This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from بنر ها
🟣طرح درآمد زایی برای بانوان
✅بدون هیچ سرمایه اولیه درآمد داشته باش💴
💎 اگر خانمی هستی که دغدغه ی استقلال مالی داری با یادگیری طراحی دکوراسیون داخلی می تونی پروژه بگیری و به مسیر درآمد وارد بشی💎
برای کسب اطلاعات بیشتر وارد لینک زیر بشید
https://dpsocial.ir/decor183/?utm_campaign=netarch&utm_source=sharifi&utm_medium=D128
✅بدون هیچ سرمایه اولیه درآمد داشته باش💴
💎 اگر خانمی هستی که دغدغه ی استقلال مالی داری با یادگیری طراحی دکوراسیون داخلی می تونی پروژه بگیری و به مسیر درآمد وارد بشی💎
برای کسب اطلاعات بیشتر وارد لینک زیر بشید
https://dpsocial.ir/decor183/?utm_campaign=netarch&utm_source=sharifi&utm_medium=D128
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلادم همزمان با میلادِ مسیح پیام آور صلح و انسانیت است.
ای کاش من نیز پیام آور عشق باشم 🌿
🆔 @netarch 🌿
ای کاش من نیز پیام آور عشق باشم 🌿
🆔 @netarch 🌿
ای من ، تولدت مبارک🌿
زینبِ عزیزم
مبارک باشد بر تو ۳۶۵ روزی که انتخاب کردی بیدار شوی و خورشید را ببینی و برای ساختنِ زینبِ زیباتر ، تلاش کنی
چقدر این یکسالی که گذشت را دوست داشتم
بیشتر، تنه ی درختان را لمس کردم
بیشتر، پرندگان را دیدم
به صورتِ آدمها بیشتر نگاه کردم و به نگاهی که به من گره خورد، لبخند زدم
بارِ آخر که اصفهان بودم ، قیمه ریزه های مادر رو با لذتِ بیشتری خوردم و وقتی خواستم سوزن را برایش نخ کنم ، بیشتر لفتش دادم تا مادر کمتر متوجهِ ناتوانی اش شود ،
برای پنیر لیقوانی که بابا سره صبح برایم خرید بیشتر ذوق کردم و از او فرنی هم خواستم که بداند همیشه محتاجِ اویم
روی ایوانِ خانه ی عمه نماز عید فطرم را خواندم و از درخت توتِ حیاطش بابت این همه سال که به ما توتِ شیرین داد ،تشکر کردم
با اشیایی که به من خدمت میکنند بیشتر حرف زدم و چقدر در عینِ سکوت میفهمند که آدم چه میگوید
آنروز که بنزینِ ماشین ساعتها بود که پایینِ خط قرمزش آمده بود ، عقلم میگفت آماده باش که هر آن ماشین خاموش شود ولی من فرمانِ ماشین را بوسیدم و از او بابت این سالهایی که هرگز مرا در جاده نزاشته و برایم زحمتی نشده و مثل یک خانه ی امن برایم بوده تشکر کردم و او هم وفادارانه من را به پمپ بنزین رساند .
امسال بیشتر از هر سال خدا را شکر کردم...
وقتی درِ یخچال را باز کردم و جا نداشت که در آن قابلمه را بگذارم ، خدا را شکر کردم که یخچالِ خانه ام انقدر پُر و پیمان است
وقتی پای ظرفشوییِ پر از ظرفِ کثیف ایستادم ،شکر کردم بابت غذای فراوانی که خورده شده
شکر کردم آبِ تمیزه دستشویی و آبِ گرم حمام را
شکر کردم خوابیدن در رختخوابِ خنکی که گرمم میکرد
و سپاسگزار شدم بدنِ آرامم را که هر روز بی هیاهو برایم میجنگید بی آنکه حتی نامش را صدا زنم
شکر کردم هر انسانی در مسیر زندگی ام قرار گرفت،خیری به من رساند و یا درسی شد
و روزی نبود و نیست که شکر نکنم محمد را!
