عشق و نور
1.2K subscribers
447 photos
1.35K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
ذهن به بیرون بچرخد
منجر به افکار و عینیتها میشود.

ذهن به درون بچرخد
خودش تبدیل به "خویش" میشود.



#رامانا_ماهارشی
ماهیت ذهن چیست؟
ذهن درواقع نیروی شگفت‌انگیزی است که در «خویش» ساکن است. ذهن علت تمام افکار است. جدایِ از افکار چیزی به‌عنوان ذهن وجود ندارد. ازاین‌رو، افکار ماهیت ذهن هستند. جدای از افکار هیچ ماهیت مستقلی به نام جهان وجود ندارد. در خوابِ عمیق، فکری وجود ندارد و درنتیجه جهانی هم وجود ندارد. از طرفی در وضعیت بیداری و رؤیا ازآنجایی‌که افکار وجود دارند، درنتیجه جهان نیز موجود است. درست به همان صورت که عنکبوتی تار را از خودش به بیرون می‌فرستد و دوباره آن را به درون خودش جمع میکند، به همین ترتیب، ذهن جهان را به بیرون برون‌فکنی کرده و دوباره آن را در خودش حل می‌کند. هنگامی‌که ذهن از «خویش» بیرون می‌آید، جهان ظاهر می‌شود؛ بنابراین زمانی که جهان واقعی به نظر برسد، خویش ظاهر نمی‌شود و زمانی که «خویش» بدرخشد، جهان ظاهر نمی‌شود. زمانی که فرد به‌طور مداوم ماهیت ذهن را مورد تفحص قرار دهد، ذهن از بین رفته و آنچه باقی می‌ماند آن «خویش حقیقی» است.
#رامانا ماهارشی
خویش (خدا) همچون آهنربایی قدرتمند در درون ماست. او ما را به تدریج به درون خود می‌کشاند، هرچند تصور کنیم که ما به اختیار خود به سمتش می‌رویم:

وقتی که به اندازه کافی نزدیک باشیم، او به فعالیت‌های ما پایان می‌دهد ، ما را خاموش می‌کند و سپس هویت شخصی ما را می‌بلعد، در نتیجه هویت اشتباه (کاذب) ما را از بین می‌برد.

او هوش را غرق می‌کند و تمامیت  ما را در هم می‌شکند. ما فکر می‌کنیم که ما روی او مراقبه می‌کنیم و در جهت او توسعه می‌یابیم،

در حالی که حقیقت این است که ما براده‌ی‌های آهن هستیم و او آهنربایی که ما را به سمت خود می‌کشد. بنابر این سلوک یافتن آن خویش، حالتی از مغناطیس الهی است.

#رامانا_ماهارشی
مغناطیس الهی

خویش (خدا) همچون آهنربایی قدرتمند در درون ماست. او ما را به تدریج به درون خود می‌کشاند، هرچند تصور کنیم که ما به اختیار خود به سمتش می‌رویم:

وقتی که به اندازه کافی نزدیک باشیم، او به فعالیت‌های ما پایان می‌دهد ، ما را خاموش می‌کند و سپس هویت شخصی ما را می‌بلعد، در نتیجه هویت اشتباه (کاذب) ما را از بین می‌برد.

او هوش را غرق می‌کند و تمامیت ما را در هم می‌شکند. ما فکر می‌کنیم که ما روی او مراقبه می‌کنیم و در جهت او توسعه می‌یابیم،

در حالی که حقیقت این است که ما براده‌ی‌های آهن هستیم و او آهنربایی که ما را به سمت خود می‌کشد. بنابر این سلوک یافتن آن خویش، حالتی از مغناطیس الهی است.

#رامانا_ماهارشی
دقت کن، رادیو آواز می‌خواند و سخنرانی پخش می‌کند. حتی اسامی هنرمندان را نیز اعلام می‌کند؛ اما کسی درون رادیو نیست. وجود ما نیز چیزی شبیه همین است. این‌طور به نظر می‌رسد که بدن راه می‌رود و صحبت می‌کند و کارهای زیادی انجام می‌دهد، اما در حقیقت هیچ فردی درون این بدن وجود ندارد. همه‌چیز خداست. فقط اوست که وجود دارد.
باگوان #رامانا ماهارشی

هنگامی‌که به چیزها نگاه می‌کنی آن "حقیقت مطلق" است که می‌بینی اما تصور می‌کنی که مشغول دیدن یک ابر یا یک درخت هستی.
یاد بگیر تا بدون تصویرسازی ببینی، و بی تحریف بشنوی.
همش همین است.
این نسبت دادن اسم‌ها و فرم‌ها به آن چیزی که اساساً بی‌نام و بی فرم است را متوقف کن.
#نیسارگاداتا ماهاراج
خویش ، آن چیزی است
که به زندگی نفَس می‌دهد.
تو نیازی به جستجوی برای او نداری،
او اینجا است.
تو آنی هستی که از طریق او جستجو می‌کردی.
تو آن چیزی هستی که در جستجوی آن هستی. و همه آنچه که هست او است.

