کانال ترانه های نیماایمانی
150 subscribers
520 photos
106 videos
6 files
37 links
Download Telegram
خواهش ساده ی دنیای جوانم ماندی
گرچه دنیام جوان بود، ولی حالا نیست...
آسمان، درد مرا دید و فقط باران شد!
آسمان، نامه رسان بود، ولی حالا نیست...
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا
به امید خدا به زودی با چاپ سومین کتابم میهمان دل های دریایی تون خواهم بود عزیزانم
دنيا اگه عاشق بموني پات مي مونه
جدي نگير، تو قلب ما هرگز غروبي نيست
وقتي تو خورشيد تموم آرزوهامي...
حتي يه صبحم بي طلوعت... فكر خوبي نيست!
ترانه سرا : نیما ایمانی
قسمتی از ترانه « جون پناه »
این توهمه،انتظارِ کی؟!
عشق،خاک شد...گیر و دارِ کی؟!
.
برشی از یک ترانه
ترانه سرا: نیما ایمانی
لذت انتظار، معنا نداشت
کاری به جز لعنت و سرکوب نیست
آینه هم از بدنش رو گرفت!
حس جنون، یک نفره خوب نیست
برشی از یک ترانه
#ترانه_سرا : #نیما_ایمانی
عکس: انوشا نوا
@nimaimaani
با افتخار، عضو شدم. از دعوت عزیزان کانون ادبی نفس ممنونم
نویسندگان، شاعران، ترانه سرایان و علاقمندان به حوزه ادبیات، جهت عضویت در این کانون ، این صفحه را دنبال کنید @kanoone_nafas
جون آدما واسه هم می رفت
عاشقا تنگ غروبی داشتن
قدیما رویای فردا خوش بود!
قصه ها آخر خوبی داشتن
برشی از یک ترانه
#ترانه_سرا
#نیما_ایمانی
"ایستگاه آخر"
تو کوله ش فقط خشم هیزم شکن
یه زخم قدیمی با تیغ تبر...
تو کوله ش فقط جنگل بی درخت!
پر از وحشت و حس شوم خطر
.
دلش تنگ ریشه ش که تنها شده
لباش تشنه و شاخه هاش بی بهار
چه روزای سختی تو سردرگمی...
چشاش غرق گریه، پر از انتظار...

تو... دریای آبی پر از آسمون
من اون لنج پیرم پر از خاطره
که محتاجته تا بزرگی کنه
با موجای شادت به هر جا بره
.
بزرگی تو می شناسه از خیلی دور!...
از اون روز اول که دستاتو دید
گرفتی پر و بالشو... گم نشد!
کنارت به هر اسکله سر کشید
.
چه روزا و شب های بی ساحلی...
که تو قلب تو از غما دور بود
تو شرجی نابت نفس می کشید
پر از شور کشفت، چه مغرور بود
.
همین اسکله، آخرین ایستگاه
رسیدن به پایان عمر منه
همینجا می مونم تو آغوش تو
نذار دیگه طوفان منو بشکنه

ترانه سرا: نیما ایمانی
از کتاب ساده مثل باران_ چاپ سوم
نشر مایا

https://t.me/nimaimaani
تو همپای من باش تو این همهمه
بدون تو ساز دلم ساز نیست
صدام تو گلو مرده از دلهره!...
تو این کوچه ها حس پرواز نیست
.
برشی از یک ترانه اجتماعی
ترانه سرا : نیما ایمانی
بگو کی تو رو جادو کرد؟
که دل بریدی از نگام
بی تو خسته و داغونم
تو رفتی من کجا بیام؟

