خدایا
به ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ که
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ
بہ ﻣﺎ بیاﻣﻮﺯ که
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺁﻧﺎنکه ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ
شبتون شیرین
🍃 @infostory 🍃
به ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ که
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ
بہ ﻣﺎ بیاﻣﻮﺯ که
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺁﻧﺎنکه ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ
شبتون شیرین
🍃 @infostory 🍃
ســــلام
روزتون زیبـا
و لحظات زنـدگیتون
گرم از عشق و محبت
امیدوارم امـروز
لبخند شیرین روی لباتون
شادی توی دلهاتون
آرامش توی قلبهاتون
و خدا یار و یاورتان باشه
🍃 @infostory 🍃
روزتون زیبـا
و لحظات زنـدگیتون
گرم از عشق و محبت
امیدوارم امـروز
لبخند شیرین روی لباتون
شادی توی دلهاتون
آرامش توی قلبهاتون
و خدا یار و یاورتان باشه
🍃 @infostory 🍃
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_چهلوشش
بعد اشاره ايي به من كرد و تمسخر گف ت
_كيس جديدته؟!
از شنيدن كيس از زبان پدرش بند دلم پاره شد..منظورش از
كيس جديد چي بود!؟
مگه دامون با چندتا دختر بوده تا حالا كه من جديدترينش
باشم؟!
با صداي دامون به خودم اومدم كه گفت
_شما اينجور فكر كنيد پدر جان
كلمه ي پدر جان و جور خاصي ادا كرد و بعد تعظيمي نمايشي
كرد و دستمو گرفت و به سمت بقيه حركتم داد
لحظ ه ي اخر چشمم به پدرش افتاد كه اخماشو توي هم
كشيد و صورتشو برگردونيد وقتي نزديك بقيه رسيديم
دامون بي توجه به نگاه خيره ي بقيه ي روي مبل سه نفره
ايي نشست كه منم كنارش جاي گرفتم
خيلي معذب بودم از نگاه بقيه ولي دامون خيلي ريلكس بود
و بقيه و تحويل نميگرفت
متوجه نزديك شدن دخ تر و پسر جواني شدم نزديكمون كه
شدن پسره با خوش رويي و ادب گفت
_سلام اقا دامون خوبين مشتاق ديدنتون بودم برادر خانم
گرام ي
دامون نگاه تيزي بهش كرد از جاش بلند شد و باهاش دست
داد و گفت
_خوبي اريا جان
_خوبم ممنون
دختر كناريش پشت چشمي براي دامون نازك كرد و اشاره
ايي به من كرد و گفت
_ميبينم كه باز دست به كار شد ي
نميفهميدم چرا همه نصبت به من واكنش نشون ميدن..دامون
قيافه ايي حق به جانب گرفت و گفت
_اونش به خودم مربوطه..
دختر ه اخماشو توي هم كشيد و ايشي زير لب گفت و ادامه
دا د
_خلايق هرچه لايق
بعد با بدجنسي ادامه دا د
_راستي دانيال بابا شده محض اطلاعت..
دامون با شنيدن اين حرف از زبان دختره كه فهميدم
خواهرشه به وضوح رنگش پريد ولي سريع به خودش اومد
گفت:
همراهان گرامی فایل کامل رمان برای دریافت در کانال زیر قرار گرفت از دستش ندید😍 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_واقعا چه خبر خوشحال كننده ايي
و روي مبل تقريبا ولو شد خواهرش قري به گردنش داد و
لحن مثلا خوشحالي گف ت
_اوهم مامان و بابا خيلي خوشحال شدن و مهموني امشب و
براي همين ترتيب دادن حالا تا چند دقيقه ي خودشون ميان
ميفهمي..
مرد كناريش كه حتي اسمشم نميدونستم با كلافگي كه تو
رفتارش معلوم بود رو به دختره كرد و با مهربوني گفت
_دنيا عزيزم بسه ديگه بيا بريم پيش بقيه
خواهر دامون كه حالا فهميده بودم اسمش دنياس نگاه حق
به جانبي به شوهرش كرد و گفت
_خيله خوب بريم
و بدون حرف ديگه ايي ازمون دور شدن كنار دامون نشستم
و به چهره ي درهمش نگاه كردم
با اينكه جمعيت زيادي اونجا نبود و ميشد فهميد همه با هم
فاميل هستن ولي غريبگي و دوري زيادي بينشون فرياد ميزد
لبمو با زبانم خيس كردم و گفتم
_چرا منو امشب اوردي اينجا ؟!
