Forwarded from (م.ر.عرفانیان)
اشک یتیم
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق برسر هرکوی وبام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاینتابناک چیستکه برتاج پادشاست
آنیک جواب داد چهدانیم ماکه چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
مارا بهرخت وچوب شبانی فریفتهاست
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد وملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین بهکجروان سخناز راستی چهسود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
(پروین اعتصامی)
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق برسر هرکوی وبام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاینتابناک چیستکه برتاج پادشاست
آنیک جواب داد چهدانیم ماکه چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
مارا بهرخت وچوب شبانی فریفتهاست
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد وملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین بهکجروان سخناز راستی چهسود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
(پروین اعتصامی)
Forwarded from Farid Astaneh
*عجب شعر جالبی*😄
هیچ دانی از ازل کی فتنه را آغاز کرد؟
آن که دین را ساخت و ایمانِ فلک بر باد کرد.
چون که قابیل از عقب با بیل زد، هابیل را
حمله را از پشت سر در کُلِ دنیا، باب کرد
نوح، نهصد سال کشتی ساخت، توی یک کویر
کار دور از عقل را، این مردِ دانا باب کرد
بارداری بیحضورِ جنسِ نر را در جهان
حضرتِ مریم، به لطفِ حق تعالی باب کرد
از شروعِ این جهان، مرد از پیِ زن میدوید
از پیِ مردان دویدن را، زلیخا باب کرد
یازده تا بچه جز یوسف، فقط یعقوب ساخت
صنعت انبوه سازی را، فُـرادا، باب کرد
رد شدن از نیل، بی لنج و بَلَم، امکان نداشت
رد شدن از نیل را با چوب! موسی باب کرد
حرفهی آتشنشانی را هزاران سالِ پیش
از لجِ نمرود، ابراهیم آقا ! باب کرد
گوسفندی که به قربانگاهِ اسماعیل رفت
مبحثِ ایثار را در حدِ اعلا، باب کرد
بس که کَل کَل کرد با موری، سلیمانِ نبی
بحث و کَل کَل را میانِ جانداران باب کرد
بردنِ سگ در مکانِ خواب از عهد قدیم
عضوی از اصحابِ کهف، از بابِ تقوا باب کرد!!!
👌👌👌👌👏👏👏👏💕💕💕واقعا🍒
هیچ دانی از ازل کی فتنه را آغاز کرد؟
آن که دین را ساخت و ایمانِ فلک بر باد کرد.
چون که قابیل از عقب با بیل زد، هابیل را
حمله را از پشت سر در کُلِ دنیا، باب کرد
نوح، نهصد سال کشتی ساخت، توی یک کویر
کار دور از عقل را، این مردِ دانا باب کرد
بارداری بیحضورِ جنسِ نر را در جهان
حضرتِ مریم، به لطفِ حق تعالی باب کرد
از شروعِ این جهان، مرد از پیِ زن میدوید
از پیِ مردان دویدن را، زلیخا باب کرد
یازده تا بچه جز یوسف، فقط یعقوب ساخت
صنعت انبوه سازی را، فُـرادا، باب کرد
رد شدن از نیل، بی لنج و بَلَم، امکان نداشت
رد شدن از نیل را با چوب! موسی باب کرد
حرفهی آتشنشانی را هزاران سالِ پیش
از لجِ نمرود، ابراهیم آقا ! باب کرد
گوسفندی که به قربانگاهِ اسماعیل رفت
مبحثِ ایثار را در حدِ اعلا، باب کرد
بس که کَل کَل کرد با موری، سلیمانِ نبی
بحث و کَل کَل را میانِ جانداران باب کرد
بردنِ سگ در مکانِ خواب از عهد قدیم
عضوی از اصحابِ کهف، از بابِ تقوا باب کرد!!!
👌👌👌👌👏👏👏👏💕💕💕واقعا🍒
Forwarded from اندیشکده خرد
رونمایی از مادر حقیقی در خوانشی عرفانی از قران و
و دیوان شمس
صدیق قطبی
به مادر موسی وحی میشود که به فرزندت شیر بده و آنگاه او را به رود نیل بیفکن، اما مترس، اما غمگین مباش، ما او را به تو بازمیگردانیم(سوره قصص، آیه ۷). خانواده فرعون موسی را از نیل بیرون میکشند. نوزادی شیرخوار است، اما دل به شیرِ هیچ دایهای نمیدهد. قرآن میگوید ما شیرِ دایگان را بر او حرام کرده بودیم(وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ_قصص/۱۲). خواهر موسی نزدیک میشود و مادرِ موسی را برای دایگی و شیردهی پیشنهاد میکند. موسی که شیرِ دایگان دیگر را پس زده، حالا به آغوش مادر بازمیگردد (فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ_قصص/۱۳). اگر به شیرِ دایگان خو میگرفت، هرگز به مادرش باز نمیگشت.
