نخبگان مازندران
92 subscribers
865 photos
412 videos
25 files
639 links
نقشِ نخبگان ملی و بین المللی در توسعه همه جانبه مازندران و معرفى خرده فرهنگها(Microcultures)
Download Telegram
#شاعران_شيداى_شمال
با #نخبگان_مازندران
#طالب_آملى
🎼🎶🎼🎶🎼🎶🎼🎶
محمد طالب از شاعران بزرگ پارسی‌گوی سده یازدهم قمری است. وى در زمان حکومت صفویان ایران و گورکانیان هند می‌زیست. و در سال ٩٩٤
هجرى قمرى در آمل به دنيا آمد.«آشوب» تخلص او در شعر بود.ولی بعداً تخلصش را به «طالب» تغییر داد. تخصص در نجوم و رياضيات و نيز دارا بودن حکمت و عرفان از او چهره اى توانمند و صاحب نظر ساخت .طالب یکی از تواناترین شاعران سبک هندی است. و اشعارش گاهى به بيدل دهلوى پهلو مى زند .
و در اوج قله سبك هندى ايستاده است اگر چه اين شاعر و حكيم نام آور جهان در زمان حیات در غربت به سر می‌برد
#مظلوم_غمديده
صفتى است كه عاشقان و دوستداران طالب بر او نهادند

کلیات ملک‌الشعراء طالب آملی،
كتابى است كه
به اهتمام و تصحیح و تحشیه محمد طاهری شهاب، تهران: انتشارات سنایی، 1346 منتشر شده‌است.

سال مرگ طالب احتمالاً 1036 هجری قمری بوده است. مرگ طالب در کشمیر یا لاهور و در اردیبهشت ماه اتفاق افتاده است. بعضی‌ها بر این نظر هستند طالب شاعر گرانسنگ خطه مازندران پس از آنکه ۸ سال بر قله رفیع ادبیات فارسی جلوه نمایی کرد در سال 1036 هجری قمری در حالی که 49 سال از عمرش می‌گذشت رخ در نقاب خاک کشید و پیکرش در شهر فتح پور سیکری نزدیک آگره در جوار مقبره اعتمادالدوله سرپرست و دوست گرامی طالب و صدراعظم معروف جهانگیر به خاک سپرده شد.
تلخيص_گردآورى و نوشته:
#فردوس_حاجيان
منبع پشتيبان:
سايت:setre.com
🎼🎶🎼🎶🎼🎶🎼🎶
رباعى:
دشتِ دلِ ما وقفِ سوارانِ غم است
نخجيرگهِ شيرشكارانِ غم است
بر لوحِ مزارِ آرزو بنويسيد
كين كشته شهيدِ دوستدارانِ غم است
🎼🎶🎼🎶🎼🎶🎼🎶
تك بيت:
نامه بنویسم وخود ازپی قاصد بروم
آنقدرصبرندارم که خبرگردد باز

تك بيت:
برقص آن نازنین هرگه قدم از ناز بردارد
دلم در سینه چون خلخالِ او آواز بردارد

تك بيت:
نامه بنویسم وخود از پی قاصد بروم
آنقَدَر صبرندارم که خبر گردد باز
🎶🎼🎶🎼🎶🎼🎶🎼
غزل:
اگرچه تیغ اجل بی‌گنه فراوان کشت
خدنگ ناز تو هردم هزارچندان کشت


چمن ز نوحه بیاسا که حشر نزدیک است
بهار زنده کند هرکه را زمستان کشت


به خاک رقص‌کنان می‌روم که غمزه دوست
اگرچه کشت مرا، همچو صبحْ خندان کشت


شهیدِ زهر نی‌ام کان سپهر خِضْرْلباس
مرا به تیغ تو، یعنی به آب حیوان کشت


به حرف تلخ زبان از پی فسردن مهر
مساز رنجه که آتش به زهر نتوان کشت


به خواب کشته فلک عاجزی چو طالب را
گمانْشْ این‌که مگر رستمی به میدان کشت
🎶🎼🎶🎼🎶🎼🎶🎼
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
#شاعران_شيداى_شمال
گزارشى از جلسه نقد كتاب كيوان ملكى سوادكوهى با نام :
"صداى خنده ات را كم نكن"

