«خُرده مرگ»؛ مواجهه با مرگ در تجربیات روزمره
شاید تابهحال اسم «خُرده مرگ» یا «تجربۀ نزدیک به مرگ» رو شنیده باشین یا حتی در موردش چیزهایی بدونین.
تجربهٔ نزدیک به مرگ (Near-death Experience) یا NDE در حالت کلی به حس عمیق و شخصیای گفته میشه که افراد در آستانۀ مرگ یا در شرایطی که به لحاظ بالینی مردهن، تجربه میکنن. مثلاً وقتی که کسی برای دقایقی دچار ایست قلبی میشه و دوباره به زندگی برمیگرده.
اما تجربۀ «خُرده مرگ» رو به صورت استعاری و درونی در تجربیات روزمرهمون هم داریم؛ یعنی رخدادهایی که مرگ رو برامون تداعی میکنن و باعث میشن در درونمون حسی شبیه مردن رو تجربه کنیم؛ نیست و نابود شدن، محو شدن، نبودن.
این تجربه گاهی میتونه به ظرافت یک «انتخاب روزمره» باشه، مثل وقتی که با انتخاب یک گزینه، گزینههای دیگه از بین میرن. یا اینکه پشت هر «خداحافظی» مقداری مرگ وجود داره.
از طرفی، یکی از علائم حیاتی انسان امروزی، حضور در شبکههای اجتماعیه.
تا حالا شده که از يک شبکهٔ اجتماعی دىاكتيو کنین و بعد با يک اكانت فیک یا ناشناس «دقیقاً» توی همون فضا حاضر بشين و بچرخین؟ چه چیزی میبینین؟ چه حسی بهتون دست میده؟
شما با اکانت ناشناس و ساکتتون مثل «روح» یک مرده بر فراز اون شبکۀ اجتماعی میچرخین و احتمالاً میبینین که هیچ چیزی با نبودن شما ذرهای تغيير نكرده! همه دارن کار خودشون رو میکنن. میگن، میخندن، استوری میذارن، تو ژانرها شرکت میکنن و... به قول معروف، آب از آب تکون نخورده
شاید همون لحظه با خودتون بگین: پس من چی؟ چرا هیچکس من رو یادش نیست؟ انگار که مردهم، برای همیشه نابود شدهم و همه فراموشم کردهن.
ترسناکه نه؟
این تجربه میتونه يادآور حسی شبیه #مرگ باشه؛ اصلا چون فراموش شدن به ما حس مرگ میده، دوست داریم خودمون رو توی یاد آدمها زنده نگهداریم.
تجربۀ «خُرده مرگ» مصادیق زیادی در زندگی ما داره.
پایان یک رابطۀ عاشقانه و مردن در قلب یک فرد.
پایان یک دوستی عمیق چندساله و مردن در قلب اون دوست.
حتی گاهی به زبونش هم میاریم: از زندگیم برو بیرون، تو دیگه برام مردی، همینجا خاکت کردم و تموم.
اما در برابر این حس دردناک چهکار باید بکنیم؟
لعنت به پذیرش واقعیت!
شاید مقایسۀ دنیای واقعی و مجازی، خیلی درست نباشه. دنیای مجازی، با همۀ ایراداتی که داره، با وجود اینکه به طاعون مسری زمانه تعبیر میشه، میتونه فرصتی به ما بده تا این واقعیت رو پذیرش کنیم که:
جای ما اصلاً خالی نیست. قرار هم نیست با نبودنمون چیزی تغییر کنه، چون ما آدمها تغییر رو با حضورمون ایجاد میکنیم.
واقعیت تلخیه، اما:
زمین بدون ما هم به چرخش خودش ادامه میده، دنیا بدون ما هم سر جاشه؛ فرقی هم نمیکنه که کی باشیم، فرامرز اصلانی، نیما شفیعزاده یا هرکس دیگهای.
پس:
بهجای اینکه تلاش کنیم نبودنمون رو به بقیه بفهمونیم و دلتنگ و نگرانشون کنیم، بهتره به این فکر کنیم که حضورمون چه حسی رو در دیگران ایجاد میکنه و چه تغییری در محیط اطرافمون به وجود میاره.