اما او پیش از جدایی، یک بار از مادرش شیر خورده است. خاطرهٔ آن شیرِ نخستین، در کام اوست. آن خاطره است که نجاتش میدهد و او را به مادر بازمیگرداند.
به نظر نمیرسد کسی به اندازهٔ مولانا مفتون این داستان باشد. موسی، دایگان، مادر، شیر، خاطرهٔ نخستین...
مولانا میگوید ما آن موسی هستیم. ما یکبار از شیرِ خداوند خوردهایم. طعم آن شیر را به یاد داریم. دایگانِ شیردهِ دیگر، مادر نیستند. به آنها خو نمیگیریم. و همین خونگرفتن و پس زدن است که سرانجام ما را به مادر، به مادرِ ازلی، بازمیگرداند:
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توایم
(غزل ۱۴۷۰)
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که: «مادرت منم، میل به دایگان مکن»
(غزلِ ۱۷۳۸)
چون موسی شیرِ کس نگیریم
با شیرِ توایم خوی کرده
(غزلِ ۲۰۱۲)
چو موسی که نگرفت پستانِ دایه
که با شیرِ مادر بُدش آشنایی
(قصیده ۴۹)
تفسیرِ عرفانی قرآن چنین است. «گفت که: مادرت منم! میل به دایگان مکن!». اگر آن شیدایی و شیفتگی در جان مولانا نبود، چنین فهم و دریافتی از قصه نداشت. این دریافت، سراسر عاشقانه است. در این درک و تفسیر، خدا چونان مادرِ حقیقی و ازلی جلوه میکند. مادری که یک بار به فرزند خویش شیر داده و آنگاه به ناگزیر او را به نیل سپرده است. عارف، موسی است. او باید آن غذای نخستین را به یاد بیاورد و با گسستن از اغیار و دایگان فریب، راهی به سوی مادر راستین پیدا کند.
لحن و طنینی که در غزلِ زیر جاری است، لحن و طنین مادرانه است. مادری که فرزندش را فرامیخواند و از فراخواندن او خسته نمیشود. مادری که فرزندش را ملامت میکند، اما در ملامت او مهر است:
نگفتمت: «مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمۀ حیات منم
وگر به خشم رَوی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم»؟
نگفتمت که: «به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم»؟
نگفتمت که: «منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صَفات منم»؟
نگفتمت که: «چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوّت پرواز و پرّ و پات منم»؟
نگفتمت که: «تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تَبِش و گرمیِ هوات منم»؟
نگفتمت که: «صفتهای زشت در تو نهند
که گُم کنی که سَرِ چشمهٔ صفات منم»؟
نگفتمت که: «مگو "کار بنده از چه جهت
نظام گیرد"، خلّاق بیجهات منم»؟
اگر چراغدلی، دان که راهِ خانه کجاست
وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم
(غزلِ ۱۴۳۹)
یک حرف اصلی بیشتر ندارد: نگفته بودم از من دور مشو. نگفته بودم هر چه دور شوی، سرانجام چارهای جز بازگشت به من نداری؟
و این «نگفتمت» ها، چقدر مادرانه است.
@sedigh_63
https://t.me/andishkadeye_kherad
و دیوان شمس
صدیق قطبی
به مادر موسی وحی میشود که به فرزندت شیر بده و آنگاه او را به رود نیل بیفکن، اما مترس، اما غمگین مباش، ما او را به تو بازمیگردانیم(سوره قصص، آیه ۷). خانواده فرعون موسی را از نیل بیرون میکشند. نوزادی شیرخوار است، اما دل به شیرِ هیچ دایهای نمیدهد. قرآن میگوید ما شیرِ دایگان را بر او حرام کرده بودیم(وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ_قصص/۱۲). خواهر موسی نزدیک میشود و مادرِ موسی را برای دایگی و شیردهی پیشنهاد میکند. موسی که شیرِ دایگان دیگر را پس زده، حالا به آغوش مادر بازمیگردد (فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ_قصص/۱۳). اگر به شیرِ دایگان خو میگرفت، هرگز به مادرش باز نمیگشت.
اما او پیش از جدایی، یک بار از مادرش شیر خورده است. خاطرهٔ آن شیرِ نخستین، در کام اوست. آن خاطره است که نجاتش میدهد و او را به مادر بازمیگرداند.
به نظر نمیرسد کسی به اندازهٔ مولانا مفتون این داستان باشد. موسی، دایگان، مادر، شیر، خاطرهٔ نخستین...
