سُرْمِهایْ
سالتون پر از رزق و زیارت و خاطرهٔ قشنگ.
سال نوتون پر از زیارت و برکت و خنده و آخیشِ از ته دل.
خدا بگم چی کار کنه باعث و بانیش رو که فکر سیر تازه داخل هفتسین رو توو سر من انداخت.
چنان بوی سیری پیچیده توو خونه که وا نفسا (به فتح فا)، وا دماغا، وا بوی خوشا.
چنان بوی سیری پیچیده توو خونه که وا نفسا (به فتح فا)، وا دماغا، وا بوی خوشا.
یه وقتایی از اختیار خارج میشه و بیراههتر از همیشه میره؛ رشتهٔ بیسامون افکار.
سُرْمِهایْ
یه وقتایی از اختیار خارج میشه و بیراههتر از همیشه میره؛ رشتهٔ بیسامون افکار.
هر سال همینه. در بازهٔ زمانی اوایل اسفند شروع میشه و معمولا تا اواخر فروردین ادامه داره.
هجوم بیامان کمالگرایی، به رخ کشیدن نقاط بیپایان ضعف، سرکوفت کارهای ناتموم و هدفهای نارسیده، عذاب وجدان اشتباهات و لغزشها، ترس از نرسیدن و بزرگتر و هولناکتر از اون، ترس از دست دادن و عددی که به واسطهٔ تفریق از سال تولد به دست میاد و هرسال بزرگتره و نشانهٔ پیرتر شدن...
چقدر ضعیفه آدمیزاد در برخورد با خودش.
هجوم بیامان کمالگرایی، به رخ کشیدن نقاط بیپایان ضعف، سرکوفت کارهای ناتموم و هدفهای نارسیده، عذاب وجدان اشتباهات و لغزشها، ترس از نرسیدن و بزرگتر و هولناکتر از اون، ترس از دست دادن و عددی که به واسطهٔ تفریق از سال تولد به دست میاد و هرسال بزرگتره و نشانهٔ پیرتر شدن...
چقدر ضعیفه آدمیزاد در برخورد با خودش.
«فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ.»
صدای شب رو خیلی دوست دارم. یه سکوت عجیب که هیاهو و سروصدا نداره؛ ولی ساکت هم نیست. نمیدونم چطوری بگم. صدای باد داره و گاهی نداره، صدای ماشینهای عبوری هست و گاهی نیست. خیلی عجیب و درعینحال خواستنی و خاصه.
مختصر و مفید، میرم سر اصل مطلب.
التماس دعای خیلی زیاد دارم از تکتکتون؛ بین دعاهاتون منم فراموش نکنید که محتاجشم.
چشم امید دارم به خیری که از دعای شما توو زندگیم جاری بشه.
التماس دعای خیلی زیاد دارم از تکتکتون؛ بین دعاهاتون منم فراموش نکنید که محتاجشم.
چشم امید دارم به خیری که از دعای شما توو زندگیم جاری بشه.
«وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ.»
Forwarded from «ما آدمهای فکسنی» (Zahra Kiani)
برا نماز، تا دیر نشده بگم
خواهش میکنم بخونید
برای زهرا فرزند حمید.
خواهش میکنم بخونید
برای زهرا فرزند حمید.
دلم واسه نسخهٔ نوجوون خودم تنگ شده. وقتی بیشتر فرصت کتابخوندن داشتم آدم قابلتحملتری بودم.
سُرْمِهایْ
یکشنبهها سخت میگذره؛ خیلی سخت.
امروز با اختلاف رکورد مزخرفترین یکشنبه خورده شد.