Watchfulness is the greatest magic that one can learn because it can begin the transformation of your whole being. It is only through watchfulness that resurrection happens … you are reborn.
هوشیاری بزرگترین جادویی است که می توانی بیاموزی، زیرا می تواند آغازگر دگردیسی تمامی وجودت باشد.
فقط از طریق گوش به زنگ بودن است که رستاخیز اتفاق می افتد و تو از نو متولد می شوی.
اشو
هوشیاری بزرگترین جادویی است که می توانی بیاموزی، زیرا می تواند آغازگر دگردیسی تمامی وجودت باشد.
فقط از طریق گوش به زنگ بودن است که رستاخیز اتفاق می افتد و تو از نو متولد می شوی.
اشو
Forwarded from کتابهای صوتی اکهارت تله , اوشو , کریشنامورتی و ...
Tantra-II.pdf
2 MB
14.@تانترا ج2
@nazeraramesh9
@nazeraramesh9
رهپویان، هنگامِ مطالعه متونِ معنوی، همزمان هشیارانه مراقبِ نتیجه گیری های زودرسِ ذهنی خودشانند تا فقط آگاهی نهفته در متون را درک و دریافت کنند نه کلمات را که فقط برای اشاره استفاده میشوند☺️
مطالب معنوی، برای درک و فهم محدوده ما انسانها بسیار متناقض بنظر میرسند!
مطالب معنوی، برای درک و فهم محدوده ما انسانها بسیار متناقض بنظر میرسند!
همه چیزهایی که در مورد خلقت و آفرینش و خدا و عرفان و هستی و کائنات و کیهان در سرت انباشته ایی، درست همان چیزهایی هستند که مانع تابشِ نوره آگاهی درونت میشوند.
هر انسانی، تفسیراتی متفاوت از خلقت در سرش گنجانده شده اند.
وقتی آماده باشی تا از محتویاتِ شرطی شده ذهنت خالی گردی، فضا برای ورود الوهیت گشوده میشود.
مهم فضای بیکرانِ درونت است. محدودیتها را ذهن در چهارچوبِ باورها و دیدگاههای شخصی خودش به میزان آگاهی کسب و دریافتی اش به درک و شناختش رسیده که همچنان ادامه دارد و از شخص به شخص متفاوت است!
انسانها با سطوح متفاوتی از شعور آگاهی نامحدوده کیهان، متصلند و در آن تفحص و رشد میکنند.
هر انسانی، تفسیراتی متفاوت از خلقت در سرش گنجانده شده اند.
وقتی آماده باشی تا از محتویاتِ شرطی شده ذهنت خالی گردی، فضا برای ورود الوهیت گشوده میشود.
مهم فضای بیکرانِ درونت است. محدودیتها را ذهن در چهارچوبِ باورها و دیدگاههای شخصی خودش به میزان آگاهی کسب و دریافتی اش به درک و شناختش رسیده که همچنان ادامه دارد و از شخص به شخص متفاوت است!
انسانها با سطوح متفاوتی از شعور آگاهی نامحدوده کیهان، متصلند و در آن تفحص و رشد میکنند.
حقیقتِ غایی، فراسوی کلمات است. کلماتی که فهمت توسط آنها میفهمد برای درک عمیق اموزه های خلا یا هیچ بسیار ناچیز و نارس و متناقض اند. جوهره نامیرای آگاهی از شناخت و ادراکِ شهودی حاصل میگردد.
کتابها، مقاله ها، متون و مطالبِ معنوی مکتوب شده در نوشتارها، هرچند جوهره نهفته در همه آنها عشق و آگاهی ست ولی در طرزه نوشتارشان، هرگز منطبق نبوده و نخواهند بود.
درک و شناخت و آگاهی، وقتی با گنجینه منحصر بفرده سالکان، تبدیل به نوشتار میشوند، طبیعتا محدود به زبان کاربردیِ آنان است که بعدا به زبانهای متفاوت ترجمه میشوند و مقداره زیادی از حقیقت، بخاطره نبوده کلماتِ هم معنا و مترداف، کاسته تر میشود!
هنگام مطالعه نوشتارهای معنوی، بیشتر برای دریافت آگاهی نهفته در آنها توجه کنید نه روی کلمات!