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_چهلوشش
بعد اشاره ايي به من كرد و تمسخر گف ت
_كيس جديدته؟!
از شنيدن كيس از زبان پدرش بند دلم پاره شد..منظورش از
كيس جديد چي بود!؟
مگه دامون با چندتا دختر بوده تا حالا كه من جديدترينش
باشم؟!
با صداي دامون به خودم اومدم كه گفت
_شما اينجور فكر كنيد پدر جان
كلمه ي پدر جان و جور خاصي ادا كرد و بعد تعظيمي نمايشي
كرد و دستمو گرفت و به سمت بقيه حركتم داد
لحظ ه ي اخر چشمم به پدرش افتاد كه اخماشو توي هم
كشيد و صورتشو برگردونيد وقتي نزديك بقيه رسيديم
دامون بي توجه به نگاه خيره ي بقيه ي روي مبل سه نفره
ايي نشست كه منم كنارش جاي گرفتم
خيلي معذب بودم از نگاه بقيه ولي دامون خيلي ريلكس بود
و بقيه و تحويل نميگرفت
متوجه نزديك شدن دخ تر و پسر جواني شدم نزديكمون كه
شدن پسره با خوش رويي و ادب گفت
_سلام اقا دامون خوبين مشتاق ديدنتون بودم برادر خانم
گرام ي
دامون نگاه تيزي بهش كرد از جاش بلند شد و باهاش دست
داد و گفت
_خوبي اريا جان
_خوبم ممنون
دختر كناريش پشت چشمي براي دامون نازك كرد و اشاره
ايي به من كرد و گفت
_ميبينم كه باز دست به كار شد ي
نميفهميدم چرا همه نصبت به من واكنش نشون ميدن..دامون
قيافه ايي حق به جانب گرفت و گفت
_اونش به خودم مربوطه..
دختر ه اخماشو توي هم كشيد و ايشي زير لب گفت و ادامه
دا د
_خلايق هرچه لايق
بعد با بدجنسي ادامه دا د
_راستي دانيال بابا شده محض اطلاعت..
دامون با شنيدن اين حرف از زبان دختره كه فهميدم
خواهرشه به وضوح رنگش پريد ولي سريع به خودش اومد
گفت:
همراهان گرامی فایل کامل رمان برای دریافت در کانال زیر قرار گرفت از دستش ندید😍 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_واقعا چه خبر خوشحال كننده ايي
و روي مبل تقريبا ولو شد خواهرش قري به گردنش داد و
لحن مثلا خوشحالي گف ت
_اوهم مامان و بابا خيلي خوشحال شدن و مهموني امشب و
براي همين ترتيب دادن حالا تا چند دقيقه ي خودشون ميان
ميفهمي..
مرد كناريش كه حتي اسمشم نميدونستم با كلافگي كه تو
رفتارش معلوم بود رو به دختره كرد و با مهربوني گفت
_دنيا عزيزم بسه ديگه بيا بريم پيش بقيه
خواهر دامون كه حالا فهميده بودم اسمش دنياس نگاه حق
به جانبي به شوهرش كرد و گفت
_خيله خوب بريم
و بدون حرف ديگه ايي ازمون دور شدن كنار دامون نشستم
و به چهره ي درهمش نگاه كردم
با اينكه جمعيت زيادي اونجا نبود و ميشد فهميد همه با هم
فاميل هستن ولي غريبگي و دوري زيادي بينشون فرياد ميزد
لبمو با زبانم خيس كردم و گفتم
_چرا منو امشب اوردي اينجا ؟!