با این نگاه، خودمون رو بهتر میشناسیم و اگه آدم درستی باشیم، از چیزی که هستیم خوشحالتر خواهیم بود.
چون مرگ انقدر بهمون نزدیکه که شاید بعد از انتشار این پست، نوبت من یا شما باشه...
ولی خب حالا تا زندهم باید بگم بین همۀ از دست دادنها و خرده مرگها، باید نو شدن رو از بهار بیاموزیم. ما هم این مدت مشغول ساختن و مرتب کردن «بالکن» بودیم. از این به بعد از بالکن بیشتر خواهید شنید.
🌙 @TheBalconStudio
شما تعریف کنید، توی سال گذشته مشغول ساختن چی بودین؟
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
شاید تابهحال اسم «خُرده مرگ» یا «تجربۀ نزدیک به مرگ» رو شنیده باشین یا حتی در موردش چیزهایی بدونین.
تجربهٔ نزدیک به مرگ (Near-death Experience) یا NDE در حالت کلی به حس عمیق و شخصیای گفته میشه که افراد در آستانۀ مرگ یا در شرایطی که به لحاظ بالینی مردهن، تجربه میکنن. مثلاً وقتی که کسی برای دقایقی دچار ایست قلبی میشه و دوباره به زندگی برمیگرده.
اما تجربۀ «خُرده مرگ» رو به صورت استعاری و درونی در تجربیات روزمرهمون هم داریم؛ یعنی رخدادهایی که مرگ رو برامون تداعی میکنن و باعث میشن در درونمون حسی شبیه مردن رو تجربه کنیم؛ نیست و نابود شدن، محو شدن، نبودن.
این تجربه گاهی میتونه به ظرافت یک «انتخاب روزمره» باشه، مثل وقتی که با انتخاب یک گزینه، گزینههای دیگه از بین میرن. یا اینکه پشت هر «خداحافظی» مقداری مرگ وجود داره.
از طرفی، یکی از علائم حیاتی انسان امروزی، حضور در شبکههای اجتماعیه.
تا حالا شده که از يک شبکهٔ اجتماعی دىاكتيو کنین و بعد با يک اكانت فیک یا ناشناس «دقیقاً» توی همون فضا حاضر بشين و بچرخین؟ چه چیزی میبینین؟ چه حسی بهتون دست میده؟
شما با اکانت ناشناس و ساکتتون مثل «روح» یک مرده بر فراز اون شبکۀ اجتماعی میچرخین و احتمالاً میبینین که هیچ چیزی با نبودن شما ذرهای تغيير نكرده! همه دارن کار خودشون رو میکنن. میگن، میخندن، استوری میذارن، تو ژانرها شرکت میکنن و... به قول معروف، آب از آب تکون نخورده
شاید همون لحظه با خودتون بگین: پس من چی؟ چرا هیچکس من رو یادش نیست؟ انگار که مردهم، برای همیشه نابود شدهم و همه فراموشم کردهن.
ترسناکه نه؟
این تجربه میتونه يادآور حسی شبیه #مرگ باشه؛ اصلا چون فراموش شدن به ما حس مرگ میده، دوست داریم خودمون رو توی یاد آدمها زنده نگهداریم.
تجربۀ «خُرده مرگ» مصادیق زیادی در زندگی ما داره.
پایان یک رابطۀ عاشقانه و مردن در قلب یک فرد.
پایان یک دوستی عمیق چندساله و مردن در قلب اون دوست.
حتی گاهی به زبونش هم میاریم: از زندگیم برو بیرون، تو دیگه برام مردی، همینجا خاکت کردم و تموم.
اما در برابر این حس دردناک چهکار باید بکنیم؟
لعنت به پذیرش واقعیت!
شاید مقایسۀ دنیای واقعی و مجازی، خیلی درست نباشه. دنیای مجازی، با همۀ ایراداتی که داره، با وجود اینکه به طاعون مسری زمانه تعبیر میشه، میتونه فرصتی به ما بده تا این واقعیت رو پذیرش کنیم که:
جای ما اصلاً خالی نیست. قرار هم نیست با نبودنمون چیزی تغییر کنه، چون ما آدمها تغییر رو با حضورمون ایجاد میکنیم.