مولانا میگوید ما آن موسی هستیم. ما یکبار از شیرِ خداوند خوردهایم. طعم آن شیر را به یاد داریم. دایگانِ شیردهِ دیگر، مادر نیستند. به آنها خو نمیگیریم. و همین خونگرفتن و پس زدن است که سرانجام ما را به مادر، به مادرِ ازلی، بازمیگرداند:
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توایم
(غزل ۱۴۷۰)
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که: «مادرت منم، میل به دایگان مکن»
(غزلِ ۱۷۳۸)
چون موسی شیرِ کس نگیریم
با شیرِ توایم خوی کرده
(غزلِ ۲۰۱۲)
چو موسی که نگرفت پستانِ دایه
که با شیرِ مادر بُدش آشنایی
(قصیده ۴۹)
تفسیرِ عرفانی قرآن چنین است. «گفت که: مادرت منم! میل به دایگان مکن!». اگر آن شیدایی و شیفتگی در جان مولانا نبود، چنین فهم و دریافتی از قصه نداشت. این دریافت، سراسر عاشقانه است. در این درک و تفسیر، خدا چونان مادرِ حقیقی و ازلی جلوه میکند. مادری که یک بار به فرزند خویش شیر داده و آنگاه به ناگزیر او را به نیل سپرده است. عارف، موسی است. او باید آن غذای نخستین را به یاد بیاورد و با گسستن از اغیار و دایگان فریب، راهی به سوی مادر راستین پیدا کند.
لحن و طنینی که در غزلِ زیر جاری است، لحن و طنین مادرانه است. مادری که فرزندش را فرامیخواند و از فراخواندن او خسته نمیشود. مادری که فرزندش را ملامت میکند، اما در ملامت او مهر است:
نگفتمت: «مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمۀ حیات منم
وگر به خشم رَوی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم»؟
نگفتمت که: «به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم»؟
نگفتمت که: «منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صَفات منم»؟
نگفتمت که: «چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوّت پرواز و پرّ و پات منم»؟
نگفتمت که: «تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تَبِش و گرمیِ هوات منم»؟
نگفتمت که: «صفتهای زشت در تو نهند
که گُم کنی که سَرِ چشمهٔ صفات منم»؟
نگفتمت که: «مگو "کار بنده از چه جهت
نظام گیرد"، خلّاق بیجهات منم»؟
اگر چراغدلی، دان که راهِ خانه کجاست
وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم
(غزلِ ۱۴۳۹)
یک حرف اصلی بیشتر ندارد: نگفته بودم از من دور مشو. نگفته بودم هر چه دور شوی، سرانجام چارهای جز بازگشت به من نداری؟
و این «نگفتمت» ها، چقدر مادرانه است.
@sedigh_63
https://t.me/andishkadeye_kherad
Telegram
اندیشکده خرد
امیر دبیری مهر
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
Forwarded from جمع مدیران نامدار ایران
♦️ افشاگری یک پرونده مالی جدید از خانواده کاظم صدیقی
✍️یاشار سلطانی
🔻در پی انتشار گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» اسناد جدیدی از خانواده امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر به دستم رسیده که نشان میدهد فعالیتهای مرتبط با حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ریاست آقای صدیقی با حسابهای شخصی ایشان و پسرشان ارتباط مستقیمی دارد.
🔻در گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» با اسناد و مدارکی نشان دادم که ۴۲۰۰ متر از زمینهای حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ارزش تقریبی ۱۰۰۰ میلیارد تومان به مالکیت شرکتی تازه تاسیس در آمده که توسط کاظم صدیقی، دو پسر و عروسش تاسیس شده است. صدیقی امروز ضمن تایید این مطلب ادعا کرده که از نحوه ثبت شرکت خصوصی و انتقال این زمین اظهار بی اطلاعی کرد.
🔻اکنون اسناد تازه نشان میدهد که درآمدهای حاصل از یکی از داراییهای ارزشمند حوزه علمیه امام خمینی تهران به جای واریز به حساب این حوزه علمیه یا مرکز خدمات حوزه علمیه؛ به حساب موسسهای واریز میشود که همه کارهی آن «کاظم صدیقی» و پسرش «محمد مهدی صدیقی» است.
🔻سوژهی این گزارش وضعیت مالکیت درآمدهای «هتل جهان» در مشهد است. هتلی است که سال ۱۳۹۳ از سوی خیرین به حوزه علمیه امام خمینی تهران در ازگل به مدیریت کاظم صدیقی واگذار شد تا از درآمدهای آن برای حوزهی علمیه و هزینههای آموزشی و دینی این حوزه استفاده شود. اما بر اساس اسنادی که در اختیارم قرار گرفته درآمد این حوزه در سال جاری به حساب موسسهای به مدیریت کاظم صدیقی واریز میشود.
