Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
فیبی: دوست داری چی باشی؟
- می دونی دوست دارم چی باشم؟ همه ش مجسم می کنم چن تا بچه ی کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچه ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، غیر من. منم لبه ی یه پرتگاه خطرناک ویساده م و باید هر کسی رو که می آد طرف پرتگاه بگیرم - یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا می ره من یه دفه پیدام می شه و می گیرمش. تمام روز کارم همینه. ناتور دشتم. می دونم مضحکه ولی فقط دوست دارم همین کارو بکنم، با این که می دونم مضحکه.
* ناتور دشت
جی. دی. سلینجر
ترجمه ی محمد نجفی
با تشكر از الميراي انزابي نژاد
@madresehtabiat
@natureschool
- می دونی دوست دارم چی باشم؟ همه ش مجسم می کنم چن تا بچه ی کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچه ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، غیر من. منم لبه ی یه پرتگاه خطرناک ویساده م و باید هر کسی رو که می آد طرف پرتگاه بگیرم - یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا می ره من یه دفه پیدام می شه و می گیرمش. تمام روز کارم همینه. ناتور دشتم. می دونم مضحکه ولی فقط دوست دارم همین کارو بکنم، با این که می دونم مضحکه.
* ناتور دشت
جی. دی. سلینجر
ترجمه ی محمد نجفی
با تشكر از الميراي انزابي نژاد
@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from نهال كوچك پرديسان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نوج🌱
ثبت نام دوره پاییزه #مدرسه_طبیعت_نوج
برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر، با شماره های 01133347061 و 09351139100 تماس بگیرید.
🔴روزهای بازید فقط چهارشنبه و پنجشنبه است.
@noojnatureschool
برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر، با شماره های 01133347061 و 09351139100 تماس بگیرید.
🔴روزهای بازید فقط چهارشنبه و پنجشنبه است.
@noojnatureschool
Forwarded from پوریا عالمی
توصیههایی سفت و سخت برای آغاز سال تحصیلی
اگر معلم هستید حتما کاری کنید که بچهها شبیه هم شوند. برای این امر مهم هر گونه خلاقیت را سرکوب کنید. اگر دانشآموزی استعداد نشان داد حتما با گفتن این جمله که «همونی که توی کتاب نوشته رو باید حفظ کنی، فهمیدی یا نه؟ زرافه.» استعدادش را شکوفا کنیم. اگر معلم هستید فراموش نکنید که هرگز بچهها را تنبیه نکنید بچهها را شبیه کنید. البته اگر سر حال بودید میتوانید بچهها را تشبیه کنید به انواع سبزیجات، مثل؛ سیبزمینی، کدو، الاغ، بزغاله، آمیب. این تشبیه علاوه بر شاد کردن فضای کلاس حال بچهها را هم جا میآورد و حال بچهها را میگیرد که حالگیری در آموزش از اهم توصیههای تربیت سالم است که شخصت بچه را قوام میبخشد.
اگر کادر آموزشی و تربیتی مدرسه هستید تمام تلاشتان را بکنید که بهترین دوران رشد انسان را تبدیل به بدترین دوران خاطرات انسان بکنید. پوشاندن لباس یکسان، تراشیدن سر یکسان، سکوت سراسری، توی راهرو ندوید، توی حیاط دنبال هم نکنید، دیر نیایید، بازی نکنید، حرف نزنید، تخته این طرف است کله را تکان ندهید، دستها و یک لنگه پا بالا پشت در دفتر و... همه و همه شخصیت بچهها را مرد میکند، دختربچهها را هم پیردختر میکند یعنی کاری میکند که در دوازده سال تحصیلی روحیهشان پیر بشود و خلاص.
اگر اولیای کودک هستید فراموش نکنید که حتما یک چیزی را بزنید توی سر بچهتان. این توی سر زدن، با تو سری خوردن فرق دارد. ما میدانیم که شما مخالف خشونت هستید. پس به جای اینکه با مشت بزنید توی سر بچهتان یا پس گردنی بزنیدش، خشونت نرم از خودتان نشان دهید. یعنی به جای مشت، از بچه همسایه و فامیل استفاده کنید و بچه همسایه و فامیل را بزنید توی سر کودکتان تا سرخورده شود و متوجه شود که بیاستعدادترین، احمقترین و بدبختترین بچه روی زمین است. این مهم شخصیت بچهها را محکم میکند.
اگر کودک هستید هر کاری معلم، ناظم و مدیر و پدر و مادرتان میگوید انجام بدهید اما انجام ندهید. یعنی از لحاظ ظاهری همان کاری را بکنید که آنها میخواهند اما از لحاظ باطنی همان کاری را بکنید که خودتان دوست دارید. یعنی الکی هر روز صبح پا شوید بروید مدرسه و هفت هشت ده سال الکی وقت صرف کنید اما در تمام آن لحظات توی ذهنتان تخیل کنید و دنیای جادویی خودتان را بسازید. یادتان باشد آدم بزرگها دوست دارند بزرگیشان را با هارت و پورت و اخم و تخم توی چشم بچهها کنند. اما شما که هنوز آدم بزرگ نشدید و عقلتان میرسد و میدانید واقعا فرقی ندارد کتابهای درسی را توی نه ماه بخوانیم یا شب آخر بخوانیم و امتحان بدهیم و یا اصلا نخوانیم و جاش برویم توی کوه و جنگل و بازی کنیم، پس حرص نخورید. تحمیل دوران تحصیل جزو اشتباهات و باگهای تمدن است. البته یادتان باشد اگر این همه کودک در جهان نروند مدرسه و محصور نشوند، میروند در خیابان و رویایشان را میسازند و این اصلا چیز خوبی نیست و آدم بزرگها ازش حسابی میترسند.
@pouriaalami
#شبیه_سازی_شده
https://www.facebook.com/pouria.alami/posts/10203713148288048
اگر معلم هستید حتما کاری کنید که بچهها شبیه هم شوند. برای این امر مهم هر گونه خلاقیت را سرکوب کنید. اگر دانشآموزی استعداد نشان داد حتما با گفتن این جمله که «همونی که توی کتاب نوشته رو باید حفظ کنی، فهمیدی یا نه؟ زرافه.» استعدادش را شکوفا کنیم. اگر معلم هستید فراموش نکنید که هرگز بچهها را تنبیه نکنید بچهها را شبیه کنید. البته اگر سر حال بودید میتوانید بچهها را تشبیه کنید به انواع سبزیجات، مثل؛ سیبزمینی، کدو، الاغ، بزغاله، آمیب. این تشبیه علاوه بر شاد کردن فضای کلاس حال بچهها را هم جا میآورد و حال بچهها را میگیرد که حالگیری در آموزش از اهم توصیههای تربیت سالم است که شخصت بچه را قوام میبخشد.
