نیازستان
1.57K subscribers
792 photos
107 videos
132 files
234 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#درنگ_عربی
#جبران_خلیل_جبران

....سلامٌ علی
من یعرفون الحُب
و لا یملکون حبیبا...

------------ برگردان

و درود
بر آنان که عشق را می‌شناسند و محبوبی ندارند.‌..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان
#الف_بامداد

قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست

از مهتابی به کوچه‌ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه‌ی نومیدان
می‌گریم

« آه،
من حرام شده ام.»

با این همه ای قلب دربه‌در
از یاد مبر
که ما
- من وتو -
عشق را رعایت کرده ایم
از یاد مبر
که ما
من و تو
انسان را
رعایت کرده ایم
خود اگر شاهکار خدابود
یا نبود....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زمانه‌ی_خفت

...و اندیشید که:
«نبایستی بگوید هیچ»
بس‌که بی‌شرمانه و پست ست این تزویر.
چشم را باید ببندد ، تا نبیند هیچ
بس‌که زشت و نفرت انگیزست این تصویر.
و اندیشید:
باز هم آن غدر نامردانه‌ی چرکین
باز هم آن حیله‌ی دیرین...

               #م_امید (خوان هشتم )

@niyazestabnarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#امیدستان

#رضابراهنی

...قسم به چشم‌های سرخ‌ات اسماعیل عزیزم
که آفتاب روزی
به‌تر از روزی که تو مُردی خواهد تابید
قسم به موهای سفیدت
‌ - که مدتی هم سرخ بودند-
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
به‌تر از آن روزی که تو مُردی
خواهد تابید...

بخشی از شعر بلند «اسماعیل»

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان

             یکی از شعرا پیشِ امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بَرکنَند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت. سگان در قفایِ وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید. گفت: ای حکیم! از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی.

رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.

امیدوار بوَد آدمى به خیر کسان
مرا به خیر ِتو امید نیست، شر مرسان

سالار دزدان را بر او رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی بر او مزید کرد و درمی چند...

-------- نکته؛

این‌که یک حکایت، طی چندصد سال با جان و دل و روح و روان یک ملت ارتباط می‌گیرد و زبان حال مردمانی می‌شود در قرونی بسیار.. نشان‌دهنده ی این است که یک جای کار می‌لنگد‌‌‌ بدجوری هم می‌لنگد..

@niyazestanbarni
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،

- چرا دختران خاورمیانه این‌قدر زیبا و محزون‌اند؟
- رنج ِ یک تاریخ در خون‌شان جاری‌ست لاطالائیل ، رنج هزاران ساله زیباست و محزون نیز...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#عشقستان

نیایش

نور را پیمودیم ، دشت طلا را در نوشتیم.
افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم.
کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما را نواخت. درنگی کردیم.
بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم .
ابری رسید ، و ما دیده فرو بستیم.
ظلمت شکافت ، زهره را دیدیم ، و به ستیغ بر آمدیم.
آذرخشی فرود آمد ، و ما را در ستایش فرو دید.
لرزان ، گریستیم. خندان ، گریستیم.
رگباری فرو کوفت : از در همدلی بودیم.
سیاهی رفت ، سر به آبی آسمان ستودیم ، در خور آسمانها شدیم.
سایه را به دره رها کردیم. لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم .
سکوت ما به هم پیوست ، و ما ما شدیم .
تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید.
آفتاب از چهره ما ترسید .
دریافتیم ، و خنده زدیم.
نهفتیم و سوختیم.
هر چه بهم تر ، تنها تر.،
از ستیغ جدا شدیم:
من به خاک آمدم،و بنده شدم .
تو بالا رفتی، و خدا شدی

#سهراب_سپهری ( آوار آفتاب )

@niyazestambarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#امیدستان
- اندرشناخت اورمزد زنده‌گی و اهریمن مرگ

در فرهنگ ایرانیان نخستین پرتو و آفریده‌ی اورمزد ، خرد است. خرد سرآغاز زایش ها و آفرینش هاست ، ذات خرد زنده‌گی و بزرگترین ویژه‌گی‌اش پیش‌آگاهی است یعنی می‌تواند در یابد آینده چه خواهدشد.
بدین ترتیب اهریمن هرگز از خرد بهره نخواهد داشت در نتیجه او اهل زایش و آفرینش نیست‌ اهریمن فقط می تواند بکشد و ویران کند.
همین است که نمود ملموس اهریمن یعنی ضحاک در فرهنگ ایرانیان چنان سیاه و تباه جلوه می کند که فردوسی می‌گوید:

ندانست خود جز بد آموختن
جز از غارت و کشتن و سوختن..