درک و شناخت و آگاهی، وقتی با گنجینه منحصر بفرده سالکان، تبدیل به نوشتار میشوند، طبیعتا محدود به زبان کاربردیِ آنان است که بعدا به زبانهای متفاوت ترجمه میشوند و مقداره زیادی از حقیقت، بخاطره نبوده کلماتِ هم معنا و مترداف، کاسته تر میشود!
هنگام مطالعه نوشتارهای معنوی، بیشتر برای دریافت آگاهی نهفته در آنها توجه کنید نه روی کلمات!
در مکالمه با اصوات و کلمات، حتی در حرفهای روزمره مان، دچاره سوءتفاهم و سو تعبیر از سوی همدیگر میشویم که با تصحیح کردنِ پی در پیِ جملاتمان، سعی در رساندنِ منظورمان میشویم که گاهی حتی بخاطره نارساییِ کلمات، سخنمان را قطع میکنیم و به همدیگر میگوییم ولش کن نتونستم منظورمو برسونم چون ارتباط بر اساسِ کلمات محدود است.
در ارتباطِ قلبی، انسان در کیفیتِ همدلیست که امری حسی ست و نیاز به کلمات ندارد!
وقتی به محدودیتِ کلمات پی ببرید، دیگر بیش از اندازه به انها اعتبار نمیدهید بخصوص برای درکِ عميقی از خلقت و آفرینش که امری شهودیست☺️
در ارتباطِ قلبی، انسان در کیفیتِ همدلیست که امری حسی ست و نیاز به کلمات ندارد!
وقتی به محدودیتِ کلمات پی ببرید، دیگر بیش از اندازه به انها اعتبار نمیدهید بخصوص برای درکِ عميقی از خلقت و آفرینش که امری شهودیست☺️
افسوس نخور دوست من.
زمان فقط به سمت جلو حرکت می کند.
البته از گذشته درس بگیر.
بر آنچه که از دست دادهای یا هرگز نیافتهای سوگواری کن.
اما اکنون وقت آن است که رو به جلو و به سمت زندگیای جدید حرکت کنی.
تو راه درازی را آمدهای و من به تو افتخار می کنم.
چالشهایی که با آن ها مواجه شدهای، آسیبهایی که مجبور به شفای آنها شده ای، خطرهایی که در طی مسیر با آنها جنگیدهای.
پیشرفت خودت را با کسی مقایسه نکن. این نوعی بی احترامی است به آن ظهور خاص خداوند در تو.
قرار نبوده تو شبیه آنها باشی . قرار بوده تو شبیه خودت باشی: با نقص، واقعی، غیرقابل جایگزین و زیبا به هنگام شکست ها و موفقیت ها.
تو نمیتوانی در زمان به عقب برگردی. تو فقط میتوانی از جایی که اکنون در آن قرار داری به جلو حرکت کنی.
"اکنون" بهترین موقع برای شروع یک زندگی جدید است.
"اینجا" بهترین جا برای برداشتن اولین قدم است. در واقع تنها جایی است که میتوانی قدم برداری.
زمین محکم زیر پاهایت را احساس کن.
آسمان گسترده بالای سرت را نگاه کن.
بگذار گذشته در خاطراتت به عقب بروند.
تو در بهترین مکان برای زندگی قرار داری!
جف_فاستر
زمان فقط به سمت جلو حرکت می کند.
البته از گذشته درس بگیر.
بر آنچه که از دست دادهای یا هرگز نیافتهای سوگواری کن.
اما اکنون وقت آن است که رو به جلو و به سمت زندگیای جدید حرکت کنی.
تو راه درازی را آمدهای و من به تو افتخار می کنم.
چالشهایی که با آن ها مواجه شدهای، آسیبهایی که مجبور به شفای آنها شده ای، خطرهایی که در طی مسیر با آنها جنگیدهای.
پیشرفت خودت را با کسی مقایسه نکن. این نوعی بی احترامی است به آن ظهور خاص خداوند در تو.
قرار نبوده تو شبیه آنها باشی . قرار بوده تو شبیه خودت باشی: با نقص، واقعی، غیرقابل جایگزین و زیبا به هنگام شکست ها و موفقیت ها.
تو نمیتوانی در زمان به عقب برگردی. تو فقط میتوانی از جایی که اکنون در آن قرار داری به جلو حرکت کنی.
"اکنون" بهترین موقع برای شروع یک زندگی جدید است.
"اینجا" بهترین جا برای برداشتن اولین قدم است. در واقع تنها جایی است که میتوانی قدم برداری.