واقعیت تلخیه، اما:
زمین بدون ما هم به چرخش خودش ادامه میده، دنیا بدون ما هم سر جاشه؛ فرقی هم نمیکنه که کی باشیم، فرامرز اصلانی، نیما شفیعزاده یا هرکس دیگهای.
پس:
بهجای اینکه تلاش کنیم نبودنمون رو به بقیه بفهمونیم و دلتنگ و نگرانشون کنیم، بهتره به این فکر کنیم که حضورمون چه حسی رو در دیگران ایجاد میکنه و چه تغییری در محیط اطرافمون به وجود میاره.
با این نگاه، خودمون رو بهتر میشناسیم و اگه آدم درستی باشیم، از چیزی که هستیم خوشحالتر خواهیم بود.
چون مرگ انقدر بهمون نزدیکه که شاید بعد از انتشار این پست، نوبت من یا شما باشه...
ولی خب حالا تا زندهم باید بگم بین همۀ از دست دادنها و خرده مرگها، باید نو شدن رو از بهار بیاموزیم. ما هم این مدت مشغول ساختن و مرتب کردن «بالکن» بودیم. از این به بعد از بالکن بیشتر خواهید شنید.
🌙 @TheBalconStudio
شما تعریف کنید، توی سال گذشته مشغول ساختن چی بودین؟
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
❤7👏5😢5
🧠 چرا به مشاوره و رواندرمانی نیاز داریم؟ + افشای تجربۀ ۱۰سالۀ من
در سالهای اخیر مراجعه به رواندرمانگر، روانشناس یا همون تراپیست بین ما ایرانیها رواج بیشتری پیدا کرده. حداقل، بحثهای داغ توییتر (ایکس) و سایر شبکههای اجتماعی اینطور میگن.
فکر میکنم تماس ما با جهان غرب چه از طریق ایرانیهای مهاجر و چه از طریق فضای مجازی، در این آگاهی و اقبال روزافزون بیتأثیر نبوده. اما مثل هر چیز دیگهای که ما از جهان خارج میگیریم و فرهنگ و نحوۀ استفاده از اون، تماموکمال وارد ایران نمیشه، تراپی و رواندرمانی هم از این قاعده مستثنا نیست.
از طرفی، چون جامعه آموزش درستی به ما نداده، ناگزیریم خودمون اون رو از طریق مطالعه و کنکاشهای شخصی کشف کنیم و یاد بگیریم؛ مثل خیلی از مهارتهای نرم و سخت دیگهای که یاد گرفتیم.
حالا، من بهعنوان یه دهههفتادی که بیشتر از ۱۰ ساله (از سال ۱۳۹۲) مرتب و هفتگی به جلسههای تراپی میرم، میخوام تجربهم رو با شما به اشتراک بذارم، چون معتقدم هرقدر برای سلامت روانمون قدم برداریم، اگه دیگران دربارهش آگاهی نداشته باشن، با واکنشهای غلطشون تلاشهای ما رو هم خراب میکنن.
در واقع، ما سعی میکنیم بهسختی و قدمبهقدم از تراپیرفتن نتیجه بگیریم و اونها به سرعت برقوباد نابودش میکنن! بعد از مدتی، انگار ما جای اونها هم به تراپی میریم و مجبور میشیم جور ناآگاهیشون رو بکشیم.
هدف اصلی من از نوشتن این مطلب طولانی و مفصل که میبایست سر فرصت و باحوصله خونده بشه، اینه که از پدیدهای به نام رواندرمانی، انگزدایی (Destigmatization) کنم و تا جایی که از دستم برمیاد، این مقوله رو عادیسازی کنم.
بله، خیلیها پیش روانشناس نمیرن، چون میترسن دیگران به اونها انگ دیوانگی بزنن یا طردشون کنن. انگزدایی یعنی تلاش برای ریختن قبح چیزی تا آدمها برای انجام اون احساس شرمساری و خجالت نکنن؛ یعنی تلاش برای ازبینبردن باورهای غلط و خلأهای فرهنگی دربارۀ یه پدیده.
