کمیته بین‌المللی علیه اعدام
937 subscribers
7.75K photos
7.89K videos
67 files
3.19K links
#کمیته_بین_المللی_علیه_اعدام برای لغو مجازات اعدام، و متوقف کردن احکام اعدام تلاش می‌کند.

راه‌های ارتباطی:

تلفن تماس: +46737896505
توییتر: twitter.com/icae14
فیسبوک: facebook.com/icaeiran
اینستاگرام: instagram.com/no_to_the_death_penalty
Download Telegram
به‌رغم اعتراضات گسترده، فعالان محیط زیست هم‌چنان در زندان به سر می‌برند. در گزارش دید‌ه‌بان حقوق بشر آمده است که سپاه پاسداران از ژانویه‌ی ۲۰۱۸ ده‌ها فعال محیط زیستی را در سراسر ایران دستگیر کرده است. قوه قضائیه مسئولان دولتی را از دخالت در پرونده محیط زیستی‌ها منع کرده است. مانا نیستانی با این کاریکاتور اختصاصی برای دویچه وله به این موضوع پرداخته است.

منبع: دویچه وله
بیانیه کانون در باره‌ی حکم‌های متهمان پرونده‌ی هفت تپه

روز شنبه شانزدهم شهریور پس از ماه‌ها بازداشتِ گروهی از کارگرانِ معترض هفت تپه و حامیان آنها رای شعبه‌ی 28 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه اعلام شد: یکصدویازده سال زندان و ده‌ها ضربه شلاق برای هفت متهم جوان پرونده‌ی هفت تپه؛ شامل دو کارگر معترض و پنج روزنامه‌نگار مدافع کارگران! حکم صادره چنان آشکار و ظالمانه مرزهای معمولِ بی‌عدالتیِ چنین دادگاه‌هایی را پشت سر نهاد که در ساعت‌های آغازین اعلام آن، موج عظیم اعتراض و انزجار گروه‌های مختلف مردم را برانگیخت؛ موج چنان قدرتمند بود که در واکنش به آن و البته بیشتر به منظور تخلیه‌ی فشار اجتماعی ، برخی وابستگان و مقامات حکومتی نیز در مجلس شورای اسلامی و قوه‌ی قضاییه صدای واعدالتا! واانصافا! سردادند. یک بار دیگر ثابت شد که صدای اعتراض مردم قادر است طرح‌‌های وسیع و جدی سرکوب و رعب‌افکنی در جامعه را به "طرح سوخته" بدل کند و ناکام بگذارد. 👇👇👇
بیانیه کانون در باره‌ی حکم‌های متهمان پرونده‌ی هفت تپه

روز شنبه شانزدهم شهریور پس از ماه‌ها بازداشتِ گروهی از کارگرانِ معترض هفت تپه و حامیان آنها رای شعبه‌ی 28 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه اعلام شد: یکصدویازده سال زندان و ده‌ها ضربه شلاق برای هفت متهم جوان پرونده‌ی هفت تپه؛ شامل دو کارگر معترض و پنج روزنامه‌نگار مدافع کارگران! حکم صادره چنان آشکار و ظالمانه مرزهای معمولِ بی‌عدالتیِ چنین دادگاه‌هایی را پشت سر نهاد که در ساعت‌های آغازین اعلام آن، موج عظیم اعتراض و انزجار گروه‌های مختلف مردم را برانگیخت؛ موج چنان قدرتمند بود که در واکنش به آن و البته بیشتر به منظور تخلیه‌ی فشار اجتماعی ، برخی وابستگان و مقامات حکومتی نیز در مجلس شورای اسلامی و قوه‌ی قضاییه صدای واعدالتا! واانصافا! سردادند. یک بار دیگر ثابت شد که صدای اعتراض مردم قادر است طرح‌‌های وسیع و جدی سرکوب و رعب‌افکنی در جامعه را به "طرح سوخته" بدل کند و ناکام بگذارد. هنوز روزی از اعلام حکم‌ها برنگذشته بود که از قول رییس قوه قضاییه گفته شد: به احکام و پرونده "منصفانه رسیدگی" شود. "انصاف" و عدالت اما فقط به حکم‌ها و دادگاه خلاصه نمی‌شود و بسیار پیش از آن زیر پا گذاشته شده است؛ از جایی که کارگران به سبب اعتراض به نقض بدیهی‌ترین حقوق‌شان بازداشت شدند آغاز شده، با شکنجه‌ی بازداشت‌شدگان و مجبور کردن آنها به اعتراف‌های طراحی شده ادامه پیدا کرده و اکنون در پرده‌ی آخرِ این نمایشِ بی‌عدالتی و "بی‌انصافی"، با یکصدویازده سال حبس و ده‌ها ضربه شلاق سرانجام یافته است. در پرونده‌ی هفت تپه و پرونده‌های مشابه، "دادگاه" و "قاضی" و احکامِ آن فقط بخشی از فرایند "بی‌انصافی" و بی‌عدالتی و ستم است. اگر قرار بر رعایت انصاف باشد باید به کل فرایند، از آغاز تا پایان، تسری یابد. معنای عملی‌اش این است که در نقطه‌ی شروع، آزادی بیان، آزادی تجمع و اعتراض و اعتصاب تضمین شود. دیگر هیچ کارگر و نویسنده و شهروندی به سبب اعتراض و اعتصاب و بیان اندیشه و عقیده‌اش بازداشت نشود، در این صورت نه تنها پرونده‌ای گشوده نخواهد شد بلکه بسیاری از پرونده‌های جاری، از جمله پرونده‌ی هفت تپه، مختومه می‌شود. "انصاف" واقعی چنین است و "منصف" بودن در پرونده‌ی هفت تپه، چانه زدن در باره‌ی میزان حکم‌ زندان نیست، اعتراض به خود حکم و نفی آن است.
کانون نویسندگان ایران نه فقط حکم‌های ظالمانه‌ علیه اسماعیل بخشی، محمد خنیفر، سپیده قلیان، امیرحسین محمدی‌فرد، ساناز اللهیاری، امیر امیرقلی و عسل محمدی را محکوم می‌کند بلکه بازداشت و شکنجه و تشکیل پرونده برای آنها را نیز محکوم می‌کند و خواهان آزادی بی‌قید و شرط بازداشت‌شدگان و مختومه شدن پرونده‌‌ی آنها و پرونده‌های مشابه است.
کانون نویسندگان ایران
18 شهریور 1398
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سی و یکمین سالگرد کشتار ۶۷ در کلن

