شب سال به وجود آید/ هیچ نوع سند تاریخی نداریم که چیزی به نام آیین مهر در ایران وجود داشته است/ تنها آیینی که قربانی کردن و کشتار در آن منع شده، دین زرتشت است.
متن کامل در مازندنومه:
https://goo.gl/QGpT7z
@mazandnume
@parsname
Mazandnume
مازندنومه :یلدا؛ روشنایی در پس شب تیره
دکتر رضا ستاری، استاد ادبیات دانشگاه مازندران: یلدا تولد خورشیدی است که قرار است در پس طولانی ترین شب سال به وجود آید/ هیچ نوع سند تاریخی نداریم که چیزی به نام آیین مهر در ایران وجود داشته است/ تنها آیینی که قربانی کردن و کشتار در آن منع شده، دین زرتشت است.