اگر کادر آموزشی و تربیتی مدرسه هستید تمام تلاشتان را بکنید که بهترین دوران رشد انسان را تبدیل به بدترین دوران خاطرات انسان بکنید. پوشاندن لباس یکسان، تراشیدن سر یکسان، سکوت سراسری، توی راهرو ندوید، توی حیاط دنبال هم نکنید، دیر نیایید، بازی نکنید، حرف نزنید، تخته این طرف است کله را تکان ندهید، دستها و یک لنگه پا بالا پشت در دفتر و... همه و همه شخصیت بچهها را مرد میکند، دختربچهها را هم پیردختر میکند یعنی کاری میکند که در دوازده سال تحصیلی روحیهشان پیر بشود و خلاص.
اگر اولیای کودک هستید فراموش نکنید که حتما یک چیزی را بزنید توی سر بچهتان. این توی سر زدن، با تو سری خوردن فرق دارد. ما میدانیم که شما مخالف خشونت هستید. پس به جای اینکه با مشت بزنید توی سر بچهتان یا پس گردنی بزنیدش، خشونت نرم از خودتان نشان دهید. یعنی به جای مشت، از بچه همسایه و فامیل استفاده کنید و بچه همسایه و فامیل را بزنید توی سر کودکتان تا سرخورده شود و متوجه شود که بیاستعدادترین، احمقترین و بدبختترین بچه روی زمین است. این مهم شخصیت بچهها را محکم میکند.
اگر کودک هستید هر کاری معلم، ناظم و مدیر و پدر و مادرتان میگوید انجام بدهید اما انجام ندهید. یعنی از لحاظ ظاهری همان کاری را بکنید که آنها میخواهند اما از لحاظ باطنی همان کاری را بکنید که خودتان دوست دارید. یعنی الکی هر روز صبح پا شوید بروید مدرسه و هفت هشت ده سال الکی وقت صرف کنید اما در تمام آن لحظات توی ذهنتان تخیل کنید و دنیای جادویی خودتان را بسازید. یادتان باشد آدم بزرگها دوست دارند بزرگیشان را با هارت و پورت و اخم و تخم توی چشم بچهها کنند. اما شما که هنوز آدم بزرگ نشدید و عقلتان میرسد و میدانید واقعا فرقی ندارد کتابهای درسی را توی نه ماه بخوانیم یا شب آخر بخوانیم و امتحان بدهیم و یا اصلا نخوانیم و جاش برویم توی کوه و جنگل و بازی کنیم، پس حرص نخورید. تحمیل دوران تحصیل جزو اشتباهات و باگهای تمدن است. البته یادتان باشد اگر این همه کودک در جهان نروند مدرسه و محصور نشوند، میروند در خیابان و رویایشان را میسازند و این اصلا چیز خوبی نیست و آدم بزرگها ازش حسابی میترسند.
@pouriaalami
#شبیه_سازی_شده
https://www.facebook.com/pouria.alami/posts/10203713148288048
Facebook
پوریا عالمی
توصیههایی سفت و سخت برای آغاز سال تحصیلی اگر معلم هستید حتما کاری کنید که بچهها شبیه هم شوند. برای این امر مهم هر گونه خلاقیت را سرکوب کنید. اگر دانشآموزی استعداد نشان داد حتما با گفتن این جمله...
Forwarded from مدرسه طبيعت باغچه ي مهر
مدرسه های بی درخت و آموزش های ناکارآمد!
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آسمان آبی، 28 شهریورماه 96
1- دو- سه سال پیش کتابی خواندم با نام "مدرسه رویایی" از نویسنده ای ژاپنی به نام "تتسوکو کورویاناگی"، ترجمه سوسن فیروزی، نشر قطره- که شهرام اقبال زاده نویسنده و مترجم نامدار ادبیات کودکان، دبیری مجموعه اش را بر عهده داشت. کتاب آمیخته ای از خاطره های خواندنی از روزهای دبستانِ دختری ژاپنی به نام توتو چان- نویسنده کتاب- در دبستانی به نام توموآ است. کلاس های توموآ نه چهاردیواری بر ساخته از آجر و گچ و سیمان، که واگن های قطاری از کار افتاده در زمین بزرگ دوره شده ای با درختان زیبا و تنومند است. هر درخت به نام یکی از دانش آموزان است. از این رو حس مالکیت بر آن داشته و تنها خودشان می توانستند از آن بالا بروند؛ و البته دیگران نیز با اجازه صاحب درخت. توتوچان که دختری بازیگوش و پر انرژی ست گاه گداری حتی دور از چشم آقای کوبایاشی، مدیر نوآورِ دبستان، از درخت اش بالا می کشد و از آن جا چشم اندازهای پیرامون مدرسه را می بیند و لذت می برد. در یکی از داستان های کوتاهِ کتاب با عنوان "ماجرای بزرگ"، توتوچان برای به اشتراک گذاری لذتِ بالا رفتن و نشستن بر شاخه درخت با یاسوآکی، هم کلاسی اش، به او کمک می کند تا به بالای درخت برسد. یاسوآکی که دچار فلج اطفال است و نمی توانسته درختی داشته باشد، هیچ گاه از درختی بالا نرفته است. توتو چان با دردسرهای فراوان یاسوآکی را به بالای درختش رساند و توانست تجربه شیرینی برای او و تجربه ای یادگیری فراموش نشدنی برای خودش بیافریند. جدای از ریزه کاری های هنرمندانه و دلچسب نویسنده و مترجم، داستان دارای آموزه های اخلاقی، انسانی و حتی آموزشی برای تک تک ما خوانندگان است. داستان هیجان انگیز تلاش برای بالا کشیدن همکلاسی ناتوان به وسیله دختری با توانایی های محدود و شکننده و انتقال حس دلسوزی، شجاعت، نوع دوستی، احترام و ... که بخش های مهمی از جانمایه های شهروندی در آموزش و پرورش نوین است، بس خواندنی و ماندگار خواهد بود.