بار دیگر در کلن، هنگامی که آلمانی‌ها در صف‌های طولانی به استقبال جشن‌های کارناوال می‌روند، جمعی از ایرانیان به دعوت «جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران در کلن» در سالگرد قتل عام زندانیان سال ۶۷ گرد هم آمدند تا یاد و خاطره‌ی هزاران قربانی در زندان‌های جمهوری اسلامی را گرامی بدارند. آنها با در دست داشتن عکس‌های جانباختگان و زندانیانی که هم‌اکنون با حکم‌های طولانی در زندان بسر می‌برند، به سوی رود راین روانه شدند تا بار دیگر برای  گل های سرخ را به یاد ‌آنها به آب بسپارند.

یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ برابر با ۰۸ سپتامبر ۲۰۱۹
احکام ظالمانه زندان و شلاق برای بازداشتی های هفت تپه جواب کوبنده ای از جامعه می گیرد
صد و بیست تن از فعالین کارگری و معلمان با انتشار یک نامه به این احکام ضد انسانی شدیدا اعتراض کردند

متن این نامه بدین قرار است:

“ملت شریف ایران؛
احکام غیر قابل باور بازداشتیان هفت تپه ، جامعه در شوک فرو رفته از احکام فعالین زنان را برآشفته تر کرد.
اما با موج شور آفرین اعتراضات گسترده به این احکام، ساعتی نگذشته اخباری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر دستور رئیس قوه قضاییه جهت اعاده دادرسی منصفانه زیر نظر رئیس دادگستری تهران.
با توجه به این امر و بدون هیچ پیش فرضی، ما معلمان و کارگران در خصوص احکام سنگین صادر شده دراین مدت خواهان رسیدگی مجدد و علنی و اعلام نتیجه به پیشگاه ملت هستیم. بدین منظور خواهان رسیدگی به مطالبات زیر می‌باشیم:
دستور اعاده دادرسی پرونده معلمان زندانی صادر شود.
دستور اعاده دادرسی پرونده فعالین زنان، فعالین مدنی، وکلای زندانی، دانشجویان، کارگران و دیگر فعالین را صادر کنید.
ادامه 👇 👇 👇
احکام ظالمانه زندان و شلاق برای بازداشتی های هفت تپه جواب کوبنده ای از جامعه می گیرد
صد و بیست تن از فعالین کارگری و معلمان با انتشار یک نامه به این احکام ضد انسانی شدیدا اعتراض کردند

متن این نامه بدین قرار است:

“ملت شریف ایران؛
احکام غیر قابل باور بازداشتیان هفت تپه ، جامعه در شوک فرو رفته از احکام فعالین زنان را برآشفته تر کرد.
اما با موج شور آفرین اعتراضات گسترده به این احکام، ساعتی نگذشته اخباری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر دستور رئیس قوه قضاییه جهت اعاده دادرسی منصفانه زیر نظر رئیس دادگستری تهران.
با توجه به این امر و بدون هیچ پیش فرضی، ما معلمان و کارگران در خصوص احکام سنگین صادر شده دراین مدت خواهان رسیدگی مجدد و علنی و اعلام نتیجه به پیشگاه ملت هستیم. بدین منظور خواهان رسیدگی به مطالبات زیر می‌باشیم:
دستور اعاده دادرسی پرونده معلمان زندانی صادر شود.
دستور اعاده دادرسی پرونده فعالین زنان، فعالین مدنی، وکلای زندانی، دانشجویان، کارگران و دیگر فعالین را صادر کنید.
جهت تنویر افکار عمومی و جهت رفع هرگونه شبهه، اتهام “امنیتی” را از پروندهای فوق زدوده و دستور دهید دادگاه‌ها بصورت علنی با حضور هیات منصفه برگزار شود.
تمامی بازداشت شدگان فوق الذکر تا زمان رسیدگی پرونده ها در دادگاه علنی آزاد شوند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

