اگر نیتت قدرتمند شدن است بدان که بالاترین قدرت هم روزی بفنا خواهد رفت چون هیچ قدرتی در دنیای ناپایدار ما هر چند به مدت زیادی در اوج بماند ولی جاودانگی ندارد. انسانهای قدرتمندی در طول تاریخ زاده شده اند و به اوج قدرت رسیده و نابود شده اند.
طلب قدرت از عقل نفسانی برمیخیزد که سیرابی ندارد و به نابودی صاحبانش میانجامد.
تاریخ بشری نمایانگره عاقبتِ بزرگترین قدرتمندانِ جهان است که بشریت هنوز هم از این نوع کارما، درسهایش را با همه عبرت هایش نیاموخته تا تکرارشان نکنند و هنوز هم در برخی جوامع بخصوص مردسالار این کارما در چرخه اش در گردش است. در این نوع جوامع تعادلِ جنبه های مؤنث و مذکر خلقت ☯
کاملا بخطا رفته و مردمانش در سرکوبگری حاکمانِ قدرت رنج میبرند.
تنها عشق است که جاودانه است نه قدرت.
نرمین
طلب قدرت از عقل نفسانی برمیخیزد که سیرابی ندارد و به نابودی صاحبانش میانجامد.
تاریخ بشری نمایانگره عاقبتِ بزرگترین قدرتمندانِ جهان است که بشریت هنوز هم از این نوع کارما، درسهایش را با همه عبرت هایش نیاموخته تا تکرارشان نکنند و هنوز هم در برخی جوامع بخصوص مردسالار این کارما در چرخه اش در گردش است. در این نوع جوامع تعادلِ جنبه های مؤنث و مذکر خلقت ☯
کاملا بخطا رفته و مردمانش در سرکوبگری حاکمانِ قدرت رنج میبرند.
تنها عشق است که جاودانه است نه قدرت.
نرمین
Forwarded from Narmin BG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یین و یانگ ...
نمادی باستانی از یک هماهنگی است که به ما یادآوری می کند : زندگی یک اتفاق "متعادل" است ... تا یاد بگیریم دوگانگی های موجود در زندگی را ، روزهای خوب و بد را ، بالا و پایین رفتن ها ... شادی ها و غمها را در آغوش بکشیم و کلید این هماهنگی "پذیرش"مثبت و منفی در کنار هم می باشد ، نه برداشتن یک قسمت و کنار گذاشتن قسمتی دیگر ... پس آنچه را که هست بپذیر ، می گویی نمیتوانم؟ ... از آن آزرده و خشمگین هستم ... پس میگویم آنچه را که هست بپذیر ... میگویی یعنی بپذیرم خشمگین و آزرده هستم؟ ... بپذیرم که نمیتوانم بپذیرم؟ ... بله ، پذیرفتن را به نپذیرفتنت وارد کن ... تسلیم را به تسلیم نبودنت بیاور ، آنگاه ببین چه میشود ...
نمادی باستانی از یک هماهنگی است که به ما یادآوری می کند : زندگی یک اتفاق "متعادل" است ... تا یاد بگیریم دوگانگی های موجود در زندگی را ، روزهای خوب و بد را ، بالا و پایین رفتن ها ... شادی ها و غمها را در آغوش بکشیم و کلید این هماهنگی "پذیرش"مثبت و منفی در کنار هم می باشد ، نه برداشتن یک قسمت و کنار گذاشتن قسمتی دیگر ... پس آنچه را که هست بپذیر ، می گویی نمیتوانم؟ ... از آن آزرده و خشمگین هستم ... پس میگویم آنچه را که هست بپذیر ... میگویی یعنی بپذیرم خشمگین و آزرده هستم؟ ... بپذیرم که نمیتوانم بپذیرم؟ ... بله ، پذیرفتن را به نپذیرفتنت وارد کن ... تسلیم را به تسلیم نبودنت بیاور ، آنگاه ببین چه میشود ...
عشقِ الهی زبانی ندارد چون قابل بیان نيست آنچه بزبان آید در کلمات محدود میشود و دروغی بیش نیست.
عشق از درونت میجوشد و میدانی که بزبان راندنش بسی عبث و بیهوده است ولی شیوایی بیان را بهمراه دارد.
در این کیفیتِ عشق، اغلب در سکوت و خاموش میمانی آگاه بر اینکه عشق در انتطار همه انسانهایست که راهش را در درونشان میجویند و دیر یا زود برای جویندگان تحقق خواهد یافت.
نرمین
عشق از درونت میجوشد و میدانی که بزبان راندنش بسی عبث و بیهوده است ولی شیوایی بیان را بهمراه دارد.
در این کیفیتِ عشق، اغلب در سکوت و خاموش میمانی آگاه بر اینکه عشق در انتطار همه انسانهایست که راهش را در درونشان میجویند و دیر یا زود برای جویندگان تحقق خواهد یافت.
نرمین
Forwarded from ذن مراقبه صلح درون و برون (B.o.b)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فهمِ محدود به "من اینرا میدانم و این را میشناسم" پراز گذشتهای زیسته و تجربه و ثبت و بایگانی شده است که محتوای گذشته های انباشته های ذهنی توست و تا ذهنت شهودی نشده، ناآگاهانه برایت آینده را پیشگویی میکند و رخدادهای این لحظه را که در حال وقوع هستند نمیپسندد چون در اینجا و اکنون رخدادها طوری شکل و فرم گرفته و متجلی میشوند که با خواسته هایش منطبق نیستند و وقتی منطبق با خواسته ها باشند مورد پسند و خوشایندند هرچند گذرا و ناپایدار باشند !