من در میان مردانِ جهان ، مردی را شناختم که وقتی به او پناه بردم، در من دختری را زنده کرد که خودم هم نمیدانستم وجود دارد
او، من را و ماه را بسيار دوست دارد و شنیده ام کسانی که ماه را دوست دارند بلدن وقتی چیزی کامل نباشد باز هم دوستش داشته باشند
محبتم به او باعث شد محبتم به تو بی پایان شود
من امروز هیچ هراسی از پایانِ عمرم ندارم.
من سهمم را از جهان گرفته ام و زندگی را تمام و کمال چشیده ام...
تلاش میکنم زین پس بیشتر ،شاگردی کنم این جهان را!
یاد بگیرم از خاک که جان میدهد به دانه و آن را تقدیمِ دیگران میکند
یاد بگیرم از دریا که بخار میشود و خود را به آسمان میبخشد
یاد بگیرم از ابر که باران میشود و خود را بر سره مخلوقات میباراند
یاد بگیرم از درخت و میوه اش
یاد بگیرم ....
من ایمان دارم به خداوندی که در درونِ من است ...
در ایمانِ من، پرندگان ، فیل ها را شکست میدهند
در ایمانِ من، اگر چیزی برایم مُقدر شده باشد از هفت آسمان عبور میکند و به من میرسد
در ایمانِ من باید اعتماد کرد به جریانِ زندگی ، همچون نوزادی در رحِم که اعتماد دارد به خالقش
ندیدم زمین نگران باشد که از مدار خارج شود
ندیدم خورشید نگران باشد که خاموش شود ، یا ماه نگران باشد که خورشید را از دست بدهد
ندیدم درختی نگرانِ باریدنِ باران باشد
ندیدم حیوانی نگرانِ گرسنگیِ فردایش باشد
ندیدم
فقط آدمیزاد را دیدم که از بدو تولد بی اعتماد به زندگی و به خالقش، نگران است
من امسال توکل را عمیقاً حیات خواهم کرد🌿
#زینب
۴ دی ۱۴۰۴
🆔 @netarch 🌿
زینبِ عزیزم
مبارک باشد بر تو ۳۶۵ روزی که انتخاب کردی بیدار شوی و خورشید را ببینی و برای ساختنِ زینبِ زیباتر ، تلاش کنی
چقدر این یکسالی که گذشت را دوست داشتم
بیشتر، تنه ی درختان را لمس کردم
بیشتر، پرندگان را دیدم
به صورتِ آدمها بیشتر نگاه کردم و به نگاهی که به من گره خورد، لبخند زدم
بارِ آخر که اصفهان بودم ، قیمه ریزه های مادر رو با لذتِ بیشتری خوردم و وقتی خواستم سوزن را برایش نخ کنم ، بیشتر لفتش دادم تا مادر کمتر متوجهِ ناتوانی اش شود ،
برای پنیر لیقوانی که بابا سره صبح برایم خرید بیشتر ذوق کردم و از او فرنی هم خواستم که بداند همیشه محتاجِ اویم
روی ایوانِ خانه ی عمه نماز عید فطرم را خواندم و از درخت توتِ حیاطش بابت این همه سال که به ما توتِ شیرین داد ،تشکر کردم
با اشیایی که به من خدمت میکنند بیشتر حرف زدم و چقدر در عینِ سکوت میفهمند که آدم چه میگوید
آنروز که بنزینِ ماشین ساعتها بود که پایینِ خط قرمزش آمده بود ، عقلم میگفت آماده باش که هر آن ماشین خاموش شود ولی من فرمانِ ماشین را بوسیدم و از او بابت این سالهایی که هرگز مرا در جاده نزاشته و برایم زحمتی نشده و مثل یک خانه ی امن برایم بوده تشکر کردم و او هم وفادارانه من را به پمپ بنزین رساند .