در راستای همین انگزدایی، قصد دارم تجربههای ۱۰سالۀ خودم رو با شما به اشتراک بذارم و این اشتراکگذاری تجربه، داستان سفر به اعماق وجود خودمه، ورای هر چیزی که آدمها دربارۀ شبهعلم و روانشناسی زرد و... میگن که من در ادامه به همۀ اینها هم میپردازم.
🔗 کامل این نوشته رو اینجا بخوانید:
https://virgool.io/personallife/my-psychotherapy-experience-d6mvvob9mas5
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
در سالهای اخیر مراجعه به رواندرمانگر، روانشناس یا همون تراپیست بین ما ایرانیها رواج بیشتری پیدا کرده. حداقل، بحثهای داغ توییتر (ایکس) و سایر شبکههای اجتماعی اینطور میگن.
فکر میکنم تماس ما با جهان غرب چه از طریق ایرانیهای مهاجر و چه از طریق فضای مجازی، در این آگاهی و اقبال روزافزون بیتأثیر نبوده. اما مثل هر چیز دیگهای که ما از جهان خارج میگیریم و فرهنگ و نحوۀ استفاده از اون، تماموکمال وارد ایران نمیشه، تراپی و رواندرمانی هم از این قاعده مستثنا نیست.
از طرفی، چون جامعه آموزش درستی به ما نداده، ناگزیریم خودمون اون رو از طریق مطالعه و کنکاشهای شخصی کشف کنیم و یاد بگیریم؛ مثل خیلی از مهارتهای نرم و سخت دیگهای که یاد گرفتیم.
حالا، من بهعنوان یه دهههفتادی که بیشتر از ۱۰ ساله (از سال ۱۳۹۲) مرتب و هفتگی به جلسههای تراپی میرم، میخوام تجربهم رو با شما به اشتراک بذارم، چون معتقدم هرقدر برای سلامت روانمون قدم برداریم، اگه دیگران دربارهش آگاهی نداشته باشن، با واکنشهای غلطشون تلاشهای ما رو هم خراب میکنن.
در واقع، ما سعی میکنیم بهسختی و قدمبهقدم از تراپیرفتن نتیجه بگیریم و اونها به سرعت برقوباد نابودش میکنن! بعد از مدتی، انگار ما جای اونها هم به تراپی میریم و مجبور میشیم جور ناآگاهیشون رو بکشیم.
هدف اصلی من از نوشتن این مطلب طولانی و مفصل که میبایست سر فرصت و باحوصله خونده بشه، اینه که از پدیدهای به نام رواندرمانی، انگزدایی (Destigmatization) کنم و تا جایی که از دستم برمیاد، این مقوله رو عادیسازی کنم.
بله، خیلیها پیش روانشناس نمیرن، چون میترسن دیگران به اونها انگ دیوانگی بزنن یا طردشون کنن. انگزدایی یعنی تلاش برای ریختن قبح چیزی تا آدمها برای انجام اون احساس شرمساری و خجالت نکنن؛ یعنی تلاش برای ازبینبردن باورهای غلط و خلأهای فرهنگی دربارۀ یه پدیده.
در راستای همین انگزدایی، قصد دارم تجربههای ۱۰سالۀ خودم رو با شما به اشتراک بذارم و این اشتراکگذاری تجربه، داستان سفر به اعماق وجود خودمه، ورای هر چیزی که آدمها دربارۀ شبهعلم و روانشناسی زرد و... میگن که من در ادامه به همۀ اینها هم میپردازم.
🔗 کامل این نوشته رو اینجا بخوانید:
https://virgool.io/personallife/my-psychotherapy-experience-d6mvvob9mas5
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
ویرگول
🧠 چرا به مشاوره و رواندرمانی نیاز داریم؟ + افشای تجربۀ ۱۰سالۀ من
در اینجا بررسی میکنیم که رواندرمانگر کیه، چه فرقی با روانپزشک داره، چرا به روانشناس نیاز داریم و چطور میتونیم تراپیست خوب انتخاب کنیم…
👌9❤6💯5
📧 تجربۀ ارسال ایمیل به ایمیلِ Info بیش از ۱۸۰ کسبوکار ایرانی
حس کنجکاوی و کنکاش تو یک موضوعی تا کجا خوبه و کی باید متوقفش کنیم؟ اگه مربوط به کار باشه چی؟ پیشاومدن سؤالاتی دربارۀ کارِ خودم، کارِ دیگران، مشتری، تکنولوژی، تبلیغات، بهروزبودن، محتوا و کلی کلیدواژۀ دیگه که من رو مجبور میکنن بهخاطر نوع کارم، به سراغشون برم.