🔻سه ماه پیش حوزهی علمیه امام خمینی تهران طی قراردادی با بانک ملت، بهرهبرداری از هتل ۶۵ واحدی «جهان» را به مدت ۳ سال به این بانک واگذار شده و اجاره ماهیانه یک میلیارد تومانی برای این هتل سه ستاره واقع در خیابان امام رضا ۱۰ مشهد در نظر گرفته شده است.
🔻از آنجایی که تمام صد در صد سهام این هتل به مدرسه علمیه امام خمینی تهران انتقال یافته است طبیعتا هر گونه قرارداد هم باید با این مدرسه منعقد شده و درآمدهای حاصل از این محل هم به حساب حوزهی علمیه امام خمینی تهران واریز شود.
🔻اما نکتهی عجیب در این میان واریز اجاره این هتل به حسابی غیر از حساب حوزهی علمیه است.
با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
✍️یاشار سلطانی
🔻در پی انتشار گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» اسناد جدیدی از خانواده امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر به دستم رسیده که نشان میدهد فعالیتهای مرتبط با حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ریاست آقای صدیقی با حسابهای شخصی ایشان و پسرشان ارتباط مستقیمی دارد.
🔻در گزارش «زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» با اسناد و مدارکی نشان دادم که ۴۲۰۰ متر از زمینهای حوزهی علمیه امام خمینی در ازگل به ارزش تقریبی ۱۰۰۰ میلیارد تومان به مالکیت شرکتی تازه تاسیس در آمده که توسط کاظم صدیقی، دو پسر و عروسش تاسیس شده است. صدیقی امروز ضمن تایید این مطلب ادعا کرده که از نحوه ثبت شرکت خصوصی و انتقال این زمین اظهار بی اطلاعی کرد.
🔻اکنون اسناد تازه نشان میدهد که درآمدهای حاصل از یکی از داراییهای ارزشمند حوزه علمیه امام خمینی تهران به جای واریز به حساب این حوزه علمیه یا مرکز خدمات حوزه علمیه؛ به حساب موسسهای واریز میشود که همه کارهی آن «کاظم صدیقی» و پسرش «محمد مهدی صدیقی» است.
🔻سوژهی این گزارش وضعیت مالکیت درآمدهای «هتل جهان» در مشهد است. هتلی است که سال ۱۳۹۳ از سوی خیرین به حوزه علمیه امام خمینی تهران در ازگل به مدیریت کاظم صدیقی واگذار شد تا از درآمدهای آن برای حوزهی علمیه و هزینههای آموزشی و دینی این حوزه استفاده شود. اما بر اساس اسنادی که در اختیارم قرار گرفته درآمد این حوزه در سال جاری به حساب موسسهای به مدیریت کاظم صدیقی واریز میشود.
🔻سه ماه پیش حوزهی علمیه امام خمینی تهران طی قراردادی با بانک ملت، بهرهبرداری از هتل ۶۵ واحدی «جهان» را به مدت ۳ سال به این بانک واگذار شده و اجاره ماهیانه یک میلیارد تومانی برای این هتل سه ستاره واقع در خیابان امام رضا ۱۰ مشهد در نظر گرفته شده است.
🔻از آنجایی که تمام صد در صد سهام این هتل به مدرسه علمیه امام خمینی تهران انتقال یافته است طبیعتا هر گونه قرارداد هم باید با این مدرسه منعقد شده و درآمدهای حاصل از این محل هم به حساب حوزهی علمیه امام خمینی تهران واریز شود.
🔻اما نکتهی عجیب در این میان واریز اجاره این هتل به حسابی غیر از حساب حوزهی علمیه است.
با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
Telegram
جمع مدیران نامدار ایران
دراولین باشگاه مدیریتی کشور با موفق ترین مدیران ایران گفتگو کنید و با آنها مستقیما در ارتباط باشید
حامد پاک طینت
@Hamedpaktinat
حامد پاک طینت
@Hamedpaktinat
واقعا مردم ترکیه فهم و شعور سیاسی بالایی دارند ،اردوغان قول بده انجام میده
Forwarded from saadat Pourmozafari
بسمه تعالی
نوروز بهانه ای است تا برای نو سازی خودمان قدمی بر داریم، نوروز بر همه عزیزان مبارک و بامید اینکه نوروز امسال شروعی باشد برای تغییر ،با ارزوی سلامتی،دلخوشی و بهترین ها برای شما در سال جدید. ارادتمند سعادت پور مظفری
نوروز بهانه ای است تا برای نو سازی خودمان قدمی بر داریم، نوروز بر همه عزیزان مبارک و بامید اینکه نوروز امسال شروعی باشد برای تغییر ،با ارزوی سلامتی،دلخوشی و بهترین ها برای شما در سال جدید. ارادتمند سعادت پور مظفری
Forwarded from Farid Astaneh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوستانِ جان با این هدیه ارزشمند به پیشواز بهار میروم
Forwarded from Farid Astaneh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خیام خوانی از یک گروه خانوادگی بوشهری، بهترین خیام خوانی بود که تاکنون در کل عمرم شنیده بودم! اجراهای این گروه خانوادگی به قدری زیبا و شنیدنی است که بسیاری از کشورها و دانشگاههای مطرح جهان از آنها برای اجرا دعوت کرده اند! تماشا کنید و برای دوستان خود ارسال کنید!🤞👌🏻💫💫💫⚘
Forwarded from Farid Astaneh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوستانِ جان با این هدیه ارزشمند به پیشواز بهار میروم
Forwarded from گیلین گیلین
فرامرز اصلانی خواننده و آهنگساز درگذشت
🔻فرامرز اصلانی، خواننده ایرانی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در ۶۹ سالگی درگذشت.