اسامی امضاکنندگان:
محسن عمرانی/ ۲. وحید گودرزی/ ۳. صلاح آزادی/ ۴. منصوره عرفانیان/ ۵. موسی الرضا جلیلی جشن آباد/ ۶. بهنام محمدی/ ۷. علیرضا گلی / ۸. محمد کرد / ۹. فاطمه بهمنی / ۱۰. ژیلا خیر / ۱۱. منیژه فرزنده/ ۱۲. محبوبه فرح زادی/ ۱۳. ژاله روح زاد/ ۱۴. تورج گورکانی/ ۱۵. نصرت بهشتی/ ۱۶. نسرین بهمن پور/ ۱۷. فهیمه بادکوبه/ ۱۸. زهرا فیاض/ ۱۹. سلیمان اسماعیلیان/ ۲۰. اسماعیل گرامی / ۲۱. مرید سازور / ۲۲. ثریا نور/ ۲۳. علیرضا مرادی/ ۲۴. محسن نورائی/ ۲۵. شیرین احمدی/ ۲۶. فاطمه فتوگرافی /۲۷. مریم عقیقی/ ۲۸. فرشته ممیز/ ۲۹. فایزه فاطمی/ ۳۰. بیژن نجفی/ ۳۱. حسین شاهپری/ ۳۲. خسرو زرگریان / ۳۳. اعظم دیده بان / ۳۴. وحید میر شکار/ ۳۵. حبیب مراد علی بیگی/ ۳۶. شکوفه سلیمیان/ ۳۷. ناهید حسینی / ۳۸. مینو کیخسروی / ۳۹. مهرنوش حیدرزاده /۴۰. رحیم امیری / ۴۱. اولدوز هاشمی / ۴۲. احمد تقوی اصل/ ۴۳. محمود صدیقی پور/ ۴۴. ژاله صیرفی / ۴۵. باهره علمداری / ۴۶. امید ناصحی فر/ ۴۷. راضیه حبیبی / ۴۸. سحر احمدی / ۴۹. عبداله رضایی / ۵۰. جلال موسوی/ ۵۱. ابراهیم خدادادی/ ۵۲. حمیده منوچهری/ ۵۳. مریم حق شناس/ ۵۴. فاطمه مرادی/ ۵۵. عالیه اقدام دوست/ ۵۶. علی نوری/ ۵۷. عزیز مراد عزیزی/ ۵۸. فاطمه میرابوالحسنی/ ۵۹. زهرا نصیری/ ۶۰. سمیره لقمانی/ ۶۱. افسون اقانوری/۶۲. اکرم نورائی / ۶۳. محمد نوری/ ۶۴. احترام محمدی/ ۶۵. حسین ثروتی/ ۶۶. سحر میرابوالحسنی/ ۶۷. محمود قنبری/ ۶۹. الهه معصومی/ ۷۰. فرزانه سلطانی/ ۷۱. زیبا خانی/ ۷۲. مجید نادری/ ۷۳. مریم زیرک/ ۷۴. ولی میرزاسیدی/ ۷۵. ساره برکاتی/ ۷۶. اشرف مراد علی بیگی/ ۷۷. اکرم مراد علی بیگی/ ۷۸. فرح ساداتی/ ۷۹. ویدا محمدی/ ۸۰. خدیجه تورتیر/ ۸۱. فرزانه راجی/ ۸۲. منیژه آزادی/ ۸۳. معصومه سنگاری/ ۸۴. اعظم عامری/ ۸۵. میترا ابراهیمی/ ۸۶. پریچهر نعمانی/ ۸۷. منیر بابایی/ ۸۸. منصور منصور نژاد/ ۸۹. اعظم احمدیان/ ۹۰. مهری کرمانی پور/ ۹۱. فخری شادفر/ ۹۲. شکوفه سلیمیان/ ۹۳. سیروس خلیل زاد/ ۹۴. مژگان باقری/ ۹۵. اتوسا شهریاری/ ۹۶. شهین مقامی/ ۹۷. ترانه راد/ ۹۸. حسن پور رضا/ ۹۹. منصوره فرحزادی /۱۰۰. قاسم مهرآوری/ ۱۰۱. رسول کارگر/ ۱۰۲. امین حیدری/ ۱۰۳. ایرج رهنما/ ۱۰۴. محمدسعید حکیمی خرم/ ۱۰۵. غلامرضا غلامی کندرازی/ ۱۰۶. محمد رضا علیجانی/ ۱۰۷. مهدی فتحی/ ۱۰۸. توران شهبازی/ ۱۰۹. نوراله برخوردار/ ۱۱۰. خسرو زریان/ ۱۱۱. حسن جعفری/ ۱۱۲. امیر زراعتی / ۱۱۳. شادی انصاری/ ۱۱۴. علیرضا عبدی/ ۱۱۵. نوشین اختران/ ۱۱۶. ویدا هاشمی/ ۱۱۷. شهلا انصاریان/ ۱۱۸. م – زانیار/ ۱۱۹. صفیه اقدام دوست/ ۱۲۰. مریم پور محمود”.
نامه آتنا دائمی به مناسبت اولین ساگرد اعدام رامین حسین پناهی ، زانیار و لقمان مرادی

