هیچ !
95.4K subscribers
18.4K photos
693 videos
4 files
257 links
Download Telegram
نمونه دیگری از عکس های زیبای خورشید گرفتگی 🌞


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به كسانى كه دوستشان داريد بالى براى پرواز ، ريشه‌اى براى برگشتن ، و دليلى براى ماندن بدهيد ...


~ دالايى لاما

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
فقط اونجا که ‏محمدصالح علاء میگه :

‏هروقت سرتونو روی شونه‌های محبوبتون گذاشتین ، دلتنگ‌ها رو هم دعا کنین :(‌


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
روزی سلطان محمود از دلقک دربارش  پرسید:
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه
بین مردم آغاز می شود؟
دلقک گفت: ای پدر سوخته !
سلطان گفت: توهین میکنی؟ !
سر از بدنت جدا خواهم کرد .....

دلقک خندید و گفت:
جنگ اینگونه آغاز میشود،
کسی غلطی میکند و
کسی به غلط جواب میدهد.


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
"تعهد" رو به بچه‌هاتون یاد بدید.
تعهد تو رابطه، تو رفاقت، تو کار.
این حجم از ویرانی تو همه چی، نتیجه‌ی
«فقط گلیم خودت رو از آب بکش بیرون و از بقیه بهتر باش» یک سری از پدر و مادرهاست‌ ...


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
ای با تو پیر گشتن، از هر شباب خوش‌تر...!


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
فرانسویا وقتی میخان به دلبرشون بگن خیلی دوسش دارن میگن : “Je t’aime plus qu’hier moins que demain” یعنی بیشتر از دیروز و کمتر از فردا عاشقتم.

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
تُرْش رویــی" هم بکن، شیرین عسل بانوی من ...

گـــاه گـــاهی قاطی "فالوده" ، لیمو لازم است ..!

~ کنعان محمدی

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
پرسيدند آيا او را تا حدِ مرگ دوست دارى؟

گفتم "بالاى قبرم از او صحبت كن و
ببين چطور مرا زنده مى‌كند"

~ محمود درويش


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
از این به بعد همه‌ی قرارهایمان؛
یا آغوش تو
یا آغوش من

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
حال و هوای خونه ای که پر شده از صدای دریا


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

در گذشته، نوشیدنی‏ها و مایعات خوراکی را در ظرف‏های مخصوصی از جنس سفال می‏ریختند که به آن سبو می‏گفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربه ‏ای به سبو می‏خورد، می‏شکست و مایع داخل آن به زمین می‏ریخت و دیگر قابل استفاده نبود.
مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد می فروخت با او همسایگی داشت و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت زاهد می فرستاد. زاهد مقداری میخورد و باقی را در سبویی می ریخت و طرفی می نهاد.
آخر سبو پر شد. روزی به آن می‌نگریست اندیشید که: اگر این شهد روغن به ده درهم بتوانم بفروشم و پنج گوسفند بخرم و هر کدام پنج گوسفند بزایند و از نتایج آنها رمه‌ها پیدا می کنم و زنی از خاندان بزرگ بخواهم. لاشک پسری آید نام نیکوش نهم و علم و ادب بیاموزش و اگر تمردی نماید بدین عصا ادب فرمایم. این فکرت چنان قوی شد که ناگهان عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد. در حال بشکست و شهد و روغن بر روی آن فرود آمد.

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
🖇♥️

اونجا که پویا جمشیدی میگه :

" دلم یک نفر را می‌خواهد
که وقتِ آمدنش، تنهایی‌ام را ببرد،
من موهایش را ببافم،
او آرزوهایم را... "

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
‏گفتم انقدر به خودت سخت نگیر،
‏گفت: متنفرم از بس همه همینو بهم میگن، چرا یه بار فکر نمی‌کنید شاید واقعا سخته؟
‏با خودم فکر کردم راست میگه، شاید واقعا سخته، ما چه حقی داریم بهش بگیم سخت نبینه، سخت نگیره؟


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمه‌ات
بخوان که جاری آواز جویبار تویی


~ حسین منزوی

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
این کسیه که تنهاش گذاشتی و رفتی ولی اون هنوز مثل احمقا دوست داره


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
نمیدونم براتون پیش اومده موقع دیدن یک فیلم صدا و تصویر هماهنگ نباشن ، چقدر این موضوع رو مخ و اعصاب خورد کنه
تو واقعیت هم دقیقا همینه ...
آدمایی که حرفاشون با عملشون یکی نیست همینقدر رو مخ اعصاب خورد کنن


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
وقتی ازت دوره به جای شب بخیر مثل لیلا صابری‌ منش بهش بگو:

شب ها بدون خمار چشمانت شبم بخیر نخواهد شد.


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما؛ مرحمت زیاد

~ فاضل نظری


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