🔻مرجان اصلانی، همسر این خواننده سرشناس موسیقی پاپ در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: «در شامگاه روز اول فروردین ۱۴۰۳، سرطانی جانسوز فرامرز اصلانی، شاعر، خواننده، آهنگساز، روزنامهنگار و یک انسان خوب را همراه با نسیم بهاری با بدرودی همیشگی با خود برد، درحالیکه دستانش در دستان عزیزانش بود.»
🔻چند هفته پیش فرامرز اصلانی خبر از ابتلایش به سرطان داده بود و اعلام کرد که قصد دارد باقیمانده سال ۱۴۰۲ را به درمان و مراقبت از روحیهاش اختصاص دهد.
🔻آقای اصلانی در پستی اینستاگرامی به زبان فارسی و انگلیسی نوشته بود: «همانند یک مسافر در این راه پیچیده، من نیز سایه سرطان را لمس کردم. بنابراین اعلام میکنم که قصد دارم باقیمانده این سال را به درمان و مراقبت از روحیهام اختصاص دهم. با هر سپیدهدم، قلب من شجاعت بیشتری پیدا میکند و جان را با اندیشه و انرژی بیشتری برمیانگیزد تا گامی در مسیر بهبودی بردارم.»
Join → @Gilin_Gilin
🔻فرامرز اصلانی، خواننده ایرانی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در ۶۹ سالگی درگذشت.
🔻مرجان اصلانی، همسر این خواننده سرشناس موسیقی پاپ در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: «در شامگاه روز اول فروردین ۱۴۰۳، سرطانی جانسوز فرامرز اصلانی، شاعر، خواننده، آهنگساز، روزنامهنگار و یک انسان خوب را همراه با نسیم بهاری با بدرودی همیشگی با خود برد، درحالیکه دستانش در دستان عزیزانش بود.»
🔻چند هفته پیش فرامرز اصلانی خبر از ابتلایش به سرطان داده بود و اعلام کرد که قصد دارد باقیمانده سال ۱۴۰۲ را به درمان و مراقبت از روحیهاش اختصاص دهد.
🔻آقای اصلانی در پستی اینستاگرامی به زبان فارسی و انگلیسی نوشته بود: «همانند یک مسافر در این راه پیچیده، من نیز سایه سرطان را لمس کردم. بنابراین اعلام میکنم که قصد دارم باقیمانده این سال را به درمان و مراقبت از روحیهام اختصاص دهم. با هر سپیدهدم، قلب من شجاعت بیشتری پیدا میکند و جان را با اندیشه و انرژی بیشتری برمیانگیزد تا گامی در مسیر بهبودی بردارم.»
Join → @Gilin_Gilin
Forwarded from گیلین گیلین
فرامرز اصلانی، یکی از کم نظیر ترین صداها و از باکلاس ترین خواننده های ایرانی بود
خیلیا عاشقی کردن رو مدیون موزیکای فرامرز اصلانی هستن...یادش گرامی🥀
Join → @Gilin_Gilin
خیلیا عاشقی کردن رو مدیون موزیکای فرامرز اصلانی هستن...یادش گرامی🥀
Join → @Gilin_Gilin
Forwarded from Farid Astaneh
#محمدرضا_شجریان
تصنیف دل مجنون.....
شعر : حضرت مولانا
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چارهگر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دو سرم چون شانه کردی عاقبت
دانهای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دُردانه کردی عاقبت
دانهای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بَتَر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسهٔ سر از تو پُر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی، که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت
تصنیف دل مجنون.....
شعر : حضرت مولانا
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چارهگر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دو سرم چون شانه کردی عاقبت
دانهای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دُردانه کردی عاقبت
دانهای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بَتَر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسهٔ سر از تو پُر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی، که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت
Forwarded from ایران بوم
خبر کوتاه بود : ” با کمال تاسف اطلاع یافتیم که آقای دکتر محمد مصدق سحرگاه امروز پنج شنبه در ساعت 5/4 بامداد 14/12/1345 در سن 87 سالگی در اتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه تهران زندگی را بدرود گفت. “
خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ!!!
سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد: خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.
اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.
اولین ایرانی فارغ التحصیل در دکتری حقوق.
امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.
شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.
جمال عبدالناصر به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد.
سفیر شوروی در ایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو افتاد.
اولین نفر که با استفاده از علوم روز در دانشگاه به بررسی علمی حقوق اسلامی شیعه پرداخت.
ابرمرد تاریخ ایران، با جان بر کف بودن خویش در راه وطن اجازه نداد که تا سال امتیاز نفت ایران در انحصار بیگانه باشد.
مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم و دین خویش کرد، یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران، جاوید یاد دکتر محمد مصدق به همین جا ختم نشد،وی خود را وقف ملیت ایرانی و دیانت اسلامی ساخت و لحظه به لحظه افتخار آفرید.
بخشی از بیانات مصدق بزرگ:
” من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می کنم “.
” تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم “.
” حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر نخواهد پائید.
*برای درمان سرطان بینی با وجود اصرار فرزندش که پزشک بود و دوستدارانش راضی به سفر به خارج برای درمان نشد و گفت پزشکان ما قادرند همه کاری را برای درمانم انجام دهند.
به اختیار خود ملک خودش را بین کشاورزانش تقسیم کرد!
اما
*هنوز هم برای رفتن بر سر مزارش که نیمه ویران است، مردم مشکل دارند!
روانش شاد و یادش گرامی🌺
https://telegram.me/iranboom_ir
خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ!!!
سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد: خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.
اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.
اولین ایرانی فارغ التحصیل در دکتری حقوق.
امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.
شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.
جمال عبدالناصر به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد.
سفیر شوروی در ایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو افتاد.
اولین نفر که با استفاده از علوم روز در دانشگاه به بررسی علمی حقوق اسلامی شیعه پرداخت.
ابرمرد تاریخ ایران، با جان بر کف بودن خویش در راه وطن اجازه نداد که تا سال امتیاز نفت ایران در انحصار بیگانه باشد.
مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم و دین خویش کرد، یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران، جاوید یاد دکتر محمد مصدق به همین جا ختم نشد،وی خود را وقف ملیت ایرانی و دیانت اسلامی ساخت و لحظه به لحظه افتخار آفرید.
بخشی از بیانات مصدق بزرگ:
” من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می کنم “.
” تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم “.
” حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر نخواهد پائید.
*برای درمان سرطان بینی با وجود اصرار فرزندش که پزشک بود و دوستدارانش راضی به سفر به خارج برای درمان نشد و گفت پزشکان ما قادرند همه کاری را برای درمانم انجام دهند.
به اختیار خود ملک خودش را بین کشاورزانش تقسیم کرد!
اما
*هنوز هم برای رفتن بر سر مزارش که نیمه ویران است، مردم مشکل دارند!
روانش شاد و یادش گرامی🌺
https://telegram.me/iranboom_ir
Forwarded from Deleted Account
🔴فرق آنژیو گرافی و سیتوآنژیوگرافی
🔷🔹حدود دو ماه پیش نیمههای شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. و متخصص قلب تجویز کرد: آنژیوگرافی
🔹نتیجه : 20 درصد گرفتگی قلبی، تجویز : درمان دارویی
🔷🔹چند هفته گذشت و قرعهی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد.
🔹تجویز : آنژیوگرافی
🔷🔹تنها شانس ما این بود که پسرخالهام از آمریکا آمده بود ایران. نسخه ها رو دید و گفت : «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی ؟؟ توی ایران مگر سیتی آنژیو ندارید ؟؟»
🔹این اصطلاح جدید ِنجات بخش را پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و بیمارستان امام خمینی
🔷🔹آمار گرفتیم از این طرف و آنطرف که فرقاش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشکهای قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!».
🔹حالا حسن سیتی آنژیو این بود که تیغ نمی زدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگها، یعنی خون نمی پاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسه ی شن نمیگذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون.
🔷🔹یک مادهی رادیو اکتیو تزریق می شد و با یک دستگاه شبیه ام آر آی همان کار انجام می شد. بدون هیچ ترس و اضطرابی، بدون ریختن یک قطره خون
🔹فقط گیر کرده بودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها»
🔷🔹حالت واضح و مشترکی که توی چشم های همهی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود» . نمیدانستند از کجا فهمیدهایم اسم سیتیآنژیو را
🔹به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس می کنم !!
🔷🔹تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقتاش کم تر از آنژیو نبود، که مقایسه شان شبیه بود به مقایسه ی فلاپی دیسک و دی وی دی
🔹تفاوت تکنولوژیها بالای بیستسال بود.دلمان قرص شد و هردوشان جمعا با هزینهای حدود هشتصد هزار تومان سیتیآنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هر دوشان روی هم 20 درصد هم نبود، آن شرافت گم شده کجاست ؟؟
💥عرض میکنم.