یک سال گذشت
از ایستاده مردن زانیار و لقمان و رامین یک سال گذشت.
در حالی اولین سالگرد اعدام آنها سر رسید که در کمتر از یک سال مسئولی قتل کرد و بخشیده شد و آزاد شد ولی در این یک سال برای فعالان سیاسی و مدنی و عقیدتی نزدیک به هزار سال حکم زندان صادر شد.‌
چه تلخ است تبعیض! در حالی اولین سال خاموش شدن این ستارگان سر رسید که قاتلان و جانیان آزادند و بسیاری از فعالان مدنی در زندان و من به اتهام حمایت از زانیار و لقمان و رامین و به دلیل برگزاری مراسم یادبودشان حکم دوباره زندانم تایید شد. چه افتخاری بالاتر از این که باز هم به جهت مخالفت با اعدام و دفاع از انسانی زیستن به زندان محکوم شوم؟! خوب میدانم که در بخشی از تاریخی هستم که جواب انسانیت و آزادی خواهی ش شلاق و زندان و تبعید و اعدام است اما با وجود همه این ها باز هم با افتخار آنچه را که شایسته آنیم فریاد میزنم.
مخالف اعدامم، به خاطر این مخالفت در زندانم و به دلیل تاکید بر این مطالبه از داخل زندان، باز هم به زندان محکوم شدم و باکی نیست،ولی درد میکشم که همه با هم برابرند اما برخی براب
نامه آتنا دائمی به مناسبت اولین ساگرد اعدام رامین حسین پناهی ، زانیار و لقمان مرادی

