Forwarded from Narmin Clauß
هنگامی که میخواهی درس های اخلاقیات، درست و غلط یا صحیح و ناصحیح به دیگران بدهی، نخست همه تخلفات و منجلابهای اخلاقی خودت را بنگر که خودت هم به آنها عمل نکرده ایی و در ذهنت سردرگمی! آنموقع اگر با خودت عمیقا صادق باشی با فروتنی، دست از پند و اندرزها، نصحیت ها و نسخه پراکنی های اخلاقی برای دیگران برمیداری و اجازه میدهی تا هر کسی درسهای اخلاقی خودش را با ارتباط با قلب و شعور و هوش خودش بیاموزد.
شاهد افکار و گفتار و اعمال خودت باش تا خودت دگرگون شوی این بزرگترین خدمتی ست که برای بشریت میکنی.
شاهد افکار و گفتار و اعمال خودت باش تا خودت دگرگون شوی این بزرگترین خدمتی ست که برای بشریت میکنی.
Forwarded from Narmin Clauß
یادت باشد که تمام دستورالعملهای اخلاقی، موروثی اند و تو از کودکی کسی را نیافتی که به شیوه درستِ اخلاقیات، زندگی کند. شما نه از والدینتان نه انسانهای پیرامونتان و نه مدرسه و دانشگاه یا مبلغان دینی و روحانی تان، طریقت و شیوه جاری بودنِ زندگی را نیاموخته اید چون برای آنها هم بیداری درونی، رخ نداده بود تا آموزگاران بیداری داشته باشید. روحانیتِ شعور قدیم، بکل بخواب رفت بدینجهت سقوط به تاریکی ها و فسادهای بی حد و حساب به عمقِ حیوانیت رسید!
معلمانِ معنویِ واقعی هم اکنون در حال زایش اند.
دنیای ما نیاز شدیدی به اینگونه انسانهای اصیل و راستین و با صداقت دارد چون همه از دروغگویان دلخسته شده ایم.
معلمانِ معنویِ واقعی هم اکنون در حال زایش اند.
دنیای ما نیاز شدیدی به اینگونه انسانهای اصیل و راستین و با صداقت دارد چون همه از دروغگویان دلخسته شده ایم.
Forwarded from Narmin Clauß
ذهنِ کاویده نشده، زلال و شفاف و جاری نیست بلکه پر از دستورالعملهای دیکته و شرطی شده است که باید فراسویشان رویم
Forwarded from Narmin Clauß
خودشیفتگی دیگران را بسیار زننده میبینی حال آنکه خودت هم خود شیفتگی داری فقط آنرا گاهی میپوشانی و گاهی با آن خودنمایی میکنی☺️
نفس شدید معتاده تأیید و تحسین و تمجید دیگران است مثل بچه خامی که هنوز بالغ نشده است
نفس شدید معتاده تأیید و تحسین و تمجید دیگران است مثل بچه خامی که هنوز بالغ نشده است
Forwarded from Narmin Clauß
دنیای ما آنچنان دچاره تشریفات و تعارفاتِ اجتمایی شده که تا بخواهی به صراحت حرف بزنی، باید از مقدماتِ تشریفاتش عبور کنی که خود نیاز به مهارتی بسیار دارد😅
Forwarded from Narmin Clauß
ما در مرحله ای از زندگی خود هستیم که به نوعی مهم نیست که چه کسی بماند، چه کسی برود، چه کسی به سکوت و سخنان ما واکنش نشان دهد، چه درک شده باشیم، چه دوست داشته باشیم و چه مورد توجه قرار بگیریم.
ما در مرحلهای هستیم که آنقدر از دست دادهایم که بفهمیم این خامی اصیل است که بیش از همه مهم است.!
...
ما در مرحلهای هستیم که آنقدر از دست دادهایم که بفهمیم این خامی اصیل است که بیش از همه مهم است.!
...
Forwarded from Narmin Clauß
خودت را ببین که زیر تخت و در کمد آشپزخانه پول داری.
میتوانی وانمود کنی که بیشتر از آنچه که میتوانی استفاده کنی پول داری.
وانمود کنی آنقدر پول داری که نمیدانی آن را کجا بگذاری.
و تصور کن که کلی از آن را در کمد و زیر تخت داری.
وقتی از مقدار پولی که داری سپاسگزار و قدردان هستی، حتی اگر چندان زیاد نباشد،
داری به راحتی در مسیر جریان رودخانه حرکت میکنی.
