نسیمُگرام | به طعم دانشجویی
255 subscribers
284 photos
28 videos
39 files
582 links
سید سعید حسینی | پژوهشگر دکتری در دانشگاه تهران | علوم انسانی، مطالعات اسلامی، نقشبندیه‌پژوهی، تاریخ، استارتاپ، فلسفه، عکاسی و سفر!

@nassimsaroupiri
Download Telegram
معرفی قرآن سید عبدالله بلبری؛ همایش قم؛ ۱۴۰۲.۰۲.۰۷
<unknown>
پژوهش‌های من [۳۳]

ارایۀ سخنرانی در همایش بین‌المللی مخطوطات مشرق زمین

کتاب‌آرایی و جابه‌جایی نسخ خطی در کردستان؛ مطالعۀ موردی قرآن نفیس سید عبدالله بلبری

مکان: قم | مجتمع آموزش عالی زبان و فرهنگ‌شناسی | مرکز احیای میراث اسلامی

تاریخ: ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
زمان: ۱۰ دقیقه
زبان: فارسی

@nassimogram | نسیمُگرام
قرآن.pdf
4.4 MB
پیوست فرستۀ ۵۵۵

فایل پاورپوینت ارایۀ سخنرانی

کتاب‌آرایی و جابه‌جایی نسخ خطی در کردستان؛ مطالعۀ موردی قرآن نفیس سید عبدالله بلبری

پی‌نوشت:
اگر چه اسناد و نسخ کهن‌تر و چه بسا بسیار پراهمیت‌تری وجود دارند که می‌توان بر روی آن‌ها کار علمی کرد، اما هدف از این فعالیت‌های بنده در برخی رویدادهای آکادمیک، عمدتاً معرفی شخصیت‌های علمی و فرهنگی کمترشناخته‌شده در کردستان است.

نظر بر این مسأله، تاکنون سعی کرده‌ام قسمی از آثار سید عبدالله بلبری را شناسانده و به مرور توجه علاقه‌مندان را به آن‌ها جلب کنم. این‌که نام این شخصیت در برخی گفتمان‌های پژوهشگران بومی طنین‌انداز شده است، به نظر می‌رسد اثرگذاری تدریجی چنین فعالیت‌هایی است.

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [٤٨]
مراکز علمی و خانقاهی نقشبندیه [٣]

یکی از گروه‌های فعال نقشبندیه در آفریقا، شاخۀ محمدی است که عمدۀ فعالیت‌های پیروان آن در آفریقای جنوبی صورت می‌گیرد و مرکز آنان در شهر کیپ‌تاون قرار دارد. این شاخه از طریقت نقشبندی که در حقیقت زیرشاخه‌ای از نقشبندیۀ حقانی است، بیشتر در قالب نهضت و نهادی خیریه‌ای ظاهر شده است؛ به گونه‌ای که آنان در سال‌های اخیر ٢٢ مسجد ساخته‌اند و برای تأمین آب در مناطق کم‌برخوردار نیز ١١ چاه عمیق حفر کرده‌اند. آنان هم‌چنین بیش از ٦٠ آشپزخانۀ فعال دارند که به صورت مرتب به نیازمندان خدمات ارایه می‌دهند. در نتیجۀ فعالیت‌های آنان، تاکنون بیش از صد هزار نفر در آفریقای جنوبی و مالاوی مسلمان شده‌اند.

به نظر می‌رسد فعالیت‌های انسان‌دوستانۀ محمدی‌ها از نظمی قابل توجه برخوردار است. این مسأله از جمله از طریق اسنادی که در وب‌سایت آنان بارگذاری شده، قابل فهم است. آنان مدارکی چون صورت وضعیت مالی و گزارش فعالیت‌های سالانه‌اشان را در اختیار عموم قرار داده‌اند. در صورت تمایل می‌توانید برای مشاهدۀ این اسناد به وب‌سایت آنان در این لینک مراجعه کنید.

@nassimogram | نسیمُگرام
Annual Report.pdf
18.5 MB
پیوست اول فرستۀ ٥٥٧

فایل پی‌دی‌اف گزارش سالانۀ (۲۰۲۰-۲۰۲۱) فعالیت‌های مرکز نقشبندیۀ محمدی در کیپ‌تاون، آفریقای جنوبی

@nassimogram | نسیمُگرام
پیوست دوم فرستۀ ٥٥٧

اینفوگرافی خلاصۀ فعالیت‌های مرکز نقشبندیۀ محمدی در آفریقای جنوبی

منبع: گزارش سالانه، ص١٢

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [۴۹]

با وجود میراث غنی تاریخی و عرفانی در گسترۀ جغرافیایی و قومی ایران و ظرفیت قابل توجه آن برای نوآوری در رویدادهای گوناگون فرهنگی، متأسفانه اهتمام و خلاقیت چندانی در برگزاری آن‌ها وجود ندارد و چه بسا موانع و مخالفت‌های زیادی هم وجود داشته باشد. این در حالی است که در برخی کشورهای همسایه، با وجود توسعه‌یافتگی کمتر و وابستگی به تراث مشترک میان‌فرهنگی، گاه برنامه‌های جذاب و متنوعی برگزار می‌شود.

«فستیوال گردشگری نقشبندیه» یکی از این رویدادهاست که تاکنون سه نوبت آن برگزار شده است. شعار رویداد اخیر، «ازبکستان سرزمین نقشبندیه» و رویکرد آن «زیارت با تجربۀ معنوی» بود. محور اصلی این جشنواره، دعوت از چهره‌های برتر در این زمینه و بازدید از آثار و مزار بزرگان نقشبندیه در شهرهایی مانند بخارا، سمرقند، تاشکند و چند شهر دیگر، همراه با برگزاری برنامه‌های جانبی با گرایش صوفیانه بود.

نظر به جاذبه‌های تاریخی گسترده در حوزۀ تصوف و عرفان اسلامی در کشور و به ویژه طریقت نقشبندیه، به نظر می‌رسد بتوان رویدادهایی مشابه یا حداقل نوبت بعدی این رویداد را در ایران برگزار کرد.

@nassimogram | نسیمُگرام
سفرنامه [۱]

هنوز فاطمه در تراس بود. طول کشید! وقتی پس از خلوتی در رهایی به جمع خودمانی‌امان برگشت، چشمانش دگرگونه بود. این تحول را خوب می‌فهمیدم. در حقیقت آن را از درون حس می‌کردم. برای همین بحث با میثا را به جایی رساندم و من هم به بالکن رفتم.

احمدرضا هنوز خستگی‌ناپذیر تشنۀ گفت‌وگو بود. سیگار می‌کشید. نرم نرمان. مهدی اما قدم زدن می‌خواست. آشفته می‌نمود. جایی دیگر بود. در ظاهر آرام و در باطن متلاطم. سپیده در این میانه ساکت بود. دوست داشت زودتر بخوابد.

تنهایی بچه‌ها بی‌امان فریاد می‌کشید. هارمونی آن را به خوبی درک می‌کردم. گویا نباید می‌ایستادیم. شاید باید می‌رفتیم.

پس از نیمه‌های شب بود. ناگاه به دل جاده زدیم. ماهتابی زیبا می‌درخشید. تاریک و روشن. مردم روستا در خوابی عمیق بودند. به آرامی از ژیوار بیرون می‌رویم. صدای گام برداشتن در سکوت بی‌انتهای شب می‌پیچد. راه کج می‌کنیم. به پرتگاه دژ می‌رویم. مشرف بر رود سیروان و در تلألؤ بی‌نظیر ماه.

دل‌ها به جنبش درمی‌آیند. همه در تنهایی‌هایشان به خود می‌لولند. هر کسی عالمی دارد. دور هستند، اما اکنون نزدیک شده‌اند! در پای کوهستان‌های زاگرس. در آن طرف صحرای وجود. در زمان. در اکنون!

فی‌البداهه‌ای از سفرنامۀ نانوشتۀ دورهای نزدیک ـ تور بچه‌های حامی به مریوان و هورامان.

بامداد پنجشنبه | ۱۴۰۲/۰۲/۱۴

@nssimogram | نسیمُگرام
سخنرانی کۆمسای؛ ۱۴۰۲.۰۲.۱۵
سید سعید حسینی
سخنرانی‌های من [۳]

فایل صوتی ارایۀ سخنرانی در آیین تاریخی و فرهنگی کۆمسای در هورامان

پیوند نمادین عنصر سنگ در زندگی مردم هورامان با مفهوم صوفیانۀ رویداد کۆمسای

زبان: فارسی | با مقدمه‌ای کوتاه به زبان کردی هورامی
تاریخ: ۱۴۰۲/۰۲/۱۵
زمان: ۱۵ دقیقه

@nassimogram | نسیمُگرام
حضور در رسانه [۳]

گفت‌وگوی تلویزیونی به طعم تاریخ:

مروری بر تاریخ و روند برگزاری رویداد «کۆمسای» در هورامان تخت، تغییرات و تحولات آن در گذر زمان، و نسبت انسان مدرن با میراث گذشتگان در پیوند با این آییین اجتماعی ـ عرفانی

نام برنامه: هەورامیانه
زبان: کردی هورامی
تاریخ پخش: چهارشنبه، ۲۰ اردیبهشت
زمان: ساعت ۲۲
شبکه: کردستان

@nassimogram | نسیمُگرام
شرح‌حال [٣١]

بی‌ربط، ولی ۱: برای نخستین بار از کنار برگزاری نمایشگاه کتاب بی‌تفاوت گذشته‌ام. نه کتابی خریده‌ام و نه رویدادهای آن را چک کرده‌ام. حتی نسبت به تهیۀ بُن دانشجویی کتاب هم اقدام نکرده‌ام تا اگر خودم استفاده نمی‌کنم، دست‌کم امتیاز آن را به دوستانم بدهم. زمانی بود که با قطار از اهواز به تهران می‌رفتم و صبح تا غروب دالان‌های مصلی را درمی‌نوردیدم و سعی می‌کردم شبکۀ ارتباطی‌ام را با اهالی علم و پژوهشگران گسترش دهم، اما اکنون وقتی متوجه روند نمایشگاه شدم که برای یک سفر دو روزۀ کوهنوردی به ییلاقی مرتفع در هورامان رفته بودم؛ آن هم زمانی که خواستم احوالی از دوستم جویا شوم و او گفت درگیر غرفۀ انتشارات است!

این برای کسی که وقتی مهمانانش به اتاقش می‌آیند، اولین حس متفاوتی که نسبت به آن پیدا می‌کنند، تنوع کتاب‌ها و حجم کتابخانه‌اش است، نشانی از دگرگونی است. در حقیقت، علاوه بر سرشلوغی‌هایی که داشته‌ام، به آرامی اولویت‌های زندگی‌ام تغییر کرده‌اند و تو گویی، به جای دریافت مفاهیم زندگی از میان سطور کلمات، دست به دامن واژگان روزانه در خود زندگی شده‌ام. تحولی از ساحت نظر به آستان عمل.

بی‌ربط، ولی ۲: در اوایل دورۀ کارشناسی ارشد، وقتی که منتظر حرکت اتوبوس دانشگاه به سمت خوابگاه بودم، با رویدادی مواجه شدم که پس از آن در عمل به مفهوم اسلامی قسمت باورمند شدم. از آن به بعد، جز به کار بردن تعبیر قسمت، گاه هیچ تفسیر دیگری برای برخی وقایع زندگی‌ام پیدا نمی‌کنم. در این میان، آن‌چه برای من جالب است، کوتاهی عقل در برابر حکمت برخی از رویدادهاست. در حقیقت، هر گاه جملۀ «نمی‌دانم حکمت آن چیست» را بر زبان می‌آورم، دیگرباره نمودی پیچیده از مفهوم عبادت در پرتو زبونی عبد در برابر قدرت آفریدگار در برابر دیدگانم آشکار می‌شوند. امشب نیز با خبری مواجه شدم که تنها می‌توانستم عبارت «سبحان الله» را به کار ببرم.

مسأله آن است که سال‌هاست برای انجام پروژه‌های جایگزین خدمت سربازی و کسری یا امریه اقدام می‌کنم، اما هر بار به طریقی به سرانجام نمی‌رسند و این برای من عجیب است. در ابتدا قرار بود پس از پایان دورۀ کارشناسی در دانشگاه صنعت نفت، امریه را در یکی از شرکت‌های تابعۀ وزارت نفت بگذرانم، اما سه هفته پیش از دانش‌آموختگی‌ام بخشنامه‌ای جدید آمد و مطابق آن، من از فهرست واجدان شرایط حذف شدم. پس از آن، قرار شد به عنوان مربی رباتیک امریه‌ام را در سازمان فنی‌وحرفه‌ای بگذرانم، اما دستور رسید فرآیند پذیرش از حالت اداری عادی به سامانه‌ای تغییر کند. بارگذاری سامانه طول کشید و من وارد غیبت شدم! کسی را پیدا کردیم تا مطابق تبصره‌هایی چند، اعزام را مجدداً به تعویق بیندازد، اما به شکل عجیبی از میان چیزی حدود سیصد نفر، سامانۀ نظام وظیفه تنها برای من کار نکرد و اعمال نشد.

با وجود غیبت وارد دورۀ کارشناسی ارشد شدم و زمانی که در دورۀ دکتری خواستم از طریق بنیاد ملی نخبگان اقدام بکنم، آیین‌نامه تغییر کرد و من بیشتر از نصف امتیازاتم را از دست دادم. بعداً قرار شد به عنوان کسری سربازی در پروژه‌ای با اهداف بین‌المللی، کار کنم، اما پس از مدتی آن پروژه کنار گذاشته شد. موارد دیگری هم اقدام کرده‌ام که تاکنون هیچ کدام نتیجه‌بخش نبوده‌اند. در آخرین مورد، قرار بود برای یکی از مجموعه‌های ستاد کل نیروهای مسلح، یک پروژۀ تاریخ شفاهی نظامی با محوریت فعالیت‌های یک پیرزن حدوداً نود ساله در دورۀ جنگ ایران و عراق، انجام دهم. پس از موافقت آن نهاد، قرار شد فردا عازم روستایی مرزی شوم و روند مصاحبه را آغاز کنم. زمانی که برای هماهنگی با خانوادۀ آن پیرزن زنگ زدم، گفتند دیشب آن بندۀ خدا فوت کرده است!

اگر در اقدامات پیشین مبنای عدم تحقق پروژه‌ها را عامل انسانی بدانیم، به راستی دربارۀ این مورد چه می‌توانیم بگوییم و حکمت آن باید در چه چیزی نهفته باشد؟!

@nassimogram | نسیمُگرام
عسلیکا: از زنبورداری تا سبک زندگی و طب سنتی

تاکنون برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار جمع‌وجور با رویکرد استارتاپی و‌ کمی علمی و گاه دانشگاهی، چند بار تلاش کرده‌ام و بعضاً تا مرز جذب سرمایه نیز پیش رفته‌ام، اما هنوز به موفقیتی که باید و شاید، نرسیده‌ام!

حالا که پس از تجربۀ تحصیل در دو حوزۀ مهندسی و علوم انسانی، به آرامی از بخشی از آرزوهای پژوهشی و سفرهای علمی‌ام دست کشیده‌ام، و اندکی نیز در اکوسیستم کارآفرینی سر جنبانده‌ام و به مطالعات ام‌بی‌ای علاقه‌مند شده‌ام، به نظرم رسیده است در فضای سنتی بازار خاک بیشتری بخورم و در عمل وارد صنعت زنبورداری شوم تا به تدریج و از پایه با چالش‌های تولید و بازاریابی روبه‌رو شوم و دانش خود را از نظریه‌های منابع کسب‌وکار به سطح واقعیت‌های جاری جامعه بکشانم.

رویکردی که برای این پروژه در نظر گرفته‌ام، ترویج سبک زندگی سالم با استفاده از آموزه‌های کاربردی طب سنتی به عنوان دانشی تجربی است. شاید چون از ابتدا نیز به پزشکی علاقه‌مند بودم و اکنون راهی یافته‌ام تا در مسیر تاریخ‌پژوهی‌هایم، آن را با میراث گذشتگانی‌امان پیوند دهم.

عسلیکا نقشۀ راه این ماجراجویی است؛ مسیری متفاوت از آن‌چه تاکنون در دانشگاه سپری کرده‌ام، با مجموعه‌ای از یادگیری‌های جذاب، چالش‌های جدید و تجربه‌های هیجان‌انگیز.

شما نیز در صورت تمایل می‌توانید در این مسیر جدید با من همراه شوید!

@nassimogram | نسیمگرام
الرسالة الخالدیة.pdf
12.4 MB
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [٥٠]

الرسالة الخالدیة فی آداب الطریقة النقشبندیة | مولانا خالد شهرزوری | قازان: چاپخانۀ خزانه | ۱۸۹۲

مطابق آن‌چه در پایان رساله آمده، ظاهراً مولانا خالد آن را در هنگام سفر تألیف کرده است. با این حال و به رغم حجم کوتاه آن، به جهت امکان ارزیابی نوع نگاه مولانا خالد ـ هم‌چون انتقال‌دهندۀ مرکزیت ارشاد نقشبندیه از هندوستان به کردستان ـ به آموزه‌ها و آداب طریقت، و مطالعۀ رویکردهای اعتقادی او به بنیان‌های سلوکی، به ویژه مفهوم گستردۀ ادب در مراحل مختلف تربیت صوفیانه، و نیز پژوهش دربارۀ تحولات و تطورات شاخۀ خالدیه در کردستان، پراهمیت است.

این نسخه از اثر، نخستین چاپ از آن است که بنده تاکنون در پژوهش‌هایم به آن دست یافته‌ام. انتشار آن در شهری از شوروی، که اکنون مرکز جمهوری تاتارستان به شمار می‌رود، آن هم نزدیک به نیم‌سده پس از وفات مولانا خالد، درخور توجه است.

@nassimogram | نسیمُگرام
تجربه‌نگاری عسلیکا [۱]

در این‌جا گفتم که برای یادگیری اثربخش روندهای کسب‌وکار، قرار است به شکلی عملی و از پایه، وارد صنعت زنبورداری شوم. اکنون که این یادداشت را می‌نویسم، شب نخستی است که تنها در کوهستان اقامت کرده‌ام. بناست نزدیک به سه هفته در زنبورستان بمانم و دوره‌ای متفاوت از آن‌چه را تاکنون پشت سر گذاشته‌ام، سپری کنم. جایی که نت و آنتن ندارد و من هستم و کندوهای زنبور عسل و باغستان و کوه و چشمه و جویبار و کبک و حشرات!

در روز نخست این دوره، باروبنه ییلاقی‌امان را مهیا کرده و به این‌جا در زنبورستان آوردم. چند کتاب و لب‌تابم را هم در میان آن‌ها گذاشتم تا به خیال خود، گاه به آن‌ها سری بزنم. با همراهی برادرم و خواهرم و با استفاده از چوب درختان صنوبر، کپری جادار ساختیم که منظرۀ آن روی در باغستان روبه‌رویی دارد. پنل خورشیدی نقلی‌امان را هم برای شارژ چراغ قوه نصب کردیم. پس از آن، زمانی که در اواخر روز، آلونک اولیه‌امان تا اندازه‌ای برای اقامت ییلاقی من مناسب شد، آن‌ها رفتند تا من این بار با قرار گرفتن در مسیری متفاوت و نسبتاً هیجان‌انگیز، بتوانم با چالش‌هایی جدید مواجه شوم و شاید بر مجموعۀ مهارت‌هایم بیفزایم.

این را از آن جهت می‌گویم که بودن در کوهستان، در کنار برنامۀ یادگیری عملی پاره‌ای از مهارت‌های زنبورداری، چندان با تجربۀ زیستۀ من ـ که همواره به نشستن پشت میز و دوش آب گرم و غذای آماده و سقف بالای سر عادت داشته‌ام ـ همخوانی ندارد. بعضاً مثل آن می‌ماند که باید داشته‌های ناکارآمد کنونی‌ام را به کناری نهاده و به جای آن، قسمی دیگر از بایسته‌های شاید ابتدایی را از نو بیاموزم و در همنوایی با طبیعت، راهی متفاوت بپیمایم.

حال که فکر می‌کنم، این دوره در هیچ کجای برنامه‌‌ریزی‌هایی که اخیراً در ذهن داشته‌ام، قرار نداشته است. مسأله‌ای که تأمل در آن لبخندی ملیح بر صورتم نشانده است تا بار دیگر به آرامی با خود این اصل را مرور کنم که تدبیر بنده کجا و تقدیر او کجا!

پی‌نوشت: برای دسترسی به آنتن و نت و ارسال یادداشت‌ها، هر بار باید قدری پیاده‌روی کنم تا به ارتفاعی مشرف بر روستا برسم!

@nassimogram | نسیمُگرام
تجربه‌نگاری عسلیکا [۲]

اکنون که نوشتن این یادداشت را آغاز کرده‌ام، باران می‌بارد و من از کپر به داخل خودرو پناه آورده‌ام! امروز دومین بار است که می‌بارد. در زبان کردی اصطلاحاً به این گونه باران‌های یک‌هویی کوتاه، تاو می‌گوییم. تاو صبح تنها در حدی بود که ناجوانمردانه نگذارد من بخوابم! در حقیقت، پس از خواندن نماز صبح بود که چون می‌خواستم کمی بیشتر استراحت کنم، همین که چشمانم گرم شدند، قطرات باران سرازیر شدند و از لابه‌لای برگ‌ها و شاخه‌های صنوبر در سقف کپر، بر روی من و پتو و قالیچه و این‌ها ریختند. با این حال، به محض آن‌که از خواب شیرین صبح‌گاهی زدم و وسایل را جمع کردم تا خیس نشوند، باران بند آمد و هوا بهتر شد.

پس از آن‌که دیشب در تاریکی هوا به دل کوه زدم تا در ارتفاع مشرف بر روستا به آنتن برسم و یادداشت را در این‌جا منتشر کنم، زمانی که بازگشتم، گربه‌ای شکمو سر وقت غذای لذیذم رفته بود. آن غذا را اهالی خانه با گوشت درست کرده بودند تا شام اول تنهایی را مهمان آن‌ها باشم. حال اما قسمی از آن سهم مهمان ناخوانده‌ام شده بود. در حالی که چنگالش را در داخل قابلمه گذاشته بود و غذای گوشتی را با اخلاصی تمام تناول می‌کرد، برای لحظاتی چشم در چشم و به همدیگر خیره شدیم! گویی نه او دلش می‌آمد از خوان خوشمزه بگذرد و نه من انتظار چنان شوک نامطلوبی را داشتم.

پی‌نوشت: شارژ گوشی‌ام رو به پایان است و عجالتاً باید گزارش امروز را ناتمام باقی بگذارم.

@nassinogam | نسیمگرام
تجربه‌نگاری عسلیکا [٣]

پس از بارش باران دیروز، شب بسیار سردی را پشت سر گذاشتم. یک نمد، یک تشک و یک گلیم در زیر و سه پتو بر روی خود داشتم و هنوز سرد می‌نمود. به طور کامل زیر پتوها رفته بودم و از شدت سرما نمی‌توانستم سرم را بیرون بیاورم! گاه نیز که پتوهای سنگین را از روی سرم برمی‌داشتم، نفس‌تنگی می‌گرفتم. قبلاً در سفرهای کوهنوردی‌ام نیز چنین حالتی را تجربه کرده‌ام و احتمالاً به اثر مختلف هوای سرد در ارتفاع و انحراف بینی‌ام بازمی‌گردد. صبح اما آن‌قدر زیر تابش آفتاب صبح‌گاهی ماندم تا به مرور گرم و قدری سرحال شدم و توانستم روزم را به دور از کسلی آغاز کنم.

اتفاق متفاوتی که دیروز افتاد، مواجهه با چالش اعتراض و تهدید بود! چند نفر از مردم روستا که هر یک تعدادی کندوی زنبور عسل دارند، به حضور ما در کوهستان این‌جا معترض هستند. آنان تاکنون مانع حضور زنبورداران حرفه‌ای دیگر شده‌اند و قصد داشتند ما را نیز به زور از این نقطه بکوچانند. این در حالی است که استدلال ایشان به تمامی نادرست است و اتفاقاً حضور ما می‌تواند از جوانب مختلف به سود آنان باشد. وقتی دیروز دو تن از آنان جلوی راهم را گرفتند و یکی از آن دو بسیار تندخوی و عصبانی بود، آن‌چه انجام دادم، استفاده از برخی فنون مذاکره برای متقاعد کردنشان بود. در نتیجۀ صحبت آرامی که داشتم و صبری که به خرج دادم، کسی که به صورت جدی می‌خواست مانع حضور ما در منطقه‌اشان شود، اکنون می‌خواهد در کار زنبورداری راهنمایی‌اش کنیم و چه بسا زنبورستانش را هم سامان دهیم. مسیری که خود در پیش راهش گذاشتم و به غیر از او، تا جایی که از دستمان برآید، تلاش خواهیم کرد تا امور سایر همکاران را نیز در منطقه تسهیل کنیم و به علاوه، از طریق پاره‌ای آموزش‌ها و مشارکت‌های جمعی در عسلیکا، زنبورداری علمی و نوین را در هورامان توسعه دهیم.

مالک باغ جنب زنبورستان در درۀ روستا، پیرمردی نیک‌نفس و مهربان است. امروز با او راهی روستا شدیم و در راه، از حکایات و تجربه‌های زندگی او برای شناخت تاریخ این‌جا بهره‌مند شدم. وقتی از مسیر درۀ مجموعۀ باغستان‌ها به ابتدای روستا رسیدیم، با توضیحات او متوجه شدم که قبرستانی قدیمی را به مرور تخریب و به منازل مسکونی و اداری تبدیل کرده‌اند. پیشتر نیز در رفت‌وآمد از آن‌جا، قدری توقف کرده و گمان داشتم جای مهمی بوده است. این مسأله از برخی سنگ قبرها و زیارت‌گاه‌ها آشکار بود و شم تاریخی‌ام نیز مرا به اهمیت جایگاه صاحبان قبور و سیادت تنی چند از آنان راه می‌نمود. با داده‌هایی که از پیرمرد خوش‌صحبت گرفتم، معلوم شد حدس‌هایم بی‌راهه نبوده‌اند و آن‌جا گور تنی چند از مشایخ و مشاهیر ناحیه بوده است که اکنون، در چنان شرایط تأثربرانگیزی قرار گرفته است.

حقیقتاً مشاهدۀ وضعیت آن گورستان در ترکیب با تجربۀ سکوت و تاریکی وحشتناک کوهستان در این چند شب، بر من اثرگذار بود و مرا به دوردست‌های اندیشۀ زیستن برد. مسیری که من بارها با خودرو از آن عبور کرده بودم، قبرستان و جای آرمیدن گذشتگانی دور و نزدیک بود که هر یک از آنان داستانی متفاوت داشته‌اند و خدماتی و فعالیت‌هایی؛ و چه بسا تاریخ پیدا و ناپیدای این ناحیه به نام چند تن از آنان گره خورده باشد. دیدم که حتی اگر چنان آدم مهمی نیز بوده باشی که نامت در قسمی از منابع تاریخی آمده باشد و بر اثر تلاش خاندانت عمده‌ترین باغستان‌های مرغوب روستا در وقف مسجد آبادی باشند، احتمالاً مجموعۀ گورستانی‌ای که در آن مدفون خواهی شد، روزی زیر پای عابرانی ناآشنا با تو و میراث فکری‌ات قرار خواهد گرفت و دیگر برای هیچ کسی اهمیت نخواهد داشت که تو چه کسی بوده‌ای، چه کرده‌ای و چه بر جای گذاشته‌ای!

اگر تاکنون چند سالی را به تحصیل و پژوهش در تاریخ گذرانده‌ام و در منابع مختلف رویدادهای تکان‌دهندۀ شگفت‌آوری دیده و خوانده‌ام و بارها به فکر فرو رفته‌ام، بی‌گمان تجربۀ روبه‌رویی با باقی‌ماندۀ گورستانِ پرداستان این روستا، یکی از عبرت‌آمیزترین‌های مطالعات تاریخی‌ام بود؛ چرا که نه در لابه‌لای سطور کتاب‌ها، که در روایت چشم سر با آن مواجه شدم و ژرفناکی معنای آن را از درون ناآرام خود احساس کردم و عمیقاً متأثر شدم ...

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [٥١]

محمدعلی کلی (١٩٤٢-٢٠١٦)، بوکسور اسطوره‌ای آمریکایی است که به عنوان یکی از نامدارترین و محبوب‌ترین شخصیت‌های ورزشی سدۀ بیستم شناخته می‌شود. او به اسلام گروید و در سفر به کشورهای مختلف، با طیف گسترده‌ای از جریان‌های اسلامی، از جمله مشایخ طریقت دیدار کرد. در یک ویدیو از او در سال ٢٠٠١، او در منزل شیخ هشام حقانی نقشبندی در میشیگان، در حال تجدید بیعت دیده می‌شود. مطابق این گزارش، در دهۀ ١٩٧٠، شیخ ناظم حقانی نقشبندی شخصاً به دیدار او در لندن رفته و او را بیعت داده است.

اگر چه نظر به گستردگی فعالیت‌های کلی و گشایش عملکردی او نسبت به طیف‌های مختلف اسلامی، نمی‌توان از او با عنوان صوفی پایبند نقشبندی یاد کرد، اما آن‌چه پراهمیت می‌نماید، شیوۀ فعالیت و کنشگری شاخۀ حقانی ـ که به لحاظ سلسله‌ای، زیرمجموعۀ خالدیه قرار می‌گیرد ـ در غرب و در مواجهه با شخصیت‌های اثرگذار است. در مقایسه با این رویه، یک پرسش تأمل‌برانگیز آن است که چرا مشایخ نقشبندی هورامان عمدۀ فعالیت‌هایشان را به نواحی کردنشین معطوف و محدود کردند و نتوانستند چندان در جهان جدید به گسترش باورهای خود بپردازند؟

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [٥٢]

یکی از پیامدهای مناسبات طریقت‌های نقشبندیه و قادریه در کردستان، برساخت مفاهیم اجتماعی و دوگانۀ صوفی ـ درویش و نیز تصوف ـ طریقت در میان تودۀ مردم، به عنوان بازماندۀ اختلاف رویکردی و هویت‌خواهی آن‌هاست؛ در حالی که دوگانه‌های نامبرده در بافتار معرفتی عرفان اسلامی، معانی همسانی دارند و تنها در کردستان است که ناظر بر دلالت‌های معنایی و گاه هویتی متفاوتی هستند.

استاد عبدالکریم مدرس (١٩٠١-٢٠٠٥)، عالم پرکار و شناخته‌شدۀ کرد، از جملۀ دانشمندانی است که ضمن درک حساسیت‌های اجتماعی در تعامل با این دو طریقت، از مراکز علمی و خانقاهی آن‌ها بهره‌مند شد و به خوبی میان این دو نهاد اثرگذار اجتماعی در جامعۀ کردی پل زد.

او در ابتدا بیش از دو دهه در مدرسۀ نقشبندیان در بیاره تدریس کرد و سپس در کرکوک با شاخۀ طالبانی قادری هماهنگ شد و نهایتاً در حجره‌ای از مدرسه و مزار شیخ عبدالقادر گیلانی در بغداد ماندگار شد و به انتشار مجموعۀ آثار و پژوهش‌های خود، که بعضاً حاصل حضور در مراکز خانقاهی و استفاده از شبکۀ ارتباطی مشایخ طریقت بودند، پرداخت. گذاری ریز و ظریف از نقشبندیه به قادریه!

@nassimogram | نسیمُگرام
گزیده‌های تاریخی [٨]

حضرت خواجۀ ما، رحمة الله علیه، می‌فرمودند که چون از سفر مبارک کعبه مراجعت افتاد و به ولایت طوس رسیده شد، خواجه علاءالدین با اصحاب و احباب از بخارا به استقبال آمده بودند. از ملک معزالدین حسین که والی هرات بود، مکتوبی به دست قاصدی به ما رسید. مضمون مکتوب این بود که می‌خواهیم به شرف ملاقات مشرف شویم و آمدن ما متعسر است.

به موجب «واما السائل فلا تنهر» و به مقتضای «یا داوود اذا رأیت لی طالباً، فکن له خادما»، متوجه هرات شدیم. چون به ملک رسیدیم، پرسید: که شیخی به شما به طریق ارث از آبا و اجداد رسیده؟ گفتم: نی. ملک گفت: درویشان را این‌هاست، چونست که شما را نیست؟ گفتم: چون جذبه و عنایت حق تعالی به من رسید و مرا به فضل خود بی سابقۀ مجاهده قبول کرد، بعدَهُ من به اشارت حقانیه به خلفای خواجه عبدالخالق غجدوانی پیوستم و ایشان را در اصل این چیزها نبوده است.

ملک فرمود: کار ایشان چه بوده است و چیست؟ گفتم: ظاهر به خلق باشند و به باطن به حق. ملک گفت: چنین دست دهد؟ گفتم: آری! حق تعالی می‌فرماید: «رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله».

و می‌گفتند: خلوت شهر توست و شهرت، آفت. و سخن خواجگان ماست که خلوت در انجمن، سفر در وطن، هوش در دم و نظر بر قدم.

منبع: چرخی، یعقوب، انسیه، نسخۀ خطی

@nassimogram | نسیمُگرام
اسناد و نسخ خطی [۲۴]

حوض یکی از ساخت‌های معماری پراهمیت در گذشتۀ هورامان است که به دلیل بنا شدن در پیوند با مسجد، کارکردهای وضوخانه، دستشویی، حمام عمومی مردان و مرده‌شورخانه نیز داشته است.

به دلیل محوریت آن در انجام پاره‌ای واجبات دینی، گاه حتی در مفهومی نزدیک به مسجد نیز به کار رفته است؛ مانند حەوزوو شێخی به عنوان نمازخانۀ شیخ عبدالخالق مازیبنی نقشبندی در ییلاق روستای ژیوار. موقعیت حوض در بافت سکونت‌گاهی اهالی هورامان بعضاً چنان پراهمیت بوده است که محلۀ پیرامون آن، به اسم حوض شناخته شده است؛ مانند سەروو حەوزی در همان روستا.

در این سند نیز ـ که حاشیۀ یکی از برگه‌های نسخه‌ای خطی به نام تاریخ‌نامه است و در آن قسمی از مهم‌ترین رویدادهای سه سدۀ اخیر هورامان سال‌نگاری شده است ـ تاریخ بنای حوض مسجد روستای ڕوار در سال ۱۳۱۳ ه.ق ثبت شده و اهمیت آن به نوعی دیگر و در دعای کاتب برای فرج‌الله بیگ ڕواری به عنوان متولی ساختن آن، نمود یافته است: «قبل برین هر ظلم و ناحسابی کرده باشد، ان شاء الله خدای تبارک‌وتعالی، او را عفو می‌فرماید، از جزای این احسان جزیل و عظیم که نموده است».

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [۵۳]

به رغم آن‌که نامه‌ها به عنوان گونه‌ای از انواع اسناد تاریخی، دارای داده‌های ارزشمند متنوع و گاه راه‌گشا هستند، اما به نظر می‌رسد ارزیابی تحلیلی نامه‌نگاری‌های مختلف تاکنون چندان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است.

نامه‌ها ممکن است برای مسایل سادۀ روزمره نوشته شده باشند یا آن‌که دربرگیرندۀ قسمی از گزارش‌های پراهمیت تاریخی و جوانبی جدید از موضوعات پژوهشی پیشترکارشده باشند.

در این نامه، که آن را شیخ محمد بهاءالدین نقشبندی (۱۲۵۲-۱۲۹۸ ه.ق) برای یکی از عالمان هورامی به نام ملا محمود ـ ظاهراً اهل روستای ڕوار ـ نوشته است، از او می‌خواهد تا با پرس‌وجو از افراد آگاه و مورد اعتماد محلی، تاریخ رفتن یکی از حاکمان هورامان را به ناحیه‌ای در آن اطراف، با دقت بررسی کرده و نتیجه را ضمن حضور افراد مطلع، نوشته و به او گزارش دهد.

تأکید فراوان از جانب شیخ بر روش پژوهش در این مسألۀ خاص، بر رویکرد تاریخ‌‌پژوهی و روحیۀ تحقیقی او و نیز اهمیت پاره‌ای رویدادهای محلی در نزد مشایخ نقشبندی هورامان دلالت می‌کند و به علاوه، یکی از وجوه کارکرد شبکه‌های ارتباطی آنان را نشان می‌دهد.

@nassimogram | نسیمُگرام
مطالعات نقشبندیه‌پژوهی [۵۴]
اسناد و نسخ خطی [۲۵]

دامنۀ اثرگذاری مشایخ نقشبندی هورامان در جامعۀ کردستان در نزدیک به دو سدۀ گذشته، گسترده و در جوانب مختلف زندگی مردم بوده است؛ به گونه‌ای که گاه کوچک‌ترین و معمولی‌ترین فعالیت‌های آنان در برخی اسناد پراکنده ثبت شده است.

آن‌چه در این تصویر می‌بینید، ثبت تاریخ دو رویداد معمولی در پیوند با مشایخ نقشبندی هورامان است: یکی سفر شیخ محمد بهاءالدین نقشبندی (۱۲۵۲-۱۲۹۸ ه.ق) به روستای نوێن در سال ۱۲۹۷ ه.ق، و دیگری گردهم‌آیی پیروان طریقت در دورۀ حیات او در سال ۱۲۹۴ ه.ق. این دو رویداد از نظر نویسنده و کاتب یک نسخۀ خطی چنان پراهمیت بوده‌اند که در متن، و نه حاشیۀ آن، ذکر و سال‌نگاری شده‌اند.

@nassimogram | نسیمُگرام