2- چند هفته پیش برای گذراندن دوره ای یک روزه به دبیرستان تاریخی البرز رفته بودم. ورودی این دبیرستان صد ساله، باغِ پر درختی را می مانست که با هنرمندی پیرایش شده بود، فراخ و پر درخت و زیبا و چشم نواز. ناخودآگاه به یاد دبیرستان ویران شده علمیه ی پیشین در میدان بهارستان و برخی مدرسه های تاریخی در تهران و شهرهای دیگر افتادم که افزون بر بزرگی، پر بودند از درختان سر به فلک کشیده و زیبا. و البته مدرسه های کنونی را بیادم آورد که افزون بر کوچکی، از آجر و سیمان و آسفالت و در و پنجره ی آهنی و ... ساخته شده اند و دریغ از زیبایی های درخت و سبزه و گل و گیاه. جدای از نقش شادی زای چنین فضاهایی- به ویژه برای نوآموزان دبستانی، بی گمان نقش و جایگاه آموزشی وجود درخت و سبزه و گل و به شکل گسترده تر فضای سبز در مدرسه ها چیزی ست که به تازگی خود را در مدرسه های طبیعت نشان داده و بسیار مورد استقبال خانواده ها قرار گرفته است. همزادی انسان با طبیعت و رشد و شکوفایی واقعی و بی واسطه با عناصر مهم جهان از جمله جانداران و آب و درخت و آسمان و ... ابزارهای آموزشی برای بالندگی هر چه بیشتر نوآموزان است. بدون این عناصر، آموزش ناکافی، درونمایه های آموزشی بی سود و آموزش ناکارآمد است. بی گمان افزون بر بزرگی محیط آموزشی، یکی از شاخصه های استاندارد سازی مدرسه، وجود فضای سبز کافی در آن است. اما تا چه اندازه این شاخصه برای ساخت مدرسه ها در نظر گرفته می شود؟ خود پرسشى ست با اما و اگر های فراوان!
yon.ir/7IgcN
https://t.me/amoozeshvaandishe
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آسمان آبی، 28 شهریورماه 96
1- دو- سه سال پیش کتابی خواندم با نام "مدرسه رویایی" از نویسنده ای ژاپنی به نام "تتسوکو کورویاناگی"، ترجمه سوسن فیروزی، نشر قطره- که شهرام اقبال زاده نویسنده و مترجم نامدار ادبیات کودکان، دبیری مجموعه اش را بر عهده داشت. کتاب آمیخته ای از خاطره های خواندنی از روزهای دبستانِ دختری ژاپنی به نام توتو چان- نویسنده کتاب- در دبستانی به نام توموآ است. کلاس های توموآ نه چهاردیواری بر ساخته از آجر و گچ و سیمان، که واگن های قطاری از کار افتاده در زمین بزرگ دوره شده ای با درختان زیبا و تنومند است. هر درخت به نام یکی از دانش آموزان است. از این رو حس مالکیت بر آن داشته و تنها خودشان می توانستند از آن بالا بروند؛ و البته دیگران نیز با اجازه صاحب درخت. توتوچان که دختری بازیگوش و پر انرژی ست گاه گداری حتی دور از چشم آقای کوبایاشی، مدیر نوآورِ دبستان، از درخت اش بالا می کشد و از آن جا چشم اندازهای پیرامون مدرسه را می بیند و لذت می برد. در یکی از داستان های کوتاهِ کتاب با عنوان "ماجرای بزرگ"، توتوچان برای به اشتراک گذاری لذتِ بالا رفتن و نشستن بر شاخه درخت با یاسوآکی، هم کلاسی اش، به او کمک می کند تا به بالای درخت برسد. یاسوآکی که دچار فلج اطفال است و نمی توانسته درختی داشته باشد، هیچ گاه از درختی بالا نرفته است. توتو چان با دردسرهای فراوان یاسوآکی را به بالای درختش رساند و توانست تجربه شیرینی برای او و تجربه ای یادگیری فراموش نشدنی برای خودش بیافریند. جدای از ریزه کاری های هنرمندانه و دلچسب نویسنده و مترجم، داستان دارای آموزه های اخلاقی، انسانی و حتی آموزشی برای تک تک ما خوانندگان است. داستان هیجان انگیز تلاش برای بالا کشیدن همکلاسی ناتوان به وسیله دختری با توانایی های محدود و شکننده و انتقال حس دلسوزی، شجاعت، نوع دوستی، احترام و ... که بخش های مهمی از جانمایه های شهروندی در آموزش و پرورش نوین است، بس خواندنی و ماندگار خواهد بود.
2- چند هفته پیش برای گذراندن دوره ای یک روزه به دبیرستان تاریخی البرز رفته بودم. ورودی این دبیرستان صد ساله، باغِ پر درختی را می مانست که با هنرمندی پیرایش شده بود، فراخ و پر درخت و زیبا و چشم نواز. ناخودآگاه به یاد دبیرستان ویران شده علمیه ی پیشین در میدان بهارستان و برخی مدرسه های تاریخی در تهران و شهرهای دیگر افتادم که افزون بر بزرگی، پر بودند از درختان سر به فلک کشیده و زیبا. و البته مدرسه های کنونی را بیادم آورد که افزون بر کوچکی، از آجر و سیمان و آسفالت و در و پنجره ی آهنی و ... ساخته شده اند و دریغ از زیبایی های درخت و سبزه و گل و گیاه. جدای از نقش شادی زای چنین فضاهایی- به ویژه برای نوآموزان دبستانی، بی گمان نقش و جایگاه آموزشی وجود درخت و سبزه و گل و به شکل گسترده تر فضای سبز در مدرسه ها چیزی ست که به تازگی خود را در مدرسه های طبیعت نشان داده و بسیار مورد استقبال خانواده ها قرار گرفته است. همزادی انسان با طبیعت و رشد و شکوفایی واقعی و بی واسطه با عناصر مهم جهان از جمله جانداران و آب و درخت و آسمان و ... ابزارهای آموزشی برای بالندگی هر چه بیشتر نوآموزان است. بدون این عناصر، آموزش ناکافی، درونمایه های آموزشی بی سود و آموزش ناکارآمد است. بی گمان افزون بر بزرگی محیط آموزشی، یکی از شاخصه های استاندارد سازی مدرسه، وجود فضای سبز کافی در آن است. اما تا چه اندازه این شاخصه برای ساخت مدرسه ها در نظر گرفته می شود؟ خود پرسشى ست با اما و اگر های فراوان!
yon.ir/7IgcN
https://t.me/amoozeshvaandishe
Forwarded from پوریا عالمی
امروز اول مهر است
و اول مهر یعنی؛
آغاز دوازده سال تحصیل برای اینکه مشخص شود دیپلم فایده ندارد.
که بعد از دوزاده سال مشخص شود کاش جای ۴۳۸۰ روز بطالت، آدم فقط یک دانه ژن خوب ناقابل داشت.
یعنی شما بعد از ۱۲ سال میفهمی نه زبان انگلیسی یاد گرفتی نه دیکته فارسیت خوب شده نه بلدی ضرب و تقسیم کنی.
یعنی بعد از امروز تا ۱۲ سال دیگر بدون اینکه بخواهی هر روز مرگ چندتا کشور دیگر را فریاد میزنی.
موقع ما بد بود. هر روز میگفتند مرگ بر صدام و اینها. بعد صدام اعدام شد یکهو گفتند با عراق داداشیم. غرامت را هم کدام داداش داده کدام داداش گرفته؟
اول مهر یعنی ما از فردا یکی رسما یکی از دلایل آلودگی هوا، ترافیک شهری و مصرف آب و برق و گاز الکی در مملکت هستیم.
اول مهر یعنی ما از فردا یکی از دلایل سختی کار معلمان خواهیم بود از بس از دست ما حرص خواهند خورد.