كيوان ملكى را شاعرى
مى دانم كه درخلق تركيب تصويرى يا همان ميزانسن در شعر بسيار توانمند و قوى است.واژه هايى كه كيوان در اختيار دارد همه از همان واژه هاى معمول گنجينه ى لغات همه ى ما هست...ليكن وقتى اين واژه ها را تركيب مى كند چيزى جديد خلق مى شود كه حالا ديگر آن چيز قبلى نيست
مهم ترين نكته در اشعار كيوان ملكى استفاده از واژه هايى است كه بار عاطفى دارند و اساسا كيوان خشونت گريز است و حتى در بكار گيرى واژه ها نيز از كلماتى چون درخت گل كوچه شكوفه و......فراوان بهره مى برد
اين يادداشت تقديم به مردى از تبار درخت است كه ريشه در جنگل دارد
و
جانمازش
پنجره اى رو به دريا را نشان مى هد

#فردوس_حاجيان

@nokhbegan_mazandaran

👇اينستاگرام كيوان ملكى👇

https://www.instagram.com/p/BYBoLNbB0Sy/
#محرم_در_مازندران
با
#شاعران_شيداى_شمال

🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊

**** هنگِ هفتاد و دو تن ****

تا محرم سینه چاک نینواست
عاشقی مدیون دشت کربلاست

"شام" را درمانده تر هرگز ندید
" کوفه"ای را هم که در مکر و ریاست

از "حجاز" و آب زَمزَم نَگذرَم
گر برایم حُرمتی بی انتهاست

یک جهانی خیره بر راهی شدند
گو نمی دانند . . . ره بی انتهاست

لشگری هم سنگ دل بر سَر زدند
پای سرداری که اِبن مصطفی است

این میانه " هَنگِ هفتاد و دو تن "
دیده ها را می رُباید قرن هاست

قرن ها هم واله تر از مرهم اند !!!
زخم هایی را که گفتی بیصداست

آه از این دنیای کور قصه ها
وای از اندوهی که بی شرم و حیاست

سینه را زنجیر غم بر سر زنید . . .
تا برآید عالمی صاحب عزاست . . .

ناصر رنجبر _ قائمشهر _ 96/7/8

🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@nokhbegan_mazandaran
👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
نخبگان مازندران
#محرم_در_مازندران با #شاعران_شيداى_شمال 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 **** هنگِ هفتاد و دو تن **** تا محرم سینه چاک نینواست عاشقی مدیون دشت کربلاست "شام" را درمانده تر هرگز ندید " کوفه"ای را هم که در مکر و ریاست از "حجاز" و آب زَمزَم نَگذرَم گر برایم حُرمتی…
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر


**** همیشه تو را گوش به زنگم ****

یک نفر در من گُم میشود

با دستانی پُر از آرزو

و نگاهی که آتش در آن گُر می گیرد . . .

چشمانم را که می بندم
بیشتر او را می بینم . . .

یکریز راهی است
با کوله باری از اضطراب و
خورجینی از تردید

آنگاه که دستانم را می گُشایم
از پنجه هایم بالا می رود
که مرا در امتدادش به ماه نشان دهد

و تا زبانم را می بندم
محو می شود
تب می کند
می لرزد
می میرد

و گاهی پا هایش را چُنان محکم به زمین می کوبد . . .
تا گوش هایش کر شوند
شاید دیگر مرا نشنود

گر چه همیشه مرا گوش به زنگ است
مثل خودم
که همواره تو را گوش به زنگم

ناصر رنجبر _ در خواب نردبانی که شکست

🖌📜
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
نخبگان مازندران
با #شاعران_شيداى_شمال #ناصر_رنجبر **** همیشه تو را گوش به زنگم **** یک نفر در من گُم میشود با دستانی پُر از آرزو و نگاهی که آتش در آن گُر می گیرد . . . چشمانم را که می بندم بیشتر او را می بینم . . . یکریز راهی است …
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر

* بگو ببینم ****

بگو ببینم . . .