#آبراهام_هیکس
#فراوانی
میتوانی وانمود کنی که بیشتر از آنچه که میتوانی استفاده کنی پول داری.
وانمود کنی آنقدر پول داری که نمیدانی آن را کجا بگذاری.
و تصور کن که کلی از آن را در کمد و زیر تخت داری.
وقتی از مقدار پولی که داری سپاسگزار و قدردان هستی، حتی اگر چندان زیاد نباشد،
داری به راحتی در مسیر جریان رودخانه حرکت میکنی.
#آبراهام_هیکس
#فراوانی
Forwarded from Narmin Clauß
اگر میتوانستی دست از تجزیه و تحلیل همه چیز برداری
و فقط دنبال چیزهایی باشی که از آنها سپاسگزاری و قدردانی کنی،
از این به بعد برای همیشه شاد زندگی میکردی.
#آبراهام_هیکس
#سپاسگزاری
#لذت_سعادت_شادی
و فقط دنبال چیزهایی باشی که از آنها سپاسگزاری و قدردانی کنی،
از این به بعد برای همیشه شاد زندگی میکردی.
#آبراهام_هیکس
#سپاسگزاری
#لذت_سعادت_شادی
Forwarded from Narmin Clauß
تمرین ما این است که
زندگی روزمرهمان را
چنان زندگی کنیم که
هر لحظه،
هر عمل،
عملی عاشقانه باشد.
#تیچ_نات_هان
زندگی روزمرهمان را
چنان زندگی کنیم که
هر لحظه،
هر عمل،
عملی عاشقانه باشد.
#تیچ_نات_هان
ازدواج بین زن و مرد با هدف این انجام میشود که
هر کدام به دیگری در ارتقای وفاداری، عشق و دوستی الهی، که به آنها کمک میکند به ذات حقیقیشان نزدیکتر شوند، کمک کنند.
#پاراماهانسا_یوگاناندا
هر کدام به دیگری در ارتقای وفاداری، عشق و دوستی الهی، که به آنها کمک میکند به ذات حقیقیشان نزدیکتر شوند، کمک کنند.
#پاراماهانسا_یوگاناندا
هیچ چیزی در جهان ظاهری دارای معنای خاصی نیست. هر ایده و معنا از ذهنیت شخص سرچشمه میگیرد. زندگی به صورت ساده و روان بی هیچ هدفی در حال تجلی خودش است.
Forwarded from Narmin Clauß
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Narmin Clauß
گاهی احساس میشود که شما فقط یک رویا هستید....
این درست است. اینک باید این احساس را عمیقتر کنی تا گاهی اوقات بتوانی احساس کنی که خودت هم یک رویا هستی. به عمیقتر کردن این احساس ادامه بده. لحظهای فرا می رسد که خواهی دانست هرچیز که هست، یک رویاست. زمانی که دانستی که هرآنچه که هست یک رویاست، آزاد شده ای.
این است معنی واژهی هندوی مایا.
نمیگوید که همه چیز غیرواقعی است؛ فقط میگوید که همه چیز یک رویا است. موضوع واقعی بودن یا نبودن نیست. یک رویا را چگونه تعریف میکنی ــ واقعی یا غیرواقعی؟ اگر غیرواقعی باشد، پس چگونه وجود دارد؟ اگر واقعی باشد آنوقت چگونه به این سادگی از بین میرود؟ ــ چشمانت را باز میکنی و دیگر وجود ندارد! رویا باید جایی بین واقعیت و غیرواقعیت باشد. باید چیزی از واقعیت و چیزی هم از غیرواقعیت داشته باشد. چون وجود دارد باید که واقعی باشد. یک رویا یک پل است ــ نه در این ساحل است و نه در آن ساحل، نه اینجاست و نه آنجا.
اگر رویا را واقعی بگیری، دنیایی خواهی شد. اگر رویا را غیرواقعی بگیری شروع میکنی به گریختن به سمت هیمالیا، از دنیا گریزان میشوی. هردو دیدگاه افراطی هستند. رویا درست در وسط قرار دارد: واقعی است و غیرواقعی،هردو. نیازی به فرار از آن نیست ــ غیرواقعی است. و نیازی به چسبیدن به آن هم نیست ــ غیرواقعی است. نیازی نیست که تمام زندگیت را وقف رویا کنی ــ غیرواقعی هستند. و نیازی نیست که آنها را ترک کنی ــ زیرا چگونه میتوانی یک چیز غیرواقعی را ترک کنی؟ ارزش اینها را ندارد.
