طبیعت وتصاویر نهوج زیباوجهان
145 subscribers
550 photos
85 videos
15 files
26 links
کانالی بسیار زیبا از طبیعت وتصاویر نهوج زیبا وجهان (تصاویر ومطالب مرتبط )
Download Telegram
باعرض سلام واحترام به اعضای کانال نهوج زیبا
کانال آذین دکور کانالی زیبا با ایدههای گوناگون دکوراسیون داخلی که می تواند کمک ارزشمندی برای ایده گرفتن برای بازسازی ومحوطه سازی باشد مدت ۸سال است که دراین زمینه فعالیت می کنم خدمات ما بدین شرح می باشد
اجرا وطراهی انواع پرده
اجرا وطراحی انواع کاغذ دیواری وپوستر
اجرای پارکت وکفپوش
اجراوطراحی چمن مصنوعی
ومحوطه سازی وطراحی ان
اگر عضونیستید حتما عضوشوید واز مطالب ارزشمند ان استفاده نمایید
کانال ما در تلگرام 👇👇👇👇
@azimiazindecor
@azimiazindecor
۰۹۱۳۲۱۶۳۵۹۲
مادر بودن خیلی سخته
از سختی های مادر بودن اینه که
اگه خسته ای باید مادر خوبی باشی
اگه مریضی باید مادر خوبی باشی
اگه خوابت میاد باید مادر خوبی باشی
اگه حوصله نداری باید مادر خوبی باشی
کلا همیشه باید مادر خوبی باشی🍂🍁
💐
@nohooj_ziba
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گردنه نهوج امروز جمعه
28 اذر 99
@nohooj_ziba
چقدر بااین زنبیلها می رفتیم خرید 😍

@nohooj_ziba
🔰 داستان کوتاهی به گویش نهوجی-۱

مترجم: وحید رحیمی نهوجی

🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹

فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

🔹🔸

یگ فقیر بشو را بر کیه بخیل آ بشش بوات مو خبرم گیر همیه گا تو یگ پوری از مالتت نذر کرته مو جی مالی فقیران یک کمکی به مو بکه .بخیل بشش بوات مو نذرم کرته گا کمک کورا کران .فقیر به بخیلش بواتگا کور واقعی مو یان اگه چشام روشنا بو را بر کیه یک ادم مثل تو نهومیان

🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸
🔰داستان کوتاهی به گویش نهوجی-۲

وحید رحیمی نهوجی

🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸

اون قدیما یادش بخیر زمستان تنور را روشن میکردیم یه کم اتش را برای زیر کرسی بر میداشتیم وبعد دیزی اش رو داخل تنور می گذاشتیم برای صبح .چقدر خوش مزه بود یادش بخیر .شبها میرفتیم شب نشینی ودور هم جمع میشدیم زیرکرسی و زردک چغندر شلغم میخوردیم اخ که چه صفایی داشت .یه کم گندم شادونه یا سنجد یا زرد الو خشگ جلو مهمون می گذاشتیم وبا لذت میخوردیم هیچ تجملات معنی نداشت وهیچ کس هم توقعی نداشت فقط مهر وفا و خنده وبازی بود اخ که مهر وفا و صمیمیت رفت و تجملات به جاش اومد دیگه خیلی کم همدیگه رو می بینیم نمی توانیم دور هم جمع بشیم .به خدا همه مریضیم و به روی خودمان نمی یاریم .یادمه اون روزا که هیچ امکاناتی وجود نداشت بیشتر همدیگه رو می دیدیم و به فکر هم بودیم ایا چی شد که اینجوری شدیم

🔹🔸

اون قدیما یادش بخیر زمسونا کریمان سوزنا یگ پوریشمان ده ژر کرسی که بعد دیزیمان اش درنا آ در روی کریمان نا گا تا صبح بپشو چنی خاش بو یادش بخیر .شومیها دور هم ده گرد بیم ژر کرسی ده آ گزر چوندر شلم مان خا اخ گا چه صفاییش دارت یگ پوری گندم شادونه یا سنجی یا هلوژرد ه حشگمان جلو مهمون نا آخوی لذت مان خا اچ تجملاتی نبو هیچ گی توقیش ندارت فقط مهر وفا آ خنده وا کایا .اخ گا مهر وفا آصفا وا صمیمیت بشو آ یاشش تجملات بیگی ایبی مالی کم هم وینم نشامان دور هم ده گرد بم ولا بخدا هممان مریضم آ ده روی خوی نهارم وریمو اون قدیما گا اچ امکاناتی نبو ویشتر به فکر هم بیم لبا چه ببو چرا سن گرتا

🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸

@bonyadeardestan

برگرفته از گروه واتساپ گویش و فرهنگ اردستان👇
https://chat.whatsapp.com/CnWRt1S3rT42suPpIIT3sN
به مناسبت سالگرد عروج ملکوتی سردارعزیز حاج قاسم سلیمانی
به همراه تصاویر شهدای نهوج
@nohooj_ziba
Forwarded from طبیعت وتصاویر نهوج زیباوجهان (سعید عظیمی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهدای نهوج🇮🇷
ارسالی ازبرادر شهیداسماعیل باقری نهوجی)