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
به نظر شما بچه های کوچیک کدوم کار ها رو سخت تر از بقیه کارها یاد میگیرند؟
۱۲ مورد ش رو اینجا بخونید و به این لیست اضافه کنید
سخت ترین کارها برای آموزش به کودکان خردسال
گره زدن کفش
آموزش دستشویی رفتن
سوت زدن
استفاده از کارد و چنگال
آموزش ساعت
استفاده از دکمه ها
سخت ترین کارها برای آموزش به کودکان خردسال
یادگیری دوچرخه سواری
لباس پوشیدن
جمع کردن اسباب بازی ها
تفاوت چپ و راست
ریاضیات
کمک در انجام کارهای خانه
👩👧👦 @koodak_madar_method
۱۲ مورد ش رو اینجا بخونید و به این لیست اضافه کنید
سخت ترین کارها برای آموزش به کودکان خردسال
گره زدن کفش
آموزش دستشویی رفتن
سوت زدن
استفاده از کارد و چنگال
آموزش ساعت
استفاده از دکمه ها
سخت ترین کارها برای آموزش به کودکان خردسال
یادگیری دوچرخه سواری
لباس پوشیدن
جمع کردن اسباب بازی ها
تفاوت چپ و راست
ریاضیات
کمک در انجام کارهای خانه
👩👧👦 @koodak_madar_method
#زن چنان بزرگ است
که اشرف موجوداتِ خداست
تا حدی که
یک گل، او را راضی میکند
و یک کلمه، او را به کشتن میدهد
پس ای مرد!
مواظب دلِ یک #زن باش ...!
🌱 @new_method
که اشرف موجوداتِ خداست
تا حدی که
یک گل، او را راضی میکند
و یک کلمه، او را به کشتن میدهد
پس ای مرد!
مواظب دلِ یک #زن باش ...!
🌱 @new_method
💕💕
4 اشتباه در تربیت کودک...
برای تربیت کودکی سالم از این چهار اشتباه پرهیز کنید
به کار بردن جملات منفی (بچه بد، نکن، دست نزن ،لجباز)
پرسیدن علت رفتار از کودک(چرا این کارو کردی؟ به جای آن مستقیم بگویید چه کار بدی کردی)
صحبت طولانی با توضیح اضافه ( نصیحت نصیحت نصیحت)
تهدید کودک به دوست نداشتن (میزارمت میرم،بچه بد، دیگه دوست ندارم)
این چهار کار باعث پایین آمدن اعتماد به نفس س در کودک شده لجبازی را در کودکان افزایش می دهد.
👩👧👦 @koodak_madar_method
4 اشتباه در تربیت کودک...
برای تربیت کودکی سالم از این چهار اشتباه پرهیز کنید
به کار بردن جملات منفی (بچه بد، نکن، دست نزن ،لجباز)
پرسیدن علت رفتار از کودک(چرا این کارو کردی؟ به جای آن مستقیم بگویید چه کار بدی کردی)
صحبت طولانی با توضیح اضافه ( نصیحت نصیحت نصیحت)
تهدید کودک به دوست نداشتن (میزارمت میرم،بچه بد، دیگه دوست ندارم)
این چهار کار باعث پایین آمدن اعتماد به نفس س در کودک شده لجبازی را در کودکان افزایش می دهد.
👩👧👦 @koodak_madar_method
✅تعیین جنسیت جنین با رژیم غذایی
✅اگر زن مقداري كاهو را بدون سركه ميل نمايد ممكن است نوزاد او #پسر شود.
✅اگر زن توت فرنگي بخورد خون قلیایی شده نوزاد او پسر ميشود.
✅سبزي هاي جوان نوزاد را پسر و سبزي هاي پير جنين را دختر ميكند.
✅خرما و انگور جنين را پسر و سركه آنها جنين را دختر ميكند .
✅به تجربه ثابت شده زناني كه هنگام آميزش خونشان قليايي است نوزادشان پسر و زناني كه خونشان ترش است نوزادشان دختر ميشود.
✅گوشت ها قارچها ،تخم مرغ و سبزي هاي پير , ترشي خون را بالا ميبرد و نوزاد را #دختر میکند.
✅كلسيم با اينكه قليايي است در بدن عمل مخالف دارد و ترشي بدن را بالا ميبرد و دختر زایی را زیاد میکند.
✅بر عكس سبزي هاي جوان وتوت فرنگي و انگور و ميوه هاي ترش خون را قليايي ميكنند و نوزاد را پسر می کند.