اول مهر یعنی روزی یک دانه موهای مادر ما سفید میشود که هر روز داد میزند: پوریااااااااااااااااااااااااااااا یعنی چی نمیرم مدرسه؟
اول مهر یعنی استرس این که بچه را سالم تحویل بدهی ببرند اردو.
اول مهر یعنی تا لیسانس و حتا پزشکی هم درس بخوانی بعد بروی هر جای دنیا بگویند مالیدید باید دوباره امتحان بدهید و درس بخوانید.
اول مهر یعنی ما به دلیل خواندن کتابهایی بدون خلاقیت به مدت ۱۲ سال، عملا هر میلی به کتابخوانی درونمان وجود داشته باشد، از بین برود و خلاص.
اول مهر یعنی وارد طرح یکسانسازی بچهها شدن و بعد از ۱۲ سال همه شبیهسازیشده بیاییم بیرون و دنبال کار بگردیم.
اول مهر یعنی مسابقه مدرسههای غیرانتفاعی که همان درسهای مدرسههای دولتی را به صورت لاکچری تحویل ما بدهند. دقیقا شبیه پژو آری. موتور پیکان و بدنه پژو.
اول مهر یعنی تسلیت به جوشش و هیجان و انگیزه و خلاقیت و بدو بدو و کشف دنیا. یعنی تبریک به «همینی که هست.»
اول مهر یعنی آغاز ۱۲ سال تمرین پیادهنظام سرباز صفری برای رفتن به دو سال سربازی.
@pouriaalami
و اول مهر یعنی؛
آغاز دوازده سال تحصیل برای اینکه مشخص شود دیپلم فایده ندارد.
که بعد از دوزاده سال مشخص شود کاش جای ۴۳۸۰ روز بطالت، آدم فقط یک دانه ژن خوب ناقابل داشت.
یعنی شما بعد از ۱۲ سال میفهمی نه زبان انگلیسی یاد گرفتی نه دیکته فارسیت خوب شده نه بلدی ضرب و تقسیم کنی.
یعنی بعد از امروز تا ۱۲ سال دیگر بدون اینکه بخواهی هر روز مرگ چندتا کشور دیگر را فریاد میزنی.
موقع ما بد بود. هر روز میگفتند مرگ بر صدام و اینها. بعد صدام اعدام شد یکهو گفتند با عراق داداشیم. غرامت را هم کدام داداش داده کدام داداش گرفته؟
اول مهر یعنی ما از فردا یکی رسما یکی از دلایل آلودگی هوا، ترافیک شهری و مصرف آب و برق و گاز الکی در مملکت هستیم.
اول مهر یعنی ما از فردا یکی از دلایل سختی کار معلمان خواهیم بود از بس از دست ما حرص خواهند خورد.
اول مهر یعنی روزی یک دانه موهای مادر ما سفید میشود که هر روز داد میزند: پوریااااااااااااااااااااااااااااا یعنی چی نمیرم مدرسه؟
اول مهر یعنی استرس این که بچه را سالم تحویل بدهی ببرند اردو.
اول مهر یعنی تا لیسانس و حتا پزشکی هم درس بخوانی بعد بروی هر جای دنیا بگویند مالیدید باید دوباره امتحان بدهید و درس بخوانید.
اول مهر یعنی ما به دلیل خواندن کتابهایی بدون خلاقیت به مدت ۱۲ سال، عملا هر میلی به کتابخوانی درونمان وجود داشته باشد، از بین برود و خلاص.
اول مهر یعنی وارد طرح یکسانسازی بچهها شدن و بعد از ۱۲ سال همه شبیهسازیشده بیاییم بیرون و دنبال کار بگردیم.
اول مهر یعنی مسابقه مدرسههای غیرانتفاعی که همان درسهای مدرسههای دولتی را به صورت لاکچری تحویل ما بدهند. دقیقا شبیه پژو آری. موتور پیکان و بدنه پژو.
اول مهر یعنی تسلیت به جوشش و هیجان و انگیزه و خلاقیت و بدو بدو و کشف دنیا. یعنی تبریک به «همینی که هست.»
اول مهر یعنی آغاز ۱۲ سال تمرین پیادهنظام سرباز صفری برای رفتن به دو سال سربازی.
@pouriaalami
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
Forwarded from موسسه کودک و طبیعت دامون
Audio
📄ما به عنوان والدین چگونه می توانیم از دوران کودکی فرزندانمان محافظت کنیم؟
در این مقاله صوتی شده، تریسی گیلت با تشریح روش تسهیل دوران کودکی به این پرسش پاسخ میدهد
#چرا_مدرسه_طبیعت
@DamounNatureSchool
در این مقاله صوتی شده، تریسی گیلت با تشریح روش تسهیل دوران کودکی به این پرسش پاسخ میدهد
#چرا_مدرسه_طبیعت
@DamounNatureSchool
خطاب به معلمان کشورم،با احترام و ادب
من تسهیلگر یکی از مدارس طبیعت کشورم.چند دقیقه دیگر تقویم ورق میخورد و «اول مهر» به پایان میرسد.امروز را خیلیها به خیلیها تبریک گفته اند.من اما دلم غم دارد. غم کودکانی که بیش از یک سال به #مدرسه_طبیعت آمدند و حالا امروز ناگهان خود را در یک دنیای تازه دیده اند.آنها امروز وارد دنیایی شدند که با دنیای قبلی شان تفاوتهای زیادی دارد.این چند خط را می نویسم تا به شما کمک کنم بهتر بشناسیدشان و بتوانید رفتار بهتری با آنها پیشه کنید. آنها بیش از یک سال در «مدرسه طبیعت» زندگی کردند. جایی در میان رنگین کمانی از تجربیات کودکانه. با بچه گربه ها به دنیا آمدند، با مرغها غذا خوردند، با درختها قد کشیدند، روی خاک دراز کشیدند، تا دلتان بخواهد خندیدند، تا دلتان بخواهد دویدند و تا دلتان بخواهد خیال کردند. گاهی گریستند، گاهی دعوا کردند و... آنها در این مدت لحظه لحظه کودکی شان را به بهترین و واقعی ترین کیفیت ممکن زندگی کردند. خواب قدم زدن با لاک پشت در جنگل را دیده اند و رقصیدن با یاکریم ها در لانه شان.
