Forwarded from محسن یارمحمدی
#ایرانستان
همه ی ما ایرانیان هنوز هم #پانزده_سالگی را بسیار مهم میدانیم به نظر میرسد این سن آغاز اتفاقی بسیار بزرگ است.
آیا میدانستید ایرانیان باستان نیز چنین بوده اند؟
نزد ایشان تربیت #پانزده_سال طول می کشیده و از پنج سالگی آغاز میشده است
در پنج سال اول در کنار همه ی آموزشها، محور ِتمام آموزشها #اسب_سواری بوده است.
در پنج سال دوم #تیراندازی و آنگاه که پانزده ساله میشده اند، به بلوغی رسیده بودند که به #پرستش_حقیقت بپردازند.
دراین سن احتمالا تازه جوان ِایرانی به #آیین_مهر مشرف میشد وتا بیست سالگی #رهرو راه نور بوده..
در آیین مزدیسنایی (زرتشتی) جوانان در پانزده سالگی #کُشتی میبندند و حتا پس از مرگ، وقتی روان ما از پل #چینود میخواهد بگذرد در صورت درستکاری ما، اعمالمان در شکل جوانی پانزده ساله و زیبا به پیشواز ما می آید..
لطفا ریشه هایمان را دریابیم
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
همه ی ما ایرانیان هنوز هم #پانزده_سالگی را بسیار مهم میدانیم به نظر میرسد این سن آغاز اتفاقی بسیار بزرگ است.
آیا میدانستید ایرانیان باستان نیز چنین بوده اند؟
نزد ایشان تربیت #پانزده_سال طول می کشیده و از پنج سالگی آغاز میشده است
در پنج سال اول در کنار همه ی آموزشها، محور ِتمام آموزشها #اسب_سواری بوده است.
در پنج سال دوم #تیراندازی و آنگاه که پانزده ساله میشده اند، به بلوغی رسیده بودند که به #پرستش_حقیقت بپردازند.
دراین سن احتمالا تازه جوان ِایرانی به #آیین_مهر مشرف میشد وتا بیست سالگی #رهرو راه نور بوده..
در آیین مزدیسنایی (زرتشتی) جوانان در پانزده سالگی #کُشتی میبندند و حتا پس از مرگ، وقتی روان ما از پل #چینود میخواهد بگذرد در صورت درستکاری ما، اعمالمان در شکل جوانی پانزده ساله و زیبا به پیشواز ما می آید..
لطفا ریشه هایمان را دریابیم
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#قصه_های_من_و_باران
#محسن_بارانی
#مهر آمده است و من اعتراف میکنم سالهاست وقتی می رسیم به نیمه های شهریور و آفتاب مایل میشود و سعی میکند پرتوی اریب بیندازد به کنج های اتاق حالم دیگر میشود.
و نیک میدانم بسیاری از ایرانیان چنین اند و اینهم یکی از #مولفه_های شگفت انسان ایرانی است.
اولین چیزی که با #مهر در من نیرو میگیرد خود #آیین_مهر است. و مراتب هفت گانه اش و اینکه هزاران سال پیش تبار زیسته در این فلات ،به کجاهای هست و نیست سر و دل کشیده اند که چنان نامها و مقامهایی را به مکاشفه رسیده بودند؟!
آخرین مرحله ی سیر و سلوک یک #مهری #پدر است. و سال هاست که چرایی اش با من است و..
#باران که آمد منظر دگر شد و افقهای تازه آشکار
حال بگذارید از قصههای من و باران بگویم.
مزرعه ی وجود انسان را حاوی( دربرگیرنده) تمامی حبه ها(حب و محبت)= (دانه ها) هستی می دانم. و باران نیز چونان هر فرزند دیگر مان چنین است.دنبال ربطش هستید!!