✅اگر به خوردن ميوه هاي ترش علاقه داريد و زياد بخوريد اولاد پسر و اگر به شيريني و آجيل و گوشت علاقه داريد و زياد بخوريد اولاد دختر خواهد شد.
🌱 @new_method
✅اگر زن مقداري كاهو را بدون سركه ميل نمايد ممكن است نوزاد او #پسر شود.
✅اگر زن توت فرنگي بخورد خون قلیایی شده نوزاد او پسر ميشود.
✅سبزي هاي جوان نوزاد را پسر و سبزي هاي پير جنين را دختر ميكند.
✅خرما و انگور جنين را پسر و سركه آنها جنين را دختر ميكند .
✅به تجربه ثابت شده زناني كه هنگام آميزش خونشان قليايي است نوزادشان پسر و زناني كه خونشان ترش است نوزادشان دختر ميشود.
✅گوشت ها قارچها ،تخم مرغ و سبزي هاي پير , ترشي خون را بالا ميبرد و نوزاد را #دختر میکند.
✅كلسيم با اينكه قليايي است در بدن عمل مخالف دارد و ترشي بدن را بالا ميبرد و دختر زایی را زیاد میکند.
✅بر عكس سبزي هاي جوان وتوت فرنگي و انگور و ميوه هاي ترش خون را قليايي ميكنند و نوزاد را پسر می کند.
✅اگر به خوردن ميوه هاي ترش علاقه داريد و زياد بخوريد اولاد پسر و اگر به شيريني و آجيل و گوشت علاقه داريد و زياد بخوريد اولاد دختر خواهد شد.
🌱 @new_method
براتون آرزو میکنم
که کسی رو که دوستش دارید،
به همون اندازه
دوستون داشته باشه.
این آرامش بخش ترین چیزیه که یه آدم میتونه بهش تکیه کنه
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
که کسی رو که دوستش دارید،
به همون اندازه
دوستون داشته باشه.
این آرامش بخش ترین چیزیه که یه آدم میتونه بهش تکیه کنه
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
سلام
خوشبختی نگاه خداست
در این صبح
دعا میکنم
خدا هیچوقت
چشم ازتون برنداره
امروزتون شاد
خوبیهاتون مستدام
🍃 @infostory 🍃
خوشبختی نگاه خداست
در این صبح
دعا میکنم
خدا هیچوقت
چشم ازتون برنداره
امروزتون شاد
خوبیهاتون مستدام
🍃 @infostory 🍃
در صورت تمایل همسرتان به ارضا شدن👌👈
💑آقایان:
#اول با زبانتان #گردن #همسرتان را لیس بزنید. کمی لاله های گوشش را مک بزنید. لب های او را ببوسید( #چون دهانتان بوی نا مطبوع می دهد،فقط ارام ببوسید). با دستتات سینه های همسرتان را ماساژ دهید. نوک #سینه ها را با انگشتتان بمالید و کمی فشار دهید. شروع کنید به مک زدن سینه های همسرتان(اگر #بوی دهانات آزارتان می دهد،خیلی #سریع دهانات را آب بزنید). با دستتان آلت و چوچول او را بمالید تا خوب تحریک شود. اگر مشاهده کردید واژن او خیس شده،اول با انگشتتان ناحیه #جی را خوب بمالید تا شهوت همسرتان زیاد شود و بعد عمل #دخول را انجام دهید.😍
💑خانم ها:
شما هم باید مقدمات اولیه را انجام دهید و اجازه دهید تا همسرتان خوب #تحریک شود. شما هم می توانید با مالیدن #آلت همسرتان او را #ارضا کنید هم با دخول. به خودتان بستگی دارد. البته قبل از آن، خوب همسرتان را #تحریک کنید. با دست آلت او را بمالید و در صورت #امکان #ببوسید و لیس بزنید. حتی #مکیدن #سینه های همسرتان هم برای او فوق العاده #جذاب است.
👌👌👌👌
توجه کنید که در این #شرایط ارضا شدن همسرتان اولویت دارد نه خودتان. شما می توانید عصر یا شب، #دوباره سمت همسرتان بیاید تا #ارضا شوید اما در این #لحظه موضوع ارضا شدن #همسرتان است.