برشی از ترانه " گناه "
ترانه_سرا : نیما ایمانی
خواننده : سعید داوری
تنظیم گروه حامین
همیشه از جنگ بدم میومد. امروز، سالروز شروع جنگ ایران و عراقه. وقتی شروع شد، من هنوز شش ماه مونده بود تا به دنیا بیام.به دنیا اومدم...دو سه ساله شدم...هنوز جنگ ادامه داشت.با همه ی وجود، از صدای آژیر قرمز می ترسیدم...هرشب آژیر... هر شب...بابا ما رو سریع می برد پناهگاه...ترس... ترس. از نقاشیامون نگم که به جای دریا و کوه، همش تفنگ و تانک بود
بزرگتر شدم.رفتم کلاس اول.هنوز جنگ ادامه داشت. دوستای همکلاسی مو دیدم که وقتی معلم با عصبانیت می گفت فردا بگو بابات بیاد، آروم می گفت بابام شهید شده... بغض معلم رو دیدم... بغض ناظم رو دیدم... همه ی ما دهه ی شصتی ها زمان جنگ خیلی کوچیک بودیم ولی معنی جنگ رو خوب فهمیدیم... معنی عوض کردن تابلوهای اسم هر کوچه رو خوب فهمیدیم... بیایم برای یک روز در سال هم که شده، امروز یاد اون عزیزایی باشیم که بدون هیچ توقعی، واسه دفاع از ناموسشون، واسه دفاع از ایران عزیزمون رفتن و دیگه برنگشتن...کاش، مدیرای امروز کشورمون هم ذره ای مثه اونا باشن... جونشون رو واسه مردمشون بدن... غصه ی ایران رو بخورن... زنده باد ایران قشنگ و عزیزمون.
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا #شاعر
« بابا »
بابا بچگي مون، فقط عكس بود
رو ديوار خونه نگامون مي كرد
هميشه مي خنديد به شيطونيام
تو قاب قشنگش دعامون مي كرد
دلم خيلي وقتا براش تنگ بود
من و مادر و آلبوم و خاطره
مامان بود بابا رو تعريف كرد...
مامان و چشاش، خيره رو پنجره...
كه شايد دوباره تو با نامه هات
بازم از همين كوچه ها رد بشي
بگي بر مي گردي ايشالا، مي خواي
بازم زائر شاه مشهد بشي
مي گفتن بابات قهرمانه، يله
واسه خاك پاکش داره جون مي ده
مي گفتن وطن واسه موندن رو پاش...
الان چند ساله داره خون مي ده
نفهميدم اون روز، وطن يعني چي؟
بابا و رفيقاش چرا نيستن؟
شنيدم يه ميدون مين خسته شد!
باباها مي افتند و وا می یستن
ديگه نامه اي از شما رو نشد
بابا شعر شد تو همه دفترا
همه كوچه ها اسم بابا گرفت...
باباي محمد، امين و رضا
تفنگ پلاستيكي برداشتم
: « مامان، من مي رم جبهه جاي بابا...
تا دوستاي بابايي تنها نشن،
خداي نكرده نشيم بي صدا »
نرفتم بابايي... دلم تنگ شد
ولي خاكمون خاك خوش رنگ شد
وطن حالا واسم پر از معنيه
شهادت تو خاكش يه فرهنگ شد
ديگه نامه اي از شما رو نشد
بابا شعر شد تو همه دفترا
همه كوچه ها اسم بابا گرفت...
باباي محمد، امين و رضا
ترانه سرا: نیما ایمانی
https://t.me/nimaimaani
هر عاشق مجنون که به دار دلش آویخت...
" معشوقه به سامان شد " و افسانه فروریخت
شعر: نیما ایمانی
بیتی از شعر هجرت
داری خسته می شی از این رابطه
با سردی تو خونه تاریک شد
تموم وجودم پر از عشق بود
کجا این همه دوری نزدیک شد؟!

برشی از ترانه" می ترسم "
ترانه سرا: نیما ایمانی
از کتاب: ساده مثل باران_چاپ سوم_ نشر مایا
هنرمند عکاس: یزدان عظیمی
" پاییز "
دوباره قصه ی سردی هوا
برگ پاییز و من و یاد شما
باد آواره ی ولگرد و غریب
تو دلم ... همهمه خاطره ها
بوی پاییز می پیچه تو جون من
وقتی ایوونو تماشا می کنم
سردشونه گلای مادر بزرگ
برگاشونو می گیرم "ها" می کنم
یاد بچگی میفتم، دم مهر
مثه اعدامیا داغون بودیم!
کل تابستونو توپ و کوچه
کل نه ماهو پریشون بودیم
پاییز اسمش بوی عاشقی می داد
وقتی سن توپ و کوچه مون گذشت
حالا دیگه وقت کوچه گردی بود
چه شبایی با یه لقمه نون گذشت ...
پی دیدنت تو قلب پنجره
پی التهاب یک فرار ناب
از بهونه ها پر و خالی شدن
از رسیدنا تو خلسه های خواب
من و عمری که به رسوایی گذشت...
تو و عشقی که تو پاییز رسید!
من و دلتنگی بوی بارون
بعد تو، هیچکی بهارمو ندید!

ترانه سرا: نیما ایمانی

پی نوشت:
این ترانه رو دوازده سال پیش نوشتم و رفت تو کتاب اولم... پاییزه دیگه... ترانه های قدیمی یهو میان جلوی چشمات و دلبری می کنن
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا
#شاعر
هنرمند عکاس: مهدیه بهامین
ممنونم از دعوت عزیزان کانون ادبی بهمن و به امید دیدار روی ماه شما عزیزان
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا
#شاعر
تبریک به برادر ادیب و نازنینم مجید افشاری و سپاس از دعوت ارزشمندش. به امید خدا فردا در رونمایی کتاب عزیزش حاضر خواهم بود
به امید دیدار روی ماه شما عزیزان
#نیما_ایمانی
#ترانه_سرا
#شاعر
شاعري، عشق پر از آرامش
با يه معصوميت سردرگم
مست پرسیدن راز بوسه...
توي هر حادثه، تل هيزم
حجم سنگين يه بغض كهنه
قد شعرام ديگه كوتاهه
كلي آوار رو بُهتم ريخته
واژه هايي كه بد و بي راهه

برشی از ترانه" شاعری"
ترانه سرا: نیما ایمانی