امسال بیشتر از هر سال خدا را شکر کردم...
وقتی درِ یخچال را باز کردم و جا نداشت که در آن قابلمه را بگذارم ، خدا را شکر کردم که یخچالِ خانه ام انقدر پُر و پیمان است
وقتی پای ظرفشوییِ پر از ظرفِ کثیف ایستادم ،شکر کردم بابت غذای فراوانی که خورده شده
شکر کردم آبِ تمیزه دستشویی و آبِ گرم حمام را
شکر کردم خوابیدن در رختخوابِ خنکی که گرمم میکرد
و سپاسگزار شدم بدنِ آرامم را که هر روز بی هیاهو برایم میجنگید بی آنکه حتی نامش را صدا زنم
شکر کردم هر انسانی در مسیر زندگی ام قرار گرفت،خیری به من رساند و یا درسی شد
و روزی نبود و نیست که شکر نکنم محمد را!
من در میان مردانِ جهان ، مردی را شناختم که وقتی به او پناه بردم، در من دختری را زنده کرد که خودم هم نمیدانستم وجود دارد
او، من را و ماه را بسيار دوست دارد و شنیده ام کسانی که ماه را دوست دارند بلدن وقتی چیزی کامل نباشد باز هم دوستش داشته باشند
محبتم به او باعث شد محبتم به تو بی پایان شود
من امروز هیچ هراسی از پایانِ عمرم ندارم.
من سهمم را از جهان گرفته ام و زندگی را تمام و کمال چشیده ام...
تلاش میکنم زین پس بیشتر ،شاگردی کنم این جهان را!
یاد بگیرم از خاک که جان میدهد به دانه و آن را تقدیمِ دیگران میکند
یاد بگیرم از دریا که بخار میشود و خود را به آسمان میبخشد
یاد بگیرم از ابر که باران میشود و خود را بر سره مخلوقات میباراند
یاد بگیرم از درخت و میوه اش
یاد بگیرم ....
من ایمان دارم به خداوندی که در درونِ من است ...
در ایمانِ من، پرندگان ، فیل ها را شکست میدهند
در ایمانِ من، اگر چیزی برایم مُقدر شده باشد از هفت آسمان عبور میکند و به من میرسد
در ایمانِ من باید اعتماد کرد به جریانِ زندگی ، همچون نوزادی در رحِم که اعتماد دارد به خالقش
ندیدم زمین نگران باشد که از مدار خارج شود
ندیدم خورشید نگران باشد که خاموش شود ، یا ماه نگران باشد که خورشید را از دست بدهد
ندیدم درختی نگرانِ باریدنِ باران باشد
ندیدم حیوانی نگرانِ گرسنگیِ فردایش باشد
ندیدم
فقط آدمیزاد را دیدم که از بدو تولد بی اعتماد به زندگی و به خالقش، نگران است
من امسال توکل را عمیقاً حیات خواهم کرد🌿
#زینب
۴ دی ۱۴۰۴
🆔 @netarch 🌿
#The_13th_Sense
/ Xema Architects
ساختمان #مسکونی #حس_سیزدهم
معمار: دفتر معماری #زما ( #رضا_مفاخر )
موقعیت: #تهران ، ایران
تاریخ: 1392
مساحت: 180 مترمربع
وضعیت: ساختهشده
کارفرما: آقای ولیزاده
همکاران طراحی: سهیلا ابراهیمی، محمد امینیان، تینا رکنی، فروزان وحدتی
ساخت: فرهاد ولیزاده
همکاران ساخت: محمدهادی رامی، مجید محمودزاده
ارائه: محمد امینیان، فاطمه نیکنژاد، یحیی نوشآبادی، تینا رکنی
نگارنده ادبی: فاطمه نیکنژاد
عکس: رضا مفاخر، مسیح مستاجران
جوایز: تقدیرشده گروه بازسازی جایزه معمار 1394، تقدیرشده گروه ساختمانهای مسکونی هشتمین جایزه معماری داخلی ایران (1394)