زمین محکم زیر پاهایت را احساس کن.
آسمان گسترده بالای سرت را نگاه کن.
بگذار گذشته در خاطراتت به عقب بروند.
تو در بهترین مکان برای زندگی قرار داری!
جف_فاستر
🔹🔹هیچکس نیست
🔹جهان همواره از دیدگاه ناظر، مشاهده میشود... مشاهده کننده... کسی... مغزی... ذهنی... وجود داشتن، مفهومی نسبی است.. بدین معنا که ممکن است چیزی از نظر یک ناظر، وجود داشته باشد و از نظر ناظر دیگر، وجود نداشته باشد...
زمان، در عالم کثرت وجود دارد... زیرا موجود و کس و ناظر، در عالم کثرت هستند... اما در عالم وحدت، همگی یکسان هستند... بیرون و درون در عالم کثرت دارای معناست... در عالم وحدت، بیرون بخش ناچیزی از درون است... عالم بیرون بطور پیوسته به عالم درون استحاله می یابد و عالم درون نیز بطور پیوسته به عالم بیرون استحاله می یابد...
احساسات درونی کاملا وابسته به شیمیِ مواد بظاهر بیرونی است و افکار و درونیات بتدریج به اجسام و دنیای مصنوعِ بیرونی بدل میشوند... "من" یا "خود" همچون سایر احساسات، واقعی بنظر می رسند و جهانِ بظاهر واقعی را میسازند...
"خود" صرفا وهمی است که در اوان کودکی شکل میگیرد و بتدریج چنان جدی گرفته میشود که تبدیل به اصلی ترین و باارزشترین ارزشها میشود و شخص همه چیز را برای خویش می خواهد، همه را زیر سلطه خویش میخواهد... در حالیکه همه، جنبه های مختلف و بظاهر متفاوت همان شخص هستند... و هرکس یا هر ذره ای، هرگونه عملی فارغ از ارزش آن، انجام دهد، درحقیقت آن عمل را برای یکی از جنبه های خود کرده است... اما ابله غافل است و فقط همین محدوده کوچک را میبیند و همین آرامش کاذب را... که همه چیز مال اوست...!
لذا خدایان و فرعونها همواره همه چیز را برای خویش میخواسته اند اما غافل از آن بوده اند که کسی وجود ندارد تا مالک چیزی باشد و اینها فقط بازی های ابلهانه ذهن است و آنهایی را که جدی میگیرند به اعماق حماقت و منیت کشیده میشوند و همه آنها را که روزی خود را صاحب آنها می دانستند، دست نخورده باقی می مانند اما صاحبان نیستند...! و طوری در خاک آرمیده اند که گویی هرگز نبوده اند...!
مال و اموال و پیرو و... بازهم از نوع همان حیطه و قلمرو و خویش هستند... و چه بسا مرزهای این خویش کاذب میتواند تا کجاها کشیده شود اما افسوس که کسی وجود ندارد که صاحب آن قلمرو باشد...!
🔹جهان همواره از دیدگاه ناظر، مشاهده میشود... مشاهده کننده... کسی... مغزی... ذهنی... وجود داشتن، مفهومی نسبی است.. بدین معنا که ممکن است چیزی از نظر یک ناظر، وجود داشته باشد و از نظر ناظر دیگر، وجود نداشته باشد...
زمان، در عالم کثرت وجود دارد... زیرا موجود و کس و ناظر، در عالم کثرت هستند... اما در عالم وحدت، همگی یکسان هستند... بیرون و درون در عالم کثرت دارای معناست... در عالم وحدت، بیرون بخش ناچیزی از درون است... عالم بیرون بطور پیوسته به عالم درون استحاله می یابد و عالم درون نیز بطور پیوسته به عالم بیرون استحاله می یابد...
احساسات درونی کاملا وابسته به شیمیِ مواد بظاهر بیرونی است و افکار و درونیات بتدریج به اجسام و دنیای مصنوعِ بیرونی بدل میشوند... "من" یا "خود" همچون سایر احساسات، واقعی بنظر می رسند و جهانِ بظاهر واقعی را میسازند...