#پاپاجی

خداوند در درون توست. نیازی نیست کاری انجام دهی تا به خودشناسی یا خداشناسی برسی. چون وضعیت ذاتی و واقعی تو همین است. صرفا جستجویت را متوقف کن و توجه ذهنت را بدرون معطوف کن و آنرا درجهت خویشتن تابان خود که در مرکز وجود توست قربانی کن. برای تجربه زنده لحظه اکنون، کاوش خویش یک راه مستقیم و کوتاه است.

#رامانا_ماهارشی

وقتي در سكوت بنشينی و هيچ كاری نكنی بهار از راه می رسد و سبزه ها خود بخود رشد می كنند. تو فقط بايد بدون انجام دادن هيچ كاري در سكوت بنشينی تا همه چيز خودبخود پديد آيد. تا بهار از راه برسد و سبزه ها سر بر آورند. همه چيز خود بخود رخ می دهد. لازم نيست تو كاری بكنی. مراقبه چيزی نيست كه بايد آنرا انجام داد، بلكه چيزی است كه بايد آنرا درك كرد و فهميد. همين كه تو مراقبه را درك كنی و بفهمی، كافيست. آنگاه هر كجا كه در سكوت بنشينی می توانی در حالت مراقبه قرار بگيری. مراقبه يك كنش و فعاليت نيست، بلكه حالتی از سكوت و بی كنشی است.
همه چيز از فعاليت باز می ماند تمام حركتها متوقف می شود و تو در آسايش كامل قرار مي گيری. و آن لحظه، لحظه ای است كه در می يابی فنا ناپذير هستی و فقط جسم تو از بين می رود، خود تو هرگز. آنگاه تمام ترسها ناپديد می شوند، زيرا همه ترسها در ترس از مرگ ريشه دارد. و نترس بودن ستون بنيادين يك زندگی شادمان است.

اشو
پرسشگر: بنابراین حتی اگر فرد بداند که درنهایت اصلاً هیچ رنجی وجود ندارد باز باید تلاش کند تا رنج را بهبود ببخشد؟

باگوان شری #رامانا_ماهارشی: هرگز زمانی نبوده و نخواهد بود که همه به یک اندازه شاد، ثروتمند، خردمند یا سلامت باشند.

درواقع هیچ‌یک از این اصطلاحات هیچ معنایی ندارند مگر تا آنجا که مخالفش وجود داشته باشند؛ اما این بدان معنا نیست که وقتی با کسی روبرو می‌شوید که کمتر از شما خوشحال است یا رنج‌های بیشتری نسبت به شما دارد نباید تحت تأثیر شفقت قرارگرفته یا نباید به بهترین شکل ممکن به دنبال تسکین او باشید.

بلکه برعکس، شما باید به همه عشق بورزید و به همه کمک کنید تا آنان هم به آگاهی رسند تا از نفس شان خالی گردنند.
زمانی که به دنبال کاهش رنج همنوعان خودتان یا سایر موجودات هستید، چه تلاشتان موفقیت‌آمیز باشد چه نباشد، در حقیقت شما ازلحاظ معنوی در حال تکامل هستید به‌خصوص اگر چنین عملی را فروتنانه انجام دهید و نه با حسی خودخواهانه که "من این کار را انجام دادم" بلکه با این روحیه که " خدا مرا مجرایی برای این عمل قرار داد، خدا فاعل است و من صرفاً وسیله و ابزار هستم."
اگر فرد از این حقیقت آگاه شود که تمام آنچه برای دیگران انجام می‌دهد فقط برای خودش انجام داده آنگاه به‌راستی چه کسی است که نخواهد فردی نیکوکار باشد و عملِ نیکِ بخشش به دیگران را انجام ندهد؟

ازآنجاکه همه، همان خویش خود فرد است هرکسی که برای دیگری کاری انجام می‌دهد صرفاً آن کار را برای خودش انجام داده است.
پرسشگر: باگوان، من مارتین هستم از آلمان. به اینجا آمدم تا از شما یاد بگیرم که چطور می‌توان بدون رنج و بدبختی زندگی کرد. چطور چنین چیزی ممکن است؟ من کی از تمام این رنج‌ها رها خواهم شد؟
باگوان #رامانا ماهارشی: هنگامی‌که متوجه شوی که مارتین و آلمان اصلاً وجود ندارند.