شما کدام زمینه های وجودی فرزندتان را گسترش می دهید وعمق می بخشید!؟
یادمان باشد که دربسیاری مواقع ما #یتیم هستیم وخود نخستین فرزند خویشیم
مثلا از او #نظم میخواهید؟سعی میکنید او #پرسشگر و مطالبه گر بار بیاید؟ او را از #دروغ منع میکنید؟ #رعایت حال دیگران را برایش متذکر میشوید؟ وقتی با #مساله روبرو میشود حل مساله را میگذارید برابرش یا او را می اندازید به #حرکت؟ نه در #راه حتا. که اگر راهی هست خود باید بیابد و اگر نیست بسازدش.
او را جوری بار می آورید که نسبت به کاستی ها معترض شود؟! مثلا شبی که حال مسواک زدن ندارید با تحکم بگوید: بابا مسواک نزده ای باید مسواک بزنی و.. آیا میخواهید او کم کمک اهل #فکر شود!؟ نسبت خودتان با فکر روشن است؟ #عشق چه ؟! احترام به قوانین چی؟ رازداری؟ خانواده ؟ کمک و..؟!
کودک و نوجوان با همه ی دانسته و دریافتهایش هنوز #در_راه است بزرگان اهل رفتن چنین اند او که کودک است و نوجوان است و حتا جوان.. با بهانه گیری هاش باید چه کنی؟ با نفهمیدنهای طبیعی و گاه عمدیش چطور؟!میدانی او حاوی هزار هزار میل و رانه و سائق و.. است
راستش اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من در مقام پدر باید پاسخی یا راهی یا برون_رفتگاهی برایشان داشته باشم یا در حال اینها را بیابم و بسازم
آیا همین ها برای تن زدن کوهها و آسمانها و دریاها و خشکی ها و.. از پذیرش #امانت_انسان_شدن بس نیست؟
حالا اشارت اینکه آخرین مقام #آیین_مهر #پدر است روشن تر نشده است!؟ پدر شدن طبیعتا باید آخرین مرحله از مراحل بی انتهای انسان باید باشد.در این مقام انسان همنفس خداست از این رو بود که #مسیح برای خدایش استعاره ی #پدر را به کار می برد.
پدر کیست؟ نگهبان، خردمند، کارگر، راهنما، راهگشا، سنگ زیرین آسیا، همراه، مامن، دستگیر،رهایی_دهنده، محدود_کننده (؟!)
مگر غیر از این است که همه ی اینها و بیشتر؟
و البته که اینجا جنسیت نقش ندارد و قطعا که مادران دیده ام که در عین مادری ،پدری دانسته اند
با این مختصر آیا پدر شدن از جمله مقوله ی #محال نیست!؟البته که نیست چیزی که به ذهن بشر آمده بوده ، هست یا خواهد شد اما چقدر دشوار است این #پدر_شدن
پدری که آزاده است فرزند آزاده بار می آورد، پدری که پرسشگر است و هر روز رشد میکند (دانسته و نادانسته)خواهان چنین فرزندی است. پدری که خارخار نظم دارد فرزند را منظم می خواهد پدری که مسئولیت دیگری و دیگران را میپذیرد کودک مسئول می طلبد و..
باران گاه مرا کلافه میکند هم آنجا که حق میگوید هم آنجا که ناحق
-بابایی راهنما نزدی پشت سری گیج میشود بی احترامی کردی
-بابایی مسواک نزدی
-رسید خرید، افتاد روی زمین
-چرا بلند حرف می زنی؟ عصبانیت مگر بد نیست؟
-مشکلی نیست خدا را شکر خودمان سالمیم صندلی رادرست میکنیم
-اتاقت به هم ریخته است باز و..