اگر دیدید سر جایشان بند نمیشوند،به آنها نگویید بیش فعال.آنها در این یک سال و چند ماه هرگز بیش فعال نبوده اند.اشکال از آنها نیست؛اشکال از آن قفس تنگ است.اگر دیدید بلند بلند حرف میزنند و میخندند،به آنها نگویید بی ادب.آنها در این یک سال و اندی هرگز بی ادب نبوده اند. ایراد از آنها نیست،ایراد از فضای بی روح و قوانین پادگانی مدرسه است.چون نیک بنگریم،به آنها بی ادبی می شود نه اینکه آنها بی ادب باشند.اگر دیدید دارند در گوش همکلاسیهایشان پچ پچ میکنند،بدانید دارند از پوست نرم جوجه کبوترها میگویند یا دارند خاطره تعقیب مرغها و یافتن تخم مرغها را برایشان تعریف میکنند.حرفشان را قطع نکنید.بگذارید با خاطراتشان لااقل خوش باشند.شما به عنوان معلم کاش بدانید این تجربیات به مراتب مهم تر و حیاتی تر از حفظ کردن الفبا و نوشتن به خط نستعلیق است.
از تمام آن چیزی که یک انسان باید بداند، تنها خواندن، نوشتن و حساب کردن را بیرون نکشید و به خوردشان ندهید.خود شما در طول یک روز چند درصد از زمان تان را از این مهارتها استفاده می کنید؟تمام آن مردمی که در روز تنها سه دقیقه مطالعه می کنند و خیلی هاشان که هیچوقت چیزی نمی نویسند از همین نظام آموزشی خواندن و نوشتن یاد گرفته اند! در رگهای این بچه ها خون زندگی در جریان است.شما را به قداست زندگی سوگند میدهم این رگها را بی حس و خون نکنید.در نگاه آنها دریا خود دریاست، درخت خود درخت است و پروانه خود پروانه. این نگاه را به میل خود یا به اجبار زمانه تغییر ندهید. به جای تغییر، آن را بیاموزیم.
برای آنکه سرزمینی آباد و مردمانی صلح طلب داشته باشیم،مگر کاری جز این می توانیم بکنیم که کودکان این سرزمین را آزاد،پرشور،رها،شاد و توانمند بخواهیم؟مگر راه رسیدن به صلح را می شود جایی غیر از قلبهای مردم یک سرزمین جستجو کرد؟قلبهایی که در کودکی تحقیر،مقایسه،تنبیه و به بند کشیده شده اند آیا می توانند با خود و جهان به صلح برسند؟
چه اتفاقی در جامعه ما افتاده است که والدین هر دو هفته یک بار به مراکز کنکور آزمایشی رفته و همچون آنهایی که روی اسب ها شرط بندی می کنند و مضطربانه به جدول جایگاه اسبها چشم می دوزند تا سرمایه شان نسوزد، به جدول رتبه بندی فرزندانشان نگاه میکنند که مبادا در این میدان مسابقه عقب بمانند؟ در مدرسه های ما کجا حرف از زندگی است؟کدام سؤال امتحانی از عشق و باران و گل میپرسد؟ در کدام کلاسش صدای موسیقی و باد و جیرجیرک در هم میپیچد؟در کدام کلاسش باران می بارد؟ در کدام کتابش باد می وزد؟داریم به فرزندان این سرزمین چه می آموزیم؟چرا نوجوان 16 ساله هنوز نمیداند به چه چیزی علاقه مند است؟چرا مردم زندگی بهتر را حتی نمیتوانند تخیل کنند؟ چرا تیراژ کتاب در این مملکت به 500 جلد رسیده است؟ به اینها فکر کنید بزرگواران. شما معلمید و چراغ راه. به آن حلقه گمشده فکر کنید،آن پله ی نخستین: «شوق».همان که سر کلاسها و در چاردیواری سردِ خانه ها آرام آرام میمیرد.
ساعت از نیمه شب گذشته و من به کارن ها،مسیحاها و اهوراهایی فکر میکنم که صبح به جای آماده کردن کوله پشتی بیلچه و چکمه و خوراکی، باید کیف کتابها و مدادشان را ببندند و به جای انتخاب لباس مورد علاقه،لباس های فرمی را بپوشند که دوست ندارند،بی رنگ و بی تغییر.
اول مهر را خیلیها به خیلیها تبریک گفتند.من اما دلم غم کودکانی را دارد که قرار است بزرگسالان،کودکی آنها را با آنچه خود «صلاح می دانند» معامله کنند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_نوج
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
@noojnatureschool
من تسهیلگر یکی از مدارس طبیعت کشورم.چند دقیقه دیگر تقویم ورق میخورد و «اول مهر» به پایان میرسد.امروز را خیلیها به خیلیها تبریک گفته اند.من اما دلم غم دارد. غم کودکانی که بیش از یک سال به #مدرسه_طبیعت آمدند و حالا امروز ناگهان خود را در یک دنیای تازه دیده اند.آنها امروز وارد دنیایی شدند که با دنیای قبلی شان تفاوتهای زیادی دارد.این چند خط را می نویسم تا به شما کمک کنم بهتر بشناسیدشان و بتوانید رفتار بهتری با آنها پیشه کنید. آنها بیش از یک سال در «مدرسه طبیعت» زندگی کردند. جایی در میان رنگین کمانی از تجربیات کودکانه. با بچه گربه ها به دنیا آمدند، با مرغها غذا خوردند، با درختها قد کشیدند، روی خاک دراز کشیدند، تا دلتان بخواهد خندیدند، تا دلتان بخواهد دویدند و تا دلتان بخواهد خیال کردند. گاهی گریستند، گاهی دعوا کردند و... آنها در این مدت لحظه لحظه کودکی شان را به بهترین و واقعی ترین کیفیت ممکن زندگی کردند. خواب قدم زدن با لاک پشت در جنگل را دیده اند و رقصیدن با یاکریم ها در لانه شان.
اگر دیدید سر جایشان بند نمیشوند،به آنها نگویید بیش فعال.آنها در این یک سال و چند ماه هرگز بیش فعال نبوده اند.اشکال از آنها نیست؛اشکال از آن قفس تنگ است.اگر دیدید بلند بلند حرف میزنند و میخندند،به آنها نگویید بی ادب.آنها در این یک سال و اندی هرگز بی ادب نبوده اند. ایراد از آنها نیست،ایراد از فضای بی روح و قوانین پادگانی مدرسه است.چون نیک بنگریم،به آنها بی ادبی می شود نه اینکه آنها بی ادب باشند.اگر دیدید دارند در گوش همکلاسیهایشان پچ پچ میکنند،بدانید دارند از پوست نرم جوجه کبوترها میگویند یا دارند خاطره تعقیب مرغها و یافتن تخم مرغها را برایشان تعریف میکنند.حرفشان را قطع نکنید.بگذارید با خاطراتشان لااقل خوش باشند.شما به عنوان معلم کاش بدانید این تجربیات به مراتب مهم تر و حیاتی تر از حفظ کردن الفبا و نوشتن به خط نستعلیق است.