یک سال گذشت
از ایستاده مردن زانیار و لقمان و رامین یک سال گذشت.
در حالی اولین سالگرد اعدام آنها سر رسید که در کمتر از یک سال مسئولی قتل کرد و بخشیده شد و آزاد شد ولی در این یک سال برای فعالان سیاسی و مدنی و عقیدتی نزدیک به هزار سال حکم زندان صادر شد.‌
چه تلخ است تبعیض! در حالی اولین سال خاموش شدن این ستارگان سر رسید که قاتلان و جانیان آزادند و بسیاری از فعالان مدنی در زندان و من به اتهام حمایت از زانیار و لقمان و رامین و به دلیل برگزاری مراسم یادبودشان حکم دوباره زندانم تایید شد. چه افتخاری بالاتر از این که باز هم به جهت مخالفت با اعدام و دفاع از انسانی زیستن به زندان محکوم شوم؟! خوب میدانم که در بخشی از تاریخی هستم که جواب انسانیت و آزادی خواهی ش شلاق و زندان و تبعید و اعدام است اما با وجود همه این ها باز هم با افتخار آنچه را که شایسته آنیم فریاد میزنم.
مخالف اعدامم، به خاطر این مخالفت در زندانم و به دلیل تاکید بر این مطالبه از داخل زندان، باز هم به زندان محکوم شدم و باکی نیست،ولی درد میکشم که همه با هم برابرند اما برخی برابرترند! چه بسیارند کسانی که در سیاه چاله های ج ا در قرچک و رجایی شهر و... به اتهام قتل و چه بسا بی گناه در زندانند و با سال های طولانیِ حبس و انتظار اعدام،تاوان بی گناهی شان را پس می دهند،تاوان قوانین ارتجاعی و غیر انسانی را! اما نه صدایشان به جایی میرسد و نه از جیب مردم پولی دارند که رضایت خانواده مقتول و قاضی و.. را جلب کنند، نه رسانه ای دارند که با افتخار عکس آنها را منتشر کند، نه محترمند که چای تعارفشان کنند، نه ماله کشانی دارند که مقتول را هر آنچه خواستند معرفی کنند تا قاتل نجات یابد و نه آنقدر مهم اند که برای رهایی شان از اعدام و قصاص حتی موافقان اعدام هم برایشان شعار نه به اعدام سر دهند!! آنقدر فقیرند، آنقدر بی پناهند، آنقدر تحقیر و شکنجه شدند که باورشان شده گناهکارند و خود را لایق هر ظلم و فرودستی میدانند! اما زانیار و لقمان و رامین چه کرده بودند؟! زانیار و لقمان مرادی به جرمی که هیچ وقت ثابت نشد۹ سال در زندان تحت انواع فشارها و شکنجه ها زندانی بودند، شاهدان بی گناهی آنها را هرگز نپذیرفتند و سرانجام پس از ۹سال و بعد از ترور پدر زانیار بی رحمانه به همراه رامین حسین پناهی اعدام شدند! جرمشان چه بود؟! چه کسی یا کسانی را کشته بودند؟! چرا هرگز در مورد آنها و مصادیق جرمشان و اسناد آن در هیچ رسانه ای حرفی به میان نیامد؟! چرا هیچ گاه دادگاه علنی برایشان تشکیل نشد؟!! چرا هرگز کسی از همین مدعیانِ منفعت طلب که بعضا با آن ها هم بند نیز بودند به دنبال اثبات بی گناهیِ آنها نرفت و تنها پس از اعدامشان به ذکر فضایل اخلاقی و بی گناهی شان پرداختند؟!
شاید به دار کشیدن این عزیزان را برای بقای ج ا مفید هم میپنداشتند!
زانیار و لقمان و رامین را با دروغ و فریب و با فحاشی و کتک و با لبان بسته به پای دار بردند، به آنها حتی فرصت آخرین دیدار با خانواده شان و هم بندیانشان ندادند،حتی از جنازه آنها ترسیدند و حتی محل دفنشان نامعلوم است،آنها را در کمال بی گناهی و در کمال شقاوت کشتند و چه دردناک همه ما را در بهت اعدامشان فرو بردند، بهتی که هنوز در آن غرقیم!
بسیاری از ما جوانان، دهه۶۰ و جنایت هایشان را ندیدیم و شاید باور آنچه می شنیدیم برایمان دشوار بود اما در طول عمر خود دیدیم که فجیعانه مثل آب خوردن انسان ها را به خاطر باور و عقیده و تفکرشان نابود میکنند! ولی یقینا روزی خواهد رسید که باید پاسخگو باشند چرا که ما دادخواه قتل این عزیزان هستیم،خواهان لغو اعدام وقصاص و قتل های حکومتی، خواهان عدالت و خواهان محاکمه آنانی که آزادی، عدالت ، برابری و انسانیت را با اعدام های دسته جمعیِ نازی وارشان و سرکوب و خفقان و غارت اموال مردم، به تباهی کشیدند!
زانیار و لقمان و رامین چون بسیاری دیگر توسط عُمال حکومت کشته شدند اما همچون سایر کشته شدگان در دل های ما زنده اند،در تاریخ ما زنده اند و یادشان را همیشه زنده نگه خواهیم داشت چرا که بر خلاف آنچه که قاتلان آنها می خواستند نامشان با نام آزادی و انسانیت گره خورد و ما زنده ایم به امید آزادیِ انسانیت!
آتنا دائمی
زندان اوین
شهریور
شهناز اکملی، مادر مصطفی کریم‌بیگی از جان‌باختگان عاشورای ۸۸، چند روز پیش در توئیتر نوشت:
"‏محرم یادآور روزهای سختی برایم هست روزهای دربدری، به دنبال گشتن بدون هیچ خبری، موبایل خاموش ‎مصطفی، کشته شدنش. هنوز هم بعد از ده سال جواب ندادن تلفن یا خاموش بودنش دیوانه‌ام می‌کنه."
.
مصطفی کریم بیگی در عاشورای سال ۸۸ و در حالیکه ۲۶ سال بیشتر نداشت، به ضرب گلوله به قتل رسید. قتلی که زندگی مادر را نیز دگرگون کرد. از آن روز به بعد شهناز اکملی تبدیل به صدای هزاران نفری شد که در جریان اتفاقات ۸۸ به قتل رسیدند و یا آن‌ها که در حبس صدایشان به جایی نمی‌رسد.

شهناز اکملی در مورد روزهای پس از عاشورا و جان باختن فرزندش مصطفی می گوید: «پانزده شانزده روزی دنبال مصطفی گشتیم، به هر قیمتی که بود گشتیم و گشتیم آخر توی پزشکی قانونی کهریزک پیدایش کردیم با یک تیر توی سرش. بعد از پیگری‌ها و مراحل قانونی باید می‌رفتیم پلیس امنیت و به هزاران سؤال‌شان باید پاسخ می‌دادیم. شبانه بچه مرا با مأموران امنیتی آوردند و ساعت هشت و نیم شب ۲۲ دی ماه به خاک سپردند.»
🔴عفو بین‌الملل احکام سنگین فعالان کارگری ایران را محکوم کرد

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای صدور احکام زندان و شلاق برای فعالان کارگری در ایران را محکوم کرد.

در بیانیه روز دوشنبه هجدهم شهریور ماه عفوبین‌الملل، احکام اخیر فعالان کارگری در ایران «ناعادلانه» و «ظالمانه» خوانده شده است و از مقام‌های ایران خواسته شده است که این احکام لغو و بدون هیچ قید و شرط این کنشگران کارگری و روزنامه‌نگاران آزاد شوند.