نیرو،نیرو می زاید و ناتوانی، ضعف
ترس، ترس به بار می آرد و دلیری، درخت شجاعت میکارد
انسان کاهل، پیرامونیان را تنبل می پرورد انسان اهل حرکت،اطرافیان را به حرکت می آورد و سکون، نای رخوت و پوسیدگی می گسترد و انسان #مولد، نمی تواند #دلال به بار آورد
ما از همین خانه ها به جامعه می رویم و آنجا تمام چیزهایی را ارائه می کنیم که در چنته مان ریخته اند یا در مسیر جمع کرده ایم یا گهگاه ساخته ایم. مراحل طی کرده ناکرده شده ایم مثلا حاکم یک خانواده یا شهر یا کشور
حاکم قوی ، جامعه ی قوی میخواهد ، تنها حاکم خردمند است که خرد میجوید، رییس تهی مغز معلوم است حکما باید همانندان را برکشد، جادوگر ، جادو پذیر می طلبد، وزیری که فلسفیدن میفهمد فیلسوف را معاون خود میکند و..
حالا آن مهیب بودن و هولناک بودن کار روشن تر نشده است؟
قرنهاست که همه چیز جامعه ی انسانی از خانه شروع شده است. پدر یک خانه در واقع سنک سنگ یک جامعه را مینهد اگر این سنگها روشن باشد و در جایگاه فبها.. والا فلا..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محسن_بارانی
#مهر آمده است و من اعتراف میکنم سالهاست وقتی می رسیم به نیمه های شهریور و آفتاب مایل میشود و سعی میکند پرتوی اریب بیندازد به کنج های اتاق حالم دیگر میشود.
و نیک میدانم بسیاری از ایرانیان چنین اند و اینهم یکی از #مولفه_های شگفت انسان ایرانی است.
اولین چیزی که با #مهر در من نیرو میگیرد خود #آیین_مهر است. و مراتب هفت گانه اش و اینکه هزاران سال پیش تبار زیسته در این فلات ،به کجاهای هست و نیست سر و دل کشیده اند که چنان نامها و مقامهایی را به مکاشفه رسیده بودند؟!
آخرین مرحله ی سیر و سلوک یک #مهری #پدر است. و سال هاست که چرایی اش با من است و..
#باران که آمد منظر دگر شد و افقهای تازه آشکار
حال بگذارید از قصههای من و باران بگویم.
مزرعه ی وجود انسان را حاوی( دربرگیرنده) تمامی حبه ها(حب و محبت)= (دانه ها) هستی می دانم. و باران نیز چونان هر فرزند دیگر مان چنین است.دنبال ربطش هستید!!
شما کدام زمینه های وجودی فرزندتان را گسترش می دهید وعمق می بخشید!؟
یادمان باشد که دربسیاری مواقع ما #یتیم هستیم وخود نخستین فرزند خویشیم
مثلا از او #نظم میخواهید؟سعی میکنید او #پرسشگر و مطالبه گر بار بیاید؟ او را از #دروغ منع میکنید؟ #رعایت حال دیگران را برایش متذکر میشوید؟ وقتی با #مساله روبرو میشود حل مساله را میگذارید برابرش یا او را می اندازید به #حرکت؟ نه در #راه حتا. که اگر راهی هست خود باید بیابد و اگر نیست بسازدش.
او را جوری بار می آورید که نسبت به کاستی ها معترض شود؟! مثلا شبی که حال مسواک زدن ندارید با تحکم بگوید: بابا مسواک نزده ای باید مسواک بزنی و.. آیا میخواهید او کم کمک اهل #فکر شود!؟ نسبت خودتان با فکر روشن است؟ #عشق چه ؟! احترام به قوانین چی؟ رازداری؟ خانواده ؟ کمک و..؟!