از تمام آن چیزی که یک انسان باید بداند، تنها خواندن، نوشتن و حساب کردن را بیرون نکشید و به خوردشان ندهید.خود شما در طول یک روز چند درصد از زمان تان را از این مهارتها استفاده می کنید؟تمام آن مردمی که در روز تنها سه دقیقه مطالعه می کنند و خیلی هاشان که هیچوقت چیزی نمی نویسند از همین نظام آموزشی خواندن و نوشتن یاد گرفته اند! در رگهای این بچه ها خون زندگی در جریان است.شما را به قداست زندگی سوگند میدهم این رگها را بی حس و خون نکنید.در نگاه آنها دریا خود دریاست، درخت خود درخت است و پروانه خود پروانه. این نگاه را به میل خود یا به اجبار زمانه تغییر ندهید. به جای تغییر، آن را بیاموزیم.
برای آنکه سرزمینی آباد و مردمانی صلح طلب داشته باشیم،مگر کاری جز این می توانیم بکنیم که کودکان این سرزمین را آزاد،پرشور،رها،شاد و توانمند بخواهیم؟مگر راه رسیدن به صلح را می شود جایی غیر از قلبهای مردم یک سرزمین جستجو کرد؟قلبهایی که در کودکی تحقیر،مقایسه،تنبیه و به بند کشیده شده اند آیا می توانند با خود و جهان به صلح برسند؟
چه اتفاقی در جامعه ما افتاده است که والدین هر دو هفته یک بار به مراکز کنکور آزمایشی رفته و همچون آنهایی که روی اسب ها شرط بندی می کنند و مضطربانه به جدول جایگاه اسبها چشم می دوزند تا سرمایه شان نسوزد، به جدول رتبه بندی فرزندانشان نگاه میکنند که مبادا در این میدان مسابقه عقب بمانند؟ در مدرسه های ما کجا حرف از زندگی است؟کدام سؤال امتحانی از عشق و باران و گل میپرسد؟ در کدام کلاسش صدای موسیقی و باد و جیرجیرک در هم میپیچد؟در کدام کلاسش باران می بارد؟ در کدام کتابش باد می وزد؟داریم به فرزندان این سرزمین چه می آموزیم؟چرا نوجوان 16 ساله هنوز نمیداند به چه چیزی علاقه مند است؟چرا مردم زندگی بهتر را حتی نمیتوانند تخیل کنند؟ چرا تیراژ کتاب در این مملکت به 500 جلد رسیده است؟ به اینها فکر کنید بزرگواران. شما معلمید و چراغ راه. به آن حلقه گمشده فکر کنید،آن پله ی نخستین: «شوق».همان که سر کلاسها و در چاردیواری سردِ خانه ها آرام آرام میمیرد.
ساعت از نیمه شب گذشته و من به کارن ها،مسیحاها و اهوراهایی فکر میکنم که صبح به جای آماده کردن کوله پشتی بیلچه و چکمه و خوراکی، باید کیف کتابها و مدادشان را ببندند و به جای انتخاب لباس مورد علاقه،لباس های فرمی را بپوشند که دوست ندارند،بی رنگ و بی تغییر.
اول مهر را خیلیها به خیلیها تبریک گفتند.من اما دلم غم کودکانی را دارد که قرار است بزرگسالان،کودکی آنها را با آنچه خود «صلاح می دانند» معامله کنند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_نوج
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
@noojnatureschool
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
يكبار ديگر مدرسه طبيعت سياري در تهران ، اينبار مدرسه طبيعت طهران است كه آغاز به كار ميكند@TehranNatureSchool
@madresehtabiat
@natureschool
@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from Deleted Account
به نام خداوند مهر
تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟!
به عنوان یک مادر _ تسهیلگر که به همراه کودکانم بخشی از بهار و کل تابستان خودم رو در مدرسه طبیعت تی تی گذروندم وظیفه خودم دونستم تا ادای دین کنم به رسالت این مدرسه و مدیر محترم و تیم خوب تی تی که با عشق، هر آنچه در توان دارند برای کودکان این دیار خرج میکنند.
روی سخنم با شما پدرها ومادرهای آگاه هست.تمام شمایی که باورهای نسل گذشته ی خودتون رو خاک کردین و دوست دارید با رویکرد جدیدی فرزند پروری کنید !
مطالعه میکنید، در کلاس های فرزند پروری شرکت میکنید، کانال های تربیتی رو دنبال میکنید و آخرین متدها رو در همه جای دنیا زیر نظر دارید.بارها وبارها شنونده درد و دل ها و حسرت ها و افسوس هاتون بودم .حسرت نداشتن محیط آموزشی به دور از چارچوب های خشک و کسالت آور امروزی مقایسه نظام آموزشی ایران با کشورهای فنلاند وآلمان وکانادا و ....
و حسرت و حسرت و حسرت....
اما انصافا در آرزوی شهری وکشوری رویایی بودن کافیست؟ مسولیت رو به دوش مسولین گذاشتن و شانه خالی کردن از سهم خود برای ساختن فردایی بهتر منصفانه ست؟
سهم ما در این تغییر ٬سهم ما در این دگرگونی نگرش کجاست؟
از دید یک مادر شاید فکر میکردم اگر به نقش بازی در زندگی کودکم توجه کنم کار رو تموم کردم و باقی ماجرا در حیطه وظایف من نیست اما از روزی که به عنوان تسهیلگر به مشاهده گری و کند و کاو در دنیای آزاد و رهای کودکانه پرداختم دیدم که کافی نیست.
فهمیدم که آزادی دادن جوری سخاوته و من به عنوان مادر در این مورد بسیار خسیسم هر چند که ناآگاهانه وناشیانه فکر میکردم سخاوتمندم!
زمانی که به مهارت ها وتوانمندی های پسر دو سال وسه ماهه ام نگاه میکنم ،گذاشتن چوبی بر روی چوبی دیگر کوبیدن میخ واقعی با چکش واقعی واقعی و متصل شدن .کدوم ما به پسرهامون همچین اجازه ای میدیم؟ گوشه ای بایستیم وببینیم که پسر دو ساله مون اره کنه میخ بکوبه ونجاری کنه.
دخترمون داشتن استقلال رو بارها و بارها تمرین کنه.ظرف بشوره آشپزی کنه.بذری بکاره و از اون مانند جان شیرین مراقبت کنه.
دوستی میگفت کودکم حیوانات رو میشناسه میدونه چی میخورن کجا زندگی میکنن چه فوایدی دارن و من لبخند میزنم و احساس رضایت رو در قلب خودم حس میکنم چرا که کودک من این حیوانات رو در تصاویر کتاب ها ندیده بلکه اون ها رو از نزدیک لمس کرده و به اون ها آب و غذا داده و با اونها زندگی کرده .
امروز رسالت من ورسالت تمام شما پدران و مادران آگاه همینه کودکان رو یاری کنید که به آغوش طبیعت و به پناه ومامن همیشگیشون که گمشده زندگی امروزی هست برگردن و این بازگشت رو بدون بکن نکن ها بدون چارچوب های رایج به اونها هدیه بدید و اجازه بدید قانون مندی رو در حد فهم و درک روح کودکانشون یاد بگیرن.