🆔 @netarch 🌿
👇👇👇
/ Xema Architects
ساختمان #مسکونی #حس_سیزدهم
معمار: دفتر معماری #زما ( #رضا_مفاخر )
موقعیت: #تهران ، ایران
تاریخ: 1392
مساحت: 180 مترمربع
وضعیت: ساختهشده
کارفرما: آقای ولیزاده
همکاران طراحی: سهیلا ابراهیمی، محمد امینیان، تینا رکنی، فروزان وحدتی
ساخت: فرهاد ولیزاده
همکاران ساخت: محمدهادی رامی، مجید محمودزاده
ارائه: محمد امینیان، فاطمه نیکنژاد، یحیی نوشآبادی، تینا رکنی
نگارنده ادبی: فاطمه نیکنژاد
عکس: رضا مفاخر، مسیح مستاجران
جوایز: تقدیرشده گروه بازسازی جایزه معمار 1394، تقدیرشده گروه ساختمانهای مسکونی هشتمین جایزه معماری داخلی ایران (1394)
🆔 @netarch 🌿
👇👇👇
خاطره معماری کهن خانههای ایرانی، با آن فضاهای گرم و متنوع اندرونی و بیرونی، امروزه بسیار کمرنگ شده است. شاید تنها لابهلای روایتهای مادربزرگ و تکههای عکس آلبومهای قدیمی، رشتههای از همگسسته فضاهای گمشدهای را میجوییم که پاسخگوی جزئیترین نیازهای ارتباط انسانی بود، جهانی منحصربهفرد برای تامین آسایش همه اهالی منزل و برای تمامی امورات زندگی، با قابلیت تفکیک دنیای شخصی ساکنین خانه از مهمانخانه و مهمان. پروژه «حس سیزدهم» نیز بر آن است تا با تمرکز بر همان حس ارتباط بین انسانها در فضاهای معماری گذشته این سرزمین، تصویری نوین از “خانه ایرانی”، با زبانی امروزی ارائه دهد که در این رهگذر، تمامی فضاهای مورد نیاز در سطوح مختلف ارتباط یک انسان، در طراحی رخ مینماید.
🆔 @netarch 🌿
🆔 @netarch 🌿
قلب تپنده این خانه پس از گذر از ورودی شکل میگیرد، آنجا که با نوعی منطقه تقسیم روبرو میشویم؛ گویی خاطره گذر از هشتی و راهروی هزارتوی پس از آن که مانع از نگاه اغیار به داخل منزل میشد، بار دیگر زنده میشود. طراح در پی ایجاد درنگی در کاربر، برای رویارویی با دو فضای متفاوت است، پس از آن نیز، در همنشینی فیزیکی طیف فضاهای شخصی و همگانی، معماری در پی ایجاد حائلی کاربردی است. در نتیجه، فضایی نیمهعمومی، غیرعلنی و در عین حال صمیمی با محوریت شومینه حادث میشود که با ظاهری کاملا امروزی، یادآور اتاق کرسی و جایگاه آن در فرهنگ و سنت ایرانی، جلوس کاربران گرداگرد آن و احیانا مباحثه خودمانی میان آنهاست.
🆔 @netarch 🌿
🆔 @netarch 🌿
در مقیاس خرد نیز، برای یکپارچگی طرح، گفتوگویی میان معماری و مبلمان فضاها شکل میگیرد. در نتیجه، قالبی که برای تصویرکردن صورت مبلمان فضاها در نظر گرفته میشود، هر یک از سوژهها را برآمده از آسمانه و جداره مجاور خود بنیان مینهد، گویی با جابهجاشدن انسان، معماری نیز به حرکت در میآید. این، همان معماری پویا و رونده است و نتیجه آن، تنوعی است که تنها چاشنی زندگی نیست، بلکه سرمایه محتوا و اصل آن است.
🆔 @netarch 🌿
🆔 @netarch 🌿