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، به ریاست محمد مقیسه، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، امیرحسین محمدی‌فرد، ساناز الهیاری، امیر امیرقلی، عسل محمدی و محمد خنیفر را در مجموع به تحمل بیش از صد و یازده سال زندان محکوم کرده است.
برای سحر خدایاری که قربانی آپارتاید جتیسی در ایران شد

سحر خدایاری زنی که در اعتراض به تشکیل پرونده قضایی و حکم ۶ ماه حبس برای ورود به ورزشگاه آزادی در وز ۱۱ شهریور در مقابل ساختمان دادگاه انقلاب در تهران خود را به آتش کشید، متاسقانه درگذشت. وقتی که او در اعتراض به ظلم و تبعیض به زنان خود را به آتش کشید قلب های زیادی به آتش کشیده شد. از خشم. از ناراحتی. از بیزاری و نفرت که چرا نیمی از جمعیت کشور باید از حقوق ابتدایی مثل ورود به ورزشگاه ها محروم باشند؟ مرگ سحر دلخراش و دردناک است. خشم و ناراحتی از مرگ دلخراش سحر باید به اعتراضی کوبنده علیه آپارتاید جنسی در ایران تبدیل شود. دیگر بس است. در همه جا باید کیفرخواست مان علیه آپارتاید جنسی در ایران را با صدای بلند اعلام داریم. برگزاری مسابقات ورزشی بدون حضور زنان در ورزشگاهها باید با اعتراض همگی ما روبرو شود. باید خواهان لغو فوری ممنوعیت زنان به ورزشگاهها شویم. همه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باید ملغی شوند. جمهوری اسلامی، این حکومت ضد زن باید گورش را گم کند تا ما بتوانیم برابری کامل زن و مرد را فورا در جامعه برقرار کنیم.
👇 👇 👇
برای سحر خدایاری که قربانی آپارتاید جتیسی در ایران شد

سحر خدایاری زنی که در اعتراض به تشکیل پرونده قضایی و حکم ۶ ماه حبس برای ورود به ورزشگاه آزادی در وز ۱۱ شهریور در مقابل ساختمان دادگاه انقلاب در تهران خود را به آتش کشید، متاسقانه درگذشت. وقتی که او در اعتراض به ظلم و تبعیض به زنان خود را به آتش کشید قلب های زیادی به آتش کشیده شد. از خشم. از ناراحتی. از بیزاری و نفرت که چرا نیمی از جمعیت کشور باید از حقوق ابتدایی مثل ورود به ورزشگاه ها محروم باشند؟ مرگ سحر دلخراش و دردناک است. خشم و ناراحتی از مرگ دلخراش سحر باید به اعتراضی کوبنده علیه آپارتاید جنسی در ایران تبدیل شود. دیگر بس است. در همه جا باید کیفرخواست مان علیه آپارتاید جنسی در ایران را با صدای بلند اعلام داریم. برگزاری مسابقات ورزشی بدون حضور زنان در ورزشگاهها باید با اعتراض همگی ما روبرو شود. باید خواهان لغو فوری ممنوعیت زنان به ورزشگاهها شویم. همه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باید ملغی شوند. جمهوری اسلامی، این حکومت ضد زن باید گورش را گم کند تا ما بتوانیم برابری کامل زن و مرد را فورا در جامعه برقرار کنیم.

یاد سحر خدایاری گرامی باد. امیدوارم به ابتکار فیفا و یا خود فوتبالیستها در سراسرجهان و در ایران در اولین مسابقات فوتبال بعد از مرگ سحر به یاد او یک دقیقه سکوت اعلام شود و به این ترتیب به جمهوری اسلامی نشان دهیم که در مقابل کوچکترین ظلم به زنان سکوت نخواهیم کرد.

حسن صالحی
عمر مومنى، كاريكاتوريست معروف اردنى اين طرح رو برای #سحر_خدایاری، #دختر_آبى زده و نوشته

It's not right to ban women to watch football in stadiums!

A female football fan sets herself on fire in Iran after being sentenced to jail for trying to enter a stadium and watch a men's football match.

Twitter
ترجمه👇

ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه های فوتبال، درست نیست.

#خودسوزی
#دخترآبی
#تبعیض_جنسیتی
#سد_ورود_زنان_به_ورزشگاه_را_بشکنیم
دختر آبی از دنیا رفت، باید دستگاه سرکوب و کشتار حاکم را هر چه زودتر بزیر کشید!

✍️شیرین شمس

طبق گزارشات، «سارا» دختر هوادار باشگاه استقلال که مقابل دادسرای تهران اقدام به خودسوزی کرده بود از دنیا رفت. سحر خدایاری، (ملقب به سارا) یا همان #دختر_آبی که چند روز قبل خودسوزی کرده بود، در اثر شدت سوختگی ساعت چهار صبح دوشنبه (۱۸ شهریور) فوت کرد.

