سُرْمِه‌ایْ
381 subscribers
123 photos
23 videos
33 links
نقطه، سرخط.


برای حرف‌هایتان:

https://t.me/HarfChatBot?start=914a2265585e
Download Telegram
اگه شلوغی‌های آخرسال اجازه بده، براتون از رسوم باستانی و اساطیری و فلسفه‌شون که هنوز همراه ایران و ایرانیه خواهم نوشت.
سُرْمِه‌ایْ
سال‌تون پر از رزق و زیارت و خاطرهٔ قشنگ.
سال نوتون پر از زیارت و برکت و خنده و آخیشِ از ته دل.
«نه حال جنگ مرا مانده با زمانه، نه صلحی
سپرده‌ام به نجف، تا علی چه حکم نماید.»
خدا بگم چی کار کنه باعث و بانی‌ش رو که فکر سیر تازه داخل هفت‌سین رو توو سر من انداخت.
چنان بوی سیری پیچیده توو خونه که وا نفسا (به فتح فا)، وا دماغا، وا بوی خوشا.
یه وقتایی از اختیار خارج می‌شه و بیراهه‌تر از همیشه می‌ره؛ رشتهٔ بی‌سامون افکار.
سُرْمِه‌ایْ
یه وقتایی از اختیار خارج می‌شه و بیراهه‌تر از همیشه می‌ره؛ رشتهٔ بی‌سامون افکار.
هر سال همینه. در بازهٔ زمانی اوایل اسفند شروع می‌شه و معمولا تا اواخر فروردین ادامه داره.
هجوم بی‌امان کمال‌گرایی، به رخ کشیدن نقاط بی‌پایان ضعف، سرکوفت کارهای ناتموم و هدف‌های نارسیده، عذاب وجدان اشتباهات و لغزش‌ها، ترس از نرسیدن و بزرگ‌تر و هولناک‌تر از اون، ترس از دست دادن و عددی که به واسطهٔ تفریق از سال تولد به دست میاد و هرسال بزرگ‌تره و نشانهٔ پیرتر شدن...
چقدر ضعیفه آدمی‌زاد در برخورد با خودش.
«فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
صدای شب رو خیلی دوست دارم. یه سکوت عجیب که هیاهو و سروصدا نداره؛ ولی ساکت هم نیست. نمی‌دونم چطوری بگم. صدای باد داره و گاهی نداره، صدای ماشین‌های عبوری هست و گاهی نیست. خیلی عجیب و درعین‌حال خواستنی و خاصه.
Forwarded from ''زوال''
[اللهم العن قتلة امیرالمومنین]
مختصر و مفید، میرم سر اصل مطلب.
التماس دعای خیلی زیاد دارم از تک‌تک‌تون؛ بین دعاهاتون منم فراموش نکنید که محتاجشم.
چشم امید دارم به خیری که از دعای شما توو زندگیم جاری بشه.
خدایا؛ در این شب قدر، ظرف وجودی ما رو بزرگ کن.
«وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ.»
آدم بعضی وقتا می‌مونه چی بگه واقعا.
اگه سرکلاس به بچه‌های مردم هم همین حرفا رو می‌زنین که واویلا.
«مسافرخانهٔ رنج است یا تبعیدگاه این‌جا؟»
تکرار می‌شه؛ ولی تکراری نه.
Forwarded from «ما آدم‌های فکسنی» (Zahra Kiani)
برا نماز، تا دیر نشده بگم
خواهش می‌کنم بخونید
برای زهرا فرزند حمید.
داری به کی تبدیل می‌شی؟ حواست هست؟
دلم واسه نسخهٔ نوجوون خودم تنگ شده. وقتی بیش‌تر فرصت کتاب‌خوندن داشتم آدم قابل‌تحمل‌تری بودم.