کودک و نوجوان با همه ی دانسته و دریافتهایش هنوز #در_راه است بزرگان اهل رفتن چنین اند او که کودک است و نوجوان است و حتا جوان.. با بهانه گیری هاش باید چه کنی؟ با نفهمیدنهای طبیعی و گاه عمدیش چطور؟!میدانی او حاوی هزار هزار میل و رانه و سائق و.. است
راستش اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من در مقام پدر باید پاسخی یا راهی یا برون_رفتگاهی برایشان داشته باشم یا در حال اینها را بیابم و بسازم
آیا همین ها برای تن زدن کوهها و آسمانها و دریاها و خشکی ها و.. از پذیرش #امانت_انسان_شدن بس نیست؟
حالا اشارت اینکه آخرین مقام #آیین_مهر #پدر است روشن تر نشده است!؟ پدر شدن طبیعتا باید آخرین مرحله از مراحل بی انتهای انسان باید باشد.در این مقام انسان همنفس خداست از این رو بود که #مسیح برای خدایش استعاره ی #پدر را به کار می برد.
پدر کیست؟ نگهبان، خردمند، کارگر، راهنما، راهگشا، سنگ زیرین آسیا، همراه، مامن، دستگیر،رهایی_دهنده، محدود_کننده (؟!)
مگر غیر از این است که همه ی اینها و بیشتر؟
و البته که اینجا جنسیت نقش ندارد و قطعا که مادران دیده ام که در عین مادری ،پدری دانسته اند
با این مختصر آیا پدر شدن از جمله مقوله ی #محال نیست!؟البته که نیست چیزی که به ذهن بشر آمده بوده ، هست یا خواهد شد اما چقدر دشوار است این #پدر_شدن
پدری که آزاده است فرزند آزاده بار می آورد، پدری که پرسشگر است و هر روز رشد میکند (دانسته و نادانسته)خواهان چنین فرزندی است. پدری که خارخار نظم دارد فرزند را منظم می خواهد پدری که مسئولیت دیگری و دیگران را میپذیرد کودک مسئول می طلبد و..
باران گاه مرا کلافه میکند هم آنجا که حق میگوید هم آنجا که ناحق
-بابایی راهنما نزدی پشت سری گیج میشود بی احترامی کردی
-بابایی مسواک نزدی
-رسید خرید، افتاد روی زمین
-چرا بلند حرف می زنی؟ عصبانیت مگر بد نیست؟
-مشکلی نیست خدا را شکر خودمان سالمیم صندلی رادرست میکنیم
-اتاقت به هم ریخته است باز و..
نیرو،نیرو می زاید و ناتوانی، ضعف
ترس، ترس به بار می آرد و دلیری، درخت شجاعت میکارد
انسان کاهل، پیرامونیان را تنبل می پرورد انسان اهل حرکت،اطرافیان را به حرکت می آورد و سکون، نای رخوت و پوسیدگی می گسترد و انسان #مولد، نمی تواند #دلال به بار آورد
ما از همین خانه ها به جامعه می رویم و آنجا تمام چیزهایی را ارائه می کنیم که در چنته مان ریخته اند یا در مسیر جمع کرده ایم یا گهگاه ساخته ایم. مراحل طی کرده ناکرده شده ایم مثلا حاکم یک خانواده یا شهر یا کشور
حاکم قوی ، جامعه ی قوی میخواهد ، تنها حاکم خردمند است که خرد میجوید، رییس تهی مغز معلوم است حکما باید همانندان را برکشد، جادوگر ، جادو پذیر می طلبد، وزیری که فلسفیدن میفهمد فیلسوف را معاون خود میکند و..
حالا آن مهیب بودن و هولناک بودن کار روشن تر نشده است؟
قرنهاست که همه چیز جامعه ی انسانی از خانه شروع شده است. پدر یک خانه در واقع سنک سنگ یک جامعه را مینهد اگر این سنگها روشن باشد و در جایگاه فبها.. والا فلا..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#ایرانیان_و_زورخانه یا
- زورخانههای_نوین_بسازیم
به عنوان جستوجوگر فرهنگ ایران، برآنم در طول تاریخ ایران فرهنگی اصلی ترین بنمایهی مکرر و ماندگار #مهر و #آیین_مهر است.
این ادعا نه فقط متوجه فلات ایران و آیینها و مذاهب و... آن است که بیشک همسایهگان پیرامونی خویش را نیز بیش و کم متاثر کرده است.