مارتین: متوجه نمی‌شوم ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
رامانا ماهارشی: شما خودتان را فردی به نام مارتین تصور می‌کنید که مشغول زندگی کردن است؛ اما در حقیقت فقط زندگی است که وجود دارد، فقط آگاهی است که وجود دارد، فقط خویش است که وجود دارد و چیزی بیرون یا جدا از آن اصلاً وجود ندارد. شما هرگز ساکن آلمان نبودید همین‌طور که اکنون ساکن هند نیستید. این مکان‌ها صرفاً تصورات ذهن بشری هستند. آلمان، هند و سایر نقاط عالم درون خود شماست و این‌طور نیست که شما در آنها باشید. تو به‌ عنوان آن خویشِ همه‌جاحاضر که فراسوی زمان و مکان است در همه‌جا هستی.

مارتین: شما باز به یک آموزش گیج‌کننده دیگر اشاره کردید. شما اغلب از یک خویشِ یگانه صحبت می‌کنید و میگویید که همه‌چیز یکی است؛ اما بااین‌حال گاهی هم به مردم میگویید که تسلیم خدا باشند. آیا در اینجا بین نادوگانگی و وجودِ یک خدای شخصی تضادی پیش نمی‌آید؟

رامانا ماهارشی: موضوع خیلی ساده است. هنگامی‌که از یک خدا صحبت می‌کنم مارتین را مورد خطاب قرار می‌دهم اما زمانی که از آن خویش غیرشخصی یا همان آگاهیِ یگانه صحبت می‌کنم به تو اشاره می‌کنم.
(سکوتی طولانی)
مارتین: پس این بازتابی از وضعیت درونی من است. اگر در اینجا خودم را یک شخص در نظر بگیرم که مشغول صحبت کردن با شخص دیگر است در این صورت خدا وجود برتری خواهد بود که می‌توانم عبادتش کنم؛ اما اگر تماماً به فراسوی فردیت رفته و فقط به‌عنوان وجودی خالص باقی بمانم آنگاه تمام این تفاوت‌های ظاهری محو خواهند شد و فقط یک حقیقت یکپارچه و تقسیم‌ناپذیر باقی خواهد ماند و من همانم؛ بنابراین من همه‌چیز و همه‌کسم.
رامانا ماهارشی سری تکان دادند و لبخندی زدند.
"فقط هنگامی‌که اول‌شخص (ایگو) در فرم " من این بدن هستم" وجود داشته باشد، دوم‌شخص و سوم‌شخص هم وجود خواهند داشت."

"اگر من-فکر وجود نداشته باشد هیچ‌چیز دیگری وجود نخواهد داشت."

"اگر از برخاستن من-فکر (ریشه تمام افکار) جلوگیری شود از به وجود آمدن سایر افکار نیز جلوگیری خواهد شد."

"آیا بهتر نیست که فرد به‌جای قطع میلیون‌ها برگ و صدها شاخه‌ی یک درخت، تنه‌ی آن را قطع کند؟ به همین ترتیب موفقیت فردی که تلاش می‌کند تا میلیون‌ها میلیون فکر را نابود کند در این است که من-فکر یعنی ریشه‌ی آن‌ها را نابود کند."
باگوان #رامانا ماهارشی


*"نیست شو تا هستی‌ات از پی رسد
تا تو هستی، هست در تو کی رسد؟"
#عطار
برای دانستن حقیقت،
نیازی به این همه رنج آموختن نیست.
با مطالعه به حقیقت نخواهی رسید.
آرام و ساکت باش، این حقیقت است.
خاموش باش، این خداست ...
#رامانا_ماهارشی

اعتمـاد را نمى توان آموخت.

هرگز سعى نكن آن را بياموزى!

اعتماد را در خودت كشف كن،
در عمق وجودت...

در هر ذره از  وجودت
آن را درياب..!

ببین در هر ذره کُل را ...