🌱 @new_method
💑آقایان:
#اول با زبانتان #گردن #همسرتان را لیس بزنید. کمی لاله های گوشش را مک بزنید. لب های او را ببوسید( #چون دهانتان بوی نا مطبوع می دهد،فقط ارام ببوسید). با دستتات سینه های همسرتان را ماساژ دهید. نوک #سینه ها را با انگشتتان بمالید و کمی فشار دهید. شروع کنید به مک زدن سینه های همسرتان(اگر #بوی دهانات آزارتان می دهد،خیلی #سریع دهانات را آب بزنید). با دستتان آلت و چوچول او را بمالید تا خوب تحریک شود. اگر مشاهده کردید واژن او خیس شده،اول با انگشتتان ناحیه #جی را خوب بمالید تا شهوت همسرتان زیاد شود و بعد عمل #دخول را انجام دهید.😍
💑خانم ها:
شما هم باید مقدمات اولیه را انجام دهید و اجازه دهید تا همسرتان خوب #تحریک شود. شما هم می توانید با مالیدن #آلت همسرتان او را #ارضا کنید هم با دخول. به خودتان بستگی دارد. البته قبل از آن، خوب همسرتان را #تحریک کنید. با دست آلت او را بمالید و در صورت #امکان #ببوسید و لیس بزنید. حتی #مکیدن #سینه های همسرتان هم برای او فوق العاده #جذاب است.
👌👌👌👌
توجه کنید که در این #شرایط ارضا شدن همسرتان اولویت دارد نه خودتان. شما می توانید عصر یا شب، #دوباره سمت همسرتان بیاید تا #ارضا شوید اما در این #لحظه موضوع ارضا شدن #همسرتان است.
🌱 @new_method
#تربیت_فرزند 👨👩👧👦
🏷اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید، کودک می آموزد هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند!
🏷تشویق بیش از حد کودک در هر زمینه ای، او را در ادامه آن کار بی انگیزه میکند کودک با خود میگوید کار بیشتری نیاز نیست انجام دهم چون والدینم در هر صورت خوشحالند.
👩👧👦 @koodak_madar_method
🏷اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید، کودک می آموزد هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند!
🏷تشویق بیش از حد کودک در هر زمینه ای، او را در ادامه آن کار بی انگیزه میکند کودک با خود میگوید کار بیشتری نیاز نیست انجام دهم چون والدینم در هر صورت خوشحالند.
👩👧👦 @koodak_madar_method
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_چهلوهفت
نگاه وحشتناكي بهم كرد تا اومد حرفي بزنه خدمتكاري با
سيني حاوي جام هاي شراب روبه رومون قرار گرفت
دامون دست دراز كرد و جامي برداشت و مشغول مزه كردن
ازش شد دست خدمتكار و رد كردم و بهش چشم دوختم تا
جواب سوالمو بگيرم
ولي دامون مسير نگاهش عوض شد و به ورودي سالن خيره
شد مسير نگاهشو دنبال كردم و روي دختر و پسر جواني كه
وارد شدن متوقف شد..
زير چشمي به دامون نگاه كردم كه ابروهاش توي هم گره
خورده بود و دستاش مشت شده بود..
دنيا به محض ديدنشون شروع به كِل زدن و ميدون گرمي كرد
كه توجه همه به سمتش جلب شد
چند نفري از جاشون بلند شدن و دورشون حلقه زدن و شروع
به احوال پرسي كرد م
بعد دنيا رو به بهشون با صداي بلند جوري كه ما بشنويم گفت:
_به به خوش اومدين ماماني و بابايي
الهي عمه فداي اون فسقلي توي شكمت بشه عسل جونم
كي بشه بدنيا بياد از همين الان دلم براش غش كرده
بعد با پوزخند به ما نگاهي انداخت
صدا ي پدر دامون بلند شد كه گفت
_خوب حالا بسه دنيا بزار بچه ها برسن بعد شروع كن
دختر ه و پسره كه حالا فهميده بودم اسمشون عسل و دانيال
هست
به سمت پدر مادر دامون رفتن دستشونو بوسيدن و باهاشون
خوش بشي كردن و ازشون دور شدن تا به بقيه هم سلام كن ن
تموم مدت نگاه دامون روي دختره بود و با خشم يا شايدم
حصرت بهش نگاه ميكرد!!