برای مثال، من بهطور میانگین هر روز به بیش از دههاسایت ایرانی و خارجی سر میزنم و زیروروشون میکنم؛ سایتهایی که اغلبشون کسبوکارهای تکنولوژیمحور یا سایتهای خبری مرتبط با این حوزه هستن. اما یکی از مواردی که موقع سرزدن به سایتها نظرم رو خیلی به خودش جلب میکنه، صفحۀ «تماس با ما» این سایتهاست. این توجه، بیشتر از لحاظ مدلِ صفحهبندی و اطلاعاتیه که صاحبان سایت برای صفحۀ «تماس با ما» یا همان «ارتباط با ما» در نظر میگیرن تا به مخاطباشون نشون بِدَن.
احتمالاً شما هم با صفحۀ تماس با ما آشنا هستید؛ معمولاً یکی از اولین صفحاتیه که بعد از راهاندازی هر سایتی باید سروسامونش بدید. این صفحه برای ارتباط آسون و سریع مخاطبان با صاحبان سایت طراحی شده. حالا طراحی اون و اینکه چه اطلاعاتی باید داخلش قرار بگیره و چه ویژگیهایی باید داشته باشه، کلاً به عوامل زیادی بستگی داره که خارج از بحث این بلاگپسته.
شاید این بلاگپستم بهانهای باشه برای کسبوکارها، تا یک فکری به حال ایمیلهای صفحۀ تماس با ما خودشون بکنن و اگر واقعاً نیازی به اون ندارن و قرار نیست چکش بکنن یا نمیخوان پاسخ بدن، اون رو از روی سایتشون بردارن؛ اینطوری دیگه کسی هم چشمانتظار جواب نیست. اگر هم میخوان جواب بدن که باید یه استراتژیای رو تو تیم پشتیبانی برای پاسخگویی به ایمیلها تدوین کنن.
🔗 کامل این نوشته رو اینجا بخوانید:
https://virgool.io/contentburger/info-email-mrfzqsdgsrzx
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
حس کنجکاوی و کنکاش تو یک موضوعی تا کجا خوبه و کی باید متوقفش کنیم؟ اگه مربوط به کار باشه چی؟ پیشاومدن سؤالاتی دربارۀ کارِ خودم، کارِ دیگران، مشتری، تکنولوژی، تبلیغات، بهروزبودن، محتوا و کلی کلیدواژۀ دیگه که من رو مجبور میکنن بهخاطر نوع کارم، به سراغشون برم.
برای مثال، من بهطور میانگین هر روز به بیش از دههاسایت ایرانی و خارجی سر میزنم و زیروروشون میکنم؛ سایتهایی که اغلبشون کسبوکارهای تکنولوژیمحور یا سایتهای خبری مرتبط با این حوزه هستن. اما یکی از مواردی که موقع سرزدن به سایتها نظرم رو خیلی به خودش جلب میکنه، صفحۀ «تماس با ما» این سایتهاست. این توجه، بیشتر از لحاظ مدلِ صفحهبندی و اطلاعاتیه که صاحبان سایت برای صفحۀ «تماس با ما» یا همان «ارتباط با ما» در نظر میگیرن تا به مخاطباشون نشون بِدَن.
احتمالاً شما هم با صفحۀ تماس با ما آشنا هستید؛ معمولاً یکی از اولین صفحاتیه که بعد از راهاندازی هر سایتی باید سروسامونش بدید. این صفحه برای ارتباط آسون و سریع مخاطبان با صاحبان سایت طراحی شده. حالا طراحی اون و اینکه چه اطلاعاتی باید داخلش قرار بگیره و چه ویژگیهایی باید داشته باشه، کلاً به عوامل زیادی بستگی داره که خارج از بحث این بلاگپسته.