مهر و آیینهای مربوط به مهر کأنَه پناهگاهی بوده که هزاران سال ایرانیان در طوفانهای انسانسوز، تن و روان خویش را به آن پناهگاه کشیده و خویشتن خویش را حفظ کردهاند.
نه بسامد بالای واژهی مهر در غزلیات حافظ اتفاقی است نه آنجا که علامه طباطبایی میگوید:
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها...
باری یکی از نمودهای نگهداری از مهر و مهربانی ایرانیان بیشک #زورخانه است.
به گمانم ریشههای زورخانه و ورزش پهلوانی را باید تا زمان هخامنشیان و پس از حمله ی اسکندر به عقب برد و چه بسا پیشتر..
زورخانه در واقع محلی بوده است که ایرانیان در روزگاران سیاه از گوهر نور و مهر خویش حفاظت میکرده اند تا زمینهی ظهور و حضور مهر فراهم شود.
در همین زورخانه های رایج در آسیای میانه تا افغانستان امروزی و ایران و گهگاه آران و آذربایجان و عراق و سوریه و.. نشانه های آیین مهر چنان پررنگ است که ندیدنشان فقط مبین بیسوادی و ناآگاهی است.
در زیر زمین واقع شدن زورخانهها و وجود پله های متعدد که انسان را به دل تاریکی میبرد قطعن بیان محل زاده شدن مهر از دل تاریکی ، سنگ یا غار است.
میدانگاه دایره وار با نقش خورشید در میان مرکزیت خورشید ( چشم مهر ) را نشان می دهد و تمام اعمال در بستری از نور اتفاق میافتد.
وجود مرشد (پدر) که به تمام آیینها و نیز موقع و جایگاه حاضران اشراف دارد. وحود زنگ که در معابد مهری وجود داشته و بعدها در دست کشیشان مسیحی قابل ردیابی است. داشتن درجات مختلف و منظم برای ورزشکاران، بنا به سابقه و نیز سن و سالشان
توجه به ابزار ورزش که هرکدام سلاحی است برای جنگیدن با تاریکی ، توجه عمیق به منشهای انسانی همچون فروتنی و دستگیری از ستمدیده و یاری فقیر و... تکیه بر آیین برادر و فتوت و... دهها نماد و نمود دیگر که مبین مهرمحوری آیین زورخانه است، به ما یادآوری میکند که در تمام طول تاریخ ایرانیان تلاش کردهاند آن آتشی که نمیرد را پاسداری کنند.
... واما پیوند این یادآوری با روزگار ما؛
مدتهاست هرازگاه، خبر تعطیل شدن یک کتابفروشی یا سینما یا تئاتر یا آموزشگاه موسیقی یا ... کلن کانون فرهنگی هنری را میشنویم و آه میکشیم چون میدانیم کدام عفریتها دندانشان در تاریکی از ذوق پوزخندی اهریمنی برق میزند و چه چراغی خاموش شده است. در چنین شرایطی وظیفهی باشندهگان این فلات که چه بخواهند و نخواهند برآمدهی این آب و خاک و آفتاب اند این است که به هر شکلی شده تنها یا در گروههای کوچک و بزرگ این آتش مهر را پاس بدارند و زورخانههای مهرآیین خویش را حفظ کنند تا طلوع خورشید...
بی دلیل نیست که در طول تاریخ یکی از نذرهای ایرانیان نذر شمع یا چراغی بوده است در راهی ... امروز چراغهای ما کتابها ، فیلمها ، قطعات موسیقی نفیس و.... هرچه ازاین دست است(هنر) تا باز سخن حافظ جان را در عرصهی زندهگی خود متبلور کنیم که گفت:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما ....
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ایرانیان_و_زورخانه یا
- زورخانههای_نوین_بسازیم
به عنوان جستوجوگر فرهنگ ایران، برآنم در طول تاریخ ایران فرهنگی اصلی ترین بنمایهی مکرر و ماندگار #مهر و #آیین_مهر است.