"خود" صرفا وهمی است که در اوان کودکی شکل میگیرد و بتدریج چنان جدی گرفته میشود که تبدیل به اصلی ترین و باارزشترین ارزشها میشود و شخص همه چیز را برای خویش می خواهد، همه را زیر سلطه خویش میخواهد... در حالیکه همه، جنبه های مختلف و بظاهر متفاوت همان شخص هستند... و هرکس یا هر ذره ای، هرگونه عملی فارغ از ارزش آن، انجام دهد، درحقیقت آن عمل را برای یکی از جنبه های خود کرده است... اما ابله غافل است و فقط همین محدوده کوچک را میبیند و همین آرامش کاذب را... که همه چیز مال اوست...!
لذا خدایان و فرعونها همواره همه چیز را برای خویش میخواسته اند اما غافل از آن بوده اند که کسی وجود ندارد تا مالک چیزی باشد و اینها فقط بازی های ابلهانه ذهن است و آنهایی را که جدی میگیرند به اعماق حماقت و منیت کشیده میشوند و همه آنها را که روزی خود را صاحب آنها می دانستند، دست نخورده باقی می مانند اما صاحبان نیستند...! و طوری در خاک آرمیده اند که گویی هرگز نبوده اند...!
مال و اموال و پیرو و... بازهم از نوع همان حیطه و قلمرو و خویش هستند... و چه بسا مرزهای این خویش کاذب میتواند تا کجاها کشیده شود اما افسوس که کسی وجود ندارد که صاحب آن قلمرو باشد...!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود و سلام بر یاران حق ☺️
عشق و نور جاریست 😊🌹❤️🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🕉
عشق و نور جاریست 😊🌹❤️🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🕉
هیچ اشتباهی وجود ندارد!
تمام چیزهایی که برایتان اتفاق افتاده و بعدازاین هم قرار است اتفاق بیفتد برای رشد معنویتان ضروری است.
اگر این موضوع برای شما قابلدرک نیست بدانید که این ذهنتان است که واکنش نشان میدهد، این ایگوی شماست که واکنش نشان میدهد؛ و راه کنار آمدن با این موضوع صرفاً مشاهده کردن است.
خودت را درگیر مبارزه و جدل و تغییر دادن چیزها نکن.
فقط مشاهده کن.
اگر بتوانی بدون اینکه برانگیخته شوی فقط مشاهده کنی آنگاه این آزمون را قبولشده و دیگر نیاز نیست تا تکرارش کنی؛
اما اگر عصبانی و آشفته شوی و دنبال تلافی کردن باشی یا مدام به آن فکر کنی، اگر خصومت داشته باشی یا در نفرت باشی و نفرت بورزی، در این صورت حتی اگر از این شرایط هم عبور کنی باز دوباره بارها و بارها با همین شرایط روبهرو خواهی شد تا زمانی که یاد بگیری که واکنش نشان ندهی.
💜رابرت آدامز
تمام چیزهایی که برایتان اتفاق افتاده و بعدازاین هم قرار است اتفاق بیفتد برای رشد معنویتان ضروری است.
اگر این موضوع برای شما قابلدرک نیست بدانید که این ذهنتان است که واکنش نشان میدهد، این ایگوی شماست که واکنش نشان میدهد؛ و راه کنار آمدن با این موضوع صرفاً مشاهده کردن است.
خودت را درگیر مبارزه و جدل و تغییر دادن چیزها نکن.
فقط مشاهده کن.
اگر بتوانی بدون اینکه برانگیخته شوی فقط مشاهده کنی آنگاه این آزمون را قبولشده و دیگر نیاز نیست تا تکرارش کنی؛
اما اگر عصبانی و آشفته شوی و دنبال تلافی کردن باشی یا مدام به آن فکر کنی، اگر خصومت داشته باشی یا در نفرت باشی و نفرت بورزی، در این صورت حتی اگر از این شرایط هم عبور کنی باز دوباره بارها و بارها با همین شرایط روبهرو خواهی شد تا زمانی که یاد بگیری که واکنش نشان ندهی.
💜رابرت آدامز
به عقب بازگشتن
نیازی به بازگشتن به عقب نیست. باید به جلو پیش روید، نه عقب
بارها و بارها به این فکر افتادهاید که چگونه به عقب باز گردید. باید به جلو پیش روید. حتی اگر امکان به عقب باز گشتن وجود می داشت، همان تجربه های قبلی دوباره تکرار میشد و اين تکرار به هيچ وجه شما را خشنود نمی ساخت. فقط تکرار بود و تکرار تجربه های قدیمی دیگر برایتان جذابیتی ندارد. به خود خواهید گفت: «اين را که از قبل می دانستم. چه چیز جدیدی در آن وجود دارد؟» کافی است چند بار تجربه های قبلی تکرار شود تا حسابی احساس یکنواختی کنید.