دوشنبه سوم مهر ماه مدرسه ی ما پاییزانه ی خودش روآغاز کرد و آن روز مدرسه گونه ای دیگر بود.دلگیر و سرد وخالی از مهر و خنده های کودکانه .
بچه های بزرگتر به مدرسه رفتن وکوچکترها به مهد کودک .و من به عنوان والد همچنان اسیر بندها و چالش های درون مضطربم بر سر دوراهی انتخاب!
کودکانم. دخترم و پسرم طعم بهار و تابستان را در طبیعت چشیدند قطعا به عنوان مادر اجازه میدم طعم گس پاییز و زمستان را هم بچشند. باشد که زندگی را تمام رخ با بهار و زمستانش با زایش و مرگش با جوانی و زوالش درک کنند .
#من_یک_تسهیلگرم
تارا عباسی تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_تی_تی
تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟!
به عنوان یک مادر _ تسهیلگر که به همراه کودکانم بخشی از بهار و کل تابستان خودم رو در مدرسه طبیعت تی تی گذروندم وظیفه خودم دونستم تا ادای دین کنم به رسالت این مدرسه و مدیر محترم و تیم خوب تی تی که با عشق، هر آنچه در توان دارند برای کودکان این دیار خرج میکنند.
روی سخنم با شما پدرها ومادرهای آگاه هست.تمام شمایی که باورهای نسل گذشته ی خودتون رو خاک کردین و دوست دارید با رویکرد جدیدی فرزند پروری کنید !
مطالعه میکنید، در کلاس های فرزند پروری شرکت میکنید، کانال های تربیتی رو دنبال میکنید و آخرین متدها رو در همه جای دنیا زیر نظر دارید.بارها وبارها شنونده درد و دل ها و حسرت ها و افسوس هاتون بودم .حسرت نداشتن محیط آموزشی به دور از چارچوب های خشک و کسالت آور امروزی مقایسه نظام آموزشی ایران با کشورهای فنلاند وآلمان وکانادا و ....
و حسرت و حسرت و حسرت....
اما انصافا در آرزوی شهری وکشوری رویایی بودن کافیست؟ مسولیت رو به دوش مسولین گذاشتن و شانه خالی کردن از سهم خود برای ساختن فردایی بهتر منصفانه ست؟
سهم ما در این تغییر ٬سهم ما در این دگرگونی نگرش کجاست؟
از دید یک مادر شاید فکر میکردم اگر به نقش بازی در زندگی کودکم توجه کنم کار رو تموم کردم و باقی ماجرا در حیطه وظایف من نیست اما از روزی که به عنوان تسهیلگر به مشاهده گری و کند و کاو در دنیای آزاد و رهای کودکانه پرداختم دیدم که کافی نیست.
فهمیدم که آزادی دادن جوری سخاوته و من به عنوان مادر در این مورد بسیار خسیسم هر چند که ناآگاهانه وناشیانه فکر میکردم سخاوتمندم!
زمانی که به مهارت ها وتوانمندی های پسر دو سال وسه ماهه ام نگاه میکنم ،گذاشتن چوبی بر روی چوبی دیگر کوبیدن میخ واقعی با چکش واقعی واقعی و متصل شدن .کدوم ما به پسرهامون همچین اجازه ای میدیم؟ گوشه ای بایستیم وببینیم که پسر دو ساله مون اره کنه میخ بکوبه ونجاری کنه.
دخترمون داشتن استقلال رو بارها و بارها تمرین کنه.ظرف بشوره آشپزی کنه.بذری بکاره و از اون مانند جان شیرین مراقبت کنه.
دوستی میگفت کودکم حیوانات رو میشناسه میدونه چی میخورن کجا زندگی میکنن چه فوایدی دارن و من لبخند میزنم و احساس رضایت رو در قلب خودم حس میکنم چرا که کودک من این حیوانات رو در تصاویر کتاب ها ندیده بلکه اون ها رو از نزدیک لمس کرده و به اون ها آب و غذا داده و با اونها زندگی کرده .
امروز رسالت من ورسالت تمام شما پدران و مادران آگاه همینه کودکان رو یاری کنید که به آغوش طبیعت و به پناه ومامن همیشگیشون که گمشده زندگی امروزی هست برگردن و این بازگشت رو بدون بکن نکن ها بدون چارچوب های رایج به اونها هدیه بدید و اجازه بدید قانون مندی رو در حد فهم و درک روح کودکانشون یاد بگیرن.
دوشنبه سوم مهر ماه مدرسه ی ما پاییزانه ی خودش روآغاز کرد و آن روز مدرسه گونه ای دیگر بود.دلگیر و سرد وخالی از مهر و خنده های کودکانه .
بچه های بزرگتر به مدرسه رفتن وکوچکترها به مهد کودک .و من به عنوان والد همچنان اسیر بندها و چالش های درون مضطربم بر سر دوراهی انتخاب!
کودکانم. دخترم و پسرم طعم بهار و تابستان را در طبیعت چشیدند قطعا به عنوان مادر اجازه میدم طعم گس پاییز و زمستان را هم بچشند. باشد که زندگی را تمام رخ با بهار و زمستانش با زایش و مرگش با جوانی و زوالش درک کنند .
#من_یک_تسهیلگرم
تارا عباسی تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_تی_تی
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
Forwarded from محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh
☘ ساعتی پیش دومین گردهمایی سالانه مدیران #مدارس_طبیعت در جوار پارک ملی #بوجاق - بندر کیاشهر - به پایان رسید.
🍀 آنها درشمارِ رنگی ترین و امیدوارترین سپاهِ محیط زیست ایران هستند.
☘ ساعتی پیش دومین گردهمایی سالانه مدیران #مدارس_طبیعت در جوار پارک ملی #بوجاق - بندر کیاشهر - به پایان رسید.
🍀 آنها درشمارِ رنگی ترین و امیدوارترین سپاهِ محیط زیست ایران هستند.
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
خانواده مدارس طبيعت كشور اين همبستگي و نشاط در دومين گردهمايي برهمه شما گوارا و روزتان به پيش باد.
@madresehtabiat
@natureschool
@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from مدرسه طبیعت مازو
🍂سفر طبیعت گردی جمعه، 21مهر🍂
ساعت حرکت: 9:00
ساعت برگشت: 17:00
مقصد: جنگل داراب کلا
ظرفیت: 20 نوجوان
گروه سنی: 12 تا 16 سال
برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر، تا چهارشنبه شب با شماره 09351139100 تماس بگیرید.
#مدرسه_جنگل_مازو
@mazooforestschool
ساعت حرکت: 9:00
ساعت برگشت: 17:00
مقصد: جنگل داراب کلا
ظرفیت: 20 نوجوان
گروه سنی: 12 تا 16 سال
برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر، تا چهارشنبه شب با شماره 09351139100 تماس بگیرید.