@nohooj_ziba
درود ور همه هم ولایتیها .ویرمو گا یگمان بی ادبیو خر دارت ورمانگی خوی بوان آ شیم را خوار صحب تاریکی ره کفتم ده بر بشیم را سه گمبی آ طرف صحرا کنگ بشیم تا بلا خر روی افتو ور همی ده به عزمه برسیم خدا جمیع رفتگان تان بیا مرزو بوام ورشوت آ مو جی گرا گرم گرد که آ هیم دسه که یگ وقتی گا سر حساب ببیم بیماندی بیا یگ خوارمان دوتا خوار وروته خلاصه بوام سازوش بارت آ مو دسه دسم هدا وا اونجی درشچی دیم سازو ده هتان را بوایان گا تنگشمان بکشا آ خرمان بنی را پاش خوی هزار مصیبتمان بار که آ ره کفتم یگ پوری گا بمیم بوام موش یا ورگی آ دیم خوارش ناشت چندیش صفا دارت .هونج سقط شیه خلاصه بومیم تا راس ار فراهنجون گا گا خر بناش که قرط قرط بکرو آ بیگی هیفت آخوار جی بزا زنون خر بونا باقالی بارکا بوام یگ پوری ده مو قرا گا تقصیر تو مو چه تقصیری داران خلاصه دوبره از سر نو بنامان که خوار دربندم اما امپسه تنگشمان محکمتر بکشا آ خوی هزار زحمتمان بار خر که خلاصه بومیم را بر کیه وا خوارمان در خوس آبنامان که گراگر ده یانم گا مو نزنان یگ مار بی صحب کایاده ده لا خوار شیه بو زنون چه خاکی ور سرمان کرم خلاصه باقی عزممان مین کوچه ده از ترس تش بدا نصف خوار بست آ همه زحمتمان هدر بشو زنون تشنه وشه بشیم را روی کیه گا یگ عین نون بخرم مایم یگش پوری قلیه از روی بلونی کو وارت یکش پوری او گرم دیمش که وا دیم چراش نا یاتان خالی یگما او گرمیی اوری بخا همتین خاش بو گا هنم مزش لا دندنم ده هو .شوتان خاش
درود بر همه هم ولایتیها .یادمه بی ادبی نباشه یه دونه الاغ داشتیم .با پدرم الاغ را بر داشتیم وصبح خیلی زود برای کندن هیزم به صحرا رفتیم تا به سه گنبد (سه کوه در کنار هم در جنوب روستای نهوج معروف به سه گنبد)رسیدیم وبه طرف کهنگ حرکت کردیم تا بدم افتاب زدن به هیزم رسیدیم خدا جمیع رفتگان شما رو بیامرزه پدرم شروع کرد تند تند هیزمها رو کندن ومن هم تند تند دسه کنان جمع میکردم یه زمانی که متوجه شدیم به اندازه دو تا خروار هیزم جمغ کرده بودیم .خلاصه پدرم صنابی که با موی بز ساخته شده بود ومعروف است به سازو را اورد وپهن کرد .من دسه دسه هیزمها رو به پدر میرسوندم و پدم روی سازو میچید .بعد از اون محکم هیزمها رو بستیم و خروار اماده بار کردن شد با هزار مصیبت خروار رو بار کردیم و راه افتادیم یه کم که اومدیم پدر من را بلند کرد وروی خروار گذاشت چقدر صفا داشت .هونج ج ج سقط شده .😂😂خلاصه اومدیم تا روبروی اسیاب فرا هنجون که خر شروع کرد به سر صدا و بعدم خوابید و خروار هم زایید (اصطلاحی که هنگام بهم ریختن خروار بکار میرفت )حالا خر بیار وباقالی بار کن پدر یه کم به من غر زد که تقصیر من بوده .خلاصه دو باره شروع کردیم به بست خروار و با هزار زحمت بار الاغ کردیم و راه افتادیم تا به در خانه رسیدیم خروار را انداختیم و شروع کردیم انبار کنیم که ناگهان یه مار زیر هیزمها دیدیم حالا چه خاکی بسرمون بریزیم خلاصه بقیه هیزمها رو از ترس اینکه مار وارد خانه نشود وسط کو چه اتش زدیم و همه زحمت ما بی نتیجه ماند حالا گشنه و تشنه رفتیم خونه تا یه لقمه نان بخوریم .مادرم یه کم قلیه (گوشت پخته شده بز که در داخل دیزیهای گلی نگهداری می شد ) از داخل دیزی در اورد ویه کم اب ولرم روی ان ریخت و روی چراغ ان را داغ واماده کرد جای همه دوستان خالی انقدر خوش مزه بود که هنوز مزه ان در لای دندانم هست شب همگی خوش.
وحید رحیمی نهوجی
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
برگرفته از گروه واتس اپی گویش اردستانی
دوستان گرامی هر وقت می خواستید از کسی چک بگیریر این کارهارا انجام بدید تا سرتون کلاه نگذارند
@nohooj_ziba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح یکشنبه تون 🌷
پراز خیر و برکت
الهی حال دلتون
مثل آفتاب روشن🌷
مثل نسیم پراز آرامش
مثل قاصدک شادمان
و مثل باران باطراوت باشه 🌷