وقتي سنگيني نگاهمو ديد بهم چشم دوخت توي چشماش
غم و حصرت بزرگي موج ميزد كه علتشو نميدونستم..
دوست داشتم ازش سوال كنم ولي از واكنشش واهمه داشتم
با صداي نازك دختري برگشتم سمت صدا
كه با عسل مواجه شدم كه با لبخند و شادي كه كاملا
مصنوعي بود
گفت
همراهان گرامی فایل کامل رمان برای دریافت در کانال زیر قرار گرفت از دستش ندید😍 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_واييي ببين كي اينجاس دانيال بلاخره چشممون به جمالت
روشن شد دامون خيلي وقته نديدمت چقدر عوض شد ي
دانيال با شادي به سمت دامون گام برداشت و بغلش كرد و
گفت
_وايي داداشت خيلي بي معرفتي چه عجب از اين ورا
دامون دستاشو با سخاوت دور برادرش حلقه كرد و به خودش
فشار داد گف ت
_گرفتار بودم داداش كوچيكه
دانيا ل تازه توجهش به من كه ساكت نظاره گرشون بودم افتاد
و گفت
_اوه عسل ببين دامون بلاخره از لاك تنهايش در اومده و با
يكي جفت شده
عسل نگاه ستيزه گري بهم انداخت و دستشو دور بازوي دانيال
حلقه كرد و گفت
_چه خوب..
بعد رو دامون كرد و گف ت
_معرفي نميكنيد؟!
دامون دستشو دور كمرم حلقه كرد به سمت خودش كشيدم
و با لحن خاصي گفت
_هيلدا دوست دخترم..
عسل با شنيدن اين حرف دامون پوزخندي زد كه از ديدمون
دور نموند و گفت
_دوست دخترت...اوه چه خوب پايدار باشي ن
و دانيال هم ابراز خوشحالي كرد و باهام دست داد ولي عسل
بهم توجهي نكرد و ناديده گرفتم..
عسل دستشو روي شكم تختش كه هنوز اثري از حاملگي
نبود كشيد و گفت
_داري عمو ميشي دامون..بهمون تبريك نميگي
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_چهلوهفت
نگاه وحشتناكي بهم كرد تا اومد حرفي بزنه خدمتكاري با
سيني حاوي جام هاي شراب روبه رومون قرار گرفت
دامون دست دراز كرد و جامي برداشت و مشغول مزه كردن
ازش شد دست خدمتكار و رد كردم و بهش چشم دوختم تا
جواب سوالمو بگيرم
ولي دامون مسير نگاهش عوض شد و به ورودي سالن خيره
شد مسير نگاهشو دنبال كردم و روي دختر و پسر جواني كه
وارد شدن متوقف شد..
زير چشمي به دامون نگاه كردم كه ابروهاش توي هم گره
خورده بود و دستاش مشت شده بود..
دنيا به محض ديدنشون شروع به كِل زدن و ميدون گرمي كرد
كه توجه همه به سمتش جلب شد
چند نفري از جاشون بلند شدن و دورشون حلقه زدن و شروع
به احوال پرسي كرد م
بعد دنيا رو به بهشون با صداي بلند جوري كه ما بشنويم گفت:
_به به خوش اومدين ماماني و بابايي
الهي عمه فداي اون فسقلي توي شكمت بشه عسل جونم
كي بشه بدنيا بياد از همين الان دلم براش غش كرده
بعد با پوزخند به ما نگاهي انداخت
صدا ي پدر دامون بلند شد كه گفت
_خوب حالا بسه دنيا بزار بچه ها برسن بعد شروع كن
دختر ه و پسره كه حالا فهميده بودم اسمشون عسل و دانيال
هست
به سمت پدر مادر دامون رفتن دستشونو بوسيدن و باهاشون
خوش بشي كردن و ازشون دور شدن تا به بقيه هم سلام كن ن
تموم مدت نگاه دامون روي دختره بود و با خشم يا شايدم
حصرت بهش نگاه ميكرد!!