اهریمن و ضحاک‌ نه برای رفع هر مشکل که برای پیش بردن هر کاری جز مرگ و ویرانی راه دیگری نمی دانند. ضحاک به راهنمایی ابلیس برای رسیدن به شهریاری تنها یک راه بلد است کشتن پدر و...
اما این جا رازی و دقیقه‌ای نهفته است؛ اهریمن و کارگزارانش، به سبب نداشتن خرد طبعا به نتیجه‌ی کار خود آگاهی ندارد. آن‌ها درک ندارند تا بفهمند، جان هستی#رویش است و زایش. بدین قرار در هستی نهایتا مرک نیز در خدمت زنده گی است و موجب پیدایش حیات خواهد شد.
در آغاز آفرینش، اهریمن پس از #خشم دیوانه وار خویش (خشم= توانمند ترین دیو در ویرانگری) در کناره های فراخکرت ( دریای اساطیری) نخستین گاو سپید مقدس و سرنمون انسان ( گئومرثه) را می‌کشد اما از تن گاو مقدس تمام گونه‌های گیاهی و جانوری پدید می‌آید و از نطفه ی تطهیر شده ی کیومرث نیز تبار پایدار انسان افزایش می‌یابد.
تا هنوز رد پای این اسطوره‌ی هزاران ساله در زنده‌گی ایرانیان حضور دارد. اکنون برای ایشان هر زخم‌ نوید مهرآگاهی است و هر مرگ اشارتی است به زنده‌گی‌های بیشتری که احیا خواهدشد.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#محمود_درویش

«‏أحببتُكِ مُرغماَ
ليسَ لأنَّكِ الاجمل
بل لأنَّكِ الأعمق
فعاشقُ الجمالِ في العادةِ احمق»

---------- برگردان: محسن یارمحمدی

ناگزیر دوستت دارم؛
نه ازآن روی که زیباترینی
راست بدآن سبب که ژرف‌ترینی
چرا که شیفته‌ی زیبایی
معمولن احمق است

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- معبد و قربان‌گاه

    ۱- در مطالعه‌ی آیین‌های مزدیسنایی در‌می‌یابیم که #مزدا_اهورا و #اهریمن فرق‌هایی با هم دارند. شاید نخستین و بنیادی‌ترین فرق این دو سرنمون ِ اسطوره‌ای، داشتن/نداشتن نیروی اندیشه و به‌کاربستن آن است.
اهورامزدا نخست وهومنه (خرد نیک ) را می‌سازد. خرد دو ویژه‌گی بنیادین دارد: نخست این‌که #پیش‌بین و آینده‌نگر است و دو دیگر این‌که خرد است که آفریننده و سازنده است.
براین اساس اهریمن در مقابل اهورا قرار می‌گیرد. او پیش‌بین نیست و نمی‌تواند آخرت‌اندیش (آینده‌نگر) باشد و کسی‌که اهل اندیشیدن و آینده‌نگری نیست قطعن آفریننده و سازنده نیز نمی‌تواند بود. این‌چنین است که اهریمن اهل ویرانی و کشتن است.او قادر به پدید آوردن تن‌ها و چیزهای مادی نیست اما به یاری نیروهایی مانند خشم، آز ، رشک و... مهم‌تر از همه دروغ گیتی را می‌آشوبد و میدان حیات ، ایجاد ممات می‌کند.
۲- پیش‌تر از زرتشت، #مهر، ایزد عشق و پیمان، که خورشید چشم اوست و با خورشید است که مراقب پیمان‌های مهر و آریاییان است، گاو مقدس را قربانی می‌کند و از این قربانی کردن زنده گی های گیاهی و جانوری را پدید می‌آورد. اما و به مرور زمان و رشد انسان کم‌کم حکایت تغییر می‌کند.
زرتشت در یک سلوک روحانی/آسمانی به دریافتی دیگر دست می‌یابد. او ناله‌ی دردمندانه‌ی روان ِ گاو سپنت را می‌شنود که به درگاه مزدااهورا گلایه می‌کند و از قربانی شدن خویش شاکی و گریان است.
در یک دیالوگ، اهورا مزدا قربانی کردن را منع می‌کند و ازین پس کشنده‌ی گاو، نه مهر که اهریمن می‌شود.
در اساطیر مزدیسنایی، مهر که یک ایزد ارجمند است نباید دست به خون بیالاید، این‌جاست که آیین قربانی کردن تمام می‌شود زیرا کاری اهریمنی است ( ر.ک؛ داستان ابراهیم و قربانی کردن انسان ) این اهریمن است که کیومرث را می‌کشد و گاو سپید نخستین را نیز ... و همانطور که آمد چون پیش‌بین نیست عمل کشتن موجب زایش‌های جدید می‌شود و تمام موجودات سودمند و فلزات از تن این دو آفریده‌ی نخستین پدید می‌آیند. اهریمن که قصد داشت با #حذف، جای خویش و نهایتن مرگ و تباهی را افزایش دهد بر زنده گی ها و پیشرفت‌ها می‌افزاید و بدین سان و در چنین بافتی همه چیز رو به روشنایی و روز می‌گذارد.
۳- و اما امروز....
امروز سازنده‌گان ، خواهنده‌گان ، آباد‌کننده‌گان و رونق دهنده‌گان معابد نیز در همان کارند که بودند.در گوشه و کنار جهان براساس غریزه‌‌ای درونی و نه‌اندیشه ، تلاش اهالی مرگ این است که معابد خویش را در گوشه کنار جهان بنا کنند و با فراخواندن پیروان خود این معابد را رونق بدهند. بسیاری از این معابد بر ویرانه‌های معابد پیشین ساخته می‌شود با نامی دیگر. بسیاری از سازه‌های امروزین که از قضا هیچ ربطی با جهان کهن ندارد حالا تبدیل به معابدی می‌شود که در آن آیین‌ها و رسوم مختلف قربانی کردن و نذر دادن و... صورت می‌گیرد و بدین سان ویرانی مهیب‌تری شکل می‌گیرد. معابد و قربانگاه‌هایی که کالبد‌شان ، تنی و چیزی کاملن امروزی است.
این معابد و قربان‌گاه‌های نهان که قرار است پر آن‌ها نمایش مرگ و ترویج مرگ_زیستی شود، بسیار بسیار زیادند.
از واژه‌گان و مفاهیم امروزی گرفته، تا سازه‌ها و نهادهای جدید و... همه را می‌توان محملی برای احیای معابد و قربان‌گاه‌های کهن تبدیل کرد...