#مدرسه_جنگل_مازو
@mazooforestschool
شاید شما -دوست داران و حامیان حقوق حیوانات- از تنها جانورانی باشید که مهر سایر موجودات را در آسمان پاک سینه ی خویش جای داده اید. از محنت جانداری دیگر رنجور می شوید و از اسارتش غمگین و آزرده خاطر. جانور معصومی را می شناسم که در خطر بزرگی است، و گمان می کنم که شما نسبت به این مهم بی اعتنا نخواهید ماند، یکی از خطراتی که تهدیدش می کند این است که بجای حیات در سرای حقیقی اش برای همیشه از آن محروم بشود و در قفسی گرم و امن برای همیشه در بند غم، بیماری و استرس اسیر باشد. احتمالا بخاطر علاقه ی زیادتان به حیوانات زیاد آن ها را زیر نظر گرفته اید، مخصوصا وقتی بچه هاشان را به دنیا می آورند چشم از آن کوچولو های بامزه بر نمی خواهید داشت، دقت کرده اید که توله سگ ها یا بچه گربه ها در حین بزرگ شدنشان چقدر بازیگوش هستند و با حشرات، پرندگان و سایر اطرافیان چگونه بازی می کنند؟ جانواران در دوران کودکی و رشدشان از سوراخی به منفذ دیگر می لولند، گیاهان اطرافشان را می بویند و از شاخه می شکنند، با سایر جانوران اطرافشان بازی می کنند، از آن ها می ترسند، آن ها را می ترسانند، از آن ها آسیب جزئی می بینند و گاهی به آنها آسیب جزئی می رسانند تا آنهارا بشناسند و یاد بگیرند که رفتار درست با آن ها چگونه است. آه، دوستان، فرزندان این جانوری که می خواهم به شما بشناسانم از فرصت بازی کردن و آزاد بودن در فضایی که به آن تعلق دارند محروم اند، از بازی با بقیه حیوانات و عناصر طبیعی محروم اند، می دانید که این یعنی چه؟ خیلی بهتر از من می دانید که این یعنی آنها از رشد همه جانبه، لذت یاد گرفتن و شناخت دنیایشان محروم هستند.
بیایید تا بیاندیشیم و راه حلی بیابیم، چه طور می توانیم حق بازی کردن با سایر جانوران و جانداران را به کودکان انسان بازگردانیم؟ کودکان انسان همچون سایر حیوانات در دوران آغازین زندگی نیاز دارند که با عمل خویش که شکل بازی به خود می گیرد چگونگی برقراری ارتباط با حیوانات را بیاموزند، اما تا این یادگیری صورت گیرد احتمالا چندین و چند بار زخمی خواهند شد و شاید زخم های کوچکی نیز بر اندام حیواناتی که با آن ها بازی می کنند وارد آورند. بیایید دوران کودکی خود را به یاد آوریم، من دست مادرم را گاز می گرفتم، خیلی پیش می آمد که به پاها یا بازوانش مشت بزنم، گاهی در آغوشش آرام می گرفتم، لبان کوچکم را بر گونه اش می نهادم، و پیش می آمد که گیسوانش را بکشم، گاهی بر سر و کولش می پریدم، آه خدای من، من امروز عاشق مادرم هستم، اگر از او جدا می ماندم چه بر سر پیوندمان می آمد؟ دوستان، طبیعت نیز مادری مهربان است، این کودکانی که به آغوشش پناه برده اند نیستند که رنجورش بسازند، غم بی مهری مردمانی است که انگار با او غریبه اند.
پویان مختارپور، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_نوج
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
@noojnatureschool
بیایید تا بیاندیشیم و راه حلی بیابیم، چه طور می توانیم حق بازی کردن با سایر جانوران و جانداران را به کودکان انسان بازگردانیم؟ کودکان انسان همچون سایر حیوانات در دوران آغازین زندگی نیاز دارند که با عمل خویش که شکل بازی به خود می گیرد چگونگی برقراری ارتباط با حیوانات را بیاموزند، اما تا این یادگیری صورت گیرد احتمالا چندین و چند بار زخمی خواهند شد و شاید زخم های کوچکی نیز بر اندام حیواناتی که با آن ها بازی می کنند وارد آورند. بیایید دوران کودکی خود را به یاد آوریم، من دست مادرم را گاز می گرفتم، خیلی پیش می آمد که به پاها یا بازوانش مشت بزنم، گاهی در آغوشش آرام می گرفتم، لبان کوچکم را بر گونه اش می نهادم، و پیش می آمد که گیسوانش را بکشم، گاهی بر سر و کولش می پریدم، آه خدای من، من امروز عاشق مادرم هستم، اگر از او جدا می ماندم چه بر سر پیوندمان می آمد؟ دوستان، طبیعت نیز مادری مهربان است، این کودکانی که به آغوشش پناه برده اند نیستند که رنجورش بسازند، غم بی مهری مردمانی است که انگار با او غریبه اند.
پویان مختارپور، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت_نوج
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
@noojnatureschool
Forwarded from Mohammad[بهمن] Azimi
یادگیری خود راهبر کودکان؛ خلاصه ای از بعضی شواهد
پیتر گری
کودکان توسط طبیعت خود یادگیرنده طراحی شده اند.
به عنوان انسانهای بالغ، ما مسئولیتهای مشخصی نسبت به کودکان و دنیای آنها داریم. بر عهده ماست که برای کودکانمان محیطی ایمن، احترام برانگیز و مناسب برای رشد سالم آنها مهیا نمائیم. اطمینان از تهیه غذای مناسب، هوای سالم و مکانهای غیر آلوده برای بازی و ایجاد فرصتهای فراوان برای تعامل با افراد در یک طیف سنی متنوع، نیز از دیگر مسئولیتهای ماست. و در نهایت بودن به عنوان یک انسان اخلاقی در کنار آنها.
تنها چیزی که نباید برای آن نگران باشیم آموزش و یادگیری کودکان است.
پیتر گری
کودکان توسط طبیعت خود یادگیرنده طراحی شده اند.
به عنوان انسانهای بالغ، ما مسئولیتهای مشخصی نسبت به کودکان و دنیای آنها داریم. بر عهده ماست که برای کودکانمان محیطی ایمن، احترام برانگیز و مناسب برای رشد سالم آنها مهیا نمائیم. اطمینان از تهیه غذای مناسب، هوای سالم و مکانهای غیر آلوده برای بازی و ایجاد فرصتهای فراوان برای تعامل با افراد در یک طیف سنی متنوع، نیز از دیگر مسئولیتهای ماست. و در نهایت بودن به عنوان یک انسان اخلاقی در کنار آنها.
تنها چیزی که نباید برای آن نگران باشیم آموزش و یادگیری کودکان است.