هر روز تجربه های جدید در انتظار شما است. هستی هميشه نو و تازه است؛ به طوری که هرگز چیزی را دوبار تجربه نمی کنید. به قدری تجربه های جدید وجود دارد که هر روز با دید گاهی جدید مواجه می شوید. چه اهمیتی دارد که نگران تجربههای قدیمی باشید! هیچ ضرورتی وجود ندارد.
اشو
در هوای اشراق
نیازی به بازگشتن به عقب نیست. باید به جلو پیش روید، نه عقب
بارها و بارها به این فکر افتادهاید که چگونه به عقب باز گردید. باید به جلو پیش روید. حتی اگر امکان به عقب باز گشتن وجود می داشت، همان تجربه های قبلی دوباره تکرار میشد و اين تکرار به هيچ وجه شما را خشنود نمی ساخت. فقط تکرار بود و تکرار تجربه های قدیمی دیگر برایتان جذابیتی ندارد. به خود خواهید گفت: «اين را که از قبل می دانستم. چه چیز جدیدی در آن وجود دارد؟» کافی است چند بار تجربه های قبلی تکرار شود تا حسابی احساس یکنواختی کنید.
هر روز تجربه های جدید در انتظار شما است. هستی هميشه نو و تازه است؛ به طوری که هرگز چیزی را دوبار تجربه نمی کنید. به قدری تجربه های جدید وجود دارد که هر روز با دید گاهی جدید مواجه می شوید. چه اهمیتی دارد که نگران تجربههای قدیمی باشید! هیچ ضرورتی وجود ندارد.
اشو
در هوای اشراق
دریچه ها قلبت برروی هیچ کس نبند حتی برروی دشمن ت ،دریچه قلبت کلید پذیرش توست فقط:ازطریق قلبت میتوانی پذیرای انسانها باشی اگر آلوده بشود دریچه بسته میشود وقتی بسته شود نمیتوانی به منبع الهی وصل شوی چون تو آلوده هستی درحریم قلبت آلودگی جا ندارد
حریم قلب پاک است والودگی هیچ جایگاهی ندارد باید دست برداری ازرنجش ها نفرت ها کینه ها توقع ها هرچیزی که قلبت را آلوده میکند حریم قلبت جایگاه هستی است که کاملا بر همه چیز واقف است فقط:باید بهش اعتماد کنی
زندگی را درخلوت خود میابی نه در بیرون از خود هیچ رابطه ای هیچ مالی هیج تفریحی نمیتواند به تو زندگی ببخشد آنچه تورا زندگی میبخشد یکپارچه شدن است یکی بود وصل بودن به هستی است وقتی به هستی وصل شوی زندگی شروع میکند به تازگی نو شدن به تغییرات
قدرت تو در دانستن نیست در ندانستن است در دانش نیست دراجراکردن است در فکر نیست درسکوت است بر محکوم کردن نیست درصلح است درجنگ نیست در پذیرش است فرار نیست درشهامت است
هیچی دربیرون تورا شاد نمیکند چون انسان اگر به شناخت وآگاهی دست پیدا نکند یعنی بیدارنشود هرلحظه درعذاب است وچون درعادات گرفتار است رنج وعذاب را نمی بیند وفقط درحال سرکوب گریست فرار ازخود را ترجیع میدهد
شناخت ودرک عامل اصلی بیداری توست وقتی بیدار شدی دیگه آنچه فکرمیکنی بوده ای نیستی
تا برخلاف سر تان اقدام نکنید درخدمت نفس هستید پنهان نکن مخفی نکن درانکار نباش خودت بشکن از ترس وغرور بگذرید وگرنه نمیتوانید تغییرات داشته باشید فقط خودتان فریب میدهید
محتویات سرتان همش بیماریست باورشان نکنید باورها اعتقادها الگوها هویت ها دروغ ها ترسها نقابها همه اینها به توتحمیل شده است وتو ناخواسته داری ازش پیروی می کنید تابوهای سرت مانع رشد توست چون تورا درشرطی شدگی عادات نگه میدارد وهیچوقت نمیتوانی با تفکر گذشته مسیر اگاهی را طی کنی
راز جهان هستی این است که تو کاره ای نیستی هرچه اوخواهد میشود نجنگ واینقدر شکایت نکن تسلیم باش وبپذیرش درسهایش بگیر اینقدر زور نزن نمیشود هرچیزی درزمان خودش به تو داده میشود بیخودی خودت را عذاب نده نمیشود
با شناخت خودم هشیاریم بیدارمیشود هشیار دانستن نیست راهبر توست هشیاری تورا بیدار میکند وزندگی ت را متحول می کند هرچه اندوخته داری بریز دور بهت کمک نخواهد کرد
اگر تغییر نمی کنید دلیلش اینه که هنوز بیدار نشدید وتا زمانی بیدار نشوید مسیر زندگی تان تغییر نخواد کرد چون هنوز در عادات هستید و ازچرخه شرطی شدگی ها بیرون نزدید.