از زاویه ی بازِ کدامین خورشید آمدی

که این چنین . . . ماه

از سر و کولت بالا می رود

و این همه ابر تو را می بارد

که از شبنم هم شبنم تری و

از زلال هم . . . زلال تر

با اینهمه . . .

حالا که با تو رفیق شدم

روشن کن

چه موجی تو را می سراید

که آهنگ دریا داری

تا وحشتم از نگاهت بریزد

مثل قطره قطره ی خورشید

که در تو آب میشود و

در من . . . آتش

ناصر رنجبر _ در خواب نردبانی که شکست

🖌📜
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
نخبگان مازندران
با #شاعران_شيداى_شمال #ناصر_رنجبر * بگو ببینم **** بگو ببینم . . . از زاویه ی بازِ کدامین خورشید آمدی که این چنین . . . ماه از سر و کولت بالا می رود و این همه ابر تو را می بارد که از شبنم هم شبنم تری و از زلال…
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر
📜🖌
خواستم بدون نام تو سر کنم
این بود . . .
یکراست رفتم سراغ خط میخی
آنجا هم بودی !
عبری آموختم . . .
مثل اجنا ! ظاهر شدی
اّوِستایی ات حرف نداشت !
فرانسوی هم می دانستی !
فقط عربی ات کمی ضعیف بود !
با اینهمه
دوستت دارم
حتی اگر
در هیچ زبانی نباشی

ناصر رنجبر _ شاید اگر باد نمی سرود
📜🖌
می خواهم

آن قدر غّلت بزنم

تا شاید روزی

من و تصویر خیالی ام

زیر آفتابِ ظهرِ تابستانه ای
آرام . . . آرام
مثلِ عقربه هایی که صفر میشوند . . .

حالا هِی بگو
برخیز و چایت را بنوش !!!

ناصر رنجبر _ شاید اگر باد نمی سرود
📜🖌
* برو ای غمِ شَرورم *

چه ترانه می کِشد سَر که تو در کنارم آیی
غزلی شوی برایم دَمِ بیقرارم آیی

به هزار و یک بهانه به خروش و صد ترانه
شرری زنی به جانم گُلِ روزگارم آیی

اگر این چنین به مَستی بِدَمی جهان ما را
به دو جُرعه نا کِشیده همه بر قرارم آیی

شبِ سردِ لا مُروت به کنار من نشینی
دمِ صبحِ روشنی ها سَحَرِ بهارم آیی

همه دَم به قصه گیری همه شب به شِکوه گیری
غمِ ساکتِ دلم را اگر افتخارم آیی

بِنِشانی از دلِ من غمِ این کهنه غزل را
به اِشارتی که داری نه طناب دارم آیی!!

رُخِ زرد و زارِ ما را به دو پِیک بی نِشانه
بِزُدایی آشکارا اگر آشکارم آیی

غمِ تنهاییِ این دل بِرَوَد به دَستت اما
چو شَبَه به ما در آیی چو غزل به کارم آیی

به دو بوسه می سِپارم لبِ نازکِ خیالت
که برای شام آخر گلِ انتظارم آیی

برو ای غمِ شَرورَم که اگر رفیقم آید
تو بدونِ شک و شُبهه همه زیر بارم آیی

نکن این خاطرِ ما را به نَیامدن مُکدَر
که تکیده تر شَوَم گر شب احتضارم آیی

ناصر رنجبر _ قائمشهر _ 96/7/20
📜🖌📜🖌📜🖌📜🖌
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر

آبگیر های شمال
غاز های وحشی را از تو آموختند
از حواصیل هایی که
بوی لک لک می دهند و
لک لک هایی که
قو ... قو ... می کِشند

تا من که در تو
دریا فراموشم نمیشود
و موج مرا از یاد نمی بَرَد
ساحلت را سِتَبر شوم
و نیزارت را خانه ای امن
برای
دُرنا هایی که
دسته دسته می آیند و
گروه گروه نمی روند !!!