@haghi43 🌼🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏درروستایمان هوای حیوانات را داشته باشیم
به علت سرما و یخبندان در هوای سرد تهیه غذا برای سگها وگربه هاوپرندگان بسیار مشکل است
از اقا تقی اسماعیلی تشکر می کنم برای کمک به حیوانات
تقریبا به نیمه زمستان نزدیک می شویم وهیج خبری از بارندگی نیست شاید یکی از عواملی که بلای خوشکسالی های اخیربرسر مااومده رحم نکردن به هم نوعها ورحم نکردن به حیوانات باشه
الغرض بیایم کار خداپسندانه را در نهوج رواج بدیم وبا حیوانات مهربان باشیم
بدانیم وجود سگها وگربه ها وپرندگان برای روستا بسیار اهمیت داره
گربه ها موشهای خانگی را از بین می برند وسگها باعث می شوندنگذارند شغالها وروباها مرغ وخروسها را یک لقمه چرب کنند
چند توصیه که برای این امر ثواب دارم اینه که:
۱_همیشه سفرهای خودتون را در باغچه تکان دهید تا پرندگان از ان استفاده کنند
۲_باقیمانده غذا را در ظرف مخصوص قرار دهید تا گربه ها از ان استفاده کنند
۳_همشهریهای که به روستا سفرمی کنند باقیمانده غذارا جمع کنند وبا خود به روستابیاورند
۴_از دهیار محترم تقاضا میکنم یک سر پناه برای سگها وگربه ها ایجادکند
"تشکر"
@nohooj_ziba
نمایی بسیار زیبا از پل خواجوی اصفهان
خانه های قدیمی جایی بود برای حس
آرامش وآسایش....
چون معماران چند نسل قبل تعبیرشان از
خانه
جایی برای دور هم جمع شدن اعضاو
تقویت دوستی هابود .برای همین در
ساختن بنا وسواس داشتند که جهت خانه به سمت نور خورشیدوقبله باشد.تادرروزهای گرم سایه داشته باشد ودرروزهای سرد آفتابگیر شود...❤️

@nohooj_ziba
🔰 خاطرات کودکی -۱
(( حمام رفتن))


حسین شفیعی

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

در دوران کودکی ما امکانات زندگی در حد بسیار ابتدایی بود .شهر تازه به سیستم لوله کشی آب وآنهم در حد بسیار محدود مجهز می شد و منازل فاقد ابتدایی ترین وسایل و امکانات ازجمله حمام بودند.

بازی بچه ها معمولا خاکبازی و پرسه در کوچه ها و زمینهای خاکی و عمدتا با پای برهنه بود .این شرایط باعث می شد که بچه ها آنقدر خاکی و کثیف شوند که روی دست و پا و بدن آنها همیشه لایه ای از چرک وبقول خودمان کِوِرِه باشد(در حد یک روکش لواشک مانند روی دست و پای بچه ها) .

تا کوچک بودیم هردوسه هفته مارا حمام زنانه می بردند وتمیز می کردند اما دیری نپایید کمی بزرگ شدیم و دیگر از ورود مان به حمام زنانه جلوگیری می شد و مجبور بودیم شبها با پدر حمام مردانه برویم .

خدا نصیب دشمنتان نکند اولین باری که با پدر حمام رفتم با کیسه های آبی پلیسه به جانم افتاد تا بدنم را از وجود کوره ها پاک کند .خلاصه بدنم در اثر کیسه کشی با دستان یک مرد قدرتمند به حدی زخم و قرمز شده بود که حتی لمس کردن لباسم برایم زجر آور بود و تا چند روز خواب و خوراک نداشتم .

از آن به بعد حمام رفتن برایم یک کابوس شده بود و به انحاء مختلف از آن فراری بودم به حدی که بردن من به حمام تبدیل به یک پروژه ی خانوادگی شده بود وموقعی که کثیفی به حد اعلای خود می رسید برادران بزرگتر و پدر و مادرم با یک نقشه از قبل ترسیم شده و ایستادن در اطراف خانه و راه پله با مسدود کردن را ههای فرار مرا دستگیر و به زور تا داخل حمام محال می بردند و چون فاصله حمام رفتنم بیشتر شده بود وکثیفتر از قبل بودم باز همان ماجرای کیسه کشی با شدت بیشتر انجام می شد.

این ماجرا ادامه داشت تا کمی بزرگتر شدم و دیگر خودم با بچه های هم محلی می رفتیم و همدیگر را کیسه می کشیدیم .😂😂😂

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂

@bonyadeardestan

برگرفته از گروه واتساپ گویش و فرهنگ اردستان👇
https://chat.whatsapp.com/CnWRt1S3rT42suPpIIT3sN