کانال ترانه های نیماایمانی
150 subscribers
520 photos
105 videos
6 files
37 links
Download Telegram
موج و تلاطم است و دریاشدن چه حاصل؟!
مُردابِ بی‌زلالیم...تکرار پشت تکرار

بیتی از غزلی قدیمی
شاعر: نیما ایمانی
هرکه در غارِ نمورِ دل خود حبس شده...
هرکه دزدیده به لب، وسعت لبخندش را...
آنکه جانش پُرِِ سرماکُشِ یخبندان شد...
آنکه صدبار شکست حرمت سوگندش را...

همه سوغات همین آدمک بی‌خیر است
و جهان از قدم اولش این‌سان بوده
قلم و تیغ به دستش که ندادند به خیر!
آخرِ محکمه، ویرانی انسان بوده...
.
برشی از شعر« آدمک »
شعر: نیما ایمانی
.
#نیما_ایمانی
#شاعر #ترانه_سرا
عزیزانم، رفقای جانم... رسانه‌ی من باشین و کار رو بازنشر کنین تا « نگرانم » با محبت شما بیشتر و بیشتر شنیده شه.
ارادتمند همه_ نیما🙏❤️🌹
« محکوم »
گفتند نبايد بنويسيم از آخر
شايد عطشِ قصه‌ي من رو به زوال است
حتي اگر اين وسوسه رسوا شد و پژمرد...
زيباييِ كابوسِ تو الحق كه وصال است
.
من نحسيِ اين جاده‌ي بي‌آخرِ بد را
از معبدِ بي‌زائرِ دست تو نديدم
چشمِ تو زلاليِ جهانِ قدغن بود
لعنت به خودم... باز به چشمت نرسيدم
.
صدبار گره خورد به دستت هيجانم
هربار تو را ديدم و دنيام فروريخت
در خواب، پر از حرف شدم تا تو بخندي
باز آمدم از خاطره... رويام فروريخت
.
گيسوي پريشان تو آغازِ جهانم
آغاز نگاهت... شبِ بارانیِ پاييز
قلبم ضرباني كه به روياي تو آويخت
دست از هيجانِ تپشِ وسوسه لبريز
.
دستي كه دخيل است به فردا كه تو باشي
مردي كه جهانش به صداي تو بنا شد
خنديد به خنديدن اين مردم بي‌رحم
تو رفتي و... اين قصه كه انگشت‌نما شد
.
دنيا خودِ گرگ است نشسته‌است به لبخند
تا آتشِ بي‌جانِ من آرام بگيرد
ته مانده‌ي اين عشق، بخُشكد... كه بميرم
تا بر سر نَئشم برود كام بگيرد
.
اي عشق، ببخش از قلمم، تلخ نوشتم
این‌بار نشد تا كه تو معصوم بماني
از اصل نيفتاده‌ام اي خانه‌برانداز
اصلا به جهنم كه تو محكوم بماني!
شاعر: نیما ایمانی
عکس: بانو افسون عباسی
@nimaimaani
« مي‌ترسم »

آمدي تا كه بماني؟ دل و جانم روشن
بنشين، آخر ويراني و تنهايي من

آسمان، غرق بهار است و نگاهت در جان
اشك شوقي و نفس‌هاي صبور باران

تو همه دار و ندارم شده‌اي جانم ده
در هُبوط از غزل چشم خود ايمانم ده

در دلم خنده‌ي صد قافله مجنون مانده
و گريزانم از اميدِ بدِ وامانده!

تو نباشي كه اميدي به دل فردا نيست
آخر مرثيه‌ي رود شدن، دريا نيست

بي تو اين شاعرِ بي نام و نشان مي‌ميرد
شعرهايش كه نيامد به زبان، مي‌ميرد!

هستي اما من از اندوهِ دعا مي‌ترسم
از جهاني كه نباشي... به خدا مي‌ترسم!