کوروش
حریم قلب پاک است والودگی هیچ جایگاهی ندارد باید دست برداری ازرنجش ها نفرت ها کینه ها توقع ها هرچیزی که قلبت را آلوده میکند حریم قلبت جایگاه هستی است که کاملا بر همه چیز واقف است فقط:باید بهش اعتماد کنی
زندگی را درخلوت خود میابی نه در بیرون از خود هیچ رابطه ای هیچ مالی هیج تفریحی نمیتواند به تو زندگی ببخشد آنچه تورا زندگی میبخشد یکپارچه شدن است یکی بود وصل بودن به هستی است وقتی به هستی وصل شوی زندگی شروع میکند به تازگی نو شدن به تغییرات
قدرت تو در دانستن نیست در ندانستن است در دانش نیست دراجراکردن است در فکر نیست درسکوت است بر محکوم کردن نیست درصلح است درجنگ نیست در پذیرش است فرار نیست درشهامت است
هیچی دربیرون تورا شاد نمیکند چون انسان اگر به شناخت وآگاهی دست پیدا نکند یعنی بیدارنشود هرلحظه درعذاب است وچون درعادات گرفتار است رنج وعذاب را نمی بیند وفقط درحال سرکوب گریست فرار ازخود را ترجیع میدهد
شناخت ودرک عامل اصلی بیداری توست وقتی بیدار شدی دیگه آنچه فکرمیکنی بوده ای نیستی
تا برخلاف سر تان اقدام نکنید درخدمت نفس هستید پنهان نکن مخفی نکن درانکار نباش خودت بشکن از ترس وغرور بگذرید وگرنه نمیتوانید تغییرات داشته باشید فقط خودتان فریب میدهید
محتویات سرتان همش بیماریست باورشان نکنید باورها اعتقادها الگوها هویت ها دروغ ها ترسها نقابها همه اینها به توتحمیل شده است وتو ناخواسته داری ازش پیروی می کنید تابوهای سرت مانع رشد توست چون تورا درشرطی شدگی عادات نگه میدارد وهیچوقت نمیتوانی با تفکر گذشته مسیر اگاهی را طی کنی
راز جهان هستی این است که تو کاره ای نیستی هرچه اوخواهد میشود نجنگ واینقدر شکایت نکن تسلیم باش وبپذیرش درسهایش بگیر اینقدر زور نزن نمیشود هرچیزی درزمان خودش به تو داده میشود بیخودی خودت را عذاب نده نمیشود
با شناخت خودم هشیاریم بیدارمیشود هشیار دانستن نیست راهبر توست هشیاری تورا بیدار میکند وزندگی ت را متحول می کند هرچه اندوخته داری بریز دور بهت کمک نخواهد کرد
اگر تغییر نمی کنید دلیلش اینه که هنوز بیدار نشدید وتا زمانی بیدار نشوید مسیر زندگی تان تغییر نخواد کرد چون هنوز در عادات هستید و ازچرخه شرطی شدگی ها بیرون نزدید.
کوروش
همه کشیشها و رهبران مذهبی چیزی جز خادمان سینهچاکِ سیاستمداران شما نیستند. کل تاریخ بشر یک مصیبت بوده است؛ مگر آنکه تکتک ما خود را عوض کنیم. همه ملتها، همه نژادها و همه مسلکهای جعلی را کنار بگذاریم و اعلام کنیم که تمامی این کرهی خاکی به ما تعلق دارد و همهی خطوطِ روی نقشهی جغرافیا قلابی و کاذباند.
.
اُشو
.
.
اُشو
.