               #محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#تکرارستان

شعری از #احمدشاملو (الف_بامداد)

شبانه

در نیست
          راه نیست
شب نیست
              ماه نیست
نه روز و
         نه آفتاب،
ما
  بیرونِ زمان
              ایستاده‌ایم
با دشنه‌ی تلخی
در گُرده‌هایِمان.
 
هیچ‌کس
          با هیچ‌کس
                      سخن نمی‌گوید
که خاموشی
               به هزار زبان
                             در سخن است.
 
در مردگانِ خویش
                     نظر می‌بندیم
                                     با طرحِ خنده‌یی،
و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده‌یی!
 
۱۵ فروردینِ ۱۳۵۱

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..

- ای خوش باوران
آیا گذشته‌گان برای شما
دفینه‌ی گنجی...؟!
- نه
این مرده‌ریگ به‌جا مانده
چیزی نبود
الا خزانه‌ی رنجی ...
#محسن_بارانی بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل

پیشرفت ، رشد و توسعه نیازمند انسان‌های پیش‌رفته، اهل رشد و توسعه فهم است.
تو نمی‌توانی از کسانی انتظار پیش‌رفت و رشد داشته باشی که هر صبح با چهر‌های تاریک و دستانی سیاه، از انواع غارهای هزاران ساله‌ی خود بیرون می آیند و پشت میزهای ثروت و قدرت و تصمیم‌گیری چنبره می‌زنند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
توپ_بازی.aac
1.4 MB
#قصه‌های_من_و_باران

کتاب خواندن برای کودکان یکی از آن کارهاست که جهان‌ ایشان را به‌تر خواهدکرد.
گه‌گاه برای کودکتان ( کودک درون یا کودکی که فرزندتان است یا خویش آوند است یا... ) کتاب بخوانید.
این دو دقیقه داستانی است از کتاب قدیمی «قصه‌های من و بابام» که به تازه‌گی با هم می‌خوانیم و البته بیشتر باران می‌خواند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دردستان
- غزل روز

دوباره حرف می بارد به‌جای برف امشب هی
همه ناپختگی های غزل امشب به پای می

تو گفتی غم‌مخور،یوسف به‌کنعان می‌رسد روزی
نخواهم فحش بد دادن،ولی دیوث، آخر کی؟

چه برفی؟اینکه کم شد،قطع شد، اصلا نمی‌بارد
عنایت می شویم ازسمت حق یکریز و پی‌درپی

دوباره خشکی وکم آبی وقحطی‌ست باور کن
فقط سرما شده سهم من و تو سالها از دی

دوباره دی،جوان می‌میرد وجایش هزاران لاله می‌روید
دوباره می‌برد ملک خُتن رشکی به دشت ری

دوباره هی دوباره ،مثل اینکه درد ول کن نیست
دوباره شب،دوباره غم،دوباره ما،دوباره می؟

نه دیگر،من پرم،مستم مریز این جام آخر را
که ماند یادگاری از شب اندوه ، ظرف قی..