🔷🔹هزینه ی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یک و نیم میلیون تومان برای هر نفر است و هزینه ی سیتیآنژیو حدود چهارصدهزار تومان.
🔹زمانی که صرف آنژیوگرافی می شود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقت های پذیرش و نوبت دهی و...) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتی آنژیو می شود (باز هم جدای از پذیرش و نوبتدهی و ...)
🔷🔹حدود نیمساعت. ترس و اضطرابشان را هم مقایسه نکنم که لابد میدانید.
🔹پس گیر این پزشکهای متخصص قلب کجاست ؟؟
🔷🔹مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلبی که دوره ی مخصوص آنژیوگرافی را دیده باشد، می تواند انجام بدهد، ولی سیتی آنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیده باشد) میتواند انجام دهد
🔹یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتی آنژیو دست دیگران
🔷🔹چون طبیعتا یک مرکز پزشکی ترجیح میدهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کمتر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را
🔷🔹اما حالا عمق فاجعه کجاست ؟؟
🔹عمق فاجعه این جاست که این دکترها نخورده و ندار نیستند.
هشت شان گرو نه شان نیست.
خیلی راحت می توانند ماهی ده
بیست میلیون تومان در بیاورند،
وخیلی هم بیشتر از اینها
🔷🔹اما باز گداصفتانه چشم شان دنبال درصدی است که از هر آنژیوگرافی به جیب می زنند،
بی این که به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند
🔹حتی گستاخی و دزدی ( که اتفاقا حقیقت معنای دزدی همینجاست) را بهحدی میرسانند که تمام تلاش شان را بهکار می گیرند برای پشیمان کردن بیمار از دست یابی به راه تشخیص جدیدتر و کم هزینهتر و آسانتر
🔷🔹بعد از پدر و مادرم داییم هم رفت سراغ چکآپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کرده بود و حالا باید دوباره تست ورزش می داد
🔹تجویز : آنژیوگرافی
🔹آنقدر چربزبانی و بازاریابی کرده بودند برایش که ما هرچه میگفتیم بیا اول برو سیتیآنژیو، با اینکه میترسید از آنژیوگرافی قبول نمیکرد و استدلال پزشک را پذیرفته بود به این توجیه که اگر رگاش گرفتهبود همانجا یکباره برایش بالن میزنند یا استنت میگذارند و چه و چه. تاکید هم کردهبودند «اورژانسی»ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیله ی دیگری منعاش کردهبودند و نوبت اضطراری هم بهش دادهبودند «همین فردا صبح»
🔷🔹به هر زحمتی بود راضیش کردیم برود سیتیآنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی
🔹درمان : یکی دو تا قرص فقط
🔷🔹این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشکهای مملکت تبدیلشدهاند به حسابهای بانکی
💥دوستان برای رضای خدا این متن را در سایر گروه ها نشر دهيد شاید گره ای ازکارخلق بازکنید.
🔷🔹حدود دو ماه پیش نیمههای شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. و متخصص قلب تجویز کرد: آنژیوگرافی
🔹نتیجه : 20 درصد گرفتگی قلبی، تجویز : درمان دارویی
🔷🔹چند هفته گذشت و قرعهی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد.
🔹تجویز : آنژیوگرافی
🔷🔹تنها شانس ما این بود که پسرخالهام از آمریکا آمده بود ایران. نسخه ها رو دید و گفت : «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی ؟؟ توی ایران مگر سیتی آنژیو ندارید ؟؟»
🔹این اصطلاح جدید ِنجات بخش را پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و بیمارستان امام خمینی
🔷🔹آمار گرفتیم از این طرف و آنطرف که فرقاش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشکهای قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!».
🔹حالا حسن سیتی آنژیو این بود که تیغ نمی زدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگها، یعنی خون نمی پاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسه ی شن نمیگذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون.
🔷🔹یک مادهی رادیو اکتیو تزریق می شد و با یک دستگاه شبیه ام آر آی همان کار انجام می شد. بدون هیچ ترس و اضطرابی، بدون ریختن یک قطره خون
🔹فقط گیر کرده بودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها»
🔷🔹حالت واضح و مشترکی که توی چشم های همهی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود» . نمیدانستند از کجا فهمیدهایم اسم سیتیآنژیو را
🔹به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس می کنم !!
🔷🔹تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقتاش کم تر از آنژیو نبود، که مقایسه شان شبیه بود به مقایسه ی فلاپی دیسک و دی وی دی
🔹تفاوت تکنولوژیها بالای بیستسال بود.دلمان قرص شد و هردوشان جمعا با هزینهای حدود هشتصد هزار تومان سیتیآنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هر دوشان روی هم 20 درصد هم نبود، آن شرافت گم شده کجاست ؟؟
💥عرض میکنم.