شاید این بلاگپستم بهانهای باشه برای کسبوکارها، تا یک فکری به حال ایمیلهای صفحۀ تماس با ما خودشون بکنن و اگر واقعاً نیازی به اون ندارن و قرار نیست چکش بکنن یا نمیخوان پاسخ بدن، اون رو از روی سایتشون بردارن؛ اینطوری دیگه کسی هم چشمانتظار جواب نیست. اگر هم میخوان جواب بدن که باید یه استراتژیای رو تو تیم پشتیبانی برای پاسخگویی به ایمیلها تدوین کنن.
🔗 کامل این نوشته رو اینجا بخوانید:
https://virgool.io/contentburger/info-email-mrfzqsdgsrzx
نیما شفیعزاده
@nshafiezadeh
ویرگول
📧 تجربۀ ارسال ایمیل به ایمیلِ Info بیش از ۱۸۰ کسبوکار ایرانی
تا حالا به ایمیل اینفویی که کسبوکارها در سایتشان گذاشتهاند ایمیلی فرستادهاید تا ببینید چه میشود؟ من فرستادم، تجربهام را اینجا بخوانید.
👏9🔥7👌4
🤵♀️ ۱۶۰ تجربۀ خواندنی از زنان فعال اکوسیستم استارتاپی ایران
۱۷ مه برابر با ۲۷ اردیبهشت، روز جهانی مخابرات و ارتباطات دوربرد (World Telecommunication) نامگذاری شده. هدف اصلی این روز تأکید بر اهمیت ارتباط و چگونگی انتقال اطلاعات در سراسر جهانه. اهداف دیگهای مثل افزایش آگاهی و چگونگی انتقال اطلاعات مهم هم مدنظره. در واقع هدف از روز جهانی مخابرات و ارتباطات کمک به ایجاد پلهای ارتباطی قوی و مستحکمتر بین کشورهای مختلف و مردم جهان و همچنین توسعۀ فناوریهاییه که برای گسترش ارتباطات و زیرساختهای مخابراتی ساخته و استفاده شده.
نیمی از جمعیت کشورمون زنان هستن و نمیشه حضورشون رو نادیده گرفت و از طرفی هم بهواسطۀ وجود زن، زندگی جریان داره و با همدیگه میتونیم دنیای قشنگتری رو بسازیم. از بزرگترین دستاوردهای این همزیستی میتونه آزادی باشه چراکه آزادی، امکان عملیکردن تصمیمهاییه که فرد یا جامعه به میل و ارادۀ خودش برای بهبود دنیا میگیره.
وقتی مناسبت روز جهانی ارتباطات رو در تقویم دیدم، به نظرم رسید بهونۀ خوبیه برای اینکه تأکیدی باشه بر اهمیت ارتباط بین خانمها و آقایون فعال اکوسیستم کارآفرینی. در نهایت، همۀ اینها بهونهای شد حالا نه بهاندازۀ یه تریبون برای سخنرانی چندصدنفره ولی بهاندازۀ قدمی که من میتونم بردارم.
به همین دلیل، سراغ ۱۶۰ خانم رفتم و ازشون خواستم تجربههای خودشون رو با محوریت ارتباطات بنویسن. شاید جمعآوری این تجربهها بهونهای باشه برای جرقهزدن گوشۀ ذهنتون و شما هم بخواهید در هر جایگاهی که هستید قدمی بردارید تا بتونیم کنار همدیگه دنیای بهتری رو بسازیم. در ادامه میتونید نوشتۀ دوستان رو بخونید.
https://virgool.io/contentburger/iranian-women-experiences-xrro1im9r0fs
۱۷ مه برابر با ۲۷ اردیبهشت، روز جهانی مخابرات و ارتباطات دوربرد (World Telecommunication) نامگذاری شده. هدف اصلی این روز تأکید بر اهمیت ارتباط و چگونگی انتقال اطلاعات در سراسر جهانه. اهداف دیگهای مثل افزایش آگاهی و چگونگی انتقال اطلاعات مهم هم مدنظره. در واقع هدف از روز جهانی مخابرات و ارتباطات کمک به ایجاد پلهای ارتباطی قوی و مستحکمتر بین کشورهای مختلف و مردم جهان و همچنین توسعۀ فناوریهاییه که برای گسترش ارتباطات و زیرساختهای مخابراتی ساخته و استفاده شده.