ناصر رنجبر _ قائمشهر

📖🖋🗞🍀🕊☘️
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر


** دَخلِ تنهایی **

کاش یک روزی بهارم می شدی
قصه گوی بیقرارم می شدی

"دَخلِ تنهایی "ی ما را می زدی
"دَشت" صبح روزگارم می شدی

غنچه می کردی سفید و صورتی
کم کَمَک هم سبزه زارم می شدی

جای آن چادر نماز گُل گُلی
مثلِ گلشن آشکارم می شدی

می نِشاندی لُقمه ماهی بر دلم
یا که خورشید دیارم می شدی

من تو را یک جُرعه می بُردم به عشق
گر شما چابک سوارم می شدی

لب به لب های زمستانم نشد !!!
دل به دریای بهارم می شدی

بوسه ای هم گر دریغ ات می نمود
خنده ای بر چشم تارم می شدی

شام ما را گر پنیر و گوجه بود
لُقمه ی چرب نهارم می شدی

من نگفتم مثل " کارونم " بِمان !!!
دستِ کم " رود تِلارم " می شدی

حال اگر این عهد و پیمان تو هست
بی جهت گفتم که یارم می شدی !!!

ناصر رنجبر_ قائمشهر

٩٦/٧/٢٤
🖋📖🗞🍀🌼☘️💚
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر
🎩🎩🎩🎩🎩🎩
با این کلاهی که هِی بلغور می کنی
شاید تو را یکراست بُردم
به کلاه نمدی و
کلاه قَجَری و
کلاه پهلوی و
کلاه شاپو و
هزار و یک کلاهی که سر آدم می رِه . . .
راستش را بخواهید
این یکی فرق می کنه
خیلی با نمک تر از
کلاه نمدی های قرون وسطایی است و
پشمالو تر از
بز غاله های دوران پارینه سنگی
بیخود نیست
گشادی اش بر می گردد به جمجمه ای که داری . . .
شاید از بنا گوش ات هم رد شود !!!
بدون آنکه چار راهی گیجش کند
آه ... بیچاره کلاهخود ...
چه کلاهی که به سَرَش نرفت !!!

ناصر رنجبر
🎩🎩🎩🎩🎩🎩
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw
با #شاعران_شيداى_شمال
#ناصر_رنجبر
🖋🗞🖋🗞🖋🗞
**** گوشه نشین ****

گوشه نشینِ دلِ تنهایی ام
دسته گلِ صبر و شکیبایی ام

با همه ی دار و نَدارِ دلم
رشته ی وامانده ی شیدایی ام

بَس به دل از شائبه ی غم نشست
ناله ی پنهان دریغایی ام

گر چه مرا قطره به دریا نبرد !!
لابد از آن بوده که دریایی ام

این غمِ ما قصه ی امروزه نیست
عمریه که راوی ی فردایی ام

عمریه که در طلبِ ماه تو
مرثیه گوی شب تنهایی ام

مرثیه گوی شبِ تنهایی و
شاعرِ آیین دل آرایی ام

دغدغه دارم به نگاهِ چمن
بس که اسیرِ تبِ زیبایی ام

با من از آیینه سخن هِی نگو !!
آینه خود دیده هم آوایی ام

آینه خود دیده در این رهگذر
مخلصِ چشم و دلِ دانایی ام

حال اگر از شِکوه به جانم کنی
می شِکنم گر چه اَهورایی ام

ناصر رنجبر _قائمشهر _ 96/8/5
🖊🗞🖊🗞🖊🗞
هر بامداد
به ياد بياوريم
مازندرانِ بُلند بالا
كجاى تاريخ ايستاده بود!؟
و
اكنون كجا!؟
#مازرون_سلام
@nokhbegan_mazandaran
👇عضو شويد👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw