🛑 ما مُستعمرههای علمیِ امپراطوری زبان آنگلو امریکایی هستیم.
🔻 باید به زبان انگلیسی و فقط انگلیسی نوشت تا به درجات اعلای علمی رسید. این روزها این "دربایَست" برای تعامل با جهانِ علم و علمِ جهانی انکارناپذیر است. حَتمیّتی ناگزیر پیش روی ما نهاده شده است.
🔻در پایگاههای علمی ISI, و Scopus و نمایهسازهای Q1, Q2, Q3 عمدتاً فرآوردههای علمی به زبان انگلیسی اعتبار و شاخص تأثیر میگیرند. اگر به زبان چینی که پر گویشورترین زبان جهان است مقاله بنویسیم و یا به فرانسوی که به شیوایی و ادبیت شُهره است یا به آلمانی که قابلیت وصفناپذیری برای فلسفیدن دارد و یا به زبانهای روسی، عربی و اسپانیول بنویسیم در نمایههای برتر علمی نه مخاطبی خواهیم یافت و نه شاخص تأثیری؛ نه دانشگاهمان رتبهای میگیرد و نه استادمان مرتبهای و راتبهای.
🔻در چنین شرایطی، «جهانی شدن» عملاً یعنی «انگلیسی شدن». جهانی شدن به معنی مزبور، در میان نخبگان دانشگاهی چنان عادی شده که نه تنها هراسی از زوال زبانهای ملی و مادری ندارند بلکه برخی بر این باورند که زبان بومی مانع رشد علمی و توسعهی فرهنگی است. زیرا به گمان آنها سرعت انتقال علم به دهکدهی جهانی، زبان واحد میخواهد. البته این زبان واحد با شتاب در حال فراگیر شدن است. همگان از دولت گرفته تا نخبگان و دانشگاههای ما مجدانه از آن زبان جهانی حمایت میکنند.
🔻مطابق این روند تا چندسالی دیگر نخبگان ما ناچارند همه به زبان انگلیسی بخوانند، بیاندیشند، بگویند و بنویسند تا سخنشان را جهان علم بشنود و در رقابت سنگین علمی در نمایههای برتر جهانی به حساب آیند. در آیندهی نه چندان دور پیوند طبقهی نخبه از بدنهی جامعه و تودهی مردم گسسته میشود. در چنان شرایطی میان نخبگان و تودهی ملت، انقطاع زبانی، علمی و فرهنگی رخ مینماید. و باز میگردیم به شرایط اروپای تحت سیطرهی کلیسا در قرون وسطی. آن زمان لاتین، زبان علم بود. اهل علم به لاتین میاندیشیدند و مینوشتند. مردم عادی به زبانهای بومی خود (فرانک، انگلوساکسونی، ژرمنی، اسپانیول، پرتغالی و رُمیایی) سخن میگفتند. توده را خبری از دنیای علم و دانش نبود و شکاف آگاهی میان اهل علم با مردم بسیار. بخشی از مدنیت جهان بعد از رنسانس، رهاورد کاسته شدن فاصلهی میان نخبگان و تودهی جامعه بوده است که از آن به نرخ باسوادی جامعه و مدنیت تعبیر میکنیم. اما گویی تلاش میکنیم تا بار دیگر ما به شرایط پیش از رنسانس باز گردیم.
🔻 گزارههای مشهوری از فیلسوفان معاصر شنیدهایم که میگویند: «زبان، خانهی هستی است» یا «زبان ابزار سلطه است»، «زبان، حقایق زندگی را بر میسازد». حال وقتی زبانِ نخبگان جهان، زبان انگلو-امریکی باشد آنگاه خانهی هستی نخبگان خاور دور و نزدیک، و آفریقا و اروپا در زبان و فرهنگ آنگلو-امریکی برساخته میشود. اندیشههای نو و حقایق تازه در این زبان شکل میگیرد. و این زبان، «ابزار سلطه» و «سلاح مسلط» میشود که البته شده است. در آن صورت دانشگاه ما، مستعمرهی زبان مسلط شده است و دانش که در تعبیر میشل فوکو، منبع قدرت در تمدن جدید است تنها در درون زبان استعماری تولید میشود و در همان زبان نشر مییابد. منبع قدرت یعنی دانش در اختیار یک جامعهی زبانی قرار دارد. آنگاه آن ملت که زبانش، زبان علم شده مقتدرترین و ثروتمندترین ملل است و آن جامعهی زبانی با قدرت متمرکز بر علم و رسانه جهان را بیشتر زیر سلطه میکشد./ منبع: کاروند پارسی، یادداشتهای دکتر محمود فتوحی
#آسیبشناسی_رسانهها
#قدرت_رسانه
#دهکده_جهانی
#استعمار_زبانی
#من_نگران_زبان_فارسی_هستم
@nasraa_ir
🔻 باید به زبان انگلیسی و فقط انگلیسی نوشت تا به درجات اعلای علمی رسید. این روزها این "دربایَست" برای تعامل با جهانِ علم و علمِ جهانی انکارناپذیر است. حَتمیّتی ناگزیر پیش روی ما نهاده شده است.
🔻در پایگاههای علمی ISI, و Scopus و نمایهسازهای Q1, Q2, Q3 عمدتاً فرآوردههای علمی به زبان انگلیسی اعتبار و شاخص تأثیر میگیرند. اگر به زبان چینی که پر گویشورترین زبان جهان است مقاله بنویسیم و یا به فرانسوی که به شیوایی و ادبیت شُهره است یا به آلمانی که قابلیت وصفناپذیری برای فلسفیدن دارد و یا به زبانهای روسی، عربی و اسپانیول بنویسیم در نمایههای برتر علمی نه مخاطبی خواهیم یافت و نه شاخص تأثیری؛ نه دانشگاهمان رتبهای میگیرد و نه استادمان مرتبهای و راتبهای.
🔻در چنین شرایطی، «جهانی شدن» عملاً یعنی «انگلیسی شدن». جهانی شدن به معنی مزبور، در میان نخبگان دانشگاهی چنان عادی شده که نه تنها هراسی از زوال زبانهای ملی و مادری ندارند بلکه برخی بر این باورند که زبان بومی مانع رشد علمی و توسعهی فرهنگی است. زیرا به گمان آنها سرعت انتقال علم به دهکدهی جهانی، زبان واحد میخواهد. البته این زبان واحد با شتاب در حال فراگیر شدن است. همگان از دولت گرفته تا نخبگان و دانشگاههای ما مجدانه از آن زبان جهانی حمایت میکنند.
🔻مطابق این روند تا چندسالی دیگر نخبگان ما ناچارند همه به زبان انگلیسی بخوانند، بیاندیشند، بگویند و بنویسند تا سخنشان را جهان علم بشنود و در رقابت سنگین علمی در نمایههای برتر جهانی به حساب آیند. در آیندهی نه چندان دور پیوند طبقهی نخبه از بدنهی جامعه و تودهی مردم گسسته میشود. در چنان شرایطی میان نخبگان و تودهی ملت، انقطاع زبانی، علمی و فرهنگی رخ مینماید. و باز میگردیم به شرایط اروپای تحت سیطرهی کلیسا در قرون وسطی. آن زمان لاتین، زبان علم بود. اهل علم به لاتین میاندیشیدند و مینوشتند. مردم عادی به زبانهای بومی خود (فرانک، انگلوساکسونی، ژرمنی، اسپانیول، پرتغالی و رُمیایی) سخن میگفتند. توده را خبری از دنیای علم و دانش نبود و شکاف آگاهی میان اهل علم با مردم بسیار. بخشی از مدنیت جهان بعد از رنسانس، رهاورد کاسته شدن فاصلهی میان نخبگان و تودهی جامعه بوده است که از آن به نرخ باسوادی جامعه و مدنیت تعبیر میکنیم. اما گویی تلاش میکنیم تا بار دیگر ما به شرایط پیش از رنسانس باز گردیم.
🔻 گزارههای مشهوری از فیلسوفان معاصر شنیدهایم که میگویند: «زبان، خانهی هستی است» یا «زبان ابزار سلطه است»، «زبان، حقایق زندگی را بر میسازد». حال وقتی زبانِ نخبگان جهان، زبان انگلو-امریکی باشد آنگاه خانهی هستی نخبگان خاور دور و نزدیک، و آفریقا و اروپا در زبان و فرهنگ آنگلو-امریکی برساخته میشود. اندیشههای نو و حقایق تازه در این زبان شکل میگیرد. و این زبان، «ابزار سلطه» و «سلاح مسلط» میشود که البته شده است. در آن صورت دانشگاه ما، مستعمرهی زبان مسلط شده است و دانش که در تعبیر میشل فوکو، منبع قدرت در تمدن جدید است تنها در درون زبان استعماری تولید میشود و در همان زبان نشر مییابد. منبع قدرت یعنی دانش در اختیار یک جامعهی زبانی قرار دارد. آنگاه آن ملت که زبانش، زبان علم شده مقتدرترین و ثروتمندترین ملل است و آن جامعهی زبانی با قدرت متمرکز بر علم و رسانه جهان را بیشتر زیر سلطه میکشد./ منبع: کاروند پارسی، یادداشتهای دکتر محمود فتوحی
#آسیبشناسی_رسانهها
#قدرت_رسانه
#دهکده_جهانی
#استعمار_زبانی
#من_نگران_زبان_فارسی_هستم
@nasraa_ir