وقتي سنگيني نگاهمو ديد بهم چشم دوخت توي چشماش
غم و حصرت بزرگي موج ميزد كه علتشو نميدونستم..
دوست داشتم ازش سوال كنم ولي از واكنشش واهمه داشتم
با صداي نازك دختري برگشتم سمت صدا
كه با عسل مواجه شدم كه با لبخند و شادي كه كاملا
مصنوعي بود
گفت
همراهان گرامی فایل کامل رمان برای دریافت در کانال زیر قرار گرفت از دستش ندید😍 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_واييي ببين كي اينجاس دانيال بلاخره چشممون به جمالت
روشن شد دامون خيلي وقته نديدمت چقدر عوض شد ي
دانيال با شادي به سمت دامون گام برداشت و بغلش كرد و
گفت
_وايي داداشت خيلي بي معرفتي چه عجب از اين ورا
دامون دستاشو با سخاوت دور برادرش حلقه كرد و به خودش
فشار داد گف ت
_گرفتار بودم داداش كوچيكه
دانيا ل تازه توجهش به من كه ساكت نظاره گرشون بودم افتاد
و گفت
_اوه عسل ببين دامون بلاخره از لاك تنهايش در اومده و با
يكي جفت شده
عسل نگاه ستيزه گري بهم انداخت و دستشو دور بازوي دانيال
حلقه كرد و گفت
_چه خوب..
بعد رو دامون كرد و گف ت
_معرفي نميكنيد؟!
دامون دستشو دور كمرم حلقه كرد به سمت خودش كشيدم
و با لحن خاصي گفت
_هيلدا دوست دخترم..
عسل با شنيدن اين حرف دامون پوزخندي زد كه از ديدمون
دور نموند و گفت
_دوست دخترت...اوه چه خوب پايدار باشي ن
و دانيال هم ابراز خوشحالي كرد و باهام دست داد ولي عسل
بهم توجهي نكرد و ناديده گرفتم..
عسل دستشو روي شكم تختش كه هنوز اثري از حاملگي
نبود كشيد و گفت
_داري عمو ميشي دامون..بهمون تبريك نميگي
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
👱 #سیاست_مردانه
بوسیدن سرهمسرتان زیباترین #بوسه ازنظر اوست
چون این بوسه به رابطه زناشویی منجرنمیشه
ومیدونه شما ازروی
عشق و علاقه این کاررا میکنید
🌱 @new_method
بوسیدن سرهمسرتان زیباترین #بوسه ازنظر اوست
چون این بوسه به رابطه زناشویی منجرنمیشه
ومیدونه شما ازروی
عشق و علاقه این کاررا میکنید
🌱 @new_method
بدقولی باعث کاهش عزت نفس در کودكان ميشود
كودكان برای این که در جامعه و در زندگی اجتماعی موفق باشند نیاز به حس عزت نفس دارند و وقتی به قولی که به آن ها داده شده عمل نشود آنها احساس بیارزشی و بیاهمیت بودن میکنند. این احساس کم كم به عدم وجود عزت نفس در کودک منجر میشود. برخی مواقع به جای این که از قول دادنهای بی جا استفاده کنید، بهتر است معذرت خواهی کنید. از کودکتان بخواهید که شما را ببخشد نه اینکه با وعده و وعید بی جا او را فریب دهید.
👩👧👦 @koodak_madar_method
كودكان برای این که در جامعه و در زندگی اجتماعی موفق باشند نیاز به حس عزت نفس دارند و وقتی به قولی که به آن ها داده شده عمل نشود آنها احساس بیارزشی و بیاهمیت بودن میکنند. این احساس کم كم به عدم وجود عزت نفس در کودک منجر میشود. برخی مواقع به جای این که از قول دادنهای بی جا استفاده کنید، بهتر است معذرت خواهی کنید. از کودکتان بخواهید که شما را ببخشد نه اینکه با وعده و وعید بی جا او را فریب دهید.