و اینگونه است که مفهوم سلوکی که من دارم، طلوع می کند: تو در آن رویایی زندگی کن که می دانی یک رویا است. در دنیا زندگی کن که خوب می دانی یک رویا است. آنگاه در دنیا زندگی میکنی ولی دنیا در تو زندگی نمیکند. در دنیا حرکت میکنی، ولی دنیا در تو حرکت نمیکند. تو جدا میمانی. در واقع، بیشتر لذت میبری ــ زیرا دنیا یک رویا است، چیزی نداری که از دست بدهی. آنگاه با احساسگناه زندگی نمیکنی. در واقع، شروع میکنی مانند کودکان به بازی کردن ــ زیرا که یک رویا است! می توانی از دنیا لذت ببری؛ میتوانی از آن سرخوش باشی. چیزی وجود ندارد که در موردش احساس گناه کنی. یک زندگی پر از ضیافت، یک زندگی وارسته از دنیا؛ زندگی در دنیا و درعین حال جدابودن از آن؛ زیرا وقتی که بدانی
دنیا یک رویاست می توانی بدون احساس گناه از آن لذت ببری و
می توانی بدون هیچ مشکل از آن دور بشوی.
برای دیدن یک فیلم وارد سینما میشوی: تمامش یک رویا است. برای سه ساعت از آن لذت میبری. سپس چراغها روشن میشوند ــ یادت هست که آن فقط یک نمایش بود، یک بازی نور و سایه روی پرده. اینک آن پرده خالی است. به خانه میروی، آن را فراموش میکنی.
تمام این دنیا مانند یک فیلم است بر پردهای بسیار گسترده. وقتی که این را درک کنی، چشمانت باز میشود: میدانی که این یک رویاست ــ هیچ اشکالی در لذتبردن از آن نیست، تا اینجا یک رویای زیباست، ولی حالا به خانه رسیدهای.
این مشکل است. دنیایی بودن آسان است، زیرا دنیا را بعنوان واقعیت میبینی. دنیایی نبودن، رفتن و راهبشدن در هیمالیا نیز آسان است، زیرا دنیا را بعنوان غیرواقعی ترک می کنی.
ولی زندگی کردن در یک واقعیت و اینکه خوب بدانی که غیرواقعی است، دانستن اینکه یک رویا است، مشکلترین چیز در دنیاست ــ و گذر از دشوارترین چیز به رشد تو کمک میکند.
مردمان دنیایی حیلهگر هستند، ولی هوشمند نیستند؛ مردمان غیردنیایی ساده هستند ولی هوشمند نیستند. کسانی که در بازار زندگی میکنند بسیار حیلهگر هستند ولی هوشمند نیستند؛ و کسانی که دنیا را ترک کرده و به معابد و هیمالیا رفتهاند ــ آنان ساده هستند، حیلهگر نیستند، ولی آنان نیز هوشمند نیستند؛ زیرا هوشمندی فقط وقتی رشد میکند که تو در تمام موقعیتها حرکت کنی ــ با هشیاری. از جهنم عبور میکنی ولی با ذهنی کاملاً هشیار؛ آنگاه هوشمندی رشد میکند. هوشمندی نیاز به چالش دارد برای رشد. اگر چالش را ترک کنی، فقط میپوسی، رشد نمی کنی.
در دنیا باش و از دنیا نباش.
اشو
این درست است. اینک باید این احساس را عمیقتر کنی تا گاهی اوقات بتوانی احساس کنی که خودت هم یک رویا هستی. به عمیقتر کردن این احساس ادامه بده. لحظهای فرا می رسد که خواهی دانست هرچیز که هست، یک رویاست. زمانی که دانستی که هرآنچه که هست یک رویاست، آزاد شده ای.
این است معنی واژهی هندوی مایا.
نمیگوید که همه چیز غیرواقعی است؛ فقط میگوید که همه چیز یک رویا است. موضوع واقعی بودن یا نبودن نیست. یک رویا را چگونه تعریف میکنی ــ واقعی یا غیرواقعی؟ اگر غیرواقعی باشد، پس چگونه وجود دارد؟ اگر واقعی باشد آنوقت چگونه به این سادگی از بین میرود؟ ــ چشمانت را باز میکنی و دیگر وجود ندارد! رویا باید جایی بین واقعیت و غیرواقعیت باشد. باید چیزی از واقعیت و چیزی هم از غیرواقعیت داشته باشد. چون وجود دارد باید که واقعی باشد. یک رویا یک پل است ــ نه در این ساحل است و نه در آن ساحل، نه اینجاست و نه آنجا.