آنچه در درونت با رخدادها ی این لحظه مخالفت و مقاومت ایجاد میکند، خواسته های عادتی و شخصی توست که منطبق با این لحظه نیست و آنرا طور دیگری میخواهد نه آنطور که رخدادها در حالِ وقوع هستند و با پیشگویی های قبلی اش همسان نمی باشند و برای فهمِ محصور در ساختار باورهایت، ناشناخته اند که گاهی ترس ایجاد میکنند.
موقعیتها و فرصتهای جدید و ناشناخته وقتی پیشِ رویت، شکل و فرم میگیرند، هر چند ذهنت آنها را تکراری تلقی کند ولی اینطور نیست چون هر لحظه کیفیتِ بینظیری دارد.
هشیار و شاهد بمان !
نرمین
آنچه در درونت با رخدادها ی این لحظه مخالفت و مقاومت ایجاد میکند، خواسته های عادتی و شخصی توست که منطبق با این لحظه نیست و آنرا طور دیگری میخواهد نه آنطور که رخدادها در حالِ وقوع هستند و با پیشگویی های قبلی اش همسان نمی باشند و برای فهمِ محصور در ساختار باورهایت، ناشناخته اند که گاهی ترس ایجاد میکنند.
موقعیتها و فرصتهای جدید و ناشناخته وقتی پیشِ رویت، شکل و فرم میگیرند، هر چند ذهنت آنها را تکراری تلقی کند ولی اینطور نیست چون هر لحظه کیفیتِ بینظیری دارد.
هشیار و شاهد بمان !
نرمین
تو روح زندگی هستی از آن جدا نيستی آنچه برایت تجربه جدایی از زندگی خلق میکند، خودی توهمی و کاذب است که از آن هویت های فکری برای رویاگری ساختی. خود همان رویاگر است که آنرا ایگو یا نفس می نامیم.
روح بینام و بی شکل و فرمت (خداگونگی) هر لحظه در وجودت در ورای فکر کننده پنهان است و در تهیای درونت حاضر است.
آنرا دریاب
نرمین
روح بینام و بی شکل و فرمت (خداگونگی) هر لحظه در وجودت در ورای فکر کننده پنهان است و در تهیای درونت حاضر است.
آنرا دریاب
نرمین
عبادتی که فقط هنگام بدبختی باشد نوعی معامله گریست ولی در نیایش، به هستی پیوستن است.
برای یکی شدن با هستی، انرژی بدبختی هایت را مشاهده کن که خودت با باور به خالقی که در ورای ادراکات حسیِ خودت است، آفریدی.
خالق و مخلوق تویی در فراسویِ خدای ساختگیِ سرت که فقط در تصوراتی با باورهایت از آن داری همچو شبحی پوچ و تو خالی !
ذاتِ خداوندی ساختگی نیست در وجودت پنهان است نه در سرت که فقط در موردش حرف میزنی انگار که خدا موجودی شناختنیست !!!
در " هیچ یا تهیا " باوری نیست چون منیتی در آن نیست که کسی باوری داشته باشد !
در تهیای درونت، قدم به ناشناخته ها گذاشتی تا با آن بینام یکی شوی.
نرمین
برای یکی شدن با هستی، انرژی بدبختی هایت را مشاهده کن که خودت با باور به خالقی که در ورای ادراکات حسیِ خودت است، آفریدی.
خالق و مخلوق تویی در فراسویِ خدای ساختگیِ سرت که فقط در تصوراتی با باورهایت از آن داری همچو شبحی پوچ و تو خالی !
ذاتِ خداوندی ساختگی نیست در وجودت پنهان است نه در سرت که فقط در موردش حرف میزنی انگار که خدا موجودی شناختنیست !!!
در " هیچ یا تهیا " باوری نیست چون منیتی در آن نیست که کسی باوری داشته باشد !
در تهیای درونت، قدم به ناشناخته ها گذاشتی تا با آن بینام یکی شوی.
نرمین
زندگی ایستا ندارد هر لحظه در حال تغییر و تحول و تکامل است که خالقش همه مائیم.
🌞باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
🌞هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
آنگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
🌞باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
🌞هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
آنگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
خودت را نیست کن همین !
مثل منحل کردنِ محتوای کامپیوتر ذهنت از همه باورهایی که نیستی
پس تو کی یا چیستی ؟
ذاتی که منیتی در آن نیست تا هویتی بنام خود باوری خلق کند !
بینام بی حد و مرز و بیکران
نرمین
مثل منحل کردنِ محتوای کامپیوتر ذهنت از همه باورهایی که نیستی
پس تو کی یا چیستی ؟
ذاتی که منیتی در آن نیست تا هویتی بنام خود باوری خلق کند !
بینام بی حد و مرز و بیکران
نرمین
همه در ذهن خود ساخته مان، سرگرمِ ساختنِ قصرها و خانه های شنی با خواسته ها و آرزوهای بی پایانِ عقل نفسانی مان هستیم که جز حبابی بیش نیستند. موجی عظیم باید بیاید تا همه را خراب کند تا بتوانیم بیدار شده و به خانه بازگردیم !
نرمین
نرمین