این ادعا نه فقط متوجه فلات ایران و آیینها و مذاهب و... آن است که بیشک همسایهگان پیرامونی خویش را نیز بیش و کم متاثر کرده است.
مهر و آیینهای مربوط به مهر کأنَه پناهگاهی بوده که هزاران سال ایرانیان در طوفانهای انسانسوز، تن و روان خویش را به آن پناهگاه کشیده و خویشتن خویش را حفظ کردهاند.
نه بسامد بالای واژهی مهر در غزلیات حافظ اتفاقی است نه آنجا که علامه طباطبایی میگوید:
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها...
باری یکی از نمودهای نگهداری از مهر و مهربانی ایرانیان بیشک #زورخانه است.
به گمانم ریشههای زورخانه و ورزش پهلوانی را باید تا زمان هخامنشیان و پس از حمله ی اسکندر به عقب برد و چه بسا پیشتر..
زورخانه در واقع محلی بوده است که ایرانیان در روزگاران سیاه از گوهر نور و مهر خویش حفاظت میکرده اند تا زمینهی ظهور و حضور مهر فراهم شود.
در همین زورخانه های رایج در آسیای میانه تا افغانستان امروزی و ایران و گهگاه آران و آذربایجان و عراق و سوریه و.. نشانه های آیین مهر چنان پررنگ است که ندیدنشان فقط مبین بیسوادی و ناآگاهی است.
در زیر زمین واقع شدن زورخانهها و وجود پله های متعدد که انسان را به دل تاریکی میبرد قطعن بیان محل زاده شدن مهر از دل تاریکی ، سنگ یا غار است.
میدانگاه دایره وار با نقش خورشید در میان مرکزیت خورشید ( چشم مهر ) را نشان می دهد و تمام اعمال در بستری از نور اتفاق میافتد.
وجود مرشد (پدر) که به تمام آیینها و نیز موقع و جایگاه حاضران اشراف دارد. وحود زنگ که در معابد مهری وجود داشته و بعدها در دست کشیشان مسیحی قابل ردیابی است. داشتن درجات مختلف و منظم برای ورزشکاران، بنا به سابقه و نیز سن و سالشان
توجه به ابزار ورزش که هرکدام سلاحی است برای جنگیدن با تاریکی ، توجه عمیق به منشهای انسانی همچون فروتنی و دستگیری از ستمدیده و یاری فقیر و... تکیه بر آیین برادر و فتوت و... دهها نماد و نمود دیگر که مبین مهرمحوری آیین زورخانه است، به ما یادآوری میکند که در تمام طول تاریخ ایرانیان تلاش کردهاند آن آتشی که نمیرد را پاسداری کنند.
... واما پیوند این یادآوری با روزگار ما؛
مدتهاست هرازگاه، خبر تعطیل شدن یک کتابفروشی یا سینما یا تئاتر یا آموزشگاه موسیقی یا ... کلن کانون فرهنگی هنری را میشنویم و آه میکشیم چون میدانیم کدام عفریتها دندانشان در تاریکی از ذوق پوزخندی اهریمنی برق میزند و چه چراغی خاموش شده است. در چنین شرایطی وظیفهی باشندهگان این فلات که چه بخواهند و نخواهند برآمدهی این آب و خاک و آفتاب اند این است که به هر شکلی شده تنها یا در گروههای کوچک و بزرگ این آتش مهر را پاس بدارند و زورخانههای مهرآیین خویش را حفظ کنند تا طلوع خورشید...
بی دلیل نیست که در طول تاریخ یکی از نذرهای ایرانیان نذر شمع یا چراغی بوده است در راهی ... امروز چراغهای ما کتابها ، فیلمها ، قطعات موسیقی نفیس و.... هرچه ازاین دست است(هنر) تا باز سخن حافظ جان را در عرصهی زندهگی خود متبلور کنیم که گفت:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما ....
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