ننگ و شرم بر جمهوری اسلامی که ایران را زندانی برای زنان ساخته است.
وقتی زنی خود را به آتش میکشد، گواه آشکار لبریز شدن کاسه صبر و پایان یافتن تحمل شرایط ضدانسانی که علیه او سازماندهی شده، است.
زن در ایران، در قاموس و قانون جمهوری اسلامی انسان محسوب نمیشود! آدم محسوب نمیشود!
حق آزادی پوشش ندارد،
حق انتخاب سبک زندگی ندارد،
حق داشتن رابطه جنسی خارج از ثبت ازدواج ندارد، مگر با صیغه این شنیع ترین حکم مذهبی.
حق طلاق ندارد. حتی اگر طلاق بگیرد، در صورتیکه موفق شود از زیر یوغ بنیان خانواده و سنت ازدواج، جان بدر ببرد، در صورتیکه فرزند داشته باشد، حق حضانت کودک ندارد،
حق سفر به خارج از کشور ندارد،
ادامه در 👇👇👇
دختر آبی از دنیا رفت، باید دستگاه سرکوب و کشتار حاکم را هر چه زودتر بزیر کشید!

✍️شیرین شمس

طبق گزارشات، «سارا» دختر هوادار باشگاه استقلال که مقابل دادسرای تهران اقدام به خودسوزی کرده بود از دنیا رفت. سحر خدایاری، (ملقب به سارا) یا همان #دختر_آبی که چند روز قبل خودسوزی کرده بود، در اثر شدت سوختگی ساعت چهار صبح دوشنبه (۱۸ شهریور) فوت کرد.

ننگ و شرم بر جمهوری اسلامی که ایران را زندانی برای زنان ساخته است.
وقتی زنی خود را به آتش میکشد، گواه آشکار لبریز شدن کاسه صبر و پایان یافتن تحمل شرایط ضدانسانی که علیه او سازماندهی شده، است.
زن در ایران، در قاموس و قانون جمهوری اسلامی انسان محسوب نمیشود! آدم محسوب نمیشود!
حق آزادی پوشش ندارد،
حق انتخاب سبک زندگی ندارد،
حق داشتن رابطه جنسی خارج از ثبت ازدواج ندارد، مگر با صیغه این شنیع ترین حکم مذهبی.
حق طلاق ندارد. حتی اگر طلاق بگیرد، در صورتیکه موفق شود از زیر یوغ بنیان خانواده و سنت ازدواج، جان بدر ببرد، در صورتیکه فرزند داشته باشد، حق حضانت کودک ندارد،
حق سفر به خارج از کشور ندارد،
حق استفاده از اماکن عمومی از جمله استادیومها در جامعه را ندارد،
حق دوچرخه و موتورسواری ندارد،
و در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی محدودیت و ممنوعیت دارد... و این است حجم وسیعی از حقوق نداشته زنان در ایران.

از نگاه جمهوری اسلامی و مقامات و آیت الله های ریز و درشت جنایتکار آن، زن یک برده است، برده ای که باید فرمانبردار احکام اسلام، این ایدئولوژی زن ستیز تاریخی باشد، زن باید دستگاه تولید مثل باشد، زن باید سرویس دهنده جنسی به شوهر و ارائه دهنده خدمات به خانواده باشد. و زنی که زیر یوغ بردگی نمیرود، زنی که میخواهد انسان و زن باشد باید بجنگد تا خود را اثبات کند. زندگی یک زن در ایران به مبارزه برای ابتدایی ترین حقوق انسانی گره خورده است.

زنان آشکارا و علنی در ایران فریاد میزنند که می بایست بعنوان یک انسان و یک هویت مستقل انسانی برسمیت شناخته شوند و برای آن مبارزه میکنند، و پاسخ آن از طرف حکومت و دستگاههای سرکوب و امنیتی چیزی نیست جز خشونت!

خودسوزی زنی که بدلیل مطالبه حق ورود زنان به استادیوم دست به خودسوزی زد، فریاد خشم و کینه و نفرت از چهار دهه بیحقوقی و محرومیتها و ممنوعیتهای سازماندهی شده بود. فریادی علیه آیت الله های مفت و اقلیت یک درصدی، که تمام منابع و ثروتها و امکانات جامعه را در اختیار دارند و با چوب قوانین مذهبی و چوب حجاب و محرومیتهای پی در پی زنان، به غارت اموال مردم مشغولند.