اگر رویا را واقعی بگیری، دنیایی خواهی شد. اگر رویا را غیرواقعی بگیری شروع میکنی به گریختن به سمت هیمالیا، از دنیا گریزان میشوی. هردو دیدگاه افراطی هستند. رویا درست در وسط قرار دارد: واقعی است و غیرواقعی،هردو. نیازی به فرار از آن نیست ــ غیرواقعی است. و نیازی به چسبیدن به آن هم نیست ــ غیرواقعی است. نیازی نیست که تمام زندگیت را وقف رویا کنی ــ غیرواقعی هستند. و نیازی نیست که آنها را ترک کنی ــ زیرا چگونه میتوانی یک چیز غیرواقعی را ترک کنی؟ ارزش اینها را ندارد.
و اینگونه است که مفهوم سلوکی که من دارم، طلوع می کند: تو در آن رویایی زندگی کن که می دانی یک رویا است. در دنیا زندگی کن که خوب می دانی یک رویا است. آنگاه در دنیا زندگی میکنی ولی دنیا در تو زندگی نمیکند. در دنیا حرکت میکنی، ولی دنیا در تو حرکت نمیکند. تو جدا میمانی. در واقع، بیشتر لذت میبری ــ زیرا دنیا یک رویا است، چیزی نداری که از دست بدهی. آنگاه با احساسگناه زندگی نمیکنی. در واقع، شروع میکنی مانند کودکان به بازی کردن ــ زیرا که یک رویا است! می توانی از دنیا لذت ببری؛ میتوانی از آن سرخوش باشی. چیزی وجود ندارد که در موردش احساس گناه کنی. یک زندگی پر از ضیافت، یک زندگی وارسته از دنیا؛ زندگی در دنیا و درعین حال جدابودن از آن؛ زیرا وقتی که بدانی
دنیا یک رویاست می توانی بدون احساس گناه از آن لذت ببری و
می توانی بدون هیچ مشکل از آن دور بشوی.
برای دیدن یک فیلم وارد سینما میشوی: تمامش یک رویا است. برای سه ساعت از آن لذت میبری. سپس چراغها روشن میشوند ــ یادت هست که آن فقط یک نمایش بود، یک بازی نور و سایه روی پرده. اینک آن پرده خالی است. به خانه میروی، آن را فراموش میکنی.
تمام این دنیا مانند یک فیلم است بر پردهای بسیار گسترده. وقتی که این را درک کنی، چشمانت باز میشود: میدانی که این یک رویاست ــ هیچ اشکالی در لذتبردن از آن نیست، تا اینجا یک رویای زیباست، ولی حالا به خانه رسیدهای.
این مشکل است. دنیایی بودن آسان است، زیرا دنیا را بعنوان واقعیت میبینی. دنیایی نبودن، رفتن و راهبشدن در هیمالیا نیز آسان است، زیرا دنیا را بعنوان غیرواقعی ترک می کنی.
ولی زندگی کردن در یک واقعیت و اینکه خوب بدانی که غیرواقعی است، دانستن اینکه یک رویا است، مشکلترین چیز در دنیاست ــ و گذر از دشوارترین چیز به رشد تو کمک میکند.
مردمان دنیایی حیلهگر هستند، ولی هوشمند نیستند؛ مردمان غیردنیایی ساده هستند ولی هوشمند نیستند. کسانی که در بازار زندگی میکنند بسیار حیلهگر هستند ولی هوشمند نیستند؛ و کسانی که دنیا را ترک کرده و به معابد و هیمالیا رفتهاند ــ آنان ساده هستند، حیلهگر نیستند، ولی آنان نیز هوشمند نیستند؛ زیرا هوشمندی فقط وقتی رشد میکند که تو در تمام موقعیتها حرکت کنی ــ با هشیاری. از جهنم عبور میکنی ولی با ذهنی کاملاً هشیار؛ آنگاه هوشمندی رشد میکند. هوشمندی نیاز به چالش دارد برای رشد. اگر چالش را ترک کنی، فقط میپوسی، رشد نمی کنی.
در دنیا باش و از دنیا نباش.
اشو