🔷🔹هزینه ی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یک و نیم میلیون تومان برای هر نفر است و هزینه ی سیتیآنژیو حدود چهارصدهزار تومان.
🔹زمانی که صرف آنژیوگرافی می شود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقت های پذیرش و نوبت دهی و...) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتی آنژیو می شود (باز هم جدای از پذیرش و نوبتدهی و ...)
🔷🔹حدود نیمساعت. ترس و اضطرابشان را هم مقایسه نکنم که لابد میدانید.
🔹پس گیر این پزشکهای متخصص قلب کجاست ؟؟
🔷🔹مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلبی که دوره ی مخصوص آنژیوگرافی را دیده باشد، می تواند انجام بدهد، ولی سیتی آنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیده باشد) میتواند انجام دهد
🔹یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتی آنژیو دست دیگران
🔷🔹چون طبیعتا یک مرکز پزشکی ترجیح میدهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کمتر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را
🔷🔹اما حالا عمق فاجعه کجاست ؟؟
🔹عمق فاجعه این جاست که این دکترها نخورده و ندار نیستند.
هشت شان گرو نه شان نیست.
خیلی راحت می توانند ماهی ده
بیست میلیون تومان در بیاورند،
وخیلی هم بیشتر از اینها
🔷🔹اما باز گداصفتانه چشم شان دنبال درصدی است که از هر آنژیوگرافی به جیب می زنند،
بی این که به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند
🔹حتی گستاخی و دزدی ( که اتفاقا حقیقت معنای دزدی همینجاست) را بهحدی میرسانند که تمام تلاش شان را بهکار می گیرند برای پشیمان کردن بیمار از دست یابی به راه تشخیص جدیدتر و کم هزینهتر و آسانتر
🔷🔹بعد از پدر و مادرم داییم هم رفت سراغ چکآپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کرده بود و حالا باید دوباره تست ورزش می داد
🔹تجویز : آنژیوگرافی
🔹آنقدر چربزبانی و بازاریابی کرده بودند برایش که ما هرچه میگفتیم بیا اول برو سیتیآنژیو، با اینکه میترسید از آنژیوگرافی قبول نمیکرد و استدلال پزشک را پذیرفته بود به این توجیه که اگر رگاش گرفتهبود همانجا یکباره برایش بالن میزنند یا استنت میگذارند و چه و چه. تاکید هم کردهبودند «اورژانسی»ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیله ی دیگری منعاش کردهبودند و نوبت اضطراری هم بهش دادهبودند «همین فردا صبح»
🔷🔹به هر زحمتی بود راضیش کردیم برود سیتیآنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی
🔹درمان : یکی دو تا قرص فقط
🔷🔹این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشکهای مملکت تبدیلشدهاند به حسابهای بانکی
💥دوستان برای رضای خدا این متن را در سایر گروه ها نشر دهيد شاید گره ای ازکارخلق بازکنید.
Forwarded from کافه نون
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎙️صدیقه وسمقی
«رؤسای دانشکده الاهیات را بیت رهبری تعیین میکرد. سالها رئیس دانشکده از میان روحانیون انتخاب میشد که ما با اینها در رابطه با مسائل زنان، حجاب، تفکیک جنسیتی و تدریس زنان همیشه چالش داشتیم، من تنها زن گروه فقه بودم. وقتی دکتری گرفتم و وارد هیات علمی شدم حق داشتم که درسهای تخصصی را تدریس کنم، میخواستند من را مجبور کنند که فقط برای دخترها تدریس کنم. مردها در کلاس مختلط درس میدادند؛ اما به یک زن اجازه نمیدادند… من آنقدر ایستادم تا حق تدریس گرفتم.»
📎متن کامل در کتاب
تاریخ شفاهی حجاب اجباری
@cafenoun
«رؤسای دانشکده الاهیات را بیت رهبری تعیین میکرد. سالها رئیس دانشکده از میان روحانیون انتخاب میشد که ما با اینها در رابطه با مسائل زنان، حجاب، تفکیک جنسیتی و تدریس زنان همیشه چالش داشتیم، من تنها زن گروه فقه بودم. وقتی دکتری گرفتم و وارد هیات علمی شدم حق داشتم که درسهای تخصصی را تدریس کنم، میخواستند من را مجبور کنند که فقط برای دخترها تدریس کنم. مردها در کلاس مختلط درس میدادند؛ اما به یک زن اجازه نمیدادند… من آنقدر ایستادم تا حق تدریس گرفتم.»
📎متن کامل در کتاب
تاریخ شفاهی حجاب اجباری
@cafenoun