باید به این حجم از بیحقوقی و خشونت و جنایتهای سازماندهی شده علیه زنان وسیعتر و گسترده تر اعتراض کرد و هر چه سریعتر این حکومت آدمکُش را بزیر کشید. حکومتی که یا مستقیم میکُشد یا چنان جان به لب میکند، که انسانها به عمر خود پایان میدهند. باید بلند فریاد بزنیم که خودسوزی و خودکشی و پایان دادن به زندگی خود، تنها قلبهای منصف را بدرد می آورد، اما وضعیت ضدانسانی همچنان پا برجا میماند. پس باید به مبارزه متشکل و متحزب علیه این دستگاه سرکوب و کشتار پیوست و این دستگاه ضدزن را در هم کوبید و نابود کرد. این دستگاه عریض و طویل زن ستیزی را باید بزیر کشید، باید در هم کوبید، باید نابود کرد. این فاشیسمی که با الگوبرداری از هیتلر و دستگاههای سرکوب متعلق به نازیسم تاریخی در ایران پیاده شده است را باید با نیرو و قدرت مردمی از راه مبارزه متشکل و متحزب ریشه کن کرد.

18 شهریور 98

#حکومت_ضدزن_سرنگون_سرنگون
مینا احدی

پروانه سلحشور و معصومه ابتکار و فیفا بهتر است خفقان بگیرند. آپارتاید جنسیتی در ایران قربانی گرفت، سحر خدایاری دختر ورزش دوست ایرانی بدلیل ورود به ورزشگاه قبلا دستگیر و شکنجه روحی شد و سپس وقتی شنید به همین دلیل باید شش ماه زندانی شود، از شدت خشم خود را آتش زد و متاسفانه در بیمارستان درگذشت. حکومت فاشیستها در ایران ورود خبرنگار و مردم به اطاق این زن آزاده را در بیمارستان ممنوع کرد و پاسداران جانی و وقیح بساط دزدی و چپاول اسلامی او را با عجله بخاک سپردند، چرا که از تجمع اعتراصی مردم خشمگین میترسند. این خبر بدرست موج شدید اعتراضات را بطرف حکومت آپارتاید و فاشیست اسلامی و همه دست اندرکاران مونث و مذکر این‌حکومت و در عین‌حال بسوی فیفا روانه کرد. سلحشور و ابتکار که چهل سال است برای ساختن این جهنم دوندگی میکنند و زن ستیزی را نمایندگی میکنند دهان باز کرده و مثلا انتقاد میکنند. پاسخ من از طرف زنان ایران به این دو فاشیست اسلامی اینست، بهتر است خفقان بگیرید و در سوراخی قایم شوید، شما متهم هستید و تردید ندارم محاکمه تان خواهیم کرد. .

👇👇👇👇
مینا احدی

پروانه سلحشور و معصومه ابتکار و فیفا بهتر است خفقان بگیرند. آپارتاید جنسیتی در ایران قربانی گرفت، سحر خدایاری دختر ورزش دوست ایرانی بدلیل ورود به ورزشگاه قبلا دستگیر و شکنجه روحی شد و سپس وقتی شنید به همین دلیل باید شش ماه زندانی شود، از شدت خشم خود را آتش زد و متاسفانه در بیمارستان درگذشت. حکومت فاشیستها در ایران ورود خبرنگار و مردم به اطاق این زن آزاده را در بیمارستان ممنوع کرد و پاسداران جانی و وقیح بساط دزدی و چپاول اسلامی او را با عجله بخاک سپردند، چرا که از تجمع اعتراصی مردم خشمگین میترسند. این خبر بدرست موج شدید اعتراضات را بطرف حکومت آپارتاید و فاشیست اسلامی و همه دست اندرکاران مونث و مذکر این‌حکومت و در عین‌حال بسوی فیفا روانه کرد. سلحشور و ابتکار که چهل سال است برای ساختن این جهنم دوندگی میکنند و زن ستیزی را نمایندگی میکنند دهان باز کرده و مثلا انتقاد میکنند. پاسخ من از طرف زنان ایران به این دو فاشیست اسلامی اینست، بهتر است خفقان بگیرید و در سوراخی قایم شوید، شما متهم هستید و تردید ندارم محاکمه تان خواهیم کرد. .

فیفا هم یکی دیگر از متهمین است. فیفا با لجنزار ی میسازد که یک مشت فاشیست اسلامی در ایران ساخته اند و به زنان ورزشکار و ورزش دوست ایرانی با کشیدن دیوار آپارتاید و تحمیل بی حقوقی چهل سال است توهین میکنند و این موسسات کذایی ، در نهایت اظهار لحیه کرده و راهشان را ادامه میدهند. ما باید اعتراض کنیم. کمپین ،"نه به آپارتاید جنسیتی در ایران " از همگان میخواهد به این جنایت حکومت دزدان اعتراض کنند و از همه مردم ایران‌میخواهیم مسابقات در ایران را تحریم کنند و بزودی سعی خواهیم کرد مقامات فیفا را ملاقات کرده و از آنها بخواهیم به مماشات پایان دهند و در مقابل یک مشت جنایتکار ضد زن اسلامی سیاست تنبیهی درستی در پیش بگیرند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در دهمین سالگرد کشته شدنش توسط نیروهای جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات مردمی در عاشورای ۱۳۸۸ بر سر مزارش جمع شدند و یار دبستانی را خواندند. یاد مصطفی کریم بیگی همیشه زنده و گرامی است.