👩👧👦 @koodak_madar_method
یکی از دلایل مهم خود ارضایی خانم ها
زمانی است که مرد پس از ارضاء شدن رابطه را قطع میکند، درصورتیکه خانم هنوز به ارگاسم نرسیده است
و این به مرور باعث اختلال ج,نسی در خانم ها میشود
🌱 @new_method
زمانی است که مرد پس از ارضاء شدن رابطه را قطع میکند، درصورتیکه خانم هنوز به ارگاسم نرسیده است
و این به مرور باعث اختلال ج,نسی در خانم ها میشود
🌱 @new_method
#همسرانه
👂نشانه های #طلاق عاطفی کدامند؟👇👇👇
👌1- کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر.
👌2- کاهش وابستگی ها و گیرایی های همسران در رابطه با همدیگر
👌3- افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون از خانواده
👌4- فاش شدن رازها و اشتباهات همسران در بیرون از خانواده .
👌5- عدم استفاده از راهبردها حل مسئله.
👌6- کاهش میزان نوازش کلامی، جسمی و روابط جنسی که منجر به از دست دادن روابط عاطفی و وفاداری و زمینه ساز روابط فرا زناشویی خواهد شد.
👌7- عدم اعتماد همسران به یکدیگر در حل مشکلات و یاس و نامیدی در حل مسائل. که منجر به ادامه مشاجره در خانواده میشود.
👌8-وقت گذاشتن بیش از اندازه برای فرزندان و غافل شدن از روابط بهینه زناشويي که منجر به تشکیل ائتلافی علیه همسر دیگر میشود.
👌9- به رخ کشیدن اشتباهات، فاجعه آمیز کردن مسائل کوچک و سرزنش کردن همدیگر.
👌10- پرداختن به مسائل گذشته به جای اندیشیدن به مخاطرات پیش رو.
👌11-کاهش شور و هیجان در زندگی.
👌12-پرداختن به سریال ها و برنامه های تلویزیون به جای صرف وقت برای همدیگر.
👌13- عدم پذیرش مشکل یا ماندن در وضعیت سکوت.
🌱 @new_method
👂نشانه های #طلاق عاطفی کدامند؟👇👇👇
👌1- کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر.
👌2- کاهش وابستگی ها و گیرایی های همسران در رابطه با همدیگر
👌3- افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون از خانواده
👌4- فاش شدن رازها و اشتباهات همسران در بیرون از خانواده .
👌5- عدم استفاده از راهبردها حل مسئله.
👌6- کاهش میزان نوازش کلامی، جسمی و روابط جنسی که منجر به از دست دادن روابط عاطفی و وفاداری و زمینه ساز روابط فرا زناشویی خواهد شد.
👌7- عدم اعتماد همسران به یکدیگر در حل مشکلات و یاس و نامیدی در حل مسائل. که منجر به ادامه مشاجره در خانواده میشود.
👌8-وقت گذاشتن بیش از اندازه برای فرزندان و غافل شدن از روابط بهینه زناشويي که منجر به تشکیل ائتلافی علیه همسر دیگر میشود.
👌9- به رخ کشیدن اشتباهات، فاجعه آمیز کردن مسائل کوچک و سرزنش کردن همدیگر.
👌10- پرداختن به مسائل گذشته به جای اندیشیدن به مخاطرات پیش رو.
👌11-کاهش شور و هیجان در زندگی.
👌12-پرداختن به سریال ها و برنامه های تلویزیون به جای صرف وقت برای همدیگر.
👌13- عدم پذیرش مشکل یا ماندن در وضعیت سکوت.
🌱 @new_method
خدایا
در این شب زیبا
ایمان غبار گرفته مارا
در باران رحمت خویش پاک کن
شب تون بخیر و سرشار از
آرامش در پناه خدا
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
در این شب زیبا
ایمان غبار گرفته مارا
در باران رحمت خویش پاک کن
شب تون بخیر و سرشار از
آرامش در پناه خدا
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
صبح زیباتون بخیر
خونه هاتون پر بركت
شادی توی دلهاتون
آرامش توی قلبهاتون
دلتون پر امید
وجودتون سلامت
روز خوبی داشته باشید...
🍃 @infostory 🍃
خونه هاتون پر بركت
شادی توی دلهاتون
آرامش توی قلبهاتون
دلتون پر امید
وجودتون سلامت
روز خوبی داشته باشید...
🍃 @infostory 🍃