نیمی از جمعیت کشورمون زنان هستن و نمیشه حضورشون رو نادیده گرفت و از طرفی هم بهواسطۀ وجود زن، زندگی جریان داره و با همدیگه میتونیم دنیای قشنگتری رو بسازیم. از بزرگترین دستاوردهای این همزیستی میتونه آزادی باشه چراکه آزادی، امکان عملیکردن تصمیمهاییه که فرد یا جامعه به میل و ارادۀ خودش برای بهبود دنیا میگیره.
وقتی مناسبت روز جهانی ارتباطات رو در تقویم دیدم، به نظرم رسید بهونۀ خوبیه برای اینکه تأکیدی باشه بر اهمیت ارتباط بین خانمها و آقایون فعال اکوسیستم کارآفرینی. در نهایت، همۀ اینها بهونهای شد حالا نه بهاندازۀ یه تریبون برای سخنرانی چندصدنفره ولی بهاندازۀ قدمی که من میتونم بردارم.
به همین دلیل، سراغ ۱۶۰ خانم رفتم و ازشون خواستم تجربههای خودشون رو با محوریت ارتباطات بنویسن. شاید جمعآوری این تجربهها بهونهای باشه برای جرقهزدن گوشۀ ذهنتون و شما هم بخواهید در هر جایگاهی که هستید قدمی بردارید تا بتونیم کنار همدیگه دنیای بهتری رو بسازیم. در ادامه میتونید نوشتۀ دوستان رو بخونید.
https://virgool.io/contentburger/iranian-women-experiences-xrro1im9r0fs
❤5🥰5👏5
یادمه وقتی بچه بودم یه شب قبلاز شام رفتم تو کمد قایم شدم که بیان پیدام کنن، ولی من هنوز تو همون کمدم..
❤12🥰2
Zolishow - Goolakhesh Manam
Words/Photo: Zolishow
Soundcloud:
https://soundcloud.com/nimashafiezadeh/zolishow-gm
Pintrest:
https://www.pinterest.com/pin/594404850859023098/
Words/Photo: Zolishow
Soundcloud:
https://soundcloud.com/nimashafiezadeh/zolishow-gm
Pintrest:
https://www.pinterest.com/pin/594404850859023098/
🔥6👏2🤩2
دوستان فردادرسی لطف داشتن و تو نوشتۀ «لینکدین چیست؟» برای تکمیل بخش Featured پروفایل لینکدینم رو بهعنوان نمونۀ خوب آوردن، خلاصه اگه میخواهید یه حداقلی از لینکدین رو بدونید، این مطلب خوب رو بخونید :)
📚 یادگیری، همیشه، همهجا؛ فرادرس
@Faradars
📚 یادگیری، همیشه، همهجا؛ فرادرس
@Faradars
❤7👍3🎉3
Nima Sh. | نیما شفیعزاده
اندر اهمیت مهارت داستانسرایی و ارائهکردن در لینکدین :)
خوشحال میشم وقتی میبینم محتوایی که بیشتر از 2 سال پیش تولید و منتشر کردم، میتونه انقد الهامبخش باشه که فقط با عوضکردن اتریبیوتهای محتوایی داخل تصویر، بازیافت محتوا بشه و دوباره تبدیل به پربازدیدترین پست صفحۀ خانمِ ستایش حیدری کیان بشه. 🥇
👏6🌚6⚡2
🛒 نمادها و علائم بستهبندی محصولات چی میگن؟ (راهنمای جامع بیش از ۵۰ مورد)
این نوشته رو از اینجا بخوانید.
و از اینجا تصاویرش رو ببینید:
Product Description Infographic
این نوشته رو از اینجا بخوانید.
و از اینجا تصاویرش رو ببینید:
Product Description Infographic
👌6🤩3❤2