👤اشو

به دنبال زندگی خوب نباش،
بلکه خوب زندگی کن ...

این دو معنایشان متفاوت است.
خوب زندگی کردن یک شعور متعالی است، اما در آرزوی زندگی خوب حسرت خوردن، یک حماقت محض است، از دست دادن نقدِ زندگی است. آنان که همواره در آرزوی زندگی خوب و کامل بسر میبرند، هرگز در این دنیا به آن دست نخواهند یافت. هیچ کس دست نیافته است. زیرا خصلت ذاتی حیات دنیوی، نقصان و کمبود است.

به قول مولانا ؛
آن یکی خر داشت پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب می نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست

کسی خوب زندگی میکند که این دنیا را شناخته و مقهور داشتن ها و نداشتن هایش نمیشود. در حسرت چیزی نیست و همواره با نقد زندگی اش کار می کند. چنین کسی هماهنگ ترین انسانها با جریان حیات است ...

آگاهی

آگاهی چون آتش است،
هرآنچه به اشتباه درون تو باشد را می سوزاند،
نفس تو را به آتش می کشد.
حرص و طمع درون تو را می سوزاند، تمامی مالکیتت را به آتش می کشد.
رشک و حسد را و تمامی آنچه را که درون تو به اشتباه و منفی است را در حریق می سوزاند.
هرآنچه را از زیبائی و الوهیت و دلپذیری درون تو وجود دارد را متعالی می نماید.

لحظه ای که ناپاکی و ناخالصی و زشتی سوخته شد، تیزبینی و هوشیاری واصلی برای بودنت اتفاق می افتد، یک چابکی و زیرکی و رندی به زندگی ات وارد می شود، یک قدرت و تشدید احساس و یک تمامیت و کلیت عظیم را تجربه خواهی کرد.

اوشو
بر روی صفحه‌نمایش گاهی اقیانوسی عظیم با امواجی بی‌پایان می‌بینید که ناپدید می‌شوند.
گاهی هم روی آن، آتشی می‌بینید که به همه‌جا گسترده شده و سپس آن‌هم ناپدید می‌شود.
در هر دو مورد صفحه‌نمایش آنجاست.
آیا صفحه‌نمایش با آن آب، خیس یا با آن آتش، میسوزد؟
هیچ چیزی روی آن صفحه تأثیر نمیگذارد.
درست به همین طریق اتفاقاتی که در طی وضعیت‌های بیداری، رویا و خواب پیش می‌آید مطلقاً روی شما اثری نخواهند گذاشت و شما همان خویش خودتان باقی خواهید ماند.

#رامانا ماهارشی
Forwarded from Narmin Clauß
تنفس و ذهن از یک مکان برمی‌خیزند.
بنابراین وقتی ما نگاه می‌کنیم که فکر «من» که ریشه تمام افکار است از کجا سرچشمه می‌گیرد، قاعدتاً در حال مشاهده منبع و سرچشمه تنفس هم هستیم.
زیرا فکر «من» و تنفس از یک منبع برمی‌خیزند.


#رامانا_ماهارشی
#خودآگاهی_اشراق
من یاد گرفتم که روح‌ها می‌توانند آنچه می‌خواهند تجربه کنند را انتخاب نمایند
و اینکه کارما به آنها فرصت انتخاب تجربه کردن آن روی دیگر سکه را می‌دهد.

اما آنها مجبور نیستند همان چیز را دوباره و دوباره تا وقتی که آن را یاد گرفتند تکرار کنند.
آنجا انتخاب وجود دارد.


#آنیتا_مورجانی


من موکشا (آزادی، رستگاری) می‌خواهم.

اگر تو تمام خواسته‌هایی که داری را رها کنی، آنچه می‌ماند موکشا است.
دیگران چه چیزی دارند که در این مورد به تو بدهند؟ آن همیشه آنجاست. آنجا.


#رامانا_ماهارشی
#خودآگاهی_اشراق
دائماً ننشين و مديتيشن كن.
اگر فراموش نكنى تو خويش (وجودی جاودانه) هستی كافی‌ست.
اين را در ذهنت در تمام طول مدت و زمانی كه در حال انجام كارى هستى نگهدار.

«اين تمرين برای تو كافی‌ست.»

تمرين واقعى، فراموش نكردنِ آن خويش است،
نه آنكه دائماً بنشينی با چشمان بسته.
تو همیشه خويش هستی.
فقط اين را فراموش نكن.

#رامانا_ماهارشی