#محسن_طه کانال شکفتن_در_کویر

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده

- چه‌گونه بگویم از تاریخ تیره‌ی دردم؟

- این خسته‌گی را
ده هزار سال پیش
پس از آخرین عصر یخبندان
در جست‌وجوی درخت و چشمه و نور
به دوش گرفتم
و از غارهای سیاه و نمور
بیرون آوردم

- حالا تو فکر می‌کنی
چه چیز می‌تواند
این کوه هزاران ساله را
از کتف‌های شکسته‌ی من بردارد؟

- مگر جهان تا هزاران سال
از آسمان
تو را بر این تن تشنه ببارد
یا دستهای خدا
چشمهایت را وجب به وجب
در اندام باستانی من بکارد...

#محسن_بارانی بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#مغلطه_ی_بزرگ
#جوگیرستان

معترضان و منتقدان و... صد صد و پنجاه ساله ی اخیر ، چنان می گویند تاریخ و فرهنگ و عرفان و... ایران عامل اصلی عقب افتادن مردم شده کأنه اکثریت ملت هم تاریخ بیهقی را خوانده اند هم شاهنامه را، هم اساس الاقتباس را مطالعه کرده اند هم مثنوی را .هم شیخ اشراق میشناسند هم ملاصدرا را ، هم حسابی زیر و بم تاریخ مجهول این سرزمین را جسته و دانسته اند، هم فراز و فرود فرهنگ ایران را و آن گاه بر همان روشی رفته اند که مثلا بزرگمهر وزیر رفته یا خواجه نصیر طوسی یا فردوسی یا مولانای بلخ و روم و...
اتفاقا مردم که نه اگر اکثریتی از اهل نقد و اعتراض و.. می نشستند این گذشته را می‌خواندند ( که هرگز نخوانده اند چه برسد به خواندن تحلیلی و تعلیلی و تفسیری و انتقادی و...) ما طی صد صدوپنجاه سال اخیر اینقدر نمی چرخیدیم بر #مدار_صفر_درجه...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،

همه‌ی ما انسان‌ها و حتا حیوانات، از هرچیزی که لحظه‌ای بار کُشنده‌ی #بودن را از دوش‌هایمان بردارد استقبال می‌کنیم.
تمام مخدرات با ما چنین می‌کنند. مسکرات و مخدرات، جاه و مقام و ثروت و... حتا علم و اعتقاد و کار و ... همه و همه برای رهانیدن ما از #بار_هستی است و البته که در این میان عشق و محبت برترین است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تکرارستان

«سلطان سنجر را در آن وقت كه به دست غُزان گرفتار شده بود، پرسيدند: علت چه بود كه ملكی بدين وسعت و آراستگی كه تو را بود چنين مختل شد؟
گفت: كارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و كارهای خرد به مردم بزرگ، كه مردم خرد كارهای بزرگ را نتوانستند كرد و مردم بزرگ از كارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو كار تباه شد و نقصان به ملك رسيد و كار لشگری و كشوری روی به فساد آورد.»

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
- جهان_جنون

در کهکشانی که با سرعتی بیش از دومیلیون کیلومتر بر ساعت
به سوی مرکز هیچ
بی‌تاب
بی‌قرار
می‌دود
من برای تو، کهکشان کهکشان اضطراب‌،
چه می‌توانم کرد؟!

برای این جهان جنون
چه قطره‌ای آب
چه دریا دریا خون
فرقی نمی‌کند

شاید‌ فقط گاه‌گاهی
به شعری برآمده از آتش آهی
دست و دلت
در این بی‌کرانه‌ی سرد
کمی گر بگیرد
تا ستاره‌ای از میلیاردها ستاره ی این کهکشان درد
نمیرد ..
#محسن_بارانی بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،

وقتی این راز بزرگ را دریافتی که میدان بزرگترین نبردها در درون توست و نیرومندترین دشمنت کسی نیست جز خودت نخستین گام‌ها را برای آرامش برداشته‌ای.
کسی که با خود به صلح برسد با تمام هستی آشتی کرده‌است. چنین کسی طلب‌کار هیچ‌کس نیست و بدهکار هیچ‌کس نیز ...
تنها در چنین وضعی است که چونان قویی تنها در دریای خویش، سبک غوطه‌ور خواهی شد..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