مَردَم اما نفسم با تو به دنيا بند است
مردِ مغرورِ تو ديوانه‌ي آن لبخند است

آمدي تا كه بماني؟ دل و جانم روشن
بنشين، مَحرمِ دنياي غريبانه‌ي من

شاعر: نیما ایمانی
عکس: بانو افسون عباسی
@nimaimaani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نویسنده: شاداب خداجو
گوینده: نیما ایمانی
.
لبخند باشه و صلح باشه و عشق...
دنیاتون گل‌بارون...
@nimaimani
بی تو این شاعرِ بی‌نام و نشان می‌میرد
شعرهایش که نیامد به زبان، می‌میرد
.
هستی اما من از اندوهِ دعا می‌ترسم
از جهانی که نباشی به خدا... می‌ترسم
.
برشی از شعر
شاعر: نیما ایمانی
عکس: بانو افسون عباسی
@nimaimaani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
« طاقت »
شاعر: نیما ایمانی
@nimaimaani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
« کابوس »
ترانه و خوانش: نیما ایمانی
@nimaimaani
یک:
داره بی‌صدا میاد بهار بی‌حوصلگی
تا شاید دنیا رو بازم بوی بارون بگیره
آدما خسته شدن از این همه درد مُدام
کاشکی روزگار براشون کمی آسون بگیره
.
دو:
من از روزگارم حالا راضی‌م
هوامو تو داری همین کافیه
تو ، تشویش دنیامو کم می‌کنی
خزونم ... بهاری ... همین کافیه
خواننده: مازیار فلاحی
.
سه:
کنارِ یه هف(ت) سینِ بی‌آرزو
بهاری که تا پشتِ در اومده
نگاهم به ساعت، دلم پیش تو
امیدم به صبری که سر اومده
خواننده: سهیل میرزاده

ترانه سرا: نیما ایمانی
.
پی‌نوشت:
یک_ شب نوروزه، بهارجان باز هم اومد تا مهمون قلبامون شه... هرچند، به تازگی عموعباس عزیزمون رو از دست دادیم و رخت و رنگ روزگار خانواده، سیاهه اما... برای خانواده‌ی عزیزم و مردم نجیب ایرانم... سالی سرشار از عشق، آرامش و لبخند آرزو می‌کنم.
.
دو_ زحمت عکس رو نعمت جان قدیانی هنرمند کشیده
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا #شاعر
@nimaimaani
عاشقي دلخوشيِ آخر سرگَردان‌هاست
و تو كه آمدي و چشمِ جهانم خنديد
گفته بودم بِرَوي مرگ به رگ خواهم زد!
گفتم اين را... و نگاه نگرانم خنديد

برشی از شعر طاقت
شاعر: نیما ایمانی
پی‌نوشت:
عکس، مربوط به حضورم در غرفه‌ی خبرگزاری« تارنا »( خبرگزاری شعر و ترانه ) است که در روز پایانی نمایشگاه کتاب تهران، دقایقی میهمان دعوت و مهرشان بودم
@nimaimaani
یاد چشمایی که خیلی دوره
طعم لب‌هایی که مثل سَم بود
تو شبام گاهی میان و می‌رن...
آرزوهایی که کابوسم بود
.
برشی از یک ترانه
ترانه‌سرا: نیما ایمانی

@Nimaimaani
حسرتِ یک عمر، پریشونیَ‌م
یه مردِ بازنده‌ی بی‌اعتبار
یه شاعرم، غریبه بین مردم
جهانِ من، غرق سکوت و سیگار
.
برشی از ترانه‌ی« حسرت »
ترانه‌سرا: نیما ایمانی


@nimaimaani
خشکیِ این کویرُ سیراب کن
خون، تو رگای من می‌شی تا ابد
تو هم می‌دونی که بهت دچارم
کور بشن تمومِ چشمای بد

کور بشن نبینن آرزومو
که این روزا دیگه بهش رسیدم
خیلی می‌خوان قلب تو رو بدزدن
نگو‌ نه با چشم خودم که دیده‌م

عطر موهاتو رو‌ تنم جا بذار
بخند و آسمونُ بی‌خواب کن
کولیِ از خاطره‌ها رسیده
جنون این ثانیه رو قاب کن

ای زلالِ بی‌دریغ
ای محبتِ کلام
از کدوم قبیله‌ای...
که با لَحنت آشنام؟

از ترانه‌ی« حسرت »
ترانه‌سرا: نیما ایمانی
.
پی‌نوشت:
این کار رو ایشالا به‌زودی با ملودی ناب یه آهنگساز درجه یک و یه صدای قشنگ، خواهید شنید.( غافلگیرانه😉 )
@nimaimaani