🅾 The Monkey 🅾
🛑 A boy with a monkey on his shoulder was walking down the road when he passed a policeman who said, "Now, now young lad, I think you had better take that monkey to the zoo." The next day, the boy was walking down the road with the monkey on his shoulder again, when he passed the same policeman. The policeman said, "Hey there, I thought I told you to take that monkey to the zoo!" The boy answered, "I did! Today I'm taking him to the cinema.
🅾 میمون 🅾
🛑 پسری با یه میمون روی شونش از جاده ای رد می شد و از مقابل پلیسی گذشت.
پلیس گفت:
آهای پسر بچه، فکر می کنم بهتره این میمون را ببری باغ وحش.
روز بعد دوباره پسرک با میمون روی شونش داشت از جاده ای می گذشت که دوباره از مقابل همان پلیس رد شد،
پلیس گفت:
سلام، فکر کنم بهت گفتم که میمون و ببری باغ وحش!
پسرک جواب داد: بردم، امروز دارم میبرمش سینما.
#story
#teens
#Fun
@OstadEnglish
🛑 A boy with a monkey on his shoulder was walking down the road when he passed a policeman who said, "Now, now young lad, I think you had better take that monkey to the zoo." The next day, the boy was walking down the road with the monkey on his shoulder again, when he passed the same policeman. The policeman said, "Hey there, I thought I told you to take that monkey to the zoo!" The boy answered, "I did! Today I'm taking him to the cinema.
🅾 میمون 🅾
🛑 پسری با یه میمون روی شونش از جاده ای رد می شد و از مقابل پلیسی گذشت.
پلیس گفت:
آهای پسر بچه، فکر می کنم بهتره این میمون را ببری باغ وحش.
روز بعد دوباره پسرک با میمون روی شونش داشت از جاده ای می گذشت که دوباره از مقابل همان پلیس رد شد،
پلیس گفت:
سلام، فکر کنم بهت گفتم که میمون و ببری باغ وحش!
پسرک جواب داد: بردم، امروز دارم میبرمش سینما.
#story
#teens
#Fun
@OstadEnglish